زنده گی ادبیات دگرباشان
<p>آرمان نامداری- ساقی قهرمان مدیر سازمان دگرباشان جنسی ایران در کانادا، بیشتر و پیشتر به عنوان شاعر و فعال ادبی شناخته شده بوده است. وی در گفت‌ و گو با من می‌گوید که چگونه تصمیم گرفت به پشتیبانی از حقوق دگرباشان جنسی بپردازد و همچنین توضیح می‌دهد که چگونه از فعالیت‌های ادبی دگرباشان حمایت کرده و این ادبیات را به مردم معرفی می‌کند.</p> <!--break--> <p> </p> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110716_Zamaneh_13.mp3"><img width="273" height="31" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon.jpg" /></a></p> <p> </p> <p><strong>نوشتن را فراموش کردم</strong></p> <p> </p> <p>در واقع یک تصمیم نبود. یک تصمیم آگاهانه نبود. اول تصورم این بود که من که کار خودم را در زمینه‌ی ادبیات کنار نمی‌گذارم، در کنار آن فعالیت‌ حقوق بشری خودم را با جامعه‌ی دگرباش ایرانی هم انجام می‌دهم. اولین هفته‌ای که شروع کردم عین بهمن شد. انقدر بزرگ شد که هیچ چیز دیگری را دور بر خودش باقی نگذاشت. فکر می‌کنم شاید دو یا سه سال بعد از آن بود که یادم آمد زندگی ادبی‌ای هم بوده و الآن دیگر نیست. کار سازمان (دگرباشان جنسی ایران) خیلی زیاد بود. برای این‌که سازمان بتواند سالم کار کند خیلی احتیاج به ارتباط بود.[۱] برای این‌که بتواند نقص خارج از کشور بودن‌اش را اصلاح کند، من خیلی باید داخل ایران را تماشا می‌کردم؛ روزنامه‌ها چه می‌نویسند؛ مردم چه کار می‌کنند؛ جامعه‌ی دگرباش چه می‌کند و چه می‌گوید، چه می‌خواهد، نظرش چیست. و بعد این‌که به عنوان یک سازمان، چه کارهایی باید انجام بدهد که بتواند در آن مقطع زمانی که کار می‌کند کمی مثبت باشد.</p> <p><br /> خب همه‌ی این‌ها درجا هم آموزش می‌خواست، هم تحلیل می‌خواست، تصمیم‌گیری می‌خواست و هم عمل کردن می‌خواست. جایی برای چیز دیگری باقی نگذاشت.</p> <p> </p> <p>-<b> الآن پشیمان نیستید؟</b></p> <p> </p> <p>پشیمان! نه! من آدمی هستم که کمی پر رو هستم. وقتی کاری را انجام می‌دهم که خیلی دل‌ام می‌خواهد آن‌را انجام دهم و چون خیلی دل‌ام می‌خواهد حسرت یک کار دیگر برای‌ام باقی نمی‌ماند. اما الآن فکر می‌کنم خب سازمان شش سال کار کرده است، با شیوه‌ای که به نظر من درست بوده و کارش خیلی گسترده شده. گسترده‌تر از آن که دو یا سه نفر بتوانند راه‌اش ببرند. فکر می‌کنم بهترین سرنوشت یا بهترین برنامه‌ریزی برای سازمان این باشد که کارهای‌اش تقسیم بشود بین چند مدیر مختلف که این‌ کارها را اداره می‌کنند و من بیرون‌تر در یک بخشی از سازمان که به کار اصلی خود من نزدیک‌تر است کار کنم و آن هم انتشارات سازمان باشد.</p> <p> </p> <p><b>نوشته‌های دگرباشان در اختیار همگان </b></p> <p> </p> <p>مجموعه‌های شعر، مقاله و داستان‌هایی که نویسنده‌های دگرباش داخل ایران نوشتند و بعد از نوشتن و ویراستاری کردن وهمه‌ی کارها، ما این‌جا به عنوان کتابخانه‌ی آن‌لاین در کانادا روی وبلاگ در دسترس عموم گذاشتیم. برای این‌که این کارها راحت‌تر و بهتر منتشر بشوند و انتشارات خاص خود جامعه دگرباش هم باشد ما این‌جا در کانادا انتشارات گیل‌گمشان را ثبت کردیم.</p> <p><br /> این انتشارات گیل‌گمشان در واقع هیچ ربطی به سازمان دگرباشان جنسی ندارد. می‌شود گفت که من بیرون از سازمان به عنوان شخص ساقی قهرمان، چون این امکان را دارم که در اداره‌ی مخصوص ثبت انتشارات، آن را ثبت بکنم گیل‌گمیشان را ثبت کردم. با این شکل ما اولین قدم‌های به ثبت رساندن و منتشر کردن منسجم کار ادبیات نویسنده‌ی دگرباش را در بیرون از کشور انجام دادیم. این یک قدم مثبت به جلو بوده است.