چینه چیتا، هالیوودِ ایتالیا
<p>اکبر فلاح‌زاده - چینه چیتا، شهر سینمایی رم، برای نخستین بار درهای خود را به روی توریست‌ها می‌گشاید. برای بازدیدکنندگان فرش قرمز پهن کرده‌اند. در حالی که توریست‌ها در شهر می‌چرخند، بلندگو‌ها با نوای آرام موسیقی فیلم‌های قدیمی پخش می‌کنند.</p> <!--break--> <p>گشایش این شهر سینمایی در چهارچوب جشن‌های ۱۵۰ سالگی ایتالیا صورت می‌گیرد. دکور و وسایل صحنه فیلم‌های قدیمی و خاطره‌انگیز مانند «بن هور» را در این شهر می‌شود دید. همچنین لباس‌های هنرپیشگان معروفی مانند سوفیالورن، کلودیا کاردیناله، مارچلو ماسترویانی و غیره را به همراه تکه‌های <img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/FALLAKBCIN03.jpg" />برگزیده‌ای از فیلم‌هایشان می‌‌توان گشت‌زنان مشاهده کرد.</p> <p> اهمیت این شهر فقط از لحاظ تاریخ فیلم نیست. موسولینی می‌خواست با این شهر سینمایی به رؤیا‌های مردم تحقق ببخشد. او از لنین آموخته بود که سینما می‌تواند یک وسیله‌ی تبلیغاتی همه‌جانبه و مؤثر باشد. سینما در آن زمان همه را افسون کرده بود. از این گذشته در سال‌های دهه‌ی ۲۰میلادی با ناطق شدن فیلم‌ها، سینما برای مردم جاذبه‌ی بسیار بیشتری یافته بود. زمانی که هنوز تلویزیون اختراع نشده بود، سینمای ناطق در دست فاشیست‌ها، که به هر وسیله‌ای در پی جذب توده‌های انبوه مردم به ایدئولوژی خود بودند، کارکردی شبیه تلویزیون داشت. موسسولینی نه به عشق سینما، بلکه با سوءاستفاده از عشق مردم به سینما در اجرای برنامه‌ی گسترده‌ای برای توسعه‌ی به اصطلاح «فرهنگ مردمی» به سرمایه‌گذاری وسیع در سینما روی آورد. سال ۱۹۳۵ پسر موسولینی یک نهاد بزرگ فیلمسازی دایر کرد. همزمان دولت موسولینی به ساخت یک شهر سینمایی با ترکیب معماری مدرن آن زمان و معماری بر اساس ایدئولوژی فاشیستی در حومه‌ی رم مشغول شد. این شهر سینمایی که چینه چیتا (به ایتالیایی به معنی «شهر فیلم») نام گرفت، قرار بود جایگزین استودیوهای فیلمبرداری شود که سال ۱۹۰۵ طعمه حریق شده بودند. هفت سال بعد این شهر سینمایی با تبلیغات فراوان و مراسمی پرتجمل، چنانکه رسم موسولینی بود، گشایش یافت. اما به همین محدود ماند. جنگ جهانی دوم شروع شده بود و تأسیسات این شهر سینمایی به‌زودی در بمباران خسارات جدی دید. اما امکانات و وسایل فنی را که قبلاً به شمال ایتالیا انتقال داده بودند،تا حدود زیادی از آسیب مصون ماندند.<br /> </p> <blockquote> <p><img alt="" align="middle" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/FALLAKBCIN04.jpg" />کامران شیردل در سال ۱۳۴۳ بعد از تحصیل در مرکز تحقیقات سینمایی رم به عنوان دستیار کارگردان در استودیوهای چینه چیتا با جان هیوستون همکاری کرد.