ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

خلافت و بیعت در نهج البلاغه (۳)

<p>علی ممقانی &minus; موضوع این مقاله این است که علی، به روایت نهج البلاغه، منشأ حکومت را چه می&zwnj;داند. جهات کاوش ما را این&nbsp;پرسش&zwnj;ها تشکیل می&zwnj;دهند:</p> <div dir="RTL">۱- آیا علی تعیین خلیفه را حق الهی می&zwnj;دانست یا حق مردم؟</div> <div dir="RTL">۲- حکومت خود را متکی به خواست خدا و رسول می&zwnj;شمرد یا متکی به بیعت؟</div> <div dir="RTL">۳- خلافت ابوبکر، عمر و عثمان را به حق می&zwnj;دید و یا به ناحق؟</div> <div dir="RTL">۴- به حق خلافت خود از این نظر می&zwnj;نگریست که منصوب الهی است، یا از این نظر که منتخب مردم است؟</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">چنانچه در قسمت اول و دوم از بررسی ۸ نامه و۷خطبه از نهج البلاغه مشاهده شد، امام علی حکومت را امری عرفی می&zwnj;داند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <!--break--> <div dir="RTL"><b>ادامه بررسی مجموعه&zwnj;ای از خطبه&zwnj;ها</b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&bull; خطبه ۷۳</div> <div dir="RTL">از سخنان آن گرامى است وقتى مردم قصد بیعت با عثمان کردند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&laquo;شما مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>دانید که <i><span>من براى خلافت از دیگران سزاوارترم. </span></i></div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i><i>قسم به پروردگار تا مادامى که کارهاى مسلمین به سلامت انجام گیرد، </i></div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i><i>و به کسى جز من ظلم نشود، من این ظلم را براى خود مى</i><b><span dir="LTR">&zwnj;</span></b><i>پذیرم و خلافت را واگذار مى</i><b><span dir="LTR">&zwnj;</span></b><i>کنم</i>.</div> <div dir="RTL">&nbsp;و این کار بدین خاطر است که پاداش آن را از خداوند طلب کنم و فضیلت آن را به دست آورم .</div> <div dir="RTL">&nbsp;و همچنین بدین سبب است که به زر و زیورى که شما در به دست آوردنش اصرار دارید و آن را وسیله افتخار مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>دانید اظهار بى<span dir="LTR">&zwnj;</span>اعتنایى نمایم.&raquo;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">توضیح خطبه ۷۳</div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL">۱- در این تردید نیست که امام خود را شایسته ترین فرد برای خلافت میدانست .</div> <div dir="RTL">۲- اما برای او مهمتر از آن وحدت مسلمین و بقای دین خداوند بوده است.</div> <div dir="RTL">۳- لذا هر چند عدم اقبال مردم را به خلافت خود را ظلم به خودش می&zwnj;داند اما تحمل بر ظلم را سبب پاداشی از جانب خداوند و فضیلتی بر خود می&zwnj;شمرد .</div> <blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">خطبه ۱۳۴ نمونه&zwnj;ای از همکاری امام با خلیفه دوم است.<br /> اگر امام خلافت عمر را به رسمیت نمی&zwnj;شناخت، دلیلی بر این همکاری وجود نداشت۰</div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&bull; خطبه ۹۱</div> <div dir="RTL">&nbsp;از سخنان آن گرامى است. این سخنان را امام (علیه السلام) پس از قتل عثمان وقتى مردم براى بیعت با او آمدند ایراد فرمود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><i>&laquo;مرا رها کنید و به سراغ دیگرى بروید که ما به کارى روى آورده&zwnj;ایم که داراى رنگهاى گوناگون است. </i></div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i><i>دلها بر آن قرار نمى</i><b><span dir="LTR">&zwnj;</span></b><i>گیرد و عقابها پایدار نمى</i><b><span dir="LTR">&zwnj;</span></b><i>ماند. </i></div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i><i>براستى که همه جا را ابر فتنه پر کرده و راه راست ناشناخته مانده است. </i></div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i><i>بدانید اگر من درخواست شما را پذیرا باشم با شما آن گونه که خود مى</i><b><span dir="LTR">&zwnj;</span></b><i>دانم رفتار خواهم کرد </i></div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i><i>و به حرف ملامتگرها و این و آن گوش نمى</i><b><span dir="LTR">&zwnj;</span></b><i>دهم. </i></div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i><i>و اگر دست از من بردارید من همانند یکى از شما خواهم بود. </i></div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i><i>و در میان کسانى که ولایت امور را بدو مى</i><b><span dir="LTR">&zwnj;</span></b><i>سپارید من شنواتر و فرمانبردارتر مى</i><b><span dir="LTR">&zwnj;</span></b><i>باشم. </i></div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i><i>من اگر وزیر شما باشم بهتر است از آنکه امیر شما باشم.