ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نقش عواطف در تصمیم‌گیری

<div dir="RTL">لارن استارکی &minus; عواطف چه نقشی در روند تصمیم&zwnj;گیری بازی می&zwnj;کنند؟ ما در این بخش به این موضوع می&zwnj;پردازیم. درخواهیم یافت که اگر واکنش&zwnj;های هیجانی و احساسی پذیرفته شده و به&zwnj;طور مناسبی بروز یابند، تأثیر زیادی بر اندیشه&zwnj;ی انتقادی خواهند گذاشت، اما اگر از عواطف به&zwnj;طور نامناسبی استفاده شود، همه&zwnj;ی زحمت&zwnj;های ما را به هدر می&zwnj;دهند!</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <!--break--> <div dir="RTL">خیلی از مردم معتقدند که اندیشیدن و تصمیم&zwnj;گیری عینی، فقط کار مغز و استدلال است. حتی فراتر از این، تصور می&zwnj;کنند &laquo;عینی&raquo; یعنی &laquo;درگیر نکردن عواطف&raquo;. اما آیا ما وقتی داریم تصمیم&zwnj;گیری می&zwnj;کنیم واقعا می&zwnj;توانیم از احساساتمان چشم&zwnj;پوشی کنیم؟ احتمالا تعجب خواهید کرد اگر بشنوید که پاسخ منفی است؛ ما نمی&zwnj;توانیم به&zwnj;هنگام تصمیم&zwnj;گیری، عواطف و احساساتمان را کنار بگذاریم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">احساسات یا همان عواطف جایگاه ویژه&zwnj;ای در تفکر انتقادی دارد، همان&zwnj;طور که منطق و استدلال هم جایگاه خودش را دارد. اما ما نباید فقط بر اساس احساسات تصمیم&zwnj;گیری کنیم و بهتر است که برخی از عواطف و احساساتمان را در روند تصمیم&zwnj;گیری دخالت ندهیم. متفکران و منیتقدان برای عواطفشان ارزش قائلند و می&zwnj;دانند که عواطف چه اهمیت و تأثیری در تصمیم&zwnj;ها دارد. آن&zwnj;ها هم&zwnj;چنین می&zwnj;دانند که چه&zwnj;وقت و کجا باید عواطف را در روند تصمیم&zwnj;گیری دخالت داد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>وقتی که عواطف بر روند تصمیم&zwnj;گیری غلبه پیدا می&zwnj;کنند</b></div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL">تصمیم&zwnj;گیری روندی نظام&zwnj;مند و آگاهانه است و به نظر می&zwnj;رسد که عواطف هیچ جایی در روند تصمیم&zwnj;گیری ندارند. اما ما اگر به برخی از تصمیم&zwnj;هایی که تا به حال گرفته&zwnj;ایم نگاهی بیندازیم، به تأثیری که عواطف بر تصمیم ما داشته&zwnj;اند، پی خواهیم برد. مثلا یک&zwnj;روز که توی رستوران نشسته&zwnj;ایم یک&zwnj;هو هوس می&zwnj;کنیم و تصمیم می&zwnj;گیریم که بعد از غذا کیک هم سفارش بدهیم؛ این درصورتی بوده که ما شدیدا نگران میزان کلسترل خونمان هم بوده&zwnj;ایم. یا مثلا شده است که فردا امتحان داریم و باید خودمان را آماده کنیم، اما تصمیم می&zwnj;گیریم که کل روز را با هم&zwnj;کلاسی&zwnj;های&zwnj;مان فوتبال بازی کنیم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">فرقی نمی&zwnj;کند که تصمیم شما کوچک باشد یا بزرگ؛ فرقی نمی&zwnj;کند که می&zwnj;خواهید ماشین بخرید یا این که تصمیم بگیرید با چای&zwnj;تان بامیه هم بخورید؛ روند تصمیم&zwnj;گیری در این هر دو مورد یکسان است. ما در بخش&zwnj;های پیشین گفتیم که روند سنجیده&zwnj;ی تصمیم&zwnj;&zwnj;گیری &nbsp;چند مرحله دارد. بیایید یک&zwnj;بار دیگر آنها را مرور