ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

محمدعلی طاهری برای چه کسانی خطرناک است؟

درباره صدور حکم اعدام برای بنیانگذار عرفان حلقه

نعیمه دوستدار- پرونده محمدعلی طاهری به یکی از پرونده‌های جنجالی حقوق بشری در ایران تبدیل شده که ابعاد مختلف آن ناکارآمدی و فساد دستگاه قضایی ایران و نفوذ و اثرگذاری دستگاه‌های اطلاعاتی، حوزه علمیه و مراجع را در سیستم قضایی به نمایش می‌گذارد.

وکلای محمد علی طاهری، بنیانگذار عرفان حلقه در ایران اعلام کرده‌اند حکم اعدام او ابلاغ شده است. او از سال ۹۰ به اتهام‌هایی چون ارتداد، سب نبی، افساد فی الارض و ... متهم بوده و در نهایت به دلیل «افساد فی الارض از طریق تاسیس فرقه انحرافی تحت عنوان شبکه شعور کیهانی (عرفان حلقه) و منحرف نمودن افکار و عقاید ده‌ها هزار نفر از شهروندان مسلمان در شهرهای مختلف»، به اعدام محکوم شده است.

پرونده محمدعلی طاهری در سال‌های اخیر به یکی از پرونده‌های جنجالی حقوق بشری در ایران تبدیل شده که ابعاد مختلف آن از یک سو ناکارآمدی و فساد دستگاه قضایی ایران و عزم آن را برای نقض حقوق بشر به نمایش می‌گذارد و از سوی دیگر، جنبه‌های امنیتی و سیاسی آن بر نفود و اثرگذاری دستگاه‌های اطلاعاتی سپاه، نقش حوزه علمیه و مراجع در سیستم قضایی صحه می‌‌‌گذارد.

محمد‌علی طاهری، بنیانگذار عرفان حلقه

در روند نقض حقوق بشر در پرونده محمدعلی طاهری شاید برجسته‌ترین موضوع حکم اعدام است. جدا از زیر سوال بودن حکم اعدام به عنوان یک مجازات غیرقابل برگشت که در بسیاری از نظام‌های حقوقی جهان کنار گذاشته شده است، پرونده محمدعلی طاهری از نظر حقوقی دچار شبهات زیادی است. دیوان عالی کشور پیش از این پرونده او را بررسی کرده و در خصوص اتهام افساد فی الارض برای او حکم برائت صادر کرده است. هم‏چنین به گفته وکیل محمدعلی طاهری، برای اتهام ارتداد، سب النبی و اجتماع و تبانی با چریک های فدایی خلق و ...، در دادسرا برای او قرار منع تعقیب صادر شده است.

با این حال و با اینکه دلیل قانونی برای صدور حکم اعدام برای او وجود ندارد، محمدعلی طاهری بیش از یک سال است بدون قرار در زندان است.

او به پنج سال حبس به اتهام توهین به مقدسات محکوم شده بود در حالی که مستندی برای مصداق توهین ارایه نشده است.

به علاوه بر اساس قانون مجازات در ایران، برای صدور حکم اعدام به اتهام افساد فی‌ الارض باید شرایط احراز فساد فی الارض محقق شده باشد و متهم در عمل دست به اقدام مسلحانه علیه حکومت یا سایر اقداماتی که مصداق افساد فی‌ الارض است زده باشد و در غیر این صورت، تنها مشمول مجازات‌های تعزیری می‌شود.

علاوه بر اینها، حتی با در نظر گرفتن مجرمانه بودن برخی از اعمال محمدعلی طاهری (به شرط اثبات و وجود مستندات) مانند مداخله در امور پزشکی و شیادی مالی و فساد جنسی و حتی در صورت وجود شاکی خصوصی در این پرونده، نه تنها دادرسی او به شکل غیرشفاف، در دادگاه‌هایی متهم به نقض حقوق بشر و در شرایط ناعادلانه دادرسی صورت گرفته که اعتماد عمومی به آنها وجود ندارد، که مجازات هیچ کدام از این اتهامات نیز اعدام نیست.

اما با گذشت شش سال از دستگیری محمدعلی طاهری و فراز و فرودهای پرونده او و حتی نقض حکم اعدام، چرا دستگاه قضایی ایران بار دیگر تصمیم به اعدام او گرفته است؟

نگاه به این پرونده شش ساله بر اساس اطلاعات محدود موجود درباره آن، به روشنی گواه عقیدتی-امنیتی بودن آن است.

