ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کارکردهای زبان و معنا در موقعیت‌های اضطراری

<p>آزاده دواچی - در یک تعریف عمومی، سیاست مقاومت فمینیستی (Politics of Resistance) در ادبیات زنان به آن دسته از آثار و نوشتارهایی اطلاق می&zwnj;شود که خوانش تازه&zwnj;ای را در سطح نوشتار ارائه می&zwnj;دهند و بیشتر از آنکه به سنت&zwnj;های مرسوم در ساختار نوشتاری اعم از شعر و یا داستان پایبند بمانند، تلاش دارند تصویر تازه&zwnj;ای از هویت فردی را از راه آثار ادبی، یعنی داستان و شعر ارائه دهند.</p> <!--break--> <p>این خوانش تازه در آثار ادبی به تقابل با هنجارها (نرم&zwnj;ها) و تصاویر کلیشه&zwnj;ای در زبانی می&zwnj;پردازد که عموماً در تسط مردان است. این نوع ادبیات به&zwnj;خصوص در کشورهای جهان سوم و مسلمان که &laquo;تن&raquo; زنان چه از طریق قانون&zwnj;های که در این کشورها اجرا می&zwnj;شود و چه از طریق سنت&zwnj;های مردسالار، تحت سلطه درآمده است، اهمیت خاصی دارد. این تنِ تحت سلطه در نوشتار آزاد می&zwnj;شود و حقیقت زنانه&zwnj;ای را آشکار می&zwnj;سازد که در&zwnj;&zwnj; جامعه تابو شده است. برای مثال لالید(۱) می&zwnj;نویسد: &laquo;در ادبیات امروز آفریقا که شامل نیجریه هم می&zwnj;شود زمانی که به تصاویری که ادبیات مردانه از زن به&zwnj;دست می&zwnj;دهد، دقت کنیم، عموماً با زنانی ضعیف و کم&zwnj;اهمیت آشنا می&zwnj;شویم و این تصویر با موقعیت تازه و مدرن زنان در آفریقا در تضاد است. این دوگانگی &laquo;بودن ولی دیده نشدن&raquo; نقش زنان در ادبیات، نوعی بحران هویتی را در میان زنان پدید آورده است.&raquo; این موضوع تا حدودی در مورد شعر زنان ایران نیز صدق می&zwnj;کند. از یک&zwnj;سو تمامی عوامل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تمایل دارند تن زن را تحت تسلط درآورند و ا ز سوی دیگر زنان در ادبیات در مقابل این عوامل ایستادگی می&zwnj;کنند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>تلاش در عرصه&zwnj;ی زنانه&zwnj;نویسی در فضایی بومی</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/DAVREZ02.jpg" />شعرهای بهاره رضایی در این سال&zwnj;ها، نشان داده است که نمی&zwnj;خواهد با قواعد زیبایی&zwnj;شناسانه مردانه خود را به اثبات برساند. آثار او نمونه&zwnj;ی آشکار و محکمی از تلاش در فضای زنانه&zwnj;نویسی است. او می&zwnj;خواهد با تهیه&zwnj;ی تصاویر منحصر به فرد و اصرار در به کار نبردن کلمات کلیشه&zwnj;ای و خلق تصاویر جدیدی برای مقاومت در برابرتملک&zwnj;گرایی مسلط در زبان شعری بایستد. در شعرهای بهاره رضایی سرکشی و نپذیرفتن قواعد و کلیشه&zwnj;های غالب بر زبان و ایجاد شیوه&zwnj;ی تازه&zwnj;ای از بیان به وضوح آشکار است. در ابتدای کتاب شعرِ جدید بهاره با عنوان &laquo;تشریفات&raquo;(۲) که توسط &laquo;نشر چشمه&raquo; به چاپ رسیده است، می&zwnj;خوانیم: <br /> &nbsp;</p> <p>با یک اتومبیل سیاه شش در آمد<br /> من با لهجه&zwnj;ی تزئینی<br /> چیزی شبیه گیلکی خفیف مادرم<br /> که توی حلقم<br /> ورم کرده بود<br /> سلام کردم<br /> ص ۹<br /> از&zwnj;&zwnj; همان ابتدای کتاب می&zwnj;بینیم که فضای شعر بومی&zwnj;گراست. شاعر با انتخاب هر واژه ماهیت خود را مشخص می&zwnj;کند. به&zwnj;عبارتی در&zwnj;&zwnj; همان قطعه&zwnj;های آغازین، شاعر تمایزش را با مرزهای جغرافیایی مستقر، با زبانی رسا بیان می&zwnj;کند. از منظری دیگر، شاعر تمامی واژگان را به نفع جنسیت زنانه&zwnj;ی خود در شعر به کار می&zwnj;برد. شاعر در اکثر شعر&zwnj;ها و از طریق انتخاب واژگان و ترکیب نوع کلمات ترجیح می&zwnj;دهد که خودش را از میان واژگانش بیرون بکشد و حقیقت خودش را&zwnj;&zwnj; همان&zwnj;گونه که هست بیان کند. <br /> &nbsp;</p> <p>برج مراقبت سلام! <br /> موقعیت خودم را اعلام می&zwnj;کنم: <br /> کمی خسته<br /> مقدار متناسبی <br /> زخمی شدم<br /> در چند مایلی این جو خطرناک<br /> بدون کلاه خود و زره<br /> توی خاکریزهای کلمه <br /> غلت می&zwnj;زنم<br /> و جواز شاعرانه&zwnj;ام را<br /> محکم به خودم فشار می&zwnj;دهم <br /> ص۱۲</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>ایستادگی و اعتراض در برابر اشغال &laquo;تن&raquo;</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/DAVREZ03.jpg" />شاعر فرصت استفاده از کلمات را خوب می&zwnj;داند، هر کلمه برای او به منزله&zwnj;ی انتخابی برای ایستادگی و اعتراض در برابر اشغال &laquo;تن&raquo; است.(۳) دل&zwnj;نگرانی&zwnj;های شاعر به&zwnj;عنوان یک زن حساس در لفافه&zwnj;ای از کلمات پنهان می&zwnj;شود. شاعر با ظرافت در تلاش است تا از ورای کلمات، موقعیت&zwnj; اجتماعی&zwnj;اش به&zwnj;عنوان یک زن را نشان دهد. گویی شاعر با انتخاب هر کلمه روح اعتراض را در شعرش می&zwnj;دمد. گرچه ممکن است این استفاده ناخودآگاهانه بوده باشد، اما حساسیت شاعر در این نوع بیان در قسمت&zwnj;هایی از شعرش به وضوح قابل تشخیص است.