ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه

هومر، استاد عصر عتیق

<p>حسین نوش&zwnj;آذر - صدها سال است که ادبیات در جهان بخشی از زندگی اجتماعی انسان&zwnj;هاست. ادبیات به آن بخشی از زندگی اجتماعی انسان&zwnj; تعلق دارد که او خودش را در آن با همه&zwnj;ی امیدواری&zwnj;ها و نومیدی&zwnj;هایش و با همه&zwnj;ی کامیابی&zwnj;ها و ناکامی&zwnj;هایش بازمی&zwnj;یابد.</p> <!--break--> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20111306_nushazar_khaak.mp3"><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_0_0.jpg" /></a></p> <p>&nbsp;</p> <p>ادبیات طبعاً با زبان و خط در پیوند تنگاتنگ قرار دارد.&nbsp;از پیدایش خط به&zwnj;عنوان سرآغاز فرهنگ کتابت در جهان یاد می&zwnj;کنند. در مشرق زمین ادبیات از دیرباز رونق داشته، اما در اثر عوامل پیچیده&zwnj;ی تاریخی به مدت چند قرن شکوفایی ادبی در شرق جای خود را به فترت داد. درین مدت ادبیات غرب شکوفا شد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>آثار ماندگار در ادبیات جهان<br /> </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/HOMETR02.jpg" />ادبیات غرب دستاوردهای ماندگاری به بشریت اهداء کرده است. گوستاو فلوبر، نویسنده&zwnj;ی فرانسوی سبک واقع&zwnj;گرایی در داستان&zwnj;نویسی را آورد، چارلز دیکنز، نویسنده&zwnj;ی انگلیسی بنیان&zwnj;گذار &laquo;رمان اجتماعی&raquo;&zwnj;ست، گئورگ بوشنر، نویسنده&zwnj;ی آلمانی &laquo; ادبیات نمایشی اجتماعی&raquo; را ابداع کرد و ماکسیم گورکی، نویسنده&zwnj;ی روس یک سویه&zwnj;ی تعلیمی و تربیتی برای ادبیات قائل شد. فهرست نویسندگانی که دستاوردی به ادبیات جهان افزودند بسیار بالابلند است. آثاری مانند &laquo;مرد سوم&raquo; نوشته&zwnj;ی گراهام گرین، یا &laquo;جنایت و مکافات&raquo; داستایوفسکی یا &laquo;مروارید شیشه&zwnj;ای&raquo; از هرمان هسه، اودیسه از هومر و اولیس از جیمز جویس جزو آثار ادبیات کلاسیک جهان به&zwnj;شمار می&zwnj;آیند. ادبیات جهان، اعم از شعر و داستان و نمایش&zwnj;نامه و افسانه و افسانه&zwnj;&zwnj;های ثمثیلی هیچگونه محدودیتی از نظر فرم و نوع برای خودش قائل نیست. رمان تیره و تار &laquo;مالونه می&zwnj;میرد&raquo; نوشته&zwnj;ی ساموئل بکت همان&zwnj;قدر به مجموعه&zwnj;ی ادبیات جهانی تعلق دارد که رمان حادثه&zwnj;ای &laquo;رابینسون کروزو&raquo; نوشته&zwnj;ی دانیل دفو. <br /> &nbsp;</p> <p>به هر حال از این پس در مجموعه&zwnj;ی ادبیات جهانی در ده دقیقه، در گفتارهای رادیویی، مجموعه&zwnj;ای از مهم&zwnj;ترین آثار ادبیات جهانی را به شنوندگان عزیز رادیو زمانه معرفی می&zwnj;کنیم. این برنامه&zwnj;ها از سویه&zwnj;ی پژوهشی برخوردار نیستند و صرفاً برنامه&zwnj;هایی هستند که برای پخش رادیویی تولید شده&zwnj;اند. نخستین بخش این مجموعه برنامه&zwnj;ها به هومر و اثر جاودانه&zwnj;ی او، &laquo;ایلیاد و اودیسه&raquo; اختصاص دارد و آخرین آنها به فیلیپ راث. <br /> &nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>هومر، شاعر کور با سویه&zwnj;های افسانه&zwnj;ای<br /> </strong></p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p>معمای هومر در ادبیات: درباره&zwnj;ی هومر افسانه&zwnj;های زیادی وجود دارد و حتی عده&zwnj;ای اعتقاد داشتند که او هرگز نزیسته است. اما امروزه ثابت شده که هومر در ازمیر متولد شده و در جزیره&zwnj;ی لوس از دنیا رفته و با این&zwnj;حال هنوز معلوم نیست که آیا به&zwnj;راستی منظومه&zwnj;ی &laquo;ایلیاد و اودیسه&raquo; سروده&zwnj;ی او باشد. دانسته&zwnj;ها در همین حد است که این منظومه&zwnj;ی حماسی هشت قرن پیش از میلاد مسیح سروده شده است. <br /> &nbsp;</p> </blockquote> <p>هومر که هشت قرن پیش از میلاد مسیح زندگی می&zwnj;کرد، شاهکار حماسی مغرب زمین، یعنی <strong>ایلیاد و اودیسه </strong>را آفریده و از مشهور&zwnj;ترین شاعران عهد عتیق است. زبان، ادبیات و هنر یونان از این دو اثر حماسی بسیار تأثیر پذیرفته&zwnj;اند. گروهی از شاعران و نویسندگان مغرب زمین که به حماسه علاقمند بودند، بدون استثناء به هومر نظر داشتند و از او تأثیرات زیادی گرفته&zwnj;اند. با این حال درباره&zwnj;ی هومر و زندگی&zwnj;اش اطلاعات چندانی در دست نیست، و حتی مدرک معتبری وجود ندارد که با استناد به آن بشود با قطعیت ثابت کرد که شخصی با این نام واقعاً زندگی کرده است. همچنین برخی پژوهشگران ادعا می&zwnj;&zwnj;کنند که ایلیاد و اودیسه را فقط یک شاعر نسروده و بلکه چندین نفر در این کار نقش داشته&zwnj;اند. در این میان دانشمندان ثابت کرده&zwnj;اند که قدمت ایلیاد و اودیسه به هشت قرن پیش از میلاد مسیح می&zwnj;&zwnj;رسد و به احتمال زیاد در سواحل غربی آسیای صغیر پدید آمده است. روایت می&zwnj;کنند که هومر کور بوده و نیمتنه&zwnj;&zwnj;ها، تصاویر و مجسمه&zwnj;هایی که هنرمندان از او آفریده&zwnj;اند، همگی مردی سالخورده را نشان می&zwnj;&zwnj;دهند که از دو چشم نابیناست.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>خشم ویرانگر آشیل و حماسه&zwnj;ی &laquo;ایلیاد&raquo;</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/HOMETR03.jpg" />&laquo;ایلیاد&raquo; قدیمی&zwnj;&zwnj;ترین منظومه&zwnj;ی حماسی مغرب زمین است. وقایع این منظومه&zwnj;ی حماسی در آخرین سال <strong>نبرد تروا </strong>روی می&zwnj;&zwnj;دهد. هومر برای آفریدن این منظومه از اشعار حماسی در فرهنگ شفاهی مردم استفاده کرده و این اشعار را با اندیشه&zwnj;های خودش درآمیخته.</p> <p>&nbsp;</p> <p>شاخص&zwnj;ترین آثار ادبیات جهانی همواره پیام روشنی برای بشریت دارند. پیام این ایلیاد هم این است که خویشتن&zwnj;داری برجسته&zwnj;&zwnj;ترین فضیلت انسانی&zwnj;ست.</p> <p>&nbsp;</p> <p>ایلیاد در بیست و چهار جلد در بیان خشم آشیل است. آگامنون آشیل را می&zwnj;&zwnj;رنجاند و آشیل از نبرد کناره&zwnj;گیری می&zwnj;&zwnj;کند. سپاه یونان از تروا شکست سهمگینی می&zwnj;&zwnj;خورد. آشیل هر چند که به آشتی با آگامنون تن نمی&zwnj;&zwnj;دهد، اما به یارش، پاتروکولوس دستور می&zwnj;&zwnj;دهد که فرماندهی سپاهیان یونان را به عهده بگیرد. پاتروکولوس در نبرد از پا می&zwnj;&zwnj;افتد، آشیل خشمگین&zwnj;&zwnj;تر می&zwnj;&zwnj;شود و در نبردی تن به تن، هکتور، فرمانده&zwnj;ی سپاه تروا و فرزند پادشاه تروا، پریاموس را از پامی&zwnj;اندازد. منظومه&zwnj;ی ایلیاد با عزاداری برای هکتور به پایان می&zwnj;&zwnj;رسد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>ولفگانگ پترسن، یکی از کارگردانان مهم آلمان که در سینمای هالیوود کار می&zwnj;کند، در سال ۲۰۰۴ بر اساس حماسه&zwnj;ی ایلیاد فیلمی ساخت به نام تروا. برد پیت در این فیلم در نقش آشیل بازی کرد و صحنه&zwnj;ی نبرد آشیل با پریاموس از صحنه&zwnj;های به&zwnj;یادماندنی سینمای حماسی در جهان است. در حماسه&zwnj;ی ایلیاد نبرد تروا ده سال به طول می&zwnj;انجامد، در حالی که در فیلم پترسون این نبرد چند هفته بیشتر طول نمی&zwnj;کشد. <br /> &nbsp;</p> <p>در یکی از