نعیمه دوستدار

محمدعلی طاهری تنها چهره مدعی عرفان‌ نوین در ایران نبوده و نیست. دست‌کم دو دهه است در ایران افراد و گروه‌های مختلف مدعی شفا، مراقبه، ارتباط با خدا، ارتباط با شعور برتر، ارتباط با کیهان، موفقیت، باز کردن چاکراها، مدیتیشن و مثبت اندیشی هستند. این گروه‌ها و افراد گاه وجهه‌ای کاملا غیردینی داشته‌‌اند و کوشیده‌اند دری از معنویت به سوی موفقیت مالی و مادی در زندگی ایرانیان بگشایند و گاه کاملا منطبق بر بسترهای اسلامی و دینی مورد پذیرش در داخل کشور، مدعی رهبری کاریزماتیک و معنوی بوده‌اند. سابقه اموری مانند رمالی و جن‌گیری در دورافتاد‌ه‌ترین روستاها و بزرگ‌ترین شهرهای ایران هم که به قرن‌ها می‌رسد. از سوی دیگر، ظهور آنچه که از آن به عنوان «عرفان‌های نوین» یاد می‌شود، مختص ایران و فرهنگ اسلامی هم نیست. در سراسر جهان دهه‌هاست آیین‌ها و روش‌های نوین با صبغه عرفانی و معنوی به موازات کمرنگ شدن باورهای سنتی دینی، پا گرفته‌اند. اما در ایران هم رشد این آیین‌ها و عرفان‌‌ها دلایل خاص و منحصر به فرد خود را دارد و هم مقابله و برخورد با آنها از سوی سیستم قدرت رسمی با دلایل متفاوتی صورت می‌گیرد.

حکومت ایران یک حکومت شیعی مدعی حقانیت و رستگاری عالم است که مشروعیت خود را از ولایت فقیه می‌گیرد. در این ساختار حکومتی، تنها شخصی که می‌تواند رهبری کاریزماتیک و معنوی -افزون بر رهبری سیاسی- جامعه را به عهده داشته باشد، شخص ولی فقیه است. در چنین ساختاری، حضور هر شخص یا گروهی که بتواند گروهی از توده‌های مردم را به خود جذب کند، یک خطر بالقوه با قابلیت به فعل درآمدن است. از همین روست که علی خامنه‌ای در سال ۸۹  در یک سخنرانی نسبت به گسترش و نفوذ عرفان‌های کاذب تذکر داد و از آن پس بود که فعالیت اشخاص و گرو‌ه‌هایی که به نوعی زیر تعریف این نوع عرفان‌ها می‌گنجیدند،  بیش از قبل تحت کنترل و مورد حساسیت نهادهای امنیتی قرار گرفت.

به این ترتیب، محمدعلی طاهری که تا پیش از سال ۸۹، فعالیت رسمی و آشکار داشت، در نشریات نزدیک به اصولگرایان مقاله چاپ می‌کرد و از وزارت بهداشت تقدیرنامه دریافت می‌کرد و در جلسات سخنرانی‌اش پزشکان و روانپزشکان حضور داشتند، به ناگهان تبدیل به مفسد فی‌ الارض شد.

با افزایش تعداد پیروان و مریدان او، خطر هم جدی‌تر شد. او نیز مانند پیمان فتاحی، معروف به ایلیا میم رام‌الله، معتقدانی داشت که او را استاد و مرشد خود محسوب می‌کردند و به تدریج بر تعدادشان در سراسر کشور افزوده می‌شد. اما محمدعلی طاهری با اینکه خود را معتقد به تشیع و اسلام می‌داند، در واقع رقیب و دشمن تشیع رسمی حاکم است. تشیعی که بازار داغش در تکیه‌ها و حسینیه‌ها، در صحن امامزادگان و در‌ آیین‌های پرشمار جشن و عزای مداحان و روحانیون با خطر کم رونقی و حتی نابودی روبه‌روست.

محمدعلی طاهری، به اصطلاح حوزوی، «مکلا»ست. او در کسوت روحانیون شیعه، «معمم» نیست: پس غیرخودی به شمار می‌آید. شیوه‌های جذب و تبلیغش هم «مدرن» تر است و با زبان «شبه‌علم» حرف می‌زند. او سابقه سیاه «آخوندی» و‌ «هیاتی» را که دست‌اندرکار سرکوب اجتماعی و سیاسی مردم بوده، دست‌کم به شکل روشن و قابل مشاهده ندارد (گرچه سوابقی در ارتش و نزدیکی‌هایی با برخی سیاسیون داشته)، از این رو برای عامه مردم شخصیت قابل اعتمادتری است که از طریق او رشته اتصال به «دین» را که حکومت شیعی ایران آن را «آلوده» کرده، حفظ کنند. به همین دلیل، طاهری موفق شده است دست به شبکه‌سازی بزند؛ قابلیتی خطرناک برای بسیج کردن مردم در شرایط حساس (تا همین جا هم مریدان او بارها به خاطرش تجمع و تحصن کرده‌اند و بازداشت شده‌اند).

