ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

جبهه پایداری و معمای وحدت اصول‌گرایان

<p>دومین بیانیه&zwnj; جبهه&zwnj; پایداری انقلاب اسلامی، تشکیلات نوظهور برآمده از حامیان محمود احمدی&zwnj;نژاد در حالی منتشر شد که اختلاف&zwnj;ها در اردوی اصول&zwnj;گرایان به بالاترین حد خود رسیده و چشم&zwnj;انداز مثبتی برای وحدت و همگرایی در این بخش مهم نیروهای سیاسی همسو با حاکمیت دیده نمی&zwnj;شود. از سوی دیگر حدس و گمان&zwnj;ها برای تحلیل پشتوانه&zwnj;های سیاسی و مالی این جبهه در محافل سیاسی به مهم&zwnj;ترین موضوع روز تبدیل شده است .</p> <p>&nbsp;</p> <!--break--> <p><a target="_blank" href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110820_Seraj_YazdanPanah_Paidari.mp3" rel="noopener"><img width="273" height="31" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_33.jpg" /></a><br /> در گفت&zwnj;وگو با محمدرضا یزدان&zwnj;پناه، روزنامه&zwnj;نگار مقیم پاریس از او پرسیده&zwnj;ام: نقش و جایگاه جبهه پایداری انقلاب اسلامی در خلال دومین بیانیه&zwnj;ای که صادر کرده&zwnj;اند را چگونه ارزیابی می&zwnj;کنید؟</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>محمدرضا یزدان&zwnj;پناه:</strong> باید توجه کرد که جبهه پایداری گروهی است متشکل از چهره&zwnj;های جوان&zwnj;تر و رادیکال&zwnj;تر و کمتر شناخته&zwnj;شده جریان حاکم در جمهوری اسلامی که در چهارچوب احزاب یا گروه&zwnj;های سنتی جناح راست نمی&zwnj;گنجند. این&zwnj;ها عمدتاً افرادی هستند که تا قبل از سال ۸۴، تا قبل از روی کارآمدن دولت آقای احمدی&zwnj;نژاد، بیشتر در بسیج مساجد یا محلات بودند یا در رده&zwnj;های میانی و پایین&zwnj;تر وزارت اطلاعات و سپاه فعالیت می&zwnj;کردند و به&zwnj;هر صورت پس از فعل و انفعالاتی که در شش&zwnj;سال اخیر فضای کشور را درگیر خودش کرده بود، الان فرصت را مناسب دیده&zwnj;اند که پس از مدت زیادی شعار و موضع&zwnj;گیری علیه هر نوع فعالیت تشکیلاتی و برابر دانستن فعالیت&zwnj;های تشکیلاتی با مسائلی مثل فعالیت&zwnj;های حتی شیطانی، یک تشکل شناسنامه&zwnj;دار بزنند و زیر چتر یک مجموعه&zwnj; تشکیلاتی به فعالیت&zwnj;های خودشان ادامه دهند (آن&zwnj;ها پیش از این می&zwnj;گفتند اصلاً هر تشکیلات و هر حزبی به نوعی نماد شیطان است و خلاف اصل ولایت فقیه است).</p> <p><br /> از این نظر می&zwnj;توان گفت که به هر صورت باز جای تردید دارد، به&zwnj;خصوص این که می&zwnj;بینیم افرادی چون مصباح یزدی هم تئوریسین و هدایت و رهبری ایدئولوژیک این جریان را برعهده گرفته است که به&zwnj;هرحال سابقه اظهار نظرها و مواضع ضد تشکیلاتی&zwnj;شان خیلی روشن است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>جبهه پایداری چه جناح&zwnj;ها و احزاب سیاسی در درون و بیرون اصول&zwnj;گرایان را رقیب خود می&zwnj;داند؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>آن&zwnj;طور که از مواضع جبهه پایداری انقلاب اسلامی از دو بیانیه&zwnj;ای که صادر کرده است برمی&zwnj;آید، چنین به نظر می&zwnj;آید که این جبهه و اعضای آن سه جریان عمده سیاسی را در فضای سیاسی و اجتماعی کنونی ایران شناسایی کرده&zwnj;اند و آن&zwnj;ها را رقیب خود می&zwnj;دانند. جریان اول جریان اپوزیسیون یا جبهه سبز و اصلاح&zwnj;طلبان هستند که بزرگ&zwnj;ترین حذف شده&zwnj;&zwnj; از قدرت در دو سال گذشته در داخل ایران هستند. جریان دوم جریان راست سنتی است. دوم اصول&zwnj;گرایان که هم اکنون در مجموعه جبهه متحد اصولگرایان زیر هدایت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز فعالیت می&zwnj;کنند و جریان سوم هم جریانی است که تحت عنوان &laquo;جریان منحرف&raquo; مطرح است. البته آن&zwnj;طور که خود اصول&zwnj;گرایان می&zwnj;گویند و آقای رحیم مشایی را به&zwnj;عنوان لیدر و رهبر آن جریان به رسمیت می&zwnj;شناسند. به نظر می&zwnj;آید فلسفه شکل&zwnj;گیری جبهه&zwnj;ی پایداری انقلاب اسلامی مبارزه و مقابله با این سه جریان سیاسی&zwnj;ـ اجتماعی کنونی در درون ایران است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>اما در روزهای اخیر برخی جبهه پایداری را منتسب به جریان مشایی می&zwnj;دانستند. حمیدرضا کاتوزیان نمایند&zwnj;ه اصول&zwnj;گرای مجلس گفته است که جبهه پایداری