مرگ هدی صابر و بحران مشروعیت
<p>رضا هدی صابر، روزنامه‌نگار و فعال ملی- مذهبی در پی اعتصاب غذا و بی‌توجهی مأموران زندان به وضعیت سلامت او بامداد روز شنبه ۲۱خردادماه درگذشت.</p> <p><br /> به این بهانه با مرتضی کاظمیان، فعال ملی- مذهبی مقیم پاریس گفت‌وگو کرده‌ام.</p> <p>درخصوص درگذشت هدی صابر آیا اطلاعاتی بیش از آن‌چه در رسانه منتشر شده است دارید؟</p> <p><a target="_blank" href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110612_Kazmian.mp3" rel="noopener"><img width="273" height="31" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_0_25.jpg" /></a></p> <!--break--> <p><br /> <strong>مرتضی کاظمیان:</strong> خبر مثل ماجرای شهادت خانم هاله سحابی واقعاً هولناک و غیر مترقبه بود. بعد از اعتصاب غذای آقای صابر تلاش‌هایی شد برای این که ایشان و همین‌طور آقای دلیرثانی که از ۱۰ خرداد باهم اقدام به اعتصاب کرده بودند، دست از این حرکت بردارند، ولی تصور آن را نمی‌کردیم که خبر چنین رخداد ناگواری مجدداً در فضای سیاسی ایران منتشر شود. مجموع اخبار و شنیده‌های ما محدود است به آن‌چه دوستان موفق‌ شده‌اند از داخل زندان کسب کنند؛ ازجمله این که آقای صابر چون تاحدودی نیز دچار آسیب و ناراحتی قلبی بودند، از ۲۴ ساعت قبل درد شدیدی در ناحیه قلب‌شان احساس می‌کردند و به خاطر همین درخواست انتقال به بهداری زندان داده بودند که البته اعتنایی نمی‌شود. در نهایت نیمه شب با اوج گرفتن درد و وضع ناگوار ایشان به بهداری منتقل می‌شوند. گویا دیگر وضعیت خوبی نداشتند و به بیمارستان مدرس تجریش تهران منتقل می‌شوند. آنجا پزشکان اعلام می‌کنند که ایشان را دیر آورده‌اید و متأسفانه به شهادت می‌رسد.</p> <p> </p> <p><strong>لطفا به علت و نحوه دستگیری، اتهام‌ها و محکومیت آقای صابر بپردازید؛ به‌ویژه این که دادگاه ایشان چه زمانی برگزار شد و در چه روندی محکوم شد؟</strong></p> <p> </p> <p>ماجرای بازداشت آقای صابر و اساساً این رخدادی که به‌وقوع پیوست، به عقیده من خود امری بسیار تلخ و سندی است از وضع قضایی ناگواری که فعلاً در جمهوری اسلامی حاکم است. آقای صابر در پیوند با آن پرونده مشهور به فعالین ملی‌ـ مذهبی بازداشت شدند که در سال ۸۲ به وقوع پیوست. حکم اولیه حدوداً ده‌ساله زندان متوجه ایشان شد. بعد این حکم به دادگاه تجدید نظر فرستاده شد و مانند دیگر متهمان از آقای مهندس سحابی گرفته تا خود من، یعنی حدود ۱۵ متهمی که آن پرونده داشت، هیچ وقت ابراز قطعی نشد.</p> <p><br /> بعدها یک بازداشت دیگر در سال ۸۲ مجدداً متوجه آقای صابر شد و هیچ‌وقت معلوم نشد آن حکم دادگاه تجدید نظر آیا قطعی شده است یا خیر. سال پیش بود، بعد از حوادث انتخابات ۲۲ خرداد، یعنی در مردادماه که از طرف دادگاه انقلاب و اجرای احکام با آقای صابر تماس گرفته می‌شود، برای اجرای حکم‌شان. ایشان پرسیده بودند اجرای کدام حکم و چرا هیچ حکمی صادر نمی‌شود که آقایان هیچ اعتنایی نمی‌کنند و بالاخره ایشان را از محل دفترشان پس از خروج می‌ربایند.