ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

احمدی نژاد، سه ضلعی انتخابات و نه به خامنه ای

علی افشاری − کاندیداتوری احمدی نژاد فراتر از معادلات انتخاباتی شکاف ولایت- جمهوریت را برجسته ساخت و ضربه‌ای کاری به اقتدار نامشروع خامنه‌ای زد.

کاندیداتوری محمود احمدی نژاد شگفتی روز دوم ثبت نام‌ها بود و فضای انتخاباتی را متحول ساخت. این اتفاق غافلگیر کننده لایه‌ای دیگر بر پیچیدگی انتخابات ۹۶ افزود. این انتخابات می‌رود تا به رویداد سیاسی غیر منتظره با ابعاد اجتماعی پیش بینی ناپذیر تبدیل شود.به نظر می‌رسد معادلات انتخابات از این به بعد با رفتار متقابل بازیگر‌های مختلف تعیین شود وطرح از قبل تدوین شده و اراده فائقی برای کنترل شرایط وجود نداشته و این عدم قطعیت فرصت را برای اثر گذاری افکار عمومی فراهم می‌سازد.

البته هنوز تکلیف برخی از عوامل مشخص نیست و مهمترین آنها رفتار نهایی رهبری است واینکه مداخله‌اش در سطح چینش نهایی کاندیدا‌ها خواهد بود یا مداخله صریح تری می‌کند و شرایط به سمت دخالت فاکتور‌های خارج از صندوق رأی در فرجام انتخابات خواهد رفت. همچنین مهندسی انتخابات برای ممانعت از حضور کاندیداهای خارج از جناح‌های حکومتی کماکان انجام شده و موازین انتخابات آزاد و منصفانه به مانند گذشته نقض می‌شود.

کار احمدی نژاد فراتر از معادلات انتخاباتی شکاف ولایت- جمهوریت را برجسته ساخت و ضربه‌ای کاری به اقتدار نامشروع خامنه‌ای زد. واقعیت همان است که نویسنده خبرگزاری فارس به تلویح احمدی نژاد را متهم کرد که به طرف سینه رهبری تیر پرتاب کرده است.

ولی در هر صورت افزایش هیجانات و تشدید صف بندی‌های انتخاباتی جناح‌های رقیب قادر هستند انتخابات پیش رو را از قابلیت جنبش‌سازی برخوردار کند. ازاینرو روز‌های آخر اردیبهشت می‌تواند آبستن رویداد‌های غافلگیر کننده‌ای شده و جامعه ایران را در شرایط تازه‌ای قرار دهد.

کار احمدی نژاد فراتر از معادلات انتخاباتی شکاف ولایت- جمهوریت را برجسته ساخت و ضربه‌ای کاری به اقتدار نامشروع خامنه‌ای زد. واقعیت همان است که نویسنده خبرگزاری فارس به تلویح احمدی نژاد را متهم کرد که به طرف سینه رهبری تیر پرتاب کرده است.

تعارض ساختاری بین نهاد ولایت فقیه و نهاد‌های انتخاباتی از جمله ریاست جمهوری و شخصیت جنجالی و ماجراجوی احمدی نژاد باعث شد تا کسی که قرار بود این شکاف را به نفع رهبری پر کند و آرزوی خامنه‌ای بر تسلط کامل بر قوه مجریه را تحقق بخشد، امروز در جمع خودی‌های نظام از معدود کسانی است که اقتدار ولی فقیه را عملا به چالش طلبیده و برای نهی و منع وی ارزشی قائل نمی‌شود. پیامد عملی این کار احمدی نژاد مستقل از اهداف وسابقه‌اش در تضعیف اقتدار گرایی و ساخت مطلقه قدرت تاثیر انکار ناپذیری دارد. واکنش‌های خشمگینانه و عجولانه نیرو‌های موسوم به ولایتمدار که تا انتساب برچسب "جاسوسی برای انگلستان" و اتخاذ القابی چون "بی شرم و حیا" پیش رفته‌اند، حاکی از ناخشنودی عمیق نهاد ولایت فقیه از اقدام احمدی نژاد است.

افزایش هیجانات و تشدید صف بندی‌های انتخاباتی جناح‌های رقیب قادر هستند انتخابات پیش رو را از قابلیت جنبش‌سازی برخوردار کند. ازاینرو روز‌های آخر اردیبهشت می‌تواند آبستن رویداد‌های غافلگیر کننده‌ای شده و جامعه ایران را در شرایط تازه‌ای قرار دهد.

