ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه
مولیر و طنز سیاه
تاریخ پیدایش «کمدی سیاه» یا «طنز سیاه» که در نمایشنامههای صدر مشروطیت و در برخی داستانهای مجموعهی ادبیات معاصر فارسی سراغ داریم، با نام نمایش «تارتوف»، نوشتهی مولیر گره خورده است
در سال ۱۶۶۴ م مولیر نمایشنامهای نوشته بود با عنوان «تارتوف» (Tartuffe). موضوع این نمایشنامه که نخستین بار در دوازدهم ماه می سال ۱۶۶۴ روی صحنه به نمایش درآمد، شیادی کشیشها و کلاهبرداری آنها در پوشش مذهب است.
این نمایش باعث خشم کلیسا شد و مولیر از ترس کلیسا ناگزیر شد به دربار لویی چهاردهم که پادشاه خودکامهای بود پناه آورد. در واقع مولیر به خاطر طنز گزندهای که داشت، ناخواسته خودش را ناگهان با قدرت خودکامهی آسمانی کلیسا و قدرت خودکامهی زمینی پادشاه درانداخته بود. نویسندهای سرگردان بین آسمان و زمین که پناهی ندارد و تنها جرم او بیان بیپردهی شیادیها و واقعیتهای تلخ اجتماعی و سیاسی زمانهاش است.
موضوع برنامهی رادیویی «ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه» این هفته مولیر، نمایشنامهنویس و طنزپرداز شهیر فرانسوی و طنز سیاه در «کمدی فرانسه» است. این مجموعهبرنامهها که با هومر آغاز شده، در گسترهی چندین قرن به دستاوردهای ادبیات غرب میپردازد و با فیلیپ راث به پایان میرسد.
در هر حال لویی چهاردهم دستور داد که نمایش «تارتوف» (Tartuffe ) دوباره روی صحنه اجرا شود. از آن تاریخ به بعد بود که «کمدی سیاه» بهعنوان گونهای از ادبیات نمایشی به انواع ادبی در جهان اضافه شد. به عبارت دیگر تاریخ پیدایش «کمدی سیاه» یا «طنز سیاه» که در نمایشنامههای صدر مشروطیت و در برخی داستانهای مجموعهی ادبیات معاصر فارسی سراغ داریم، و سویهها و رگههایی خفیفی از آن را بعدها در تآتر آبسورد، البته به گونهای کاملاً متفاوت بازمییابیم با نام نمایش «تارتوف»، نوشتهی مولیر گره خورده است.
مولیر در آن زمان مسئولیت سرگرمی دربار لوئی چهاردهم در کاخ ورسای را به عهده گرفته بود. او به مناسبت ساخته شدن پارک ورسای جشنی برگزار کرد که سه شبانهروز ادامه داشت و هر سال دو نمایش تازه در «پاله رویال» پاریس که در آن زمان بزرگترین و مهمترین تماشاخانهی جهان بهشمار میرفت، روی صحنه میآورد. مولیر که ابتدا از ترس کلیسا به دربار لویی چهاردهم پناه آورده بود، به این ترتیب ۱۴ سال به دربار خدمت کرد و درین مدت از آسایش و آرامش لازم و از نوعی مصونیت سیاسی برخوردار بود و توانست آثار ارزندهای را به مجموعه ادبیات نمایشی جهان تقدیم کند. مهمترین نمایشنامههای او عبارتند از «خسیس»، «حیلههای اسکاپن»، «بیمار خیالی»، و «طبیب اجباری».
مولیر تازه نمایش «بیمار خیالی» را روی صحنه برده بود و خودش هم نقش اول، یعنی نقش یک بیمار خیالی یا کسی که خودش را به مریضی زده را بازی میکرد که در اثر بیماری سل روی صحنه به شدت سرفهاش گرفت و آنقدر سرفه کرد که از هوش رفت. او را به خانه آوردند وچند ساعت بعد درگذشت.
مرگ نمایشنامهنویس و بازیگری که در نقش یک بیمار خیالی بازی میکند و خودش از بیماری سل رنج میبرد و آنقدر بیمار است که روی صحنه میمیرد، در تاریخ تآتر جهان یک اتفاق بینظیر است. مرگ مولیر از هر نظر نمایانگر زندگی و شخصیت اوست.
حسین نوشآذر: تاریخ پیدایش «کمدی سیاه» یا «طنز سیاه» که در نمایشنامههای صدر مشروطیت و در برخی داستانهای مجموعهی ادبیات معاصر فارسی سراغ داریم، و سویهها و رگههایی خفیفی از آن را بعدها در تآتر آبسورد، البته به گونهای کاملاً متفاوت بازمییابیم با نام نمایش «تارتوف»، نوشتهی مولیر گره خورده است
تعجب ندارد که کلیسا اجازه نداد او را در گورستان رسمی پاریس دفن کنند و برای او ناقوسها را به صدا درآورند. مولیر را در گورستان سنت زوزف که مخصوص نوزادان بینام و نشان بود دفن کردند. تازه در سال ۱۸۱۷ بود که باقیماندهی جنازهی او را به گورستان پرلاشز منتقل کردند و در همسایگی جین دولافونتین، مشهورترین و پرخوانندهترین نویسندهی فرانسوی و نویسندهی افسانههای تمثیلی به خاک سپردند. هر دو آنها، هم لافونتین و هم مولیر بیاندازه در فرانسه محبوب بودند. در فرانسه کتابی نیست که به اندازهی مجموعه افسانههای تمثیلی لافونتین به فروش رفته و خوانده شده باشد.