&raquo;</i></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">توضیح خطبه ۹۱</div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL">۱- قتل عثمان سبب نوعی پریشانی در جامعه اسلامی بوده و فضا را از معقولیت به سمت احساسات سوق داده بود. برای علی روشن بود که پس از فروکش کردن احساسات مسائل مهمی اتفاق خواهد افتاد. لذا تا جایی که ممکن بود از پذیرش خلافت امتناع می&zwnj;ورزید، به طوری که گفت: &laquo;مرا رها کنید و به سراغ دیگری بروید&raquo; &nbsp;و یا &laquo;اگر از من دست بردارید من همانند یک از شما خواهم بود&raquo; و یا ااینکه گفت : &laquo;اگر وزیر شما باشم بهتر است از آنکه امیر شما باشم.&raquo;</div> <div dir="RTL">۲- در واقع نوعی اتمام حجت نیز در این بیانات نهفته است. می&zwnj;خواهد روزی نگویند ما با شرط و شروط با تو بیعت کردیم و یا از بیعت خود پشیمانیم و یا پس از بیعت به توصیه این و آن توجه خواهیم کرد: نخیر یا بروید به سراغ دیگری و یا اگر طالب من هستید آنطور که خود می&zwnj;دانم رفتار خواهم کرد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&bull; خطبه ۱۳۴</div> <div dir="RTL">سخنى از آن حضرت (ع).</div> <div dir="RTL">عمر براى این که خود به نبرد رومیان رود با او مشورت کرد و على (ع) فرمود<span dir="LTR">:</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&laquo;خداوند، براى پیروان این دین، بر عهده گرفته است که حوزه دینشان را مستحکم گرداند و حریم اسلام را از تعرض خصم مصون دارد<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">آن خداوندى، که یاریشان کرد و هنوز شمارشان اندک بود و کس به یاریشان برنمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>خاست و آنان را از دشمنانشان حفظ کرد و حال آنکه، آنان را شمار اندک بو و توان دفاع از خود را نداشتند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">اوست که زنده است و نمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>میرد<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">اگر تو خود به سوى دشمن روى و خود با دشمن رویاروى شوى، اگر مغلوب گردى، مسلمانان را تا اقصا بلادشان پناهگاهى نمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>ماند و بعد از تو مرجعى ندارند که به آن باز گردند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">پس مردى سلحشور را به سوى ایشان بفرست و سپاهى گران همراه او کن که هم جنگ آزموده باشند و هم نیکخواه اسلام<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">اگر خداوند پیروزش گرداند که این همان است که تو خواسته&zwnj;اى و اگر کار را گونه&zwnj;اى دیگر افتاد، در آن حال، تو پناه مردم و مرجع مسلمانان خواهى بود.&raquo;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <blockquote> <div dir="RTL">امام نه تنها مغضوب خلفا نبوده بلکه یکی از مهمترین مشاورانشان بوده است.<br /> امام نه تنها آنان را به خلافت پذیرفته بوده، بلکه نهایتاً مساعدت و همکاری را برای موفقیت آنان داشته است.</div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">توضیح خطبه ۱۳۴</div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL">۱- این نمونه&zwnj;ای از همکاری امام با خلیفه دوم است۰</div> <div dir="RTL">۲- اگر امام خلافت عمر را به رسمیت نمی&zwnj;شناخت دلیلی بر این همکاری وجود نداشت۰</div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL">&bull; خطبه ۱۴۶</div> <div dir="RTL">&nbsp;از سخنان آن گرامى است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;این سخنان را امام (علیه السلام) وقتى ایراد فرمود که عمر بن خطاب با آن گرامى در باره جنگ با ایرانیان مشورت کرد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&laquo;این کار اسلام، پیروزى و شکستش به زیادى و کمى سپاه مربوط نمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>شود<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;دین خداست که پیروزى مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>آورد و لشکر پروردگار است که آنها را مهیا ساخته و کمک مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>نماید،</div> <div dir="RTL">&nbsp;تا به نتیجه&zwnj;اى که باید، برسد و پرتو آن بدانجا که