ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

چپ‌زدایی در لباس چپ‌گرایی

نمونه "ترجمان"

کاوه مشکات − حالا دیگر با قاطعیت می‌توان گفت جمهوری اسلامی نه تنها انقلاب فرهنگی آکادمیک را به خوبی پیش برده و اساتید و پژوهشگران مستقل را از دستیابی به فضاهای آکادمیک و تربیت دانشجو محروم کرده بلکه در انقلاب فرهنگی فضاهای غیرآکادمیک نیز موفق بوده است.

حالا دیگر با قاطعیت می‌توان گفت جمهوری اسلامی نه تنها انقلاب فرهنگی آکادمیک را به خوبی پیش برده و اساتید و پژوهشگران مستقل را از دستیابی به فضاهای آکادمیک و تربیت دانشجو محروم کرده بلکه در انقلاب فرهنگی فضاهای غیرآکادمیک نیز موفق بوده است.

از اوایل دهه ۷۰، با پایان جنگ و یک دهه سرکوب، به تدریج روشنفکران امکان بازیابی خود را یافتند، چه در قالب روشنفکری ادبی و سکولار و چه جریان روشنفکری دینی که از درون نیروهای «خودی» انقلاب درآمده بود و بعدها به «غیرخودی» بدل شد. این بازیابی معمولا به مدد اندک فضاهای دانشگاهی غیررسمی مثل سخنرانی‌های موسمی و عمدتا از طریق انتشار نشریاتی همچون آدینه، گردون، کیان و غیره صورت می‌گرفت. حکومت توانسته بود از تدریس اساتید دگراندیش در دانشگاه‌ها و سنت‌سازی جلوگیری کند ولی نه از شکل‌گیری فضاهای بدیل. این فضاها جایی بودند که می‌شد در آن همچنان به بحث و نظر ادامه داد در دو قالب عمده: ۱) حاشیه دانشگاه‌ها؛ ۲) نشریات و جراید به معنای عام کلمه. دهه ۸۰ شمسی این دو هم تسخیر شد و به تدریج نه حاشیه‌ای در دانشگاه و نه نشریه‌ای روشنفکری ماند که بتوان از طریق آن مقاومتی هر چند اندک در برابر ایدئولوژی رسمی کرد. مقاومت البته در ۸۸ از کلمات و واژه‌ها و گفتار به سطح خیابان رسید و قشر گسترده‌ای از جامعه را درگیر کرد، چنان‌که هنوز هم بعد از گذشت نزدیک به ۸ سال زخم آن التیام نیافته است.

با شکست جنبش اعتراضی سال ۸۸، سرنوشت جراید (اعم از روزنامه، هفته‌نامه، نشریات و...) نیز دو مسیر مجزا را طی کرد که در نهایت به یک مقصد ختم می‌شد. اولی در قالب نشریاتی که در هیأت روشنفکری به جریان روشنفکری دینی و چپ حمله می‌کند (به قول فرج سرکوهی «فرهنگی‌کاران امنیتی» که مهمترینشان اینها هستند: مهرنامه، اندیشه پویا، صدا، سیاست‌نامه، تجربه و نشریات اقماری عمدتا به سردبیری محمد قوچانی)؛ دومی در قالب نشریاتی که قرار است عدم امکان بروز اندیشه چپ را با ساختن هویتی چپ‌گرایانه پر کنند («امنیتی‌کاران فرهنگی»: فرهنگ امروز، ترجمان، عصر اندیشه). جالب اینکه مقصد هر دو یکی است: «چپ‌زدایی». اولی به‌صورت علنی و دومی در لباس چپ‌گرایی. از آنجا که نویسندگان دگراندیش درباره جریان مطبوعاتی اول بارها گفته‌اند، این نوشته به جریان مطبوعاتی دوم می‌پردازد که تاکنون به آن کمتر توجه شده است.

موازی‌کاری به لطف پول

«موازی‌کاری» و ایجاد جریان‌های کاذب و جعلی البته پدیده جدیدی نیست. جمهوری اسلامی و پیش از آن رژیم پهلوی سابقه‌ای طولانی در راه‌اندازی جریان‌های موازی برای خنثی‌کردن فعالیت‌های روشنفکران داشته‌اند. در همین سال‌های اخیر نیز موازی‌کاری در قالب راه‌اندازی مؤسسات فرهنگی و برگزاری کلاس‌های نظری برای علاقمندان رواج یافته بود اما موازی‌کاری مطبوعاتی پدیده‌ای نسبتا جدید است.