</p> </blockquote> <p>قبل از جنگ دولت بر سینما نظارت کامل داشت و بیشتر فیلم‌های خبری- تبلیغی و کمدی‌های عام‌پسند و داستان‌های سطحی خانوادگی ساخته می‌شد. همه‌ی این فیلم‌ها می‌بایست از زیر تیغ سانسور فاشیسم جان سالم به در می‌بردند. سانسور موسولینی چنان شدید بود که حتی یک فیلم کمدی برادران مارکس به نام «سوپ اردک» را هم بر نمی‌تافت. موسولینی خودش هم سناریو می‌نوشت، اما فیلم پرخرخی که بر اساس سناریوی او در چینه چیتا ساخته شد، شکست خورد و روی دست تهیه‌کننده ماند. <br /> </p> <p>سال‌های طلایی این شهر سینمایی بعد از شکست فاشیسم در سال ۱۹۴۳ بود. بعد از شکست فاشیست‌ها در جنگ، نئورئالیست‌ها فرصت یافتند واقعیتی را که فاشیست‌ها پنهان می‌کردند، آشکار کنند. این واقعیت چیزی جز زندگی ساده و روزمره‌ی مردم نبود. در آن زمان به علت ویرانی‌های جنگ تجهیزات فیلم‌سازی محدود بود. با این حال غمی نبود. چون نئورئالیست‌ها آن قدر که به خیابان و نور طبیعی نیاز داشتند، به استودیوهای مجلل نیاز نداشتند. فیلم‌های آن‌ها عمدتاً در محل‌های واقعی فیلم‌برداری می‌شد و حالتی مستندگونه داشت. <br /> </p> <p>آمریکایی‌ها بعد از جنگ جهانی دوم این شهر سینمایی را به اردوگاهی برای پناهندگان جنگی اختصاص دادند. سال ۱۹۵۰ چینه چیتا کمی بازسازی شد و یک سال بعد «لوکینو ویسکونتی» فیلمی در آن ساخت که داستان مادری را روایت می‌کرد که می‌خواهد دخترش را به سینما ببرد. ویسکونتی این فیلم را با دیدی انتقادی ساخت. اما صرف نظر از این فیلم، در چینه چیتا فقط فیلم‌های با ارزش ساخته نمی‌شد. چون بعد از جنگ و ویرانی نیاز روانی مردم به گشایش و آرامش زیاد بود، چینه چیتا مرکزی شد برای ساخت فیلم‌های خانوادگی و کمدی‌های پیش‌پا‌افتاده. همزمان آمریکایی‌ها هم به صرافت افتادند از امکانات فیلمسازی این شهر سینمایی استفاده کنند. دلیل اصلی این رویکرد آن بود که در قیاس با هالیوود فیلم ساختن در چینه چیتا خیلی ارزان‌تر تمام می‌شد. این بود که فیلم «بن هور» با آن صحنه‌ی پرهیجان ارابه‌رانی که به امکانات وسیعی نیاز داشت، در چینه چیتا با هزینه‌ای نسبتاً کم ساخته شد. این شهر سینمایی به «هالیوود در کنار رودخانه‌ی تبر» معروف شد. الیزابت تایلور نخستین عشق بزرگش ریچارد برتون را در همین جا شناخت. <br /> </p> <p>کامران شیردل نیز در سال ۱۳۴۳ بعد از تحصیل در مرکز تحقیقات سینمایی رم به عنوان دستیار کارگردان در استودیوهای چینه چیتا با جان هیوستون همکاری کرد. <br /> </p> <blockquote> <p><img alt="" align="middle" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/FALLAKBCIN05.jpg" />الیزابت تایلور نخستین عشق بزرگش ریچارد برتون را در شهر سینمایی چینه چیتا شناخت.</p> </blockquote> <p>فیلمسازانی مانند الساندرو بالستی، روبرتو روسلینی، ویتورو دسیکا نیز فیلم‌هایی در چینه چیتا ساختند. اما بیش از همه نام فدریکو فلینی با این شهر سینمایی پیوند خورده است. فلینی بیشترین ارادت را به چینه چیتا نشان داده. فلینی چینه چیتا را «دنیای ایده‌آل» خودش می‌دانست. او بیشتر فیلم‌هایش از جمله «زندگی شیرین»، «هشت و نیم»، «ساتیریکون»، «کازانوا» و «کشتی رؤیا‌ها» را در چینه چیتا ساخته است. از این گذشته فلینی در سال ۱۹۸۷ یک فیلم هم در مورد خود چینه چیتا، استودیوهای متعدد و تاریخ شکل‌گیری آن و رابطه‌ی خاص خودش با آن و دشواری‌های فیلمسازی ساخت. با همه‌گیر شدن تلویزیون، استودیوهای فیلمسازی چینه چیتا در اختیار فیلم‌سازان و سازندگان مجموعه‌های تلویزیونی قرار گرفت که در ایتالیا