<br /> &nbsp;</p> <p>جنگ سرد است اینجا! <br /> حشره&zwnj;های زیادی در حال نیش زدن&zwnj;اند... <br /> عادت کرده بودم<br /> روی موهای مجعد مادرم<br /> شعر بنویسم<br /> فقط از خانه تکانی ذهنم برمی&zwnj;گشتم<br /> و از ته&zwnj;مانده&zwnj;های آن<br /> یادداشت برمی&zwnj;داشتم<br /> ص۱۳<br /> &nbsp;</p> <p>کارکردهای زبان و معنا در دو حوزه&zwnj;ی متفاوت و متناسب با موقعیت اعتراضی شاعر به&zwnj;کار رفته&zwnj;اند. شاعر از تمامی امکانات زبانی خود استفاده کرده است تا مواضعش را به صورت شفاف علیه انحصار تن خود بیان کند. اینجاست که همانطور که کاتراک ۳ می&zwnj;گوید: &laquo;ادبیات مکانی برای رهایی از تنی می&zwnj;شود که تماماً در انحصارِ تسلط مردانه است&raquo; و فرصت می&zwnj;یابد تا بار دیگر حضورش را اعلام کند: <br /> &nbsp;</p> <p>این اتوبوس <br /> سالم به مقصد نمی&zwnj;رسد<br /> با ما کنار نمی&zwnj;آیند<br /> کسی در این بین<br /> خواب مرا دزدید<br /> آستین&zwnj;هایم <br /> از حقوق خود <br /> کوتاه نمی&zwnj;آمدند<br /> پچ پچ می&zwnj;کردیم <br /> وپیچ&zwnj;های طولانی<br /> در راه بود<br /> ص ۱۵</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>شورش علیه سنت&zwnj;ها</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/DAVREZ04.jpg" />فضاهای روایی و کلامی شاعر مدام در تلاش&zwnj;اند تا علیه سبک خاصی از زبان طغیان کنند. واژه&zwnj;ها در شعر طغیان می&zwnj;کنند، حذف نمی&zwnj;شوند بلکه همراه شاعر می&zwnj;مانند در این معنا که شاعر کلمات را در شعرش نشان می&zwnj;دهد.<br /> &nbsp;</p> <p>بهاره رضایی از دنیای پیچیده و عاطفی زنانگی که عموماً به صورت کلیشه&zwnj;ای تعریف شده&zwnj;، فاصله می&zwnj;گیرد. دنیای او ذهینتی منطقی است که کلمات را آگاهانه علیه سنت&zwnj;های موجود می&zwnj;شوراند. شاعر حتی از کلماتی سود می&zwnj;جوید که لزوماً مختص به زبان ادبی نیستند. کلماتی مثل &laquo;طاعون&raquo;، &laquo;دریای اژه&raquo; و &laquo;زیردریایی&raquo; و مانند آنها که تنها منحصر به زبان شعری نیستند و کارکردهایی ورای زبان ادبی هم دارند و شاعر به&zwnj;خوبی از این کلمات در شعرش استفاده می&zwnj;کند . <br /> &nbsp;</p> <p>.... من فقط<br /> یک مهاجم تازه&zwnj;نفس <br /> کم داشتم<br /> دیگر دنبالم نگرد<br /> باید طاعون با تو بودن را<br /> جایی تمامش می&zwnj;کردم<br /> باید برگردم<br /> حوالی دریای اژه<br /> مردی که زیر آب <br /> توی زیردریایی&zwnj;اش مرده<br /> سهم من بود. <br /> ص۲۴<br /> &nbsp;</p> <p>جنسیت در کنار رفتار اعتراضی شاعر آمیزه&zwnj;ای از مقاومت او دربرابر گفتمان مسلط اجتماعش را شکل می&zwnj;دهد. زبان و فضا هم همراه با صدای شاعر معترض پیش می&zwnj;روند. ارتباط شاعر با &laquo;محیط&raquo;، &laquo;تاریخ&raquo; و &laquo;مفهوم کلمات&raquo; متفاوت و تازه است. بهاره رضایی از پس هر کلمه&zwnj;ای که می&zwnj;نویسد در مقابل منطق جامعه&zwnj;ی خود می&zwnj;ایستد. او از سوی دیگر فرصتی می&zwnj;یابد تا راوی روایت&zwnj;هایی باشد که ذهن&zwnj;اش را تصرف کرده&zwnj;اند. در بعضی از شعر&zwnj;ها ما با تضادی در کلمات رو&zwnj;به&zwnj;رو هستیم که شاید نوعی اعتراض به ماهیت پوشش او باشند؛ مثل &laquo;دکلته&raquo; در مقابل &laquo;یقه&zwnj;ی بسته&raquo;. در این میان &laquo;یقه&zwnj;ی بسته&raquo;&zwnj;&zwnj; همان بیان پوشش اجباری اوست. در مقابل او دکلته&zwnj;ای می&zwnj;دوزد و به نوعی نسبت به پوشش اجباری واکنش نشان می دهد و در برابرش می&zwnj;ایستد . این روند اعتراضی را می&zwnj;توان در سایر اشعار این کتاب نیز جست&zwnj;وجو کرد: <br /> &nbsp;</p> <p>باید برای دختر امین&zwnj;الدوله <br /> یک دکلته&zwnj;ی مرواریددوزی می&zwnj;دوختم<br /> هر روز<br /> پشت یقه&zwnj;های بسته<br /> خفه می&zwnj;شدم<br /> اما خانه&zwnj;داری تکمیلی را<br /> دست&zwnj;کم نمی&zwnj;گرفتم<br /> هنوز بوتیک&zwnj;های شانزه&zwnj;لیزه را<br /> تجربه نکرده بودم <br /> حتا مزون مادام بالمن را<br /> ماکسی&zwnj;هایی که می&zwnj;دوختم<br /> آب می&zwnj;رفت.... <br /> ص۲۵/۲۶</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>اعلام هویت زنانه و موقعیت&zwnj;های نوستالژیک</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/DAVREZ05.jpg" />بهاره رضایی آگاهانه به سمت اعلام هویت زنانه&zwnj;ی خود می&zwnj;رود که در بستر زمان، شاهد تجارب منحصر به فردی بوده است. به عبارت دیگر شاعر از منتهای کلمات خود هویتش را نشان می&zwnj;دهد و آن را به ویژگی&zwnj;های بارز شعری&zwnj;اش تبدیل می&zwnj;کند. کلماتی مثل &laquo;ماکسی&raquo;، &laquo;مزِون&raquo; و &laquo;بوتیک&raquo; در عین حال که زنانه هستند اما با کارکردی متفاوت درشعر رضایی حضور می&zwnj;یابند. <br /> از سوی دیگر کلماتی که شاعر انتخاب می&zwnj;کند، موقعیت نوستالژیکی را به&zwnj;وجود می&zwnj;آورند که شاعر و مخاطب را بهم پیوند می&zwnj;دهند و به این ترتیب ایده&zwnj;آل&zwnj;گرایی&zwnj;های کلیشه&zwnj;ای جای خود را به واقعیت&zwnj;های نمادین می&zwnj;دهند. در شعر بهاره رضایی استفاده از شخصیت&zwnj;ها و فانتزی&zwnj;های کارتونی و ارتباط آن&zwnj;ها با دنیای حقیقی چشمگیر است ونشان&zwnj;دهنده&zwnj;ی تنوع استفاده از ظرفیت&zwnj;های کلامی است. به عبارتی مشخص&zwnj;تر، ما در شعر او شاهد کلماتی هستیم که شاید چندان به چشم نمی&zwnj;آیند ولی درمیان اشعارش خودنمایی می&zwnj;کنند. کلماتی مانند &laquo;وِتو&raquo;، &laquo;تنازع بقاء&raquo; و &laquo;کارت ویزیت&raquo; با آنکه بار جنسیتی ندارند اما شاعر توانسته به نفع خودش از آن&zwnj;ها بهره&zwnj;برداری کند: <br /> &nbsp;</p> <p>پرسه می&zwnj;زنم<br /> توی خودم <br /> رمز عبور را فراموش کرده&zwnj;ام<br /> پیچیده می&zwnj;شوم<br /> سنگ نیستم، نه<br /> تنها از تو<br /> نشانه&zwnj;ی کامل&zwnj;تری می&zwnj;خواستم<br /> پرینتی حقیقی شاید. <br /> خودم به روایت خودم<br /> نوشته می&zwnj;شوم<br /> توی دلتنگی&zwnj;هام<br /> حتا کشته می&zwnj;شوم<br /> ص ۴۳/۴۴ <br /> &nbsp;</p> <p>شاعر خودش را ابژه&zwnj;ی