همان جریان آقای مشایی است و در لایه&zwnj;های میانی با این جریان در پیوند است. همینطور علی مطهری چهره شاخص اصول&zwnj;گرای دیگر هم تأسیس جبهه پایداری را تأسیس &laquo;مسجد ضرار&raquo; دانسته و گفته است که جبهه پایداری به نام وحدت تفرقه ایجاد می&zwnj;کند. نسبت این جریان با جریان آقای مشایی چیست؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>آن چیزی که در ظاهر امر مشخص است، علاوه براین که هیچ نشانه یا شاهدی از برقراری ارتباط یا از نسبت مستقیم بین جریان آقای مشایی و جبهه پایداری انقلاب اسلامی ندارد، شواهد زیادی هم وجود دارد که این نسبت را کاملاً انکار می&zwnj;کند و نشان می&zwnj;دهد که اساساً یکی از فلسفه&zwnj;های شکل&zwnj;گیری این جبهه مقابله با جریان انحرافی و شخص آقای مشایی است. به هر صورت وقتی ما نگاه می&zwnj;کنیم به اعضای جبهه پایداری انقلاب اسلامی، آن&zwnj;هایی که چه از لحاظ ایدئولوژیک و فکری این جریان را پشتیبانی می&zwnj;کنند و چه افرادی که از لحاظ تشکیلاتی در درون آن فعالیت می&zwnj;کنند، می&zwnj;بینیم که از مخالف&zwnj;های قدیمی آقای مشایی هستند. افرادی هستند که شدیدترین موضع&zwnj;گیری&zwnj;ها را علیه&zwnj; او داشته&zwnj;اند و به شدت علیه&zwnj;اش صحبت کرده&zwnj;اند. آن&zwnj;ها در جریان&zwnj;های دو، سه سال گذشته بارها علیه آقای مشایی مصاحبه&zwnj;های رسمی داشته&zwnj;اند و حتی به واسطه آقای رحیم مشایی از دولت آقای احمدی&zwnj;نژاد اخراج شده&zwnj;اند. این مسائل نشان می&zwnj;دهند که برقراری ارتباط مستقیم در آن حد که بگوییم آقای مشایی بنیانگذار یا پایه&zwnj;گذار یک چنین جبهه&zwnj;ای هست را خیلی بعید و دور از ذهن می&zwnj;کند. مگر این که بگوییم آقای مشایی به واسطه یکسری افراد، افرادی که کماکان با دولت و با شخص آقای احمدی&zwnj;نژاد ارتباط دارند، توانسته است در درون جبهه پایداری انقلاب اسلامی نفوذ کند، نه این که بگوییم این جریان را بنیان گذاشته است.</p> <p><img width="200" height="150" align="left" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/55443006090746997239.jpg" /><br /> به&zwnj;عنوان مثال می&zwnj;توان به اخباری اشاره کرد که در دو، سه هفته اخیر منتشر شد و حاکی از این بود که آقای محصولی، وزیر کشور سابق و وزیر سابق رفاه جلسات متعددی با آقای احمدی&zwnj;نژاد داشت و از این جنبه می&zwnj;توان گفت که شاید ایشان یکی از افرادی&zwnj; است که ممکن است از طرف دولت و یا از طرف آقای رحیم مشایی در درون جبهه پایداری حضور داشته باشد. ولی با توجه به ترکیب و دیدگاه&zwnj;ها و مواضع جبهه پایداری به نظر نمی&zwnj;آید هیچ ارتباط مستقیمی وجود داشته باشد بین این دو مجموعه با همدیگر. ضمن آن که اگر هم ارتباطی وجود داشته باشد، قطعاً ارتباط منفی است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>یکی از مشکلاتی که جبهه پایداری ایجاد کرده است، بن&zwnj;بست ائتلاف و همگرایی با سایر احزاب اصول&zwnj;گراست. به&zwnj;ویژه آن که این جبهه در واقع شرط&zwnj;هایی را برای همکاری با کمیته ۷+۸ مطرح کرده و پذیرفته نشده است، در عمل از همکاری و همگرایی با سایر اصول&zwnj;گرایان امتناع کرده و ائتلاف و وحدت اصول&zwnj;گرایان را با بن&zwnj;بست مواجه کرده است. نظر شما در این زمینه چیست؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>قطعاً همین&zwnj;طور است. افرادی که جبهه پایداری انقلاب اسلامی را تشکیل داده&zwnj;اند و بنیان&zwnj; گذاشته&zwnj;اند، همان افرادی هستند که در سال ۸۴ جریان حامی آقای احمدی&zwnj;نژاد را نمایندگی می&zwnj;کردند. اگر خاطرمان باشد، در آن هنگام مجموعه&zwnj;ای تشکیل شد به نام &laquo;شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی&raquo; به ریاست آقای علی&zwnj;اکبر ناطق نوری که قرار بود آن مجموعه منتخب نهایی تمام اصول&zwnj;گرایان برای شرکت در انتخابات سال ۸۴ را تعیین کند. منتهی همین افراد بودند، آقای مصباح یزدی بود و آقای الهام و تمام افرادی که در سال ۸۴ جزو حامیان آقای احمدی&zwnj;نژاد محسوب می&zwnj;شدند که اساساً آن مکانیسم شورای هماهنگی را به هیچ عنوان نپذیرفتند. درحالی که همه نامزدهای اصول&zwnj;گرا لااقل در ظاهر و در ابتدا مکانیسم شورای هماهنگی را قبول کرده بودند، آقای احمدی&zwnj;نژاد چندماه قبل از آن انتخابات نامه&zwnj;ای نوشت و از حضور در جلسات این شورا خودداری کرد و خودش را کاملاً از مکانیسم&zwnj;های وحدت&zwnj;بخشی که در بین اصول&zwnj;گرایان تعبیه شده بود جدا دانست.