بر اساس زندگی مولیر فیلمی هم ساخته شده است. کارگردانی این فیلم را آریان نوکین که خودش در واقع کارگردان تآتر است، به عهده داشت و نخستین بار در سال ۱۹۷۸ اکران شد. این فیلم شرح حال کاملی از مولیر است و از کودکی تا مرگ او را دربرمیگیرد. فیلم با صحنهای شروع میشود که مولیر دوست دارد بازیگر تآتر باشد، اما پدرش به شدت مخالف است. مولیر پس از مرگ مادرش شاهد یک نمایش تعزیه بود که توسط سربازان کلیسا به خاک و خون کشیده شد و از آنجا به قدرت تآتر در آن زمان پی برد. در اورلئان با بازیگری به نام مادلن بوژار آشنا شد، با او ازدواج کرد و یک گروه تأتر دورهگرد را تأسیس کرد. در این فیلم ما با اندیشههای مولیر در زمینهی نمایشنامهنویسی هم آشنا میشویم. او در پی مخاطب ببشتر بود و به زودی متوجه شد که کمدی دلارته بیش از تراژدی به سبک راسین طرفدار دارد. روحیهی او هم بیشتر با کمدی دلارته جور درمیآمد. در این فیلم زندگی هنرمندان دورهگرد تآتر در فرانسه در قرن هفدهم و مشکلات آنها به خوبی نشان داده میشود. این هنرمندان مجبور هستند برای گذران زندگی نمایشهاشان را در قصر فئودالها روی صحنه ببرند و آنها را سرگرم کنند. از طریق حاکم اورلئان بود که سرانجام مولیر به دربار لویی چهاردهم راه پیدا کرد و راه موفقیت و شهرت برای او هموار شد.
به صحنهای از این فیلم گوش میدهیم. در این صحنه مولیر نمیخواهد تراژدیهایی به سبک راسین اجرا کند و با مشکلاتی روبرو میشود تا آنکه سرانجام حاکم اورلئان به او این امکان را میدهد که یکی از کمدیهایش را روی صحنه بیاورد. مولیر از روابط فئودالی بیزار و متنفر بود و با این حال موفق شد بخشی از امکانات فئودالهای بانفوذ را در اختیار بگیرد و با همان امکانات، از تزویر و دروغگویی و شیادیهای اجتماعی کشیشان و فئودالها پرده بردارد.
یکی از صحنههای بهیادماندنی در فیلم مولیر ساختهی آریان نوکین، صحنهی مرگ مولیر است. در این صحنه، در پسزمینهی موسیقی تراژیک اما در همان حال پر اضطراب کلاوس نومی، مولیر را میبینیم با لباسی که سراسر از خون پوشیده شده. اعضای گروه که بسیار پریشان و مضطرب به نظر میرسند زیر بغل او را گرفتهاند و او را که از حال رفته، کشان کشان از روی صحنهی تأتر به بستر مرگ میبرند. کسی حتی یک کلمه صحبت نمیکند و حرکات بازیگران بهگونهایست که انگار همگی در یک پردهی نقاشی حضور دارند و مثل این است که در یک صحنهی رقص مرگ میرقصند و در همان حال جسم نیمهجان هنرمند بزرگ را به فرشتهی مرگ تقدیم میکنند.
نمایشنامهی خسیس نوشتهی مولیر در ایران بسیار شهرت دارد. محمد علی جمالزاده، نویسندهی نامآور ایران این نمایشنامه را به فارسی شیرینی ترجمه کرده است.
پس از مرگ مولیر به دستور لویی چهاردهم باقیماندهی گروه نمایش او با یک گروه نمایش رقیب ادغام شدند و در عمارت تآتر ملی فرانسه، در نزدیکیهای لور در پاریس را بنیان نهادند. هنوز هم این تماشاخانهی دولتی که بزرگترین تماشاخانهی فرانسه است را به نام «خانهی مولیر» میشناسند. در قرن هفدهم چراغآویزهای عظیمی در آنجا نصب کردند و صحنه را گسترش دادند، چنانکه اسبهای واقعی میتوانستند روی این صحنهی بزرگ ظاهر شوند و تماشاگران را به شگفتی وادارند.
نظرها
کاربر مهمان
<p>اقای نوش آذر، به جای مراجعه به منابع اصلی و خواندن آنها، سعی میکند خوانندگان را از طریق فیلمها با زندگینامه نویسندگان آشنا کند </p>
امیر طاها
<p>مثل همیشه عالی و پربار </p> <p>دست مریزاد جناب آذر نوش </p> <p>امیر طاها</p>