رفتارهای متنی نمی&zwnj;کند بلکه به عنوان هویتی مستقل زنانه در سطرهای شعرش حضور می&zwnj;یابد. در واقع می&zwnj;توان گفت آنچه که رضایی به&zwnj;عنوان یک شاعر به رازگشایی آن می&zwnj;پردازد برشی از صورت&zwnj;های خودآگاهی جمعی است. بنابراین او صرفاً یک شاعر مادی&zwnj;گرا نیست که قصدش پرداختن به تناقاضات و مفاهیم اروتیکی باشد. او شاعری&zwnj;ست که از کنار کوچک&zwnj;ترین حادثه&zwnj;ای نمی&zwnj;گذرد: <br /> &nbsp;</p> <p>روی خط&zwnj;های مرز این دفتر<br /> با تریلی&zwnj;های حروف<br /> از سر سطر<br /> یک خط درمیان<br /> با کمپرسی&zwnj;های جوهری<br /> از همین جاده&zwnj;ی شوسه <br /> که رضاخان کشف حجاب کرد<br /> کلمه قاچاق می&zwnj;شود <br /> ص ۵۲<br /> &nbsp;</p> <p>در بخشی از کتاب &laquo;تشریفات&raquo;، نوستالژی شاعر با علایقش به&zwnj;هم می&zwnj;آمیزد. شاعر می&zwnj;داند که باید با حقایق زندگی&zwnj;اش روبه&zwnj;رو شود و در این میان مهم&zwnj;ترین تکنیک شعری که به کار برده است استفاده از واژگانی خاص با ارجاع به نوستالژی کودکانه&zwnj;اش است. تصاویر تو در تو و آمیخته با روایت&zwnj;های متفاوت از کودکی که در &zwnj;&zwnj;نهایت به حقایق خاصی در دنیای بزرگی و واقعی او هم اشاره دارند: <br /> &nbsp;</p> <p>مثل گالیور<br /> در سرزمین کوتوله&zwnj;ها<br /> توی زندگی&zwnj;ام پخش و پلا شدی<br /> معرفی می&zwnj;کنم<br /> ازسمت راست<br /> من <br /> فلرتیشیای مهربان تو<br /> تو<br /> غول عجیب شب&zwnj;های من<br /> بدون چراغ جادو هم<br /> حاکمیت تو را<br /> به رسمیت می&zwnj;شناسم<br /> ص۷۲/۷۳</p> <p>ذهن شاعر با برش کوتاهی از خاطرات کودکی پیش می&zwnj;رود در همان حال نوعی رویکرد اعتراضی عجین شده با این سرگذشت را می&zwnj;خوانیم. جغرافیا همراه با نوستالژی در اشعار بهاره رضایی نقش مهمی ایفا می&zwnj;کند و شاعر از سوژه&zwnj;هایی متفاوت برای تحت تأثیر قراردادن مخاطبش بهره برده است: <br /> &nbsp;</p> <p>هر روز<br /> در مردابی که روی دستم مانده<br /> شنا می&zwnj;کنم<br /> عفونی می&zwnj;شوم<br /> خزه می&zwnj;بندم<br /> گل&zwnj;سنگ&zwnj;ها<br /> روی چشم&zwnj;هایم <br /> رشد می&zwnj;کنند<br /> من فرسایشم را<br /> روی تپه&zwnj;های همین منطقه <br /> احساس می&zwnj;کنم<br /> ص ۸۸</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>تصویرسازی&zwnj;های زنانه و فضاسازی</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/DAVREZ06.jpg" />در شعر دیگری باعنوان &laquo;میان تانگوی نفس&zwnj;گیر&raquo;، تصویرسازی زنانه با استفاده از کلماتی خاص و برقراری ارتباط میان کلمات و فضاسازی زنانه به اوج می&zwnj;رسد. بهاره رضایی به&zwnj;عنوان یک زن حساس از تمامی امکاناتش برای کشف رویدادهای مهم زندگی و نشان دادن هویتش استفاده می&zwnj;کند. شاعر ارتباط کلمه و موضوع و&zwnj; گاه کلمات کاملاً منحصر به&zwnj;فرد را به&zwnj;خوبی برقرار می&zwnj;کند. او با کلماتی نظیر &laquo;کاتالیزور&raquo; و &laquo;مادام کوری&raquo; به طغیان علیه نظم موجود اشاره می&zwnj;کند. او در برابر این سرکوب نفس&zwnj;گیر که آن را به تانگویی تشبیه کرده است، بلند می&zwnj;شود و می&zwnj;ایستد. <br /> &nbsp;</p> <p>با یک رادیو ترانزیستوری <br /> درآخر هفته&zwnj;ای<br /> در ایستگاه فضایی ناسا<br /> میان تانگویی نفس&zwnj;گیر<br /> آشنا شدم<br /> مادام کوری از بلندگویش<br /> تنها یک بشقاب<br /> رادیوم ثبت شده<br /> به من تعارف کرد. <br /> من جنبه نداشتم<br /> اتصالی کردم<br /> و حالا میان طول موج&zwnj;ها<br /> متواری شدم...<br /> ص۹۰</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>معرفی بهاره رضایی: </strong></p> <p>بهاره رضایی متولد ۱۳۵۶ در شهر &laquo;رودسر&raquo; است. نخستین بار شعر&zwnj;هایش در مجله&zwnj;ی &laquo;آدینه&raquo; در صفحه&zwnj;ای تحت عنوان &laquo;با نوآمدگان و نوآوران شعر&raquo; منتشر شد. سال ۱۳۷۸ نخستین مجموعه شعرش با نام &laquo;آنیتا؛ عروس چهار فصل سکوت&raquo; از سوی انتشارات &laquo;سیمرو&raquo; منتشر شد. در سال ۱۳۸۲ در شمار نامزدهای دریافت جایزه &laquo;شعر امروز ایران&raquo; قرار گرفت. سال ۱۳۸۳سومین مجموعه شعر او بانام &laquo;درست باید همین امروز تیربارانم می&zwnj;کردی؟!&raquo; ازسوی انتشارات &laquo;محقق&raquo; منتشر شد. این مجموعه به&zwnj;عنوان بهترین مجموعه شعر سال ۱۳۸۳ ازطرف مجله&zwnj;ی &laquo;نگاه نو&raquo; شناخته شد. او همچنین دبیر جایزه&zwnj;ی شعر زنان ایران و از داوران این جایزه در دو دوره&zwnj;ی گذشته بوده است.&nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>پانویس:</strong></p> <p>۱-</p> <p>&nbsp; Ladele, Omolola. Reconstructing Identities Through Resistance in Post-colonial Women&rsquo;s<br /> Writing: A Reading of Ezeigbo&rsquo;s The Last of the Strong Ones. Nebula (3) 2009.</p> <p>۲-&nbsp;تشریفات. بهاره رضایی. نشر چشمه ۱۳۸۹. چاپ اول</p> <p>۳-</p> <p>H.Katrak, Ketu. Politics of the Female Body, Postcolonial Women Writers of the <br /> Third World. London: Rutgers University press, 2006</p> <p><strong>در همین زمینه:<br /> </strong></p> <p><a href="http://neveshta.org/calendar/neveshta11/data11/72-73neveshta-11.pdf">::دو شعر از بهاره رضایی، فایل پی دی اف::</a><br /> <a href="http://www.pj-m.blogfa.com/post-514.aspx">::معرفی مجموعه&zwnj;شعر &laquo;تشریفات&raquo; از بهاره رضایی در فرهیختگان::</a><br /> &nbsp;</p>