باید، بتابد<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;خداوند تبارک و تعالى به ما وعده پیروزى داده است و حضرت او به وعده&zwnj;اش وفادار است و سپاه خویش را یارى خواهد کرد<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;موقعیت کسى که زمام امور امّت اسلام را به عهده دارد مثل موقعیت بند تسبیح است که دانه&zwnj;ها را گرد هم آورده،</div> <div dir="RTL">&nbsp;اگر بند پاره شود دانه&zwnj;ها پراکنده خواهند شد و هر کدام به کنارى خواهند افتاد و بعد از آن دیگر گردهم نخواهند آمد<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;امروز ملت عرب گر چه&zwnj;اندکند ولى در سایه اسلام بسیارند و به خاطر یکدلى و وحدت کلمه عزیز و بزرگوارند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;و تو مثل قطب وسط آسیابمان و با یارى عرب جنگ را اداره کن و به توسط آنان و نه با خودت آتش جنگ را شعله&zwnj;ور ساز،</div> <div dir="RTL">&nbsp;که اگر تو از این سرزمین براى جنگ بیرون روى، عربها بر تو مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>شورند و با توجه به مخالفت بر مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>خیزند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;تا آن حد که نگاهدارى مرزها که پشت سر مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>گذارى براى تو مهمتر باشد از آنچه پیش رویت با آن درگیر هستى<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;اگر ایرانیها ترا در میدان نبرد ببینند مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>گویند این اصل و ریشه و سرکرده عرب است، او را که از پاى در آوریم کار تمام است و راحت مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>شویم<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;و همین باعث مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>شود که آنها فشار را بر تو بیشتر کنند و براى از بین بردن تو حریص شوند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;و اما این که گفتى آنها به راه افتاده&zwnj;اند تا با مسلمین جنگ کنند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;خداوند تبارک و تعالى از حرکت آنها بیش از تو ناخشنود است و او در نابود کردن و شکست آنچه خود نمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>پسندند تواناتر خواهد بود<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;و اما این که گفتى تعدادشان چنین و چنان است<span dir="LTR">.</span> <span>مگر در گذشته به وسیله زیادى عددمان جنگ مى</span><span dir="LTR">&zwnj;</span>کردیم<span dir="LTR">.</span> <span>جز این نبود که با امدادهاى غیبى پروردگار مى</span><span dir="LTR">&zwnj;</span>جنگیدیم<span dir="LTR">.</span>&raquo;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&nbsp;<span>توضیح خطبه </span>۱۴۶</div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL">۱- امام نه تنها مغضوب خلفا نبوده بلکه یکی از مهمترین مشاورانشان بوده است.</div> <div dir="RTL">۲- امام نه تنها آنان را به خلافت پذیرفته بوده، بلکه نهایتاً مساعدت و همکاری را برای موفقیت آنان داشته است.</div> <div dir="RTL">۳- امام به عمر هشدار می&zwnj;دهد که رفتن شما به جبهه جنگ اولاً سبب می&zwnj;شود عناصر داخلی فتنه گر از نبودن شما در مرکز خلافت سوء استفاده کنند، ثانیاً دشمن احساس خواهد کرد با یک یورش و کشتن تو انسجام سپاه را می&zwnj;تواند برهم بزندو پیروز گردد.</div> <div dir="RTL">۴- امام به عمر روحیه می&zwnj;دهد که از کثرت دشمن و کمی سپاه هراسان نباشد و امداد&zwnj;های غیبی و ایمان سپاه همچون صدر اسلام باور داشته و امیدوار باشد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <blockquote> <div dir="RTL">امام علی، هیچگاه خلفا را دشمن نمی&zwnj;دانست. مگر می&zwnj;شود به دشمن جهت موفقیت اش مشورت داد و یا کمک کرد که علیه او شورش نکنند و یا براو شأنی تقریباً هم شأن خود قائل شد؟</div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&bull; خطبه ۱۶۱</div> <div dir="RTL">سخنى از آن حضرت (ع) به یکى از اصحابش که از او پرسید: چگونه قومتان شما را از این مقام [یعنى خلافت<span dir="LTR">&zwnj;</span>] باز داشتند، در حالى که، از دیگران بدان سزاوارتر بودید.</div> <div dir="RTL">امام چنین پاسخ داد<span dir="LTR">:</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&laquo;بر مرکبى سوار شده&zwnj;اى که تنگش سست است و لغزان و، زمام آن رها کرده&zwnj;اى که به هرجاى که خواهد برود<span dir="LTR">.