اسطورهها و فرهنگ و طبیعت ایران در پاریس
<p>ایرج ادیب‌زاده - بر اساس یک سنت هر ساله نقاشان بزرگ در فرانسه، در یک یا چند روز در اوایل تابستان و اواخر پاییز، درهای آتلیه‏ها یا کارگاه‏های خودشان را به روی مردم باز می‏کنند.</p> <!--break--> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110701_paris_Adibzadeh.mp3"><img alt="" align="middle" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/musicicon.jpg" /></a></p> <p>بر اساس این سنت، در محله‏ی چهاردهم پاریس چهار نقاش بزرگ و نام‏آور دهه‏ی ۷۰ ایران که البته به دهه‏ی درخشان هنر، نقاشی، ادبیات و سینما معروف است، درهای آتلیه‏های خودشان را گشودند و آثار باارزشی را که برخی هنوز در هیچ نمایشگاهی دیده نشده‏اند، به تماشا گذاشتند. این چهار هنرمند در آن سال‌ها از پایه‏گذاران جنبش مدرنیسم در نقاشی ایران بودند.<br /> </p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/ADIBIRAJNP02.jpg" />در طی گشودن در آتلیه‏ها که در فرانسه به Porte Ouverte معروف است، بیش از ۵۰ تابلو از کارهای چهار نقاش ایرانی به تماشای عموم مردم گذاشته شد که با استقبال فراوان، به‏ویژه از سوی فرانسوی‏ها و گروهی از ایرانیان مقیم پاریس روبرو شده است.<br /> </p> <p>در این رویداد هنری و فرهنگی که دو روز به طول انجامید، کارهای قاسم حاجی‏زاده که بیشتر روی اسطوره‏های مردمی و عکس‏های تاریخی و گاه مقایسه‏ای بین رؤیا و واقعیت کار می‏کند و تاریخ ایران را از طریق عکس‏های تاریخی زنده کرده است، همراه آثاری از درخشانی که همین کار را با تاریخ ایران باستان انجام داده و نقاش فرهنگ و تمدن ایران باستان است، هم‏چنین ایوب امدادیان که نقاش طبیعت‏گرا است و این‏بار صخره‏های دریا را مقابل چشمان تماشاگر قرار داده است و سرانجام نقاشی‏های بهمن بروجنی، نقاش فیگوراتیو که تابلوهای مشهوری، از جمله «صحرای محشر» دارد، به نمایش عمومی درآمده‏اند.<br /> </p> <p>نکته‏ی مهم این است ‏که هر چهار نقاش ایرانی شرکت کننده در این Porte 0uverte کارشان را با هم از هنرستان و دانشکده‏ی هنرهای زیبا در ایران آغاز کرده‏اند و هر چهار نفر بیش از ۲۰ سال است که در پاریس به کار هنری ادامه می‏دهند.<br /> </p> <p>با هم سری به این رویداد هنری می‏زنیم و نخست از قاسم حاجی‏زاده درباره‏ی هدف این Porte Ouverteیا «روزهای درهای باز آتلیه»‏ می‏پرسم:</p> <p> </p> <p><strong>قاسم حاجی‏زاده </strong>- این یک سنت است. یعنی رسمی هر ساله است که آرتیست‏های محله‏ی چهاردهم پاریس درهای آتلیه‏ها را باز می‏کنند. امسال من از این سه دوست، یعنی آقایان امدادیان، درخشانی و بروجنی دعوت کردم، آن‏ها نیز قبول کردند و ما کارهای‏مان را در اینجا عرضه کردیم.</p> <p> </p> <p><strong>آیا شما نقطه‏ی مشترکی در کار نقاشی با هم دارید؟</strong></p> <p> </p> <p>بله همان نقاشی و دیگر انسانیت!</p> <p> </p> <p><strong>آقای امدادیان، شما بفرمایید که چه نقطه‏ی مشترکی بین شما هست که در کنار هم این نمایشگاه را گذاشته‏اید؟</strong></p> <p> </p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/ADIBIRAJNP03.jpg" />ایوب امدادیان: یکی دوستی و محبتی است که سال‏ها با هم داریم و با همدیگر با هنرمان زندگی کرده‏ایم. یعنی تنها نقطه‏ی مشترک‏ بزرگ‏مان همین نقاشی‏مان است که همیشه با هم بوده‏ایم و ادامه خواهیم داد. امیدوارم!