کنیم:</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">۱- شناسایی مسئله</div> <div dir="RTL">۲- تعریف مسئله</div> <div dir="RTL">۳- مشاهده&zwnj;ی دقیق مسئله به جهت فهمیدن آن</div> <div dir="RTL">۴- اجرای &quot;فوران ایده&zwnj;ها&quot; برای فهرست&zwnj;کردن راه&zwnj;حل&zwnj;های ممکن</div> <div dir="RTL">۵- انتخاب یکی از راه&zwnj;حل&zwnj;ها و تعیین هدف</div> <div dir="RTL">۶- برطرف&zwnj;کردن مسائل ریز و درشتی که سر راه سبز می&zwnj;شوند</div> <div dir="RTL">۷- به کار بستن راه&zwnj;حل و ارزیابی نتیجه&zwnj;ی عمل</div> <div dir="RTL">۸&minus; تعیین این&zwnj;که آیا راه&zwnj;حل نیاز به اصلاح دارد یا این&zwnj;که باید کنارش گذاشت</div> <div dir="RTL">۹&minus; و دست&zwnj;آخر اگر نیاز بود تکرار روند از ابتدا.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">دیدید که در هیچ&zwnj;کدام از این مراحل گفته نشد که چه احساسی به مسئله یا تصمیمتان دارید و عواطف شما چه نقشی در تصمیم&zwnj;گیری ایفا می&zwnj;کنند. خب، عواطف چه نقشی در تصمیم&zwnj;گیری دارند؟ جواب این سؤال دو جنبه دارد: از یک سو عواطف را نباید انکار کرد و از سوی دیگر نباید عواطف تنها معیار ما باشد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">ما وقتی داریم مسئله&zwnj;مان را شناسایی و تعریف می&zwnj;کنیم، همزمان احساسات و عواطفمان را هم شناسایی و تعریف می&zwnj;کنیم. مثلا، ممکن است فکر کنید &laquo;کل این موقعیت مرا عصبی می&zwnj;کند و اصلا دلم نمی&zwnj;خواهد که با این موقعیت روبه&zwnj;رو شوم! &raquo; یا ممکن است فکر کنید &laquo;با این موقعیت کلی حال می&zwnj;کنم. می&zwnj;خواهم وارد این موقعیت شوم! &raquo; بر اساس احساساتتان عمل نکنید، فقط بدانید که احساسات شما وجود دارند، همین.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">فرض کنید کسی به عواطفش اجازه می&zwnj;دهد که نقش اصلی را در تصمیم&zwnj;گیری بازی کند. مثلا فرض کنید سام می&zwnj;خواهد خارج از کشور به دانشگاه برود و در رشته&zwnj;ی طراحی داخلی درس بخواند، اما از طرف دیگر دلش نمی&zwnj;آید که بعد از چهارسال درس&zwnj;خواندن با کلی بدهی روبه&zwnj;رو شود. هدفش پیداکردن دانشگاهی است که هم سطح آموزشی&zwnj;اش بالا باشد و هم شهریه&zwnj;اش پایین. توی سه تا از دانشگاه&zwnj;ها ثبت&zwnj;نام می&zwnj;کند و هر سه&zwnj;ی این دانشگاه&zwnj;ها با درخواست سام موافقت می&zwnj;کنند. اولی خیلی معتبر است و از بقیه مشهورتر است و با بودجه&zwnj;ی سام هم می&zwnj;خواند. دومی به سام بورسیه می&zwnj;دهد. سومی هزینه&zwnj;های&zwnj;اش بیشتر از اولی است اما بهترین دوست سام توی این دانشگاه درس می&zwnj;خواند. منطق حکم می&zwnj;کند که دو تا دانشگاهِ اولی در اولویت انتخاب قرار گیرند؛ شهرت و کیفیت خوب آموزشی اولی و کمک مالی&zwnj;ای که دومی ارائه می&zwnj;کند مزایای این دو دانشگاه هستند. اما مدرسه&zwnj;ی سوم فقط یک مزیت دارد: دوست سام آنجا درس می&zwnj;خواند. سام سومی را انتخاب می&zwnj;کند و عواطفش را بر منطقش غالب می&zwnj;کند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&bull; تمرین</div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL">کدام از این تصمیم&zwnj;ها فقط بر اساس احساسات گرفته شده&zwnj;اند؟