یازده سپتامبر، جنگی که برنده نداشت
<p>ده سال گذشت. دهسال پس از هولناک‌ترین رویداد تروریستی جهان، ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ که بدون شک چهره جهان معاصر را بیش از هر رویداد دیگری دگرگون کرد. نابودی حکومت طالبان در افغانستان، سرنگونی صدام حسین، نبرد با تروریست‌ها در عراق و افغانستان، کشته شدن اسامه بن لادن، رهبر گروه القاعده که به‌عنوان عامل این حملات تروریستی معرفی شد و مسائل دیگر.</p> <p> </p> <p>باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا در آستانه سالگرد انفجار برج‌های دوقلوی نیویورک در روز ۱۱ سپتامبر گفت: «آمریکا قوی‌تر شده است و القاعده در مسیر شکست قرار دارد. بهار عربی زیر پای دیکتاتورها را در خاورمیانه جارو کرده. در تونس، مصر، لیبی و حالا بشار اسد در سوریه و هم‌‌پیمانان او در تهران نگران این رویدادها هستند.</p> <!--break--> <p> <a target="_blank" href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20110912_PM_11_eptembre_farhang.mp3" rel="noopener"><img width="273" height="31" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_46.jpg" /></a></p> <p>در حالی که محمود احمدی‌نژاد بار دیگر این رویداد را یک بازی طراحی شده و بهانه‌ای برای حمله‌های آمریکا به خاورمیانه نامید، وزارت خارجه آمریکا با انتشار بیانیه‌ای در دهمین سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر از مردم ایران و از همدردی آن‌ها سپاسگزاری کرد. ایران از نخستین کشورهایی بود که پس از حادثه ۱۱ سپتامبر با مردم آمریکا ابراز همدردی کرد.</p> <p> </p> <p>آیا باید به آینده منطقه خاورمیانه امیدوار بود؟ آیا جهان اسلام در مسیر تازه‌ای قرار گرفته است؟ تونی بلر، نخست‌وزیر پیشین بریتانیا گفت: «مدام که تغییر رژیمی در ایران صورت نگیرد، نمی‌توان به آینده منطقه خوشبین بود.»</p> <p> </p> <p>به نیویورک می‌رویم. ده‌سال پس از رویدادی که وحشت‌آفرینان ۱۱ سپتامبر آفریدند و با منصور فرهنگ، استاد دانشگاه و تحلیل‌گر سیاسی در این زمینه گفت‌وگو می‌کنیم.</p> <p> </p> <p>ده‌سال پیش در روز حادثه وحشتناک ۱۱ سپتامبر شما در نیویورک بودید. هنوز هم در این شهر هستید. پیش از آن که از تغییرات پس از ۱۱ سپتامبر بپرسم، می‌خواهم بدانم به نظر شما چرا این رویداد اتفاق افتاد؟</p> <p> </p> <p><strong>منصور فرهنگ: </strong>ابتدا این که محکوم کردن این جنایت بزرگ وظیفه هر انسان منصفی است و در این مورد اکثریت قریب به اتفاق مردم دنیا نسبت به این واقعه احساسات مشابهی دارند، ولی بعد از این که ما این جنایت را محکوم کردیم و از دولت‌های ذی‌نفع خواستیم به دنبال تنبیه طراحان این جنایت باشند، این سئوال اساسی پیش می‌آید که انگیزه این عمل چه بوده و چه احساس و اندیشه‌ای ۱۹ جوان را متقاعد کرده است که دست به خودکشی بزنند و این جنایت بزرگ را عملی کنند؟</p> <p> </p> <p>پاسخ پرزیدنت بوش درست ده‌سال قبل به این سئوال این بود که عاملان این جنایت با آزادی و دموکراسی و ثروت و ارزش‌های جامعه‌ آمریکا دشمنی دارند و لذا تصمیم آن‌ها ارتباطی به سیاست و عملکرد آمریکا در کشورهای مسلمان ندارد. واقعیت امر این است که از جنگ دوم جهانی به بعد دولت آمریکا در بسیاری از کشورهای اسلامی از مستبدان حمایت کرده است. در رابطه با افغانستان و پاکستان که امروز مرکز این فعالیت‌های تروریستی و جنایت هستند، آمریکا ده‌سال تمام یعنی در دهه‌ی ۸۰ در زمان جنگ سرد، با کمک عربستان سعودی دقیقاً به طالبان و القاعده، افرادی که در آن زمان از کشورهای عربی به آنجا می‌آوردند، نه تنها کمک‌های نظامی و مادی و آموزشی وسیع می‌کردند تا این افراد بتوانند اتحاد شوروی را شکست دهند، بلکه خیلی جالب بود که آقای رونالد ریگان در دهه ۸۰ وقتی صحبت از این افراد مجاهد افغانی می‌کرد، آن‌ها را «مبارزین آزادی‌خواه» توصیف می‌کرد.