</p> <p> </p> <p><strong>خود شما بیشتر روی چه موضوع‏هایی که کار می‏کنید؟</strong></p> <p> </p> <p>تمی که در این نمایشگاه انتخاب کرده‏ام، تم طبیعت، صخره‏ها و دریاست. تم فعلی من این است.</p> <p> </p> <p><strong>ولی سوژه‏های شما همیشه با طبیعت بوده است.</strong></p> <p> </p> <p>تقریباً بله. نمی‏دانم چرا؟… ولی این‏طور بوده.</p> <p> </p> <p><strong>چرا شما همیشه به طبیعت نگاه می‏کنید؟</strong></p> <p> </p> <p>برای این‏که فکر می‏کنم بهترین چیز‏ها را به من می‏دهد. هرچه بخواهم می‏توانم از طبیعت بگیرم. حال زمانی این مطلب خیلی سمبلیک برایم مطرح می‏شود. مانند همین صخره‏ها که بعضی‏ از آن‏ها خیلی سمبلیک هستند.</p> <p> </p> <p><strong>چقدر این تابلوهای شما مورد توجه فرانسوی‏ها قرار می‏گیرد؟</strong></p> <p> </p> <p>نمی‏توانم بگویم… خیلی سخت است…</p> <p> </p> <p><strong>به‏هرحال واکنش منتقدان هنری…</strong></p> <p> </p> <p>مسلم است، خیلی… برای همین هم است که تاکنون ادامه داده‏ام. برای این‏که مشوق داشته‏ام. یعنی مردم بوده‏اند که آمده‏اند دیده‏اند و تشویقم کرده‏اند. به همین جهت است که ادامه می‏دهم.</p> <p> </p> <p><strong><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/ADIBIRAJNP04.jpg" />چند سال است که در فرانسه کار می‏کنید؟</strong></p> <p> </p> <p>از سال ۱۹۸۴ در این‏جا هستم. یعنی حدود ۲۷ سال است.</p> <p> </p> <p><strong>همیشه هم کار نقاشی کرده‏اید؟</strong></p> <p> </p> <p>بله همیشه.</p> <p> </p> <p><strong>نظرتان راجع به کار‏های آقای حاجی‏زاده چیست؟</strong></p> <p> </p> <p>آقای حاجی‏زاده استاد ما هستند. من کارهایشان را خیلی دوست دارم و برای همین، این برای من یک شانس است که الان با ایشان در اینجا یک نمایشگاه گذاشته‏ام.</p> <p> </p> <p><strong>آخرین بار که نمایشگاه گذاشته‏اید و یا در یک نمایشگاه دسته‏جمعی شرکت کرده‏اید، کی بود؟</strong></p> <p> </p> <p>حدود یک ماه پیش بود. آن نمایشگاه را هم با چند نقاش ایرانی برپا کردیم. با چند تن از استادهای خوب من که متأسفانه فوت کرده‏اند. استاد کاظمی، برادرم داوود امدادیان، آقای سعیدی و… به‏هرحال استادانی بودند که نمایش آثارم همراه آنان مایه‏ی افتخار من بود.</p> <p> </p> <p><strong>آقای درخشانی، ممکن است شما نیز توضیحی در باره‏ی این نمایشگاه چهار نفره‏تان بدهید؟</strong></p> <p> </p> <p><strong><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/ADIBIRAJNP05.jpg" />نستور درخشانی</strong>- جای خوشبختی است که چهار تا از دانش‏آموزان هنرهای زیبای پسران در گذشته، امروز دور هم جمع شده‏اند و یاد‏آور دوران خوش آموزش نقاشی و آفرینش هنری شده‏اند. خوشبختی اینجاست که دارد ادامه پیدا می‏کند. این گردهمایی یادآور گذشته است و چشم‏اندازی نیز به آینده دارد.</p> <p> </p> <p><strong>کارهایی را که در اینجا به نمایش گذاشته‏اید، بیشتر روی چه موضوع‏هایی متمرکز است؟