</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">الف) ساسان پس&zwnj;مانده&zwnj;ی شام دیشبش را امروز ناهار خورد.</div> <div dir="RTL">ب) جعفر گوشی موبایلش را عوض کرد چون می&zwnj;خواست به کمک گوشی موبایلش عکس بگیرد و برای کارهای&zwnj;اش ایمیل بزند.</div> <div dir="RTL">ج) ساشا رایانه&zwnj;ی جدیدی نیاز داشت. بنابراین درمورد همه&zwnj;ی مدل&zwnj;ها تحقیق کرد اما دست&zwnj;آخر از همان مارکی رایانه گرفت که قبلا داشت.</div> <div dir="RTL">د) وقتی رامین به خانه&zwnj;ی کوچک جدیدش اسباب&zwnj;کشی کرد به یک تلویزیون نیاز داشت. تلویزیون ۶۰ اینچی فلتی خرید که روی دیوار نصب می&zwnj;شود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">پاسخ</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">رامین بر اساس عواطفش تصمیم گرفته است. منطقی نیست که چنین تلویزیون بزرگ و گران&zwnj;قیمتی را برای آن خانه&zwnj;ی کوچک خریداری کرد. همسایه&zwnj;ها ممکن است بابت سر و صدای زیاد تلویزیون شکایت کنند. رامین احتمالا تلویزیونی خریده است که دلش می&zwnj;خواسته همیشه داشته باشد. استدلال و منطق در تصمیم رامین هیچ نقشی نداشته است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>سوگیری و کلیشه</b></div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL">سوگیری&zwnj;های ذهنی، ترجیحات یا باورهایی هستند که فرد را از بی&zwnj;طرفی و انصاف دور می&zwnj;کند. کلیشه&zwnj;ها هم عقاید کلی و نگرش&zwnj;های تبعیض&zwnj;آمیزی درباره&zwnj;ی یک قشر یا یک گروه از مردم هستند. وقتی دچار سوگیری یا کلیشه باشیم، ذهنمان دیگر باز نیست و نمی&zwnj;توانیم تصمیم&zwnj;های منطقی بگیریم. ما نیاز داریم که عواطفمان را بشناسیم و تحت کنترل خودمان درآوریم&zwnj;شان و نگذاریم که آن&zwnj;ها بر ما مسلط شوند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">دو مثال:</div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL">&minus; سوگیری</div> <div dir="RTL">مریم عضو شورای شهر است. این هفته قرار است به طرحی رای دهد که مربوط به بودجه&zwnj;ی موردنیاز شهر است. از طرف دیگر اگر این طرح تصویب شود ارزش دارایی&zwnj;های دوست مریم کاهش پیدا خواهد کرد. دوست مریم برای انتخاب&zwnj;شدن مریم خیلی کمک کرده و در کمپین انتخاباتی مریم نقش مهمی ایفا کرده است. مریم همین&zwnj;که احساس وفاداری به دوستش می&zwnj;کند، دچار سوگیری می&zwnj;شود. اگر مریم به طرح &laquo;نه&raquo; بگوید، تصمیمی بر اساس رابطه&zwnj;ی دوستی&zwnj;اش گرفته و نه بر اساس منافع شهر.</div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL">&minus; کلیشه</div> <div dir="RTL">در یکی از تحقیق&zwnj;ها، از پزشکی خواسته شد که در صورت نیاز، به مراجعینش داروی مسکن تجویز کند. ۷۵ درصد از نسخه&zwnj;هایی که برای مراجعین مرد نوشته بود حاوی تجویزِ داروی مسکنِ درد بود. در صورتی که تعداد مردها و زنانی که به این پزشک مراجعه کرده بودند مساوی بوده است. وقتی از این پزشک پرسیده شد که چرا چنین اختلافی وجود دارد گفت &laquo;زن&zwnj;ها آستانه&zwnj;ی دردشان پایین&zwnj;تر است و بهتر است با درد کنار بیایند و دارو مصرف نکنند.