صحنه&zwnj;های باشکوه این فیلم، پیش از انکه پریاموس عاشق&zwnj;پیشه و درونگرا ناگزیر شود با آشیل بجنگد، برادر او، هکتور مقابل دروازه&zwnj;ی تروا با آشیل می&zwnj;جنگد. همسر او و پدرش که به او عشق می&zwnj;ورزند از بالای برج به این صحنه نگاه می&zwnj;کنند. هکتور با وجود آنکه به زندگی عشق می&zwnj;ورزد، اما چاره&zwnj;ای جز مردن ندارد. آشیل این پهلوان دلاور را در برابر دیدگان پدر از پا می&zwnj;اندازد. پس از مرگ هکتور است که پادشاه تروا در اندوهی عمیق از پامی&zwnj;افتد.&nbsp;<br /> &nbsp;</p> <p>[<em>گوشه&zwnj;ای از نبرد آشیل با هکتور مقابل دروازه&zwnj;ی تروا برگرفته از فیلمی به همین نام ساخته&zwnj;ی ولفگانگ&nbsp;پترسن</em>]</p> <p>&nbsp;</p> <p>حماسه هرچند با زندگی امروز ما در پیوند نیست، اما به یاد ما می&zwnj;آورد که در زندگی مفاهیمی مانند شجاعت، رذالت، عشق و مرگ وجود دارند و همواره اینن&zwnj;گونه مفاهیم بوده&zwnj;اند که با تاریخ تمدن جهت داده&zwnj;اند. <br /> &nbsp;</p> <p><strong>سرگردانی بی&zwnj;پایان یک مرد جنگی و &laquo;اودیسه&raquo;</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/HOMETR04.jpg" />&laquo;اودیسه&raquo; در بیست و چهار جلد از کهن&zwnj;&zwnj;ترین متون ادبیِ مغرب&zwnj;زمین است. این منظومه&zwnj;ی حماسی به ده سال از زندگی اودیسه و شرح سرگردانی&zwnj;های او برای رسیدن به همسرش، پنلوپ پس از پایان نبرد تروا می&zwnj;&zwnj;پردازد. اودیسه اندکی پیش از رسیدن به مقصد برای اشخاصی که او را نجات داده&zwnj;اند داستان سرگردانی&zwnj;هایش را روایت می&zwnj;&zwnj;کند. در واقع راوی این منظومه اودیسه است و در قالب &laquo;زمان شکسته&raquo; (که شگردی در داستان&zwnj;نویسی است)، ماجراهایی را روایت می&zwnj;&zwnj;کند که در طی سفر بر او گذشته است. برای مثال داستان آشنایی با غول آدمخواری به نام پولیفُم که فقط یک چشم دارد یا داستان زنی مکار و زیبا به نام کالیپسو که به اودیسه وعده&zwnj;ی رویین&zwnj;تنی می&zwnj;&zwnj;دهد مشرط بر آنکه با او بخوابد، از داستان&zwnj;هایی هستند که اودیسه روایت می&zwnj;کند. هم&zwnj;زمان با&nbsp;ماجراهایی که بر اودیسه می&zwnj;&zwnj;گذرد، داستان پنلوپ و مشکلات او نیز روایت می&zwnj;&zwnj;شود. عده&zwnj;ای از ولگردان به خانه&zwnj;ی او می&zwnj;&zwnj;آیند و می&zwnj;&zwnj;خواهند به او دست&zwnj;درازی کنند. اما پنلوپ که موفق می&zwnj;&zwnj;شود آن&zwnj;ها را فریب دهد، فرزندش تله&zwnj;ماخوس را به جست&zwnj;وجوی پدر می&zwnj;&zwnj;فرستد. دومین فصل این منظومه به بازگشت اودیسه اختصاص دارد. اودیسه به زادگاهش ایتاکا بازمی&zwnj;گردد و وقتی که از تعرض ولگردان به همسرش آگاه می&zwnj;&zwnj;شود، از آنان انتقام می&zwnj;&zwnj;گیرد و آن&zwnj;ها را به سزای اعمال&zwnj;شان می&zwnj;&zwnj;رساند. <br /> &nbsp;</p> <p>ایلیاد و اودیسه توسط <strong>دکتر میر جلال&zwnj;الدین کرازی </strong>به فارسی ترجمه و توسط نشر مرکز منتشر شده است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>عکس:</strong> نیمتنه&zwnj;ی هومرِ نابینا اثر مجسمه&zwnj;ساز دانمارکی توروالدسن (۱۷۷۰- ۱۸۴۴). هومر احتمالاً در ازمیر متولد شده و در جزیره&zwnj;ی لوس از دنیا رفته است.&nbsp;<br /> &nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>در همین زمینه:<br /> </strong><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/3511">::مجموعه برنامه&zwnj;های ادبیات غرب در ده دقیقه در رادیو زمانه::&nbsp;</a></p> <p>&nbsp;</p>