</strong></p> <p> </p> <p>من روی ایران باستان کار می‏کنم. ایران باستانی که تا به امروز هویت ما را نشان می‏دهد و به زبان فردوسی که به قول آقای ساعدی، ستون فقرات فرهنگ این ملت بوده، صحبت می‏کنیم و در این چهارچوب است که ایران باستان می‏تواند همیشه برای ما الگویی باشد که بتوانیم برگردیم به خودمان و از شر بیماری اسکیزوفرنی‏ای که ۱۵۰۰ سال است بر ما حاکم شده، راحت شویم.</p> <p> </p> <p><strong>بیشتر به چه جنبه‏هایی توجه می‏کنید؟</strong></p> <p> </p> <p>روح سرگشته … من دارم در مناظر؛ سنگ‏ نوشته‏ها و آثار باستانی‏ای که در ایران، قبل از این تهاجم، وجود داشته می‏گردم که ببینم این روح سرگردان کجاست و چطور توانسته این قدرت و خاصیت را داشته باشد که تا به امروز، این ملت را برپا نگه بدارد. حال چگونه می‏شود به این رمز دست یافت، دیگر آن به کار بستگی دارد و این‏که چگونه کار کنم و تا کجا پیش بروم. به‏هرحال منتظر معجزه در کار هستم.</p> <p> </p> <p><strong><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/ADIBIRAJNP06.jpg" />تابلوهای ایران باستان شما مورد توجه فرانسویان هم قرار می‏گیرد؟ آن‏هایی که تاریخ و تمدن ایران را دوست دارند؟</strong></p> <p> </p> <p>قطعاً! اگر دوست داشته باشند که صحبت می‏کنند، می‏پرسند و سعی می‏کنند نزدیک‏تر بشوند.</p> <p> </p> <p><strong>از بهمن بروجنی، عقیده‏اش را در باره‏ی این رویداد هنری می‏پرسم:</strong></p> <p> </p> <p><strong>بهمن بروجنی</strong>- نظر من خیلی مثبت است. برای خود من خیلی جالب بود. ما چهار نفری هستیم که از نظر روحی و شاید بشود گفت معنوی هم ارتباط خوبی با هم داریم.</p> <p> </p> <p><strong>آقای درخشانی گفتند که شما چهار نفر نقاشی را با هم شروع کرده‏اید.</strong></p> <p> </p> <p>بله؛ از دانشکده‏ی هنر و هنرستان، از آن ریشه هستیم. این هم خود شانسی است که توانسته‏ایم مجدداً همدیگر را پیدا کنیم.</p> <p> </p> <p><strong>چند سال است که در پاریس به‌سر می‏برید؟</strong></p> <p> </p> <p>حدود ۲۰ سال است که در پاریس هستم. من در ایران هم نمایشگاه زیاد می‏گذاشتم. البته خودم هم یک گالری به نام «گالری بروجنی» در چهار راه ولی‏عصر تهران داشتم که ۱۰ سالی فعال بود و پاتوق هنرمندان و روشنفکران بود. از جمله سهراب سپهری، آل احمد، تختی، الخاص، ژیرار (فرانسوی) و… به آنجا رفت و آمد می‏کردند. نمایشگاه‏های گروهی و انفرادی موفقی هم داشتیم.</p> <p> </p> <p><strong>شما همیشه روی موضوع خاصی کار می‏کنید؟</strong></p> <p> </p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/ADIBIRAJNP07.jpg" />در نقاشی، تکیه‏ی من روی همان هنر نقاشی است، ولی همه‏ی زوایای آن را تجربه کرده‏ام و می‏کنم. نقاشی‏ ترکیب و تشکیل شده است از سه اصل مهم که مهم‏ترین آن طراحی است، بعد رنگ است و بعد ترکیب این دو با هم. چون کار من تدریس هنر بود و ۲۰ سال در دانشگاه درس دادم، متوجه شدم که کسی که جوینده‏ی این راه است باید این‏ها را جدا جدا و با عشق و علاقه پی‏گیری کند و منتظر یک نتیجه‏ی سریع هم نباشد. در کار آن را پیدا می‏کند. بعد از آن خود به‏خود چند سال یک‏بار به یک مرحله می‏رسد که می‏بیند در این مرحله، مثلاً گرایش‏اش به طرح است یا گرایش‏اش به هنر آبستره است، یا گرایش‏ به ترکیبی از این دوتا دارد. یا این‏که یک کار از نظر رنگ غنی می‏شود و احتیاج به طرح اولیه ندارد.