</span> ولى تو را حق خویشاوندى و پرسیدن است<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>خواهى از حقیقتى آگاه شوى، پس بدان، که آن زورگویى و خودکامگى که در امر خلافت با ما نمودند- در حالى که ما به نسب برتر از آنها بودیم و با رسول الله (ص) پیوند استوارترى داشتیم - بدان سبب بود، که امر خلافت مقامى رغبت افزاست. گروهى سخت بدان آزمند شدند و گروهى سخاوت ورزیدند و از آن چشم پوشیدند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">داورى با خداست و جاى داورى، بازگشتنگاه قیامت است<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&quot;و دع عنک نهبا صیح فى حجراتهآن غنیمتها&quot; را که گردش هیاهو و جنجال است رها کن. از ماجراى بزرگ پسر ابو سفیان یاد کن<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">روزگار مرا به خنده آورد، پس از آنکه، گریانم کرده بود<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">به خدا سوگند، جاى شگفتى نیست که بزرگى حادثه جایى براى شگفت زدگى باقى نگذارد و کژروى و ناراستى را افزون سازد<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">آن قوم خواستند که&zwnj; نور خدا را در چراغش خاموش سازند و آب را از سرچشمه&zwnj;اش که چون فواره مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>جوشید قطع کنند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">و آبى را که میان من و ایشان جارى بود، به وبا بیامیزند- و فتنه برپا کنند - اگر این آزمایش محنت<span dir="LTR">&zwnj;</span>افزاى از میان ما برداشته شود، آنان را به راهى مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>برم که حقیقت محض باشد ولى اگر کار بر منوال دیگر باشد، &laquo;نباید که جان تو به خاطر آنها دچار اندوه شود زیرا خدا به کارهایى که مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>کنند آگاه است<span dir="LTR">.</span>&raquo;</div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL">توضیح خطبه ۱۶۱ :</div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL">۱- در این خطبه نیزامام علی از شایستگی خود برای امر خلافت یاد می&zwnj;کند.</div> <div dir="RTL">۲- امر خلافت را مقامى رغبت افزا می&zwnj;داند که علاقمندان به آن را آزمند و چشم پوشندگان از آن را سخاوتمند می&zwnj;شمرد<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&bull; خطبه ۱۶۳</div> <div dir="RTL">از سخنان آن گرامى است. این سخنان را امام (ع) هنگامى ایراد فرمود که مردم به عنوان شکایت از کرده&zwnj;هاى عثمان به محضرش آمدند و از او خواستند تا از طرف آنان با عثمان گفتگو کند و بخواهد که رضایت آنها را فراهم نماید.</div> <div dir="RTL">امام (علیه السلام) نزد عثمان رفت و فرمود:</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&laquo; مردم پشت سر من هستند و مرا بین تو و خودشان میانجى قرار داده&zwnj;اند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;قسم به پروردگار نمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>دانم به تو چه بگویم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;چیزى را که تو آن را ندانى سراغ ندارم،</div> <div dir="RTL">&nbsp;ترا به چیزى ارشاد نمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>کنم که آن را نشناسى<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;تو خودت مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>دانى آنچه ما مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>دانیم<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;ما در اطلاع از چیزى بر تو سبقت نگرفته&zwnj;ایم تا از آن به تو خبر دهیم و در باره هیچ کارى خلوت نکردیم تا خبرش را به تو رسانیم و تو دیدى آنچه ما دیدیم و شنیدى آنچه ما شنیدیم و با رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) بودى چنانکه ما بودیم<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;پسر ابى قحافه و پسر خطّاب در کار حق از تو سزاوارتر نبودند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;و تو از آنان به رسول اللَّه (صلّى اللَّه علیه و آله) نزدیکترى و از خویشان آن حضرت هستى<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;داماد او شدى و آن دو نفر نشدند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;بترس از خدا، بترس از خدا در باره خودت، به خدا قسم تو کور نیستى تا بینایت کنند، نادان نیستى تا دانایت کنند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;راهها روشن است و علایم دین برجا