&raquo; این پزشک درباره&zwnj;ی زنان کلیشه&zwnj;ای فکر می&zwnj;کند و تصور می&zwnj;کند که زنان ضعیف&zwnj;تر هستند و شکایتی که بابت درد جسمانی می&zwnj;کنند هم&zwnj;ارز و هم&zwnj;اعتبار با شکایت مردها نیست. کلیشه&zwnj;ی ذهنی این پزشک باعث شده است تا وی از تصمیم&zwnj;گیری منطقی دور باشد و نتواند نیمی از بیمارانش را به&zwnj;طور مناسبی درمان کند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&bull; تمرین</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">کدام از مثال&zwnj;های زیر سوگیری یا کلیشه است؟</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">الف) من می&zwnj;خواهم کمک کنم، پس کیک مهمانی مدرسه را من می&zwnj;پزم.</div> <div dir="RTL">ب) ممنونم، اما ما نمی&zwnj;توانیم به بچه&zwnj;ها اجازه بدهیم که کیک بخورند. بچه&zwnj;هایی که کیک می&zwnj;خورند چاق می&zwnj;شوند و سلامتی&zwnj;شان به خطر می&zwnj;افتد.</div> <div dir="RTL">ج) من این شیرینی&zwnj;های آبی را به آن شیرینی&zwnj;های سبزرنگ ترجیح می&zwnj;دهم.</div> <div dir="RTL">د) محمد آدم مهربانی است، اما من خوش ندارم او در جمع ما باشد؛ او را از دانشگاه انداخته&zwnj;اند بیرون.</div> <div dir="RTL">ه) تیم ما خوش درخشید، اما تیم شما خوش&zwnj;شانس بود، برای همین ما نتوانستیم ببریم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">پاسخ</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&quot;ب&quot; و &quot;د&quot; و &quot;ه&quot; دارای کلیشه یا سوگیری هستند. گزینه&zwnj;ی &quot;ب&quot; درباره&zwnj;ی یک دسته از آدم&zwnj;ها کلیشه ساخته است. گزینه&zwnj;ی &quot;ه&quot; با بی&zwnj;ارزش&zwnj;ساختن برد تیم مقابل، سوگیری می&zwnj;کند. گزینه&zwnj;ی &quot;ج&quot;، عقیده&zwnj;ی شخصی است، سوگیری&zwnj;ای ندارد و صرفاً یک ترجیح شخصی است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>تصمیم&zwnj;گیری زیر فشار و استرس</b></div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL">فشار و استرس هم روی سلامتی جسمی تأثیر می&zwnj;گذارد و هم روی سلامتی ذهنی. استرس می&zwnj;تواند توانایی ما برای انتقادی فکرکردن و روند تصمیم&zwnj;گیری را هم تحت تأثیر خودش قرار دهد. نمی&zwnj;توان همه&zwnj;ی موقعیت&zwnj;های استرس&zwnj;آور را تحت کنترل قرار داد؛ فشار ساعات کار، نداشتن اطلاعات، داشتن بیش&zwnj;ازحد اطلاعات، و وجود انسان&zwnj;های پرخاش&zwnj;گر و عصبانی نمونه&zwnj;هایی از موقعیت&zwnj;های استرس&zwnj;آوری است که ما هر روز چه بخواهیم چه نخواهیم با آن&zwnj;ها مواجه می&zwnj;شویم. ما فقط می&zwnj;توانیم نحوه&zwnj;ی روبه&zwnj;روشدن با موقعیت&zwnj;های استرس&zwnj;آور و نحوه&zwnj;ی تأثیرگذاری آن&zwnj;ها را تحت کنترل قرار دهیم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">وقتی استرس زیادی روی شماست یا وقتی که نمی&zwnj;توانید موقعیت&zwnj;های استرس&zwnj;آور را تحمل کنی،د شیوه&zwnj;ی تصمیم&zwnj;گیری شما تحت تأثیر قرار می&zwnj;گیرد.