محبوبیت زیادی دارند. با این حال در سال ۱۹۸۵ قبل از آنکه این شهر سینمایی به رکود دچار شود، ژان ژاک آناد فیلم معروف «به نام گل سرخ» را در استودیوهای آن ساخت. بعضی وسترن‌های ایتالیایی مانند «به خاطر یک مشت دلار» و فیلم‌های دیگری از سرجیو لئونه و وسترن‌سازان ایتالیایی نیز در چینه چیتا ساخته شدند. اما ساخته شدن این همه فیلم نتوانست از ورشکستگی آن جلوگیری کند. در قیاس با حدود ۳۰۰ فیلم در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰، فقط ۳۰ فیلم در سال ۱۹۸۴ساخته شد، که یک افت آشکار را نشان می‌دهد. سال ۱۹۹۷ دولت ایتالیا چینه چیتا را به بخش خصوصی واگذار کرد. چینه‌چیتا سال ۱۹۹۱ میزبان مسابقه آواز یوروویژن شد.</p> <p><img alt="" align="left" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/FALLAKBCIN06.jpg" />چینه چیتا در دهه ۱۹۶۰ رقابت تنگاتنگی با هالیوود داشت. چون از کمدی‌های سطحی و ملودرام‌های عشقی گرفته تا فیلم‌های پرخرخ تاریخی و حتی فیلم‌های وسترن، همه جور فیلمی برای هر سلیقه‌ای تولید می‌کرد. اما رفته رفته زیر هجوم گسترده‌ی فیلم‌های هالیوودی و ساخت فیلم و سریال‌های تلویزیونی، تولید فیلم سینمایی دیگر مقرون به صرفه نبود. چینه چیتا برای فرار از رکود یک قرارداد همکاری با شرکت سینمایی مونترال آرتیست لس‌آنجلس امضاء کرد. امضای این قرارداد مشترک همکاری دوجانبه در سطح بین‌المللی کمک تبلیغاتی زیادی به چینه چیتا کرد. فرانسوی‌ها و هندی‌ها نیز قراردادهای مستقل همکاری با چینه چیتا امضاء کردند. در پی این همکاری‌ها و سرمایه‌گذاری شرکت‌های فیلمسازی، فیلم «نه» ساخته راب مارشال - که نسخه‌ی دوباره‌سازی‌شده‌ی انگلیسی زبان «هشت و نیم» اثر فلینی است - در چینه چیتا فیلمبرداری شده است. طی سال‌های اخیر نیز فیلم‌های پرفروشی مانند «دار و دسته‌ نیویورکی‌ها» به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و فیلم «مصائب مسیح» به کارگردانی مل گیبسون در این شهر سینمایی ساخته شده است. بسیاری از بزرگان سینما هم می‌خواهند در چینه چیتا فیلم بسازند. از جمله وودی آلن قصد دارد تابستان امسال فیلمی با دکور قرون وسطایی بر اساس داستان «دکامرون» اثر معروف بوکاچیو را در استودیوهای چینه چیتا بسازد. برای آنکه به چینه چیتا رونق بیشتری ببخشند، می‌خواهند در آن یک موزه‌ی عظیم سینمایی بسازند و جشنواره‌ی فیلمی در رقابت با جشنواره فیلم ونیز هم در چینه چیتا برگزار کنند. <br /> </p> <p>روبرتو بنیگنی هنرپیشه ایتالیایی که در مراسم بازگشایی چینه چیتا به وجد آمده بود، گفت: «چینیه چیتا برای ما بیش از یک خاطره است. او مادر ماست. ما بازیگران و فیلمسازان اینجا به دنیا آمده‌ایم». <br /> از همه‌ی این حرف‌ها که بگذریم، از این نکته نباید غافل بود که به علت بحران اقتصادی هم هالیوود دچار مشکل است، هم چینه چیتا. همانطور که کمپانی‌های بزرگ اتومبیل‌سازی برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها محصولاتشان را در آسیا و آفریقا با کارگر ارزان تولید می‌کنند، شرکت‌های بزرگ فیلم‌سازی نیز به آسیا و آفریقا روی آورده‌اند. اینک یکی از بزرگ‌ترین استودیوهای فیلم‌برداری جهان در مراکش ساخته شده و چند فیلم‌ تاریخی از جمله فیلم «آسمان بر فراز صحرا» به کارگردانی برناردو برتولوچی. نیز در آن ساخته شده‌ است.