ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

همخوابه متجاوز

خشونت جنسی موضوعی وابسته به فرهنگ است.‌گاه آن‌چه در یک فرهنگ، خشونت محسوب می‌شود در فرهنگی دیگر بخشی از ارتباط و لازمه آن به حساب می‌آید.

پریسا کاکائی– «برای زنی که قربانی تجاوز، ارتباط جنسی با محارم، سوختگی با اسید یا بریده شدن آلت تناسلی است، باقی زندگی، صرف بهبود یافتن از آن تجربه خواهد شد. اگر شما یک زن نیستید، نمی‌توانید آن را درک کنید. همچنین ما در سیستم خاصی زندگی می‌کنیم که جرایم علیه زنان به‌‌همان اندازه جرایم علیه مردان جدی تلقی نمی‌شوند. در دنیا جاهایی وجود دارد که از توانمندی زنان می‌ترسند. این توانمندی صاحبان قدرت را تهدید می‌کند. خشونت راهی برای ادامه بقای سیستم مزبور است.»[1]

خشونت جنسی موضوعی وابسته به فرهنگ است.‌گاه آن‌چه در یک فرهنگ، خشونت محسوب می‌شود در فرهنگی دیگر بخشی از ارتباط و لازمه آن به حساب می‌آید. همچنین در نظر گرفتن تعریف‌های قانونی هر کشور از خشونت جنسی و رویکرد مذهبی به آن نیز در پیدایش تفاوت مفهومی موثر است. این تفاوت، نسل‌ها را نیز در برمی‌گیرد؛ چرا که نسل جدید، با مفاهیمی چون حقوق انسانی، بیشتر مواجه می‌شود و منابع اطلاعاتی زیادتری را برای دستیابی به آگاهی در اختیار دارد. گرچه توانمند شدن در جهت استفاده عملی از اطلاعات موجود، خود مبحث دیگری است.

در این‌جا هدف بر این نیست که به تعریف دقیق خشونت جنسی پرداخته شود و تنها به ذکر مواردی از آن بسنده می‌شود. خشونت جنسی، می‌تواند به صورت فیزیکی و دربرگیرنده تجاوز و تهدید، یا کلامی و یا اشکال دیگری از سوء استفاده جنسی باشد. لمس و نوازش کردن، بوسیدن و یا هر گونه تماس ناخواسته، داخل کردن انگشت، زبان، آلت تناسی یا یک شیئی در واژن در حالی که فرد خواهان آن نیست، اجبار به استمنا خود یا دیگری، اجبار به انجام سکس دهانی، اجبار به تماشای فیلم پورنو، اجبار به موضوع عکس‌های سکسی قرار گرفتن، به نمایش گذاشتن اندام جنسی به منظور آزار و تهدید، معاینه‌های غیرضروری و ناراحت‌کننده توسط کادر پزشکی، فحش‌های جنسی، تهدید به تجاوز، مزاحمت‌های کلامی جنسی، همه و همه از مصادیق خشونت جنسی هستند.

چند اشتباه رایج

وقتی صحبت از خشونت می‌شود بسیاری بر این باورند که خشونت جنسی صرفاً به معنای تجاوز یک فرد نا‌شناس به یک زن است. روایت‌هایی مانند این‌که خشونت جنسی تنها فیزیکی است و کلام را شامل نمی‌شود، مردان هیچ وقت قربانی خشونت جنسی و تجاوز نیستند، زنانی که مورد تجاوز قرار می‌گیرند خود اغواگری کرده و موجب این اتفاق می‌شوند و یا هیچ مردی به همسرش تجاوز نمی‌کند، از جمله تصورات غلطی هستند که نسل به نسل منتقل و همچنان حتی در جوامع پیشرفته مطرح هستند.

نگار، ۳۰ ساله از تهران، معتقد است: «ما زنان ایرانی، در جامعه هر روز با خشونت جنسی کلامی و روانی سرو کار داریم. البته لازم به توضیح هست که من اطلاعاتی در خصوص کشورهای دیگر ندارم برای همین فقط زن ایرانی را مثال می‌زنم. گاهی وقتی مردی از زنی ناراحت است، فرقی نمی‌کند ناراحتی سطحی و یا کینه‌ای قدیمی، چنین ناسزا می‌گوید: “زنیکه رو باید کر… یا باید گا…، مادرتو…، خواهرتو….” شاید در بسیاری مواقع ما این الفاظ را بشنویم. چه زمانی که عابر پیاده هستیم و حق عبور با ماست و در حال عبور از خیابان، راننده فحش‌گویان آن هم با صدای بلند از کنارت رد می‌شود چه زمانی که پشت فرمان رانندگی می‌کنی و برای عابرین می‌ایستی تا حق‌شان را رعایت کنی، باز از آینه می‌بینی که از فحش‌های راننده پشت سری بی‌بهره نمانده‌ای. این قضیه مختص آدم‌های بی‌سواد و یا سطح خاصی از جامعه نیست و به صورت امری عمومی در آمده است. قرار است با رابطه جنسی، جسم و روح به اوج برسد در صورتیکه چه همسر خودت و چه دیگری از آن به عنوان کلامی برای توهین و تحقیر دیگران استفاده می‌کنند.»