صدها سال است که ادبیات در جهان بخشی از زندگی اجتماعی انسان‌هاست. ادبیات به آن بخشی از زندگی اجتماعی انسان‌ تعلق دارد که او خودش را در آن با همه‌ی امیدواری‌ها و نومیدی‌هایش و با همه‌ی کامیابی‌ها و ناکامی‌هایش بازمی‌یابد.

ادبیات طبعاً با زبان و خط در پیوند تنگاتنگ قرار دارد. از پیدایش خط به‌عنوان سرآغاز فرهنگ کتابت در جهان یاد می‌کنند. در مشرق زمین ادبیات از دیرباز رونق داشته، اما در اثر عوامل پیچیده‌ی تاریخی به مدت چند قرن شکوفایی ادبی در شرق جای خود را به فترت داد. درین مدت ادبیات غرب شکوفا شد.

هومر، استاد عصر عتیق

آثار ماندگار در ادبیات جهان

ادبیات غرب دستاوردهای ماندگاری به بشریت اهداء کرده است. گوستاو فلوبر، نویسنده‌ی فرانسوی سبک واقع‌گرایی در داستان‌نویسی را آورد، چارلز دیکنز، نویسنده‌ی انگلیسی بنیان‌گذار «رمان اجتماعی»‌ست، گئورگ بوشنر، نویسنده‌ی آلمانی « ادبیات نمایشی اجتماعی» را ابداع کرد و ماکسیم گورکی، نویسنده‌ی روس یک سویه‌ی تعلیمی و تربیتی برای ادبیات قائل شد. فهرست نویسندگانی که دستاوردی به ادبیات جهان افزودند بسیار بالابلند است. آثاری مانند «مرد سوم» نوشته‌ی گراهام گرین، یا «جنایت و مکافات» داستایوفسکی یا «مروارید شیشه‌ای» از هرمان هسه، اودیسه از هومر و اولیس از جیمز جویس جزو آثار ادبیات کلاسیک جهان به‌شمار می‌آیند. ادبیات جهان، اعم از شعر و داستان و نمایش‌نامه و افسانه و افسانه‌‌های ثمثیلی هیچگونه محدودیتی از نظر فرم و نوع برای خودش قائل نیست. رمان تیره و تار «مالونه می‌میرد» نوشته‌ی ساموئل بکت همان‌قدر به مجموعه‌ی ادبیات جهانی تعلق دارد که رمان حادثه‌ای «رابینسون کروزو» نوشته‌ی دانیل دفو.