</p> <p>&nbsp;</p> <p>شاید بتوان گفت که اکنون جبهه متحد اصول&zwnj;گرایان با اندکی تفاوت، ادامه همان شورای هماهنگی نیروهای انقلاب باشد. به&zwnj;عنوان مثال آقای مهدوی کنی که اجماع بسیار بیشتری بر سر ایشان در درون جناح راست نسبت به آقای ناطق نوری وجود دارد، رهبری جبهه متحد را برعهده گرفته&zwnj; است و به هر صورت شرایط سیاسی حال حاضر هم با سال ۸۴ کاملاً متفاوت است. از این جنبه می&zwnj;شود گفت تنها تفاوتی که ایجاد شده، این است که آن حامیان آقای احمدی&zwnj;نژاد در سال ۸۴ که کاملاً به شکل غیر تشکیلاتی، به شکل مخفی فعالیت می&zwnj;کردند و هیچکس نمی&zwnj;دانست که دقیقاً این&zwnj;ها تحت چه عنوانی و با چه شناسنامه&zwnj;ای در حال فعالیت در فضای سیاسی و انتخاباتی کشور هستند، در شرایط کنونی تحت تشکیلاتی به نام &laquo;جبهه پایداری انقلاب اسلامی&raquo; فعالیت می&zwnj;کنند و احتمالاً اینگونه تصور می&zwnj;کنند که پس از سال&zwnj;ها موضع&zwnj;گیری ضد تشکیلات و ضد تحزب در داخل کشور، راه درست فعالیت سیاسی و اجتماعی در داخل کشور اگر قرار باشد به نتیجه صحیح سیاسی منتهی شود، فعالیت تشکیلاتی است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>گفته شده است که آیت&zwnj; الله خامنه&zwnj;ای از مجموع اصول&zwnj;گرایان خواسته است که به یک فهرست واحد برسند، اما چشم&zwnj;انداز رسیدن به یک فهرست واحد خیلی دور به نظر می&zwnj;رسد. فکر می&zwnj;کنید ممکن است علی&zwnj;رغم تمام اختلاف&zwnj;هایی که وجود دارد، به این سخن آیت&zwnj;الهو خامنه&zwnj;ای تمکین کنند؟ آیا خواست رهبری همچنان در بین همه اصول&zwnj;گرایان کارایی دارد؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>قطعاً با اتفاق&zwnj;هایی که در دو سال اخیر افتاد، ما نمونه&zwnj;های زیادی داشتیم که آقای خامنه&zwnj;ای چندین و چندبار به صورت علنی و رسمی هشدار دادند. به&zwnj;عنوان مثال بر سر علنی&zwnj; شدن اختلاف&zwnj;های دولت و مجلس. منتهی این اختلاف&zwnj;ها نه تنها هیچ وقت تمام نشد، بلکه همچنان ادامه داشت و با شدت بیشتری هم ادامه دارد. این نشان می&zwnj;دهد که جایگاه و اتوریته و هژمونی رهبر جمهوری اسلامی حتی در ساخت دولت و در داخل کشورهم تا حدود زیادی بر اثر وقایع سال&zwnj;های اخیر دچار کاهش شده است. منتهی مسئله&zwnj;ای که هست، این است که با توجه به وضعیتی که در دوسال گذشته شاهد آن بودیم و با چشم&zwnj;اندازی که وجود دارد، غیاب اصلاح&zwnj;طلبان و جنبش سبز به&zwnj;&zwnj;عنوان عمده&zwnj;ترین جنبش اپوزیسیون در داخل ایران در انتخابات آینده تا حدود زیادی احتمال دارد. به&zwnj;نظر نمی&zwnj;رسد اساساً دغدغه اصول&zwnj;گرایان یا دغدغه افراد حامی آن&zwnj;ها در ساخت قدرت و به طور مشخص شخص آقای خامنه&zwnj;ای، درباره وحدت این جریان دغدغه خیلی عمیق و حقیقی&zwnj;ای باشد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>واقعیت این است: انتخاباتی قرار است به احتمال زیاد تک&zwnj;بعدی برگزار شود و در غیاب اپوزیسیون اصلی در درون قدرت نیز برگزار می&zwnj;شود. علی&zwnj;القاعده برای رقابتی نشان دادن آن یا کسب مشروعیت برای انتخابات به این نیاز هست که نوعی رقابت درونی در درون جریان حاکم در جمهوری اسلامی به&zwnj;وجود بیاید. به نظر می&zwnj;آید هم شخص رهبر جمهوری اسلامی و هم اصول&zwnj;گرایان این مسئله را پذیرفته&zwnj;اند و به خاطر همین است که ما شاهدیم عملاً رقابت&zwnj;هایی که قبلاً بین دو جریان اصلاح&zwnj;طلب و اصول&zwnj;گرا در داخل ایران تعریف می&zwnj;شد، اکنون فقط در جبهه اصول&zwnj;گرایان در جریان است. منتهی طبیعتاً باید برای این که این رقابت در چشم برخی افکار عمومی کمی جدی&zwnj;تر و واقعی&zwnj;تر نشان داده شود، گه&zwnj;گاهی لازم است شاهد اظهار نظرهایی باشیم که حاکی از این است که به&zwnj;هرحال مشکل در درون اصول&zwnj;گرایان جدی است. یا اینطر نشان داده شود که اگر به&zwnj;عنوان مثال وحدتی اتفاق نیافتد، ممکن است دشمن در کمین نشسته باشد. به نظر نمی&zwnj;آید با توجه به فضای سیاسی دوسال اخیر و چشم&zwnj;اندازی که وجود دارد، هیچکدام از این ابراز نگرانی&zwnj;ها رنگ واقعی و حقیقی به خود بگیرند.</p>