</p> <blockquote> <p><img width="200" height="159" align="right" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/090609160809_12.jpg" />منصور فرهنگ</p> </blockquote> <p>بعدها که روس‌ها در آنجا شکست خوردند و به‌طور کلی فروپاشی اتحاد شوروی پیش آمد و آن نیروها از آنجا رفتند، یک‌شبه آمریکایی‌ها از افغانستان و پاکستان بیرون آمدند. امروز اسناد و مدارک قابل اطمینانی هست که نشان می‌دهد در آن مقطع رهبران اتحاد شوروی از آمریکا درخواست می‌کردند که در آن ماه‌های آخر برای ایجاد ثبات در افغانستان همکاری کنند تا خروج نیروهای روسی از آنجا باعث سرشکستگی آن‌ها نشود و افغانستان و پاکستان هم گرفتار بی‌ثباتی و خشونت بیش از حد نشوند.<br /> یک میلیون انسان در دهه ۸۰ در افغانستان کشته شد ولی در آن زمان دولت رونالد ریگان و بعد بوش پدر که پس از او آمد، پیشنهاد روس‌ها را به طور کلی رد کردند و ما بعد دیدیم که در افغانستان چه فاجعه‌ای پیش آمد و مثال‌های زیاد دیگری هست که نشان می‌دهد انگیزه کسانی که دست به این کار زدند، نوعی دشمنی با سیاست خارجی آمریکا بود که البته نتیجه عملکرد خود آمریکایی‌ها در منطقه در طی دهه‌های بعد از جنگ دوم جهانی بود.</p> <p> </p> <p><strong>ده‌سال پس از این رویداد، ارزیابی شما از این اتفاق چیست؟</strong></p> <p> </p> <p>این سئوال بسیار جالبی است. اسامه بن لادن همیشه می‌گفت که بهترین راه مبارزه با آمریکا و این که آمریکا را وادار کنیم که از کشورهای اسلامی خارج شود، یعنی نفوذ آمریکا در کشورهای اسلامی از بین برود، این است که آمریکا را گرفتار جنگ و خشونت با مسلمان‌ها کنیم که این جنگ نه جنگی است که یکطرف بتواند طرف دیگر را شکست دهد. جنگ علیه تروریسم، جنگی نیست که بتواند مرحله نهایی نظامی داشته باشد؛ آن‌هم مانند جنگ‌های معمولی که یکطرف می‌برد و یکطرف می‌بازد. چنین جنگی وجود ندارد.</p> <p><br /> آمریکا ولی ده‌سال است، عکس‌العملی که به این جنایت در نیویورک نشان داده، به این ترتیب بوده است که به جای این که به دنبال عاملان آن برود، به جای این که دنبال دلایل بگردد، به جای این که با آن ایده، با آن بینشی که این جنایت را ایجاد کرده بود بجنگد، با تسخیر نظامی دو کشور، یعنی اشغال نظامی افغانستان و عراق، تاکنون بر اساس مطالعاتی که اقتصاددانان آمریکا کرده‌اند، بیش از سه تریلیون دلار مخارج برای این‌ها به بار آورده است. بیش از پانصدهزار نفر نیز در افغانستان و عراق کشته شدند که اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها انسان‌های غیر نظامی بودند که هیچ ارتباطی با این اختلاف‌ها نداشتند. چهار میلیون و نیم انسان در عراق آواره شدند. دو میلیون از خارج از کشور و دو میلیون جابه‌جایی به دلیل جنگ شیعه، سنی، کرد، عرب و غیره.</p> <p><br /> در افغانستان هم که می‌بینیم به هیچ‌وجه این ماجرا نتیجه نهایی ندارد و هزینه‌های سنگین مادی این ماجرا برای آمریکا یکی از دلایل اساسی مشکلات اقتصادی امروز آمریکاست.</p> <p> </p> <p>به‌طور خلاصه باید گفت بر مبنای مطالعات تاریخی و آن چیزی که ما از زمان امپراتوری روم تاکنون می‌توانیم مطالعه کنیم، این است که قدرت‌های بزرگ، قدرت‌های هژمونی‌طلب، قدرت‌هایی که دنبال امپراتوری هستند، خودشان را آسیب‌پذیر نمی‌بینند و به دنبال اهداف خودشان با استفاده از نیروی نظامی تا آن حدی پیش می‌روند که برای همه ناظران روشن است که کار غلطی انجام می‌دهند، ولی این کار ادامه پیدا می‌کند تا به مرحله‌ای می‌رسد که خروج از آن جز با سرشکستگی امکان‌پذیر نیست. بهترین نمونه‌هایش را بگویم: فرانسه در هندوچین، فرانسه در الجزیره، آمریکا در ویتنام. این‌ها نمونه‌هایی است که هیچ منافعی برای این کشورها وجود نداشت که به این جنگ‌ها ادامه دهند، ولی قدرت، فساد قدرت و این اعتقاد که این‌ها آسیب‌پذیر نیستند، این جنگ‌ها را به جایی کشاند که مشکلات بزرگ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برای این امپراتوری‌ها ایجاد کرد.