از همین روست که حاکمیت با تکیه بر توان اطلاعاتی قرارگاه ثارالله سپاه که گفته می‌شود در این پرونده نقش دارد، این پرونده را تا مرز اعدام و حذف فیزیکی رقیب روحانیت شیعه-ولی فقیه کشانده است.

بر اساس برخی از اطلاعاتی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده و فایل صوتی شخصی به نام محمودرضا قاسمی که گفته می‌شود بازجوی محمدعلی طاهری از سوی قرارگاه ثارالله بوده و خود را به عنوان محقق و منتقد عرفان حلقه از منظر علم کلام جا زده است، تاکنون نبرد درونی و اختلافات داخلی در حاکمیت، اجرای حکم اعدام او را به تعویق انداخته است.

شخصی که ادعا می‌شود محمودرضا قاسمی است در صحبت‌های خود تاکید می‌کند قاضی {یحیی} پیرعباسی (قاضی اسبق این پرونده)، به دلیل تطمیع یا اعتقاد، حکم اعدام را برای محمدعلی طاهری، در زمانی که اجرای آن به مراتب بی‌خطرتر از حالا بوده، صادر نکرده یا {رضا} پورحسین، معاونت سیما به او ارادت داشته و شبکه‌ای از مریدان و علاقه‌مندان او حتی در صدا و سیمای ایران هم وجود داشته است.

اکنون واکنش این شبکه حامیان قابل پیش‌بینی نیست و حتی ممکن است به دلیل سیطره فضای اطلاعاتی و تهدیدهای مکرر، سازماندهی خود را از دست داده باشد و حتی در صورت اعدام محمدعلی طاهری نتواند دست به واکنشی تهدیدگر بزند. با این حال، در جامعه‌ای که گروه‌های مختلف مردم در آن از تشکل یابی برای هر نوع فعالیت اجتماعی سازنده محرومند همواره این احتمال وجود دارد که فرقه‌ها، دین‌ها، عرفان‌ها و آیین‌های نوین از خاکستر گرم خلاءها و سرکوب‌های اجتماعی سر برآورند و به پیکره ساختاری که می‌خواهد همه «شفاها» و «نجات»‌ها از آن صادر شوند، آتش بیندازند.

  • در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • نادر

    همۀ مذاهب دنیا (به طور کلی ایدئولوژهای تمامیت خواه و متکی به نوشتۀ پایه گذاران قدیم که تغییر در آنها ارتداد و انشعاب تلقی می شود) از رقیب واهمه دارند و وقتی قدرت به دستشان بیفتد آن رقیبان را خفه می کنند. حالا در ایران چنین وضعی پیش آمده و باعث تأسف است. در عین حال، با توجه به تاریخ، بعید است مذاهب دیگر وقتی سرکار باشند بهتر رفتار کنند.

  • How it is

    حکومت ولایت فقیه مطلقه، تشیع ولاییه که یک قرائت انحرافی بد (حکومتی آکنده از ظلم و فساد و ناکارمدی با توجیهات مذهبی تشیع) و بدعت گذار متحجرانه (واپس گرا) در تشیع امامیه است (بر خلاف بسیاری از منتقدان من معتقدم در تشیع امامیه برخی نوآوری و ابتکارت مترقیانه هم خواسته یا ناخواسته نسبت به سایر مذاهب اسلامی وجود دارد که توسط حکومت ولایی حاکم بر ایران در حال نابود شدن است! اینکه اجرای حدود خشن مانند شلاق، سنگسار، اعدام، ارتداد، تکفیر، قطع دست.. یا حیت همین متعه که به نوعی رابطه غیر ازواج دائم موجه کرد، را موکول کند به ظهور امام معصوم خودش یک شبه سکولاریسم ناخواسته است که دخالت مستقیم در امر سیاست و دولتی رد میکرد، این برای کشوری مثل ایران بسیار مفید بود، چون در کشوری که متکثر از قومیت و زبان همچو چسب نامرئی عامل انسجام ملی میشد در کنار هویت ایرانی ، یعنی عملا در تشیع راهی شبیه پروتستانیزم میپیمود نسبت به اسلام سلطه گر و افراطی اکثریت که مثلا نماینده اش خلافا امو عباسی و عثمانی... بودند. تشیع امیه بنا بر اقتضای اقلیت بودنش نقش منتقد اکثریت اسلام داشت و ذات منتقد بودن موجب نوع آوری مدرن گرایی است، متاسفانه نظام ولایی این امیتازات تشیع امامیه ضربه زد هم به تشیع امیه و هم به هویت ملی که هر دو نقش منسجم کنندهبرای تداو بقای کشورز و ملت ایران داشتند!) ، شبیه وهابیت در اهل سنت است، بیشترین ضربه به تشیع امایمه زده است این تشیع ولاییه! همان طور وهابیت و فرزندانش همچو داعش... دارند به اهل سنت و حتی کل اسلام ضربه میزنند و هر روز بیشتر موجب ریزش پیروان میشوند! اقدامات شبه داعشی نظام ولایی، حقیقتا با سرعت عجیبی کشور-ملت ایران را به سمت فروپاشی پیش میبرد. متاسافنه این نقدهای خیرخواه ایران دوست را طبق معمول، حاکمان بیمار بدگمان تعبیر به دشمنی میکنند و درصدد سرکوب منتقدان میشوند!