</p> <p> </p> <p>کار دیگری که مثبت و موثر بود و به پیشنهاد دوستان دگرباش داخل ایران بود انجام دادیم این بود که ما در فضای رسانه‌ی عمومی یک بخش را برای نوشته‌های جامعه‌ی دگرباش گرفتیم. یعنی مقاله، داستان، گزارش و بیوگرافی. همه‌ی مطالبی که به شناخت بیشتر جامعه‌ی غیر دگرباش از جامعه‌ی دگرباش کمک می‌کند و باز هم برای اولین‌بار این مطالب به جای این‌که در رسانه‌ی دگرباش منتشر بشوند در رسانه‌ای عمومی می‌آیند که خواننده‌ی عمومی دارد و به هر حال به شکل مجازی مسیله‌ی دگرباش وارد مسایل غیر دگرباش شده و یک بخشی از جامعه شده است. این شکل از کارها، کارهایی هست که نه این‌که سازمان انجام بدهد بلکه سازمان از امکانات خودش و همکاری خودش با یک پیشنهاد استفاده می‌کند و این فضا را ایجاد می‌کند. این‌کارها یک جور کارهایی هستند با مایه‌ی ادبیات با مایه‌ی کار اجتماعی و به نظر من مثبت بودند.</p> <p> </p> <p><strong>- در واقع یکی از کارهایی که کردید این بوده که این بخش از جامعه که دیده نمی‌شده برای مردم معرفی کردید و گفتید که این‌ها وجود دارند و این‌هم محصول این بخش از جامعه هست و می‌تواند ادبیات خودش را تولید بکند؟</strong></p> <p> </p> <p>در واقع ما سعی کردیم در این شکل کار، سازمان نباشیم. یک خویش، یک دوست باشیم که بیرون از ایران هست و می‌تواند همکاری بکند و ادبیات منتشر بکند. می‌تواند همکاری بکند و در این فضای عمومی امکانات شناختن و آشنایی و کلن حضور این جامعه را در یک فضای عمومی ایجاد بکند. ما این‌جا خودمان را مثل هر مسافر دیگری دانستیم نه سازمان. مثلا فرض می‌کنیم که "آرمان" بیرون از ایران زندگی می‌کند و آرمانی که بیرون از ایران زندگی می‌کند و یک عضو معمولی جامعه‌‌ی دگرباش است،‌ می‌تواند این مصاحبه را منتشر بکند. ما هم دقیقا همان کار را کردیم: "یک ارتباط خویشاوندی."</p> <p> </p> <p>پایان بخش نخست</p> <p> </p> <p>۱- در این گزارش همه‌جا منظور از سازمان، «سازمان دگرباشان جنسی ایران- ایرکو» است.</p> <p> </p>
آرمان نامداری- ساقی قهرمان مدیر سازمان دگرباشان جنسی ایران در کانادا، بیشتر و پیشتر به عنوان شاعر و فعال ادبی شناخته شده بوده است. وی در گفت و گو با من میگوید که چگونه تصمیم گرفت به پشتیبانی از حقوق دگرباشان جنسی بپردازد و همچنین توضیح میدهد که چگونه از فعالیتهای ادبی دگرباشان حمایت کرده و این ادبیات را به مردم معرفی میکند.
نوشتن را فراموش کردم
در واقع یک تصمیم نبود. یک تصمیم آگاهانه نبود. اول تصورم این بود که من که کار خودم را در زمینهی ادبیات کنار نمیگذارم، در کنار آن فعالیت حقوق بشری خودم را با جامعهی دگرباش ایرانی هم انجام میدهم. اولین هفتهای که شروع کردم عین بهمن شد. انقدر بزرگ شد که هیچ چیز دیگری را دور بر خودش باقی نگذاشت. فکر میکنم شاید دو یا سه سال بعد از آن بود که یادم آمد زندگی ادبیای هم بوده و الآن دیگر نیست. کار سازمان (دگرباشان جنسی ایران) خیلی زیاد بود. برای اینکه سازمان بتواند سالم کار کند خیلی احتیاج به ارتباط بود.[۱] برای اینکه بتواند نقص خارج از کشور بودناش را اصلاح کند، من خیلی باید داخل ایران را تماشا میکردم؛ روزنامهها چه مینویسند؛ مردم چه کار میکنند؛ جامعهی دگرباش چه میکند و چه میگوید، چه میخواهد، نظرش چیست. و بعد اینکه به عنوان یک سازمان، چه کارهایی باید انجام بدهد که بتواند در آن مقطع زمانی که کار میکند کمی مثبت باشد.
