ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

تبدیل انتخابات به رفراندوم

مهدی خزعلی: «پیشنهادم به مردم این است که صندوق انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ را به یک رفراندوم تبدل کنیم و نه بگوییم به این دوران چهل ساله.»

مهدی خزعلی − چشم‌پزشک، ناشر و "آقازاده"‌ای که منتقد نظام شد و بارها به زندان افتاد − کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شد. شورای نگهبان که فهرست شش نفر رجل صالح نظام را اعلام کرد، طبعا اسم او در میان آنان نبود.

با اینکه مقامات تهدید کرده‌اند که کسی نباید به مهره‌چینی نظام برای ریاست جمهوری اعتراض کند، خزعلی به اعتراض فرا می‌خواند و می‌گوید با اعتراض خود بایستی از شورای نگهبان سلب صلاحیت کنیم و کل نظام را نامشروع بخوانیم. خزعلی می‌گوید: «پیشنهادم به مردم این است که صندوق انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ را به یک رفراندوم تبدل کنیم و نه بگوییم به این دوران چهل ساله.»

مهدی خزعلی در حال ثبت نام به عنوان کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری
مهدی خزعلی در حال ثبت نام به عنوان کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری

گفت‌وگو با مهدی خزعلی

ما، زمانی که مهدی خزعلی کاندیدا شد و هنوز فهرست برگزیدگان دستگاه اعلام نشده بود، با او مصاحبه‌ای کردیم که زیر عنوان «نه به شورای نگهبان» منتشر شد. دوباره با او مصاحبه کردیم تا ببینیم اکنون که برای کاندیداتوری ناصالح تشخیص داده شده، چه می‌گوید. او به صراحت طرفدار شیوه بدیل سوم است، یعنی نه تحریم، نه شرکت سربزیرانه، بلکه دادن رأی اعتراضی به افراد "ناصالح" از نظر نظام. این شیوه را نخست عمار ملکی در مقاله‌ای با عنوان «پیشنهاد راهبرد انتخاباتی تحول خواهان: رأی به کاندیدای غایب» که در زمانه منتشر شد، طرح کرد.

حضور و غیاب انتخاباتی، اثر مانا نیستانی

نکاتی از گفته‌های مهدی خزعلی در مصاحبه دوم:

■ شورای نگهبان به سلیقه یک جناح خاص رد صلاحیت‌ها را انجام داد.

■ من آمدم تا درواقع مشروعیت را از نظام بگیرم. درواقع این نهضتی بود که نه بگوییم به همه خطاهای چهل ساله، نه به جهالت چهل ساله، نه به نظارت استصوابی، نه به خشونت و جنگ افروزی، نه به دخالت در کشورهای دیگر و....

■ اگر ما نه می‌گفتیم به اشغال سفارت و گروگان گیری، نه جنگی داشتیم و نه این تحریم‌ها را مردم ما تحمل می‌کردند.

■ علیرغم لیستی که شورای نگهبان معرفی کرده، مردم لااقل در مرحله نخست به کاندیدای اصلح رأی بدهند. به هر کاندیدایی که خودشان صلاح می‌دانند ولی صلاحیتش از جانب شورای نگهبان تائید نشده است.

■ نگران آمدن رئیسی و قالیباف نباشید. رئیسی در کارنامه‌اش هزاران اعدام بدون محاکمه دارد. قالیباف در کارنامه اش املاک نجومی و تاراج تمام امکانات شهرداری توسط سرداران و بعد هم خیریه همسر و فرزندان را دارد.

■ درمرحله نخست رفراندوم برگزار کنیم و در مرحله دوم بین بد و بدتر انتخاب کنیم.

■ اگر آرای کاندیدای مردمی و اصلح بالاتر از کاندیداهای مورد تائید شورای نگهبان باشد، یک پیام داده‌ایم که شما مشروعیت ندارید و بحران مشروعیت برای آنها خطرناکترین بحران است.

■ امروز اگر بخشی از اصلاحات دارد به دستبوسی می‌آید و تقاضای آشتی و صلح دارد می‌خواهد برگردد به سر سفره انقلاب.

■ روحانی نه تنها به تعهداتش عمل نکرد، بلکه رسوایی فیش‌های نجومی از دولتش درآمد و با یک نامه سروته قضیه را هم آورد. نیامد شفاف سازی کند و به مردم درست پاسخ بدهد.