<br /> </p> <p> </p> <p><strong>عکس‌ها:<br /> </strong>شهرک سینمایی چینه چیتا در ایتالیا<br /> کامران شیردل سر صحنه‌ی فیلم‌برداری<br /> موسولینی هنگام گشایش شهرک سینمایی چینه چیتا در ایتالیا<br /> الیزابت تایلور و عشق بزرگ زندگی‌اش ریچارد برتون در چینه‌ چیتا<br /> فلینی در کتاب: چینه چیتا و فیلم‌هایم از رابطه‌اش با شهرک سینمایی چینه چیتا و خاطراتش سخن می‌گوید</p> <p> <a href="http://www.fr-online.de/kultur/film/im-suessen-falschen-leben/-/1473350/8528316/-/index.html">منبع (+)</a><br /> </p> <p><img alt="" align="right" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/VI.gif" /></p> <p> </p> <p><u>چینه چیتا در گستره‌ی تاریخ</u></p>
اکبر فلاحزاده - چینه چیتا، شهر سینمایی رم، برای نخستین بار درهای خود را به روی توریستها میگشاید. برای بازدیدکنندگان فرش قرمز پهن کردهاند. در حالی که توریستها در شهر میچرخند، بلندگوها با نوای آرام موسیقی فیلمهای قدیمی پخش میکنند.
گشایش این شهر سینمایی در چهارچوب جشنهای ۱۵۰ سالگی ایتالیا صورت میگیرد. دکور و وسایل صحنه فیلمهای قدیمی و خاطرهانگیز مانند «بن هور» را در این شهر میشود دید. همچنین لباسهای هنرپیشگان معروفی مانند سوفیالورن، کلودیا کاردیناله، مارچلو ماسترویانی و غیره را به همراه تکههای برگزیدهای از فیلمهایشان میتوان گشتزنان مشاهده کرد.
اهمیت این شهر فقط از لحاظ تاریخ فیلم نیست. موسولینی میخواست با این شهر سینمایی به رؤیاهای مردم تحقق ببخشد. او از لنین آموخته بود که سینما میتواند یک وسیلهی تبلیغاتی همهجانبه و مؤثر باشد. سینما در آن زمان همه را افسون کرده بود. از این گذشته در سالهای دههی ۲۰میلادی با ناطق شدن فیلمها، سینما برای مردم جاذبهی بسیار بیشتری یافته بود. زمانی که هنوز تلویزیون اختراع نشده بود، سینمای ناطق در دست فاشیستها، که به هر وسیلهای در پی جذب تودههای انبوه مردم به ایدئولوژی خود بودند، کارکردی شبیه تلویزیون داشت. موسسولینی نه به عشق سینما، بلکه با سوءاستفاده از عشق مردم به سینما در اجرای برنامهی گستردهای برای توسعهی به اصطلاح «فرهنگ مردمی» به سرمایهگذاری وسیع در سینما روی آورد. سال ۱۹۳۵ پسر موسولینی یک نهاد بزرگ فیلمسازی دایر کرد. همزمان دولت موسولینی به ساخت یک شهر سینمایی با ترکیب معماری مدرن آن زمان و معماری بر اساس ایدئولوژی فاشیستی در حومهی رم مشغول شد. این شهر سینمایی که چینه چیتا (به ایتالیایی به معنی «شهر فیلم») نام گرفت، قرار بود جایگزین استودیوهای فیلمبرداری شود که سال ۱۹۰۵ طعمه حریق شده بودند. هفت سال بعد این شهر سینمایی با تبلیغات فراوان و مراسمی پرتجمل، چنانکه رسم موسولینی بود، گشایش یافت. اما به همین محدود ماند. جنگ جهانی دوم شروع شده بود و تأسیسات این شهر سینمایی بهزودی در بمباران خسارات جدی دید. اما امکانات و وسایل فنی را که قبلاً به شمال ایتالیا انتقال داده بودند،تا حدود زیادی از آسیب مصون ماندند.
