روزمرگی زنان در قاب قدیریان
<p>وحید ولی‌زاده – مجموعه‌ی «همچون هر روز» اثر شادی قدیریان، شاید بسیار ساده به نظر بیاید. در واقع به دشواری بتوان این آثار را عکاسی نامید. مجموعه در واقع مادیت بخشیدن به یک ایده، به وساطت عکاسی است. پرتره‌هایی از زنانی پیچیده در چادر رنگی، که به جای رخساره، اشیائی از وسایل آشپزخانه به ما چشم می‌دوزند.</p> <!--break--> <p>اما سه‌گانه‌ی پرتره، چادر رنگی، و اشیاء آشپزخانه، که مجموعه عکسی را سازمان داده‌اند که همچون هر روز نام دارد، در حالیکه به‌شدت یکنواخت، بسیار همشکل، و با حداقل تنوع به نظر می‌آیند، یکی از مهم‌ترین لحظات هنر بصری ایران معاصر را اعلام می‌کنند. <br /> </p> <p>پرتره، به‌مثابه‌ی بازسازی و یا تصویرگری چهره‌ی فرد به گونه‌ای که بیانگر سیما و یا احساسات درونی فرد باشد، اگرچه بخش قابل توجهی از هنرهای بصری دنیا را به خود اختصاص داده، اما در هنر ایران کمیاب و دیریاب است. اگر از رنسانس به بعد، که قفس ترسیم چهره‌ی پادشاهان و چهره‌های مذهبی درهم شکست و چهره‌های افراد عادی به روی پرده‌های نقاشی و بعد‌ها کاغذهای عکاسی تصویر شد، بسیاری از هنرمندان تأثیرگذار پرتره را دستمایه‌ی کنکاش‌ها و بیانگری‌های هنری خود کردند، چنان‌که امروزه نمی‌توان به هنر اندیشید بدون آنکه پرتره‌های متعددی از «ون گوگ» گرفته تا «وارهول» را مرور نکرد. پرتره نگاری پیوندی تنگاتنگ با تحولات اجتماعی اقتصادی وسیع تری در اروپای پایان سده‌های میانه دارد که در آن به تدریج فردیت ظهور می‌کند و هر فرد، صاحب ویژگی‌های تمایزی دانسته می‌شود که او را با دیگران متفاوت می‌کند. این «فرد»‌هایی که چهره‌ی آنان، با تلاش برای ترسیم ظرائف متمایز فیزیکی و یا ویژگی‌های منحصر به فرد درونی او، به دیوار نمایشگاه‌ها راه یافت، در ابتدا فقط مردان بودند. زنان اگر چه همچنان سهم بزرگی از ابژه‌های نقاشی‌ها را تشکیل می‌دادند، اما کمتر به مثابه «فرد» پرتره نگاری می‌شدند. بلکه عموما اندام‌های برهنه و هوس انگیز آنان، که بیشتر از آنکه تجلی هنری بدن واقعی او باشد، تصویر ایده آل خیالین نگاه مردانه بود، پرده‌ی نقاشی‌ها را جان می‌بخشید. در کمتر از چند سده بعد اما، پرتره‌ی زنان نیز موضوع کار هنرمندان توانا قرار گرفت. به طرزی معنی دار، پرتره نگاری زنان، همراه با برآمد زنان به عنوان نقاش و عکاس و هنرمند همراه بود. <br /> </p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/VALIGHAD02.jpg" />فرهنگ بصری معاصر ایران اما جز وفور پرتره‌های پادشاهان تاجدار، و پرتره‌های دلاشوب زای خمینی و جانشینش، پرتره‌های چندانی به خود ندیده است. امری که می‌توان آن را با تأخیر تاریخی در تولید فردیت در اینجامعه توضیح داد. به‌‌ همان اندازه که مشارکت و مداخله‌ی افراد معمولی در پهنه‌ی وسیع‌تر اجتماعی ناممکن بوده است، به تصویر کشیدن رخساره‌ی آنان نیز در دستور کار هنری قرار نگرفته است. این امر به ویژه در مورد زنان صدق می‌کند، چه اگر تک و توک پرتره‌های «افراد» معینی به ویژه از میان شاعران و نویسندگان یافت می‌شود، اما زنان همچنان بی‌چهره مانده‌اند. نه آن برهنه‌نگاری و نه این چهره‌نگاری از زن، هیچ زمان به سنتی در هنرهای بصری بدل نشده است. <br /> </p> <p>مجموعه‌ی قدیریان اما، پرتره را به کار می‌گیرد، ولی با یک دستکاری بزرگ. پرتره‌هایی بدون چهره؛ و نیز بدون تمایزی در پوشاک، در زیر چادرهای یکسان. همین بازی فرمی او، منبع مهمی برای تولید معنای آثار او می‌شود. پرتره‌های قدیریان ترسیم‌کننده‌ی چهره‌ی متمایز فردیت‌هایی منحصر به فرد نیستند، بلکه ترسیم‌کننده‌ی بی‌چهرگی و همشکلی آحاد زنانی‌اند که در زیر چادرهای زندگی روزمره‌شان، اندامشان را فراموش کرده‌اند و در چرخه‌ی مکرر رنده کردن، اتو کردن، سرخ کردن، جارو