</p> <p> </p> <p><strong>در کارهای شما، هویت ایرانی کارتان مشخص است یا نه؟</strong></p> <p> </p> <p>من به آن صورت عقیده‏ای ندارم که کار هویت ایرانی دارد یا فرانسوی. وقتی هنرمند بر اساس این سه اصل که مبنای کار هر هنرمندی باید باشد، کار می‏کند، در هر کجا که هست، این‏ها را باید پی‏گیری کند و عین ریاضیات، به نتیجه‏ی نهایی برسد. البته محیط کار و مسائل فکری می‏تواند تأثیر داشته باشد. مثلاً من وقتی روی طرح خیلی تکیه می‏کنم، چون خط هم کار کرده‏ام، می‏بینم کار من بیشتر با نوعی خوش‏نویسی نستعلیق شکسته ارتباط پیدا می‏کند. مثلاً در این دو کار (که در این گفت‏وگو دیده نمی‏شوند) طوری شده که این‏ها خود به‏خود با هم عجین شده‏اند. یعنی از طریق خط و طرح باز رسیده‏ایم به خود خوش‏نویسی. یعنی حرکت دست طوری می‏شود که وقتی شما دست‏تان را از مچ حرکت می‏دهید، می‏رسید به خط شکسته، وقتی دوایر بزرگ‏تر می‏شوند، حالت رقص و ریتم به صورت قشنگی در کار پدیدار می‏شوند.</p> <p> </p> <p><strong>شما با نقاشان امروز ایران هم ارتباطی دارید؟ می‏دانید وضعیت نقاشی در ایران چگونه است؟</strong></p> <p> </p> <p>من تقریباً هر سال کارهای نمایشگاهی به ایران می‏فرستم، چه به صورت انفرادی و چه گروهی. امسال هم با نقاشان ایرانی آقای سعیدی، کاظمی و… نمایشگاهی داشتیم. آقای امدادیان هم در آن شرکت داشتند. به‏هرحال با نقاشان ایرانی در ارتباط هستیم.</p> <p> </p> <p><strong>نقاشان نسل جدید را چطور می‏بینید؟</strong></p> <p> </p> <p>چون ۱۰ سال است به ایران نرفته‏ام (ولی خیال دارم سفری بروم) خیلی از نسل جدید خبر ندارم. ولی می‏دانم که در آن‏جا بچه‏های خوبی هستند. مثلاً کسانی مانند آقای وکیلی، اسکندری، نقاشان خوبی هستند که الان در ایران فعالیت می‏کنند.</p> <p> </p> <p><strong>در دهه‏ی ۷۰ در ایران، نقاشان بسیار مهمی پیدا شدند که خود شما یکی از آنان بودید. کسان دیگری بودند، زنده‏رودی بود…</strong></p> <p> </p> <p>بله زنده‏رودی بود. من با مرحوم پیلارام ، همین‏طور زنده‏رودی و عربشاهی و… هم‏دوره بودم. ولی یک چیز ناگهانی نبود. این یک دوره‏ی خاص است که همه عقیده‏شان بر همین است. من فکر می‏کنم تأثیرپذیری از هم‏دیگر و فضای گرم و صمیمیتی که بوده، این حالت را به‏وجود آورده است. در حقیقت، شاید مدیون اساتید گذشته هم بودیم. رمز پیشرفت‏مان در کار، شاید تداومش است. خیلی‏ها آمدند نقاشی، طراحی و… را شروع کردند، اما بعد از چند سالی کار، آن را رها کردند. اما گروهی که از آن اسم بردید، عمرشان را روی این کار گذاشتند و حق‏شان است که در تاریخ بمانند.</p> <p> </p> <p><strong>دل‏تان برای آن دوره تنگ نشده؟</strong></p> <p> </p> <p>این چیزی نیست که من بگویم زمان می‏تواند آن را خراب کند. نه! مثل الان می‏دانم. گذشته و آینده‏ مانند یک زمان حال می‏ماند.</p> <p> </p> <p><strong>آقای حاجی‏زاده، فکر می‏کنید بازهم این نمایشگاه‏های دسته‏جمعی شما ادامه پیدا کند؟</strong></p> <p> </p> <p><strong>قاسم حاجی‌زاده </strong>- بله حتماً! و دل‏ام می‏خواهد تعداد نقاش‏های‏اش هم بیشتر بشود. دارم این فکر را می‏کنم که نمایشگاه دسته‏جمعی از ۲۰ آرتیست ایرانی و یا حتی بیشتر برگزار کنیم. فعلاً همین تم ایران و نقاشی ایرانی برای ما خیلی جالب است و خواستار بیشتری هم دارد.