</p> <p><br /> ایشان چند روزی مفقود بودند و هیچکسی نمی‌دانست ایشان کجا هستند. همه دوستان نگران بودند تا در نهایت خبر آمد که ایشان به زندان اوین منتقل شده‌اند و به تدریج اعلام شد آن حکم قرار است اجرا شود. ولی هیچ مقام قضایی توضیح نداد که کدام حکم؟ آیا حکمی که متهمین‌اش آن ۱۵ فعال ملی‌ـ مذهبی بودند یا حکم دیگری که متعلق به بازداشت بعدی‌ایشان بود که باز درباره‌ی آن هم هیچ حکمی صادر نشده بود و ایشان را به مرخصی فرستاده بودند که طبیعتاً باید در ایام مرخصی که جزو آزادی ایشان حساب می‌شد، حکم اجرا می‌شد و تمام شده بود.</p> <p><br /> یک پرونده واقعاً اسف‌بار بود و من مایل هستم این را اضافه کنم که آن‌چه واقعاً تراژیک و دردناک می‌کند این اتفاق رخ‌داده را، این است که آقای صابر در حال انجام یک پروژه مدنی بودند؛ یک پروژه‌ی کاملاً امدادرسانی و اجتماعی در استان سیستان و بلوچستان که هدف آن ایجاد اشتغال و کمک به نوجوانان و جوانان بود برای این که بتوانند در آن منطقه خود اشتغالی ایجاد کنند.</p> <p><img width="200" height="270" align="left" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/04575338_400.jpg" /></p> <p>این پروژه‌ای بود که با استفاده از مشارکت نهادهای بین‌المللی و با تأیید جمهوری اسلامی و در واقع نهادهای مسئول در جمهوری اسلامی مصوب شده بود. آقای صابر داشتند یک کار کاملاً مدنی انجام می‌دادند. ولی متأسفانه نگاه امنیتی و این خودی غیر خودی کردن حکومت کار را رساند به آنجایی که ایشان بی هیچ گناهی و بی هیچ جرمی بازداشت شدند. بعد هم وقتی در پی شهادت خانم هاله سحابی، آقای صابر در اعتراض به این رخداد اعتصاب غذا می‌کند، باز متأسفانه این رفتارهای غیر قانونی و خشن و غیر انسانی ادامه پیدا می‌کند. که تا جایی که من خبر موثق دارم، مسئولین پرونده ایشان، بازجوها و تیم امنیتی که متأسفانه رابطه خوبی با آقای صابر نداشتند، از رساندن پیام چهره‌های برجسته ملی‌ـ مذهبی و افرادی که از آقای صابر و آقای دلیر ثانی درخواست کرده بودند که به اعتصاب غذای خودشان پایان دهند، ممانعت کرده بودند.</p> <p><br /> یعنی آقایان شاه حسینی، سیدجوادی و دکتر پیمان، این‌ها به آقای صابر پیام داده بودند که اعتصاب غذای خود را بشکنند. اما ظاهراً مأموران امنیتی و تیم بازجوها ممانعت می‌کنند و این پیام را به ایشان نمی‌رسانند. در حالی که من شک ندارم اگر این پیام به آقای صابر رسیده بود، با توجه به مرام و منش خاصی داشت، قطعاً به اعتصاب غذایش پایان می‌داد. این نشان می‌دهد که واقعاً اینجا یک اعدام و یک ترور صورت گرفته است.</p> <p> </p> <p><strong>از وضعیت پیکر مرحوم صابر هم اطلاع دارید؟ آیا پیش‌بینی می‌کنید که همان تنگناهایی که برای تشیع مرحوم عزت‌الها و هاله سحابی ایجاد شد، این بار هم ایجاد شود؟ اگر آن تنگناها ایجاد شود، ملی‌ـ مذهبی‌ها چه خواهند کرد؟</strong></p> <p> </p> <p>اگر روندی که در مورد تشیع مهندس سحابی و خانم هاله سحابی طی شد تغییر کند، به عقیده من یک امر غیر مترقبه در جمهوری اسلامی رخ داده است. برای همین من فکر می‌کنم که مجدداً محدودیت‌های سنگینی علیه تشییع جنازه و مراسم تدفین آقای صابر به‌وجود بیاید؛ کما این‌که آخرین خبری که امروز ما از ایران داشتیم، مقاومت و ایستادگی مسئولین امنیتی‌ـ قضایی بود برای تحویل جنازه آقای صابری به خانواده. پس تضییقات از همین امروز شروع شده است، هرچند که امروز یک روز خاص است.