اما مستقل از رویارویی با رهبری، اصول گرایان و بویژه بخش‌های تند رو ناراحت هستند که کاندیداتوری احمدی نژاد و اصرار او برنامه آنها برای فضا سازی جهت ثبت نام ابراهیم رئیسی را تحت الشعاع قرار داده است. آنها می‌خواستند رئیسی را نسخه خوب جریان انقلابی و مطیع رهبر معرفی کنند که مزیت‌های احمدی نژاد را بدون معایبش دارد، اما اینک در حضور احمدی نژاد و رویارویی وی با رئیسی جا انداختن این موضوع دشوار است و کماکان احمدی نژاد می‌کوشد تا خود را به عنوان تنها بدیل روحانی و اصلاح طلبان برای پایگاه اجتماعی حامی نظام معرفی کند. در واقع این نیرو‌ها مظنون هستند که این کار احمدی نژاد تمهید مقدمات برای قطعی کردن پیروزی حسن روحانی در انتخابات است.

دلیل عصبانیت اصلی اصول‌گرایان امکان از دست دادن رای‌های خاکستری و شناور است که در این دوره به دلیل مشکلات شدید اقتصادی در اتخاذ رفتاری مشابه سال ۹۲ و اعتماد به روحانی در تردید بسر می‌برند. حضور جریان احمدی نژاد می‌تواند رئیسی را از کسب رای‌های ارتش بیکاران، پدران و مادران دانش آموختگان دانشگاهی بیکار، آرزومندان بهروزی، جامعه روستایی، صاحبان صنایع کوچک و... دور سازد و یا آنها را به سمت روحانی سوق دهد.

برنامه احمدی نژاد چیست؟

او بعد از ثبت نام اعلام کرد که به تعهد اخلاقی‌اش پایبند بوده و فقط برای حمایت از بقایی در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرده است. اما با توجه به نقض مفاد نامه‌هایی که به رهبری و شورای بازخوانی خط امام در مهر ماه ۱۳۹۵ نوشت و همچنین اعلام عدم کاندیداتوری در مصاحبه مطبوعاتی اخیر، نمی‌توان این حرف را باور کرد. ممکن است وی همانگونه که علی اکبر جوانفکر از نزدیکانش اظهار داشته تا پایان در صحنه باقی می‌ماند.

اما عدم انصراف وی را در شرایطی مشابه اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۹۲ قرار می‌دهد و به احتمال زیاد می‌تواند دومین رئیس جمهور در نظام جمهوری اسلامی باشد که صلاحیتش برای بازگشت به ساختمان خیابان پاستور تایید نمی‌شود. از سوی دیگر این اتفاق با توجه به رویارویی با رهبری می‌تواند وی را به گسست از نظام و شرایطی مشابه سید محمد خاتمی بکشاند.

احمدی نژاد از بازیگران درجه اول نظام است که توانایی جریان سازی و رفتار‌های نامتعارف را دارد. اما نقطه ضعف او نداشتن پایگاه اجتماعی مشخص و نامانایی موج سازی‌های مقطعی است. همچنین خودشیفتگی و بی اعتنایی او به واقعیت‌ها ودر نظر گرفتن آنچه الترناتیو فکت نامیده می‌شود، او را دچار خطای محاسبه کرده و آسیب پذیر می‌سازد.

البته ممکن است احمدی نژاد بعد از قطعی شدن حضور رئیسی و دو قطبی شدن متعاقب انتخابات دیگر منع خامنه‌ای را فاقد موضوعیت ارزیابی کرده و با توجیه غیر الزام آور بودن آن در رقابت انتخاباتی حضور پیدا کرده است. تکیه احمدی نژاد مبنی بر وجه توصیه‌ای نظر رهبری به نگاهی مسبوق است که جناح راست در دهه شصت در مواجهه با نظراتی از آیت الله خمینی بر می‌گزید که خوشایندش نبود. رهبران جناح راست در جریان تداوم نخست وزیری مهندس میرحسین موسوی و موارد مشابه در برابر نظرات آیت الله خمینی مقاومت کرده و آنها را ارشادی به شمار می‌آوردند که جنبه الزام آور ندارد.

اینک احمدی نژاد در صدد تحمیل هزینه بر رهبری است، هزینه‌ای که نخست با علنی کردن نهی از کاندیداتوری شروع شد و حال با ثبت نام وی را در موقعیت سختی در عرصه عمومی قرار داده است. رد صلاحیت کاندیدایی که زمانی نظرات وی نزدیک‌تر از هاشمی رفسنجانی تلقی می‌شد و برای حفظش هزینه زیادی در سال ۸۸ پرداخت شد، نه تنها دشوار است بلکه باعث آبروریزی نظام در انظار داخلی و جهانی است.