از سوی دیگر نیز، برخلاف تصور اشتباه رایج، خشونت خانگی یکی از خشونت‌هاست که طی آن زنان به اشکال مختلف توسط همسر خود مورد آزار و اذیت جنسی قرار می‌گیرند. تاکید جامعه و تفاسیر چندگانه از دین بر لزوم تمکین مرد از زن و محق بودن مرد برای درخواست ارتباط جنسی از همسرش در هر زمان بدون درنظر گرفتن شرایط و نظر وی، بر این مشکل دامن می‌زند و مشکلات زیادی را موجب می‌شود. جامعه، قانون، دین و فرهنگ برای مردی که توسط همسرش به اندازه‌ای که خود آن را کافی می‌داند، ارضا نمی‌شود حق ارتباط با زن دیگر را قائل می‌شود و زن را مقصر می‌داند. این رویکرد نادرست به دلیل افسانه اشتباه دیگری است که غریزه جنسی مرد را از زن قوی‌تر می‌داند تا جایی که از کنترل او خارج می‌شود. این افسانه در نفس خود، ماهیت انسانی مردان و کنترل بر رفتار را زیر سئوال می‌برد و توهینی برای آن‌ها محسوب می‌شود.

نگار می‌گوید: «من از بسیاری زنان شنیده‌ام که به طور مثال زن در بستر بیماری بوده و به شدت تب داشته است، با این حال همسرش از او درخواست آمیزش کرده و وقتی پاسخ منفی شنیده است که “مریض هستم” مرد بر درخواست خود اصرار ورزیده و گفته: “تو بخواب من کارم را می‌کنم.” یا زن به خاطر خستگی و هر چیز دیگر تمایل به سکس ندارد و امتناع می‌کند و با واکنش شوهرش مواجه می‌شود که: “وقتی تو نمی‌خواهی و مانع می‌شوی بیشتر به من خوش می‌گذرد.” در این لحظه زن احساس می‌کند مورد تجاوز قرار گرفته است.»

ویژگی‌های شخصیتی فرد قربانی

اشاره به این ویژگی‌ها به معنای آن نیست که فرد قربانی از پیش دارای ویژگی‌هایی است که او را مستعد خشونت می‌کند، بلکه در نظر گرفتن خصوصیاتی است که موجب می‌شود فرد قربانی به هنگام وقوع خشونت توان مقابله با آن را نداشته باشد. آن‌چه ما در تئوری به آن باور داریم یا حتی در گفت‌و‌گو‌های‌مان دیگران را به آن دعوت می‌کنیم، با آن‌چه ما در زندگی واقعی مقابله با خشونت جنسی معنا می‌کنیم تفاوت دارد. ترس از تنها شدن، باورهای مذهبی و یا فرهنگی، نصایح بزرگ‌تر‌ها و یا گروه‌های همسالان، همه و همه می‌توانند باعث شوند در آن لحظه‌ای که باید به چنین خشونتی نه بگوییم، آن را بپذیریم و درد و رنج فیزیکی و روانی‌اش را تحمل کنیم. پذیرش خشونت به هر شکل و از هر نوعش به‌ اندازه مقابله با آن دشوار است. آیا در آن لحظه هیچ فرصت و امکانی برای مقابله هست؟ آیا نیاز به حمایت داریم؟ آیا مفهوم و روش مقابله را می‌دانیم؟

قربانی خشونت می‌تواند برخاسته از‌نژاد، طبقه اجتماعی، سطوح مختلف تحصیلی و شغلی باشد. این افراد به دلیل احساس بی‌کفایتی، توان تاثیر و تغییر در زندگی و محیط اطراف را در خود نمی‌بینند. آن‌ها در اغلب موارد منبع تغییر را در بیرون از خود جست‌وجو می‌کنند. اعتماد به نفس ناکافی، خجالت، احساس گناه، ناامیدی، تنهایی و‌گاه خود تنبیه‌گری، از عواملی هستند که افراد را در مقابل خشونت به انفعال می‌کشانند. در بسیاری موارد ترس از تنها شدن و وابستگی شدید، فرد قربانی را همچنان در کنار آزارگر نگه می‌دارد.

 ویژگی‌های فوق را در مورد انسان‌هایی که از آن‌ها انتظار مقابله می‌رود می‌توان برشمرد اما کودکان، افرادی با معلولیت‌های جسمی و ذهنی، اشخاصی که در بیهوشی به سر می‌برند، قربانیان سوانح طبیعی یا بشری را باید از این موضوع مستثنی کرد. همچنین،‌گاه دادن پاسخ منفی به فرد در حالتی که راه گریزی وجود ندارد و عامل خشونت می‌تواند تهدید جانی محسوب شود خطری به مراتب بیشتر در پی دارد و نمی‌توان از قربانی انتظار مقابله داشت.

اگرچه برخورداری از توانایی‌های شخصی و روانی از عوامل لازم در مقابله با خشونت به شمار می‌آیند اما کافی نیستند. داشتن دانش و آگاهی نسبت به مفهوم خشونت، اشراف کامل به حق مقابله با خشونت، دانستن چگونگی آن و همچنین وجود سیستم‌های حمایتی اجتماعی و قانونی از دیگر ملزومات مقابله با خشونت هستند.

پیمانه ۳۲ ساله، در مورد آگاهی خود نسبت به مفهوم خشونت می‌گوید: «چیزی که در خشونت جنسی به چشم نمی‌آید، تجاوز زناشویی و یا از طرف دوست پسر است. من هر دوی این‌ها را تجربه کردم. منظورم از تجاوز در زناشویی، تحمیل رابطه جنسی است تا جایی که با خشونت کلامی یا حتی جسمی صورت می‌گیرد. در دوران زناشویی متوجه این نبودم که این مسئله تجاوز محسوب می‌شود، ولی بعد‌ها در ارتباط با دوست پسرم با او صحبت کردم. او این مسئله را ابداً قبول نداشت. از این‌که “زیادی اصرار کرده” عذر خواهی کرد ولی این را تحمیل نمی‌دانست و مطلقاً فکر نمی‌کرد آن‌چه قصد انجامش را داشته اگر موفق می‌شد، تجاوز به حساب می‌آمد.»