</p> <p> </p> <p><strong>شما خودتان دست‏اندرکار یک تابلوی خیلی بزرگ هستید. ممکن است راجع به آن هم توضیحی بدهید؟</strong></p> <p> </p> <p>چون هنوز شروع نکرده‏ام، نمی‏توانم توضیح بدهم. ولی اندازه‏اش ۶ متر در ۴ متر است و بالاخره روزی شروع می‏کنم.</p> <p> </p> <p><strong>چرا این اندازه؟</strong></p> <p> </p> <p>به همین اندازه، تابلویی در موزه‏ی اورسه Musée d’orsay در آتلیه‏ی آرتیستی به اسم کوربه – Gustave courbet وجود دارد. د‏لم می‏خواهد در همان اندازه - که فعلاً چهارچوب بوم آن را درست کرده‏ام - یک نقاشی برای آتلیه‏ی خودم بکشم.</p> <p> </p> <p><strong>ولی با موضوعی که خودتان دنبال می‏کنید. چون تابلوی کوربه موضوع اروتیک دارد.</strong></p> <p> </p> <p>بله دقیقاً. من موضوع خودم را می‌کشم .</p> <p> </p> <p><strong>یعنی تاریخ ایران را نقاشی می‏کنید؟</strong></p> <p> </p> <p>دلم می‏خواهد این‏کار را بکنم. حال این‏که چه در بیاید، خدا می‏داند!</p> <p> </p> <p>ایرج ادیب‌زاده- حرف آخر این‏که کارهای تمام شده و یا نشده‏ی این چهار نقاش نامی ایران، ارزش زیباشناختی ناب دارند و بازتابی از فرهنگ و هنر ایران‏اند. آثاری پر از رمز و راز و ارزش‏هایی که به خاطر آن‏ها، انسان این جهان هستی را پر از عشق و محبت می‏کند.<br /> </p> <p><strong>عکس‌ها: ایرج ادیب‌زاده<br /> </strong></p>
ایرج ادیبزاده - بر اساس یک سنت هر ساله نقاشان بزرگ در فرانسه، در یک یا چند روز در اوایل تابستان و اواخر پاییز، درهای آتلیهها یا کارگاههای خودشان را به روی مردم باز میکنند.
بر اساس این سنت، در محلهی چهاردهم پاریس چهار نقاش بزرگ و نامآور دههی ۷۰ ایران که البته به دههی درخشان هنر، نقاشی، ادبیات و سینما معروف است، درهای آتلیههای خودشان را گشودند و آثار باارزشی را که برخی هنوز در هیچ نمایشگاهی دیده نشدهاند، به تماشا گذاشتند. این چهار هنرمند در آن سالها از پایهگذاران جنبش مدرنیسم در نقاشی ایران بودند.
در طی گشودن در آتلیهها که در فرانسه به Porte Ouverte معروف است، بیش از ۵۰ تابلو از کارهای چهار نقاش ایرانی به تماشای عموم مردم گذاشته شد که با استقبال فراوان، بهویژه از سوی فرانسویها و گروهی از ایرانیان مقیم پاریس روبرو شده است.
در این رویداد هنری و فرهنگی که دو روز به طول انجامید، کارهای قاسم حاجیزاده که بیشتر روی اسطورههای مردمی و عکسهای تاریخی و گاه مقایسهای بین رؤیا و واقعیت کار میکند و تاریخ ایران را از طریق عکسهای تاریخی زنده کرده است، همراه آثاری از درخشانی که همین کار را با تاریخ ایران باستان انجام داده و نقاش فرهنگ و تمدن ایران باستان است، همچنین ایوب امدادیان که نقاش طبیعتگرا است و اینبار صخرههای دریا را مقابل چشمان تماشاگر قرار داده است و سرانجام نقاشیهای بهمن بروجنی، نقاش فیگوراتیو که تابلوهای مشهوری، از جمله «صحرای محشر» دارد، به نمایش عمومی درآمدهاند.
نکتهی مهم این است که هر چهار نقاش ایرانی شرکت کننده در این Porte 0uverte کارشان را با هم از هنرستان و دانشکدهی هنرهای زیبا در ایران آغاز کردهاند و هر چهار نفر بیش از ۲۰ سال است که در پاریس به کار هنری ادامه میدهند.