کردن،... هرگونه امکان و فرصتی را برای پرورش فردیت خود از دست داده‌اند. <br /> </p> <p>نوع چادر این زنان، و اشیاء بازتابیده شده در عکس‌ها، به‌خوبی و با حداقل عناصر، بیشترین جزئیات زندگی روزمره یک زن را تصویر می‌کند. برخلاف چادر مشکی که پیش از این در بسیاری از آثاری ترسیم شده بود که زنان ایرانی در عرصه‌ی عمومی جامعه تصویر می‌کرد (برای مثال در آثار شیرین نشاط)، چادر زنان مجموعه‌ی «همچون هر روز» حس آشنایی از زندگی درونی و خانگی و محلی زنان را تولید می‌کند. چادر مشکی یونیفرم بیرون زن است. زمانی که می‌خواهد به مراسمی رسمی، عروسی یا عزا، و یا اداره‌ای دولتی و یا میهمانی‌ای در آن سوی شهر بروند. چادر روشن با نقش‌های گل گلی اما چادری است برای زندگی شخصی‌تر محلی. خرید سبزی و مایحتاج روزمره‌ی زندگی، سر زدن به همسایه‌ی نزدیک، پوششی برای مکالمات روزمره دم در خانه، و.... پرتره‌های قدیریان زنان را از نزدیک در قاب می‌گیرد. زنانی که مهم‌ترین اشیاء سازمانده پیرامونشان وسایل آشپرخانه و شستشو هستند. این زندگی روزمره‌ی جمعیت کثیری است که نحوه‌ی زیست آن‌ها، مفهوم پرتره را بی‌معنا می‌کند. آثار هنری قدیریان زمانی شکل گرفته است که این زیست روزمره‌ی ساکن و دیرسال در حال فروپاشی و دگرگونی است. تصویری است که اگر خاطرات بچگی ما را آکنده است، اما در این دو دهه به شدت دستخوش دگرگونی شده است. تو گویی تنها زمانی که یک دوره پایان می‌یابد، امکان به چنگ آوردن آن در قاب هنر امکان‌پذیر می‌شود. <br /> </p>
وحید ولیزاده – مجموعهی «همچون هر روز» اثر شادی قدیریان، شاید بسیار ساده به نظر بیاید. در واقع به دشواری بتوان این آثار را عکاسی نامید. مجموعه در واقع مادیت بخشیدن به یک ایده، به وساطت عکاسی است. پرترههایی از زنانی پیچیده در چادر رنگی، که به جای رخساره، اشیائی از وسایل آشپزخانه به ما چشم میدوزند.
اما سهگانهی پرتره، چادر رنگی، و اشیاء آشپزخانه، که مجموعه عکسی را سازمان دادهاند که همچون هر روز نام دارد، در حالیکه بهشدت یکنواخت، بسیار همشکل، و با حداقل تنوع به نظر میآیند، یکی از مهمترین لحظات هنر بصری ایران معاصر را اعلام میکنند.
پرتره، بهمثابهی بازسازی و یا تصویرگری چهرهی فرد به گونهای که بیانگر سیما و یا احساسات درونی فرد باشد، اگرچه بخش قابل توجهی از هنرهای بصری دنیا را به خود اختصاص داده، اما در هنر ایران کمیاب و دیریاب است. اگر از رنسانس به بعد، که قفس ترسیم چهرهی پادشاهان و چهرههای مذهبی درهم شکست و چهرههای افراد عادی به روی پردههای نقاشی و بعدها کاغذهای عکاسی تصویر شد، بسیاری از هنرمندان تأثیرگذار پرتره را دستمایهی کنکاشها و بیانگریهای هنری خود کردند، چنانکه امروزه نمیتوان به هنر اندیشید بدون آنکه پرترههای متعددی از «ون گوگ» گرفته تا «وارهول» را مرور نکرد. پرتره نگاری پیوندی تنگاتنگ با تحولات اجتماعی اقتصادی وسیع تری در اروپای پایان سدههای میانه دارد که در آن به تدریج فردیت ظهور میکند و هر فرد، صاحب ویژگیهای تمایزی دانسته میشود که او را با دیگران متفاوت میکند. این «فرد»هایی که چهرهی آنان، با تلاش برای ترسیم ظرائف متمایز فیزیکی و یا ویژگیهای منحصر به فرد درونی او، به دیوار نمایشگاهها راه یافت، در ابتدا فقط مردان بودند. زنان اگر چه همچنان سهم بزرگی از ابژههای نقاشیها را تشکیل میدادند، اما کمتر به مثابه «فرد» پرتره نگاری میشدند. بلکه عموما اندامهای برهنه و هوس انگیز آنان، که بیشتر از آنکه تجلی هنری بدن واقعی او باشد، تصویر ایده آل خیالین نگاه مردانه بود، پردهی نقاشیها را جان میبخشید. در کمتر از چند سده بعد اما، پرترهی زنان نیز موضوع کار هنرمندان توانا قرار گرفت. به طرزی معنی دار، پرتره نگاری زنان، همراه با برآمد زنان به عنوان نقاش و عکاس و هنرمند همراه بود.