ویژگی‌های آزارگر

آیا خشونت، قابل پیشگیری است؟ اگرچه خشونت همیشه در خانه و یا میان افراد آشنا اتفاق نمی‌افتد اما برای آن دسته از خشونت‌های خانگی و یا بین آشنایان، توجه به برخی نشانه‌های شخصیتی و رفتاری می‌تواند مفید واقع شود. شخص آزارگر معمولاً پس از مدتی بسیار کوتاه، به طور مثال در کمتر از سه ماه، با ابراز علاقه عمیق، می‌خواهد که رابطه نزدیک‌تری با فرد مورد نظر خود داشته باشد به گونه‌ای بیان می‌کند که اگر پاسخ منفی دریافت کند راه دیگری برای زندگی او باقی نخواهد ماند. پس از آغاز رابطه‌ای نزدیک توقعات غیرمعقول فردآزاردهنده آغاز می‌شوند. تمام نیازهای احساسی، فیزیکی و زندگی او اعم از وظایف شخصی‌اش باید توسط فرد مقابل برآورده شوند و این به عقیده او راهی برای اثبات عشق است. اگر چه برای چنین شخصیتی، در بهترین حالت باز هم شریک زندگی‌اش به میزان کافی خوب نیست. او اعمال کنترل را به بهانه حفظ امنیت و مراقبت و پیشگیری از مواجهه با خطرهای موجود در جامعه که زن از آن مطلع نیست آغاز می‌کند. تمام روابط دوستی او را قطع و سعی می‌کند وی را در یک محیط کاملاً منزوی قرار دهد، نسبت به همه چیز حسادت می‌کند و دیگران را مسئول مشکلات خودش می‌داند. رفتار بی‌رحمانه با حیوانات دارد. تحمل کودکان را ندارد و آن‌ها را تنبیه می‌کند. از کلمات توهین‌آمیز، سرزنش‌کننده و حقارت‌آور استفاده می‌کند. به سرعت از خلقی به خلق دیگر تغییر می‌کند. گاهی آرام و مهربان است و به لحظه‌ای عصبانی و پرخاشگر می‌شود.

راه‌های مقابله

خشونت جنسی تنها در محیط‌های خصوصی اتفاق نمی‌افتد. بنابراین در پیش گرفتن روش‌هایی برای پرهیز از قرار گرفتن در موقعیت‌های خطرناک می‌تواند این خطر را کاهش دهد. آگاهی فرد در مورد مکانی که در آن قرار دارد، پرهیز از رفتن به جاهای دورافتاده، همراه داشتن تلفن همراه، عدم استفاده از هدفون در موقعیت‌های مورد تردید و توانایی شنیدن صداها، اعتماد به احساس ناآرامی و ناراحت بودن در مکان و ترک فوری آن، کنترل میزان مصرف الکل و عدم از دست دادن هوشیاری، گروهی رفتن به مهمانی و یا مکان‌هایی که آشنایی قبلی نسبت به آن‌ها وجود ندارد، عدم قبول نوشیدنی و یا خوراکی از افراد ناآشنا ازجمله این روش‌ها هستند.

اما برای افرادی که در یک موقعیت خصوصی در معرض خشونت جنسی قرار می‌گیرند نیز راهکارهایی پیشنهاد می‌شود: عدم سرزنش خود برای قرار گرفتن در چنین موقعیتی، روراستی با خود و عدم احساس اجبار در پذیرفتن درخواست فرد مقابل، پیدا کردن یک دلیل دروغین برای خروج از موقعیت بدون ایجاد تنش و ضربه زدن به احساس دیگری و در نتیجه برافروخته شدن وی، تمرکز فکری بدون کلام روی راه‌های خروجی ممکن برای فرار با حفظ کنترل بر ظاهر خود و حفظ هوشیاری خلاصه‌ای از راه کارهای ممکن هستند که البته نمی‌توان انتظار داشت همیشه موثر واقع شوند.

یکی از مهم‌ترین واکنش‌ها در مورد خشونت به ویژه خشونت جنسی، شکستن سکوت است. این اقدام در دو سطح جامعه و فرد قربانی باید صورت گیرد. همسایگان، آشنایان و آگاهان از این خشونت به محض اطلاع باید پلیس را در جریان قرار دهند. تصور این‌که خشونت در داخل خانه یا بین دو دوست اتفاق افتاده و دیگر تکرار نخواهد شد تنها یک اشتباه است. این تنها یک آغاز است و عدم تلاش فرد قربانی برای دریافت کمک از سرویس‌های اجتماعی، قانونی، گروه‌های حامی دوستان و یا خانواده به تکرار خشونت کمک خواهد کرد. همچنین لزوم تغییر نگرش سیاستگذاران و مسئولان نسبت به موضوع خشونت و دلایل آن، تغییرات قانونی، ایجاد سرویس‌های حمایتی اجتماعی و آموزش به نیروی انتظامی از جمله مواردی هستند که در کشوری مانند ایران برای کاهش خشونت، از اقدامات ضروری محسوب می‌شوند.

پی‌نوشت:

1. ایو انسلر 

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • پژمان پاییزی

    واقعا مقاله دلچسب بود. اما یک جانبه قضاوت شده بود. اگه منتظر این بنشینیم که زن چی وقت قلبا حاضر به آمیزش می شود شاید ماه دو بار بیش نشود پس مرد باید به استمنا رو آورد.