</div> <div dir="RTL">بعضی از این تأثیرها عبارت&zwnj;اند از:</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">الف) ناتوانی در شناسایی یا فهمیدن مسئله.</div> <div dir="RTL">وقتی دچار استرس هستیم به&zwnj;سختی می&zwnj;توانیم به مرکز اطلاعات دست یابیم. حافظه&zwnj;ی کوتاه&zwnj;مدت ما دچار اختلال می&zwnj;شود و ممکن است چیزی را مسئله بدانید در صورتی که واقعا مسئله نباشد.</div> <div dir="RTL">ب) فرآیند فوران ایده&zwnj;ها و مشکل شدن تعیین هدف.</div> <div dir="RTL">وقتی نتوانیم مسئله را به&zwnj;طور صحیح شناسایی کنیم و نتوانیم تمرکز کنیم، ممکن است به راه&zwnj;حلی سریع و غیرعقلانی برسیم. در آن شرایط ما فقط به فکر آینده&zwnj;ی نزدیک هستیم و بنابراین برنامه&zwnj;ریزی و تصمیم&zwnj;گیری دشوار می&zwnj;شود و در اغلب موارد به سرعت راهی را انتخاب می&zwnj;کنیم.</div> <div dir="RTL">ج) ناتوانی در دست&zwnj;یافتن به راه&zwnj;حل.</div> <div dir="RTL">اگر در به&zwnj;دست&zwnj;آوردن اطلاعات دچار مشکل شویم، قادر نخواهیم بود که بفهمیم آیا راه&zwnj;حلمان خوب عمل می&zwnj;کند یا نه. اگر به منافع کوتاه&zwnj;مدت&zwnj;تان فکر کنید دیگر قادر نخواهید بود که به پی&zwnj;آمدهای تصمیمتان فکر کنید.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">شرکت&zwnj;کردن در یک حراجی کار استرس&zwnj;آوری است. فرض کنید دو نفر به یک بشقاب چینی صدساله علاقمند هستند. این دو نفر یک نوع دیگر از همین بشقاب را در حراجی دیگری دیده&zwnj;اند به قیمت ۵۰هزار تومان. هر دو خریدار برای قیمتی که این بشقاب دارد سقف قیمتی در ذهنشان دارند. وقتی که حراج شروع می&zwnj;شود چند نفر قیمت می&zwnj;دهند و هیجان سراسر سالن را می&zwnj;گیرد و به&zwnj;اصطلاح &quot;تب حراج&quot; شروع می&zwnj;شود. کسی ۱۰۰هزار تومان پیشنهاد می&zwnj;دهد که آن دو خریدار می&zwnj;دانند دوبرابر قیمت اصلی بشقاب است. وقتی استرس وجود داشته باشد دلیل و منطق جای خود را به احساسات و عواطف می&zwnj;دهد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">آن دو خریدار چگونه می&zwnj;توانند استرسی که در حراجی&zwnj;ها موج می&zwnj;زند به حداقل برسانند؟ آنان می&zwnj;توانند کار ساده&zwnj;ای انجام دهند: بفهمند که چه&zwnj;چیزی را می&zwnj;توانند تحت کنترل خویش درآورند و تلاش کنند که کنترلش کنند. در این مورد، این دو خریدار می&zwnj;توانند سقف قیمتی که مایل به پرداختش هستند در ذهنشان مشخص کنند و به آن وفادار باشند.</div> <div dir="RTL">اما در مورد مسایل پیچیده&zwnj;تر چه؟ یک قانون ساده وجود دارد: تا زمانی که موقعیت را نفهمیده&zwnj;اید، وارد عمل نشوید. حتی اگر تحت استرس هستید، عواطفتان را بفهمید و تصمیم خوب بگیرید.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&bull; تمرین</div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL">برخی از تأثیراتی که استرس می&zwnj;تواند روی تصمیم&zwnj;گیری بگذارد را فهرست کنید.