آزاده دواچی - در یک تعریف عمومی، سیاست مقاومت فمینیستی (Politics of Resistance) در ادبیات زنان به آن دسته از آثار و نوشتارهایی اطلاق می‌شود که خوانش تازه‌ای را در سطح نوشتار ارائه می‌دهند و بیشتر از آنکه به سنت‌های مرسوم در ساختار نوشتاری اعم از شعر و یا داستان پایبند بمانند، تلاش دارند تصویر تازه‌ای از هویت فردی را از راه آثار ادبی، یعنی داستان و شعر ارائه دهند.

این خوانش تازه در آثار ادبی به تقابل با هنجارها (نرم‌ها) و تصاویر کلیشه‌ای در زبانی می‌پردازد که عموماً در تسط مردان است. این نوع ادبیات به‌خصوص در کشورهای جهان سوم و مسلمان که «تن» زنان چه از طریق قانون‌های که در این کشورها اجرا می‌شود و چه از طریق سنت‌های مردسالار، تحت سلطه درآمده است، اهمیت خاصی دارد. این تنِ تحت سلطه در نوشتار آزاد می‌شود و حقیقت زنانه‌ای را آشکار می‌سازد که در‌‌ جامعه تابو شده است. برای مثال لالید(۱) می‌نویسد: «در ادبیات امروز آفریقا که شامل نیجریه هم می‌شود زمانی که به تصاویری که ادبیات مردانه از زن به‌دست می‌دهد، دقت کنیم، عموماً با زنانی ضعیف و کم‌اهمیت آشنا می‌شویم و این تصویر با موقعیت تازه و مدرن زنان در آفریقا در تضاد است. این دوگانگی «بودن ولی دیده نشدن» نقش زنان در ادبیات، نوعی بحران هویتی را در میان زنان پدید آورده است.» این موضوع تا حدودی در مورد شعر زنان ایران نیز صدق می‌کند. از یک‌سو تمامی عوامل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تمایل دارند تن زن را تحت تسلط درآورند و ا ز سوی دیگر زنان در ادبیات در مقابل این عوامل ایستادگی می‌کنند.