هستند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;پس بدان بهترین انسانها نزد پروردگار رهبرى عادل است که هم خود هدایت شده باشد و هم مردم را به راه راست هدایت کند و سنتى را که برایش معلوم شده برپا دارد و بدعتى را که مجهول است نابود سازد<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;سنتها روشن و داراى نشانه&zwnj;هاى آشکارى هستند و همین<span dir="LTR">&zwnj;</span>طور بدعتها ظاهر و هویدا مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>باشند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;به تحقیق بدترین مردم نزد پروردگار رهبرى ظالم است که هم خود گمراه است و هم مردم را به گمراهى مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>کشاند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;او سنت پذیرفته شده را از بین مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>برد و بدعت زیر پا گذاشته شده را زنده مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>نماید<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&nbsp;از رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) شنیدم که فرمود: در روز قیامت رهبر ظالم را مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>آورند در حالى که هیچ یارى ندارد و کسى نیست از او معذرت خواهى کند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;در نتیجه او را به آتش دوزخ مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>اندازند، در حالى که مثل سنگ آسیا دور دوزخ مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>گردد و سپس او را در ته جهنّم مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>بندند و زندانى<span dir="LTR">&zwnj;</span>اش مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>کنند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&nbsp;من ترا به خدا قسم مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>دهم که کارى نکنى که مردم علیه تو بشورند و تو اول رهبرى باشى که به قتل مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>رسد که اگر رهبر کشى و کشت و کشتار فتح باب شود تا قیامت ادامه خواهد داشت و کارها براى مردم مشتبه مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>ماند و خلافکاریها در میان آنها رواج پیدا مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>کند و دیگر نمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>توانند حق را از باطل بشناسند و در این آشوبهاست که حق پایمال مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>گردد<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;بنا بر این مبادا تو براى مروان مثل چهارپایى باشى که از دشمن به غنیمت گرفته&zwnj;اند و با این عمر زیادى که از تو سپرى شده آلت دست او شوى و به هر طرف که دلش خواست ترا بکشاند<span dir="LTR">.</span>&raquo;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&nbsp;در اینجا عثمان گفت:</div> <div dir="RTL">&laquo;با مردم صحبت کن که به من مهلت دهند تا به دادخواهى آنها برسم<span dir="LTR">.</span>&raquo;</div> <div dir="RTL">امیر المؤمنین على (ع) فرمود:</div> <div dir="RTL">&laquo;آنچه مربوط به مردم مدینه است که مهلتى لازم ندارد و آنچه خارج از مدینه است مهلت آن تا رسیدن فرمان تو است به کارگزارانت.&raquo;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <blockquote> <div dir="RTL">حق خلافت از ناحیه مردم به شخصی داده می&zwnj;شود. صاحب این حق مردم&zwnj;اند، چنانچه این امر مورد تأیید امام بوده است. بنابراین، جمله &quot;من حق خود را واگذار کردم&quot; به معنی شایسته خلیفه بودن است نه حق الهی داشتن.</div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">توضیح خطبه ۱۶۳</div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL">۱- امام به عنوان نماینده گروهی از مسلمین و برای اصلاح امور و رفع مشکلات امت اسلام با خلیفه وقت مذاکره می&zwnj;کند.</div> <div dir="RTL">۲- امام اقرار می&zwnj;کند و به خداوند قسم می&zwnj;خورد که عثمان نیز به&zwnj;اندازه او به قرآن و سنت نبوی تسلط دارد.</div> <div dir="RTL">۳- علاوه بر اقرار به علم عثمان، خویشاوندی که مزیت عثمان نسبت به دو خلیفه قبل است را یاد آوری می&zwnj;نماید و اینکه شایستگی او اگر از دو خلیفه قبل بیشتر نبوده کمتر نیز نبوده است.</div> <div dir="RTL">۴- هیچ چیز بالاتر از ظلم به مردم برای حاکم نیست زیرا آتش جهنم را به همراه دارد.