  • How it is

    امروزه هر منصف آگاه که از درون جامعه ایران خبر دارد، اذعان میکند که؛ افزایش پیروان آین های غیر اسلامی، سکولار بودن و غیر مذهبی بودن، سستی ایمان به دین اسلام و بویژه مذهب تشیع امامیه، حتی بیدینی ولی معتقد به خدا، بیخدایی محض و در کل انواع ناباوران به مراتب بیشتر شده است. به راحتی میتوان تخمین زد امروزه این افراد تا کمابیش حدود نیمی از جمعیت ایران تشکیل میدهند در مقایل جمعیت مسلمان بویژه شیعه، حتی جمعیت سنی ها افزایش یافته، در حالی حکومت بر خلاف قانون اساسی از دین مردم میپرسد (اصل 23 تفتیش عقاید ممنوع کرده) و مثلا آمار مضحک 96% شیعه میدهد! در واقع افراد تقیه کار و شیعه زاده جزء شیعیان میاورد. هر چند اهل سنت به شت معترضند که این امرا کذب است، چرا با نگاهی به مناطق سنی نشین و جمعیتشان و همچین مهاجران سنی در مناطق دیگر، بایست لااقل بیش از 10% سنی وجود داشته باشد. این را حتی از روی منتخبان مجلس و شوراها هم میتوان استنباط کرد. آنچه ما مبینیم که جمعیت عمدته به اجابر ریاکار/تقیه کرا ناباور به تشیع و اسلام در کنار تشیع امامیه غیر باور به تشیع ولاییه است در برابر اقلیت کوچک پیوران منتفع مادی تشیع ولاییه!

  • How it is

    وقتی اعتقادی به چنین حد از پیروان میرسد، آن هم در عصر روشنگری انقلاب اطلاعاتی، قطعا مردمانی که از ادیان کهنه و قدمی خسته اند و به چنین جریان معنوی گرا ی میپوندند به مراتب استواری اعتقادی شان بیشتر است، خب ما حدود 150 سال پیش شاهد بودیم یکی-دو آیین نوظهور منشعب از اسلام به نامهای بابی و ازلی و در نهایت بهائیت برخاست که با وجود قتل عام و کشتار مرشدان و مریدان، چنین پیروان میلیونی در جهان پیدا کرد، در حالی در آن زمان اساس امر اعدام و سرکوب خشن عقاید تقریبا در تمام جهان امری رایج بود! حال که د راکثر کشورهای جهان اساسا اعدام منسوخ شده و بویژه سرکوب خشن عقاید مورد نفرت مردمان جهان است، این شیوه مقابله با یک عقیده -در ظاهر رقیب یا حتی دشمن- روشی بیفایده است. تجربه ثابت کرده چنین روشهای تقابل تنها به افزایش قداست مرشد کشته شده (تبدیل به شهید مییشود!) و تداعی مظلومیت آیین و مریدان مینجامد و بیشت روبیشتر این عقاید در نزد مردم نفوذ پیدا میکند، هر چند به سبک تشیع تقیه کنند. عقیده بر فرض بد را بایست با عقیده بهتر به مبارزه برخواست. البته اگر پیروان یک عقیده در عمل وارد فاز خشونت شدند این دیگر جرم است . ولی تا وقتی در حد عقیده و حرف و امر خصوصی است، و فاقد خشونت به الفعل، در اساس اشکال حقوقی وارد است برخورد فیریکی با آن.