تلاش در عرصه‌ی زنانه‌نویسی در فضایی بومی

شعرهای بهاره رضایی در این سال‌ها، نشان داده است که نمی‌خواهد با قواعد زیبایی‌شناسانه مردانه خود را به اثبات برساند. آثار او نمونه‌ی آشکار و محکمی از تلاش در فضای زنانه‌نویسی است. او می‌خواهد با تهیه‌ی تصاویر منحصر به فرد و اصرار در به کار نبردن کلمات کلیشه‌ای و خلق تصاویر جدیدی برای مقاومت در برابرتملک‌گرایی مسلط در زبان شعری بایستد. در شعرهای بهاره رضایی سرکشی و نپذیرفتن قواعد و کلیشه‌های غالب بر زبان و ایجاد شیوه‌ی تازه‌ای از بیان به وضوح آشکار است. در ابتدای کتاب شعرِ جدید بهاره با عنوان «تشریفات»(۲) که توسط «نشر چشمه» به چاپ رسیده است، می‌خوانیم:
 

با یک اتومبیل سیاه شش در آمد
من با لهجه‌ی تزئینی
چیزی شبیه گیلکی خفیف مادرم
که توی حلقم
ورم کرده بود
سلام کردم
ص ۹
از‌‌ همان ابتدای کتاب می‌بینیم که فضای شعر بومی‌گراست. شاعر با انتخاب هر واژه ماهیت خود را مشخص می‌کند. به‌عبارتی در‌‌ همان قطعه‌های آغازین، شاعر تمایزش را با مرزهای جغرافیایی مستقر، با زبانی رسا بیان می‌کند. از منظری دیگر، شاعر تمامی واژگان را به نفع جنسیت زنانه‌ی خود در شعر به کار می‌برد. شاعر در اکثر شعر‌ها و از طریق انتخاب واژگان و ترکیب نوع کلمات ترجیح می‌دهد که خودش را از میان واژگانش بیرون بکشد و حقیقت خودش را‌‌ همان‌گونه که هست بیان کند.
 