دومین بیانیه‌ جبهه‌ پایداری انقلاب اسلامی، تشکیلات نوظهور برآمده از حامیان محمود احمدی‌نژاد در حالی منتشر شد که اختلاف‌ها در اردوی اصول‌گرایان به بالاترین حد خود رسیده و چشم‌انداز مثبتی برای وحدت و همگرایی در این بخش مهم نیروهای سیاسی همسو با حاکمیت دیده نمی‌شود. از سوی دیگر حدس و گمان‌ها برای تحلیل پشتوانه‌های سیاسی و مالی این جبهه در محافل سیاسی به مهم‌ترین موضوع روز تبدیل شده است .


در گفت‌وگو با محمدرضا یزدان‌پناه، روزنامه‌نگار مقیم پاریس از او پرسیده‌ام: نقش و جایگاه جبهه پایداری انقلاب اسلامی در خلال دومین بیانیه‌ای که صادر کرده‌اند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

محمدرضا یزدان‌پناه: باید توجه کرد که جبهه پایداری گروهی است متشکل از چهره‌های جوان‌تر و رادیکال‌تر و کمتر شناخته‌شده جریان حاکم در جمهوری اسلامی که در چهارچوب احزاب یا گروه‌های سنتی جناح راست نمی‌گنجند. این‌ها عمدتاً افرادی هستند که تا قبل از سال ۸۴، تا قبل از روی کارآمدن دولت آقای احمدی‌نژاد، بیشتر در بسیج مساجد یا محلات بودند یا در رده‌های میانی و پایین‌تر وزارت اطلاعات و سپاه فعالیت می‌کردند و به‌هر صورت پس از فعل و انفعالاتی که در شش‌سال اخیر فضای کشور را درگیر خودش کرده بود، الان فرصت را مناسب دیده‌اند که پس از مدت زیادی شعار و موضع‌گیری علیه هر نوع فعالیت تشکیلاتی و برابر دانستن فعالیت‌های تشکیلاتی با مسائلی مثل فعالیت‌های حتی شیطانی، یک تشکل شناسنامه‌دار بزنند و زیر چتر یک مجموعه‌ تشکیلاتی به فعالیت‌های خودشان ادامه دهند (آن‌ها پیش از این می‌گفتند اصلاً هر تشکیلات و هر حزبی به نوعی نماد شیطان است و خلاف اصل ولایت فقیه است).