بر خلاف برخورد اغلب چهره‌های اصلاح طلب و اعتدالی شیوه رفتاری متاخر احمدی‌نژاد در برابر خامنه‌ای ویژگی‌های اصلاح طلبانه داشته و در مقایسه با برخورد تسلیم‌گرانه خاتمی و دوگانه روحانی (تسلیم در حرف و تفاوت در منش) مزیت‌های بیشتری برای بهبود حال مردم و هموار سازی گذار مسالمت آمیز به دمکراسی دارد.

شاید احمدی نژاد با اطلاع از این مسئله در صدد رایزنی‌های پشت پرده برای جلب نظر موافقت برای حفظ کاندیدای این جریان در انتخابات ۹۶ باشد. کاندیدای نهایی آنها لزوما بقایی نخواهد بود و ممکن است چهره دیگری باشد که مورد پذیرش نظام قرار بگیرد افرادی چون مجتبی ثمره هاشمی، غلامحسین الهام و عبدالرضا شیخ اسلامی بالقوه چنین شرایطی دارند اما آنها در عین حال با مشایی و بقایی مرزبندی دارند، ولی هیچوقت اختلافات را علنی نساخته‌اند.

بنابراین احمدی نژاد روی جلب سرمایه سیاسی ناشی از رد صلاحیت و یا انصراف تحمیلی حساب کرده است تا بتواند با وعده‌های پوپولیستی، حمله به دو جناح از جایگاه نیروی سوم معترض، تقابل با نهاد ولایت فقیه و انتقاد صریح از روحانیت انتخابات ریاست جمهوری را سه ضلعی بسازد. اگرچه تردید وجود دارد چنین اتفاقی بیفتد اما نمی‌توان آن را به شکل کامل منتفی دانست. احمدی نژاد تا اینجای کار نشان داده است نادیده گرفتن وی در عرصه سیاسی و در حاشیه نگاه داشتن برای نظام و همچنین اصلاح طلب‌ها دردسر‌هایی به همراه دارد که او را به سمت نه گفتن آشکار به راس هرم قدرت بکشاند. بر خلاف برخورد اغلب چهره‌های اصلاح طلب و اعتدالی شیوه رفتاری متاخر او در برابر خامنه‌ای ویژگی‌های اصلاح طلبانه داشته و در مقایسه با برخورد تسلیم‌گرانه خاتمی و دوگانه روحانی (تسلیم در حرف و تفاوت در منش) مزیت‌های بیشتری برای بهبود حال مردم و هموار سازی گذار مسالمت آمیز به دمکراسی دارد. بعید نیست در این انتخابات جریان احمدی نژاد به سمتی برود که از تبدیل انتخابات به همه پرسی برای رهبری و نه گفتن به او عملا حمایت کند. شاید اکنون حرف احمدی نژاد در سخنرانی اش در اهواز ضمیر اصلی خود را پیدا کرده است که یک نفر نمی‌تواند برای ۸۰ میلیون نفر تعیین تکلیف نماید.

در همین زمینه

مطالب بیشتر در صفحه ویژه انتخابات

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ایراندوست

    جناب مجد ! این کاندید بیرون از نظام جمهوری اسلامی، نمادی،اخطاری و هشیاری است تا با رای به آن،به رژیم نشان داده شود که مخالفین جدی و انبوهی دارد.در این میان اکثریت رای دهندگان و مخالفان خاموش که برای گذران زندگی به مهر انتخابات در شناسنامه احتیاج دارند هم به سیل معترضین جمهوری اسلامی خواهند پیوست !

