«چرا ما زنها به هر چیزی که به ما میدهند، عادت میکنیم؟»
<p>پانته‌آ بهرامی - بدن و انرژی نهفته در آن بن‌مایه‌ی نمایشگاهی بود که تحت عنوان «برخلاف هنجار‌ها» در نگارخانه‌ی «کلیو» در شهر نیویورک برگزار شد. در روزهای پایانی ماه ژوئن شاهد گشایش این نمایشگاه بودیم که در آن آثار ویدیویی و پرتره‌ی هفت هنرمند که یا در خاورمیانه زندگی می‌کنند، و یا آثارشان در مورد این منطقه است، به نمایش گذاشته شد.</p> <!--break--> <p>در نمایشگاه «برخلاف هنجارها» آثار دو ایرانی خودنمایی می‌کند.</p> <p><br /> <a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110630_Pantea_barkhalafe_Hanjarha.mp3"><img alt="" align="middle" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/musicicon.jpg" /></a><br /> </p> <p><strong>نگاه بی‌پروا در آثار فیلمساز جوان</strong></p> <p> </p> <p>یکی از آن‌ها نگار بهبهانی است. ویدیوی او با عنوان «هر شب سه بوسه» یکی از تأثیرگذار‌ترین آثار نمایشگاه «برخلاف هنجارها» بود. این فیلم پنج دقیقه‌ای با شجاعت و بی‌پروایی قابل تأملی موضوع زن، جنسیت او و ارضاء جنسی را در کانون توجه خود قرار داده بود. این ویدئو با فرمی شاعرانه و بازی‌های سنجیده شکل گرفته است. فیلمساز با استفاده از لباس‌های زنانه و ترکیبی از شعر، صدای آب و موسیقی حسی شاعرانه را به بیننده منتقل می‌کند. در عین حال از نظر محتوا اعتراضی‌ست به عدم ارضای جنسی زن، ماندن و تحمل شرایط موجود. <br /> </p> <p>نگار بهبهانی در این ویدئوی چندلایه‌ای موضوعی را طرح می‌کند که در ذهن‌ها وجود دارد، اما کمتر هنرمندی به آن می‌پردازد. این هنرمند جوان نه تنها بی‌پروا موضوع «ارضای جنسی» زنان را که در جوامع اسلامی از تابوهای خانوادگی و اجتماعی‌ست، مورد کنکاش قرار می‌دهد، بلکه نگاهی چند لایه‌ای به زن دارد و عدم ارضای جنسی و سکوت زن را به چالش می‌کشد.</p> <p><br /> در پایان ویدیوی «هر شب سه بوسه»، یک زن جوان بدن خودش را می‌دوزد. این نگاه درونگرا شاید به‌ویژگی بخشی از زنان جامعه ایران و در یک نگاه گسترده‌تر شاید حتی به گروهی از زنان در جهان معطوف باشد. نظر یکی از تماشاگران را می‌شنویم:</p> <p> </p> <p><strong><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/PANTEABP02.JPG" />یک تماشاگر</strong> - خیلی زنانه بود کار، ولی در عین حال خیلی محکم بود. و اینکه [زن جوان در فیلم] چطور با شماره‌ها بازی می‌کرد، [توجه] مرا خیلی جلب کرد. این موضوع توجه‌ام را جلب کرد که [زن جوان در فیلم] همه‌ی ثانیه‌ها را می‌شمرد و‌‌ همان‌طور که ثانیه‌ها را می‌شمرد، با ضربآهنگ هم ما این ثانیه‌ها را می‌دیدیم. در واقع رابطه‌ی بین این زن و مرد و هیجانی که ضربآهنگ موزیک کار به‌وجود آورده بود، به اضافه‌ی شعری که در زیرنویس آمده بود، همه باهم تداخل کرده بودند تا هیجان همراه با اضطراب را به بیننده منتقل کنند. حداقل برای من این‌طور بود. یعنی درست است که یک قطعه خیلی شاعرانه به نظر می‌آمد و خیلی لطیف، ولی در عین حال تماشاگر منتظر یک اتفاق و یک حادثه بود. اینکه یکی از این دو نفر اعتراض کند یا اتفاقی بیفتد که آرامش زندگی روزانه‌شان به‌هم بخورد. اتفاقاً به نظر من نکته در همین بود که