از این نظر می‌توان گفت که به هر صورت باز جای تردید دارد، به‌خصوص این که می‌بینیم افرادی چون مصباح یزدی هم تئوریسین و هدایت و رهبری ایدئولوژیک این جریان را برعهده گرفته است که به‌هرحال سابقه اظهار نظرها و مواضع ضد تشکیلاتی‌شان خیلی روشن است.

جبهه پایداری چه جناح‌ها و احزاب سیاسی در درون و بیرون اصول‌گرایان را رقیب خود می‌داند؟

آن‌طور که از مواضع جبهه پایداری انقلاب اسلامی از دو بیانیه‌ای که صادر کرده است برمی‌آید، چنین به نظر می‌آید که این جبهه و اعضای آن سه جریان عمده سیاسی را در فضای سیاسی و اجتماعی کنونی ایران شناسایی کرده‌اند و آن‌ها را رقیب خود می‌دانند. جریان اول جریان اپوزیسیون یا جبهه سبز و اصلاح‌طلبان هستند که بزرگ‌ترین حذف شده‌‌ از قدرت در دو سال گذشته در داخل ایران هستند. جریان دوم جریان راست سنتی است. دوم اصول‌گرایان که هم اکنون در مجموعه جبهه متحد اصولگرایان زیر هدایت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز فعالیت می‌کنند و جریان سوم هم جریانی است که تحت عنوان «جریان منحرف» مطرح است. البته آن‌طور که خود اصول‌گرایان می‌گویند و آقای رحیم مشایی را به‌عنوان لیدر و رهبر آن جریان به رسمیت می‌شناسند. به نظر می‌آید فلسفه شکل‌گیری جبهه‌ی پایداری انقلاب اسلامی مبارزه و مقابله با این سه جریان سیاسی‌ـ اجتماعی کنونی در درون ایران است.

اما در روزهای اخیر برخی جبهه پایداری را منتسب به جریان مشایی می‌دانستند. حمیدرضا کاتوزیان نمایند‌ه اصول‌گرای مجلس گفته است که جبهه پایداری همان جریان آقای مشایی است و در لایه‌های میانی با این جریان در پیوند است. همینطور علی مطهری چهره شاخص اصول‌گرای دیگر هم تأسیس جبهه پایداری را تأسیس «مسجد ضرار» دانسته و گفته است که جبهه پایداری به نام وحدت تفرقه ایجاد می‌کند. نسبت این جریان با جریان آقای مشایی چیست؟

آن چیزی که در ظاهر امر مشخص است، علاوه براین که هیچ نشانه یا شاهدی از برقراری ارتباط یا از نسبت مستقیم بین جریان آقای مشایی و جبهه پایداری انقلاب اسلامی ندارد، شواهد زیادی هم وجود دارد که این نسبت را کاملاً انکار می‌کند و نشان می‌دهد که اساساً یکی از فلسفه‌های شکل‌گیری این جبهه مقابله با جریان انحرافی و شخص آقای مشایی است. به هر صورت وقتی ما نگاه می‌کنیم به اعضای جبهه پایداری انقلاب اسلامی، آن‌هایی که چه از لحاظ ایدئولوژیک و فکری این جریان را پشتیبانی می‌کنند و چه افرادی که از لحاظ تشکیلاتی در درون آن فعالیت می‌کنند، می‌بینیم که از مخالف‌های قدیمی آقای مشایی هستند. افرادی هستند که شدیدترین موضع‌گیری‌ها را علیه‌ او داشته‌اند و به شدت علیه‌اش صحبت کرده‌اند. آن‌ها در جریان‌های دو، سه سال گذشته بارها علیه آقای مشایی مصاحبه‌های رسمی داشته‌اند و حتی به واسطه آقای رحیم مشایی از دولت آقای احمدی‌نژاد اخراج شده‌اند. این مسائل نشان می‌دهند که برقراری ارتباط مستقیم در آن حد که بگوییم آقای مشایی بنیانگذار یا پایه‌گذار یک چنین جبهه‌ای هست را خیلی بعید و دور از ذهن می‌کند. مگر این که بگوییم آقای مشایی به واسطه یکسری افراد، افرادی که کماکان با دولت و با شخص آقای احمدی‌نژاد ارتباط دارند، توانسته است در درون جبهه پایداری انقلاب اسلامی نفوذ کند، نه این که بگوییم این جریان را بنیان گذاشته است.