■ به هرحال روحانی یک آخوند امنیتی است، کسی است که بعد از کوی دانشگاه در نمازجمعه سخنرانی کرد، از بسیج نیروی انتظامی خواست که دانشجویان را سرکوب کنند.

■ روحانی نه معیشت مردم را تامین کرد و نه پاسخگو بود. روحانی گفته است ما زندانی سیاسی نداریم.

■ رئیسی، خشونت آشکار است که ما را سر بر دار می‌کند و روحانی، خشونت پنهان است که سر ما را زیر آب می‌کند. هر دو در جناح حاکم و سیاست‌های او تعریف می‌شوند.

■ رئیسی گزینه اول نظام است که شانس و اقبالی ندارد. امکان ندارد مردم به کسی که هزاران اعدام بدون محاکمه و دادرسی در پرونده اش هست، رأی بدهند.

■ روحانی گزینه دوم حاکمیت است. روحانی برای حاکمیت، بی آزارترین و مطیع‌ترین رئیس جمهور بوده است. از هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد مطیع‌تر بوده است، بی آزارتر بوده است. هرچه که آنها گفته‌اند، گفته است چشم. با این "چشم"‌هاست که ما به اینجا رسیده‌ایم.

■ از روحانی یک مصلح، یک منجی و یا یک اصلاح طلب نسازید. روحانی یک اصولگرای معتدل است که عضو "جامعه روحانیت مبارز" یعنی دست راست مهدوی کنی بوده است.

■ روحانی که آمد، گفتم روحانی دریچه‌ای در سلول انفرادی بود که باز شد؛ ما از آن دریجه فریاد کنیم وگرنه ما هنوز در سلولیم. حالا می‌خواهم بگویم متأسفانه آقای روحانی با کلید آمد‌ اما آن دریچه را به دست خودش به روی ما بست. او یک فرد امنیتی است، به سوی دموکراسی و آزادی حرکت نخواهد کرد.

■ کف مطالبات ما روحانی نیست. ما باید تلاش کنیم مطالبات‌مان را بالاتر ببریم. بخواهیم بین بد و بدتر انتخاب کنیم ناچاریم روحانی را انتخاب کنیم.

■ بیایید لااقل یک کارت زرد به روحانی نشان بدهیم تا بداند که باید نسبت به مردم یک میثاق نامه امضاء کند.

■ رئیسی منتخب روسیه است و نماد خشونت آشکار.

■ قالیباف را اساساٌ در این اردوگاه زیاد حساب نکنید.

■ روحانی گزینه انگلیس است با برنامه دراز مدت آینده.

■ ما باید بتوانیم مستقل باشیم و با همه اینها یعنی با انگلیس، با آمریکا، با روسیه، با چین یک رابطه متقابل بدون گرایش یک سویه داشته باشیم.

■ ما باید بی‌طرفی‌مان را حفظ کنیم و بتوانیم مملکت‌مان را از خطر جنگ نجات دهیم. خطر جنگ بیخ گوشمان است و این گفتمان جدید جبهه آزادی می‌تواند این خطر را از بیخ گوش ما رد کند.

بشنوید:

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • Reza

    این هم از اون هاست که دستش به گوشت برسه، ای ملت خفته و افسرده و غمگین ایران، تمام این رژیم سر تا پا دروغ و ریا و نیرنگ و دزد و چپاولگر و دروغگو را به سزای اعمالشان برسانیم همشون موزی هستند خزعلی دیگه کیه،

  • مهرداد ابوالحمد(استراليا)