هیچ اتفاقی نیفتاد و در آخر می‌بینیم که این دختر بدن خودش را می‌دوزد. مثل این است که می‌خواهد خودش را که از هم باز و پاره شده، دوباره به همدیگر بچسباند. [این موضوع] فقط مربوط به زن ایرانی نیست؛ می‌توان خیلی جهانی‌تر به آن نگاه کرد. ولی نکته‌ی قابل توجه این است که این فیلم در ایران ساخته شده و همین معنای این قطعه را عوض می‌کند. اگر این فیلم در هر جای دیگر دنیا ساخته می‌شد، آدم فکر می‌کرد یک فیلم کوتاه است درباره‌ی ارتباط زن و مردی که زن در این رابطه ارضاء جنسی نمی‌شود. به همین سادگی. ولی برای من واقعاً این موضوع جالب بود که چرا، چرا به زنی که ارضاء نمی‌شود، این قدر نگاه شاعرانه می‌شود؟ آیا این زن واقعاً راضی‌ست یا فیلمساز می‌خواهد در این فیلم چه بگوید؟ می‌خواهد بگوید که چرا همه‌تان نشسته‌اید و هیچ کاری نمی‌کنید یا می‌خواهد بگوید چرا ما زن‌ها عادت می‌کنیم به هر چیزی که به ما می‌دهند و حتی از حقیقی‌ترین و خصوصی‌ترین حقی که داریم، دفاع نمی‌کنیم.</p> <p>من فکر می‌کنم با توجه به جامعه‌ای که می‌شناسیم و با اتفاقاتی که در خاورمیانه و در ایران می‌افتد، این موضوع به این واقعیت برمی‌گردد که زن جوان در این فیلم کوتاه فقط یک زن نیست. او شخصیت یک جامعه را نشان می‌دهد و اینکه نسبت به اتفاق‌هایی که برایش می‌افتد، چه واکنشی نشان می‌دهد. برای همین این فیلم به نظر من لایه‌های متفاوتی داشت. فکر می‌کنم بی‌پروایی و گستاخی فیلم نیز شاید به خاطر جوانی کارگردان باشد. به‌هر حال جسارت از جوانی می‌آید و من خوشحالم که فیلمساز جسورانه به موضوع «عدم ارضای جنسی زنان» در این فیلم پرداخته بود.</p> <p> </p> <p><strong>تحمل شرایط موجود</strong></p> <p> </p> <p>شعر این ویدیو از آثار خود فیلمساز است و موسیقی آن کار نوید فشامی است. یکی دیگر از تماشاگران نمایشگاه که به‌تازگی از ایران آمده می‌گوید: <br /> </p> <p><strong><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/PANTEABP03.JPG" />یکی دیگر از تماشاگران </strong>- فکر می‌کنم در رابطه با جامعه ایران و زنی که در ایران است، کار خیلی خوبیست. چون اولاً حالت تنها بودن زن را نشان می‌دهد. یک حالت بسته بودن و اینکه حالا جایی تنها نشسته. از جهت دیگرهم اینکه بدنش را می‌دوزد می‌تواند نشانه‌ی این باشد که خودش را بهبود می‌بخشد. یعنی ممکن است نماد این باشد که اگر [زن جوان در فیلم] التیام و بهبود یابد، ممکن است رابطه‌اش هم با همسرش بهتر شود. یا اینکه [فیلمساز می‌خواهد نشان دهد] که چقدر [زن جوان در فیلم] از درون اذیت می‌شود و تنها بودنش، و اینکه در رابطه‌اش چه اتفاقی افتاده، او را اذیت می‌کند. به‌نظر من فیلمساز پایان فیلم را باز می‌گذارد که بیننده خودش هرچه می‌خواهد از آن دریافت کند، به نظر من خیلی کار ویژه‌ای است. <br /> </p> <p>کلاً زنان ایرانی شکل خاص خودشان را دارند، بسیاری از مسائل را در تنهایی خودشان تحمل می‌کنند. یعنی اگر خیلی هم دردشان بیاید، همین طوری تحمل می‌کنند و هیچ وقت بیرون نمی‌ریزند. چون این قدر سرکوب‌شده این قضیه که فکر می‌کنند‌‌ همان بهتر که در تنهایی تحمل کنند، یا راه دیگری را نمی‌دانند. چون عادت کرده‌اند به اینکه حالا من درد می‌کشم، شاید نسل بعد از من بهتر شد، شاید دخترم بهتر شد. ولی بازهم همین اتفاق به روش‌های مختلف [برای نسل‌های بعدی] می‌افتد. من فکر می‌کنم در فرهنگ ما این مسئله‌ مدت‌هاست وجود دارد.