وضعیت وخیم زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت
<p> نگرانی‏ها در مورد وضعیت و شرایط جسمی زندانیان سیاسی در گوهردشت کرج که از اول خردادماه در اعتصاب غذا به‏سر می‏برند، شدت یافته است.</p> <p><br /> خبرهایی که به‏ویژه درباره‏ مهدی محمودیان، عیسی سحرخیز، کیوان صمیمی و رسول بداقی می‏رسد، حاکی از وضعیت وخیم جسمی آن‏هاست.</p> <p><br /> در این شرایط، تلاش‏‌ فعالان سیاسی، حقوق بشری و خانواده‌ها برای جلب توجه مسئولان زندان و رسیدگی به خواسته‏های زندانیان سیاسی و هم‏چنین تقاضا از زندانیان برای شکستن اعتصاب غذا ادامه دارد.</p> <!--break--> <p> </p> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110530_Rooye_khat_Mohammadi.mp3"><img width="273" height="31" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon.jpg" /></a></p> <p><br /> محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین، در پیامی به زندانیان سیاسی از آن‌ها تقاضا کرده است که اعتصاب غذای خود را پایان دهند.</p> <p><br /> مهدی سحرخیز، فرزند عیسی سحرخیز، امیدوار نیست که این پیام‏ها به داخل زندان برسد. عیسی سحرخیز این روزها با وضعیت جسمی بسیار بدی مواجه است. در همین حال، در حمله یک زندانی عادی به وی، دچار پارگی پرده گوش نیز شده است.</p> <p> </p> <p><strong>مهدی سحرخیز</strong>: هر دوهفته یک‏بار خانواده‏ها می‏توانند ملاقات کنند. خانواده ما هفته پیش ملاقات نداشت و هفته قبل از آن ملاقات داشت. در آن موقع، ۱۰ روز بوده که پرده گوش پدر من پاره شده بوده؛ به اضافه این‏که شش‌روز از اعتصاب غذای او گذشته بوده است.</p> <p><br /> از آن موقع تاکنون، ۱۰ روز دیگر گذشته است و ما هیچ خبری از پدرم نداریم. متأسفانه اصلاً نمی‏دانیم که ایشان زنده است یا خدای ناکرده برای‏شان اتفاقی افتاده است. ولی پنجشنبه گذشته که یک‌سری دیگر از دوستان ملاقات داشتند، گفتند که شرایط کسانی که اعتصاب کرده‏اند، خیلی بد است و از نظر جسمی خیلی ضعیف شده‏اند.</p> <p> </p> <p><strong>اطلاع مشخص شما از وضعیت جسمی و بیماری‏های پدرتان چیست؟</strong></p> <p> </p> <p>ایشان از وقتی که به زندان رفته‏اند، مشکلات زیادی برای‏شان پیش آمده است. پدر من فرد خیلی سالمی بود که هیچ‏گونه دارویی مصرف نمی‏کرد، اما از وقتی که به زندان رفته‏اند، تعداد زیادی دارو می‏خورند. <br /> پدرم به خاطر فشارشان، چندبار هم در زندان غش کرده‏اند که دکترها گفته‏اند خیلی برای‏شان خطرناک است. موقع بازداشت هم که دنده‏های‏شان را شکاندند که هنوز موقعی که نفس می‏کشند، درد دارند و نمی‏توانند درست بخوابند. </p> <p> </p> <p>همان‏طور که می‏دانید، خیلی‏ها تقاضا کرده‏اند که زندانیان به اعتصاب غذای خودشان پایان بدهند. امیدوار هستید که این اتفاق، این روزها بیافتد؟</p> <p> </p> <p>فعلاً به نظر من، اخبار خیلی سخت به داخل زندان خواهد رسید. به‏خاطر این‏که آن‏ها را کاملاً بسته‏اند! نه تلفن اجازه دارند بزنند و نه هیچ راه دیگری دارند که بتوانند سریع از پیغام‏ها باخبر بشوند. فکر می‏کنم این اخبار در ملاقات‏ها به آنان می‏رسد و الان تا پنجشنبه، هیچ ملاقاتی نیست.