    در رژيمي كه لومپني مثل احمدي نژاد رئيس جمهور مي شود، كاربران «ارتش سايبري» اش چگونه بايد باشند. هر چه تلاش كنند خود را با عاريه گرفتن فرهنگ آدميزاد بيارايند تا باورپذير شوند، در گرماي يك مبارزه روشنگرانه نقابهايشان فرو مي افتد. به واپسين كامنت كسي كه سخت هوادار انتخابات و آزادي مي نمود، بنگريد تا ببينيد چگونه هنگامي كه همان ماهيت وي و فرهنگ لومپني بارز شد، تازه وقتي تلاش كرد خودش را سفيد كاري كند، دموكراسي در نگاه او به چه چيزهايي كه شبيه نيست. همين چنين به نمونه ديگري در سايت زمانه با عنوان «دهه شصت نه، احمدي نژاد آري» با امضاي «ناخدا آزاد» هم توجه مي دهم كه همين دگرديسي را در آن يكي جناح رژيم هم مي بينيم. اين كه همه اين جناحهاي رژيم سر و ته يك كرباسند، هرگز گزافه نبوده ونيست. شايد همه ما اين وسوسه منفي را بيش از يك بار از ذهن گذرانده باشيم كه آزادي بيان و دموكراسي ضررهايي از اين قبيل هم دارد! اين دو تجربه به روشني به ما مي گويند كه اگر به اين ارزشها متعهديم، از ضررها و توهين ها و چاقوخوردنهايش نترسيم و هنگامي كه جانانه درگير شويم، ميكروبهاي محيط را مي توانيم بشناسيم و بشناسانيم و از تأثير بيندازيم. دشوار است؟ بلي! بهايي دارد؟ بي‌گمان! به نتيجه مي رسد؟ حتما! مبارزه روشنگرانه و دموكراتيك زميني حاصلخيز است ولي پالايش علفهاي هرزش، بخش جدايي ناپذير سلامت آن است.

  • مهرداد ابوالحمد(استراليا)

    سرانجام نتوانستم دريافت خودم از يك تجربه را از ديگر خوانندگان سايت زمانه دريغ كنم. اگر بار ديگر به مصاحبه خزعلي و كامنتهاي آن بنگريد، در فرهنگ يكي از كامنت گذارها دگرديسي آشكاري هست. ابتدا در شكل و شيوه و فرهنگ و بيان هواداري از حقوق بشر و آزادي و دموكراسي ، دفاع پرشوري از اهميت رفتن به پاي صندوقها هست. پس از چند كامنت روشنگرانه، لحن و گفتار لجام گسيخته مي شود و فرهنگ كوچه بازاري شكفتي مي يابد. نسلي كه بحثهاي خياباني سالهاي 57تا60 را (گاهب چاقو و پنجه بكس خوردن هواداران نيروهاي سياسي مخالف رژيم و قتل برخي از آنها) به ياد دارند، بهتر در مي يابند كه وقتي اين صحنه به اينترنت مي آيد، «دگرديسي از گفتگو تا چاقو و پنجه بكس» به چه چيزي تبديل مي شود. نقاب سركوبگراني كه خود را مدافع انقلاب مي ناميدند طي چند دقيقه با بيرون كشيدن چاقو و پنجه بكس فرو مي افتاد.اينجا فقط با يك كامنت روشنگرانه، همان سرشت فوران مي كند(اگر تكنولوژي روزي چاقو را از راه امواج عبور دهد چه ها كه نخواهيم ديد؟).

  • بهرنگ

    "حالا حکایت ماست" نیاز جامعه ایران به دمکراسی است. دمکراسی از جمله الزامات نیست بلکه الزام زندگی در یک جامعه شهری است. دمکراسی برای آن است که از بروز گندیدگی در یک جامعه شهری جلوگیری شود. لازمه دمکراسی آزادی احزاب و سازمان های سیاسی و آزادی مطبوعات است. راه رسیدن به دمکراسی هم آزادی احزاب و سازمان های سیاسی و آزادی مطبوعات است. ما در ایران دو راه بیشتر نداریم. یا در شهر بمانیم و تن به الزامات شهریگری بدهیم یا چمدانمان را برداریم و با اتوبوس شمس العماره به دهی که از آن جا آمده ایم برگردیم. این را شاهنشاه آریامهر نفهمید. شمس العماره را فرستاد به اطراف و اکناف در ایران و پای ما را به این ترتیب کشاند به شهر. [اکنون دست کم 90 در صد جمعیت تهران و سایر شهرها نسل دوم یا سوم مهاجرین از روستا به شهرند.] آری عزیز! شاهنشاه آریامهر فرمان به توسعه شهریگری در ایران داد. سرود ملی نواخته شد. اتوبوس های شمس العماره زِرت و زِرت به راه افتادند. شاهنشاه اما همزمان قدام به مباره با الزام شهریگری در ایران ـ که دمکراسی است ـ کرد. در نتیجه ماتحت جامعه دچار دریدگی گردید. شاهنشاه تلاش کرد که آن را با سوزن و نخ بدوزد. اما نشد و در نتیجه حضرت آیت الله العظمی خمینی دامت برکاته زد بیرون. شهر اینچنین ماند در دست مهاجران نسل اول و دوم. [یعنی امثال من و آقای احمد مجد] مطالعات جامعه شناختی از جمله بر اساس تجربه مهاجران به آلمان نشان می دهد که "مهاجر" نسل سوم به درجاتی دارای گرایشات شهریگری است و با مقوله دمکراسی به درجاتی مأنوس است اما دست کم پنج نسل زمان می برد تا امثال من و دیگرانی همچون من بفهمند که آیا دمکراسی خوردنی، نوشیدنی یا شاف کردنی است. و حکایت همچنان باقی است. بدتان نیاید! بیایید دست از فرافکنی برداریم! بهرنگ