</p> <p> </p> <p>امروز هم آمریکا در عراق و افغانستان و غیره به همین مشکل دچار شده است. در مطالعه‌ای که یک کمیسیون کنگره آمریکا انجام داده و پنج روز قبل منتشر شده و به نظر من بسیار با ملاحظه و با توجه به پیامدهای این خبر منتشر شده، آمده است که ۳۲ میلیارد دلار در عراق و افغانستان از طریق فساد و تفریط به هدر رفته و معلوم نیست این پول‌ها کجاست که باز بسیاری از ناظران فکر می‌کنند که این مقدار خیلی بالاتر از این رقم است. بنابراین می‌بینیم که پیامدهای این ماجرا در داخل آمریکا و در داخل اروپا از جهت امنیت زندگی مردم بسیار منفی‌ است. بدین شکل که حریم خصوصی مردم، مکالمات تلفنی مردم تا حدودی می‌تواند کنترل شود. افراد مظنون می‌توانند جلب شوند و به‌طور کلی از نظر امنیتی برای آمریکا مشکل بسیار بزرگی درست کرده‌اند و هنوزهم مسئله ادامه دارد.</p> <p> </p> <p>یعنی این مبارزه با آن ایده و با آن بینش است که آمریکا باید دنبال کند و نه این که واقعیت را به عنوان یک امر نظامی و امنیتی نبیند. این انتقادی‌ است که در آمریکا مطرح است، ولی متأسفانه هنوز سیاستمداران و کسانی که در قدرت هستند، توجه لازم به آن نکرده‌اند.</p> <p> </p> <p><strong>تونی بلر، نخست‌وزیر پیشین بریتانیا، در مورد اسلام‌گرایی افراطی گفته است: «تا زمانی که تغییر رژیم در ایران صورت نگیرد، نمی‌توان به آینده منطقه خوشبین بود.» نظر شما چیست؟</strong></p> <p> </p> <p>در حرف تونی بلر، از این جهت که ایران در تبلیغات خود و در رفتار خود با شهروندان ایرانی یک رژیم کاملاً تروریستی و شبه‌فاشیستی است، کوچک‌ترین تردیدی نیست. در ده‌سال گذشته اما به دلیل مشکلات اقتصادی، سیاسی و امنیتی که برای ایران وجود داشت، رژیم ایران در خارج از کشور دست به اقدامات تروریستی نزده است به شکلی که قابل اثبات باشد. یعنی پس از کشتن بیش از ۷۰ تن از ایرانیانی که در مبارزات سیاسی علیه رژیم فعال بودند، تا آخرهای زمان رفسنجانی این ترورها و این جنایت ادامه داشت که رفسنجانی یکی از طراحان اصلی این جنایت‌ها بود. پس از آمدن خاتمی، این ترورها و جنایت‌ها در خارج از کشور گویا خاتمه پیدا کرد، ولی در داخل ایران همچنان ادامه دارد.</p> <p> </p> <p>بنابراین حرف تونی بلر از این جهت که ماهیت رژیم ایران یک رژیم تروریستی‌ست صحیح است. اگر منظور او این است که این رژیم تروریستی با دخالت نظامی خارجی بتواند تغییر کند، در اشتباه بزرگی قرار دارد. این‌ دخالت نظامی می‌تواند فاجعه بزرگی مثل افغانستان و عراق ایجاد کند. این مبارزه مردم ایران است که در مرحله نهایی می‌تواند این رژیم تروریستی را در ایران شکست دهد و خواست تونی‌بلر و به‌طور کلی کسانی که مثل او فکر می‌کنند، استفاده از نیروی نظامی درگیری با این رژیم‌هاست که تاکتیک عوام‌فریبانه‌ای است که می‌تواند مورد توجه جنگ‌طلبان قرار گیرد، ولی کارنامه بسیار اسفناکی در پی خواهد داشت؛ در مورد ایران هم همچنین. این مبارزه مردم ایران است که باید از آن حمایت کرد و نه فقط از امکان استفاده از گزینه نظامی برای درگیری با این رژیم.</p>
ده سال گذشت. دهسال پس از هولناکترین رویداد تروریستی جهان، ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ که بدون شک چهره جهان معاصر را بیش از هر رویداد دیگری دگرگون کرد. نابودی حکومت طالبان در افغانستان، سرنگونی صدام حسین، نبرد با تروریستها در عراق و افغانستان، کشته شدن اسامه بن لادن، رهبر گروه القاعده که بهعنوان عامل این حملات تروریستی معرفی شد و مسائل دیگر.
باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا در آستانه سالگرد انفجار برجهای دوقلوی نیویورک در روز ۱۱ سپتامبر گفت: «آمریکا قویتر شده است و القاعده در مسیر شکست قرار دارد. بهار عربی زیر پای دیکتاتورها را در خاورمیانه جارو کرده. در تونس، مصر، لیبی و حالا بشار اسد در سوریه و همپیمانان او در تهران نگران این رویدادها هستند.
در حالی که محمود احمدینژاد بار دیگر این رویداد را یک بازی طراحی شده و بهانهای برای حملههای آمریکا به خاورمیانه نامید، وزارت خارجه آمریکا با انتشار بیانیهای در دهمین سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر از مردم ایران و از همدردی آنها سپاسگزاری کرد. ایران از نخستین کشورهایی بود که پس از حادثه ۱۱ سپتامبر با مردم آمریکا ابراز همدردی کرد.
آیا باید به آینده منطقه خاورمیانه امیدوار بود؟ آیا جهان اسلام در مسیر تازهای قرار گرفته است؟ تونی بلر، نخستوزیر پیشین بریتانیا گفت: «مدام که تغییر رژیمی در ایران صورت نگیرد، نمیتوان به آینده منطقه خوشبین بود.»
به نیویورک میرویم. دهسال پس از رویدادی که وحشتآفرینان ۱۱ سپتامبر آفریدند و با منصور فرهنگ، استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی در این زمینه گفتوگو میکنیم.
دهسال پیش در روز حادثه وحشتناک ۱۱ سپتامبر شما در نیویورک بودید. هنوز هم در این شهر هستید. پیش از آن که از تغییرات پس از ۱۱ سپتامبر بپرسم، میخواهم بدانم به نظر شما چرا این رویداد اتفاق افتاد؟
منصور فرهنگ: ابتدا این که محکوم کردن این جنایت بزرگ وظیفه هر انسان منصفی است و در این مورد اکثریت قریب به اتفاق مردم دنیا نسبت به این واقعه احساسات مشابهی دارند، ولی بعد از این که ما این جنایت را محکوم کردیم و از دولتهای ذینفع خواستیم به دنبال تنبیه طراحان این جنایت باشند، این سئوال اساسی پیش میآید که انگیزه این عمل چه بوده و چه احساس و اندیشهای ۱۹ جوان را متقاعد کرده است که دست به خودکشی بزنند و این جنایت بزرگ را عملی کنند؟
پاسخ پرزیدنت بوش درست دهسال قبل به این سئوال این بود که عاملان این جنایت با آزادی و دموکراسی و ثروت و ارزشهای جامعه آمریکا دشمنی دارند و لذا تصمیم آنها ارتباطی به سیاست و عملکرد آمریکا در کشورهای مسلمان ندارد. واقعیت امر این است که از جنگ دوم جهانی به بعد دولت آمریکا در بسیاری از کشورهای اسلامی از مستبدان حمایت کرده است. در رابطه با افغانستان و پاکستان که امروز مرکز این فعالیتهای تروریستی و جنایت هستند، آمریکا دهسال تمام یعنی در دههی ۸۰ در زمان جنگ سرد، با کمک عربستان سعودی دقیقاً به طالبان و القاعده، افرادی که در آن زمان از کشورهای عربی به آنجا میآوردند، نه تنها کمکهای نظامی و مادی و آموزشی وسیع میکردند تا این افراد بتوانند اتحاد شوروی را شکست دهند، بلکه خیلی جالب بود که آقای رونالد ریگان در دهه ۸۰ وقتی صحبت از این افراد مجاهد افغانی میکرد، آنها را «مبارزین آزادیخواه» توصیف میکرد.
