ملی ـ مذهبیها بعد از عزتالله سحابی
<p> پس از درگذشت مهندس عزت‏الله سحابی، رئیس «شورای فعالان ملی- مذهبی»، هاله سحابی دختر او نیز در مراسم تشییع پیکر پدر خود در روز یازدهم خرداد (یکم ژوئن)، دچار ایست قلبی شد و جان خود را از دست داد.</p> <p> </p> <!--break--> <p><a target="_blank" href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110607_AliJaniReza.mp3" rel="noopener"><img width="273" height="31" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_0_24.jpg" /></a></p> <p> </p> <p>به گفته شاهدان عینی، خانم سحابی در پی حمله خشونت‌بار مأموران لباس شخصی دچار ایست قلبی شد.</p> <p><br /> در گفت‌وگو با رضا علیجانی، فعال ملی- مذهبی، نخست از او پرسیده‌ام: آیا پی‏گیری‏های حقوقی و قضایی در داخل ایران صورت گرفته است یا بنا هست از طرف خانواده سحابی‌ها یا فعالان ملی‏- مذهبی اقدام شود؟</p> <p> </p> <p><strong>رضا علیجانی:</strong> حداقل تا امروز، فکر می‏کنم حتی زمینه‏ این پیگیری قضایی هم وجود ندارد. حتی در مرحله قبل از تشییع و تدفین، خانواده خیلی تحت فشار بودند و هنوز هم هستند. یعنی به خانواده گفته‏ بودند که اگر می‏خواهید شکایت کنید، ولی در آن صورت ما پیکر ایشان را می‏بریم کالبدشکافی می‏کنیم و خودمان دفن می‏کنیم.</p> <p><br /> اما همسر و مادر هاله که در این چند روزه فشار عصبی زیادی به آن‏ها وارد شده، هم به مسئله بی‏اعتماد بودند و هم حاضر نبودند که پیکر ایشان بدون حضور خانواده دفن بشود و به همین دلیل در مرحله اول از ماجرا صرف نظر می‏کنند.</p> <p><br /> مسئله دوم هم پیش‏زمینه‏ای است که در این رابطه وجود دارد و به قول عامیانه «چاقو دسته خودش را نمی‏برد». این نوع پرونده‏ها در ایران، در رابطه با چه اشخاص، مثل پرونده‏های خانم زهرا کاظمی، خانم بنی‏یعقوب، خانم آقاسلطان و چه پرونده‏های اتفاقات وسیع‏تری مانند حمله به کوی دانشگاه در روزهای قبل از ۱۸ تیر، حمله به کوی بعد از انتخابات و بسیاری مسائل شبیه به این و اگر به عقب‏تر هم برگردیم، در رابطه با قتل‏های زنجیره‏ای، هیچ‏گاه در سیستم قضایی ایران به نتیجه‏ای نرسیده است.</p> <p><br /> بنابراین با توجه‏ به هم این ناامیدی، هم آن فشار و ارعاب و فشار روانی شدیدی که هست، بعید می‏دانم هیچ خانواده‏ای در ایران بتواند در این زمینه به نتیجه برسد.</p> <p> </p> <p><strong>فکر می‏کنید پی‏گیری‏های بین‏المللی نتیجه بدهد؟ با توجه به این‏که دولت آمریکا هم بلافاصله اعلام موضع کرد و خواستار تحقیق در خصوص مرگ خانم سحابی شد؟</strong></p> <p> </p> <p>قطعاً مؤثر خواهد بود. حداقل اگر نتیجه هم ندهد و حقیقتی آشکار نشود که چه کسانی در ایران این اقدامات را انجام می‏دهند، می‏تواند نقش بازدارنده داشته باشد. البته باید بگویم این حقیقت در دل مردم ایران روشن است.</p> <p><br /> خیلی از پرونده‏‏های سیاسی، چه در ایران و چه در دیگر کشور‏ها، به‏ویژه در ایران معمولاً به مقصد نهایی نمی‏رسند. پرونده هیچ‏کدام از اسامی‏ای که پیش از این به آن‏ها اشاره کردم، به مقصد نهایی نرسیده، ولی روشن‌گری‏ها تأثیر دارد.