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">پاسخ</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">برهم&zwnj;زدن تمرکز،</div> <div dir="RTL">تضعیف حافظه&zwnj;ی کوتاه&zwnj;مدت،</div> <div dir="RTL">تمرکز روی زمان حال،</div> <div dir="RTL">فراموش&zwnj;کردن آینده،</div> <div dir="RTL">دفعی قضاوت&zwnj;کردن،</div> <div dir="RTL">دشواری دست&zwnj;یابی به مخزن اطلاعات،</div> <div dir="RTL">و سخت&zwnj;تر شدن دست&zwnj;یابی به اطلاعات جدید.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>مراقب &quot;منیت&quot; خود باشید</b></div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL">چند دوست تصمیم می&zwnj;گیرند که کوه&zwnj;نوردی کنند. همه&zwnj;ی آن&zwnj;ها بی&zwnj;تجربه هستند، بنابراین مسیر آسانی را انتخاب می&zwnj;کنند. هنوز به نیمه&zwnj;ی راه نرسیده&zwnj;اند که توفان می&zwnj;شود و بارش سیل&zwnj;آسایی شروع می&zwnj;شود. اکثر این گروه تصمیم می&zwnj;گیرند که برگردند، اما دو نفرشان می&zwnj;خواهند ادامه دهند. این دو نفر به آن &quot;رفقای نیمه&zwnj;راه&quot; می&zwnj;خندند و حتی توفان هم نمی&zwnj;تواند منصرفشان کند. این دو نفر به جای این&zwnj;که عقلانی فکر کنند، &quot;منیت&zwnj;&quot;شان تصمیم گرفته است تا ظاهرا قوی و نترس جلوه&zwnj;شان دهد. متاسفانه آن&zwnj;ها هم خودشان را به خطر انداخته&zwnj;اند و هم کسانی که برای نجات آن&zwnj;ها می&zwnj;آیند.</div> <div dir="RTL">همه باید نگاهی سالم به توانایی و قدرت و کمبودهای خویش داشته باشیم. دردسر وقتی تولید می&zwnj;شود که منیت انسان سربلند کند و در روند تصمیم&zwnj;گیری مشارکت کند. تصمیم آن دو کوه&zwnj;نوردی که محدودیت&zwnj;های خویش را نادیده گرفتند و به کوه&zwnj;نوردی در آن شرایط خطرناک ادامه دادند مبتنی بر منیت بود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">بازرگانان و صاحبان مشاغل هم وقتی بر اساس منیت خویش تصمیم می&zwnj;گیرند به دردسر می&zwnj;افتند. برای مثال، یکی از مغازه&zwnj;دارهای یک مجتمع تجاری با این&zwnj;که مشکل پول نقد دارد و میزان فروشش افت کرده است، مبلغ ۲ میلیون تومان برای تاسیس یک وب&zwnj;گاه اینترنتی می&zwnj;پردازد و قصدش هم این است که نشان دهد کار و بارش &quot;سکه&quot; است. او هم مانند آن دو کوه&zwnj;نورد بر اساس منیت خویش تصمیم گرفته است. در نتیجه، باید پول قرض بگیرد و اجاره&zwnj;ی وب&zwnj;گاه و مخارج جانبی دیگر را بپردازد و قادر نخواهد بود که ضروریات حرفه&zwnj;ی خویش را فراهم کند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">برعکس، منیت می&zwnj;تواند وارد عمل شود و نگذارد فرد اقدام کند. مثلا، نظر همکارِ علی &nbsp;این است که علی در گزارش&zwnj;های روزانه&zwnj;اش غلط املایی زیادی دارد. علی جبهه می&zwnj;گیرد و نظر همکارش را رد می&zwnj;کند. هرچند نظر همکار علی درست است و به مسئله&zwnj;ای اشاره دارد. علی هم می&zwnj;تواند به&zwnj;آسانی این مسئله را حل کند. مثلا می&zwnj;تواند گزارش&zwnj;ها را قبل از فرستادن به مدیر بخش، به دست همکارش بدهد تا به آن نگاهی بیندازد. اما علی با رد این انتقاد، خود را از چاله به چاه می&zwnj;اندازد و فرصتِ اصلاح خویش و اصلاح تصویر کاری خویش را از دست می&zwnj;دهد. علی می&zwnj;بایست انتقاد همکارش را می&zwnj;پذیرفت و برای حل اشکال کار خویش اقدام می&zwnj;کرد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&bull; تمرین</div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL">در داستان زیر، منیت دانش&zwnj;جو چگونه مانع راهش شده است؟