  • احمد مجد

    قابل توجه ايراندوست گرامي همه مطالبتان درست و دلنشين است، به خصوص تعبير «بزدل خرافي» به آخوند محمد خاتمي واقعا جديد و ابتكاري و گوياي شناخت درستي از اين مردك است، اما جمله آخرتان با همه حرفهاي ديگرتان نمي خواند كه نوشته ايد:«اسف برانگیز است که ملیون و دمکراتهای داخل ایران، کاندیدی معرفی ننمودند تا بصورت نمادی به آن رای داده شود !» ايراندوست گرامي اگر مي خواهي خودت ايراندوست بماني و آنهايي كه از نظر تو مليون و دموكراتهاي داخل ايران هستند شايسته چنين صفتهايي باشند، از اين توصيه ها بپرهيز! راستش را بخواهي اگر مثلا همان بزدل خرافي در اين انتخابات نامزد مي شد، هزار بار بيشتر شايسته صفتهاي بدتري بود. تازه از كي تا به حال عربده كشي و شلوغ كاري يك لومپن چاقوكش، شجاعت ناميده مي شود؟ بنابراين از اين كه ديگران را با ثبت نام در انتخابات تا لب سطل زباله دان تاريخ ببري، اكيدا حذر كن!! بگذار آنهايي كه نام برده يي هركه هستند با ته مانده نام و نيك احتمالي خودشان يا نياكانشان به صورت همين خاطره ها در تاريخ بمانند و به لجن ولايت فقيه آلوده نشوند.

  • ایراندوست

    با مرگ رفسنجانی، فضای سیاسی ایران دگرگون شده است، افرادی که تا دیروز، نوچه‌های سیاسی او قلمداد میشدند، امروز اظهار وجود بهتری از قبل در رسانه‌ها دارند ! مهدی خزعلی میخواهد بعد از عدم صلاحیت، مردم به او رای دهند و آلترناتیوی قوی مردمی در کنار قدرت رسمی‌ باشد، شاید زندان و اعتصاب غذا را کنار گذارد ! خزعلی میداند که چه نمی‌‌خواهد ولی نمیداند که چه میخواهد ! احمدی نژاد که تاکتیکی همیشگی‌ دستمالیزم (=دستمال زدن به بیت رهبری و پوپولیزم توده‌ ها) را داشته امروزه شجاعتی غیر قابل تصور از خود نشان داده و گفته خامنه ایی مبنی بر شرکت نکردن در انتخابات را به هیچ گرفته، کاری که از بزدل حرّافی چون خاتمی هرگز انتظار نمیرود ! احمدی نژاد خود را در تاریخ معاصر ثبت میکند، هرچند آیندگان هیچگاه از مثلث "بام" (بقایی- احمدی نژاد- مشایی) درک روشنی نخواهند داشت، خصوصا از ورد و جادوی کلمه "بهار" که معلوم نیست چه معنا و مفهومی‌ دارد ! تاسف برانگیز است که ملیون و دمکراتهای داخل ایران، کاندیدی معرفی ننمودند تا بصورت نمادی به آن رای داده شود !

  • دکتر حمزه پور

    احمدینژاد (ها) به بیماری میسوجین دچارند. این بیماری که برخی سکسولوگ ها عقده ی کوچیک بودن عضو جنسی را ریشه ی آن میدانند. یک روند دو گانگی نسبت به زن در آنان ایجاد میشود. قسمتی از آن زن را جلوه گر و جنسی میخواهد قسمت دیگر با فقدان تشخیص خواهر , مادر, دختر از زن باب علاقه شکلی از بازی روانی غیرت را رشد میدهد که زن را همبازی کرده و حضور و قدسیت را تبدیل به مشکل روانی میکند. یعنی غیرت و پیشرفت مرد در تقابل حضور و قدسیت زن. این بیماری شناخته شده و علمی دامن بسیاری را خصوصن در کشور های اسلامی گرفته است. جالب است که به جای بر طرف کردن این بیماری آثار آن را در فرهنگ ترویج داده که تلقی نرمال بدهد. مغز انسان سه مرحله ی رشد داشته است. لایه ی ابتدایی مغز معروف به قسمت خزنده چونکه این قسمت مغز انسان با حیوانات خزنده و خون سرد مشترک است. قسمت دوم لیمبیک است که این قسمت با موجودات اسکلتی و خون گرم مشترک است و قسمت سوم به نام نئو کورتکس که اینجا تکلیف انسان روشن است. مردانی که بیماری میساجین دارند اغلب خود خواسته قسمت نئو کورتکس مغز را سرکوب کرده و استفاده ی روان را به دو قسمت اسکلتی و خزندگی محدود میکنند. مردان میمون سر یا میمون کله هم نامیده میشن که صرفن پیرو غریزه ی خشونت در حال مسائل هستند اما نمیدانند که با خشونت نه تنها چیزی حل نمیشود بلکه بر دور تسلسلی تکثیر آن اثر میگزارد. مردان میمون کله عموما تنفر غریزی از زن دارند که این اغتشاش ذهنی را با هجمه و خشونت جنسی بر زن اعمال میکنند که متاسفانه زن هم از روی اجبار آغشته و همبازی آنان شده که حد اقل حضورش را تضمین کند. حد اقل حضور زن در جامعه بیمار و میساجینیک همان آشفتگی ذهنی بین "ناموس" یا "فاحشه" بودن است. چونکه مرد میمون کله به خاطر بخشن فقدان رشد و سرکوبی متعدد جنسی و روانی قادر نیست بخشه جنسی و علایق جنسی زندگی را از "موجودیت و حضور زن" به علاوه زنان به حساب محرم خانوادگی تشخیص دهد. تابو و استعاره های جنسی این رشته از بیماری ها را فرهنگ سازی و پاسبانی میکند که متاسفانه زیر پوشش چنین خفقان تجاوز به کودکان و حتا کودکان خود هم جوزی از نوسانات این بیماری میشود که میساجینی دیاگنوز شده است.