کامران شیردل در سال ۱۳۴۳ بعد از تحصیل در مرکز تحقیقات سینمایی رم به عنوان دستیار کارگردان در استودیوهای چینه چیتا با جان هیوستون همکاری کرد.
قبل از جنگ دولت بر سینما نظارت کامل داشت و بیشتر فیلمهای خبری- تبلیغی و کمدیهای عامپسند و داستانهای سطحی خانوادگی ساخته میشد. همهی این فیلمها میبایست از زیر تیغ سانسور فاشیسم جان سالم به در میبردند. سانسور موسولینی چنان شدید بود که حتی یک فیلم کمدی برادران مارکس به نام «سوپ اردک» را هم بر نمیتافت. موسولینی خودش هم سناریو مینوشت، اما فیلم پرخرخی که بر اساس سناریوی او در چینه چیتا ساخته شد، شکست خورد و روی دست تهیهکننده ماند.
سالهای طلایی این شهر سینمایی بعد از شکست فاشیسم در سال ۱۹۴۳ بود. بعد از شکست فاشیستها در جنگ، نئورئالیستها فرصت یافتند واقعیتی را که فاشیستها پنهان میکردند، آشکار کنند. این واقعیت چیزی جز زندگی ساده و روزمرهی مردم نبود. در آن زمان به علت ویرانیهای جنگ تجهیزات فیلمسازی محدود بود. با این حال غمی نبود. چون نئورئالیستها آن قدر که به خیابان و نور طبیعی نیاز داشتند، به استودیوهای مجلل نیاز نداشتند. فیلمهای آنها عمدتاً در محلهای واقعی فیلمبرداری میشد و حالتی مستندگونه داشت.
آمریکاییها بعد از جنگ جهانی دوم این شهر سینمایی را به اردوگاهی برای پناهندگان جنگی اختصاص دادند. سال ۱۹۵۰ چینه چیتا کمی بازسازی شد و یک سال بعد «لوکینو ویسکونتی» فیلمی در آن ساخت که داستان مادری را روایت میکرد که میخواهد دخترش را به سینما ببرد. ویسکونتی این فیلم را با دیدی انتقادی ساخت. اما صرف نظر از این فیلم، در چینه چیتا فقط فیلمهای با ارزش ساخته نمیشد. چون بعد از جنگ و ویرانی نیاز روانی مردم به گشایش و آرامش زیاد بود، چینه چیتا مرکزی شد برای ساخت فیلمهای خانوادگی و کمدیهای پیشپاافتاده. همزمان آمریکاییها هم به صرافت افتادند از امکانات فیلمسازی این شهر سینمایی استفاده کنند. دلیل اصلی این رویکرد آن بود که در قیاس با هالیوود فیلم ساختن در چینه چیتا خیلی ارزانتر تمام میشد. این بود که فیلم «بن هور» با آن صحنهی پرهیجان ارابهرانی که به امکانات وسیعی نیاز داشت، در چینه چیتا با هزینهای نسبتاً کم ساخته شد. این شهر سینمایی به «هالیوود در کنار رودخانهی تبر» معروف شد. الیزابت تایلور نخستین عشق بزرگش ریچارد برتون را در همین جا شناخت.
کامران شیردل نیز در سال ۱۳۴۳ بعد از تحصیل در مرکز تحقیقات سینمایی رم به عنوان دستیار کارگردان در استودیوهای چینه چیتا با جان هیوستون همکاری کرد.