  • کاربر مهمان

    <p>سلام<br /> متاسفانه جنبش فمینیستی از احقاق حقوق واقعی زنان تبدیل شده به مخالفت با هر چیزی که بوده و گفتن حرفهایی در تضاد 100% با گذشته و هر چقدر لعاب و رنگ تضادش بیشتر انگار فهم گوینده هم بیشتر. نفی مطلق توی مقالات اینچنینی با سیاه نمایی محض و ... تاثیری جز دوری روحی و روانی و جسمی دو جنس ندارد . جنبش واقعی فمینیستی در اصل حرکت در جهت برابری مرد و زن و احقاق حقوق واقعی هر دو طرف است ، نه دوری آنها . ولی متاسفانه شاهدیم هر روز به اسم احقاق حقوق زنان به تضاد دامن زده میشود . گاهی در مواجهه با نوشتارها یا گفتارهایی که روزانه خوانده یا شنیده میشود با خودم فکر میکنم اینها همه در جهت دوری دو جنس و ایجاد حس عدم اعتماد مابین آنهاست و حتی گاهی به این فکر فرو میروم که گوینده یا نویسنده غیر مستقیم [همجنس گرایی زنان] را تبلیغ میکند</p>

  • کاربر مهمان

    <p>بیائید کمی واقع بین باشیم.حتی همسرانی هم که خیلی خیلی با هم تفاهم دارند در مقاطعی ممکنه یکیشون میل به رابطه جنسی نداشته باشه.این تجربه شخصی منه.بعضی وقتا من یا همسرم به دلایل متفاوتی تمایل به رابطه جنسی نداریم.کاملاً طبیعیه.یا اگر هم تمایل داریم میزان آن در هر دو نفر به یک اندازه نیست.در این قبیل موارد میزان لذت جنسی هم مساوی نیست.ایده آل ترین شرایط تمایل حداکثری هر دوطرفه.اما اگه یکی از دو طرف علیرغم عدم تمایل برای لذت جنسی شریک خود (که دوستش دارد) تن به این کار بده اصلاً اتفاق عجیبی نیفتاده.مثل کارهای دیگه (من و همسرم روزمره کارایی میکنیم که شخصاً علاقه ای نداریم و فقط برای لذت همسر خود وبا لذت انجام میدیم).<br /> البته نه آمیزش جنسی ونه هیچ کار دیگه ایی برای همیشه صرفاً برای لذت طرف مقابل قابل دوام نیست ودر صورت عدم تمایل همیشگی یکی از طرفین برای رابطه جنسی باید بررسی اساسی (مشاوره روانپزشکی) بشه.<br /> این حرف های فمنیستی هم که بعضی ها میگن (شکنجه گر وشکنجه دیده و......)به نظرم [درست نیست].<br /> پدر ومادر من 65 و60 سالشونه اغلب با هم صمیمی وخوب بودن .خب بعضی وقتا هم دلخور یا حتی قهر بودن اصلاً هم آسمون به زمین نیومده.حالا که 35 سال دارم می فهمم که هر وقتی اونا با هم خوب بودن (وهستن) لابد هر شب با لذت با هم تماس جنسی با لذت داشتن ولابد هر وقت یکیشون خسته بوده با لذت کمتر این کارو کرده یا اگه ازهم دلخور یا قهر بودن مدتی اصلاً با هم رابطه جنسی نداشتن.<br /> من هم که بچه اونا هستم با همسرم تقریباً مثل اونا هستیم.<br /> ....<br /> کیفیت زندگی مشترک همیشه صفر یا یک نیست.بین این دو اعداد زیادی هست.<br /> اینها رو از مادرم ( که البته مدرک دانشگاهی نداره) ولی استاد زندگیه 8 فرزند و21 نوه و4نتیجه است یادگرفتم وگفتم با شما در میون بذارم شاید مفید باشه.<br /> راستی یادم رفت بگم که مادر من هم درآمد شخصی نداره ولی با جرات میگم که ثروتمند ترین عضو خانواده است.چون با یه اشارش پدرم یه آپارتمان250 میلیونی به اسم دامادمون زد که خونه نداشت ولی مرد با شخصیتی بود.<br /> پدرم میگه هرچی دارم از برکت وجود مادرتونه.<br /> خلاصه تمام بدبختی خانمهای ایرانی از وقتییه که این فمنیست بازیها شروع شده. تو تاریخ وتمدن ایران زن همیشه عزیزترین بوده .<br /> تو فرهنگ ملی ما اوج شخصیت زن مادر شدنه که عزیزترین ومحبوب ترین شخصیت خانواده است ولی تو فرهنگ غرب اوج شخصیت زن مدل ومانکن شدنه.<br /> .....................<br /> ..............................................<br /> پارسا</p>

  • کاربر مهمانsimin

    <p>مقاله كاملا علمي بود....چرا شرايط جامعه رو در نظر نمي گيريد؟جامعه ما يك جامعه زن ستيز ه و بيمار.اگر همسر شما توان جنسي كمي داره،بايد درمان بشه.اگر دوست دختر شما ترجيح ميده باكره بمونه،چون خانواده و پدري مرد سالار داره.اگر از شما بهره كشي ميكنه،سالها رنج مادرشو ديده.بهتر اينه كه به جاي تحليل هاي سوگيرانه ،واقعيت جامعه رو از نگاه يك زن ببينيد.زني كه همميشه بايد مراقب اسيب هاي اجتماعي باشه ،مجبوره زيركانه تر عمل كنه.من اين زنان رو تحسين نمي كنم ولي در برابر مرداني مثل شما،ايا راه ديگري هم هست؟</p>