فرهنگ بصری معاصر ایران اما جز وفور پرترههای پادشاهان تاجدار، و پرترههای دلاشوب زای خمینی و جانشینش، پرترههای چندانی به خود ندیده است. امری که میتوان آن را با تأخیر تاریخی در تولید فردیت در اینجامعه توضیح داد. به همان اندازه که مشارکت و مداخلهی افراد معمولی در پهنهی وسیعتر اجتماعی ناممکن بوده است، به تصویر کشیدن رخسارهی آنان نیز در دستور کار هنری قرار نگرفته است. این امر به ویژه در مورد زنان صدق میکند، چه اگر تک و توک پرترههای «افراد» معینی به ویژه از میان شاعران و نویسندگان یافت میشود، اما زنان همچنان بیچهره ماندهاند. نه آن برهنهنگاری و نه این چهرهنگاری از زن، هیچ زمان به سنتی در هنرهای بصری بدل نشده است.
مجموعهی قدیریان اما، پرتره را به کار میگیرد، ولی با یک دستکاری بزرگ. پرترههایی بدون چهره؛ و نیز بدون تمایزی در پوشاک، در زیر چادرهای یکسان. همین بازی فرمی او، منبع مهمی برای تولید معنای آثار او میشود. پرترههای قدیریان ترسیمکنندهی چهرهی متمایز فردیتهایی منحصر به فرد نیستند، بلکه ترسیمکنندهی بیچهرگی و همشکلی آحاد زنانیاند که در زیر چادرهای زندگی روزمرهشان، اندامشان را فراموش کردهاند و در چرخهی مکرر رنده کردن، اتو کردن، سرخ کردن، جارو کردن،... هرگونه امکان و فرصتی را برای پرورش فردیت خود از دست دادهاند.
نوع چادر این زنان، و اشیاء بازتابیده شده در عکسها، بهخوبی و با حداقل عناصر، بیشترین جزئیات زندگی روزمره یک زن را تصویر میکند. برخلاف چادر مشکی که پیش از این در بسیاری از آثاری ترسیم شده بود که زنان ایرانی در عرصهی عمومی جامعه تصویر میکرد (برای مثال در آثار شیرین نشاط)، چادر زنان مجموعهی «همچون هر روز» حس آشنایی از زندگی درونی و خانگی و محلی زنان را تولید میکند. چادر مشکی یونیفرم بیرون زن است. زمانی که میخواهد به مراسمی رسمی، عروسی یا عزا، و یا ادارهای دولتی و یا میهمانیای در آن سوی شهر بروند. چادر روشن با نقشهای گل گلی اما چادری است برای زندگی شخصیتر محلی. خرید سبزی و مایحتاج روزمرهی زندگی، سر زدن به همسایهی نزدیک، پوششی برای مکالمات روزمره دم در خانه، و.... پرترههای قدیریان زنان را از نزدیک در قاب میگیرد. زنانی که مهمترین اشیاء سازمانده پیرامونشان وسایل آشپرخانه و شستشو هستند. این زندگی روزمرهی جمعیت کثیری است که نحوهی زیست آنها، مفهوم پرتره را بیمعنا میکند. آثار هنری قدیریان زمانی شکل گرفته است که این زیست روزمرهی ساکن و دیرسال در حال فروپاشی و دگرگونی است. تصویری است که اگر خاطرات بچگی ما را آکنده است، اما در این دو دهه به شدت دستخوش دگرگونی شده است. تو گویی تنها زمانی که یک دوره پایان مییابد، امکان به چنگ آوردن آن در قاب هنر امکانپذیر میشود.
نظرها
مهمان
<p>چادر آرت! اسمش روشه. </p>