</p> <p><br /> من واقعاً از مرگ مظلومانه هاله متأسفم، اما از طرفی، نه خوشحالی، اما نمی‏توانم خرسندی‏ام را هم پنهان کنم که ما در دوره‏ای به‏سر می‏بریم که حتی مرگ یک نفر هم بازتاب دارد. در گذشته، در زندان‏ها و یا حتی در خارج از زندان، شاهد مرگ ده‏ها نفر بوده‏ایم که هیچ بازتابی نداشتند و مرگ‏شان بسیار مظلومانه و ناشناس ماند.</p> <p><br /> حالا مرگ ندا، مرگ هاله، مرگ زهرا کاظمی، مرگ بنی‏یعقوب، عزت، ابراهیم‏نژاد، سهراب، کیانوش و… (آنقدر زیاد هستند که در لحظه اسامی‏شان به ذهن‏ام نمی‏آیند ...) بازتاب بین‏المللی پیدا می‏کند و این بازتاب قطعاً تیغ استبداد دینی را در ایران کند خواهد کرد. اگر هم به مقصد نرسد، حداقل از اقدامات مشابه پیش‌گیری می‏کند و از شمار آن‏ها کم خواهد کرد.</p> <p> </p> <p><strong>نهضت آزادی و شورای فعالان ملی‏- مذهبی در موقعیت کنونی و سرکوب شدید در داخل ایران، چه آینده سیاسی‏ای را برای خودشان متصور هستند. با توجه به این‏که این دو جریان ملی، همیشه با روش‏های مداراگونه، چه با رژیم شاه مبارزه می‏کردند و چه با رژیم جمهوری اسلامی و تلاش‏شان تغییرات از درون بوده است و نه ساختارشکنی. الان که تیغ سرکوب حکومت شدید شده است، این دو جریان چه آینده‏ای را برای خودشان متصور هستند؟</strong></p> <p><img width="196" height="250" align="left" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/alijani6.jpg" /></p> <p>نهضت آزادی قبل از انقلاب وجود داشته، ولی شورای فعالان ملی‏- مذهبی از سال ۱۳۷۴ تأسیس شده است. در عین حال، در موضع مسالمت‏جویی و نفی خشونت، الان همه جناح‏های سیاسی در ایران، به‏جز طیف‏هایی انگشت‏شمار، هم‏سو و متحد هستند و این سئوالی است که همه جریان‌ها باید نسبت به آن تأمل و مکث کنند.</p> <p><br /> در عین حال، به‏نظر می‏رسد که از سال ۸۴، یعنی از دوره اول دولت آقای احمدی‏نژاد به بعد و حتی می‏توان گفت پیش از آن، روندی امنیتی در ایران آغاز شد و آن اتمیزه کردن فضای سیاسی و منفردسازی گروه‏های سیاسی و جامعه مدنی است.</p> <p><br /> ما حتی قبل از این سال‏ها هم شاهد بودیم که مثلاً از برگزاری نماز عید فطر جلوگیری می‏شد. مراسمی که در حسینیه ارشاد برگزار می‏شد، به مرور کاهش پیدا کرد و با آن‌ها ممانعت می‏شد. با تجمعات احزاب، سندیکاهای کارگری، اجتماعات زنان و… همیشه با خشونت برخورد می‏شد. این برخوردها بعد از انتخابات و رشد و اوج‏گیری جنبش سبز تشدید شد.</p> <p><br /> الان تقریباً می‏توان گفت که همه نهادهای سیاسی و مدنی در ایران، از جمله ملی‏- مذهبی‏ها، نهضت آزادی و همه تشکلات، حتی انجمن‌های غیر دولتی هم تحت فشار سیاسی- امنیتی قرار دارند و طبیعی است این گروه‏ها مقداری وارد فضای مجازی می‏شوند. مقداری با چراغ خاموش حرکت می‏کنند. مقداری روابط‌‏شان را پنهان می‏کنند. بخشی نیز به خارج از کشور می‏آیند و از این فضا استفاده می‏کنند؛ ولی این‏ها هیچ‏کدام صورت مسئله را تغییر نداده است.</p> <p><br /> همین برخوردی که با هاله سحابی و مراسم تشییع جنازه مهندس سحابی در منطقه کوچکی در خارج از تهران صورت گرفت، نشان داد که استبداد دینی در ایران، دیگر از کسب مشروعیت صرف نظر کرده است. یعنی با هراس و تردیدی که حتی از سایه خودش هم می‏ترسد، در هر موردی، هر مکانی، هر موقعیت و مراسمی ترس این را دارد که خشم و نارضایتی مردم از آن‏جا فوران کند و به‏شدت در مقابل آن‌ها می‏ایستد.