  • کاربر مهمان

    <p>در مورد اقایی که تجربه دانشگاهشون رو نوشتند باید بگم من کلی دختر توی دانشگاه می شناسم که توسط مردی که بشدت بهشون ابراز علاقه می کردن رها شدن وبعد از ان دخترا فهمیدن که اقا با چند نفر رابطه داشته (نمونه اش خود من)داستان اینه که از همان دست بدهی از همان دست می کیری وقتی زن ایرانی سالها نجابت کرد وعوضش خیانت دید از مردای خائن یادگرفت که تعهد پیش از ازدواج مضحک است !چیزی که اقایون ایرانی شدیدا بر ان تاکید دارن! وبا اون وجدان خودشون رو راحت می کنن !!! واین جریان تا بعد از ازدواج ادامه داره مرد می گه حال بهم نمی ده /دوسش ندارم/زشت شده/شکم داره/ حامله اس/تمکین نمی کنه/ و....به زنشون شرعا خیانت می کنن !!!ولی اکثریت زنها به شوهراشون خیانت نمی کنن ولی چند مرد ایرانی می شناسین که به زنشون خیانت نکرده باشن ؟از ماست که بر ماست . میشه بین گرگ زندگی کنی وبره بمونی ؟ساده دلیه وحماقت محض ..مرد ایرانی باید اصلاح بشه باید یاد بگیره که اینقدر برای شکم وسکس حیوانیت نکنه.راسی برای اصلاح خشونت علیه زنان راهی بهتر از اموزش به پسر بچه ها نیس .</p>

  • امیر

    <p>یک خاطره از اولین رابطه ام براتون تعریف کنم.<br /> وقتی دانشجو بودم سال دوم با دختری آشنا شدم که به من اظهار علاقه میکرد. خب دختر زیبایی بود و منم که اولین تجربه ام با جنس مخالف بود خودمو کاملا درگیر یک رابطه احساس میکردم.<br /> خانم 6 ماه تمام استفاده ها رو از من نمودند و بعد از 6 ماه به این نتیجه رسیدند که ما به درد هم نمیخوریم. البته بعدا فهمیدم که همزمان با چند نفر رابطه داشته و در واقع داشته جفت مناسبشو پیدا میکرده. من چنان از این اتفاق سرخورده شدم که تا آخر دوره لیسانس دور و بر هیچ دختری نگشتم و احساس میکردم که به شعور و احساسم تجاوز شده و ازم بهره کشی شده.حالا اگر همین اتفاقی برای دختری می افتاد زمین و زمان پسر بدبخت رو مقصر میدونستن.چه فرقی هست بین این جور سوء استفاده و سوء استفاده جنسی از خانمها؟</p>

  • کاربر مهمان

    <p>فقط خواستم در جواب خانمی که در بالا نوشته اند که بخاطر &quot;حفظ زندگی زناشویی و نگهداری و حفظ خانواده و حفظ محیطی سالم برای کودکانم&quot; (نقل قول) شکنجه و بدرفتاری راا در زندگی تحمل می کنند ، بگویم همه اینها که نوشته اید بهانه است ! من یکی از همین کودکان هستم ! فکر می کنید خانه ای که در آن یک نفر مریض روانی و شکنجه گر است و یک نفر همیشه شکنجه می شود و تحقیر می شود خیلی محیط سالمی برای پرورش کودک است ؟ فکر می کنید که کودک شما از این محیط چه پیامی می گیرد !؟ اینکه در دنیا دو دسته آدم داریم شکنجه گر و شکنجه شونده ، دومی زجر می کشد پس هر طور شده کاری کن که از اولی باشی ! اخلاق و غیره اصلاً مهم نیست ! اهمیتی به احساس دیگران نده ! هر طور دوست داری ، اگر می توانی ، عمل کن ! چون جامعه به تو که مرد هستی حق میدهد پس تو هم بدون داشتن ذره ای احترام به حقوق انسانهای دیگر از آن استفاده کن ! فکر می کنید پسر شما در زندگی آینده دنبال زنی می گردد که از حقوق انسانی اش کوتاه نیاید و تو رویش بایستد ؟ فکر می کنید بچه ها نمی فهمند وقتی شما تحقیر می شوید ؟ فکر می کنید حیوانیت پدرشان را درک نمی کنند؟ هرگز خودتان را جای آنها گذاشته اید ببینید چقدر دلشان می خواهد که شما یک بار هم که شده جلوی آزاردهنده تان دربیایید و حقتان را طلب کنید !<br /> تنبلی و ترس و توجیهات ... را کنار بگذارید !!!!! بچه هارا بهانه نکنید ! همت کنید و استقلال مالیتان را بدست بیاورید و به چرخه خشونت پایان دهید ! از کسی خارج از خانواده کمک بخواهید ! همکلاسی دبستان من را مادرش به تنهایی بزرگ می کرد و من را پدر و مادری مانند شما و همسرتان ! تا دانشگاه با هم بودیم و از هر کسی بپرسید به شما می گوید (خود من که حاضرم سر آن قسم بخورم چون می دانم و زندگی اش کرده ام ) که حال و روز و وضعیت روانی و زندگی او حتی حالا هم به مراتب از من بهتر است ! همیشه به جرات و اعتماد به نفس مادر او حسرت می خوردم و می خورم ! مادر بت دختر است ! فکر کنید بت شما موجودی ضعیف و بدبخت و توسری خور باشد !!! مادرش زیاد کار می کرد اما سرش بالا بود و اعتماد به نفس و استقلال و احترام به خود را به دخترش یاد داد ! دخترش میدید که مادرش مثل کوه پشت سرش ایستاده !! این می شود آدم سالم .... !!!!</p>