</p> <p><br /> به‌هرحال شهادت ایشان در روز ۲۲ خرداد، در سالگرد کودتای انتخاباتی به وقوع پیوسته است و این مسئله حساسیت‌ها را روی ایشان بیشتر خواهد کرد و با توجه به مجموعه روابط و مناسبات آقای صابر و کاراکتر خاص ایشان (که مایلم اشاره کنم یکی از با اخلاص‌ترین، فروتن‌ترین و مردمی‌ترین فعال سیاسی بود که در طول این مدت با ایشان آشنا بودم)، بی‌شک تشییع جنازه باشکوهی خواهند داشت. با توجه به این که نظام سیاسی در ایران در حال حاضر دچار بحران اقتدار و بحران مشروعیت است و از هر گونه تجمع و شکل‌گیری اجتماعاتی که صورت اعتراضی پیدا کند در هراس است، من تقریباً تردید ندارم که باز مانع از برگزاری مراسم تشییع حتی سنتی و مطابق عرف مرسوم در جامعه ایران خواهند شد.</p> <p> </p> <p><strong>در ظرف یک‌ماه گذشته سه نفر از چهره‌های ملی‌ـ مذهبی درگذشتند که حداقل در مورد مرگ دو نفر از آن‌ها آقای هدی صابر و خانم هاله سحابی حکومت به صورت مستقیم مقصر بوده است. آیا فکر می‌کنید این میزان خشونتی که علیه ملی‌ـ مذهبی‌ها اعمال شده، ممکن است روش مداراگرایانه‌ و اصلاحی این جریان سیاسی را عوض کند؟</strong></p> <p> </p> <p>من ابتدا مایلم اشاره کنم که تنها این دو نفر یعنی هاله سحابی و هدی صابر قربانی نشده‌اند، بلکه آقای مهندس سحابی هم بوده‌اند. چون این پیرمرد در سن ۸۱ سالگی در زمستان پارسال به دادسرای اوین احضار شد و به شکل ناجوانمردانه و به شکل غیر اخلاقی این پیرمرد عصازنان احضار شد به کوهپایه‌های اوین و مورد تهدید و خشونت غیر مستقیم و مستقیم کلامی قرار گرفت، برای این که ارتباط آقای مهندس سحابی را با ملی‌ـ مذهبی‌ها قطع کنند. در حالی که آقایان اطلاع داشتند که ایشان جراحی قلب کرده‌اند.</p> <p><br /> به این معنا می‌خواهم بگویم که حتی مهندس سحابی فشار شدیدی را متحمل شدند و حکومت در مرگ ایشان نیز نقش داشته است. اما این که با این رخدادها اساساً استراتژی ملی‌ـ مذهبی‌ها یا نحوه کنش آن‌ها بخواهد تفاوت معنی‌داری کند، من براین گمان نیستم. چون به‌هرحال راهبردی که این دوستان ملی‌ـ مذهبی در طول این سال‌ها اتخاذ کرده‌اند، نقطه عزیمت‌هایی داشته است که به‌هرحال در چهره‌های شاخص این جریان مثل مرحوم مهندس مهدی بازرگان، دکتر محمد مصدق و آیت‌الهه طالقانی متبلور بوده است.</p> <p><br /> همیشه این دوستان تلاش کرد‌ه‌اند، حتی به طور مشخص خود آقای مهندس سحابی و همچنین در آخرین مصاحبه مرحوم هاله سحابی نیز متبلور است که کنش سیاسی خودشان را به دور از خشونت تعقیب کنند و بر فکر معیوب کینه‌توزی و خشونت در ایران نیافزایند و وارد این فکر معیوب نشوند که استبداد و خشونت را در ایران بازتولید می‌کند. می‌خواستند به نوعی به آن خاتمه دهند.