</p> <p><br /> اما به قول حقوقدان‏ها هیچ تناسبی هم بین جرم و مجازات وجود ندارد. یعنی یک تشییع جنازه نباید این‏گونه سرکوب بشود. هرکسی حتی اگر یک بار با هاله سحابی برخورد داشت، دختری که صلح کل بود، فکر نمی‏کنم جرئت خشونت علیه او را به خود می‌داد.</p> <p><br /> به‏هرحال، این نحوه برخورد نشان می‏دهد که حکومت از زور عریان استفاده می‏کند و حتی تزویر و کسب مشروعیت دروغین را هم کمتر در دستور دارد. بنابراین، این فضا، فضای ماندگاری نیست. به‏گمان من، این فواره‏ای است که دیگر به اوج فوران خود رسیده و حرکت وارونه‏ای را شروع می‏کند.</p> <p><br /> فعالان ملی‏- مذهبی، نهضت آزادی و دیگر تشکل‏ها هم در همین فضا، همان‏طور که جنبش تحول‏خواهی و جنبش سبز در ایران، زیر پوست جامعه وجود دارد، زیر پوست جامعه ایران وجود دارند. ضمن این‏که جامعه ایران، یک جامعه کاملاً متکثر است و هر جامعه‏‏شناس و تحلیل‏گر سیاسی، اگر به این تکثر دقت نکند و متوجه آن نباشد، از جامعه ایران هیچ نمی‏داند.</p> <p> </p> <p><strong>در شرایطی که بنا بر گفته شما، پایگاه مشروعیت حاکمیت این‏قدر متزلزل است که با روش‏های خشونت‏آمیز سعی می‏کند خود را تثبیت کند، برخی بر این باور هستند که اگر نیروهای ملی‏- مذهبی، نهضت آزادی و اصلاح‏طلبانی که در داخل خاک ایران هستند، از اصلاح نظام به سمت تغییر و یا ساختارشکنی کل حاکمیت برسند، این می‏تواند گذار به دمکراسی را تسهیل کند. به‏نظر می‏رسد در ذهنیت نیروهای ملی، نهضت‏ آزادی و اصلاح‏طلبان در داخل ایران، هنوز ساختارشکنی و تغییر ساختار کلی و به نوعی، گذار به یک نظام دمکراتیک، خارج از چهارچوب جمهوری اسلامی، شکل نگرفته است. نظر شما در این زمینه چیست ؟</strong></p> <p> </p> <p>اگر ستون فقرات نظام و قانون اساسی‏اش را ولایت فقیه بگیریم، ملی- مذهبی‏ها از ابتدا با آن مرز داشتند و مخالفت کردند، اما این بحث، بحثی بسیار جدی است و باید بین هدف‏گذاری و برنامه، یعنی حوزه عقل نظری با حوزه عقل عملی تفکیک قائل شد. به نظر من، امروز رفت و برگشت ابهام‏سازی بین این دو حوزه انجام می‏شود.</p> <p><br /> این نیروها در برنامه عملی‏شان به این مباحث معتقدند، وگرنه در رابطه‏ با هدفگذاری‏شان، قطعاً نه این قانون اساسی و نه این سیستم، هدف آنان نیست.</p> <p><br /> سیستمی که مهندس بازرگان گفت، «جمهوری دمکراتیک» اسلامی بود که آن را در سال ۵۷ می‏گفت. یا این‏که مهندس سحابی در مجلس خبرگان، به صراحت با ولایت فقیه مخالفت کرد و همیشه این نیروها، به‏خاطر مرز ایدئولوژیکی که با جمهوری اسلامی و قانون اساسی‏اش داشتند، به براندازی متهم بوده‏اند. <br /> یک بار هدفگذاری است که هدف‌گذاری روی کاغذ، در زبان و در سخن گفتن، چیزی را در جامعه ما حل نمی‏کند. فکر نمی‏کنم هدف‌گذاری این نیروها یا اولویت‏شان همین سیستم و همین قانون اساسی باشد. اما یک بار برنامه و استراتژی است. ما این دو را نباید خلط کنیم.