</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">رضا به&zwnj;عنوان پیش&zwnj;نیاز رشته&zwnj;ی تحصیلی&zwnj;اش، یک دوره&zwnj;ی فیلم&zwnj;سازی گرفته است. سه&zwnj;چهارم نمره&zwnj;ی نهایی&zwnj;اش براساس پروژه&zwnj;ی آخرترم است که باید یک فیلم ده&zwnj;دقیقه&zwnj;ای بسازد. اکثر اعضای کلاس، موضوعاتی را انتخاب کرده&zwnj;اند که به پیشنهادهای استاد نزدیک یا مربوط است. اما رضا می&zwnj;خواهد برداشتی آزاد از داستان کوتاهی که بسیار دوستش دارد بسازد. دوستانش برای فهمیدن سناریو مشکل دارند و نمی&zwnj;توانند طبق انتظارات رضا نماها را فیلم&zwnj;برداری کنند. فیلم ناتمام می&zwnj;ماند و به مهلت پایانی تحویل پروژه&zwnj;ها نمی&zwnj;رسد. رضا هم نمره&zwnj;ی کم می&zwnj;گیرد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">پاسخ</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">رضا که قبلا هیچ فیلمی نساخته بود در تشخیص توانایی&zwnj;های&zwnj;اش اغراق کرد و همین باعث شد که متوجه محدودیت زمانی برای تحویل پروژه نشود. او مانند بچه&zwnj;های کلاس باید پیشنهادهای استادش را قبول می&zwnj;کرد و فیلم ساده&zwnj;ای می&zwnj;ساخت که بتواند به&zwnj;موقع تمامش کند. او می&zwnj;توانست فیلم دلخواهش را بعدا بسازد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>خلاصه&zwnj;ی بحث</b></div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL">وقتی دارید تصمیم می&zwnj;گیرید، احساساتتان را نادیده نگیرید.</div> <div dir="RTL">وقتی دارید گام&zwnj;های منطقی جهت حل یک مسئله را طی می&zwnj;کنید، حضور عواطف و احساساتتان را تصدیق کنید و مشخص کنید که کدامشان شایستگی حضور در روند تصمیم&zwnj;گیری را دارند.</div> <div dir="RTL">ما باید احساسات منفی&zwnj;مان، مانند سوگیری و کلیشه&zwnj;ها، را هم بشناسیم و آگاهانه آن&zwnj;ها را از روند تصمیم&zwnj;گیری خارج کنیم.</div> <div dir="RTL">تصدیق عواطف و احساسات، و نه ردکردن و نادیده&zwnj;گرفتن&zwnj;شان، به شما کمک خواهد کرد که مهارت&zwnj;های انتقادی اندیشیدنتان را پیشرفت دهید.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><em>ادامه دارد</em></div> <p>&nbsp;</p> <div dir="RTL"><b>توضیح مترجم</b><span dir="LTR">:</span> آنچه خواندید بخش ۱۱ از مجموعه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ی<span dir="LTR">&quot;</span>ورزیدگی در تفکر انتقادی&quot; است<span dir="LTR">.