</p> <p> </p> <p><strong>هفت‌سینی مقابل زندان زندان اوین</strong></p> <p> </p> <p>یکی دیگر از زندانیانی که به شدت در مورد وضعیت سلامتی او نگرانی وجود دارد، کیوان صمیمی، مدیر مسئول ماهنامه توقیف‏ شده «نامه»، عضو شورای ملی صلح و کمیته پی‏گیری بازداشت‏های خودسرانه است.</p> <p><br /> کیوان صمیمی در سال‏های اخیر، اغلب بیمار و بستری بود. با این همه، از فعالیت‏های اجتماعی و حقوق بشری خود دست برنمی‏داشت. او پس از اعتراض‌های مردم به نتایج دهمین انتخابات ریاست جمهوری، بازداشت و زندانی شد. متأسفانه هیچگونه دسترسی‏ای به افراد خانواده آقای صمیمی، برای گفت‏وگو درباره وی وجود ندارد. او پیش از این نیز بارها دستگیر شده بود.</p> <p><br /> به خاطرات‏مان از کیوان صمیمی مراجعه می‏کنیم، در سی‏ام اسفندماه سال ۱۳۸۷، در حالی‏که با جمعی از خانواده‏های زندانیان سیاسی، مشغول برپایی هفت‏سین در برابر زندان اوین بودند. پس از این مصاحبه، او دستگیر شد. وی در آن هنگام نیز بیمار بود: «دیروز، در زمان سال تحویل، چند دقیقه زودتر، به اتفاق تعدادی از خانواده‏های زندانیان سیاسی، به جلوی زندان اوین رفته بودیم و تعدادی از هم‏کلاسی‏های این دانشجویان دربند هم آن‏جا بودند. خیلی آرام، بدون هیچ‏گونه شعار و هیچ‏گونه پلاکاردی در گوشه‏ای ایستاده بودیم و می‏خواستیم هنگام سال تحویل، هفت‏سین‏مان را در آن‏جا پهن کرده باشیم.</p> <p><br /> یکی، دو نفر از مقامات امنیتی، بعد از چند دقیقه‏ای آمدند و تذکر دادند که از این‏جا بروید. البته آرام تذکر دادند. در هرصورت صحبت شد. فعالان حقوق بشر که آن‏جا بودند و خانواده‏ها صحبت کردیم که کاری نداریم، این‏جا در گوشه‏ای ایستاده‏ایم؛ نه مخل نظم هستیم و نه هیچی. بلکه یک ارتباط معنوی و یک سنت باستانی را می‏خواهیم به‏جا بیاوریم.</p> <p><br /> تا این‏که یک سرهنگ نیروی انتظامی که خیلی تند برخورد می‏کرد، از راه رسید و بدون هیچ مقدمه‏ای گفت که سریع باید بروید. فحاشی می‏کرد و برخورد خیلی تندی داشت. دیگر نزدیک سال تحویل شده بود، دوستانی که آن‏جا بودند، خانواده‏ها و فعالان اجتماعی توضیح دادند که بسیار خوب، ما چند دقیقه دیگر می‏رویم. الان دعای تحویل سال را می‏خوانیم و می‏رویم.</p> <p><br /> این سرهنگ که خیلی برخورد ناجوری داشت، می‏گفت: "نخیر! باید همین الان بروید." کمی زدوخورد شد و آقای میلاد اسدی، عضو شورای مرکزی تحکیم و پدر ایشان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و به دوستان اهانت شد.</p> <p><br /> به آن سرهنگ گفتم: بسیار خب! حالا که همه رفته‏اند، مسئله‏ای نیست و آن لباس شخصی‏ها هم که قبلاً گفته بودند همین الان آزادشان می‏کنیم. پس لطفاً آزادشان کنید که سوار ماشین من بشوند و ببرم‏شان. در هر صورت آن سرهنگ با من تندی می‏کرد و در نهایت هم چون من آن‏جا مانده بودم، پلاک‏های ماشین را کندند و ضبط کردند.»</p> <p><br /> <strong>دلسوزان جامعه کاری کنند...</strong></p> <p> </p> <p>یکی دیگر از زندانیانی که در مورد وضعیت جسمی او اخبار بدی می‏رسد، مهدی محمودیان، فعال حقوق بشر و عضو کمیته اطلاع‏رسانی جبهه مشارکت است.</p> <p><br /> محمودیان تلاش بسیار در افشای رویدادهای زندان کهریزک داشته است و به تازگی در نامه‏ای به رهبر حکومت اسلامی، در مورد خشونت‏هایی که در زندان‏ها روی‏ می‏دهد، اطلاعات بسیار تکان‏دهنده‏ای را فاش کرده است. با مادر مهدی محمودیان صحبت می‏کنم.