</div> <div dir="RTL">۵- امام یادآوری می&zwnj;کند نتیجه ظلم به مردم، شورش و نتیجه شورش حذف رهبر و حتی رهبر کشی است و نتیجه آن رواج خلافکاری و عدم تمیز حق و باطل می&zwnj;گردد و نهایتاً این حق است که پایمال می&zwnj;شود</div> <div dir="RTL">۶- امام می&zwnj;داند که آنچه کار عثمان رابه اینجا کشاند میدان دادن از طرف او به کسانی مانند مروان بود که آلت دست آنان شده بود.</div> <div dir="RTL">۷- اگر رهبر ظلمی کند ولی بلافاصله جبران مافات کند امید به بخشش مردم هست و معمولاً این توفیقی است که نصیب هر حاکمی نمی&zwnj;شود.</div> <div dir="RTL">۸- اینکه حاکم اسلامی اگر کوچکترین ظلمی یا گناهی کند بلافاصله عزل می&zwnj;شود حرف نا مربوطی است میزان بقا در حکومت و یا عزل از آن مربوط به میزان رضایت یا عدم رضایت مردم است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&bull; خطبه ۱۷۱</div> <div dir="RTL">از خطبه&zwnj;هاى آن گرامى است</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&laquo;حمد خدایى را که آسمانى باعث نمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>شود که آسمان دیگرى از دید او پنهان باشد و یا زمینى، زمین دیگرى را از علم او مخفى دارد<span dir="LTR">.</span>&raquo;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&nbsp;از آن خطبه است:</div> <div dir="RTL">&laquo; شخصى به من گفت: &nbsp;پسر ابو طالب تو به خلافت خیلى علاقمند هستی.</div> <div dir="RTL">&nbsp;گفتم: &nbsp;<i><span>قسم به پروردگار بلکه شما به آن علاقمندترید و از رسول اللَّه (صلّى اللَّه علیه و آله) دورترید. و من به خلافت سزاوارترم و به رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) نزدیکترم. </span></i></div> <div dir="RTL">&nbsp;حقّى را که به من تعلّق دارد طلب مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>کنم ولى شما مانع کار من مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>شوید و نمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>گذارید که من به حق خود برسم. و هر زمانى که به گرفتن حق خویش اقدام کردم، روى مرا برگردانیدید<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;و چون او را با دلیل در حضور جمع محکوم کردم به خود آمد و نمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>دانست چه پاسخى به من بدهد<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;خدایا من بر قریش و کسانى که آنها را یارى مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>کنند از تو مدد مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>جویم زیرا آنها حق خویشاوندى را ادا نکردند و قطع رحم نمودند. و مقام و منزلت مرا کوچک شمردند و <i><span>در مسئله خلافت که به من اختصاص داشت با دشمن من هم دست شدند. و بعد گفتند: هم مى</span></i><b><span dir="LTR">&zwnj;</span></b><i>توانى حق را بگیرى و هم مى</i><b><span dir="LTR">&zwnj;</span></b><i>توانى حق را واگذار نمایى</i>.&raquo;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">توضیح خطبه ۱۷۱</div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL">۱- امام علی به خلافت سزاوارتر است و به رسول نزدیکتر نه اینکه به خلافت علاقه&zwnj;مند و از رسول دورتر، سزاواری و لیاقت به جز علاقه&zwnj;مندی است.</div> <div dir="RTL">۲- قسمت دوم کلام با قسمت اول و سایر نامه&zwnj;ها و خطبه&zwnj;ها به نظر سازگار نمی&zwnj;باشد، اما باید توجه داشت، امام علی، هیچگاه خلفا را دشمن نمی&zwnj;دانست. مگر می&zwnj;شود به دشمن جهت موفقیت اش مشورت داد و یا کمک کرد که علیه او شورش نکنند و یا براو شأنی تقریباً هم شأن خود قائل شد ( چنانچه درخطبه قبل گذشت)؟</div> <div dir="RTL">۳- حق خلافت از ناحیه مردم به شخصی داده می&zwnj;شود. صاحب این حق مردم&zwnj;اند، چنانچه این امر مورد تأیید امام بوده است. بنابراین، جمله &quot;من حق خود را واگذار کردم&quot; به معنی شایسته خلیفه بودن است نه حق الهی داشتن. معنایی جز این، باعث ناسازگاری متن می&zwnj;شود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&bull; خطبه ۱۷۳</div> <div dir="RTL">از سخنان آن گرامى است در باره طلحة بن عبید اللَّه</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&laquo;کسى مرا تهدید به جنگ نمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>کرد و کسى مرا از ضربت شمشیر نمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>ترسانید. من وعده یارى پروردگار را باور دارم<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;به خدا