</p> <p><br /> مثلاً شما به یک نمایشگاه اتومبیل می‏روید که ماشین بخرید، در آن‏جا بنز، پژو و پراید هست. شما با عقل نظری می‏توانید صدها دلیل بیاورید که بنز از پژو بهتر است و یا پژو از پراید بهتر است، ولی وقتی به جیب‏تان و درآمدتان دقت می‏کنید، باید ببینید کدامیک‏ از این ماشین‏ها را می‏توانید بخرید. بین این دو موضع و رفت و برگشت آن‏ها، مقداری خلط مباحث می‏شود. تعیین این‏که شما چه ماشینی را می‏توانید بخرید، یعنی تعیین استراتژی. یک بار بحث می‏کنید که کدام ماشین بهتر است، این می‏شود بحث نظری.</p> <p><br /> حال در رابطه با این ماجرا هم، این‏که جنبش اجتماعی ما در چه حدی از توازن و تناسب قوا است، مانند این است که این نکته را در نظر بگیرید که چقدر درآمد دارید. شما بر اساس درآمدتان باید خرید کنید. یا این‏که بگویید ما الان اصلاً بحث خرید نداریم، توان‏افزایی می‏کنیم، درآمدمان را زیاد می‏کنیم و بعد جنسی را می‌خریم که فکر می‏کنیم بهتر است.</p> <p><br /> یک بار بحث این جنس است، بحث عقل عملی است، جنس‏اش استراتژی است. یک بار ما داریم بحث نظری می‏کنیم. در آن بحث نظری، حرف شما کاملاً درست است. من فکر نمی‏کنم حداقل هیچ ملی- مذهبی‏ای (فکر نمی‏کنم اصلاح‏طلب‏ها هم این‏طور باشند) به لحاظ نظری مخالفتی داشته باشند.</p> <p> </p> <p><strong>نیروهای ملی‏- مذهبی و نهضت آزادی، با توجه به فقدان دو شخصیت، یکی ابراهیم یزدی که مجبور به استعفا از دبیر کلی نهضت آزادی شد و هم‏چنین فقدان عزت‏الله سحابی، به عنوان چهره تأثیرگذار در رأس شورای فعالان ملی- مذهبی، چه چهره جایگزینی را دارد که با آن‌ها این دو جایگاه خالی را پر کند؟ فکر می‏کنید امکان دارد که این خلاء ایجاد شده، به گونه‏ای توسط سایر چهره‏های ملی پر بشود؟</strong></p> <p> </p> <p>البته شاید جایگزین کردن هم آقای مهندس سحابی و هم آقای دکتر یزدی- که عمرشان درازباد- سخت باشد. اما در عین حال، همان‏طور که دوستان ما در بیانیه‏شان گفتند: «ما همه سحابی هستیم، ما همه هاله هستیم.» مرگ مهندس سحابی و مرگ مظلومانه‏ هاله، قطعاً انگیزه مضاعفی برای پر کردن جای خالی آن‏ها ایجاد می‏کند.</p> <p><br /> ضمن این‏که هم ما، هم نهضت آزادی که البته ما با نهضت آزادی همسایه‏ایم بیشتر تا هم‏خانه، شخصیت‏های درونی دیگری داریم. در میان ملی‏- مذهبی‏ها، می‏توان از آقای دکتر حبیب‌الله پیمان، محمد بسته‏نگار، لطف‌الله میثمی و تقی رحمانی که در این خانواده هستند، همچنین از آقای دکتر رییس طوسی و دوستان دیگر نام برد. همین‏طور از خانم مرتاضی و دیگران.</p> <p><br /> اما نکته مهم‏تری که باید به‏طور خلاصه اضافه کنم، این است که ملی‏- مذهبی بیشتر از آن‏که یک تشکل باشد، یک تفکر است. بسیاری از کسانی که به این تفکر معتقدند، عضو این تشکل نیستند و آن‏ها جایگزین خواهند شد؛ به لحاظ یک عنصر اجتماعی تا یک عنصر سیاسی و مرگ هاله هم این را تشدید خواهد کرد. <br /> به گمان من، از ندای مظلومیت هاله، هزاران سهراب و فرزاد کمانگر برخواهند خاست و جنبش اجتماعی ایران را تقویت می‏کنند. در نتیجه تقویت این جنبش، گوشه‏ای از آن هم که این جریان‌ها هستند، تقویت خواهند شد.</p>
پس از درگذشت مهندس عزتالله سحابی، رئیس «شورای فعالان ملی- مذهبی»، هاله سحابی دختر او نیز در مراسم تشییع پیکر پدر خود در روز یازدهم خرداد (یکم ژوئن)، دچار ایست قلبی شد و جان خود را از دست داد.