</p> <p> </p> <p>نمایشگاه «برخلاف هنجار‌ها» با حمایت کانون «آرته‌ایست» یا «هنر شرق» به اجرا درآمد. باراک آل زید طراح هنری «هنر شرق» در مورد اثر ویدئویی «هر شب سه بوسه» می‌گوید:</p> <p> </p> <p><strong><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/PANTEABP04.JPG" />باراک آل زید </strong>[به زبان اصلی] - آنچه کار نگار را برای من جذاب می‌کند، این است که او داستان جنسیت زن و نقش او را بدون استفاده از عناصر خسته‌کننده، کهنه و استعاره‌گونه‌ای تعریف می‌کند که معمولاً به صورت عادت تصویری و مشمئزکننده‌ای در مورد زن و پیکر او و توانایی وی برای سکسی بودن وجود دارد. اما کار او بسیار بی‌پروا و در عین حال ظریف و زیباست. این ویدئو مثل تصاویر یک رقص به نظر می‌آید. ویدئو قوی و جذابی بود. وقتی آن را دیدم، فکر کردم که در زمینه‌ی یک نمایشگاه در مورد پیکر و بدن زن می‌گنجد. چه بیننده را با مسائلی مانند نقش زن و جنسیت او درگیر می‌کند و همچنین بسیار شاعرانه است. به معنای دیگر بدون توجه به تابو بودن موضوع به نظرم انتخاب عاقلانه‌ای بود. چون کار او فرای این تابو بوده و به این دلیل قوی است که موضوع تابویی را مورد کنکاش قرار می‌دهد. به خاطر زیبایی! به خاطر زیبایی پیکر زنانه و زیبایی زن.</p> <p> </p> <p><strong>خاطره‌ی جایگزین نوستالژی</strong></p> <p> </p> <p>در نمایشگاه «برخلاف هنجارها» علاوه بر این از «میراک جمال» هنرمند ایرانی مقیم برلین نیز چند ویدئو و دو پرتره به نام «مرد دونده» به نمایش گذاشته شد. میراک در زمان کودکی از ایران به آلمان مهاجرت کرد. «مرد دونده» در جای خود در سه مکان درجا می‌دود. در مقابل مجسمه‌ی مارکس و انگلس، دیگری در مقابل سفارت عراق در برلین شرقی و سومی در برج ارتباطی. باراک آل زید طراح هنری نمایشگاه آثار او را ویژه می‌انگارد و می‌گوید:</p> <p> </p> <p><strong>باراک آل زید</strong> [به زبان اصلی] - به نظر میراک، ایده یعنی نگاه به گذشته بدون تأسف و بدون احساس تنهایی و تمنا. نوعی نوستالژی که عنصر اعتراض در آن نیست. معمولاً مطالب نوشتاری و رسانه‌ای دارای نوستالژی و تأسف به گذشته است و این مکان‌ها مثلاً ایران و خاورمیانه غیرقابل جایگزین‌اند. ولی کار میراک بسیار قوی است. در این دویدن‌ درجا وی خاطره را جایگزین می‌کند، جایگزین آن تمنای خالی و یا تنهایی تهی؛ و جالب است که همراه با این ویدئو شاهد پرتره‌ی پدر و مادرش هستیم. بسیاری از بینندگان هنگام گشایش نمایشگاه گفتند این تصاویر برایشان بسیار آشناست. بنابراین اضافه کردن ویدئو و پرتره یک حس عمیق خصوصی و خانوادگی خلق کرده است.