  • کاربر مهمان علی صیامی

    <p>تا آنجایی که سوادم قد می&zwnj;دهد، پدیده&zwnj;های اجتماعی به سادگیِ معادله&zwnj;ی درجه یک ریاضی نیستند و به دو فاکتورِ تابع و متغیر محدود نمی&zwnj;باشند. بر فرض، اگر بخواهیم برای تشریح، فهم و درکِ موضوعی اجتماعی آن را دوفاکتوری ببینیم، فکر می&zwnj;کنم می&zwnj;بایست آن دوفاکتور را در ارتباط متقابل با یکدیگر دید. به گمان من، خشونت در ذات انسان اعم از زن و مرد است. خشونت خانگی-جنسی مرد و زن نمی&zwnj;شناسد. چنین مقالات یکسویه و کم بنیه از متدهای علمی نه تنها چاره&zwnj;ای برای حل مشکل نیست، بل در مقام دفاع از قربانی، قربانی دیگری را موجد می&zwnj;شود. عکس انتخاب شده برای این مطلب، کلیه&zwnj;ی تاکیدهایش تنها یک هدف را دنبال می&zwnj;کند، هدفی که مرد را خشن و متجاوز، و زن را قربانی نشان دهد. فحوای این مقاله قصد دارد غیرمستقیم این ایده را جا بیندازد که در رابطه&zwnj;ی جنسی بین زن و مرد، چه در زناشویی و چه در رابطه&zwnj;ای از نوعی دیگر، تنها زن است که حق تعیین تکلیف دارد. یعنی مرد می&zwnj;بایست تابعی از خواست زن باشد. آیا واقعن مقوله&zwnj;ی سکس، با همه&zwnj;ی پیچیدگی ذاتی&zwnj;اش و همبستگی&zwnj;اش با عوامل متفاوت فردی و اجتماعی با چنین نسخه&zwnj;ای که پریسا کاکایی نوشته حل شدنی&zwnj;ست؟ به مثل در این مطلب به موضوع ساده و پیشِ پا افتاده&zwnj;ی سواستفاده&zwnj;ی اسلحه&zwnj;مانندِ از مقوله&zwnj;ی جنسی برای بدست آوردن امتیاز در رابطه&zwnj;ی زن و مرد اشاره&zwnj;ای نشده است. من مقالات این چنینی؛ یکسویه &nbsp;را مضر برای رسیدن به تعادل رابطه&zwnj;ی زن و مرد می&zwnj;دانم. برای پشتیبانی ادعایم، پریسا کاکایی و خوانندگان این یادداشت را به دو مطلب از خودم در آدرس&zwnj;های زیر ارجاع می دهم.<br /> http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=33826<br /> http://www.zamaaneh.com/zambook/2010/10/post_59.html<br /> علی صیامی</p>

  • کاربر مهمان

    <p>تا قبل از ازدواج که مردان باید تمایلات خودشان را کنترل کنند، بعد از ازدواج هم باید باز این تمایلات را کنترل کنند و بسپارند به میل زن که همان دو هفته یکبار مگر لطفی بکند و راه بیاید<br /> از خودتان بپرسید آیا مرد هم حقوقی احتمالا دارد یا خیر؟<br /> اگر مردی پیدا شد و تمایلاتی قوی و زیاد داشت و نخواست جز با همسرش بخوابد، و همسرش هم از همین انواعی بود که تازه فهمیده اند با یک متجاوز ازدواج کرده اند، بفرمایید چه پیشنهادی دارید؟</p>

  • دکتر ملک زاده

    <p> متاسفانه حرکت یا جنبش هائی که راه می افتد همه یا اکثرا از دید فاشیستی مطرح می شود آزار جنسی به هیچ صورتی مورد پسند نیست ولی نباید از این نکته چشم پوشی کرد که افراد آزار دهنده فقط جنس مذکر است و جنس مونث هیچ کاره هر انسانی که در درون خودش احساس غریزه جنسی داشته باشد می تواند در مقام آزاردهنده قرار بگیرد<br /> پس با این وجود فکر میکنم جهت گیری در مقاله هائی چون این اصلا خوشایند نیست ... شما زمانی می توانید مقاله خود را علمی و راه گشا بدانی که در باره انسان نوشته شده باشد نه درباره تفکر و بینش فمنیستی </p>

  • شایان

    <p>من نمیدونم آیا رابطه جنسی مرد وقتی با اجبار و اکراه هست خشونت بر علیه مرد حساب میشه یا نه، اما مطمئنا خوشایند نیست. یادم نمیاد رابطه جنسی رو که در اون احساس راحتی کرده باشم، فقط تلاش کردم زن رو ارضا کنم (حالا یا شده یا نشده) و خودم خسته و داغون و ارضا روحی نشده فقط حریص تر شدم. دخترها واقعا خودخواه[اند]، وقتی دستت داره میشکنه اینقدر یه حرکت رو تکرار کردی، با تحکم میپرسن پس چرا قطع کردی؟ بدترین خاطره من وقتی هست که در کمال بی حوصلگی داشتم به دختری خدمت مفت و مجانی میکردم و برگشت بهم گفت خوب داری از من استفاده میکنیا. یه بار اینقدر کلافه بودم از موقعیتی که به اجبار توش بودم که دیگه کنترلم رو از دست دادم، یهو پریدم از تخت بیرون فقط چند بار پشت هم گفتم دست از سرم بردار.<br /> اینجا نوشته شخص متجاوز بعد از مدت خیلی کوتاه، مثلا 3 ماه، سکس می خواد!! ببخشید 3 ماه خیلی کوتاهه؟ اونم با دخترهای ایرانی که بیشتر باکرن و 3 ماه که هیچ بعد از 3 سال هم سکسی تو کار نخواهد بود. اگر بعد از 3 ماه دوستی زنی سکس نخواد معنیش این نیست که زنها شهوت ندارن؟ شما که میگید دارن؟ 3 ماه مرد بدبخت باید بیش از حد مهربون باشه، مشکلاتش رو برای خودش نگه داره خوش اخلاقیاشو برای خانم، وظیفه این ور اون ور بردن خانم رو داره، پول باید خرجش کنه (اینجا کسی برابری و این حرفها یادش نیست) هزار جور ناز بکشه بعد کاشف به عمل میاد که خانم باکره هستن و میخوان بمونن. چقدر این مردها پست و تجاوزگرن؟</p> <p>تا جایی که یادم هست رادیو زمانه نظرات مخالف رو پخش نمیکرد. احتمالا این نظر هم به خصوص به خاطر پاراگراف دومش منتشر نشه</p>