۸ شهریور ۸۸ رهبر سخنرانی کرد و علوم انسانی را متهم اصلی «شکاکیت و تردید و بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌اعتقادی به مبانی الهی و اسلامی و ارزشهای خودمان» خواند: «طبق آنچه که به ما گزارش دادند، در بین این مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌ عظیم دانشجویی کشور که حدود سه میلیون و نیم مثلاً دانشجوی دولتی و آزاد و پیام نور و بقیه‌‌‌‌‌‌‌‌ دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کشور داریم، حدود دو میلیون اینها دانشجویان علوم انسانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند! این به یک صورت، انسان را نگران می‌کند. این از جمله‌‌‌‌‌‌‌‌ چیزهائی است که بایستی مورد توجه قرار بگیرد؛ هم در مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دولتی مثل وزارت علوم، هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی، هم در هر مرکز تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری که در اینجا وجود دارد؛ اعم از خود دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و بیرون دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها».۲ آنچه مهم است اشاره آخر او است: «اعم از خود دانشگاه‌ها و بیرون دانشگاه‌ها».

از کنار این فرمان‌ها نباید سرسری گذشت. بر خلاف تصور عموم از بی‌معنایی و بی‌اثر بودن این توصیه‌ها، امروز نتایج آن را در واقعیت مشاهده می‌کنیم، آن هم نه در قالب سر‌راست ریختن محتوای اسلامی در ظرف علوم غربی بلکه با مصادره به مطلوب تفکر غربی. تجربه چهار دهه گذشته نشان داده است تمسخر و استهزای سیاست‌های فرهنگی نظام نه تنها کاری از پیش نبرده بلکه بر قدرت گفتمانی آن افزوده. مبارزه با تهاجم فرهنگی و جمع‌آوری دیش از پشت‌بام‌ها و ارتش سایبری تنها یک لایه از این سیاست‌هاست و مقدماتی‌ترینش؛ در لایه‌های دیگر سایت می‌زنند، مجله منتشر می‌کنند، انتشارات ثبت می‌کنند، برنامه تلویزیونی دارند، ژیژک و چامسکی را به صدا‌و‌سیما می‌آورند. آنها نیز دریافته‌اند که اسلامی‌سازی آشکار راه‌حل نیست. باید «خود دانشگاه‌ها و بیرون دانشگاه‌ها» را تسخیر کنند. با کتاب‌ها و مقالاتی از از همان متفکران و با همان شکل و شمایل حرفه‌ای و آشنا، از جودیت باتلر، از آلن بدیو، از مارتا نوسبام، از دلوز و آگامبن، از هانا آرنت... باید درباره محیط‌زیست نوشت، درباره بحران مالی جهانی، درباره بحران مهاجران، درباره سرمایه‌داری؛ از مکتب فرانکفورت گفت، از عصر روشنگری، از سارتر و بنیامین، از فلسفه فرانسوی و ساختارگرایی؛ باید به زبان روز مسلح شد، درباره جنبش‌های اجتماعی جدید ترجمه کرد، درباره جنبش سیاهان، جنبش اشغال. باید نوشته‌هایی برای مخاطب موجود تولید کرد، باید با همان زبان روشنفکران کار کرد اما به خودشان مجال ابراز وجود نداد.

ترجمان از دل خلأ صدای چپ در آغازین سال‌های دهه ۹۰ شمسی به واسطه سرکوب گسترده روشنفکران و دانشجویان زاده شد. ابتدا فعالیت خود را در قالب سایت و با جذب فارغ‌التحصیلان جوان دانشکده‌های زبان و ادبیات انگلیسی شروع کرد، تقریبا همزمان با سایت «فرهنگ امروز» و در همکاری نزدیک با آن. سپس طی دو سال روز‌به‌روز گسترده‌تر شد: انتشارات ترجمان، فصلنامه ترجمان، میز ترجمان در برنامه جیوگی. طبیعی است که هر یک از این فعالیت‌ها نیازمند منابع مالی زیاد و ارتباطات گسترده برای اخذ مجوز باشد و از هیچ جمع و گروه روشنفکری برنیاید.