الیزابت تایلور نخستین عشق بزرگش ریچارد برتون را در شهر سینمایی چینه چیتا شناخت.
فیلمسازانی مانند الساندرو بالستی، روبرتو روسلینی، ویتورو دسیکا نیز فیلمهایی در چینه چیتا ساختند. اما بیش از همه نام فدریکو فلینی با این شهر سینمایی پیوند خورده است. فلینی بیشترین ارادت را به چینه چیتا نشان داده. فلینی چینه چیتا را «دنیای ایدهآل» خودش میدانست. او بیشتر فیلمهایش از جمله «زندگی شیرین»، «هشت و نیم»، «ساتیریکون»، «کازانوا» و «کشتی رؤیاها» را در چینه چیتا ساخته است. از این گذشته فلینی در سال ۱۹۸۷ یک فیلم هم در مورد خود چینه چیتا، استودیوهای متعدد و تاریخ شکلگیری آن و رابطهی خاص خودش با آن و دشواریهای فیلمسازی ساخت. با همهگیر شدن تلویزیون، استودیوهای فیلمسازی چینه چیتا در اختیار فیلمسازان و سازندگان مجموعههای تلویزیونی قرار گرفت که در ایتالیا محبوبیت زیادی دارند. با این حال در سال ۱۹۸۵ قبل از آنکه این شهر سینمایی به رکود دچار شود، ژان ژاک آناد فیلم معروف «به نام گل سرخ» را در استودیوهای آن ساخت. بعضی وسترنهای ایتالیایی مانند «به خاطر یک مشت دلار» و فیلمهای دیگری از سرجیو لئونه و وسترنسازان ایتالیایی نیز در چینه چیتا ساخته شدند. اما ساخته شدن این همه فیلم نتوانست از ورشکستگی آن جلوگیری کند. در قیاس با حدود ۳۰۰ فیلم در اواخر دههی ۱۹۶۰، فقط ۳۰ فیلم در سال ۱۹۸۴ساخته شد، که یک افت آشکار را نشان میدهد. سال ۱۹۹۷ دولت ایتالیا چینه چیتا را به بخش خصوصی واگذار کرد. چینهچیتا سال ۱۹۹۱ میزبان مسابقه آواز یوروویژن شد.
چینه چیتا در دهه ۱۹۶۰ رقابت تنگاتنگی با هالیوود داشت. چون از کمدیهای سطحی و ملودرامهای عشقی گرفته تا فیلمهای پرخرخ تاریخی و حتی فیلمهای وسترن، همه جور فیلمی برای هر سلیقهای تولید میکرد. اما رفته رفته زیر هجوم گستردهی فیلمهای هالیوودی و ساخت فیلم و سریالهای تلویزیونی، تولید فیلم سینمایی دیگر مقرون به صرفه نبود. چینه چیتا برای فرار از رکود یک قرارداد همکاری با شرکت سینمایی مونترال آرتیست لسآنجلس امضاء کرد. امضای این قرارداد مشترک همکاری دوجانبه در سطح بینالمللی کمک تبلیغاتی زیادی به چینه چیتا کرد. فرانسویها و هندیها نیز قراردادهای مستقل همکاری با چینه چیتا امضاء کردند. در پی این همکاریها و سرمایهگذاری شرکتهای فیلمسازی، فیلم «نه» ساخته راب مارشال - که نسخهی دوبارهسازیشدهی انگلیسی زبان «هشت و نیم» اثر فلینی است - در چینه چیتا فیلمبرداری شده است. طی سالهای اخیر نیز فیلمهای پرفروشی مانند «دار و دسته نیویورکیها» به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و فیلم «مصائب مسیح» به کارگردانی مل گیبسون در این شهر سینمایی ساخته شده است. بسیاری از بزرگان سینما هم میخواهند در چینه چیتا فیلم بسازند. از جمله وودی آلن قصد دارد تابستان امسال فیلمی با دکور قرون وسطایی بر اساس داستان «دکامرون» اثر معروف بوکاچیو را در استودیوهای چینه چیتا بسازد. برای آنکه به چینه چیتا رونق بیشتری ببخشند، میخواهند در آن یک موزهی عظیم سینمایی بسازند و جشنوارهی فیلمی در رقابت با جشنواره فیلم ونیز هم در چینه چیتا برگزار کنند.