  • مرگ بر شاه

    به کوری چشم پهلوی پرست ها. فقط رئیسی

  • میر ز ا رضا

    تشکر و سپاسی مخلصانه از جناب احمد مجد در قبال نوشته هایشان در این سایت.

  • احمد مجد

    قابل توجه دوست ناديده گرامي شاهد عزيز و خوانندگان كامنت او! زندگي و فكركردن در كتابها و تئوريها و خود را با مباحث روشنفكري دلخوش داشتن به اين قياسهاي مع الفارق مي انجامد. جداي از درستي اين يا آن بخش يا جمله يا پاراگراف آن، سرانجام نه به خاطر دفاعت از محتوا و رويكرد و سرشت سياسي مقاله علي افشاري بلكه به دليل محتواي نوشته خودت، به درون جوال دفاع از موجوديت و تماميت رژيم ولايت فقيه شيرجه زدي. زيرا ليبرال دموكراسي جوامع پيشرفته بورژوازيي و شانسهاي موجود در آنها را، با استبداد مذهبي حاكم بر ايران قياس و از آنها شانسهاي استراتژيك برابر يا مشابهي را انتظار مي كشي! چون به كتاب «هجدهم برومر»ماركس اشاره كردي، جوهر پيام ماركس را دريافته نيافته اي، مقدمه ماركس بر چاپ دوم آلماني(ترجمه باقر پرهام را دوباره بخوانيد كه مضمون جمله پاياني اش چنين است كه اگر«تفاوت كامل شرايط مادي و اقتصادي نبردهاي طبقاتي در جهان باستان و دوران مدرن را درنيابيم، فراورده هاي سياسي اين نبردها به اندازه اسقف انگليسي و شموئيل نبي در تورات را با هم شبيه سازي مي كنيم»(از حافظه ام نوشتم اما مي دانم كه تفاوت محتوايي با آن چه ماركس نوشته ندارد). دم زدن از گسترش حوزه سياسي بازي با كلمات است و به كارگيري گسترش به جاي توسعه، در خدمت استتار مأموريتي است كه از فرداي پايان جنگ رژيم با عراق، رفسنجاني و خاتمي و روحاني كوشيدند آن را سرپوش تلاش خودشان براي بقاي رژيم ولايت فقيه قراردهند و در نوشتار پرمغز شما از ماركس و چامسكي هم كمك گرفته مي شود تا به زبان آدميزاد تئويريزه شود.. تلاطمهاي درون يك حكومت به قول تو توتاليتر شيعي چه ربطي به گسترش حوزه سياسي دارند؟ در اين كه ضعف و فتور ولايت فقيه را افزايش مي دهند هيچ ترديدي ندارم. اما دامن زدن به تخريب ساختار سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي اين رژيم با تحميق مردم كه اين رژيم از درون خودش تحولي در چشم انداز دارد، دو پديده كاملا متضادي هستند كه نتيجه اولي خدمت و نتيجه دومي خيانت است. به همين سادگي!!