در بخش «درباره ما»ی آن چنین آمده است:

فعالیت‌های ترجمان در دو بخش «انتشارات ترجمان علوم انسانی» و «سایت ترجمان» تعریف می‌شود. در سایت ترجمان مقاله‌، نوشتار، بررسی کتاب و گفت‌وگوها را قرار می‌دهیم و سپس مجموعه‌ مقاله‌ها را در قالب کتاب منتشر می‌کنیم. در انتخاب مقالات، حداکثر تلاش ما بر این است تا تنها متون دست اول، از اندیشمندان اصلی جریان‌های مهم فکری و نظری ترجمه شوند و بر خلاف بسیاری از دیگر نشریات و وبگاه‌ها، ترجیح داده‌ایم تا تعداد مقالات کمتری را با کیفیتی بالاتر و محتوایی غنی‌تر ترجمه کنیم.

سایت ترجمان

به لحاظ فرم، سایت ترجمان طراحی خوب و زیبایی دارد. استفاده از عکس‌ها و نقاشی‌های مشهور با کیفیت بالا نشان‌دهنده شناخت مدیران سایت از فضای وب است. پیش‌تر در بخش «درباره ما» نام حسین درخشان به‌عنوان طراح هنری آن به چشم می‌خورد که اینک حذف شده است. این طراحی سنجیده را در جلد کتاب‌های انتشارات را نیز می‌توان دید و مشخص است که سیاست واحدی در اهمیت‌دادن به شکل و شمایل هر دو بخش وجود دارد. مطالب سایت بعضا بخش‌هایی از کتاب‌هایی است که بعدها منتشر می‌شوند و در بیشتر موارد نیز مقالاتی است که بعدها در قالب فصلنامه به صورت کاغذی به بازار می‌آید. به لحاظ محتوایی، مصادره گفتمان نظریه انتقادی چپ کارویژه ترجمان است. نگاهی به برخی از مطالب آن به خوبی این روند را نشان می‌دهد. به لحاظ کیفی، ترجمه‌ها از سطح یکسانی برخوردار نیستند، برخی قابل قبول و برخی پر اشتباهند.

فصلنامه ترجمان

فصلنامه ترجمان گردآوری و گزینش مطالبی است که طی یک فصل در سایت منتشر شده است. مثل همه بخش‌های دیگر، فصلنامه از صفحه‌آرایی و گرافیک خوبی برخوردار است و مخاطب را به خود جذب می‌کند. اولین شماره «فصلنامه ترجمان علوم انسانی» در چهار بخش منتشر شده است. نوشتار، گفت‌‌و‌گو، بررسی کتاب و پرونده ویژه عناوین بخش‌‌های اصلی این شماره از فصلنامه ترجمان علوم انسانی است. در این شماره، نوشته‌‌هایی از دیوید فاستر والاس، اسلاوی ژیژک، چارلز تیلور، آلن دوباتن، مارشال برمن، جوزف استیگلیتز و غیره منتشر شده است. پرونده‌‌های این شماره «کاری بکن که دوست داری» و «خشم و بخشش»، به ترتیب به بررسی کتاب‌‌هایی از «میا توکومیتسو» و «مارتا نوسبام» اختصاص دارد. همچنین مجموعه‌‌ای از عکس‌های آرتور ترس، عکاس سوررئالیست آمریکایی، با موضوع ترس‌‌های کودکان در این شماره به نمایش درآمده است. دومین شماره آن به گفته مدیرمسئول سایت در صفحه شخصی توییترش آماده چاپ است.

انتشارات ترجمان

قریب به ۲۰ عنوان کتاب طی دو ‌سال از تأسیس انتشارات. این در حالی است که کتاب‌های روشنفکران ایرانی یا در قفسه‌های ناشران ورشکسته یا در کشوهای ارشاد خاک می‌خورند. دو کتاب از ایمانوئل والرشتاین متفکر چپ‌گرای معاصر، مجموعه مقالاتی از شانتال موف، ریچارد رورتی، السدیر مک‌اینتایر، آمارتیا سن، مایکل والزر، جرالد کوهن، جان رالز و غیره. عناوین کتاب‌ها نشان‌دهنده جهت‌گیری کلی انتشارات ترجمان است. در میان این ۲۰ عنوان تنها یکی عنوان «اسلامی» روی جلد خود دارد: «شکل‌گیری علم اسلامی، مظفر اقبال، به کوشش محمدرضا قائمی‌نیا». در عوض انبوهی از متفکران برجسته معاصر در میان کتاب‌های ترجمه‌شده موجود است. برخی از عناوین کتاب‌های این انتشارات عبارتند از:

    میز ترجمان

    فعالیت‌های ترجمان به اینجا خلاصه نمی‌شود و با برنامه «جیوگی» شبکه دو سیما نیز همکاری دارند. هر هفته ۱۰ دقیقه از برنامه جیوگی به «میز ترجمان» اختصاص دارد با یک موضوع مشخص. مرتضی منتظری‌مقدم (سردبیر ترجمان) و محمد ملاعباسی (جانشین سردبیر ترجمان) در مقابل حضار استودیو می‌نشینند و مطالب موجود در سایت را درباره آن موضوع به بینندگان عرضه می‌کنند. «جیوگی» همان برنامه‌ای است که به تازگی اسلاوی ژیژک را به تلویزیون جمهوری اسلامی آورد تا او از سرمایه‌داری و بحران چپ در جهان معاصر بگوید. تاکنون هفت برنامه از «میز ترجمان» جیوگی به روی آنتن رفته با موضوعاتی نظیر: نسل، بومی یا جهانی، زنجیره جهانی مراقبت، محیط زیست، از معنای بحران تا بحران بحران، ضرورت توجه به تاریخ، جهان مجازی: آزاد یا انحصاری.

    مدیریت ترجمان

    مدیرمسئول ترجمان مرتضی روحانی راوری از روحانیون فعال توییتر (@morteza_rohani) است و با دیدن صفحه توییتر او می‌توان به نظرات سیاسی او پی برد. سردبیر مرتضی منتظری‌مقدم، جانشین سردبیر محمد ملاعباسی، دبیر تحریریه سیدمحسن شجاعی و ویراستاران اصلی سیدمحمدحسین میرفخرائی و سجاد سرگلی‌اند. نام حسین درخشان مدتی است از صفحه «درباره ما» حذف شده است. نام برخی همکاران اصلی آن نیز در همین صفحه آمده است. واضح است که ترجمان از افرادی به‌صورت حق‌التحریر مقاله و یادداشت و ترجمه می‌گیرد که لزوما هم‌گرایش با اداره‌کنندگان و موسسان سایت نیستند. گرچه در هیچ‌کجای سایت نامی از موسس یا نهاد پشتیبان آن نیامده است.

    در روزگاری که روشنفکران چپ کمتر امکان بروز و ظهور دارند، روشنفکران مستقل از حداقل امکانات عرصه عمومی برخوردارند، ناشران نیمه‌دولتی و خصوصی انبوهی کتاب در انتظار چاپ دارند، دو جریان مطبوعاتی از دو سو، برخوردار از بیشترین حمایت مالی و غیرمالی به یک جا می‌رسند: فرهنگی‌کاران امنیتی از یکسو و امنیتی‌کاران فرهنگی از سوی دیگر. مقصد یکی است راه متفاوت: حذف چپ، حذف رادیکالیسم، حذف هر گونه استقلال در عصر اعتدال.

    این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

    آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

    .در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

    توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

    نظر بدهید

    در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

    نظرها

    • فلانی

      اطلاع موثق از خود مرتضی روحانی دارم که حامی ترجمان سپاه است

    • سعید گودرزی

      جناب کارو در تکمیل بحث شما باید بگم که در ایران حتی چپ و جریانات متاثر از مارکس هم بی مدلول هستن و و این بخاطر سرکوب شدید حکومت هست،، ما جز باز ماندگان چپ قبل از انقلاب و بخصوص توده ای های سابق کسی رو پیدا نمیکنیم که به صراحت و شفاف از گرایش مارکسیستی خودش بگه، این در حالی هست که لیبرال مترادف با جاسوس غرب شده، بنابر این چون لیبرال ها به یک دسته افراد مذهبی با مقداری مدارا تقلیل یدا کرده، اگر شرایط بگونه ای باشه که هر شخصی بتونه براحتی از گرایش خودش صحبت کنه خیلی خیلی با فضای متفاوتی ردبرو خواهیم شد، در اون صورت شما میتونید از بشیریه تا مردیها رو در دسته لیبرال ها ببینیم