برج مراقبت سلام!
موقعیت خودم را اعلام می‌کنم:
کمی خسته
مقدار متناسبی
زخمی شدم
در چند مایلی این جو خطرناک
بدون کلاه خود و زره
توی خاکریزهای کلمه
غلت می‌زنم
و جواز شاعرانه‌ام را
محکم به خودم فشار می‌دهم
ص۱۲

ایستادگی و اعتراض در برابر اشغال «تن»

شاعر فرصت استفاده از کلمات را خوب می‌داند، هر کلمه برای او به منزله‌ی انتخابی برای ایستادگی و اعتراض در برابر اشغال «تن» است.(۳) دل‌نگرانی‌های شاعر به‌عنوان یک زن حساس در لفافه‌ای از کلمات پنهان می‌شود. شاعر با ظرافت در تلاش است تا از ورای کلمات، موقعیت‌ اجتماعی‌اش به‌عنوان یک زن را نشان دهد. گویی شاعر با انتخاب هر کلمه روح اعتراض را در شعرش می‌دمد. گرچه ممکن است این استفاده ناخودآگاهانه بوده باشد، اما حساسیت شاعر در این نوع بیان در قسمت‌هایی از شعرش به وضوح قابل تشخیص است.
 

جنگ سرد است اینجا!
حشره‌های زیادی در حال نیش زدن‌اند...
عادت کرده بودم
روی موهای مجعد مادرم
شعر بنویسم
فقط از خانه تکانی ذهنم برمی‌گشتم
و از ته‌مانده‌های آن
یادداشت برمی‌داشتم
ص۱۳
 

کارکردهای زبان و معنا در دو حوزه‌ی متفاوت و متناسب با موقعیت اعتراضی شاعر به‌کار رفته‌اند. شاعر از تمامی امکانات زبانی خود استفاده کرده است تا مواضعش را به صورت شفاف علیه انحصار تن خود بیان کند. اینجاست که همانطور که کاتراک ۳ می‌گوید: «ادبیات مکانی برای رهایی از تنی می‌شود که تماماً در انحصارِ تسلط مردانه است» و فرصت می‌یابد تا بار دیگر حضورش را اعلام کند:
 

این اتوبوس
سالم به مقصد نمی‌رسد
با ما کنار نمی‌آیند
کسی در این بین
خواب مرا دزدید
آستین‌هایم
از حقوق خود
کوتاه نمی‌آمدند
پچ پچ می‌کردیم
وپیچ‌های طولانی
در راه بود
ص ۱۵

شورش علیه سنت‌ها

فضاهای روایی و کلامی شاعر مدام در تلاش‌اند تا علیه سبک خاصی از زبان طغیان کنند. واژه‌ها در شعر طغیان می‌کنند، حذف نمی‌شوند بلکه همراه شاعر می‌مانند در این معنا که شاعر کلمات را در شعرش نشان می‌دهد.
 

بهاره رضایی از دنیای پیچیده و عاطفی زنانگی که عموماً به صورت کلیشه‌ای تعریف شده‌، فاصله می‌گیرد. دنیای او ذهینتی منطقی است که کلمات را آگاهانه علیه سنت‌های موجود می‌شوراند. شاعر حتی از کلماتی سود می‌جوید که لزوماً مختص به زبان ادبی نیستند. کلماتی مثل «طاعون»، «دریای اژه» و «زیردریایی» و مانند آنها که تنها منحصر به زبان شعری نیستند و کارکردهایی ورای زبان ادبی هم دارند و شاعر به‌خوبی از این کلمات در شعرش استفاده می‌کند .
 

.... من فقط
یک مهاجم تازه‌نفس
کم داشتم
دیگر دنبالم نگرد
باید طاعون با تو بودن را
جایی تمامش می‌کردم
باید برگردم
حوالی دریای اژه
مردی که زیر آب
توی زیردریایی‌اش مرده
سهم من بود.
ص۲۴
 

جنسیت در کنار رفتار اعتراضی شاعر آمیزه‌ای از مقاومت او دربرابر گفتمان مسلط اجتماعش را شکل می‌دهد. زبان و فضا هم همراه با صدای شاعر معترض پیش می‌روند. ارتباط شاعر با «محیط»، «تاریخ» و «مفهوم کلمات» متفاوت و تازه است. بهاره رضایی از پس هر کلمه‌ای که می‌نویسد در مقابل منطق جامعه‌ی خود می‌ایستد. او از سوی دیگر فرصتی می‌یابد تا راوی روایت‌هایی باشد که ذهن‌اش را تصرف کرده‌اند. در بعضی از شعر‌ها ما با تضادی در کلمات رو‌به‌رو هستیم که شاید نوعی اعتراض به ماهیت پوشش او باشند؛ مثل «دکلته» در مقابل «یقه‌ی بسته». در این میان «یقه‌ی بسته»‌‌ همان بیان پوشش اجباری اوست. در مقابل او دکلته‌ای می‌دوزد و به نوعی نسبت به پوشش اجباری واکنش نشان می دهد و در برابرش می‌ایستد . این روند اعتراضی را می‌توان در سایر اشعار این کتاب نیز جست‌وجو کرد:
 

باید برای دختر امین‌الدوله
یک دکلته‌ی مرواریددوزی می‌دوختم
هر روز
پشت یقه‌های بسته
خفه می‌شدم
اما خانه‌داری تکمیلی را
دست‌کم نمی‌گرفتم
هنوز بوتیک‌های شانزه‌لیزه را
تجربه نکرده بودم
حتا مزون مادام بالمن را
ماکسی‌هایی که می‌دوختم
آب می‌رفت....
ص۲۵/۲۶