  • شاهد

    3: مسولیت سیاسی در گسترش حوزه سیاسی است . حتی انقلابی ترین کنشگران سیاسی نیز حاضر نبوده اند که به پیشواز چهر ه های خطر ناک برای حوزه سیاسی بروند و انرا نقد کرده اند . کارل مارکس که به زعم بسیاری مهمترین تدوینگر نطریه انقلاب بر ضد بورژوازی است است بشدت با برامدن لویی بناپارت که با شعار های ضد بوراژی به قدرت رسیده بود مخالفت می کند و در توضیح علت حمایت عوام یا به قول او لمپن پرولتاریا کتاب هجدهم برومر لویی بناپارت را می نویسد .چامسکی که خود را سوسیال ارنارشیست می داند و ضد سیستم سرمایه داری امریکا است در انتخابات اخیر حاضر نشد کوچکترین امتیازی به ترامپ دهد که با شعار های ضد سیستمی بخش از تو ده ها را جلب کرده بود و چامسکی با اینکه منتقد سرسخت کلینتون بود اما درخواست کرد هر ایالتی که احتمال برنده شدن ترامپ می رود مردم در انتخابات شرکت کنند و به کلینتون رای دهند . احمدی نژاد برای گسترش حوزه عمومی و سیاست در ایران خطر نا ک است و دادن هر امتیازی به او نادرست است . شیوه سخن گفتن مارکس و چامسکی در مقابل چنین خطری می تواند الگوی هر کنشگر سیاسی باشد که می کوشد به گسترش" سیاست" در ایران یاری رساند

  • شاهد

    این اشتباه را نه تو که هزاران چون تو نیز کردند " مجموعه گلخون نعمت میرزازاده شعر ستارخان " .1: حس شور وشوقی که در این مقاله افشاری از امدن احمدی نژاد دارد حس " سیاسی " به ان مفهومی که ارنت در وضع بشری می گوید نیست ."عمل انسان ازاد برای گرد هم امدن و سخن گفتن " او از سر حس انتقام به پیشواز امدن احمدی نژاد می رود همچنان که توده عام سال 57 در تقابل با استبداد شاه به پیشواز خمینی رفتند و یا سال 84 در مقابل اشرافیت رفسنجانی به پیشواز احمدی نژاد . این سخن درست که هر عملی موجب تغییری می شود اما درست تر ان است که ایا این عمل به تغییر " سیاسی " می انجامد . ایستادن احمدی نژاد در مقابل خامنه ای می تواند شور توده ها را برانگزید . توده هایی که او را با لحن سخن گفتن و رفتار لمپن وار ایینه ای از خود می بینند . اما همچان که شورش 57 یا برامدن احمدی نژاد سال 84 به گسترش" حوزه عمومی و سیاست " در ایران کمک نکرد بعید است که کاندید شدن احمدی نژاد در این انتخابات هم به دموکراسی کمکی کند . 2: سخن کنشگر سیاسی باید از درک درست قدرت و سیاست برخیزد . حکومت شبه توتالیتر ایران از اغاز درگیر تضاد و تعارض بین رهبری بوده که کوشیده است به شیوه جنبشی حکومت کند و جنبش شبه توتالیتر شیعی را در جهان گسترش دهد و دولت بورکراتیکی که می کوشد بر اساس قوانین موضوعه کشوری حکومت کند و با اتکا به دیپلماسی منافع حکومت اسلامی را در جهان پیش برد . استثنا در حکومت اسلامی دوره نخست وزیری موسوی بوده که کشور و جنگ به شیوه جنبشی اداره می شد و برامدن احمدی نژاد سال 84 که کوشش رهبری و نیروهای زیر خیمه او برای تبدیل دولت به زاییده جنبش بود . نگرش احمدی نژاد و خامنه ای در شیوه حکومت " جنبشی " و گسترش جنبش شبه توتالیتر شیعی یکسان است . احمدی نژاد می اندیشد که خامنه ای به هر دلیلی به حد کافی نمی کوشد که جنبشی را پیش برد که در نهایت به سلطنت امام زمان بر کل کره خاکی می انجامد و از اینرو که می تواند پشتیبانی گروه بزرگی از عوام را جلب کند از خامنه ای برای گسترش حوزه عمومی و سیاست خطرناک تر است . همچانکه دولت هشت ساله او نیز با تخریب گسترده نهاد های بورکراتیک هشتاد ساله و پشت کردن به قوانین کشوری این خطر را نشان داد .