</p> <p> </p> <p><strong>مادر مهدی محمودیان</strong>: ما هم‏چنان نگرانی سلامتی‏شان هستیم و همان‏طوری که دیگران از آن‏ها خواسته‏اند، ما هم از آ‏نان می‏خواهیم که انشاالله به هدف‏شان برسند و بقیه کسانی هم که باعث شد‏ه‏اند آن‏ها اعتصاب کنند، سر عقل بیایند و این غائله فیصله پیدا کند. </p> <p><img width="200" height="168" align="left" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/mahmoodian.jpg" /><br /> خبری هم از ایشان ندارم. چون تلفن که نزده‏اند، ملاقات هم که نداریم. از پنجشنبه که پدرشان به ملاقات رفته‏اند تا پنجشنبه دیگر که نوبت ملاقات است، خبر خاصی از ایشان ندارم دیگر!</p> <p> </p> <p><strong>آخرین ملاقات‏تان با ایشان چه زمانی بود و چه وضعی داشتند؟</strong></p> <p> </p> <p>پدرشان پنجشنبه پیش با ایشان ملاقات کردند. او می‏گوید که خیلی لاغر و ضعیف شده است. ولی هم‏چنان به اعتصاب‏شان ادامه داده‏اند.</p> <p> </p> <p><strong>آقای خاتمی از شما خواسته بودند که به ایشان بگویید که به اعتصاب غذای‏شان پایان بدهند. درست است؟</strong></p> <p> </p> <p>بله آقای خاتمی گفتند که به ایشان بگویید: «من از شما خواهش می‏کنم که این اعتصاب را بشکنید. انشاالله شما سلامت باشید و موفق باشید، سلامتی شما مهم است.»</p> <p><br /> گفتم آقای خاتمی، ما به ایشان گفته‏ایم، ولی تا پنجشنبه که ملاقات کنیم، امکان تماس نداریم. گفتند: «من برای‏شان نامه می‏فرستم و از آن‏ها خواهش می‏کنم که به اعتصاب‏شان پایان بدهند. انشاءالله خوب باشند و امیدواریم که همه چیز به خوبی بگذرد و به خوبی تمام بشود.» ما تا همین حد خبر داریم.</p> <p> </p> <p><strong>در حال حاضر چه امیدی دارید؟ یا چه نگرانی‏ای نسبت به این وضعیت دارید؟</strong></p> <p> </p> <p>فقط نگران سلامتی‏شان هستیم. سلامتی‏شان خیلی در خطر است. از نظر جسمی وضع‏شان خیلی خطرناک است. دیگر نمی‏دانم... انشاالله که دلسوزان‏‏مان ... البته اگر این جامعه دلسوز داشته باشد، به داد بچه‏های‏مان برسند؛ عکس‏العملی نشان بدهند و برای بچه‏های‏مان، برای سلامتی‏شان، برای آزادی‏شان و برای هدف‏شان حرکتی انجام بدهند.</p> <p><br /> <strong>خانواده‌های زندانیان سیاسی و احساس عدم امنیت</strong><br /> <br /> چهارمین زندانی‏ای که در وضعیت مشابهی به‏سر می‏برد و به‌تازگی به سلول انفرادی در گوهردشت کرج منتقل شده است، رسول بداقی، آموزگار و عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان است.</p> <p><br /> او که از دهم شهریور سال ۱۳۸۸ تاکنون، در زندان به‏سر می‏برد، در دادگاه به شش سال حبس تغزیری و پنج سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شده است.</p> <p><br /> دسترسی به خانواده آقای بداقی نیز دشوار است و به‏نظر می‏رسد، آن‏چنان که مسیح علی‏نژاد، روزنامه‏نگار فعال می‏گوید، این عدم دسترسی ناشی از یک مشکل واقعی در بین خانواده‏های زندانیان سیاسی باشد.</p> <p> </p> <p><strong>مسیح علی‏نژاد</strong>: برخی از خانواده‏های زندانیان شاید در ایران خیلی احساس امنیت نمی‏کنند تا در مورد اعضای خانواده‏شان گفت‏وگو کنند.</p> <p><br /> به‏هرحال آقای بداقی آموزگاری است که عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان است. او در دهم شهریور ماه بازداشت شده و در دادگاه به شش‌سال حبس و پنج سال محرومیت از فعالیت‏های اجتماعی محکوم شده است.