</p> <p><br /> اما نکته‌ای که گفتنش اجتناب‌ناپذیر است، این است که رفتارهای حکومت متأسفانه دارد بیش ‌از پیش بر شکاف ملت و دولت و بحران مشروعیت اخلاقی جمهوری اسلامی اضافه می‌کند و آینده اجتماعی‌ـ سیاسی ایران را بیشتر ناگوار می‌کند. چون حاکمیت دارد تلاش می‌کند که اقتدار نامشروع و بحران مشروعیت دموکراتیک خود را، با تکیه بر سرکوب مخالفین و تلاش برای ارعاب مخالفین خود و حتی به چاه مرگ انداختن آن‌ها در زندان‌ جبران کند. این وضعی است که به عقیده من بیش از پیش تحولات اجتماعی‌ـ سیاسی آینده ایران را با چشم‌انداز تیره‌ روبه‌رو می‌کند.</p> <p><br /> اساساً نمی‌شود توقع داشت که نسل جوان ماننند کسانی فکر کند که سابقه تجربه سیاسی دارند یا خردمندانه‌تر به تحولات نگاه می‌کنند. گو این که من امیدوارم با توجه به دست بالا داشتن طبقه‌ی متوسط شهری و جنبش سبز مردم ایران، باز این روند تحولات سیاسی‌ـ اجتماعی در ایران با محوریت عناصر خردورز پیگیری شود و چرخه خشونت و خشونت‌ورزی در ایران از یکجایی قطع شود. کاش حاکمیت سیاسی هرچه سریع‌تر به عقل آید و یک مواجهه منطقی در برابر خواسته‌های دموکراتیک و مطالبات انسانی شهروندان خود اتخاذ کند.</p>
رضا هدی صابر، روزنامهنگار و فعال ملی- مذهبی در پی اعتصاب غذا و بیتوجهی مأموران زندان به وضعیت سلامت او بامداد روز شنبه ۲۱خردادماه درگذشت.
به این بهانه با مرتضی کاظمیان، فعال ملی- مذهبی مقیم پاریس گفتوگو کردهام.
درخصوص درگذشت هدی صابر آیا اطلاعاتی بیش از آنچه در رسانه منتشر شده است دارید؟
مرتضی کاظمیان: خبر مثل ماجرای شهادت خانم هاله سحابی واقعاً هولناک و غیر مترقبه بود. بعد از اعتصاب غذای آقای صابر تلاشهایی شد برای این که ایشان و همینطور آقای دلیرثانی که از ۱۰ خرداد باهم اقدام به اعتصاب کرده بودند، دست از این حرکت بردارند، ولی تصور آن را نمیکردیم که خبر چنین رخداد ناگواری مجدداً در فضای سیاسی ایران منتشر شود. مجموع اخبار و شنیدههای ما محدود است به آنچه دوستان موفق شدهاند از داخل زندان کسب کنند؛ ازجمله این که آقای صابر چون تاحدودی نیز دچار آسیب و ناراحتی قلبی بودند، از ۲۴ ساعت قبل درد شدیدی در ناحیه قلبشان احساس میکردند و به خاطر همین درخواست انتقال به بهداری زندان داده بودند که البته اعتنایی نمیشود. در نهایت نیمه شب با اوج گرفتن درد و وضع ناگوار ایشان به بهداری منتقل میشوند. گویا دیگر وضعیت خوبی نداشتند و به بیمارستان مدرس تجریش تهران منتقل میشوند. آنجا پزشکان اعلام میکنند که ایشان را دیر آوردهاید و متأسفانه به شهادت میرسد.
لطفا به علت و نحوه دستگیری، اتهامها و محکومیت آقای صابر بپردازید؛ بهویژه این که دادگاه ایشان چه زمانی برگزار شد و در چه روندی محکوم شد؟
ماجرای بازداشت آقای صابر و اساساً این رخدادی که بهوقوع پیوست، به عقیده من خود امری بسیار تلخ و سندی است از وضع قضایی ناگواری که فعلاً در جمهوری اسلامی حاکم است. آقای صابر در پیوند با آن پرونده مشهور به فعالین ملیـ مذهبی بازداشت شدند که در سال ۸۲ به وقوع پیوست. حکم اولیه حدوداً دهساله زندان متوجه ایشان شد. بعد این حکم به دادگاه تجدید نظر فرستاده شد و مانند دیگر متهمان از آقای مهندس سحابی گرفته تا خود من، یعنی حدود ۱۵ متهمی که آن پرونده داشت، هیچ وقت ابراز قطعی نشد.