  • anahi

    <p>مقاله‌ خوبی‌ بود .ولی‌ با روشهای مقابله موافق نیستم. </p>

  • کاربر مهمان

    <p>سلام دوست عزیز من همیشه از سوی همسرم مورد آزار جنسی قرار گرفته ام این آزار ها به صورت شکنجه های جسمی یا ......نبوده بلکه بیشتر اوقات به صورت شکنجه های روحی بدترین تاثیر های ممکنه را در روح و شخصیت من باقی گذاشته اما به خاطر حفظ زندگی زناشویی و نگهداری و حفظ خانواده و حفظ محیطی سالم برای کودکانم به آن تن در داده ام چون هر بار که با اعتراض من مواجه شده دعوی ما به کل خانواده رسیده و اولین کسی که مرا مورد موأخذه قرار می داد مادر او بود که همیشه در همه چیز دخالت داشت .. من برای حفظ اسرار خانواده و به عبارتی از دید جامعه ی مزخرف ایران همه چیز را پنهان کرده ام و با این روشها تا به امروز زندگی کرده ام هیچ کسی مرا نمی فهمد حتی همسرم این را وظیفه ی من میداند و اگر بخواهم بگویم چرا باید هر وقت تو بخواهی یا هر روشی که تو بخواهی با تو آمیزش داشته باشم میگوید ما زن و شوهریم و اگر تو این کارها را برای من نکنی چه کسی بکند یا اگر من این انتظارها را از تو نداشته باشم ازچه کسی داشته باشم؟ خوب بود من هم میرفتم و با زنان دیگر رابطه برقرار میکردم؟ یا میگوید من فقط تو را دوست دارم و این انتظارات را از تو دارم درست است که او با هیچ زن دیگری نیست اما مرا هم بسیار تحت فشار قرار می دهد و بسیار ی از مواقع به زور با او همبستر میشوم او میداند که من نمی خواهم اما کار خود را میکند و اگر هم مخالفت کنم دعوای مفصلی به را می افتد و همه ی زندگی را تحت شعاع قرار می دهد واقعأ این وضعیت مرا شکنجه میکند اما چاره ای هم نمی یابم چون نه او می فهمد نه هیچ کس دیگری و چون از همان اول مرا از نظر مالی به خود وابسطه نگه داشته هیچ کاری از من بر نمی آید او کاری کرده که با وجودی که من زن سرد مزاجی هم نیستم و اگر رابطه در نتیجه ی عشق و تمایلات دو طرفه باشد بسیار هم برایم خوشایند است حتی از حرف زدن در مورد آن مشمئز میشوم و احساس تنفری عجیب سراپایم را فرا میگیرد حال فکر کنید وقتی میخواهم در آن موقعیت قرار گیرم چه می کشم؟ اینها را نوشتم تا بلکه من هم بتوانم گوشه ای از این جنبشی را که شما آغاز کرده اید را گرفته باشم باشد که مردان بعدی ، پسران ما با خواندن اینها یا شاید هم همسرانی مثل همسر من با خواندن این مطالب در رفتارهایشان تجدید نظری داشته یا ........................ سپاسگذار شما ...........</p>

  • کاربر مهمان

    <p>دختر متجاوز هم داریم. مثلاً من هزارتا کار دارم. بعد شریک من با گریه و زاری از من می خواهد که بهش سر بزنم. اما من هزارتا کار دارم و اصلاً دلم نمی خواهد آخر هفته با کسی سکس داشته باشم. بعد خانم محترم گوش نمی کند و می یاد درخانه و بعد دوباره گریه و زاری می کنه. آخر سر منم از روی استیصال می گم باشه بیا تو. </p> <p>یک نمونه دیگرش هم اینه که من می خواهم کلاً با هیچ دختری نباشم. اما یک دختر زرنگ و سمج به زور خودش را به من قالب می کنه. </p> <p>یک نمونه دیگرش هم اینه که من با یک نفر که سکس نداشتم به من گیر می ده که بیا با هم دوست شیم. باباجون نمی خواهم. </p> <p>خداییش بعضی از دخترهای سمج خیلی اذیت کن هستند.</p>

  • زن

    ایجا هم مردان زبان ما را بریدند و محکوم کردند.پس سهم من کجاست؟ کجا فراغ بال بنویسم؟ ایا جایی برای من هست؟