</p> <p><br /> آقای بداقی در تمام این مدت نتوانسته است به مرخصی بیاید. او دو دختر دوقلوی خردسال هم دارد و این شرایط برای خانواده خیلی دشوار است. یک‏بار هم که شبنم، دختر ۱۴ ساله آقای بداقی با «جرس» گفت‏وگو کرد، سعی کرد بگوید که روحیه پدرش خیلی خوب است و در واقع، از دلتنگی‏های مادرش و خواهران خردسالش گفت.</p> <p><br /> اما با این همه، من فکر می‏کنم که شرایط خانواده‏ها مناسب نیست تا بیایند به مردم، به رسانه‏ها و افکار عمومی توضیح بدهند که این معلم چه وضعیت دشواری را در این نزدیک به دوسال پشت سر گذرانده است.</p>
نگرانیها در مورد وضعیت و شرایط جسمی زندانیان سیاسی در گوهردشت کرج که از اول خردادماه در اعتصاب غذا بهسر میبرند، شدت یافته است.
خبرهایی که بهویژه درباره مهدی محمودیان، عیسی سحرخیز، کیوان صمیمی و رسول بداقی میرسد، حاکی از وضعیت وخیم جسمی آنهاست.
در این شرایط، تلاش فعالان سیاسی، حقوق بشری و خانوادهها برای جلب توجه مسئولان زندان و رسیدگی به خواستههای زندانیان سیاسی و همچنین تقاضا از زندانیان برای شکستن اعتصاب غذا ادامه دارد.
محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین، در پیامی به زندانیان سیاسی از آنها تقاضا کرده است که اعتصاب غذای خود را پایان دهند.
مهدی سحرخیز، فرزند عیسی سحرخیز، امیدوار نیست که این پیامها به داخل زندان برسد. عیسی سحرخیز این روزها با وضعیت جسمی بسیار بدی مواجه است. در همین حال، در حمله یک زندانی عادی به وی، دچار پارگی پرده گوش نیز شده است.
مهدی سحرخیز: هر دوهفته یکبار خانوادهها میتوانند ملاقات کنند. خانواده ما هفته پیش ملاقات نداشت و هفته قبل از آن ملاقات داشت. در آن موقع، ۱۰ روز بوده که پرده گوش پدر من پاره شده بوده؛ به اضافه اینکه ششروز از اعتصاب غذای او گذشته بوده است.
از آن موقع تاکنون، ۱۰ روز دیگر گذشته است و ما هیچ خبری از پدرم نداریم. متأسفانه اصلاً نمیدانیم که ایشان زنده است یا خدای ناکرده برایشان اتفاقی افتاده است. ولی پنجشنبه گذشته که یکسری دیگر از دوستان ملاقات داشتند، گفتند که شرایط کسانی که اعتصاب کردهاند، خیلی بد است و از نظر جسمی خیلی ضعیف شدهاند.
اطلاع مشخص شما از وضعیت جسمی و بیماریهای پدرتان چیست؟
ایشان از وقتی که به زندان رفتهاند، مشکلات زیادی برایشان پیش آمده است. پدر من فرد خیلی سالمی بود که هیچگونه دارویی مصرف نمیکرد، اما از وقتی که به زندان رفتهاند، تعداد زیادی دارو میخورند.
پدرم به خاطر فشارشان، چندبار هم در زندان غش کردهاند که دکترها گفتهاند خیلی برایشان خطرناک است. موقع بازداشت هم که دندههایشان را شکاندند که هنوز موقعی که نفس میکشند، درد دارند و نمیتوانند درست بخوابند.
همانطور که میدانید، خیلیها تقاضا کردهاند که زندانیان به اعتصاب غذای خودشان پایان بدهند. امیدوار هستید که این اتفاق، این روزها بیافتد؟
فعلاً به نظر من، اخبار خیلی سخت به داخل زندان خواهد رسید. بهخاطر اینکه آنها را کاملاً بستهاند! نه تلفن اجازه دارند بزنند و نه هیچ راه دیگری دارند که بتوانند سریع از پیغامها باخبر بشوند. فکر میکنم این اخبار در ملاقاتها به آنان میرسد و الان تا پنجشنبه، هیچ ملاقاتی نیست.