به گفته شاهدان عینی، خانم سحابی در پی حمله خشونتبار مأموران لباس شخصی دچار ایست قلبی شد.
در گفتوگو با رضا علیجانی، فعال ملی- مذهبی، نخست از او پرسیدهام: آیا پیگیریهای حقوقی و قضایی در داخل ایران صورت گرفته است یا بنا هست از طرف خانواده سحابیها یا فعالان ملی- مذهبی اقدام شود؟
رضا علیجانی: حداقل تا امروز، فکر میکنم حتی زمینه این پیگیری قضایی هم وجود ندارد. حتی در مرحله قبل از تشییع و تدفین، خانواده خیلی تحت فشار بودند و هنوز هم هستند. یعنی به خانواده گفته بودند که اگر میخواهید شکایت کنید، ولی در آن صورت ما پیکر ایشان را میبریم کالبدشکافی میکنیم و خودمان دفن میکنیم.
اما همسر و مادر هاله که در این چند روزه فشار عصبی زیادی به آنها وارد شده، هم به مسئله بیاعتماد بودند و هم حاضر نبودند که پیکر ایشان بدون حضور خانواده دفن بشود و به همین دلیل در مرحله اول از ماجرا صرف نظر میکنند.
مسئله دوم هم پیشزمینهای است که در این رابطه وجود دارد و به قول عامیانه «چاقو دسته خودش را نمیبرد». این نوع پروندهها در ایران، در رابطه با چه اشخاص، مثل پروندههای خانم زهرا کاظمی، خانم بنییعقوب، خانم آقاسلطان و چه پروندههای اتفاقات وسیعتری مانند حمله به کوی دانشگاه در روزهای قبل از ۱۸ تیر، حمله به کوی بعد از انتخابات و بسیاری مسائل شبیه به این و اگر به عقبتر هم برگردیم، در رابطه با قتلهای زنجیرهای، هیچگاه در سیستم قضایی ایران به نتیجهای نرسیده است.
بنابراین با توجه به هم این ناامیدی، هم آن فشار و ارعاب و فشار روانی شدیدی که هست، بعید میدانم هیچ خانوادهای در ایران بتواند در این زمینه به نتیجه برسد.
فکر میکنید پیگیریهای بینالمللی نتیجه بدهد؟ با توجه به اینکه دولت آمریکا هم بلافاصله اعلام موضع کرد و خواستار تحقیق در خصوص مرگ خانم سحابی شد؟
قطعاً مؤثر خواهد بود. حداقل اگر نتیجه هم ندهد و حقیقتی آشکار نشود که چه کسانی در ایران این اقدامات را انجام میدهند، میتواند نقش بازدارنده داشته باشد. البته باید بگویم این حقیقت در دل مردم ایران روشن است.
خیلی از پروندههای سیاسی، چه در ایران و چه در دیگر کشورها، بهویژه در ایران معمولاً به مقصد نهایی نمیرسند. پرونده هیچکدام از اسامیای که پیش از این به آنها اشاره کردم، به مقصد نهایی نرسیده، ولی روشنگریها تأثیر دارد.
من واقعاً از مرگ مظلومانه هاله متأسفم، اما از طرفی، نه خوشحالی، اما نمیتوانم خرسندیام را هم پنهان کنم که ما در دورهای بهسر میبریم که حتی مرگ یک نفر هم بازتاب دارد. در گذشته، در زندانها و یا حتی در خارج از زندان، شاهد مرگ دهها نفر بودهایم که هیچ بازتابی نداشتند و مرگشان بسیار مظلومانه و ناشناس ماند.