به‌عنوان مثال می‌توان به اخباری اشاره کرد که در دو، سه هفته اخیر منتشر شد و حاکی از این بود که آقای محصولی، وزیر کشور سابق و وزیر سابق رفاه جلسات متعددی با آقای احمدی‌نژاد داشت و از این جنبه می‌توان گفت که شاید ایشان یکی از افرادی‌ است که ممکن است از طرف دولت و یا از طرف آقای رحیم مشایی در درون جبهه پایداری حضور داشته باشد. ولی با توجه به ترکیب و دیدگاه‌ها و مواضع جبهه پایداری به نظر نمی‌آید هیچ ارتباط مستقیمی وجود داشته باشد بین این دو مجموعه با همدیگر. ضمن آن که اگر هم ارتباطی وجود داشته باشد، قطعاً ارتباط منفی است.

یکی از مشکلاتی که جبهه پایداری ایجاد کرده است، بن‌بست ائتلاف و همگرایی با سایر احزاب اصول‌گراست. به‌ویژه آن که این جبهه در واقع شرط‌هایی را برای همکاری با کمیته ۷+۸ مطرح کرده و پذیرفته نشده است، در عمل از همکاری و همگرایی با سایر اصول‌گرایان امتناع کرده و ائتلاف و وحدت اصول‌گرایان را با بن‌بست مواجه کرده است. نظر شما در این زمینه چیست؟

قطعاً همین‌طور است. افرادی که جبهه پایداری انقلاب اسلامی را تشکیل داده‌اند و بنیان‌ گذاشته‌اند، همان افرادی هستند که در سال ۸۴ جریان حامی آقای احمدی‌نژاد را نمایندگی می‌کردند. اگر خاطرمان باشد، در آن هنگام مجموعه‌ای تشکیل شد به نام «شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی» به ریاست آقای علی‌اکبر ناطق نوری که قرار بود آن مجموعه منتخب نهایی تمام اصول‌گرایان برای شرکت در انتخابات سال ۸۴ را تعیین کند. منتهی همین افراد بودند، آقای مصباح یزدی بود و آقای الهام و تمام افرادی که در سال ۸۴ جزو حامیان آقای احمدی‌نژاد محسوب می‌شدند که اساساً آن مکانیسم شورای هماهنگی را به هیچ عنوان نپذیرفتند. درحالی که همه نامزدهای اصول‌گرا لااقل در ظاهر و در ابتدا مکانیسم شورای هماهنگی را قبول کرده بودند، آقای احمدی‌نژاد چندماه قبل از آن انتخابات نامه‌ای نوشت و از حضور در جلسات این شورا خودداری کرد و خودش را کاملاً از مکانیسم‌های وحدت‌بخشی که در بین اصول‌گرایان تعبیه شده بود جدا دانست.

شاید بتوان گفت که اکنون جبهه متحد اصول‌گرایان با اندکی تفاوت، ادامه همان شورای هماهنگی نیروهای انقلاب باشد. به‌عنوان مثال آقای مهدوی کنی که اجماع بسیار بیشتری بر سر ایشان در درون جناح راست نسبت به آقای ناطق نوری وجود دارد، رهبری جبهه متحد را برعهده گرفته‌ است و به هر صورت شرایط سیاسی حال حاضر هم با سال ۸۴ کاملاً متفاوت است. از این جنبه می‌شود گفت تنها تفاوتی که ایجاد شده، این است که آن حامیان آقای احمدی‌نژاد در سال ۸۴ که کاملاً به شکل غیر تشکیلاتی، به شکل مخفی فعالیت می‌کردند و هیچکس نمی‌دانست که دقیقاً این‌ها تحت چه عنوانی و با چه شناسنامه‌ای در حال فعالیت در فضای سیاسی و انتخاباتی کشور هستند، در شرایط کنونی تحت تشکیلاتی به نام «جبهه پایداری انقلاب اسلامی» فعالیت می‌کنند و احتمالاً اینگونه تصور می‌کنند که پس از سال‌ها موضع‌گیری ضد تشکیلات و ضد تحزب در داخل کشور، راه درست فعالیت سیاسی و اجتماعی در داخل کشور اگر قرار باشد به نتیجه صحیح سیاسی منتهی شود، فعالیت تشکیلاتی است.