قسم طلحه به خونخواهى عثمان شتاب نکرد مگر از ترس این که از خودش خون او را مطالبه کنند و به او ظنین شده بودند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;و کسى در میان مردم در کشتن عثمان از او حریص<span dir="LTR">&zwnj;</span>تر نبود<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;بنا بر این خواست تا در آنچه خودش در آن دخالت داشت ذهن مردم را به خطا کشاند و کار را به شک و تردید اندازد و حقیقت را مشتبه نماید<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&nbsp;به خدا سوگند که طلحه در باره عثمان هیچیک از این سه کار را انجام نداد<span dir="LTR">:</span></div> <div dir="RTL">۱- اگر عثمان ستمگر بود همان طور که گمان مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>کرد حق این بود که کشندگان او را یارى کند و با طرفداران عثمان مخالفت و دشمنى نماید.</div> <div dir="RTL">۲- و اگر عثمان مظلوم بود سزاوار بود از کسانى باشد که از او دفاع مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>کنند و مردم را از کشتن عثمان منع کند و از آنچه متهمش ساخته بودند از جانب او معذرت خواهى نماید<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">۳- &nbsp;و اگر در باره دو مورد گفته شده دو دل بود و تردید داشت حق این بود که از معرکه خارج شود و در گوشه&zwnj;اى بنشیند و کارى به کار کسى نداشته باشد<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;و طلحه هیچ یک از این سه کار را نکرد و کارى را پیش گرفت که میان امت شناخته شده نبود و عذرهایش پذیرفته نمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>شد<span dir="LTR">.</span>&raquo;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">توضیح خطبه ۱۷۳</div> <div dir="RTL"><i>&nbsp;</i></div> <div dir="RTL">۱- امام میزان مخالفت طلحه با عثمان را می&zwnj;دانست و به نقش او در شورش علیه عثمان آگاه بود. طلحه برای فرار از مسئولیت کار خود علم خونخواهی عثمان رابرافراشت.</div> <div dir="RTL">۲- سه راه بیشتر وجود ندارد یا حمایت از حاکم یا دشمنی با او و یا تردید که در حالت سوم باید از معرکه خارج شد و هر کدام که انتخاب شود باید مسئولیت آن را نیز پذیرفت.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&bull; خطبه ۱۹۶</div> <div dir="RTL">از سخنان آن گرامى است.</div> <div dir="RTL">امام (علیه السلام) این بیانات را به طلحه و زبیر فرمود بعد از بیعتشان با آن حضرت و شکایت آن دو که چرا امام (علیه السلام) با آنها مشورت نکرد و در کارها از آن دو یارى نخواست.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&laquo;شما به مختصر چیزى اظهار نارضایتى کردید و مسائل مهم و کارهاى زیادى را پشت سر انداختید. آیا به من نمى<span dir="LTR">&zwnj;</span>گویید در باره چه موضوعى که شما در آن حق داشته&zwnj;اید کوتاهى کرده&zwnj;ام و یا در چه کارى خود را بر شما مقدم داشته&zwnj;ام و یا کدام دعوایى را یکى از مسلمانان به نزد من آورد و من عاجز از حلّ آن بودم و یا در باره آن نادان باشم و یا در اجراى حکم اشتباه کنم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;به خدا قسم که من <i><span>به خلافت و حکومت بر شما رغبت و حاجت نداشتم، ولى شما مرا بدان دعوت کردید و آن را بر من تحمیل نمودید. و هنگامى که حکومت به من واگذار شد به کتاب خدا و آنچه براى ما وضع شده و ما را به اجراى آن فرمان داده نگریستم سپس از آن پیروى کردم.</span></i></div> <div dir="RTL">&nbsp;و بعد به آنچه مربوط به سنت حضرت محمّد (صلّى اللَّه علیه و آله) مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>شد اندیشیدم و به آن اقتدا کردم. پس با این احوال نیازى به رأى شما و رأى غیر از شما ندارم و همچنین حکمى که من نسبت به آن نادان باشم پیش نیامده تا از شما و برادران مسلمان براى حل آن کمک بگیرم و اگر این طور بود از شما و دیگران رویگردان نبودم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;و اما آنچه گفتید که چرا اموال بیت المال را بین مسلمین عادلانه تقسیم کردم<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;من به رأى خود و از روى هواى نفس عمل نکردم، بلکه من و شما مشاهده کردیم که رسول اللَّه (صلّى اللَّه علیه و آله) در این خصوص چه حکمى صادر فرمود و چگونه آن را اجرا کرد. بنا بر این در باره چیزى که خداوند تبارک

علی ممقانی − موضوع این مقاله این است که علی، به روایت نهج البلاغه، منشأ حکومت را چه می‌داند. جهات کاوش ما را این پرسش‌ها تشکیل می‌دهند:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.