منصور فرهنگ
بعدها که روسها در آنجا شکست خوردند و بهطور کلی فروپاشی اتحاد شوروی پیش آمد و آن نیروها از آنجا رفتند، یکشبه آمریکاییها از افغانستان و پاکستان بیرون آمدند. امروز اسناد و مدارک قابل اطمینانی هست که نشان میدهد در آن مقطع رهبران اتحاد شوروی از آمریکا درخواست میکردند که در آن ماههای آخر برای ایجاد ثبات در افغانستان همکاری کنند تا خروج نیروهای روسی از آنجا باعث سرشکستگی آنها نشود و افغانستان و پاکستان هم گرفتار بیثباتی و خشونت بیش از حد نشوند.
یک میلیون انسان در دهه ۸۰ در افغانستان کشته شد ولی در آن زمان دولت رونالد ریگان و بعد بوش پدر که پس از او آمد، پیشنهاد روسها را به طور کلی رد کردند و ما بعد دیدیم که در افغانستان چه فاجعهای پیش آمد و مثالهای زیاد دیگری هست که نشان میدهد انگیزه کسانی که دست به این کار زدند، نوعی دشمنی با سیاست خارجی آمریکا بود که البته نتیجه عملکرد خود آمریکاییها در منطقه در طی دهههای بعد از جنگ دوم جهانی بود.
دهسال پس از این رویداد، ارزیابی شما از این اتفاق چیست؟
این سئوال بسیار جالبی است. اسامه بن لادن همیشه میگفت که بهترین راه مبارزه با آمریکا و این که آمریکا را وادار کنیم که از کشورهای اسلامی خارج شود، یعنی نفوذ آمریکا در کشورهای اسلامی از بین برود، این است که آمریکا را گرفتار جنگ و خشونت با مسلمانها کنیم که این جنگ نه جنگی است که یکطرف بتواند طرف دیگر را شکست دهد. جنگ علیه تروریسم، جنگی نیست که بتواند مرحله نهایی نظامی داشته باشد؛ آنهم مانند جنگهای معمولی که یکطرف میبرد و یکطرف میبازد. چنین جنگی وجود ندارد.
آمریکا ولی دهسال است، عکسالعملی که به این جنایت در نیویورک نشان داده، به این ترتیب بوده است که به جای این که به دنبال عاملان آن برود، به جای این که دنبال دلایل بگردد، به جای این که با آن ایده، با آن بینشی که این جنایت را ایجاد کرده بود بجنگد، با تسخیر نظامی دو کشور، یعنی اشغال نظامی افغانستان و عراق، تاکنون بر اساس مطالعاتی که اقتصاددانان آمریکا کردهاند، بیش از سه تریلیون دلار مخارج برای اینها به بار آورده است. بیش از پانصدهزار نفر نیز در افغانستان و عراق کشته شدند که اکثریت قریب به اتفاق آنها انسانهای غیر نظامی بودند که هیچ ارتباطی با این اختلافها نداشتند. چهار میلیون و نیم انسان در عراق آواره شدند. دو میلیون از خارج از کشور و دو میلیون جابهجایی به دلیل جنگ شیعه، سنی، کرد، عرب و غیره.
در افغانستان هم که میبینیم به هیچوجه این ماجرا نتیجه نهایی ندارد و هزینههای سنگین مادی این ماجرا برای آمریکا یکی از دلایل اساسی مشکلات اقتصادی امروز آمریکاست.