  • احمد مجد

    اقاي بهرنگ گرامي انتظار نداشتم شما سايت زمانه را به گفتگوي دوجانبه با من تبديل كنيد. به جايش كاش مانيفست رفراندم دوست داشتني خود را منتشر مي كرديد تا استفاده كنيم. يادداشت كوبنده شما عليه من رفراندم را به باد داد. امروز كه فهميدم با خواندن 4تاكتاب كه هيچ كدامشان مذهبي نبودند، موفق شده بودم يك تنه، خميني را بر سر كار بياورم، احساس كردم نكند با چند جمله كامنت ناقابل ، رفراندم مستحكم و پرطرفدار شما را به تاق كوبيده باشم ! به قول مارمولك «عزيز دل برادر» شما مرا با مغول و تيمور اشتباه گرفته ايد. آنها كه اهل انتخابات و رفراندم نبودند. وقتي دريافتم شايد هر لحظه، بي اختيار دستتان به جيب من برود كه جز چند حشره كه آن جا قاب مي ريزند، چيزي نصيبتان نخواهد شد. به آقاي خزعلي شما مي نويسم كه از همين حالا شما را يكي از حرفه اي ترين وزيران كابينه بعد از رفراندم خودش، مثلا اقتصاد يا بازرگاني يا نفت يا رئيس بانك مركزي قرار دهد. اما تخصص ديگرتان را چكار كنم كه خودتان دست در جيب ديگران مي كنيد، ولي صاحب جيب را به لاابالي گري متهم مي كنيد. اين برخورد شما را كانديداي وزير دادگستري يا دادستان كل كشور مي كند. دادخواست شما براي محاكمه من كه كتاب خرمگس را خواندم و هنوز كتاب را نبسته به جنبش چريكي پيوستم ، زمينه و سابقه حرفه يي و تخصصي و كارشناسي خوبي در عدالت اسلامي است كه اگر در سال 67 منصب قضايي مي داشتيد، آن هيأت سه نفره اين قدر منزوي و مظلوم نمي بودند. هنوز البته دير نشده و اميدوار باشيد. راستي امروز در خبرها آمده بود كه بعد از انتشار عكس سعيد مرتضوي در كنار آيت الله رئيسي ، رئيس جمهور آينده گفته كه مرتضوي از همراهان وي نبوده و ربطي به هم ندارند. لطفا نگذاريد عكسي كنار آقاي خزعلي از شما بگيرند. جنبش چريكي با شعار «سر كوچه كمينه» مي خواهد با فتوشاپ هم كه شده از شما كنار خزعلي عكس بگيرد تا در چشم 4ميليون دانشگاهي فرهيخته خرابتان كنند. از حالا مواظب خودتان باشيد و حفاظت خود را بالا ببريد تا بتوانيد خودتان با مانيفستي كه در بالا عليه من و جنبش چريكي جيب سوراخ!! نوشته ايد، كانديداي رياست جمهوري بشويد. قول مي دهم جنبش چريكي را وادار كنم به شما رأي بدهد!! با شما براي هميشه تمام!