به هر حال از این پس در مجموعه‌ی ادبیات جهانی در ده دقیقه، در گفتارهای رادیویی، مجموعه‌ای از مهم‌ترین آثار ادبیات جهانی را به شنوندگان عزیز رادیو زمانه معرفی می‌کنیم. این برنامه‌ها از سویه‌ی پژوهشی برخوردار نیستند و صرفاً برنامه‌هایی هستند که برای پخش رادیویی تولید شده‌اند. نخستین بخش این مجموعه برنامه‌ها به هومر و اثر جاودانه‌ی او، «ایلیاد و اودیسه» اختصاص دارد و آخرین آنها به فیلیپ راث.

هومر، شاعر کور با سویه‌های افسانه‌ای

معمای هومر در ادبیات: درباره‌ی هومر افسانه‌های زیادی وجود دارد و حتی عده‌ای اعتقاد داشتند که او هرگز نزیسته است. اما امروزه ثابت شده که هومر در ازمیر متولد شده و در جزیره‌ی لوس از دنیا رفته و با این‌حال هنوز معلوم نیست که آیا به‌راستی منظومه‌ی «ایلیاد و اودیسه» سروده‌ی او باشد. دانسته‌ها در همین حد است که این منظومه‌ی حماسی هشت قرن پیش از میلاد مسیح سروده شده است.

هومر که هشت قرن پیش از میلاد مسیح زندگی می‌کرد، شاهکار حماسی مغرب زمین، یعنی ایلیاد و اودیسه را آفریده و از مشهور‌ترین شاعران عهد عتیق است. زبان، ادبیات و هنر یونان از این دو اثر حماسی بسیار تأثیر پذیرفته‌اند. گروهی از شاعران و نویسندگان مغرب زمین که به حماسه علاقمند بودند، بدون استثناء به هومر نظر داشتند و از او تأثیرات زیادی گرفته‌اند. با این حال درباره‌ی هومر و زندگی‌اش اطلاعات چندانی در دست نیست، و حتی مدرک معتبری وجود ندارد که با استناد به آن بشود با قطعیت ثابت کرد که شخصی با این نام واقعاً زندگی کرده است. همچنین برخی پژوهشگران ادعا می‌‌کنند که ایلیاد و اودیسه را فقط یک شاعر نسروده و بلکه چندین نفر در این کار نقش داشته‌اند. در این میان دانشمندان ثابت کرده‌اند که قدمت ایلیاد و اودیسه به هشت قرن پیش از میلاد مسیح می‌‌رسد و به احتمال زیاد در سواحل غربی آسیای صغیر پدید آمده است. روایت می‌کنند که هومر کور بوده و نیمتنه‌‌ها، تصاویر و مجسمه‌هایی که هنرمندان از او آفریده‌اند، همگی مردی سالخورده را نشان می‌‌دهند که از دو چشم نابیناست.

خشم ویرانگر آشیل و حماسه‌ی «ایلیاد»

«ایلیاد» قدیمی‌‌ترین منظومه‌ی حماسی مغرب زمین است. وقایع این منظومه‌ی حماسی در آخرین سال نبرد تروا روی می‌‌دهد. هومر برای آفریدن این منظومه از اشعار حماسی در فرهنگ شفاهی مردم استفاده کرده و این اشعار را با اندیشه‌های خودش درآمیخته.

شاخص‌ترین آثار ادبیات جهانی همواره پیام روشنی برای بشریت دارند. پیام این ایلیاد هم این است که خویشتن‌داری برجسته‌‌ترین فضیلت انسانی‌ست.