با هم سری به این رویداد هنری میزنیم و نخست از قاسم حاجیزاده دربارهی هدف این Porte Ouverteیا «روزهای درهای باز آتلیه» میپرسم:
قاسم حاجیزاده - این یک سنت است. یعنی رسمی هر ساله است که آرتیستهای محلهی چهاردهم پاریس درهای آتلیهها را باز میکنند. امسال من از این سه دوست، یعنی آقایان امدادیان، درخشانی و بروجنی دعوت کردم، آنها نیز قبول کردند و ما کارهایمان را در اینجا عرضه کردیم.
آیا شما نقطهی مشترکی در کار نقاشی با هم دارید؟
بله همان نقاشی و دیگر انسانیت!
آقای امدادیان، شما بفرمایید که چه نقطهی مشترکی بین شما هست که در کنار هم این نمایشگاه را گذاشتهاید؟
ایوب امدادیان: یکی دوستی و محبتی است که سالها با هم داریم و با همدیگر با هنرمان زندگی کردهایم. یعنی تنها نقطهی مشترک بزرگمان همین نقاشیمان است که همیشه با هم بودهایم و ادامه خواهیم داد. امیدوارم!
خود شما بیشتر روی چه موضوعهایی که کار میکنید؟
تمی که در این نمایشگاه انتخاب کردهام، تم طبیعت، صخرهها و دریاست. تم فعلی من این است.
ولی سوژههای شما همیشه با طبیعت بوده است.
تقریباً بله. نمیدانم چرا؟… ولی اینطور بوده.
چرا شما همیشه به طبیعت نگاه میکنید؟
برای اینکه فکر میکنم بهترین چیزها را به من میدهد. هرچه بخواهم میتوانم از طبیعت بگیرم. حال زمانی این مطلب خیلی سمبلیک برایم مطرح میشود. مانند همین صخرهها که بعضی از آنها خیلی سمبلیک هستند.
چقدر این تابلوهای شما مورد توجه فرانسویها قرار میگیرد؟
نمیتوانم بگویم… خیلی سخت است…
بههرحال واکنش منتقدان هنری…
مسلم است، خیلی… برای همین هم است که تاکنون ادامه دادهام. برای اینکه مشوق داشتهام. یعنی مردم بودهاند که آمدهاند دیدهاند و تشویقم کردهاند. به همین جهت است که ادامه میدهم.
چند سال است که در فرانسه کار میکنید؟
از سال ۱۹۸۴ در اینجا هستم. یعنی حدود ۲۷ سال است.
همیشه هم کار نقاشی کردهاید؟
بله همیشه.
نظرتان راجع به کارهای آقای حاجیزاده چیست؟
آقای حاجیزاده استاد ما هستند. من کارهایشان را خیلی دوست دارم و برای همین، این برای من یک شانس است که الان با ایشان در اینجا یک نمایشگاه گذاشتهام.
آخرین بار که نمایشگاه گذاشتهاید و یا در یک نمایشگاه دستهجمعی شرکت کردهاید، کی بود؟
حدود یک ماه پیش بود. آن نمایشگاه را هم با چند نقاش ایرانی برپا کردیم. با چند تن از استادهای خوب من که متأسفانه فوت کردهاند. استاد کاظمی، برادرم داوود امدادیان، آقای سعیدی و… بههرحال استادانی بودند که نمایش آثارم همراه آنان مایهی افتخار من بود.
آقای درخشانی، ممکن است شما نیز توضیحی در بارهی این نمایشگاه چهار نفرهتان بدهید؟
نستور درخشانی- جای خوشبختی است که چهار تا از دانشآموزان هنرهای زیبای پسران در گذشته، امروز دور هم جمع شدهاند و یادآور دوران خوش آموزش نقاشی و آفرینش هنری شدهاند. خوشبختی اینجاست که دارد ادامه پیدا میکند. این گردهمایی یادآور گذشته است و چشماندازی نیز به آینده دارد.
کارهایی را که در اینجا به نمایش گذاشتهاید، بیشتر روی چه موضوعهایی متمرکز است؟
من روی ایران باستان کار میکنم. ایران باستانی که تا به امروز هویت ما را نشان میدهد و به زبان فردوسی که به قول آقای ساعدی، ستون فقرات فرهنگ این ملت بوده، صحبت میکنیم و در این چهارچوب است که ایران باستان میتواند همیشه برای ما الگویی باشد که بتوانیم برگردیم به خودمان و از شر بیماری اسکیزوفرنیای که ۱۵۰۰ سال است بر ما حاکم شده، راحت شویم.