</p> <p> </p> <p>کریستینا هرون صاحب نگارخانه در مورد انگیزه‌ی به نمایش گذاشتن آثار هنرمندان خاورمیانه گفت:</p> <p> </p> <p><strong>کریستینا هرون</strong> [به زبان اصلی] - تمرکز اولیه‌ی من بر هنرمندانی‌ست که در خاورمیانه هستند. هنرمندانی که یا خود در این منطقه زندگی می‌کنند و یا هنرمندانی که در خارج از کشور هستند، ولی به موضوعاتی در این منطقه می‌پردازند. همچنین من آثار هنرمندان معاصر نیویورک را به نمایش گذاشته‌ام که رابطه‌ی بین‌المللی و در حال تحول دو دنیای مختلف را نشان دهم. در لبنان بین سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۷ در یک نگارخانه که مدیر آن اکنون مرکز هنری بیرون را اداره می‌کند، قبل از تعطیلی آن کار می‌کردم. در آنجا موضوعاتی مورد کنکاش قرار می‌گرفت که معمولاً به آن پرداخته نمی‌شود و [آثار] هنرمندانی [به نمایش گذاشته می‌شد] که صدایی ندارند. بنابراین وقتی دوباره به نیویورک برگشتم، تصمیم مشخصم این بود که با چنین هنرمندانی کار کنم و فضایی ایجاد کنم و آثار آن‌ها را به نمایش بگذارم.</p> <p> </p> <p><strong>عکس‌ها:</strong> پانته‌آ بهرامی<br /> </p>
پانتهآ بهرامی - بدن و انرژی نهفته در آن بنمایهی نمایشگاهی بود که تحت عنوان «برخلاف هنجارها» در نگارخانهی «کلیو» در شهر نیویورک برگزار شد. در روزهای پایانی ماه ژوئن شاهد گشایش این نمایشگاه بودیم که در آن آثار ویدیویی و پرترهی هفت هنرمند که یا در خاورمیانه زندگی میکنند، و یا آثارشان در مورد این منطقه است، به نمایش گذاشته شد.
در نمایشگاه «برخلاف هنجارها» آثار دو ایرانی خودنمایی میکند.
نگاه بیپروا در آثار فیلمساز جوان
یکی از آنها نگار بهبهانی است. ویدیوی او با عنوان «هر شب سه بوسه» یکی از تأثیرگذارترین آثار نمایشگاه «برخلاف هنجارها» بود. این فیلم پنج دقیقهای با شجاعت و بیپروایی قابل تأملی موضوع زن، جنسیت او و ارضاء جنسی را در کانون توجه خود قرار داده بود. این ویدئو با فرمی شاعرانه و بازیهای سنجیده شکل گرفته است. فیلمساز با استفاده از لباسهای زنانه و ترکیبی از شعر، صدای آب و موسیقی حسی شاعرانه را به بیننده منتقل میکند. در عین حال از نظر محتوا اعتراضیست به عدم ارضای جنسی زن، ماندن و تحمل شرایط موجود.
نگار بهبهانی در این ویدئوی چندلایهای موضوعی را طرح میکند که در ذهنها وجود دارد، اما کمتر هنرمندی به آن میپردازد. این هنرمند جوان نه تنها بیپروا موضوع «ارضای جنسی» زنان را که در جوامع اسلامی از تابوهای خانوادگی و اجتماعیست، مورد کنکاش قرار میدهد، بلکه نگاهی چند لایهای به زن دارد و عدم ارضای جنسی و سکوت زن را به چالش میکشد.
در پایان ویدیوی «هر شب سه بوسه»، یک زن جوان بدن خودش را میدوزد. این نگاه درونگرا شاید بهویژگی بخشی از زنان جامعه ایران و در یک نگاه گستردهتر شاید حتی به گروهی از زنان در جهان معطوف باشد. نظر یکی از تماشاگران را میشنویم:
یک تماشاگر - خیلی زنانه بود کار، ولی در عین حال خیلی محکم بود. و اینکه [زن جوان در فیلم] چطور با شمارهها بازی میکرد، [توجه] مرا خیلی جلب کرد. این موضوع توجهام را جلب کرد که [زن جوان در فیلم] همهی ثانیهها را میشمرد و همانطور که ثانیهها را میشمرد، با ضربآهنگ هم ما این ثانیهها را میدیدیم. در واقع رابطهی بین این زن و مرد و هیجانی که ضربآهنگ موزیک کار بهوجود آورده بود، به اضافهی شعری که در زیرنویس آمده بود، همه باهم تداخل کرده بودند تا هیجان همراه با اضطراب را به بیننده منتقل کنند. حداقل برای من اینطور بود. یعنی درست است که یک قطعه خیلی شاعرانه به نظر میآمد و خیلی لطیف، ولی در عین حال تماشاگر منتظر یک اتفاق و یک حادثه بود. اینکه یکی از این دو نفر اعتراض