ایلیاد در بیست و چهار جلد در بیان خشم آشیل است. آگامنون آشیل را می‌‌رنجاند و آشیل از نبرد کناره‌گیری می‌‌کند. سپاه یونان از تروا شکست سهمگینی می‌‌خورد. آشیل هر چند که به آشتی با آگامنون تن نمی‌‌دهد، اما به یارش، پاتروکولوس دستور می‌‌دهد که فرماندهی سپاهیان یونان را به عهده بگیرد. پاتروکولوس در نبرد از پا می‌‌افتد، آشیل خشمگین‌‌تر می‌‌شود و در نبردی تن به تن، هکتور، فرمانده‌ی سپاه تروا و فرزند پادشاه تروا، پریاموس را از پامی‌اندازد. منظومه‌ی ایلیاد با عزاداری برای هکتور به پایان می‌‌رسد.

ولفگانگ پترسن، یکی از کارگردانان مهم آلمان که در سینمای هالیوود کار می‌کند، در سال ۲۰۰۴ بر اساس حماسه‌ی ایلیاد فیلمی ساخت به نام تروا. برد پیت در این فیلم در نقش آشیل بازی کرد و صحنه‌ی نبرد آشیل با پریاموس از صحنه‌های به‌یادماندنی سینمای حماسی در جهان است. در حماسه‌ی ایلیاد نبرد تروا ده سال به طول می‌انجامد، در حالی که در فیلم پترسون این نبرد چند هفته بیشتر طول نمی‌کشد.

در یکی از صحنه‌های باشکوه این فیلم، پیش از انکه پریاموس عاشق‌پیشه و درونگرا ناگزیر شود با آشیل بجنگد، برادر او، هکتور مقابل دروازه‌ی تروا با آشیل می‌جنگد. همسر او و پدرش که به او عشق می‌ورزند از بالای برج به این صحنه نگاه می‌کنند. هکتور با وجود آنکه به زندگی عشق می‌ورزد، اما چاره‌ای جز مردن ندارد. آشیل این پهلوان دلاور را در برابر دیدگان پدر از پا می‌اندازد. پس از مرگ هکتور است که پادشاه تروا در اندوهی عمیق از پامی‌افتد.

[گوشه‌ای از نبرد آشیل با هکتور مقابل دروازه‌ی تروا برگرفته از فیلمی به همین نام ساخته‌ی ولفگانگ پترسن]

حماسه هرچند با زندگی امروز ما در پیوند نیست، اما به یاد ما می‌آورد که در زندگی مفاهیمی مانند شجاعت، رذالت، عشق و مرگ وجود دارند و همواره اینن‌گونه مفاهیم بوده‌اند که با تاریخ تمدن جهت داده‌اند.

سرگردانی بی‌پایان یک مرد جنگی و «اودیسه»

«اودیسه» در بیست و چهار جلد از کهن‌‌ترین متون ادبیِ مغرب‌زمین است. این منظومه‌ی حماسی به ده سال از زندگی اودیسه و شرح سرگردانی‌های او برای رسیدن به همسرش، پنلوپ پس از پایان نبرد تروا می‌‌پردازد. اودیسه اندکی پیش از رسیدن به مقصد برای اشخاصی که او را نجات داده‌اند داستان سرگردانی‌هایش را روایت می‌‌کند. در واقع راوی این منظومه اودیسه است و در قالب «زمان شکسته» (که شگردی در داستان‌نویسی است)، ماجراهایی را روایت می‌‌کند که در طی سفر بر او گذشته است. برای مثال داستان آشنایی با غول آدمخواری به نام پولیفُم که فقط یک چشم دارد یا داستان زنی مکار و زیبا به نام کالیپسو که به اودیسه وعده‌ی رویین‌تنی می‌‌دهد مشرط بر آنکه با او بخوابد، از داستان‌هایی هستند که اودیسه روایت می‌کند. هم‌زمان با ماجراهایی که بر اودیسه می‌‌گذرد، داستان پنلوپ و مشکلات او نیز روایت می‌‌شود. عده‌ای از ولگردان به خانه‌ی او می‌‌آیند و می‌‌خواهند به او دست‌درازی کنند. اما پنلوپ که موفق می‌‌شود آن‌ها را فریب دهد، فرزندش تله‌ماخوس را به جست‌وجوی پدر می‌‌فرستد. دومین فصل این منظومه به بازگشت اودیسه اختصاص دارد. اودیسه به زادگاهش ایتاکا بازمی‌گردد و وقتی که از تعرض ولگردان به همسرش آگاه می‌‌شود، از آنان انتقام می‌‌گیرد و آن‌ها را به سزای اعمال‌شان می‌‌رساند.