گفته شده است که آیت‌ الله خامنه‌ای از مجموع اصول‌گرایان خواسته است که به یک فهرست واحد برسند، اما چشم‌انداز رسیدن به یک فهرست واحد خیلی دور به نظر می‌رسد. فکر می‌کنید ممکن است علی‌رغم تمام اختلاف‌هایی که وجود دارد، به این سخن آیت‌الهو خامنه‌ای تمکین کنند؟ آیا خواست رهبری همچنان در بین همه اصول‌گرایان کارایی دارد؟

قطعاً با اتفاق‌هایی که در دو سال اخیر افتاد، ما نمونه‌های زیادی داشتیم که آقای خامنه‌ای چندین و چندبار به صورت علنی و رسمی هشدار دادند. به‌عنوان مثال بر سر علنی‌ شدن اختلاف‌های دولت و مجلس. منتهی این اختلاف‌ها نه تنها هیچ وقت تمام نشد، بلکه همچنان ادامه داشت و با شدت بیشتری هم ادامه دارد. این نشان می‌دهد که جایگاه و اتوریته و هژمونی رهبر جمهوری اسلامی حتی در ساخت دولت و در داخل کشورهم تا حدود زیادی بر اثر وقایع سال‌های اخیر دچار کاهش شده است. منتهی مسئله‌ای که هست، این است که با توجه به وضعیتی که در دوسال گذشته شاهد آن بودیم و با چشم‌اندازی که وجود دارد، غیاب اصلاح‌طلبان و جنبش سبز به‌‌عنوان عمده‌ترین جنبش اپوزیسیون در داخل ایران در انتخابات آینده تا حدود زیادی احتمال دارد. به‌نظر نمی‌رسد اساساً دغدغه اصول‌گرایان یا دغدغه افراد حامی آن‌ها در ساخت قدرت و به طور مشخص شخص آقای خامنه‌ای، درباره وحدت این جریان دغدغه خیلی عمیق و حقیقی‌ای باشد.

واقعیت این است: انتخاباتی قرار است به احتمال زیاد تک‌بعدی برگزار شود و در غیاب اپوزیسیون اصلی در درون قدرت نیز برگزار می‌شود. علی‌القاعده برای رقابتی نشان دادن آن یا کسب مشروعیت برای انتخابات به این نیاز هست که نوعی رقابت درونی در درون جریان حاکم در جمهوری اسلامی به‌وجود بیاید. به نظر می‌آید هم شخص رهبر جمهوری اسلامی و هم اصول‌گرایان این مسئله را پذیرفته‌اند و به خاطر همین است که ما شاهدیم عملاً رقابت‌هایی که قبلاً بین دو جریان اصلاح‌طلب و اصول‌گرا در داخل ایران تعریف می‌شد، اکنون فقط در جبهه اصول‌گرایان در جریان است. منتهی طبیعتاً باید برای این که این رقابت در چشم برخی افکار عمومی کمی جدی‌تر و واقعی‌تر نشان داده شود، گه‌گاهی لازم است شاهد اظهار نظرهایی باشیم که حاکی از این است که به‌هرحال مشکل در درون اصول‌گرایان جدی است. یا اینطر نشان داده شود که اگر به‌عنوان مثال وحدتی اتفاق نیافتد، ممکن است دشمن در کمین نشسته باشد. به نظر نمی‌آید با توجه به فضای سیاسی دوسال اخیر و چشم‌اندازی که وجود دارد، هیچکدام از این ابراز نگرانی‌ها رنگ واقعی و حقیقی به خود بگیرند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان فرهاد - فریاد