روبرتو بنیگنی هنرپیشه ایتالیایی که در مراسم بازگشایی چینه چیتا به وجد آمده بود، گفت: «چینیه چیتا برای ما بیش از یک خاطره است. او مادر ماست. ما بازیگران و فیلمسازان اینجا به دنیا آمدهایم».
از همهی این حرفها که بگذریم، از این نکته نباید غافل بود که به علت بحران اقتصادی هم هالیوود دچار مشکل است، هم چینه چیتا. همانطور که کمپانیهای بزرگ اتومبیلسازی برای صرفهجویی در هزینهها محصولاتشان را در آسیا و آفریقا با کارگر ارزان تولید میکنند، شرکتهای بزرگ فیلمسازی نیز به آسیا و آفریقا روی آوردهاند. اینک یکی از بزرگترین استودیوهای فیلمبرداری جهان در مراکش ساخته شده و چند فیلم تاریخی از جمله فیلم «آسمان بر فراز صحرا» به کارگردانی برناردو برتولوچی. نیز در آن ساخته شده است.
عکسها:
شهرک سینمایی چینه چیتا در ایتالیا
کامران شیردل سر صحنهی فیلمبرداری
موسولینی هنگام گشایش شهرک سینمایی چینه چیتا در ایتالیا
الیزابت تایلور و عشق بزرگ زندگیاش ریچارد برتون در چینه چیتا
فلینی در کتاب: چینه چیتا و فیلمهایم از رابطهاش با شهرک سینمایی چینه چیتا و خاطراتش سخن میگوید
چینه چیتا در گسترهی تاریخ
نظرها
پری
مرسی. چقدر خوب رابطه فاشیسم و سینما را شرح داده اید. جالب این جا است که موسولینی خودش سناریو می نوشته.
کاربر مهمان
<p>لوکینو ویسکونتی(بجای لوچینو) جا افتاده است، اما ترجمه نام فیلم برتولوچی، آسمان سرپناه است و همین طور ژان ژاک آناد غلط است؛ ژآن ژاک آنو، همین طور بنیگنی غلط است: بنینی. اما به هر حال مطلب که باید قید شود ترجمه است يا تالیف و گردآوری، اطلاعات جالبی به خواننده می دهد.</p>
کاربر مهمان علی
<p>متاسفانه این مطلب خیلی با شتاب ترجمه شده است. مترجم حتا سعی نکرده به نحوه ی تلفظ اسامی یا برگردان فارسی نام بعضی فیلم ها دقت کند. روبرتو بنینی شده بگنینی و لوچینو شده لوکیو و آسمان سرپناه شده آسمان بر فراز صحرا و الخ. ولی دستش به هر صورت درد نکند.</p> <p>--------------</p> <p>پاسخ: </p> <p>این تلفظ نامهای فرنگی از آن مشکلات تقریبأ حل نشدنی در زبان ماست. بسته به اینکه از چه زبانی ترجمه شود، تلفظ فرق می کند.</p> <p>مثلا ایراد گرفته اند چرا "لوکینو ویسکونتی" و نه "لوچینو ویسکونتی". در جواب باید بگویم من صد جا دیده ام "لوکینو ویسکونتی". حتی صفحه فیس بوک ی به فارسی به همین نام وجود دارد.</p> <p>(اینجا :http://fa-ir.facebook.com/people/%D9%84%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%86%D9%88-%D9%88%DB%8C%D8%B3%DA%A9%D9%88%D9%86%D8%AA%DB%8C/100002109617658)همین اختلاف در سایر موارد هم وجود دارد: بوکاچیو یا بوکاچو؟</p> <p>ویتورو دسیکا یا ویتوریو دسیکا؟</p> <p>و الخ.</p> <p>اکبر فلاح‌زاده</p>