    • کارو

      «سر به زیر» عزیز، انگار مطلب را نخواندی! نویسنده آشکارا به جریان روشنفکران دینی (که در ایران لیبرال خوانده می شوند) اشاره می کند. او هم چپ ها و این روشنفکران دینی (دوستانتان مانند گنجی، کدیور، سروش، الخ) را نیز که در گذشته همکاران رژیم و عاملان سرکوب بوده اند، همچون چپ هدف حملۀ امنیتی کاران فرهنگی و فرهنگی کاران امنیتی می داند. بنابراین به نظر می رسد که شما اندکی توهم دارید. علاوه بر این لفظ «لیبرال» در ایران مدلول خاصی ندارد. اگرچه ظاهراً به جریان اصلاح طلب یا روشنفکران دینی یا بخش هایی از اپوزیسیون خارج یا حتی داخل ایران ارجاع دارد )از اصلاح طلبان حکومتی، تا نهضت آزادی، تا جبهه ملی تا حزب ملت ایران و الخ) اما واقعیت این است که هیچ یک از این ها «لیبرال« نیستند، بلکه گرایش های ناسیونالیستی مرکزگرا و یا گرایش های مذهبی در آن ها با اعتقاد به تأسیس یک دولت بورژوالیبرال در هم آمیخته است. اعتقاد به آزادی های لیبرالی و آزادی بیان در عالی ترین سطح آن و از همه مهمتر اعتقاد به «حقوق طبیعی» (به عنوان قلب و مرکز اعتقادات لیبرال) در هیچ کدام از این گروه های سیاسی جایگاهی ندارد. برای همۀ آن ها در نهایت یکی از دو مسئلۀ زیر محوریت دارد: ناسیونالیسم (ایران-مرکز)، و یا اسلام شیعی؛ و البته برای بیشتر آن ها هردوی این ها! لیبرالیسم سیاسی البته برای بنده محترم است، اما آنان که این نام را یدک می کشند و خود را بدان متصف کرده اند، با عملکرد خود آن را به دشنام تبدیل کرده اند. گناه از چپ نیست، اتفاقا گناه از آنان است که لیبرالیسم را نفهمیده اند، گناه ایضاً با آنان است که ناسیونالیست و یا مذهبی بوده اند و واژۀ لیبرالیسم را بر خود سوار کرده اند.

    • عزیز

      در شماره ی سوم فصلنامه شان مطلب زیر را نیز ذکر کرده اند. «حمایت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از انتشار فصلنامۀ ترجمان، سومین شمارۀ آن را با دو اتفاق جدید همراه کرده است:»

    • سربه ریز

      نویسنده تمام جریان مطبوعاتی کشور را به دو دسته تقسیم می کند:آنهایی که چپ هستند و آنهایی که چپ نیستند و بدیهی است چون چپ نیستند یا از جریان امینیتی حکومت اند و یا وابسته به آن. از آن جالب تر بومی سازی و اسلامی کردن دانشگاه های کشور را نشانه ای میداند از تلاش حاکمیت در جهت چپ زدایی!گویی نویسنده هنوز غرق در نوستالوژی شیرین دهه های 40 و 50 است که اندیشه مارکسیستی گفتمان غالب در فضای دانشگاهی و فرهنگی بود. گویی همانند آن سالها انگ لیبرال بودن هنوز دشنام رابج در میان روشنفکران است!

    • روزبه

      سوالی چند از آقا رضا. آقا رضا شما به این سوال جواب بده بودجه شون ار کجا میاد؟ یا چطوری به اینها اجازه امتشار میدن به دیگران نه؟ مدیر مسواش یک ملاس. و اونوقت پرچمدار نشر افکار چپه؟ این خودش یک خورده مشکوک نیست؟ میخواهی یک چیز نابود کنی بهتر از تو اونو نابود بکنی و این متد قدیمیست. اگر نظام ملایان خواهان محیط فکری آزاده بهتر به خود اون جریانهای فکر امکان نشر مثلا لیبرالها. چپها. راستها. میانه رو ها. وووو. در حالی که همه نحت فشارند بعد خودشچم به اینکار دست میزنن بنظر شما چه توجیهی داره؟

    • reza

      امکان دارد که کسی به "چپ" انتقاد کند و مهری بر آن نزنید مشکل "چپ" از درون انست شما در گذشته گیر کرده اید منجمد و انتقاد ناپذیر شده اید به دیگران پرخاش نکنید

    • رضایی

      این همان کاریست که سازمان سیا در فرانسه کرد.مقاله زیر شاید کمک کند: http://sharghdaily.ir/?News_Id=131735

    • کرماشانی

      آفرین، هدف دقیقا یکیست: اما نه «حذف چپ» به طور کلی، بلکه همان «حذف رادیکالیسم، حذف هر گونه استقلال در عصر اعتدال»، و از موضوعیت انداختن اپوزیسیون، حذف هرگونه صدای خارج از سیستم و ارضای تمایلات فکری ناراضی ها در درون سیستم و تولید سود از آن.