بعدها یک بازداشت دیگر در سال ۸۲ مجدداً متوجه آقای صابر شد و هیچوقت معلوم نشد آن حکم دادگاه تجدید نظر آیا قطعی شده است یا خیر. سال پیش بود، بعد از حوادث انتخابات ۲۲ خرداد، یعنی در مردادماه که از طرف دادگاه انقلاب و اجرای احکام با آقای صابر تماس گرفته میشود، برای اجرای حکمشان. ایشان پرسیده بودند اجرای کدام حکم و چرا هیچ حکمی صادر نمیشود که آقایان هیچ اعتنایی نمیکنند و بالاخره ایشان را از محل دفترشان پس از خروج میربایند.
ایشان چند روزی مفقود بودند و هیچکسی نمیدانست ایشان کجا هستند. همه دوستان نگران بودند تا در نهایت خبر آمد که ایشان به زندان اوین منتقل شدهاند و به تدریج اعلام شد آن حکم قرار است اجرا شود. ولی هیچ مقام قضایی توضیح نداد که کدام حکم؟ آیا حکمی که متهمیناش آن ۱۵ فعال ملیـ مذهبی بودند یا حکم دیگری که متعلق به بازداشت بعدیایشان بود که باز دربارهی آن هم هیچ حکمی صادر نشده بود و ایشان را به مرخصی فرستاده بودند که طبیعتاً باید در ایام مرخصی که جزو آزادی ایشان حساب میشد، حکم اجرا میشد و تمام شده بود.
یک پرونده واقعاً اسفبار بود و من مایل هستم این را اضافه کنم که آنچه واقعاً تراژیک و دردناک میکند این اتفاق رخداده را، این است که آقای صابر در حال انجام یک پروژه مدنی بودند؛ یک پروژهی کاملاً امدادرسانی و اجتماعی در استان سیستان و بلوچستان که هدف آن ایجاد اشتغال و کمک به نوجوانان و جوانان بود برای این که بتوانند در آن منطقه خود اشتغالی ایجاد کنند.
این پروژهای بود که با استفاده از مشارکت نهادهای بینالمللی و با تأیید جمهوری اسلامی و در واقع نهادهای مسئول در جمهوری اسلامی مصوب شده بود. آقای صابر داشتند یک کار کاملاً مدنی انجام میدادند. ولی متأسفانه نگاه امنیتی و این خودی غیر خودی کردن حکومت کار را رساند به آنجایی که ایشان بی هیچ گناهی و بی هیچ جرمی بازداشت شدند. بعد هم وقتی در پی شهادت خانم هاله سحابی، آقای صابر در اعتراض به این رخداد اعتصاب غذا میکند، باز متأسفانه این رفتارهای غیر قانونی و خشن و غیر انسانی ادامه پیدا میکند. که تا جایی که من خبر موثق دارم، مسئولین پرونده ایشان، بازجوها و تیم امنیتی که متأسفانه رابطه خوبی با آقای صابر نداشتند، از رساندن پیام چهرههای برجسته ملیـ مذهبی و افرادی که از آقای صابر و آقای دلیر ثانی درخواست کرده بودند که به اعتصاب غذای خودشان پایان دهند، ممانعت کرده بودند.
یعنی آقایان شاه حسینی، سیدجوادی و دکتر پیمان، اینها به آقای صابر پیام داده بودند که اعتصاب غذای خود را بشکنند. اما ظاهراً مأموران امنیتی و تیم بازجوها ممانعت میکنند و این پیام را به ایشان نمیرسانند. در حالی که من شک ندارم اگر این پیام به آقای صابر رسیده بود، با توجه به مرام و منش خاصی داشت، قطعاً به اعتصاب غذایش پایان میداد. این نشان میدهد که واقعاً اینجا یک اعدام و یک ترور صورت گرفته است.
از وضعیت پیکر مرحوم صابر هم اطلاع دارید؟ آیا پیشبینی میکنید که همان تنگناهایی که برای تشیع مرحوم عزتالها و هاله سحابی ایجاد شد، این بار هم ایجاد شود؟ اگر آن تنگناها ایجاد شود، ملیـ مذهبیها چه خواهند کرد؟
اگر روندی که در مورد تشیع مهندس سحابی و خانم هاله سحابی طی شد تغییر کند، به عقیده من یک امر غیر مترقبه در جمهوری اسلامی رخ داده است. برای همین من فکر میکنم که مجدداً محدودیتهای سنگینی علیه تشییع جنازه و مراسم تدفین آقای صابر بهوجود بیاید؛ کما اینکه آخرین خبری که امروز ما از ایران داشتیم، مقاومت و ایستادگی مسئولین امنیتیـ قضایی بود برای تحویل جنازه آقای صابری به خانواده. پس تضییقات از همین امروز شروع شده است، هرچند که امروز یک روز خاص است.