هفتسینی مقابل زندان زندان اوین
یکی دیگر از زندانیانی که به شدت در مورد وضعیت سلامتی او نگرانی وجود دارد، کیوان صمیمی، مدیر مسئول ماهنامه توقیف شده «نامه»، عضو شورای ملی صلح و کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه است.
کیوان صمیمی در سالهای اخیر، اغلب بیمار و بستری بود. با این همه، از فعالیتهای اجتماعی و حقوق بشری خود دست برنمیداشت. او پس از اعتراضهای مردم به نتایج دهمین انتخابات ریاست جمهوری، بازداشت و زندانی شد. متأسفانه هیچگونه دسترسیای به افراد خانواده آقای صمیمی، برای گفتوگو درباره وی وجود ندارد. او پیش از این نیز بارها دستگیر شده بود.
به خاطراتمان از کیوان صمیمی مراجعه میکنیم، در سیام اسفندماه سال ۱۳۸۷، در حالیکه با جمعی از خانوادههای زندانیان سیاسی، مشغول برپایی هفتسین در برابر زندان اوین بودند. پس از این مصاحبه، او دستگیر شد. وی در آن هنگام نیز بیمار بود: «دیروز، در زمان سال تحویل، چند دقیقه زودتر، به اتفاق تعدادی از خانوادههای زندانیان سیاسی، به جلوی زندان اوین رفته بودیم و تعدادی از همکلاسیهای این دانشجویان دربند هم آنجا بودند. خیلی آرام، بدون هیچگونه شعار و هیچگونه پلاکاردی در گوشهای ایستاده بودیم و میخواستیم هنگام سال تحویل، هفتسینمان را در آنجا پهن کرده باشیم.
یکی، دو نفر از مقامات امنیتی، بعد از چند دقیقهای آمدند و تذکر دادند که از اینجا بروید. البته آرام تذکر دادند. در هرصورت صحبت شد. فعالان حقوق بشر که آنجا بودند و خانوادهها صحبت کردیم که کاری نداریم، اینجا در گوشهای ایستادهایم؛ نه مخل نظم هستیم و نه هیچی. بلکه یک ارتباط معنوی و یک سنت باستانی را میخواهیم بهجا بیاوریم.
تا اینکه یک سرهنگ نیروی انتظامی که خیلی تند برخورد میکرد، از راه رسید و بدون هیچ مقدمهای گفت که سریع باید بروید. فحاشی میکرد و برخورد خیلی تندی داشت. دیگر نزدیک سال تحویل شده بود، دوستانی که آنجا بودند، خانوادهها و فعالان اجتماعی توضیح دادند که بسیار خوب، ما چند دقیقه دیگر میرویم. الان دعای تحویل سال را میخوانیم و میرویم.
این سرهنگ که خیلی برخورد ناجوری داشت، میگفت: "نخیر! باید همین الان بروید." کمی زدوخورد شد و آقای میلاد اسدی، عضو شورای مرکزی تحکیم و پدر ایشان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و به دوستان اهانت شد.
به آن سرهنگ گفتم: بسیار خب! حالا که همه رفتهاند، مسئلهای نیست و آن لباس شخصیها هم که قبلاً گفته بودند همین الان آزادشان میکنیم. پس لطفاً آزادشان کنید که سوار ماشین من بشوند و ببرمشان. در هر صورت آن سرهنگ با من تندی میکرد و در نهایت هم چون من آنجا مانده بودم، پلاکهای ماشین را کندند و ضبط کردند.»
دلسوزان جامعه کاری کنند...
یکی دیگر از زندانیانی که در مورد وضعیت جسمی او اخبار بدی میرسد، مهدی محمودیان، فعال حقوق بشر و عضو کمیته اطلاعرسانی جبهه مشارکت است.
محمودیان تلاش بسیار در افشای رویدادهای زندان کهریزک داشته است و به تازگی در نامهای به رهبر حکومت اسلامی، در مورد خشونتهایی که در زندانها روی میدهد، اطلاعات بسیار تکاندهندهای را فاش کرده است. با مادر مهدی محمودیان صحبت میکنم.