  • بهرنگ

    آقای احمد مجد دعوی شما مبنی بر این که "ما یعنی من و همگنان من دانسته هایمان را در مسیر بین اتاقهای زندان و سلولهای انفرادی تا اتاقهای شکنجه و میدانهای تیرباران و سالن های حلق آویز این رژیم فراگرفته ایم." حرف بی معنایی است. اولاً یاد بگیرید از طرف خودتان صحیبت کنید. زندان مگر دانشگاه است؟ دانش همه زندانیان سیاسی دوران شاه بر روی هم به لعنت خدا هم نمی ارزد. گیرم شما کتاب "خر مگس" را خوانده و پس به جنبش چریکی پیوسته اید. گیرم "بیست و چهار ساعت بیداری" صمد بهرنگی را هم خوانده اید. فرض کنیم کتاب" ژرژ پلیتسر" یا "دیالکتیک طبیعت انگلس" را هم خوانده اید. این به شما حق نمی دهد که نگاهتان به دنیا و مافیها عاقل اندر سفیه باشد. هیچوقت هیچ کس از شما تقاضا نکرده که تن به این زحمات بدهید. شما در واقع سرخود و به اختیار خود در امور اجتماعی یعنی در روند زندگانی دیگران دخالت کرده اید و می کنید. من اگر پایم به پای شما بخورد یا دستم به جیب شما برود مطمئناً دادتان به آسمان می رود ولی به خود به سادگی آب خوردن حق می دهید که به نحو بی مبالات و لا ابالی گرانه ای در روند زندگانی دیگران دخالت کنید. . این را بدانید که سیاست یعنی دخالت در سرنوشت دیگران. سیاست یعنی دخالت در روند زندگانی دیگران. رژیم خمینی از آسمان به زیر نیفتاده. آنرا شما یعنی تو و همگنان تو به وجود آورده است. امروزه روز مردمِ ایران زیر همین بار سنگین فریادشان به آسمان بلند است. رفتار غلط تو و همگنان توست که مرگ و شکنجه و ذلت را در ایران ارزان کرده است. می گویی بروم یخه مغول یا تیمور را بگیرم؟ می گویی بروم سر قبر خمینی آنجا داد بزنم مرگ بر خمینی؟ چرا نمی توانی بپذیری که ایران یک کشور بزرگ و هشتاد میلیونی است؟ دست کم در ایران در حال حاضر چهار میلیون تحصیل کرده دانشگاهی هست؟ فکر می کنی مردم از کوره ده آمده اند و فرق بین هِر و بِر را به قدر شما نمی دانند؟ به مبارزه تان ادامه دهید و یاد بگیرید از جیب خود تان خرج کنید و هیچگاه هیچکس را وامدار خود ندانید. داود بهرنگ

  • احمد مجد

    آقاي داود بهرنگ محترم ضمن تشكر از ابراز التفات شما به دانش نداشته ام. كالبد شكافي نوشته كوتاه شما مثل حرفهاي همه كساني كه سينه چاك انتخابات رژيم هستند، مفيد و فرحبخش است. 1. روزگار توبره داشتن سپري شده و جز شوراي نگهبان و كانديداهاي انتخابات، ديگران نيازي به توبره يي براي پنهان كردن اسرارمگوي جنايتهايشان ندارند. 2. ناگفته پيداست كه آقاي خزئلي كه شايد همان خزعلي درست ترباشد، دست اندركار خيلي كارها بوده و هستند. كه اگر نمي بودند ديگر «آقازاده» نمي بودند و به فكر نامزدي در انتخابات نمي افتادند و از احراز نشدن صلاحيت خود بر نمي آشفتند. از نظر من ايشان براي رياست جمهوري اين نظام به خصوص با هواداراني چون شما ذيصلاحند و شوراي نگهبان به ايشان ستم كرده است. 3- اين كه گوششان بدهكار حرف ديگران نباشد، صلاحيت ايشان را براي رياست جمهوري و ابتكاراتي كه شما هم مدافعش باشيد افزايش مي دهد و به عنوان يك ويژگي ضددموكراتيك ذيصلاح تر مي شوند. گوش بدهكار نداشتن، از ويژگيهاي برجسته «امام خميني» بود كه فقط وارثان خودش شايسته آنند. 4. از قديم گفته اند كار نيكو كردن از پركردن است. شما آنقدر به سوي صندوقهاي رأي اين رژيم قرون وسطايي راه رفته ايد كه نسبت به هرگونه راه رفتن در مسيرهاي مردمي و دموكراتيك پاهايتان آب بندي شده است. 5. ما يعني من و همگنان من دانسته هايمان را در مسير بين اتاقهاي زندان و سلولهاي انفرادي تا اتاقهاي شكنجه و ميدانهاي تيرباران و سالن هاي حلق آويز اين رژيم فراگرفته ايم. 5. سپاسگزارم كه اگر يادآوريهايتان نمي بود، در اصالت و حقانيت آن چه براي سرنگوني و براندازي اين رژيم و به باد دادن خاكسترش با همه جناحها و باندها و همدستان رنگارنگش انجام مي دهم، بر حق هستم و بايد براي آن پافشاري بيشتري بكنم.