بیشتر به چه جنبههایی توجه میکنید؟
روح سرگشته … من دارم در مناظر؛ سنگ نوشتهها و آثار باستانیای که در ایران، قبل از این تهاجم، وجود داشته میگردم که ببینم این روح سرگردان کجاست و چطور توانسته این قدرت و خاصیت را داشته باشد که تا به امروز، این ملت را برپا نگه بدارد. حال چگونه میشود به این رمز دست یافت، دیگر آن به کار بستگی دارد و اینکه چگونه کار کنم و تا کجا پیش بروم. بههرحال منتظر معجزه در کار هستم.
تابلوهای ایران باستان شما مورد توجه فرانسویان هم قرار میگیرد؟ آنهایی که تاریخ و تمدن ایران را دوست دارند؟
قطعاً! اگر دوست داشته باشند که صحبت میکنند، میپرسند و سعی میکنند نزدیکتر بشوند.
از بهمن بروجنی، عقیدهاش را در بارهی این رویداد هنری میپرسم:
بهمن بروجنی- نظر من خیلی مثبت است. برای خود من خیلی جالب بود. ما چهار نفری هستیم که از نظر روحی و شاید بشود گفت معنوی هم ارتباط خوبی با هم داریم.
آقای درخشانی گفتند که شما چهار نفر نقاشی را با هم شروع کردهاید.
بله؛ از دانشکدهی هنر و هنرستان، از آن ریشه هستیم. این هم خود شانسی است که توانستهایم مجدداً همدیگر را پیدا کنیم.
چند سال است که در پاریس بهسر میبرید؟
حدود ۲۰ سال است که در پاریس هستم. من در ایران هم نمایشگاه زیاد میگذاشتم. البته خودم هم یک گالری به نام «گالری بروجنی» در چهار راه ولیعصر تهران داشتم که ۱۰ سالی فعال بود و پاتوق هنرمندان و روشنفکران بود. از جمله سهراب سپهری، آل احمد، تختی، الخاص، ژیرار (فرانسوی) و… به آنجا رفت و آمد میکردند. نمایشگاههای گروهی و انفرادی موفقی هم داشتیم.
شما همیشه روی موضوع خاصی کار میکنید؟
در نقاشی، تکیهی من روی همان هنر نقاشی است، ولی همهی زوایای آن را تجربه کردهام و میکنم. نقاشی ترکیب و تشکیل شده است از سه اصل مهم که مهمترین آن طراحی است، بعد رنگ است و بعد ترکیب این دو با هم. چون کار من تدریس هنر بود و ۲۰ سال در دانشگاه درس دادم، متوجه شدم که کسی که جویندهی این راه است باید اینها را جدا جدا و با عشق و علاقه پیگیری کند و منتظر یک نتیجهی سریع هم نباشد. در کار آن را پیدا میکند. بعد از آن خود بهخود چند سال یکبار به یک مرحله میرسد که میبیند در این مرحله، مثلاً گرایشاش به طرح است یا گرایشاش به هنر آبستره است، یا گرایش به ترکیبی از این دوتا دارد. یا اینکه یک کار از نظر رنگ غنی میشود و احتیاج به طرح اولیه ندارد.
در کارهای شما، هویت ایرانی کارتان مشخص است یا نه؟
من به آن صورت عقیدهای ندارم که کار هویت ایرانی دارد یا فرانسوی. وقتی هنرمند بر اساس این سه اصل که مبنای کار هر هنرمندی باید باشد، کار میکند، در هر کجا که هست، اینها را باید پیگیری کند و عین ریاضیات، به نتیجهی نهایی برسد. البته محیط کار و مسائل فکری میتواند تأثیر داشته باشد. مثلاً من وقتی روی طرح خیلی تکیه میکنم، چون خط هم کار کردهام، میبینم کار من بیشتر با نوعی خوشنویسی نستعلیق شکسته ارتباط پیدا میکند. مثلاً در این دو کار (که در این گفتوگو دیده نمیشوند) طوری شده که اینها خود بهخود با هم عجین شدهاند. یعنی از طریق خط و طرح باز رسیدهایم به خود خوشنویسی. یعنی حرکت دست طوری میشود که وقتی شما دستتان را از مچ حرکت میدهید، میرسید به خط شکسته، وقتی دوایر بزرگتر میشوند، حالت رقص و ریتم به صورت قشنگی در کار پدیدار میشوند.