    جریانهای داخل حکومت که روزی با نام اصولگرا شناخته می شدند امروز برای ایجاد وحدت مجبور هستند با نام جبهه وارد انتخابات شوند سه جریان عمده مانند 8+7 و جبهه ی پایداری و همچنین خود خامنه ای جناحهای عمده ی اصولگرایان هستند . روحانیت و تکنوکراتهای تابع روحانیت جبهه ی 8+7 را تشکیل داده اند که جناح خامنه ای نیز مشروط بخش اندک ولی قدرتمند آن هستند اما احمدی نژاد در جبهه ای دوگانه در حرکت است از سوئی دنبال جذب آرای اصول گران است که جذب این گروه اجتماعی را توسط جبهه ی پایداری عملی خواهد کرد از سوی دیگر حرفهای دموکرات مآبانه از آزادی و ناسیونالیزم ایرانی و آزادی زنان و .... از دهان احمدی نژاد و مشائی به ویژه و بطور کلی دولتیان زده می شود تا آرای طرفداران اصلاح طلبان و بخشی از جنبش سبز را با خود همراه سازد . احمدی نژاد اگر چه با این ترفندها در جهت جذب آرای جریانات مختلف اجتماعی ست از سوی دیگر اکثریت فرماندهان سپاه و بسیج را نیز با خود دارد تا در جریان اجرای انتخابات در جهت تقلب آرا نیز حرکت کند . روحانیت که بی آبرو شده و حتی در بین فرماندهان سپاه و بسیج هم طرفدارانی ندارد و از سوئی از تقلب انتخاباتی هم اطمینان حاصل کرده اگر چه توانسته خامنه ای را با خود داشته باشد اما در وحشت از دست دادن قدرت است . اما مهمترین چالش همه ی جناحها و جبهه های حکومت تصمیم مردم است و ترس از به حرکت درآمدن مجدد جنبش است و از همین موضع است که حتی خامنه ای سعی دارد تنش میان حکومتی ها را تا حد ممکن کاهش دهد اما جنگ قدرت آنچنان گسترش یافته است که فردی چون حدادعادل نیز اطلاعات و حتی گفتگوهای شخصی و خانوادگی بین خود و خامنه ای را به نفع جریان احمدی نژاد بازگو می کند و این ما را با واقعیتی روبرو می کند که خامنه ای حتی در میان خانواده اش هم دچار تفرقه است و او نه تنها نمی تواند ایران را مدیریت کند که حتی مدیریت خانه اش را نیز از دست داده است بی اعتباری خامنه ای در بین همه ی جناحها اظهر من الشمس است . اما گروه 8+7 که سالها دولت مجلس قوه ی قضائیه را در اختیار داشته آنچنان در شکنجه و اعدام و رشوه خواری افراط کرده است که ره ای اعتبار در نزد مردم ندارد و اینچنین است سپاه و بسیج که هم در سرکوب مردم و هم در رانتهائی که به سرداران داده و مانع اصلی توسعه ی جامعه ی مدنی بوده است حتی در بین اعضای سپاه پاسداران هم هیچ محبوبیتی ندارد چه رسد به مردم . قرماندهان سپاه چنان در زد و بند قدرت و ثروت بدنه ی سپاه را قزبانی کرده اند که این بدنه نیز مانند سایر مردم امتیازات خود را از دست داده است و با حقوق اندکی که دریافت می کنند در فقر شدید بسر می برند از اینرو حکومت یکه و تنها مانده است . در واقع باید گفت فرماندهان روحانیت و فرماندهان نظامی همه چیز را بین خود تقسیم کرده اند و دعوای آنها نیز در سهم بیشتر از این خوان یغماست . از اینرو وحشت هر دو جناح مردم هستند مردمی که شطرنج بازند و مانع آن شده اند تا جکومت بتواند حرکت بعدی آنها را پیش بینی کند . و همین وحشت است که مانع اصلی حذف فیزیکی جناحهای جکومتی علیه یکدیگر شده و آنها مجبور شده اند تا حدی برخی از قوانین بازی را رعایت کنند تا مانع ورود مردم برای بازی قطعی و پایان داستانهای جناحین شوند . به همین دلیل شرکت و یا عدم شرکت مردم در انتخابات برای جمهوری اسلامی از درجه ی چندم برخوردار شده است آنها تنها بدان فکر می کنند که چگونه باید مردم را کنترل کرده تا میداندار اصلی نشده و تا حدی فشار را ادامه دهند که مانع ورود مردم به خیابانها شوند و ما در چند ماهه ی گذشته هم شاهد بودیم که حکومت بر فشارهایش افزایش داده است تا مردم از کنترل خارج نشوند . اگر مردم وارد انتخابات بشوند یا نشوند حکومت می داند که با استفاده از رادیو و تلویزیون و تبلیغات دروغین حکومت به همه ثابت خواهد کرد که بیش از 90 درصد در انتخابات شرکت کرده اند و مهمترین نکته هم برای رهبران جنبش نیز باید همین باشد و از همین امروز تبلیغات وسیعتری برای دروغین بودن انتخابات کنند . برخی اختلافات رژیم را تا حد گرم کردن انتخابات کاهش می دهند در حالی که این حرف با ادعاهای دروغین بودن انتخابات در تناقض است اطلاح طلبان متاسفانه هنوز در زمین حکومت سیاست ورزی می کنند گرم کردن تنور انتخابات یعنی آنکه رای مردم برای جکومت مهم و اثر بخش است در حالی که مردم می دانند که برگه های رای قبل از برگزاری انتخابات در صندوقهای رای ریخته شده است و همانطور که در انتخابات 88 مشاهده کردیم صندوقهای انتخاباتی مستقیما دور ریحته شدند و صندوقهای از پیش شمارش شده به جای آنها قرار گرفتند . پس جکومت اتفاقا خواهان گرم کردن تنور انتخابات بر اساس توهمات برخی نیست بلکه مهمترین موضوع برایش کنترل مردم خشمگین است که به جای نان گلوله دریافت می کنند . ترس حکومت از خشم مردمی است که ممکن است شورش کرده و یک شبه کار را تمام کنند . از اینرو انتخابات پیش رو یکی دیگر از برگهای ننگین تاریخ جمهوری اسلامی را ورق خواهد زد به هوش باشیم و مشت حکومتگران را باز کنیم .