ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

•شعر زمانه

مجید نفیسی: خودکشی در زندان گوهردشت

آنها لکه‌های خون تو را از دستشویی زندان گوهردشت شسته‌اند و پیکر نیمه‌جانت را با هزاران قربانی تابستان ۶۷ در گورستانِ کُفرآباد چال کرده‌اند.

چند شعر از شاعر برجسته ایران مجید نفیسی:

مجید نفیسی، شاعر و پژوهشگر

رد‌ پاهای ما در مائوئی

تا الان دیگر

رد‌پاهای ما در مائوئی

پاک شده‌اند

چونان "الوها"های هاوایی

زیرِ غرشِ جت‌های آمریکایی.

ذره‌های شن

پس از آب‌تنی‌های بامدادی ما در دریا،

لکه‌های شراب

پس از شادخواری‌های شامگاهی ما در ایوان

و ناله‌های عشق

پس از بوسه‌های بی‌پایان ما در ویلا

همه ناپدید شده‌اند

در زیرِ غرشِ جاروی برقی

چرخشِ ماشین رختشویی

و شلیکِ لکه‌پاک‌کن‌ها.

آنچه بجا‌ مانده

رفت‌و‌آمدِ همیشگی موج‌هاست

ورپریدگیِ ریزه‌باران‌های ناگهانی

و شاید لاک‌پشتِ دریایی کلانی

که از پسِ خرسنگ‌های ساحلی

به‌جای خالی ما می‌نگرد.

۲۳ اکتبر ۲۰۱۷

*- مائوئی جزیره‌ی بزرگی است در ایالت هاوایی.

*- "الوها" در زبان هاوایی به‌معنای "عشق" است و به‌جای "درود" یا "بدرود" بکار می‌رود.

عبدالباقی

آبی که به ساحل دست می‌کشد

چونان من است که با عصای سفیدم

به زمین، تقه می‌زنم

تا راهی به آن سوی آب‌ها بجویم

به سرزمینِ کودکیم

به عبدالباقی

مقنیِ تقریبا نابینایی که گاهی

رختِ نو به تن می‌کرد

دوقلوهای زالش را به بغل می‌گرفت

و به خانه‌ی ما می‌آمد.

من شگفت‌زده می‌ایستادم

به پلک‌هایش نگاه می‌کردم

که زیرِ نقابِ کلاه بهم می‌خورد

تا تاریکی بپراکنَد

و از او می‌پرسیدم:

"عبدالباقی!

کی مرا با خود

به ته چاه خواهی برد

تا چون تو در تاریکی

دلِ سنگ را بشکافم

و راهی به سوی آب بیابم؟ "

۳۱ اوت ۲۰۱۷

میان دو باران

در مهلتِ میان دو باران

شال و کلاه کن

عصای سپیدت را بدست گیر

و از کنار آب‌های آرام

به دلِ گرمِ زمین

راه جو.

آن کس که باورش را

به زیستن از دست داده بود

اینک در هیاتِ پرنده‌ای

بازگشته است

و ترا از فراز دریا

پیاپی می‌خواند.

یک روز

خاکسترِ پیکرش را

از عرشه‌ی کشتی

به آب‌های آرام سپردی

و همراه با دخترانش

سخت گریستی.

اکنون او می‌خواهد

از لحظه‌های کوتاه زندگی

با تو سخن بگوید

پیش از اینکه تندبارِ دیگری

او را از تو جدا کند.

۴ ژانویه ۲۰۱۷

خودکشی در زندان گوهردشت

به‌یاد جلیل شهبازی

آنها لکه‌های خون تو را

از دستشویی زندان گوهردشت شسته‌اند

و پیکر نیمه‌جانت را

با هزاران قربانی تابستان شصت‌و‌هفت

در گورستانِ کُفرآباد چال کرده‌اند.

با این همه، هنوز من

آن شیشه‌ی شکسته را

در جسم و جان خود حس می‌کنم

وقتی بر آن شدی

به راهروی مرگ پا‌مگذاری

مبادا در برابرِ پرسش قاضی‌القضات

که "مرتدی یا مسلمان؟ "

به چپ رَوی به قتلگاه

یا به راستِ زنده‌زار.

سپتامبر ۲۰۰۹

از همین شاعر:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • احمد

    باسلام.تیتر مقاله چنان است که در وهله نخست چنین القا میکند که اقای نقیسی در زندان دست به خودکشی زده است واین ازار دهنده است0 کاش تیتر منسبتری انتخاب میشد.

  • mehrnoosh mazarei

    همه شعر ها خیلی زیباست. کاش در انتهای شعر دوباران اسم آنکه به یادش این شعر را سرودی می آوردی.

  • کرماشانی

    بسیار عالی. ایکاش دربارۀ جلیل شهبازی زیرنویسی در شعر می آمد. جلیل شهبازی از زندانیان دهۀ 60 بود که زیر فشار بازجوها و هیئت مرگ به جرم نماز نخواندن شکنجه می شد. او برای آنکه به خواسته های زندانبانان تن ندهد با شیشّ شکستۀ مربا خودکشی کرد. یاد و خاطرۀ او و هزاران لالۀ خفته در خاک و خون دهۀ 60 هرگز از خاطر بیداران این سرزمین پاک نمیشود.