  • احمد مجد

    آفرين يه مديريت سايت زمانه كه بهترين مطلب موجود دراين سايت عليه انتخابات رژيم ولايت فقيه يعني نوشته سيامك اقبالي را در زير نوشته علي افشاري قرار داد، تا روشن باشد كه اين همه تبليغات افشاري براي انتخابات رژيم در واقع توهين به چيزي به نام انتخابات و در نتيجه توهين به مردم ايران و شعور اجتماعي ايرانيان است. براي آشنا شدن با شگردهاي افشاري در تبليغات به سود انتخابات اين رژيم قرون وسطايي توجه كنيد كه از اول با واژه هايي مانند: «شگفتي»، «غافلگيركننده»، «متحول»، «پیچیدگی »، «پيش بيني ناپذير»، «غيرمنتظره»، همه در يك پاراگراف آغازين، تريلر به اصطلاح هنرمندانه يي براي نمايش انتخاباتي ولي فقيه ارائه كرده است. اگر خيال كنيد نوشته افشاري در خدمت اصلاح طلبان حكومتي است، سخت در اشتباهيد. زيرا: اولا: افشاري در سراسر اين نوشته در مورد همه پارامترهايي كه گوياي وضعيت بسيار ضعيف و شكننده و بي اعتبار ولي فقيه هستند، حتي يك بار واژه ضعف را به كار نبرده و بر اساس سنت چهارشنبه سوري از روي آتش اين حقيقت پريده تا به ولي فقيه بگويد: زردي تو ازمن، سرخي من از تو! ثانيا: در لابلاي پاراگراف آخر نوشته دو جمله را استتار كرده تا به مخاطب بفهماند كه«بر خلاف برخورد اغلب چهره‌های اصلاح طلب و اعتدالی شیوه رفتاری متاخر احمدي نژاد در برابر خامنه‌ای ویژگی‌های اصلاح طلبانه داشته»!! و كجاييد اي سينه چاكان تحول در درون رژيم كه «مزیت‌های بیشتری برای بهبود حال مردم و هموار سازی گذار مسالمت آمیز به دمکراسی دارد»! به خاطراين چيزهاست كه مي گويم افشاري و گنجي و همگنان آنها در پوشش اصلاح و رفرم اين رژيم، سرانجام در خدمت بقا و تحكيم ولايت فقيه اند. مي دانند و مي فهمند يا نمي دانند و نمي فهمند و چنين مي كنند؟ چيزي را تغيير نمي دهد. تازه پا گذاشته اند در مسير اوباما كه معامله اتمي را از بالاترين نقطه رژيم شروع كرد و به «سوپريم ليدر» قول داد هيچ كاري درجهت براندازي اش نخواهد كرد. روشن هست!!

  • احمد مجد

    تنها كساني كه از توهمات بي پايان ابوالحسن بني صدر برخوردار باشند مي توانند تصور كنند رژيمي كه اين همه با غرب براي قرباني كردن مخالفانش بند و بست كرده، به سادگي، با گواهي يك نفر، مي توانسته محكوم شود. مسعود كريمي زاده در اين كامنت فقط نشان داده كه انديشه خودش نسبت به مسائل رونوشت برابر اصل و كپي انديشه خود «ابوالحسن بني صدر» است و شباهت عميق اين انديشه به تئوري ولايت فقيه را نشان مي دهد كه اگر يك نفر همه كارها را به تنهايي انجام مي دهد و اگر تمام دنيا يك حرف بزنند اما ولي فقيه چيز ديگري بگويد، حرف ولي فقيه كارآيي دارد. در مورد پرونده ميكونوس هم زحمتها و تلاشها و روشنگريهاي 20ساله بر ضد تروريسم رژيم هيچي نبوده، خونهاي بنا حق ريخته شده مظلومان فارس و كرد(كه بني صدر همواره به خون كردها تشنه بوده) تأثيري نداشته و تمام اپوزيسيون «خيلي بيحال» بوده ولي ابوالحسن بني صدر و سينه چاكان متوهمش «خيلي باحال» هستند!! اگر «اولين پرزيدنت ولي فقيه» خودش را بخشي از اين «اپوزيسيون خيلي بيحال» نمي داند، بايد بخشي از«پوزيسيون خيلي باحال» باشد كه تازگي چون بوي انتخابات رياست جمهوري به مشامش رسيده، تصميم گرفته از لپ اين «اپوزيسيون بي حال» گاز بگيرد تا «محبت» ديرين خود به مخالفان ولي فقيه را اثبات كند!! چون بني صدر همواره افتخار كرده است كه «من از نويسندگان اصل110 ولايت فقيه بودم». چون در هيچ كاري نيست كه ايشان براي خودش نقش محوري قايل نباشند! من اگر جاي ابوالحسن بني صدر بودم، يا اعلام مي كردم كه در انتخابات نامزد مي شوم، يا در همين ستون، توهمات«باحال»مسعود كريمي زاده را در خدمت به رژيم محكوم مي كردم!!