حالا مرگ ندا، مرگ هاله، مرگ زهرا کاظمی، مرگ بنییعقوب، عزت، ابراهیمنژاد، سهراب، کیانوش و… (آنقدر زیاد هستند که در لحظه اسامیشان به ذهنام نمیآیند ...) بازتاب بینالمللی پیدا میکند و این بازتاب قطعاً تیغ استبداد دینی را در ایران کند خواهد کرد. اگر هم به مقصد نرسد، حداقل از اقدامات مشابه پیشگیری میکند و از شمار آنها کم خواهد کرد.
نهضت آزادی و شورای فعالان ملی- مذهبی در موقعیت کنونی و سرکوب شدید در داخل ایران، چه آینده سیاسیای را برای خودشان متصور هستند. با توجه به اینکه این دو جریان ملی، همیشه با روشهای مداراگونه، چه با رژیم شاه مبارزه میکردند و چه با رژیم جمهوری اسلامی و تلاششان تغییرات از درون بوده است و نه ساختارشکنی. الان که تیغ سرکوب حکومت شدید شده است، این دو جریان چه آیندهای را برای خودشان متصور هستند؟
نهضت آزادی قبل از انقلاب وجود داشته، ولی شورای فعالان ملی- مذهبی از سال ۱۳۷۴ تأسیس شده است. در عین حال، در موضع مسالمتجویی و نفی خشونت، الان همه جناحهای سیاسی در ایران، بهجز طیفهایی انگشتشمار، همسو و متحد هستند و این سئوالی است که همه جریانها باید نسبت به آن تأمل و مکث کنند.
در عین حال، بهنظر میرسد که از سال ۸۴، یعنی از دوره اول دولت آقای احمدینژاد به بعد و حتی میتوان گفت پیش از آن، روندی امنیتی در ایران آغاز شد و آن اتمیزه کردن فضای سیاسی و منفردسازی گروههای سیاسی و جامعه مدنی است.
ما حتی قبل از این سالها هم شاهد بودیم که مثلاً از برگزاری نماز عید فطر جلوگیری میشد. مراسمی که در حسینیه ارشاد برگزار میشد، به مرور کاهش پیدا کرد و با آنها ممانعت میشد. با تجمعات احزاب، سندیکاهای کارگری، اجتماعات زنان و… همیشه با خشونت برخورد میشد. این برخوردها بعد از انتخابات و رشد و اوجگیری جنبش سبز تشدید شد.
الان تقریباً میتوان گفت که همه نهادهای سیاسی و مدنی در ایران، از جمله ملی- مذهبیها، نهضت آزادی و همه تشکلات، حتی انجمنهای غیر دولتی هم تحت فشار سیاسی- امنیتی قرار دارند و طبیعی است این گروهها مقداری وارد فضای مجازی میشوند. مقداری با چراغ خاموش حرکت میکنند. مقداری روابطشان را پنهان میکنند. بخشی نیز به خارج از کشور میآیند و از این فضا استفاده میکنند؛ ولی اینها هیچکدام صورت مسئله را تغییر نداده است.
همین برخوردی که با هاله سحابی و مراسم تشییع جنازه مهندس سحابی در منطقه کوچکی در خارج از تهران صورت گرفت، نشان داد که استبداد دینی در ایران، دیگر از کسب مشروعیت صرف نظر کرده است. یعنی با هراس و تردیدی که حتی از سایه خودش هم میترسد، در هر موردی، هر مکانی، هر موقعیت و مراسمی ترس این را دارد که خشم و نارضایتی مردم از آنجا فوران کند و بهشدت در مقابل آنها میایستد.
اما به قول حقوقدانها هیچ تناسبی هم بین جرم و مجازات وجود ندارد. یعنی یک تشییع جنازه نباید اینگونه سرکوب بشود. هرکسی حتی اگر یک بار با هاله سحابی برخورد داشت، دختری که صلح کل بود، فکر نمیکنم جرئت خشونت علیه او را به خود میداد.