  • بهرنگ

    دانشمند محترم آقای احمد مجد به نظر می رسد در توبره شما راه حل خیلی مشکلات موجود است. ولی بهتر است عاقل اندر سفیه به دنیا نگاه نکنید. آقای خزعلی نماینده و سخنگوی یک گروه سیاسی به نام "جبهه آزادی" است. او همچون سایر اعضای گروهش در ایران زندگی می کنند و دست اندر کار خیلی کارها بوده اند و کماکان هستند. گمان نمی کنم گوششان بدهکار حرف های شما باشد که نتیجه گپ زدن های شخص شخیص شما با خودتان است. اگر بر این گمانید که از مردمی که زخم جمهوری اسلامی را مستقیماً بر پوست و گوشت خود دارند و از آن در رنج اند و لذا در پی چاره جویی برآمده اند بیشتر می دانید بهتر است این را نیز بدانید که شما مقوله دانستن را به سخره گرفته اید. دانستن در کنج اتاق حاصل نمی شود. آدم باید راه برود تا پایش آب بندی شود. بهرنگ

  • حميده

    خزعلى از همان تندروهايي است كه يه روز انقلاب مى كنند روز بعد سفارت مى گيرند و غيره. اين ها با هيجان و شلوغ بازى زنده اند و به درد سياستورزى و خردورزى نمى خورند. ما امثال شما را زياد ديده ايم و فقط خسارت هستيد. با تندروى كسي به جايي نرسيده. اميدوارم مردم مراقب باشند.

  • پگاه پناهاني

    آقاي احمد مجد، از شما تجعب كردم كه اين همه به مهدي خزعلي ارفاغ كرديد. به نوشته هاي شما دوست دارم ولي چرا به خزعلي ساده گرفتي. مگر خزعلي آقازاده نيست؟ وضع خراب شده و باباي خزعلي كه مرده. او ميداند كه انتخابات سوت و كور. دارد به عموجان خودش كومك ميكند. انتخابات را به خيال خودش چرب بكند. به عموي خودش كه خامنه باشد. كومك مي رساند. خيال كرده اگر بگه رژيم نامشروع مردم قبول دارند و دورش ميايند. اشتباست. مردم حالشان از اين بازي با مرامشان و نيازشان بد ميشود. از پيشنهاد خزعلي حال بهمخورده شدم(واژه اش چي است.ت ... دارد يا ط... ارفاغ را نميدانم درست نوشتم يا نه. من از كوچكي در ايران نبودم فارسي هنوز نمي نويسم. ياد ميگيرم. ولي درست يا نادرست برخورد انسانها را ميفهمم كه چي به سود كي هست يا زيان كي؟ )