  • احمد مجد

    به راستي كه صمد چه حرفهاي درست و نغزي زده و به خوبي توانسته عيني ترين جنبه هاي شركت در انتخابات اين رژيم را برملا كند و نشان بدهد كه چگونه شركت در انتخابات حتي هنگامي از سر ترس و جهل از اين كه ممكن است باعث دردسرهاي امنيتي براي مردم بشود، چيزي نيست جز شركت در همه تبهكاريهاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي همين رژيم(بگذريم از اين كه صمد كلمه ثمن(قيمت) را به نادرست به صورت سمن نوشته . اگر نوشتار همه واژه هاي اين نوشته نادرست مي بود باز چيزي از ارزش و درستي حرفهايش نمي كاست. شايد با استفاده از واژه عربي، خواسته قبل از همه به آخوندها بفهماند كه هر چيز قيمتي دارد!!). ولي شوربختانه، صمد در جمله پاياني، واقعيتهاي عيني را در پيش تخيل سربريده(شايد توصيه انگلس را به ياد نداشته يا نخوانده بوده كه تخيل و علم شباهتهاي شگفت، اما تنافرهاي بيرحمانه دارند). هم استراتژي و هم تاكتيك پيشنهادي صمد مي گويد: «تا زمان اصلاح مکانیسم انتخابات شناسنامه های خود را در صندوقچه ها محفوظ دارید. این کار نه هزینه ای دارد و نه خطری». فهم شدت ضعف ولي فقيه كه هيچ غلطي نمي تواند بكند نياز به نبوغ نداشت ولي بيان اين حقيقت ساده از سوي صمد آرامبخش خوبي براي آنهاست كه از هزينه و خطر ترسان و لرزانند.چون صمد در جاي ديگري به حق نوشته بود:«برخی ته قلبشان هنوز فناتیک و خرافاتی هستند حتی با خودشان هم رودربایستی دارند ... مثل کسی که با سایه ها درگیر نبرد بشود»، نمي دانم چرا اين جا مخاطبانش را دنبال نخودسياه«اصلاح مكانيسم انتخابات» مي فرستد؟ به ياد سعيد سلطانپور اين هم بايد «نوعي از اصلاح طلبي، نوعي از تسليم» ناميده شود.صمد خيالم را از بابت بي هزينه و بي خطر بودن رأي ندادن راحت كرد، اگر مي افزود كه «اصلاح مكانيسم انتخابات» چه زماني و چه كسي انجام مي دهد، من نفس عميقتري مي كشيدم. الان احساس مي كنم كه براي«اصلاح مكانيسم انتخابات» بايد تا ظهور امام غايب منتظر شويم. پس بياييد من و شما و صمد با هم شعار بدهيم: خدايا خدايا، تا انقلاب مهدي، صندوقچه را نگهدار!

  • صمد

    این کاری که جمهوری اسلامی می کند برگزاری انتخابات نیست و آن صندوق ها هم صندوق آراء نیستند. اینان در حال صید حقوق شهروندی مردم هستند و آن صندوق ها در حقیقت "تله های رای" هستند. مردم خود را در دام نیاندازید. هیچ بهانه ای ندارید برای اینکه به افرادی بی برنامه و بی لیاقت که بارها بی عرضگی و خبث طینت خود را ثابت کرده اند رای بدهید. رای امروز شما مثل رای کورکورانه سال 58 ایرانی های ساده لوح به نظام نا شناخته اسلامی است. عوارض زیادی برای خودتان و نسل های بعدی دارد. این حق رای فقط متعلق به شخص شما نیست چرا که هر رای بر بسیاری افراد دیگر اثر دارد. از روزی که رای بدهید در تمام بدکاری های نظام ایران شریک خواهید بود. شما دست در خون کودکان و بیگناهان سوریه، یمن، عراق، فلسطین و ... خواهید داشت. شما طناب دار بر گردن هزاران مجرم ایرانی خواهید انداخت بی آنکه جزایشان مرگ باشد. به ندا شلیک خواهید کرد و ستار را زیر ضرب مشت و لگد خواهید کشت. کارگران را بیکار و صنایع را ورشکسته خواید کرد. تنها ثروت ملی (نفت و گاز) ایران را که متعلق به صدها نسل آینده است بی انکه قابل جایگزینی باشد به سمن بخث به فنا می دهید. گرد مرگ در دهان خوزستانی ها می پاشید و برای فرار سرمایه های به یغما رفته خود بلیط یک طرفه به مقصد کانادا خریداری می کنید. بد تر اینکه برخی از شما ماهی 45 هزار تومان می گیرید تا چشم بر میلیاردها دلار غارت سران حکومت ببنیدید. پس تا زمان اصلاح مکانیسم انتخابات شناسنامه های خود را در صندوقچه ها محفوظ دارید. این کار نه هزینه ای دارد و نه خطری.