اعلام هویت زنانه و موقعیت‌های نوستالژیک

بهاره رضایی آگاهانه به سمت اعلام هویت زنانه‌ی خود می‌رود که در بستر زمان، شاهد تجارب منحصر به فردی بوده است. به عبارت دیگر شاعر از منتهای کلمات خود هویتش را نشان می‌دهد و آن را به ویژگی‌های بارز شعری‌اش تبدیل می‌کند. کلماتی مثل «ماکسی»، «مزِون» و «بوتیک» در عین حال که زنانه هستند اما با کارکردی متفاوت درشعر رضایی حضور می‌یابند.
از سوی دیگر کلماتی که شاعر انتخاب می‌کند، موقعیت نوستالژیکی را به‌وجود می‌آورند که شاعر و مخاطب را بهم پیوند می‌دهند و به این ترتیب ایده‌آل‌گرایی‌های کلیشه‌ای جای خود را به واقعیت‌های نمادین می‌دهند. در شعر بهاره رضایی استفاده از شخصیت‌ها و فانتزی‌های کارتونی و ارتباط آن‌ها با دنیای حقیقی چشمگیر است ونشان‌دهنده‌ی تنوع استفاده از ظرفیت‌های کلامی است. به عبارتی مشخص‌تر، ما در شعر او شاهد کلماتی هستیم که شاید چندان به چشم نمی‌آیند ولی درمیان اشعارش خودنمایی می‌کنند. کلماتی مانند «وِتو»، «تنازع بقاء» و «کارت ویزیت» با آنکه بار جنسیتی ندارند اما شاعر توانسته به نفع خودش از آن‌ها بهره‌برداری کند:
 

پرسه می‌زنم
توی خودم
رمز عبور را فراموش کرده‌ام
پیچیده می‌شوم
سنگ نیستم، نه
تنها از تو
نشانه‌ی کامل‌تری می‌خواستم
پرینتی حقیقی شاید.
خودم به روایت خودم
نوشته می‌شوم
توی دلتنگی‌هام
حتا کشته می‌شوم
ص ۴۳/۴۴
 

شاعر خودش را ابژه‌ی رفتارهای متنی نمی‌کند بلکه به عنوان هویتی مستقل زنانه در سطرهای شعرش حضور می‌یابد. در واقع می‌توان گفت آنچه که رضایی به‌عنوان یک شاعر به رازگشایی آن می‌پردازد برشی از صورت‌های خودآگاهی جمعی است. بنابراین او صرفاً یک شاعر مادی‌گرا نیست که قصدش پرداختن به تناقاضات و مفاهیم اروتیکی باشد. او شاعری‌ست که از کنار کوچک‌ترین حادثه‌ای نمی‌گذرد:
 

روی خط‌های مرز این دفتر
با تریلی‌های حروف
از سر سطر
یک خط درمیان
با کمپرسی‌های جوهری
از همین جاده‌ی شوسه
که رضاخان کشف حجاب کرد
کلمه قاچاق می‌شود
ص ۵۲
 

در بخشی از کتاب «تشریفات»، نوستالژی شاعر با علایقش به‌هم می‌آمیزد. شاعر می‌داند که باید با حقایق زندگی‌اش روبه‌رو شود و در این میان مهم‌ترین تکنیک شعری که به کار برده است استفاده از واژگانی خاص با ارجاع به نوستالژی کودکانه‌اش است. تصاویر تو در تو و آمیخته با روایت‌های متفاوت از کودکی که در ‌‌نهایت به حقایق خاصی در دنیای بزرگی و واقعی او هم اشاره دارند:
 

مثل گالیور
در سرزمین کوتوله‌ها
توی زندگی‌ام پخش و پلا شدی
معرفی می‌کنم
ازسمت راست
من
فلرتیشیای مهربان تو
تو
غول عجیب شب‌های من
بدون چراغ جادو هم
حاکمیت تو را
به رسمیت می‌شناسم
ص۷۲/۷۳

ذهن شاعر با برش کوتاهی از خاطرات کودکی پیش می‌رود در همان حال نوعی رویکرد اعتراضی عجین شده با این سرگذشت را می‌خوانیم. جغرافیا همراه با نوستالژی در اشعار بهاره رضایی نقش مهمی ایفا می‌کند و شاعر از سوژه‌هایی متفاوت برای تحت تأثیر قراردادن مخاطبش بهره برده است:
 

هر روز
در مردابی که روی دستم مانده
شنا می‌کنم
عفونی می‌شوم
خزه می‌بندم
گل‌سنگ‌ها
روی چشم‌هایم
رشد می‌کنند
من فرسایشم را
روی تپه‌های همین منطقه
احساس می‌کنم
ص ۸۸

تصویرسازی‌های زنانه و فضاسازی

در شعر دیگری باعنوان «میان تانگوی نفس‌گیر»، تصویرسازی زنانه با استفاده از کلماتی خاص و برقراری ارتباط میان کلمات و فضاسازی زنانه به اوج می‌رسد. بهاره رضایی به‌عنوان یک زن حساس از تمامی امکاناتش برای کشف رویدادهای مهم زندگی و نشان دادن هویتش استفاده می‌کند. شاعر ارتباط کلمه و موضوع و‌ گاه کلمات کاملاً منحصر به‌فرد را به‌خوبی برقرار می‌کند. او با کلماتی نظیر «کاتالیزور» و «مادام کوری» به طغیان علیه نظم موجود اشاره می‌کند. او در برابر این سرکوب نفس‌گیر که آن را به تانگویی تشبیه کرده است، بلند می‌شود و می‌ایستد.
 