بههرحال، این نحوه برخورد نشان میدهد که حکومت از زور عریان استفاده میکند و حتی تزویر و کسب مشروعیت دروغین را هم کمتر در دستور دارد. بنابراین، این فضا، فضای ماندگاری نیست. بهگمان من، این فوارهای است که دیگر به اوج فوران خود رسیده و حرکت وارونهای را شروع میکند.
فعالان ملی- مذهبی، نهضت آزادی و دیگر تشکلها هم در همین فضا، همانطور که جنبش تحولخواهی و جنبش سبز در ایران، زیر پوست جامعه وجود دارد، زیر پوست جامعه ایران وجود دارند. ضمن اینکه جامعه ایران، یک جامعه کاملاً متکثر است و هر جامعهشناس و تحلیلگر سیاسی، اگر به این تکثر دقت نکند و متوجه آن نباشد، از جامعه ایران هیچ نمیداند.
در شرایطی که بنا بر گفته شما، پایگاه مشروعیت حاکمیت اینقدر متزلزل است که با روشهای خشونتآمیز سعی میکند خود را تثبیت کند، برخی بر این باور هستند که اگر نیروهای ملی- مذهبی، نهضت آزادی و اصلاحطلبانی که در داخل خاک ایران هستند، از اصلاح نظام به سمت تغییر و یا ساختارشکنی کل حاکمیت برسند، این میتواند گذار به دمکراسی را تسهیل کند. بهنظر میرسد در ذهنیت نیروهای ملی، نهضت آزادی و اصلاحطلبان در داخل ایران، هنوز ساختارشکنی و تغییر ساختار کلی و به نوعی، گذار به یک نظام دمکراتیک، خارج از چهارچوب جمهوری اسلامی، شکل نگرفته است. نظر شما در این زمینه چیست ؟
اگر ستون فقرات نظام و قانون اساسیاش را ولایت فقیه بگیریم، ملی- مذهبیها از ابتدا با آن مرز داشتند و مخالفت کردند، اما این بحث، بحثی بسیار جدی است و باید بین هدفگذاری و برنامه، یعنی حوزه عقل نظری با حوزه عقل عملی تفکیک قائل شد. به نظر من، امروز رفت و برگشت ابهامسازی بین این دو حوزه انجام میشود.
این نیروها در برنامه عملیشان به این مباحث معتقدند، وگرنه در رابطه با هدفگذاریشان، قطعاً نه این قانون اساسی و نه این سیستم، هدف آنان نیست.
سیستمی که مهندس بازرگان گفت، «جمهوری دمکراتیک» اسلامی بود که آن را در سال ۵۷ میگفت. یا اینکه مهندس سحابی در مجلس خبرگان، به صراحت با ولایت فقیه مخالفت کرد و همیشه این نیروها، بهخاطر مرز ایدئولوژیکی که با جمهوری اسلامی و قانون اساسیاش داشتند، به براندازی متهم بودهاند.
یک بار هدفگذاری است که هدفگذاری روی کاغذ، در زبان و در سخن گفتن، چیزی را در جامعه ما حل نمیکند. فکر نمیکنم هدفگذاری این نیروها یا اولویتشان همین سیستم و همین قانون اساسی باشد. اما یک بار برنامه و استراتژی است. ما این دو را نباید خلط کنیم.
مثلاً شما به یک نمایشگاه اتومبیل میروید که ماشین بخرید، در آنجا بنز، پژو و پراید هست. شما با عقل نظری میتوانید صدها دلیل بیاورید که بنز از پژو بهتر است و یا پژو از پراید بهتر است، ولی وقتی به جیبتان و درآمدتان دقت میکنید، باید ببینید کدامیک از این ماشینها را میتوانید بخرید. بین این دو موضع و رفت و برگشت آنها، مقداری خلط مباحث میشود. تعیین اینکه شما چه ماشینی را میتوانید بخرید، یعنی تعیین استراتژی. یک بار بحث میکنید که کدام ماشین بهتر است، این میشود بحث نظری.
حال در رابطه با این ماجرا هم، اینکه جنبش اجتماعی ما در چه حدی از توازن و تناسب قوا است، مانند این است که این نکته را در نظر بگیرید که چقدر درآمد دارید. شما بر اساس درآمدتان باید خرید کنید. یا اینکه بگویید ما الان اصلاً بحث خرید نداریم، توانافزایی میکنیم، درآمدمان را زیاد میکنیم و بعد جنسی را میخریم که فکر میکنیم بهتر است.