بهطور خلاصه باید گفت بر مبنای مطالعات تاریخی و آن چیزی که ما از زمان امپراتوری روم تاکنون میتوانیم مطالعه کنیم، این است که قدرتهای بزرگ، قدرتهای هژمونیطلب، قدرتهایی که دنبال امپراتوری هستند، خودشان را آسیبپذیر نمیبینند و به دنبال اهداف خودشان با استفاده از نیروی نظامی تا آن حدی پیش میروند که برای همه ناظران روشن است که کار غلطی انجام میدهند، ولی این کار ادامه پیدا میکند تا به مرحلهای میرسد که خروج از آن جز با سرشکستگی امکانپذیر نیست. بهترین نمونههایش را بگویم: فرانسه در هندوچین، فرانسه در الجزیره، آمریکا در ویتنام. اینها نمونههایی است که هیچ منافعی برای این کشورها وجود نداشت که به این جنگها ادامه دهند، ولی قدرت، فساد قدرت و این اعتقاد که اینها آسیبپذیر نیستند، این جنگها را به جایی کشاند که مشکلات بزرگ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برای این امپراتوریها ایجاد کرد.
امروز هم آمریکا در عراق و افغانستان و غیره به همین مشکل دچار شده است. در مطالعهای که یک کمیسیون کنگره آمریکا انجام داده و پنج روز قبل منتشر شده و به نظر من بسیار با ملاحظه و با توجه به پیامدهای این خبر منتشر شده، آمده است که ۳۲ میلیارد دلار در عراق و افغانستان از طریق فساد و تفریط به هدر رفته و معلوم نیست این پولها کجاست که باز بسیاری از ناظران فکر میکنند که این مقدار خیلی بالاتر از این رقم است. بنابراین میبینیم که پیامدهای این ماجرا در داخل آمریکا و در داخل اروپا از جهت امنیت زندگی مردم بسیار منفی است. بدین شکل که حریم خصوصی مردم، مکالمات تلفنی مردم تا حدودی میتواند کنترل شود. افراد مظنون میتوانند جلب شوند و بهطور کلی از نظر امنیتی برای آمریکا مشکل بسیار بزرگی درست کردهاند و هنوزهم مسئله ادامه دارد.
یعنی این مبارزه با آن ایده و با آن بینش است که آمریکا باید دنبال کند و نه این که واقعیت را به عنوان یک امر نظامی و امنیتی نبیند. این انتقادی است که در آمریکا مطرح است، ولی متأسفانه هنوز سیاستمداران و کسانی که در قدرت هستند، توجه لازم به آن نکردهاند.
تونی بلر، نخستوزیر پیشین بریتانیا، در مورد اسلامگرایی افراطی گفته است: «تا زمانی که تغییر رژیم در ایران صورت نگیرد، نمیتوان به آینده منطقه خوشبین بود.» نظر شما چیست؟
در حرف تونی بلر، از این جهت که ایران در تبلیغات خود و در رفتار خود با شهروندان ایرانی یک رژیم کاملاً تروریستی و شبهفاشیستی است، کوچکترین تردیدی نیست. در دهسال گذشته اما به دلیل مشکلات اقتصادی، سیاسی و امنیتی که برای ایران وجود داشت، رژیم ایران در خارج از کشور دست به اقدامات تروریستی نزده است به شکلی که قابل اثبات باشد. یعنی پس از کشتن بیش از ۷۰ تن از ایرانیانی که در مبارزات سیاسی علیه رژیم فعال بودند، تا آخرهای زمان رفسنجانی این ترورها و این جنایت ادامه داشت که رفسنجانی یکی از طراحان اصلی این جنایتها بود. پس از آمدن خاتمی، این ترورها و جنایتها در خارج از کشور گویا خاتمه پیدا کرد، ولی در داخل ایران همچنان ادامه دارد.
بنابراین حرف تونی بلر از این جهت که ماهیت رژیم ایران یک رژیم تروریستیست صحیح است. اگر منظور او این است که این رژیم تروریستی با دخالت نظامی خارجی بتواند تغییر کند، در اشتباه بزرگی قرار دارد. این دخالت نظامی میتواند فاجعه بزرگی مثل افغانستان و عراق ایجاد کند. این مبارزه مردم ایران است که در مرحله نهایی میتواند این رژیم تروریستی را در ایران شکست دهد و خواست تونیبلر و بهطور کلی کسانی که مثل او فکر میکنند، استفاده از نیروی نظامی درگیری با این رژیمهاست که تاکتیک عوامفریبانهای است که میتواند مورد توجه جنگطلبان قرار گیرد، ولی کارنامه بسیار اسفناکی در پی خواهد داشت؛ در مورد ایران هم همچنین. این مبارزه مردم ایران است که باید از آن حمایت کرد و نه فقط از امکان استفاده از گزینه نظامی برای درگیری با این رژیم.
نظرها
نظری وجود ندارد.