ایلیاد و اودیسه توسط دکتر میر جلال‌الدین کرازی به فارسی ترجمه و توسط نشر مرکز منتشر شده است.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • رضا شاهبداغی

    آقای نوش آذر عزیز 1) ما ایلیاد و ادیسه را در زمان کنونی می خوانیم. هر مخاطب دیگری نیز در زمان خودش آن را خوانده و خواهد خواند. مخاطب، این منظومه های باستانی را تنها در افقِ زمانه ی خودش می فهمد. پاریس، هلن، آگاممنون، ادیسه، هکتور، و دیگر شخصیت ها و کُنش هاشان را در تقابل با وضعیتِ اکنونی اش در نظر می گیرد. این امر در مورد بازخوانی هر داستان تاریخی صادق است: ما به تاریخ نمی رویم، بلکه تاریخ را به زمان خود می آوریم. در مورد ایلیاد و ادیسه، این امر ویژه تر می شود؛ این منظومه ها جهانشمول اند و تاریخ مصرف ندارند و همواره می توانند مورد بازخوانی قرار گیرند. هالیوود بازخوان و بازساز بسیاری از داستان های این منظومه هاست. بدین ترتیب تحلیل این منظومه ها نیز تحت تأثیر شرایط امروزی ما قرار می گیرد. گزاره ی «پیام به جای درون مایه و مضمون داستان»، جدا از درستی یا نادرستی آن، به طور حتم می تواند در مورد این منظومه ها به کار رود. زیرا این آثار، معاصر ماست. تحلیلِ نحله های جدید نقد ادبی از این آثار، گواه آن است. 2) ایلیاد و ادیسه حاصل نضج و بسط تمدن یونانی است. این تمدن مشخصا ماهیتی اجتماعی دارد. انسان اجتماعی آن، تا حدی بر موانع طبیعت چیره شده، و حال در پی چیره گی بر موانع اجتماعی است. هومر -و احیانا داستانسرایان دیگرِ این منظومه ها- تحت تأثیر شرایطِ شکل گیری تمدن یونانی، این داستان ها را می ساخته اند. اساسا منظومه ها و داستان های عهد باستان بازتاب دهنده ی محیط خود اند. داستان گویی موجب قوام نهاد هایِ تازه تأسیسی می شد که اساس تمدن را پایه می گذاشتند. این امر جدا از گزاره ای است که بر مبنای آن اسطوره های این داستان ها را صرفا توضیح و تبیین پدیده های طبیعی قلمداد می کند! انسان اجتماع را تشکیل داده و مالکیت، چالش اصلی شد. تبیین رعد و برق تنها پیش درآمدی برای کاراییِ این اسطوره ها بود. بعد از اجتماع انسان، وظیفه اش تبیین خیانت بود و داوری مجازات آن در دادگاه «پُلیس». این امر به خوبی در بخش سوم تراژدی «اورستیا» اثر اِشیل آمده است. 3) «همین‌قدر می‌دانم که در زمانه‌ی هومر قهرمان به‌راستی یک قهرمان بود و اثر هم به‌راستی حامل پیامی روشن برای انسان‌ها بود.» این گزاره خصلتی تک صدایی به ادبیات یونانی الساق می کند. مهم ترین ویژگی تمدن یونانی تکثر آن است. تکثر صداها و حکم ها. کافی است به ویژگی اساطیر یونان نگاهی بی اندازیم. هرا خواهر و همسر زئوس پیوسته بر او می شورد و مقام خدایگانی اش را زیر سوآل می برد. هرا خدای خانواده و نگهبان زندگی زناشویی است و زئوس خدای خدایان و دارای معشوقه های بسیار. از ورای این بازی اسطوره ای، آنچه به چشم می آید، تبیین نهاد خانواده است و مسائل حقوقی پیوسته به آن. شخصیت های منظومه های هومر، اعم از خدا یا نیمه خدا و انسان، ویژگی هایی انسانی دارند و جهانشمول، که از ورای مرزها ردشان را می توان تا سریال «لاست» هم گرفت و دید. دست به دزدی می زنند، رشادت می کنند، حقّه می زنند، عاشق می شوند، حسادت می کنند، وفادار می مانند، و ... و از خلالِ کُنش هاشان، روابط اجتماعی یونان زمانشان را باز می تابانند. میل به قصه گویی، همچون میل به نقاشی و نَقر کردن دیوار غارها، و هر هنرِ دیگری، انگیزشی اولیه است. وجه ثانویه آن، که معمولا از سوی مخاطب فهم می شود، (ممکن است هنرمند بر این جریان آگاه باشد و یا ناخدآگاهش در جریانی غریزی به کار باشد)، بازتابِ شرایطی است که این اثر به نقل و روایت و تصویر کردن آن می پردازد. «صدها سال است که ادبیات در جهان بخشی از زندگی اجتماعی انسان‌هاست.» این آغاز، با جوابیه شما بر کامنتِ فوق، نمی خواند! با سپاس