خب همهی اینها درجا هم آموزش میخواست، هم تحلیل میخواست، تصمیمگیری میخواست و هم عمل کردن میخواست. جایی برای چیز دیگری باقی نگذاشت.
- الآن پشیمان نیستید؟
پشیمان! نه! من آدمی هستم که کمی پر رو هستم. وقتی کاری را انجام میدهم که خیلی دلام میخواهد آنرا انجام دهم و چون خیلی دلام میخواهد حسرت یک کار دیگر برایام باقی نمیماند. اما الآن فکر میکنم خب سازمان شش سال کار کرده است، با شیوهای که به نظر من درست بوده و کارش خیلی گسترده شده. گستردهتر از آن که دو یا سه نفر بتوانند راهاش ببرند. فکر میکنم بهترین سرنوشت یا بهترین برنامهریزی برای سازمان این باشد که کارهایاش تقسیم بشود بین چند مدیر مختلف که این کارها را اداره میکنند و من بیرونتر در یک بخشی از سازمان که به کار اصلی خود من نزدیکتر است کار کنم و آن هم انتشارات سازمان باشد.
نوشتههای دگرباشان در اختیار همگان
مجموعههای شعر، مقاله و داستانهایی که نویسندههای دگرباش داخل ایران نوشتند و بعد از نوشتن و ویراستاری کردن وهمهی کارها، ما اینجا به عنوان کتابخانهی آنلاین در کانادا روی وبلاگ در دسترس عموم گذاشتیم. برای اینکه این کارها راحتتر و بهتر منتشر بشوند و انتشارات خاص خود جامعه دگرباش هم باشد ما اینجا در کانادا انتشارات گیلگمشان را ثبت کردیم.
این انتشارات گیلگمشان در واقع هیچ ربطی به سازمان دگرباشان جنسی ندارد. میشود گفت که من بیرون از سازمان به عنوان شخص ساقی قهرمان، چون این امکان را دارم که در ادارهی مخصوص ثبت انتشارات، آن را ثبت بکنم گیلگمیشان را ثبت کردم. با این شکل ما اولین قدمهای به ثبت رساندن و منتشر کردن منسجم کار ادبیات نویسندهی دگرباش را در بیرون از کشور انجام دادیم. این یک قدم مثبت به جلو بوده است.
کار دیگری که مثبت و موثر بود و به پیشنهاد دوستان دگرباش داخل ایران بود انجام دادیم این بود که ما در فضای رسانهی عمومی یک بخش را برای نوشتههای جامعهی دگرباش گرفتیم. یعنی مقاله، داستان، گزارش و بیوگرافی. همهی مطالبی که به شناخت بیشتر جامعهی غیر دگرباش از جامعهی دگرباش کمک میکند و باز هم برای اولینبار این مطالب به جای اینکه در رسانهی دگرباش منتشر بشوند در رسانهای عمومی میآیند که خوانندهی عمومی دارد و به هر حال به شکل مجازی مسیلهی دگرباش وارد مسایل غیر دگرباش شده و یک بخشی از جامعه شده است. این شکل از کارها، کارهایی هست که نه اینکه سازمان انجام بدهد بلکه سازمان از امکانات خودش و همکاری خودش با یک پیشنهاد استفاده میکند و این فضا را ایجاد میکند. اینکارها یک جور کارهایی هستند با مایهی ادبیات با مایهی کار اجتماعی و به نظر من مثبت بودند.
- در واقع یکی از کارهایی که کردید این بوده که این بخش از جامعه که دیده نمیشده برای مردم معرفی کردید و گفتید که اینها وجود دارند و اینهم محصول این بخش از جامعه هست و میتواند ادبیات خودش را تولید بکند؟
در واقع ما سعی کردیم در این شکل کار، سازمان نباشیم. یک خویش، یک دوست باشیم که بیرون از ایران هست و میتواند همکاری بکند و ادبیات منتشر بکند. میتواند همکاری بکند و در این فضای عمومی امکانات شناختن و آشنایی و کلن حضور این جامعه را در یک فضای عمومی ایجاد بکند. ما اینجا خودمان را مثل هر مسافر دیگری دانستیم نه سازمان. مثلا فرض میکنیم که "آرمان" بیرون از ایران زندگی میکند و آرمانی که بیرون از ایران زندگی میکند و یک عضو معمولی جامعهی دگرباش است، میتواند این مصاحبه را منتشر بکند. ما هم دقیقا همان کار را کردیم: "یک ارتباط خویشاوندی."
پایان بخش نخست
۱- در این گزارش همهجا منظور از سازمان، «سازمان دگرباشان جنسی ایران- ایرکو» است.
نظرها
نظری وجود ندارد.