  • احمد مجد

    1. وقتي مي گويي اين رژيم نامشروع است، ايا معني حرفهايت را مي فهمي؟ يا به زبان آوردن اين جمله به قول امام اول شيعيان كه لابد هنوز به او اعتقاد و ارادت داري، جز لق لق زبان چيز ديگري نيست؟ 2. اعتقاد به چيزي يعني اين كه به پيامدهاي آن اعتقاد باور داشته باشي و عمل كني. اگر يك رژيمي نامشروع است، قبل از هر چيز خودش نمي تواند مجري رفراندمي و انتخاباتي باشد. 3. به بشار اسد نگاه كن كه 5سال است دارد مردمش را كشتار مي كند و بشمار كه چند بار در زير بمباران و كشتار و اعدام اين مردم به نام خود آنها انتخابات برگزار كرده و رياست جمهوري و مجلس برقرار كرده است؟ 4. ولي فقيه رژيم در ازاي اين پيشنهاد يك جايزه نفيس به شما بدهكار است كه اگر آن را به شما ندهد، واقعا بي چشم و رو و بي حياست. فراتر از هر چه كه در تصور تو بيايد و چرا؟ 5. زيرا يكي از هدفهاي ولي فقيه از اين انتخابات و هر انتخابات ديگري اين است كه بگويد مردمسالاري ديني ما را نگاه كنيد، در مقايسه با هر نظام ليبرال دموكراسي متوسط سالانه يك انتخابات سراسري داشته ام. 6. همان طور كه اسد مي تواند بگويد، كشور آمريكا كه اين همه سنگ دموكراسي ليبرال را به سينه مي زند در دوران جنگ انتخابات نداشت ولي من در زير همه اين فشارهاي آمريكا انتخابات كردم. معني هديه سياسي خودت به خاكپاي مقام عظماي ولايت قتل عام و متحدان منطقه يي اش را مي فهمي؟ اين درجه از ساده لوحي باورپذير نيست. حتي نمي توان گفت اين كار يك فراخوان شرمگينانه مردم به همان انتخابات نامشروع است. تو داري مردم را از چاله انتخاب اين يا آن رئيس جمهور به چاه مشروعيت دادن به رژيمي كه خودت نامشروع مي خواني سوق مي دهي! معني سياسي و سمت و سوي پيشنهاد خودت را مي فهمي؟ بنابراين عجالتا و تا اطلاع ثانوي از نظر من متهم هستي به اين كه: با اين پيشنهاد و با تقديم اين راه كار به مقام عظماي ولايت اين رژيم را فراخوانده يي كه در ازاي اين خدمت بزرگ انتخاباتي حضور و وجودت در زير اين حاكميت را با هر فراز و نشيبي كه ممكن است حتي با زندان رفتن مكرر خودت هم همراه باشد، به رسميت بشناسد. به اين مي گويند يك معامله ننگين نانوشته و گدايي بقاي سياسي در زير چتر حاكميتي كه خودت نامشروع مي داني.(پايان)

  • احمد مجد

    7. تو بهتر از بسياري ديگر مي داني كه مگر همان رآي ها به نظام ديگري جز جمهوري اسلامي خوانده شدند؟ هرگز چنين نشد و دگرانديشان در اين رژيم با عنوان يك درصديها با سركوبهاي وحشيانه مواجه شدند و از دور خارج كردن هر نگرش و گرايش ديگري آغاز شد. 8. بخواهي يا نخواهي، نيت و مقصود تو هر چه باشد، آن روح فريبكار سركوبگري كه سرشت اين نظام را آراسته، در پيشنهاد تو موج مي زند. تو كه به شوراي نگهبان اين رژيم اعتماد نداري، تو كه به مكانيسمهاي راي شماري اعتماد نداري، تو كه از تقلبها و رأي دزدي ها و اتاقهاي تجميع آراء مطلعي، مردم را به پاي صندوقهاي رأي مي فرستي كه رأي اعتراضي نه بنويسند؟ 9. اين وقتي درست است كه به آن بيچارگاني كه آنها را به پاي صندوقهاي رأي فرا ميخوانيد بتوانيد بقبولانيد كه اين رآي هاي اعتراضي را چه كسي شمارش خواهد كرد و چه كسي خواهد خواند؟ هيچ كس! مطمئن باش كه با تعداد يا درصد اندكي از آنها را راي باطله اعلام خواهند كرد و بقيه را به ريش يكي از دو كانديداي ارشد! در هر حوزه كه ناظران وابسته به آن جناح اكثريت يا حاكميت داشته باشند حساب خواهند كرد. 10. بنابر اين اگر نخواهم كه نمي خواهم تو را به گاوبندي با يكي از دو جناح اين حكومت و يا گاوبندي با وزارت كشور يا حتي گاوبندي با همان شوراي نگهباني كه عليه آن حرف مي زني متهم كنم، چون سمت و سوي اين پيشنهاد از ساده لوحي فراتر مي رود يك اتهام سياسي مشخص متوجه شماست: * آقاي مهدي خزئلي، با اين پيشنهاد شما داريد در خدمت پروژه و نمايش مسخره انتخاباتي اين رژيم قدم بر مي داريد و چگونه؟ (ادامه دارد)

