ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

حمله با تفنگ ساچمه‌ای به «ایستگاه‌های صلواتی» ماه محرم در تهران

در شب سوم ماه محرم، افراد ناشناس با تفنگ ساچمه‌ای به دو «ایستگاه صلواتی» در تهران حمله کردند.

در شب سوم ماه محرم، افراد ناشناس با تفنگ ساچمه‌ای به دو «ایستگاه صلواتی» در تهران حمله کردند.

یک «ایستگاه صلواتی» ـ عکس از آرشیو

سرهنگ مراد مرادی، معاون اجتماعی پلیس تهران بزرگ دوشنبه ۳ مهر گفت این حمله ساعت ۲۰ و ۳۰ دقیقه شب یکم مهرماه مصادف با شب سوم محرم، در خیابان سی متری جی صورت گرفت.

معاون اجتماعی پلیس تهران بزرگ گفته است در پی این حمله یک نوجوان ۱۲ ساله یکی از چشم‌های خود را به علت اصابت ساچمه از دست داد و یک نوجوان دیگر نیز از ناحیه کتف آسیب دید.

شاهدان عینی گفته‌اند ضاربان به یک «ایستگاه صلواتی» دیگر در همین منطقه هم حمله کرده‌اند.

معاون اجتماعی فرمانده انتظامی تهران بزرگ این موضوع را «امنیتی» ندانست و آن را بیشتر «شوخی و شیطنت بچگانه» عنوان کرد.

«ایستگاه‌های صلواتی» به مکان‌هایی اطلاق می‌شود که در ماه محرم در نقاط مختلف شهر برای ارائه مواد غذایی و نوشیدنی و نذری ایجاد می‌شوند.

افراد مهاجم هنوز شناسایی نشده‌اند و نیروی انتظامی در پی یافتن آن‌هاست.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • صمد

    دوران کودکی را بیاد میاورم که پدر بزرگم بیمار بود و نیازمند استراحت. در ایام محرم بودیم و ملت با سطح شور و شعور کاملا معمول خود در مزاحمت و بی مبالاتی غوغا می کردند. ساعت یک بامداد وقتی ناراحتی پدر بزرگ بیمارم از آن همه سر و صدا را دیدم قلکم را شکستم، سکه های ریز و درشت را به پشت بام بردم و با تمام توان اندکم بر فرق دوست نداشتی مردم بیکار شب زنده دار می کوبیدم به خیال اینکه شاید گورشام را گم کنند یا شاید برای انتقام گرفتن از این همه آسایشی ما زایل می شد. خدا را شکر که تفنگ بادی یا چیز دیگری در دسترسم نبود وگرنه شاید برخی از دوستداران آن شخصیت تخیلی را زودتر از آنچه که واقعاً آرزو کنند به خدمتش اعزام می کردم. کودکی است دیگر...