  • دیبا

    واقعیت این است که مردان در جوامع مختلف آنقدر زور گفته اند وزنان انقدر کینه دارند که عشق در دل بعضی از زنها کمی بی رنگ وبی ارزش است.مردان هم اگر بخواهند زنان را وادار به درک جنسی انها کنند میتوانند با محبت این کار را بکنند نه با زور وعصبانیت اتفاقا مردانی که میل های شدید تر وبالاتر از سطح نرمال دارند بیشتر به این روشهای عصبی روی میاورند و مخصوصا در سطوح پایین طبقاتی بیشتر به چشم میایند ولی البته در بین افراد تحصیل کرده هم دیده میشوند که در این صورت زنان بیشتر مجبور هستند تحمل کنند چون کسی باور نمیکند اقای محترم دکتر و یا استاد دانشگاه اینهمه میل داشته باشد وراه رسدین به امیالش هم خشونت و عصبانیت باشد) در هر صورت من ازدواج کرده ام و همسرم هم مانند تمام مردان میل جنسی دارد ولی تا به حال نشده من را در مخمصه بگذارد و با عصبانیت بگوید که میخواهد با من باشد ولی میدانم مردان زیادی این کار را میکنند ورابطه زناشویی را کلا به دعوا و جدل تبدیل میکنند و حتی گاهی فکر میکنند این مسئله نشانه سوار شدن زن بر مرد است و برای احقاق حقوقشان!!!که مبادا پایمال شود هیچ کوتاه نمیایند و همین حرفهای بالا را میزنند که زنی که بخواهد ماهی یک بار با همسرش باشد چه وچه ولی این اصلا درست نیست زنی اگر از همسرش راضی باشد و فکر نکند این مسئله حالتی اجباری و عصبی دارد محال است کار را به ماهی یک بار دو بار بکشد وحتی اگر خودش هم نخواهد این مسئله را که مردان میل بیشتری دارند را درک میکند ولی همیشه مردان هستند که کار را به این جا میکشند که زن را زده کنند و همین یه دوور باطل میشود که مرد هم در آن میافتد یعنی زن زده شده و مرد هم عصبی تر میشود و کار به جاهای بدتری هم میکشد. واقعا به نظر من اگر مردان اینهمه در جاامعه احساس قدرت نکنند و اینهمه حق به جانب نباشند میلشان هم کمتر خواهد بود واقعا مردی که بخواهد هر روز و هر شب بازنش باشد آنهم به همه انواع که گاها آزار دهنده اند چرا باید به خودش حق بدهد که زنش را مایل به خودش بخواهد و اینهمه هم توقع داشته باشد!!!اگر شما همسری دارید که مانند خود شما کار میکند بچه دارد و باید به امور مختلفی رسیدگی کند واقعا انتظار دارید شب ها هم برای شما مانند ستاره فیلم پورنوباشد. بهترین راه حل این است که زن و مرد از نظر میل جنسی قبل از ازدواج کمی با هم صحبت کنند یا حتی رابطه برقرار کنند تا بفهمند که آیا ار پس هم برمیایند یا خیر وبعد هم خودشان را به هچل نیندازند این مسئله میتواند برای زن هم باشد مردانی هم که حال انجام وظیفه ندارند هم کم نیستند ولی مسئله این است کهزهیچ زنی را ندیده ام در این مورد هوار کند و مانند مردان اینهمه اعتراض کند اتفاقا دوست بنده چون همسری دارد که معتاد شده دچار همین مشکل است ولی من هم افتاقی فهمیدم.به هر حال مردان اگر کمی قدرت کمتری داشته باشند و کمتر طلبکار باشند یا لااقل شریکی مثل وشان را پیدا کنند شاید اوضاع بهتر باشد.ضمنا سکس کاری عاشقانه است نه عملی مثل دفع کردن کمی با ان اگر آرام برخورد کنید شاید نتیجه بهتری بگیرید.

  • کاربر مهمان

    مطلب بسیار مهمی انتخاب کردید-سپاس-بنظرم ما باید یاد بگیریم همه حقیقت نزد همگانه و یه حکم برای همه افراد جامعه درست نیست با این حال بعضی شرایط هست که تو کشور ما بصورت بیماری یا ناهنجاری دراومده مثلا: 1-اکثریت قریب به اتفاق جوانها اعم ازپسرودختر قبل از ازدواج از نظر ارضای جنسی در محدودیت هستند و ازدواج رو راهی برای ارضای جنسی میبینن لذا اوایل ازدواج رابطه جنسی حتی به روزی چند بار میرسه و این همون اوایل باعث اختلاف میشه باید متوجه بود هدف از زدواج سکس نباید باشه که از همون اول با شکست روبرو میشه 2-دخترهای ایرانی همیشه فکر میکنند و از بچگی یادشون میدن اگر با یه مرد رابطه جنسی داشتی -توبازنده ومرده برنده ست!!من به تحلیل این موضوع قبل از ازدوج کاری ندارم ولی بعد ازدواج هم اکثرخانمها همین فکرو دارند لذا درقبال رابطه جنسی فکرمیکنند مرد باید یه کار فوق العاده براشون بکنه یا چیزی رو بخره وووودرصورتی در یه سکس سالم که هردو نفر لذت میبرن وارضا میشن منتی کسی بر کسی دیگه نباید داشته باشه 3-رابطه جنسی یه وسیله است برای نزدیکی بیشتر و صمیمیت زیادترنه یه هدف والا واساسی -متاسفانه دخترهای ایرانی البته اکثرا فکرمیکنن مرده فقط برای سکس باهاش ازدواج کرده لذا سکس رو کالایی برای مبادله و گروگان گیری و امتیاز گیری وووومیدونند که شاید ریشه اش تو قسمت2 باشه -ولی به هر حال این طرز فکر اثرات ناخوشایندی بر زندگی داره 4-به خطر جامعه مردسالار ایران -زنها کمتر مجال حضور وبیان احساسات و نظراتشون رو داشته اند لذا بعد ازدواج هم عموما بدلیل کمبود اطلاعات واموزش جنسی از سکس اطلاعاتی درست و واقعی ندارند و در رابطه ارضا نمیشن ونمیتونن بیان کنن و درصد کمی اصولا تصور درستی از ارضا شدن ندارن این امر در دراز مدت باعث بروز سرد مزاجی میشه واین بنوبه خود باعث بروز مشکلاتی دیگه وکم شدن سکس وارتاط میشه من متاهلم و ده ساله ازدواج کردم هرکاری کردم بتونم نظر همسرم رو درست کنم واقعا نشد باکتاب و فیلم ومشاوره هم نشد-الان مدتیه خودم احساس سرد مزاجی میکنم وتا الان بخانمم خیانت نکردم -ولی واقعیت اینه با توجه به جامعه ایران که در خانواده اکثرا مردها میل بیشتری بسکس داند با توجه بمطالب بالا که خانمها اصولا در مورد سکس تصورات درستی ندارند(در اکثر موارد البته وبخصوص خانواده ها و شهرها و روستاهای سنتی)وبتدریج بسرد مزاجی دچار میشن مرد باید چکار کنه؟به استمنا پناه بیاره؟بخیانت؟یا اگه سکس بخواهد به تجاوز و خشونت محکوم بشه؟