بههرحال شهادت ایشان در روز ۲۲ خرداد، در سالگرد کودتای انتخاباتی به وقوع پیوسته است و این مسئله حساسیتها را روی ایشان بیشتر خواهد کرد و با توجه به مجموعه روابط و مناسبات آقای صابر و کاراکتر خاص ایشان (که مایلم اشاره کنم یکی از با اخلاصترین، فروتنترین و مردمیترین فعال سیاسی بود که در طول این مدت با ایشان آشنا بودم)، بیشک تشییع جنازه باشکوهی خواهند داشت. با توجه به این که نظام سیاسی در ایران در حال حاضر دچار بحران اقتدار و بحران مشروعیت است و از هر گونه تجمع و شکلگیری اجتماعاتی که صورت اعتراضی پیدا کند در هراس است، من تقریباً تردید ندارم که باز مانع از برگزاری مراسم تشییع حتی سنتی و مطابق عرف مرسوم در جامعه ایران خواهند شد.
در ظرف یکماه گذشته سه نفر از چهرههای ملیـ مذهبی درگذشتند که حداقل در مورد مرگ دو نفر از آنها آقای هدی صابر و خانم هاله سحابی حکومت به صورت مستقیم مقصر بوده است. آیا فکر میکنید این میزان خشونتی که علیه ملیـ مذهبیها اعمال شده، ممکن است روش مداراگرایانه و اصلاحی این جریان سیاسی را عوض کند؟
من ابتدا مایلم اشاره کنم که تنها این دو نفر یعنی هاله سحابی و هدی صابر قربانی نشدهاند، بلکه آقای مهندس سحابی هم بودهاند. چون این پیرمرد در سن ۸۱ سالگی در زمستان پارسال به دادسرای اوین احضار شد و به شکل ناجوانمردانه و به شکل غیر اخلاقی این پیرمرد عصازنان احضار شد به کوهپایههای اوین و مورد تهدید و خشونت غیر مستقیم و مستقیم کلامی قرار گرفت، برای این که ارتباط آقای مهندس سحابی را با ملیـ مذهبیها قطع کنند. در حالی که آقایان اطلاع داشتند که ایشان جراحی قلب کردهاند.
به این معنا میخواهم بگویم که حتی مهندس سحابی فشار شدیدی را متحمل شدند و حکومت در مرگ ایشان نیز نقش داشته است. اما این که با این رخدادها اساساً استراتژی ملیـ مذهبیها یا نحوه کنش آنها بخواهد تفاوت معنیداری کند، من براین گمان نیستم. چون بههرحال راهبردی که این دوستان ملیـ مذهبی در طول این سالها اتخاذ کردهاند، نقطه عزیمتهایی داشته است که بههرحال در چهرههای شاخص این جریان مثل مرحوم مهندس مهدی بازرگان، دکتر محمد مصدق و آیتالهه طالقانی متبلور بوده است.
همیشه این دوستان تلاش کردهاند، حتی به طور مشخص خود آقای مهندس سحابی و همچنین در آخرین مصاحبه مرحوم هاله سحابی نیز متبلور است که کنش سیاسی خودشان را به دور از خشونت تعقیب کنند و بر فکر معیوب کینهتوزی و خشونت در ایران نیافزایند و وارد این فکر معیوب نشوند که استبداد و خشونت را در ایران بازتولید میکند. میخواستند به نوعی به آن خاتمه دهند.
اما نکتهای که گفتنش اجتنابناپذیر است، این است که رفتارهای حکومت متأسفانه دارد بیش از پیش بر شکاف ملت و دولت و بحران مشروعیت اخلاقی جمهوری اسلامی اضافه میکند و آینده اجتماعیـ سیاسی ایران را بیشتر ناگوار میکند. چون حاکمیت دارد تلاش میکند که اقتدار نامشروع و بحران مشروعیت دموکراتیک خود را، با تکیه بر سرکوب مخالفین و تلاش برای ارعاب مخالفین خود و حتی به چاه مرگ انداختن آنها در زندان جبران کند. این وضعی است که به عقیده من بیش از پیش تحولات اجتماعیـ سیاسی آینده ایران را با چشمانداز تیره روبهرو میکند.