کند یا اتفاقی بیفتد که آرامش زندگی روزانهشان بههم بخورد. اتفاقاً به نظر من نکته در همین بود که هیچ اتفاقی نیفتاد و در آخر میبینیم که این دختر بدن خودش را میدوزد. مثل این است که میخواهد خودش را که از هم باز و پاره شده، دوباره به همدیگر بچسباند. [این موضوع] فقط مربوط به زن ایرانی نیست؛ میتوان خیلی جهانیتر به آن نگاه کرد. ولی نکتهی قابل توجه این است که این فیلم در ایران ساخته شده و همین معنای این قطعه را عوض میکند. اگر این فیلم در هر جای دیگر دنیا ساخته میشد، آدم فکر میکرد یک فیلم کوتاه است دربارهی ارتباط زن و مردی که زن در این رابطه ارضاء جنسی نمیشود. به همین سادگی. ولی برای من واقعاً این موضوع جالب بود که چرا، چرا به زنی که ارضاء نمیشود، این قدر نگاه شاعرانه میشود؟ آیا این زن واقعاً راضیست یا فیلمساز میخواهد در این فیلم چه بگوید؟ میخواهد بگوید که چرا همهتان نشستهاید و هیچ کاری نمیکنید یا میخواهد بگوید چرا ما زنها عادت میکنیم به هر چیزی که به ما میدهند و حتی از حقیقیترین و خصوصیترین حقی که داریم، دفاع نمیکنیم.
من فکر میکنم با توجه به جامعهای که میشناسیم و با اتفاقاتی که در خاورمیانه و در ایران میافتد، این موضوع به این واقعیت برمیگردد که زن جوان در این فیلم کوتاه فقط یک زن نیست. او شخصیت یک جامعه را نشان میدهد و اینکه نسبت به اتفاقهایی که برایش میافتد، چه واکنشی نشان میدهد. برای همین این فیلم به نظر من لایههای متفاوتی داشت. فکر میکنم بیپروایی و گستاخی فیلم نیز شاید به خاطر جوانی کارگردان باشد. بههر حال جسارت از جوانی میآید و من خوشحالم که فیلمساز جسورانه به موضوع «عدم ارضای جنسی زنان» در این فیلم پرداخته بود.
تحمل شرایط موجود
شعر این ویدیو از آثار خود فیلمساز است و موسیقی آن کار نوید فشامی است. یکی دیگر از تماشاگران نمایشگاه که بهتازگی از ایران آمده میگوید:
یکی دیگر از تماشاگران - فکر میکنم در رابطه با جامعه ایران و زنی که در ایران است، کار خیلی خوبیست. چون اولاً حالت تنها بودن زن را نشان میدهد. یک حالت بسته بودن و اینکه حالا جایی تنها نشسته. از جهت دیگرهم اینکه بدنش را میدوزد میتواند نشانهی این باشد که خودش را بهبود میبخشد. یعنی ممکن است نماد این باشد که اگر [زن جوان در فیلم] التیام و بهبود یابد، ممکن است رابطهاش هم با همسرش بهتر شود. یا اینکه [فیلمساز میخواهد نشان دهد] که چقدر [زن جوان در فیلم] از درون اذیت میشود و تنها بودنش، و اینکه در رابطهاش چه اتفاقی افتاده، او را اذیت میکند. بهنظر من فیلمساز پایان فیلم را باز میگذارد که بیننده خودش هرچه میخواهد از آن دریافت کند، به نظر من خیلی کار ویژهای است.
کلاً زنان ایرانی شکل خاص خودشان را دارند، بسیاری از مسائل را در تنهایی خودشان تحمل میکنند. یعنی اگر خیلی هم دردشان بیاید، همین طوری تحمل میکنند و هیچ وقت بیرون نمیریزند. چون این قدر سرکوبشده این قضیه که فکر میکنند همان بهتر که در تنهایی تحمل کنند، یا راه دیگری را نمیدانند. چون عادت کردهاند به اینکه حالا من درد میکشم، شاید نسل بعد از من بهتر شد، شاید دخترم بهتر شد. ولی بازهم همین اتفاق به روشهای مختلف [برای نسلهای بعدی] میافتد. من فکر میکنم در فرهنگ ما این مسئله مدتهاست وجود دارد.