مادر مهدی محمودیان: ما همچنان نگرانی سلامتیشان هستیم و همانطوری که دیگران از آنها خواستهاند، ما هم از آنان میخواهیم که انشاالله به هدفشان برسند و بقیه کسانی هم که باعث شدهاند آنها اعتصاب کنند، سر عقل بیایند و این غائله فیصله پیدا کند.
خبری هم از ایشان ندارم. چون تلفن که نزدهاند، ملاقات هم که نداریم. از پنجشنبه که پدرشان به ملاقات رفتهاند تا پنجشنبه دیگر که نوبت ملاقات است، خبر خاصی از ایشان ندارم دیگر!
آخرین ملاقاتتان با ایشان چه زمانی بود و چه وضعی داشتند؟
پدرشان پنجشنبه پیش با ایشان ملاقات کردند. او میگوید که خیلی لاغر و ضعیف شده است. ولی همچنان به اعتصابشان ادامه دادهاند.
آقای خاتمی از شما خواسته بودند که به ایشان بگویید که به اعتصاب غذایشان پایان بدهند. درست است؟
بله آقای خاتمی گفتند که به ایشان بگویید: «من از شما خواهش میکنم که این اعتصاب را بشکنید. انشاالله شما سلامت باشید و موفق باشید، سلامتی شما مهم است.»
گفتم آقای خاتمی، ما به ایشان گفتهایم، ولی تا پنجشنبه که ملاقات کنیم، امکان تماس نداریم. گفتند: «من برایشان نامه میفرستم و از آنها خواهش میکنم که به اعتصابشان پایان بدهند. انشاءالله خوب باشند و امیدواریم که همه چیز به خوبی بگذرد و به خوبی تمام بشود.» ما تا همین حد خبر داریم.
در حال حاضر چه امیدی دارید؟ یا چه نگرانیای نسبت به این وضعیت دارید؟
فقط نگران سلامتیشان هستیم. سلامتیشان خیلی در خطر است. از نظر جسمی وضعشان خیلی خطرناک است. دیگر نمیدانم... انشاالله که دلسوزانمان ... البته اگر این جامعه دلسوز داشته باشد، به داد بچههایمان برسند؛ عکسالعملی نشان بدهند و برای بچههایمان، برای سلامتیشان، برای آزادیشان و برای هدفشان حرکتی انجام بدهند.
خانوادههای زندانیان سیاسی و احساس عدم امنیت
چهارمین زندانیای که در وضعیت مشابهی بهسر میبرد و بهتازگی به سلول انفرادی در گوهردشت کرج منتقل شده است، رسول بداقی، آموزگار و عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان است.
او که از دهم شهریور سال ۱۳۸۸ تاکنون، در زندان بهسر میبرد، در دادگاه به شش سال حبس تغزیری و پنج سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شده است.
دسترسی به خانواده آقای بداقی نیز دشوار است و بهنظر میرسد، آنچنان که مسیح علینژاد، روزنامهنگار فعال میگوید، این عدم دسترسی ناشی از یک مشکل واقعی در بین خانوادههای زندانیان سیاسی باشد.
مسیح علینژاد: برخی از خانوادههای زندانیان شاید در ایران خیلی احساس امنیت نمیکنند تا در مورد اعضای خانوادهشان گفتوگو کنند.
بههرحال آقای بداقی آموزگاری است که عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان است. او در دهم شهریور ماه بازداشت شده و در دادگاه به ششسال حبس و پنج سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی محکوم شده است.
آقای بداقی در تمام این مدت نتوانسته است به مرخصی بیاید. او دو دختر دوقلوی خردسال هم دارد و این شرایط برای خانواده خیلی دشوار است. یکبار هم که شبنم، دختر ۱۴ ساله آقای بداقی با «جرس» گفتوگو کرد، سعی کرد بگوید که روحیه پدرش خیلی خوب است و در واقع، از دلتنگیهای مادرش و خواهران خردسالش گفت.
اما با این همه، من فکر میکنم که شرایط خانوادهها مناسب نیست تا بیایند به مردم، به رسانهها و افکار عمومی توضیح بدهند که این معلم چه وضعیت دشواری را در این نزدیک به دوسال پشت سر گذرانده است.
نظرها
نظری وجود ندارد.