</span> این مجموعه بر پایه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ی ترجمه<span dir="LTR">&zwnj;&zwnj;</span>ای آزاد از کتاب زیر عرضه می<span dir="LTR">&zwnj;</span>شود<span dir="LTR">:</span></div> <div dir="RTL"><span dir="LTR">Lauren Starkey, Critical thinking skills success in 20 minutes a day, New York 2010</span></div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL"><b>بخش</b><b><span dir="LTR">&zwnj;</span></b><b>های پیشین</b><b><span dir="LTR">:</span></b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/../../../../../../../reflections/2011/03/07/2324"><span>۱. شناخت مسئله</span></a></div> <div dir="RTL">۲.<a href="#http://radiozamaneh.com/../../../../../../../reflections/2011/03/14/2518"><span> تعریف مسئله</span></a></div> <div dir="RTL">۳.<a href="#http://radiozamaneh.com/../../../../../../../reflections/2011/03/23/2718"><span> مشاهده<span dir="LTR">&zwnj;</span>ی هدفمند</span></a></div> <div dir="RTL">۴.<a href="#http://radiozamaneh.com/../../../../../../../reflections/2011/04/06/3053"><span> سازمان<span dir="LTR">&zwnj;</span>دهنده<span dir="LTR">&zwnj;</span>های تصویری و فوران ایده<span dir="LTR">&zwnj;</span>ها</span></a></div> <div dir="RTL">۵.<a href="#http://radiozamaneh.com/../../../../../../../reflections/2011/04/14/3228"><span> تعیین هدف</span></a></div> <div dir="RTL">۶. <a href="#http://radiozamaneh.com/../../../../../../../reflections/2011/05/05/3768"><span>عیب<span dir="LTR">&zwnj;</span>یابی</span></a></div> <div dir="RTL">۷.<a href="#http://radiozamaneh.com/../../../../../../../reflections/2011/05/19/4094"><span> منابع دستیابی به اطلاعات</span></a></div> <div dir="RTL">۸.<a href="#http://radiozamaneh.com/../../../../../../../reflections/2011/05/29/4327"><span> ارزیابی حقیقت</span></a></div> <div dir="RTL">۹.<a href="#http://radiozamaneh.com/../../../../../../../reflections/2011/06/14/4729"><span> شگردهای اقناع کردن</span></a></div> <p><span dir="RTL">۱۰.<a href="#http://radiozamaneh.com/../../../../../../../reflections/2011/07/06/5214"> بازی ارقام</a></span></p>

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    <p>این ها همه درست اما یاد یک جمله از معلم هندسه دوم دبیرستانم افتادم ایشون 15 سال پیش میگفت "بزرگترین خدمت را بنظر من به این مملکت کسی میکنه که درسی بنام منطق را به دروس دوره دبیرستان اضافه کند !"<br /> ایشون میگفت اگه مردم منطق قوی داشتند بیشتر مشکلاتشن حل میشد<br /> مثلا بچه های رشته ریاضی که 4 تا اصل منطق خوندند دیگه سرش بحثی ندارند<br /> مثال: A بزرگتر ار B , و B بزرگتر از C , پس A بزرگتر از C یک مثال بدیهی از این مورد هست<br /> دیگه سر همچین چیزی از بسیجی گرفته تا جنبش سبزی سر هر موضوعی از خرید تخم مرغ گرفته تا مسائل سیاسی کسی با کسی مشکلی نداره<br /> منطق اینه...کاش مه میشد کسی این خدمت را در آموزش پرورش ایران بکنه<br /> خیلی از اصول منطق هست که ما ایرانی ها سرش گیر داریم و فریب میخوریم<br /> مثلا اکه سفسطه و مغلطه هم مثل فرمول بالا آموخته بودیم بنظرم به این راحتی کسی نمیتونست ازشون استفاده کنه در استدلال هایش چون همه بهش میخندیدند</p>