شما با نقاشان امروز ایران هم ارتباطی دارید؟ میدانید وضعیت نقاشی در ایران چگونه است؟
من تقریباً هر سال کارهای نمایشگاهی به ایران میفرستم، چه به صورت انفرادی و چه گروهی. امسال هم با نقاشان ایرانی آقای سعیدی، کاظمی و… نمایشگاهی داشتیم. آقای امدادیان هم در آن شرکت داشتند. بههرحال با نقاشان ایرانی در ارتباط هستیم.
نقاشان نسل جدید را چطور میبینید؟
چون ۱۰ سال است به ایران نرفتهام (ولی خیال دارم سفری بروم) خیلی از نسل جدید خبر ندارم. ولی میدانم که در آنجا بچههای خوبی هستند. مثلاً کسانی مانند آقای وکیلی، اسکندری، نقاشان خوبی هستند که الان در ایران فعالیت میکنند.
در دههی ۷۰ در ایران، نقاشان بسیار مهمی پیدا شدند که خود شما یکی از آنان بودید. کسان دیگری بودند، زندهرودی بود…
بله زندهرودی بود. من با مرحوم پیلارام ، همینطور زندهرودی و عربشاهی و… همدوره بودم. ولی یک چیز ناگهانی نبود. این یک دورهی خاص است که همه عقیدهشان بر همین است. من فکر میکنم تأثیرپذیری از همدیگر و فضای گرم و صمیمیتی که بوده، این حالت را بهوجود آورده است. در حقیقت، شاید مدیون اساتید گذشته هم بودیم. رمز پیشرفتمان در کار، شاید تداومش است. خیلیها آمدند نقاشی، طراحی و… را شروع کردند، اما بعد از چند سالی کار، آن را رها کردند. اما گروهی که از آن اسم بردید، عمرشان را روی این کار گذاشتند و حقشان است که در تاریخ بمانند.
دلتان برای آن دوره تنگ نشده؟
این چیزی نیست که من بگویم زمان میتواند آن را خراب کند. نه! مثل الان میدانم. گذشته و آینده مانند یک زمان حال میماند.
آقای حاجیزاده، فکر میکنید بازهم این نمایشگاههای دستهجمعی شما ادامه پیدا کند؟
قاسم حاجیزاده - بله حتماً! و دلام میخواهد تعداد نقاشهایاش هم بیشتر بشود. دارم این فکر را میکنم که نمایشگاه دستهجمعی از ۲۰ آرتیست ایرانی و یا حتی بیشتر برگزار کنیم. فعلاً همین تم ایران و نقاشی ایرانی برای ما خیلی جالب است و خواستار بیشتری هم دارد.
شما خودتان دستاندرکار یک تابلوی خیلی بزرگ هستید. ممکن است راجع به آن هم توضیحی بدهید؟
چون هنوز شروع نکردهام، نمیتوانم توضیح بدهم. ولی اندازهاش ۶ متر در ۴ متر است و بالاخره روزی شروع میکنم.
چرا این اندازه؟
به همین اندازه، تابلویی در موزهی اورسه Musée d’orsay در آتلیهی آرتیستی به اسم کوربه – Gustave courbet وجود دارد. دلم میخواهد در همان اندازه - که فعلاً چهارچوب بوم آن را درست کردهام - یک نقاشی برای آتلیهی خودم بکشم.
ولی با موضوعی که خودتان دنبال میکنید. چون تابلوی کوربه موضوع اروتیک دارد.
بله دقیقاً. من موضوع خودم را میکشم .
یعنی تاریخ ایران را نقاشی میکنید؟
دلم میخواهد اینکار را بکنم. حال اینکه چه در بیاید، خدا میداند!
ایرج ادیبزاده- حرف آخر اینکه کارهای تمام شده و یا نشدهی این چهار نقاش نامی ایران، ارزش زیباشناختی ناب دارند و بازتابی از فرهنگ و هنر ایراناند. آثاری پر از رمز و راز و ارزشهایی که به خاطر آنها، انسان این جهان هستی را پر از عشق و محبت میکند.
عکسها: ایرج ادیبزاده
نظرها
نظری وجود ندارد.