  • کاربر مهمان

    <p>سلام و خسته نباشید. به عنوان کسی که عاشق ادبیات است و جهان داستانی. همیشه به شاگردانم یاد می دهم که هرگز از واژه پیام به جای درون مایه و مضمون داستان استفاده نکنند. به این دلیل که این واژه بار ایدئولوژیکی دارد و شان ادبیات بالاتر از پیام رسانی است.</p> <p>__________________________________________________</p> <p><br /> کاربر گرامی، همکار عزیز<br /> در دوران پیشامدرن همواره منظومه&zwnj;های حماسی و داستان&zwnj;های تراژیک &laquo;پیام&raquo;&zwnj;های روشن و صریح داشتند. پس از انقلاب صنعتی بود که به&zwnj;تدریج نخستین تردیدها در راوی ظاهر شد و کار به آنجا کشید که حتی در واقعیت&zwnj;های روزمره هم تردید کرد. در این میان کمونیست&zwnj;ها و فاشیست&zwnj;ها که برای ادبیات و هنر یک سویه&zwnj;ی تعلیمی قائل بودند در بی&zwnj;آبرویی و بی&zwnj;اعتبار کردن &laquo;پیام&raquo; روشن و صریح یک اثر بی&zwnj;تقصیر نبودند. امروزه هم ما در ایران با نوعی ادبیات ایدئولوژیک طرف هستیم. در زمان هومر هیچیک ازین نگرانی&zwnj;ها وجود نداشت. شاعر برای خودش منزلتی همچون منزلت یک &laquo;پیام&raquo;بر قائل بود. امروزه یک شاعر یا داستان&zwnj;نویس در اغلب مواقع انسان دردمندی&zwnj;ست که حتی بر زندگی روزانه&zwnj;اش اشراف و تسلط ندارد. می&zwnj;گویند اکنون قهرمان بی&zwnj;معناست و می&zwnj;گویند حماسه معاصر زمان ما نیست. می&zwnj;گویند تخیل اصالتش را از دست داده و امروز فقط می&zwnj;توانیم از پیروزی&zwnj;ها و شکست&zwnj;های خرد در زندگی روزانه&zwnj;مان بنویسیم. راست می&zwnj;گویند؟ نمی&zwnj;دانم. همین&zwnj;قدر می&zwnj;دانم که در زمانه&zwnj;ی هومر قهرمان به&zwnj;راستی یک قهرمان بود و اثر هم به&zwnj;راستی حامل&nbsp;پیامی روشن برای انسان&zwnj;ها بود. <br /> با سپاس از همفکری شما، حسین نوش&zwnj;آذر<br /> &nbsp;</p>

  • شایان

    با درود گویا اشتباهی شده، پریام (یا آنگونه که شما گفتید پریاموس) پدر هکتور و پاریس است. بنابراین در آنجا که از "پریاموس" عاشق پیشه نام می برید، به گمانم منظور شما "پاریس" است که هکتور بخاطر وی کشته می شود. با سپاس