اساساً نمیشود توقع داشت که نسل جوان ماننند کسانی فکر کند که سابقه تجربه سیاسی دارند یا خردمندانهتر به تحولات نگاه میکنند. گو این که من امیدوارم با توجه به دست بالا داشتن طبقهی متوسط شهری و جنبش سبز مردم ایران، باز این روند تحولات سیاسیـ اجتماعی در ایران با محوریت عناصر خردورز پیگیری شود و چرخه خشونت و خشونتورزی در ایران از یکجایی قطع شود. کاش حاکمیت سیاسی هرچه سریعتر به عقل آید و یک مواجهه منطقی در برابر خواستههای دموکراتیک و مطالبات انسانی شهروندان خود اتخاذ کند.
نظرها
کاربر مهمان فرهاد - فریاد
<p>ٌ کنش سیاسی خود را به دور از خشونت .... فکر معیوب کینه توزی و خشونت ....... و وارد این فکر معیوب ... که استبدا دو خشونت را ...باز تولید می کند ... ٌ<br /> اینها کلمات قصار ملی مذهبی ها اصلاح طلبان و همه ی سازشکاران است که مردم را از انقلاب و تحولات عظیمش ترسانده و راه آرامش و سکون و بی عملی را تبلیغ می کنند و آنچنان پوز متمدنانه به خود می گیرند که فراموش می کنند که این حکومت بوده است که با خشونت و کینه توزی حتی با سازشکاران و کارگزاران دیروزش برخورد نموده است و برخورد آرام و لیبرالی هم نه تنها تاثیری بر آنها نداشته که حتی جری تر هم ساخته است . و این افکار ...امثال آقای کاظمیان است که درک صحیح از شرایط را نشان نمی دهد . حضرات شما تا کی می خواهید واقعیات را قلب کنید ؟ انقلاب یعنی تحولات ساختاری در همه ی عرصه ها و این ممکن است با آرامش و نفی خشونت مانند مصر و تونس و یا با خشونت در لیبی و سوریه نهادینه شود . و ما مشاهده کرده ایم و در جلوی چشم ما جاری ست که این دو شکل هر دو بستگی تام و تمام نه به مردم که به حکومتها داشته است . پس برای هر فکر غیر معیوبی مشخص شده است که خشونت از ناحیه ی حکومتها بر جنبشها تحمیل می شود و این در اختیار مردم نیست . و خشونت آنگونه که سالهاست به دروغ به خورد مردم داده اید مساوی و برابر با انقلاب نیست و خشونت جزء ذاتی همه ی حکومتهای استبدادی دینی و غیر دموکراتیک است....و اگر چه ترس شما از انقلاب بجاست زیرا شما خواهان تحولات دموراتیک عمیق در ساختار سیاسی اجتماعی و اقتصادی جامعه نیستید . تنها دنبال آرایش حکومتهای استبدادی هستید . ملی مذهبی هر دو در تناقض آشکار هم با یکدیگر و هم با ساختار جهانی ست لیبرالیزم شما هم بومی و وطنی ست و از تکنولوژی روز دنیا به دلیل ورشکسته شدن می ترسید . شما دیدگاههای خود را در زیر تابوت افراد بیان می کنید و به دیگران می تازید و افکار دیگران را معیوب می خوانید شما صدای انقلاب را شنیده اید و از ترس بر خود می لرزید و حرفهایتان را در جاهائی بیان می کنید که تفرقه را تبلیغ می کند . من باید متاسف باشم در جائی که باید عزاداری کرد حرفهائی زده شود که بوی ناخوشایند ایدئولوژی زدگی افراد دستپاچه و ترسو که تفرقه را تبلیغ می کنند و پوز روشنفکری و متمدنانه داده شود شما به جای عزاداری ....و سعی کردید که در این وانفسا نان شهید بخورید . که این حتی با منش و مرام عزت الله و هاله ی سحابی هم در تناقض قرار دارد . آنها بر سر عقایدشان و برای عقایدشان چه درست و چه غلط ایستادند و بر آنها ظلم و اجحاف شده است و بر هر انسانی ست که به آنها احترام ویژه ای قائل شود . اما در این مکان معرکه گیری و سوء استفاده در این موقعیت برای تقسیم غنائم کاری مشمئز کننده است .</p>