  • احمد مجد

    اقاي خزئلي، اين پيشنهاد شما با همه مقدماتي كه چيده ايد مطلقا همخواني ندارد. زيرا: 1. بيش از همه شما مي دانيد كه اتاق تجميع آراء چيست؟ و رآي هاي هر انتخاباتي را چگونه مي شمارند و چگونه اعلام مي كنند. 2. بيش از همه شما مي دانيد كه حتي در زماني كه اين شوراي نگهبان وجود نداشت در همان سال 58 و 59 آرايي كه در صندوقها ريخته شده بود را به نام ديگران مي خواندند. بيش از همه شما مي دانيد كه با چه ضريبي در هر انتخاباتي اعداد شركت كننده را توليد كرده اند. 3. خوب مي داني ، چون مدتها در دفتر رياست جمهوري اين رژيم كه الان ولي فقيه اين نظام است كار كرده يي. 4. بسيار مشكل است باور كنم كه اين پيشنهاد شما كه مردم در انتخابات شركت كنند و رأي اعتراضي بدهند و از اين طريق اين انتخابات را به رفراندم تبديل كنند، فقط مي تواند يك پيشنهاد ساده لوحانه ناميده شود. 5. با كمال احترام براي هر افشاگريهايي كه تاكنون درمورد برخي جنايتهاي اين رژيم كرده يي در اين پيشنهاد تو، بارقه يي از روح فريبكار شخص خميني موج مي زند. چرا؟ 6. تنها رفراندمي كه در اين رژيم برگزار شده را به ياد آر. خميني كه از آغاز در پاريس گفته بود مجلس مؤسسان تشكيل مي دهيم، تا قانون اساسي بنويسند و اسم و محتواي نظام آينده را بر اساس مؤسسان به رفراندم مي گذاريم، كمتر از دوماه بعد از به قدرت رسيدنش، به قول خود و به مردم ايران خيانت كرد و رفراندم براي انتخاب يك نظام براساس تعريف مشخص از ميان تعريفهاي مشخص متعدد به انتخاب بين جمهوري اسلامي و نظام پادشاهي مدفون تبديل كرد. اوج فريبكاري كه به مردم بگوييم، بين اين مرده مدفون و اين زنده يي كه نمي شناسيد چيست و فردا با شما چه خواهد كرد، يكي را انتخاب كنيد و سرانجام اين فريبكاري را تغيير داد و عليه هر پيشنهاد ديگري ازجمله پيشنهاد مهندس بازرگان مثل ديو تنوره كشيد كه جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد! دست آخر چند روز مانده به رفراندم، فريبكاري را به اوج رساند و در حالي كه همه برگه ها چاپ شده بود، گفت حالا هر كس نظام ديگري مي خواهد روي همان برگه ها اسم نظامي را كه مي خواهد بنويسد!!(ادامه دارد).

  • iran

    این مهره رژیم اخوندی منظورش اینه حتما پای صندوقای رای بیاین برای تبلیغات رژیم خوبه

  • بهرنگ

    جناب آقای خزعلی صداتان هر چه رساتر باد! سنگی در انداخته اید. امیدوارانه به سمت آب و نه مرداب است. امیدوارانه سبب امواج خُرد و بزرگ خواهد شد. امواج این آب بستگی به قد و قواره حوض ما دارد و بیانگر نتیجه تا کنونی کار و فعالیت همه تحول خواهان است. می دانیم "هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد مرواریدی صید نخواهد کرد." فروغ فرخزاد و می دانیم "از آب خُرد ماهی خُرد خیزد" اسماعیل خویی و سپهری می خواند: "هيچ تقصير درختان نيست." ظهر دم كرده تابستان بود ، پسر روشن آب ، لب پاشويه نشست و عقاب خورشيد ، آمد او را به هوا برد كه برد. به درك راه نبرديم به اكسيژن آب. برق از پولك ما رفت كه رفت. ولي آن نور درشت ، عكس آن ميخك قرمز در آب كه اگر باد مي آمد دل او ، پشت چین های تغافل مي زد، چشم ما بود. روزني بود به اقرار بهشت. تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي ، همت كن و بگو ماهي ها ، حوضشان بي آب است." ابتکاری که شما به خرج داده اید عین حضور غیاب است. امیدوارم کسان بسیار زیادی از جای برخیزند و بگویند: حاضر! با احترام بهرنگ