نمایشگاه «برخلاف هنجارها» با حمایت کانون «آرتهایست» یا «هنر شرق» به اجرا درآمد. باراک آل زید طراح هنری «هنر شرق» در مورد اثر ویدئویی «هر شب سه بوسه» میگوید:
باراک آل زید [به زبان اصلی] - آنچه کار نگار را برای من جذاب میکند، این است که او داستان جنسیت زن و نقش او را بدون استفاده از عناصر خستهکننده، کهنه و استعارهگونهای تعریف میکند که معمولاً به صورت عادت تصویری و مشمئزکنندهای در مورد زن و پیکر او و توانایی وی برای سکسی بودن وجود دارد. اما کار او بسیار بیپروا و در عین حال ظریف و زیباست. این ویدئو مثل تصاویر یک رقص به نظر میآید. ویدئو قوی و جذابی بود. وقتی آن را دیدم، فکر کردم که در زمینهی یک نمایشگاه در مورد پیکر و بدن زن میگنجد. چه بیننده را با مسائلی مانند نقش زن و جنسیت او درگیر میکند و همچنین بسیار شاعرانه است. به معنای دیگر بدون توجه به تابو بودن موضوع به نظرم انتخاب عاقلانهای بود. چون کار او فرای این تابو بوده و به این دلیل قوی است که موضوع تابویی را مورد کنکاش قرار میدهد. به خاطر زیبایی! به خاطر زیبایی پیکر زنانه و زیبایی زن.
خاطرهی جایگزین نوستالژی
در نمایشگاه «برخلاف هنجارها» علاوه بر این از «میراک جمال» هنرمند ایرانی مقیم برلین نیز چند ویدئو و دو پرتره به نام «مرد دونده» به نمایش گذاشته شد. میراک در زمان کودکی از ایران به آلمان مهاجرت کرد. «مرد دونده» در جای خود در سه مکان درجا میدود. در مقابل مجسمهی مارکس و انگلس، دیگری در مقابل سفارت عراق در برلین شرقی و سومی در برج ارتباطی. باراک آل زید طراح هنری نمایشگاه آثار او را ویژه میانگارد و میگوید:
باراک آل زید [به زبان اصلی] - به نظر میراک، ایده یعنی نگاه به گذشته بدون تأسف و بدون احساس تنهایی و تمنا. نوعی نوستالژی که عنصر اعتراض در آن نیست. معمولاً مطالب نوشتاری و رسانهای دارای نوستالژی و تأسف به گذشته است و این مکانها مثلاً ایران و خاورمیانه غیرقابل جایگزیناند. ولی کار میراک بسیار قوی است. در این دویدن درجا وی خاطره را جایگزین میکند، جایگزین آن تمنای خالی و یا تنهایی تهی؛ و جالب است که همراه با این ویدئو شاهد پرترهی پدر و مادرش هستیم. بسیاری از بینندگان هنگام گشایش نمایشگاه گفتند این تصاویر برایشان بسیار آشناست. بنابراین اضافه کردن ویدئو و پرتره یک حس عمیق خصوصی و خانوادگی خلق کرده است.
کریستینا هرون صاحب نگارخانه در مورد انگیزهی به نمایش گذاشتن آثار هنرمندان خاورمیانه گفت:
کریستینا هرون [به زبان اصلی] - تمرکز اولیهی من بر هنرمندانیست که در خاورمیانه هستند. هنرمندانی که یا خود در این منطقه زندگی میکنند و یا هنرمندانی که در خارج از کشور هستند، ولی به موضوعاتی در این منطقه میپردازند. همچنین من آثار هنرمندان معاصر نیویورک را به نمایش گذاشتهام که رابطهی بینالمللی و در حال تحول دو دنیای مختلف را نشان دهم. در لبنان بین سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۷ در یک نگارخانه که مدیر آن اکنون مرکز هنری بیرون را اداره میکند، قبل از تعطیلی آن کار میکردم. در آنجا موضوعاتی مورد کنکاش قرار میگرفت که معمولاً به آن پرداخته نمیشود و [آثار] هنرمندانی [به نمایش گذاشته میشد] که صدایی ندارند. بنابراین وقتی دوباره به نیویورک برگشتم، تصمیم مشخصم این بود که با چنین هنرمندانی کار کنم و فضایی ایجاد کنم و آثار آنها را به نمایش بگذارم.
عکسها: پانتهآ بهرامی
نظرها
نظری وجود ندارد.