با یک رادیو ترانزیستوری
درآخر هفته‌ای
در ایستگاه فضایی ناسا
میان تانگویی نفس‌گیر
آشنا شدم
مادام کوری از بلندگویش
تنها یک بشقاب
رادیوم ثبت شده
به من تعارف کرد.
من جنبه نداشتم
اتصالی کردم
و حالا میان طول موج‌ها
متواری شدم...
ص۹۰

معرفی بهاره رضایی:

بهاره رضایی متولد ۱۳۵۶ در شهر «رودسر» است. نخستین بار شعر‌هایش در مجله‌ی «آدینه» در صفحه‌ای تحت عنوان «با نوآمدگان و نوآوران شعر» منتشر شد. سال ۱۳۷۸ نخستین مجموعه شعرش با نام «آنیتا؛ عروس چهار فصل سکوت» از سوی انتشارات «سیمرو» منتشر شد. در سال ۱۳۸۲ در شمار نامزدهای دریافت جایزه «شعر امروز ایران» قرار گرفت. سال ۱۳۸۳سومین مجموعه شعر او بانام «درست باید همین امروز تیربارانم می‌کردی؟!» ازسوی انتشارات «محقق» منتشر شد. این مجموعه به‌عنوان بهترین مجموعه شعر سال ۱۳۸۳ ازطرف مجله‌ی «نگاه نو» شناخته شد. او همچنین دبیر جایزه‌ی شعر زنان ایران و از داوران این جایزه در دو دوره‌ی گذشته بوده است. 

پانویس:

۱-

  Ladele, Omolola. Reconstructing Identities Through Resistance in Post-colonial Women’s
Writing: A Reading of Ezeigbo’s The Last of the Strong Ones. Nebula (3) 2009.

۲- تشریفات. بهاره رضایی. نشر چشمه ۱۳۸۹. چاپ اول

۳-

H.Katrak, Ketu. Politics of the Female Body, Postcolonial Women Writers of the
Third World. London: Rutgers University press, 2006

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • پیروز زمانپور

    <p>به هر حال تعریف کردن هم شاید نوعی نقد مثبت خالص باشد. خب گمان میکنم زن ها هم از تاریخ این نوع بشریت طلبکارند. اما نباید گره اصلی کار فروبسته رفتار شناسی اجتماعی را فراموش کرد. اشتباه است اگر گمان کنیم یکی از این دو جنس کامل تر یا مسلط ترند ، چون خود اینطور خواسته اند. ذهنیت ما هنوز از غرایز بدوی خود رها نشده است، زن و مرد هم ندارد. بیایید خود را در دام یک ایسم دیگر نیاندازیم. بیایید به انسان به عنوان یک فرایند پیچیده و ناقص ولی یگانه بیاندیشیم. گروهی از ما در نگاهی دیگر میتوانند قربانی تر باشند ،این قربانی بودن و عقب افتادگی تاریخی- ذهنی را با نگاهی روانشناسانه در خود و دیگران ببینیم. فرد مسلط و حاکم خود نوعی موجود دست آموز است و فرد زیر دست و محکوم نیز مکمل و ملزوم آن است. با واژه فمینیسم چگونه میتوان به حقوق برابر اندیشید.<br /> شعر باید شعر باشد، هرچه میخواهید با آن بگویید. زبان ناب شعر در ناخوداگاه فردی و قومی ما ، مفاهیم را از پلشتی میزداید. شعر باید در لذتی عمیق به ارضای کامل نیاز های خواننده بانجامد. خانم دواجی ، شعر بهاره رضایی پخته تر و زیبا تراز آن است که شما در این نوشته آورده اید. هنر را به زمان و مکان و هر گونه اعتقادی که حتی خود فمینیست ها از آن میگریزند محدود نکنیم. اجناس زن و مرد ، ویترین زندگی را دیدنی تر میکند. بیایید به این بازار چیزی عمیق تر بدهیم. به هر حال این زمانه ماست و اینجا هم رادیو زمانه است.<br /> خانم رضایی زبان شما شایسته رسیدن به فرم های نا آشنا تری است، خلا موجود در جهان را نشان دهید. به راز نافهمی انسان و هراس او از این اعتراف بیاندیشید. هر روز سپید تر از خواب برخیزید.</p>

  • نیلوفر شیدمهر

    <p>من با نظرات قاسم موافقم<br /> نیلوفر شیدمهر</p>

  • قاسم

    <p>شما چگونه توانستی Politics of Resistance به سیاست مقاومت فیمنیستی ترجمه کنی. مصداقهای شعری که در تایید نوشته های خود آورده اید هیچکدام صادق نیستند. استنباط من این است که شما با شاعر آشنایی کامل دارید و از این فرصت استفاده نموده اید تا شناخت خود را به مخاطب انتقال دهید. مطالبی که اینجا دیده میشود نقد یک کتاب شعر نیست، شما با اثری که شاعر پدید آورده رودرو نیستید بلکه شما به دنبال تعریف و تمجید از شاعر بودید. حال یک بار یا شاید چند بار دیگر کتاب را بخوانید و اگر توانستید شخص شاعر را ندیده بگیرید شعر ها را نقد کنید. </p>