یک بار بحث این جنس است، بحث عقل عملی است، جنساش استراتژی است. یک بار ما داریم بحث نظری میکنیم. در آن بحث نظری، حرف شما کاملاً درست است. من فکر نمیکنم حداقل هیچ ملی- مذهبیای (فکر نمیکنم اصلاحطلبها هم اینطور باشند) به لحاظ نظری مخالفتی داشته باشند.
نیروهای ملی- مذهبی و نهضت آزادی، با توجه به فقدان دو شخصیت، یکی ابراهیم یزدی که مجبور به استعفا از دبیر کلی نهضت آزادی شد و همچنین فقدان عزتالله سحابی، به عنوان چهره تأثیرگذار در رأس شورای فعالان ملی- مذهبی، چه چهره جایگزینی را دارد که با آنها این دو جایگاه خالی را پر کند؟ فکر میکنید امکان دارد که این خلاء ایجاد شده، به گونهای توسط سایر چهرههای ملی پر بشود؟
البته شاید جایگزین کردن هم آقای مهندس سحابی و هم آقای دکتر یزدی- که عمرشان درازباد- سخت باشد. اما در عین حال، همانطور که دوستان ما در بیانیهشان گفتند: «ما همه سحابی هستیم، ما همه هاله هستیم.» مرگ مهندس سحابی و مرگ مظلومانه هاله، قطعاً انگیزه مضاعفی برای پر کردن جای خالی آنها ایجاد میکند.
ضمن اینکه هم ما، هم نهضت آزادی که البته ما با نهضت آزادی همسایهایم بیشتر تا همخانه، شخصیتهای درونی دیگری داریم. در میان ملی- مذهبیها، میتوان از آقای دکتر حبیبالله پیمان، محمد بستهنگار، لطفالله میثمی و تقی رحمانی که در این خانواده هستند، همچنین از آقای دکتر رییس طوسی و دوستان دیگر نام برد. همینطور از خانم مرتاضی و دیگران.
اما نکته مهمتری که باید بهطور خلاصه اضافه کنم، این است که ملی- مذهبی بیشتر از آنکه یک تشکل باشد، یک تفکر است. بسیاری از کسانی که به این تفکر معتقدند، عضو این تشکل نیستند و آنها جایگزین خواهند شد؛ به لحاظ یک عنصر اجتماعی تا یک عنصر سیاسی و مرگ هاله هم این را تشدید خواهد کرد.
به گمان من، از ندای مظلومیت هاله، هزاران سهراب و فرزاد کمانگر برخواهند خاست و جنبش اجتماعی ایران را تقویت میکنند. در نتیجه تقویت این جنبش، گوشهای از آن هم که این جریانها هستند، تقویت خواهند شد.
نظرها
فرهاد
<p>درود بر شما ، من و دوستانم خمینی را نمی شناختیم ولی شما ها را می شناختیم و به شما گوش میدادیم، در نتیجه شما ها ما را به این روز انداختید. مصاحبه آ قای سنجابی و تایید ایشان از خمینی در فرودگاه مهر آباد یادتان است؟ شما باعث شدید که مردم به دست این ها ....تکه تکه شوند، ٨ سال جنگ، اینهمه زندان و شکنجه ، یادتان است؟ ملیونها نفر در بدر، نمی دانم چه بگم . حالا نیز صحبت از مذهب میکنید. ....</p>
کاربر مهمان
<p>این که خانم سحابی "دچار ایست قلبی شد" گفته شما است نه شاهدان عینی، آقای میردامادی! </p>
کاربر مهمان
<p>به نظر من سرمشق آيندهي ايران از ترکيب دو عنصر مليتخواهي ايراني و نوانديشي ديني رقم خواهد خورد. اين دليل کافي براي سرکوب ملي مذهبيهاست. </p>
محسن
<p>هاله سحابي يک پايان نيست. يک آغاز است.</p>
فريبا
<p>تفکر سحابي و پيمان آينده ايران است. ملي مذهبيها پاکترين گروه سياسي در کشور ايرانند. من به اونا افتخار ميکنم.</p>