روشنفکری به روایت داریوش آشوری
<p>بابک مستوفی - لندن چندی پیش میزبان داریوش آشوری نویسنده و مترجم شناخته‌شده ساکن پاریس بود. او که با ترجمه درخشانش از "چنین گفت زرتشت" نیچه و تألیفات متعدد درباره فلسفه، مدرنیته وجامعه (همچون "ما و مدرنیته" و "زبان باز") شناخته شده است، به دعوت کانون ایران به سخنرانی درباره ریشه‌های روشنفکری و معنای آن پرداخت.</p> <!--break--> <p>آشوری ضمن اشاره به اینکه روشنفکری چندان مفهوم ساده و روشنی نیست و سایه تاریخ بر روی آن افتاده است، روشنفکری را از مفاهیم دنیای مدرن دانست: "روشنفکر کلمه ساده‌ای است؛ روشن به اضافه فکر. صفتی است برای کسانی که فکرشان روشن است یا اشاره‌ای است به یک گروه اجتماعی. حالا اینکه این عده این "روشنی" فکر را از کجا آورده‌اند و اینکه روشنی فکر عده‌ای، تاریکی فکر دیگران را تداعی می‌کند، موضوع بحث است."</p> <p> </p> <p>آشوری درباره کسانی که به آن‌ها روشنفکر اطلاق می‌شود گفت: "کسانی که تحصیل‌کرده‌اند و اهل ادبیات، علوم انسانی و فلسفه هستند، بیشتر از مقوله روشنفکر به حساب می‌آیند تا کسانی که مثلاً در رشته پزشکی یا مهندسی تحصیل می‌کنند."</p> <p> </p> <p>این سخنران درباره ریشه‌های این کلمه گفت: "این کلمه بعد از شهریور ۲۰ در زبان فارسی پیدا شده و گویا اولین بار احسان طبری آن را به کار برده است. در اندیشه پرولتاریا به کسانی گفته می‌شود که نهضت را رهبری می‌کنند. از طریق فعالیت‌های چپ‌ها این مفهوم در ایران جا افتاد. اما پیش‌تر هم این مفهوم به عنوان "منورالفکر" به کار برده می‌شد. کلمه منورالفکر از نیمه‌های قرن نوزدهم از طریق ترکیه عثمانی وارد زبان فارسی شد و به کسانی اطلاق می‌شد که بادهای انقلاب‌های مدرن اروپا بخصوص انقلاب فرانسه به آن‌ها خورده بود. ترک‌ها به اروپا نزدیک‌تر بودند و بیشتر تأثیر پذیرفتند و به همین دلیل این مفهوم و بسیاری از مفاهیم دیگر مثل "ملت" را ساختند که ما در فارسی استفاده می‌کنیم. این کلمه برمی‌گردد به مفاهیم "اینتلکتوئال" در انگلیسی و "انتلکتوئل" در فرانسه که به کسانی اطلاق می‌شود که با عقل در ارتباط‌اند، کسانی که از قرون وسطی خارج شده‌اند که به آن اومانیسم یا انسان‌باوری می‌گویند که همراه است با علم‌باوری و مجموعه جهان‌نگری‌هایی که مدرن شناخته می‌شوند. در نتیجه با قشر اجتماعی‌ای سر و کار داریم که در تاریخ پیش از آن وجود نداشته‌اند."</p> <p> </p> <p>آشوری این پرسش را در ادامه بحث طرح کرد که آیا می‌توان امثال سعدی و فردوسی را روشنفکر خواند؟ پاسخ وی منفی بود از این رو که روسنفکری مفهوم تازه‌ای است و با آنکه آن‌ها افرادی عمیق و بافکر بوده‌اند، نمی‌توان آن‌ها را روشنفکر خواند: "آل‌احمد در یک جا از پشت پدرانش حرف می‌زند و از ناصرخسرو اسم می‌برد، اما نمی‌توان آن‌ها را در یک رده گذاشت."</p> <p> </p> <p>آشوری درباره ریشه‌های تولد روشنفکری گفت: "در قرن شانزدهم و در دوره رنسانس و پس از آن، انسان به خودش و اندیشه خودش متکی می‌شود و سعی می‌کند از نو همه چیز را تعریف کند و مفهوم نقد از اینجا باب می‌شود، اینکه همه چیز را می‌شود بازسنجی کرد و این از ویژگی‌های دنیای مدرن است. دوران مدرن همه چیز را به زیر سؤال می‌کشد و این ریشه پیدایش نقد است. سه اثر بزرگ کانت که ستون و محور اندیشه فلسفی مدرن هستند عنوانشان با کلمه نقد شروع می‌شود."</p> <p> </p> <blockquote> <p><img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/darashbm02.jpg" />زبان باز، از مهم‌ترین آثار داریوش آشوری در قلمرو زبان‌شناسی. آشوری در این کتاب می‌نویسد: "جهان مدرن یک جهان باز است. جهانی است که همه‌ چارچوب‌ها را می‌شکند، همه چیز را از نو می‌سنجد. جهانی‌ست نو که بر نو بودن ارزشی بی‌‌‌نهایت می‌گذارد. جهان پیش‌رفت است و بر پیش‌رفت حدی نمی‌شناسد(...) جهان مدرن به زبان باز نیاز دارد (زبان باز، ص ۸۹ – ۹۰)</p> </blockquote> <p>آشوری ادامه داد: "پیش از دوران مدرن، تصور می‌شد نظام اخلاقی و حقوقی و طبیعت همین است که هست و مهر ازلی الهی هم بر آن خورده و غیر قابل تغییر است. برای همین تمام فلسفه بر همین محور می‌گردد. مثلاً کتاب ابو‌علی سینا درباره پزشکی برای ۸۰۰ سال به یک کتاب مرجع بدل می‌گردد. اما از دل روشنگری در اروپا قشر اجتماعی‌ای پیدا می‌شود که ضرورت تغییر را درمی‌یابد و در پی تغییر است که آثارش را در سراسر کره زمین می‌بینیم. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که به سرعت در حال تغییر است. مثلاً هر روز گوشی‌های تلفن همراه تغییر می‌کند چون بنای دنیای مدرن بر تغییر و رو به رشد بودن است در حالی که در تفکر پیش از آن بنای جهان به سمت پستی و پلشتی حرکت می‌کرد، پستی‌ای که با رانده شدن آدم و حوا از بهشت شروع شد و حتی در تفکر شیعی هم هست که جهان باید به اضمحلال و پستی فرو برود تا امام زمان ظهور کند."</p> <p> </p> <p>آشوری گفت مدرن شدن در علم که از قرن شانزدهم آغاز گشت و با انقلاب صنعتی در قرن هجدهم اوج گرفت، رفته رفته از اروپا به کشورهای دیگر نظیر کشور ما رسید، اما عکس‌العمل‌ها درباره آن فرق می‌کرد. کشوری چون ژاپن از لحظه اول شیفته این تکنولوژی شد و در پی یافتن آن رفت تا اینکه خیلی زود به یک قدرت جهانی در این زمینه بدل شد، اما ایران و کشورهای اسلامی برخورد متفاوتی با آن داشتند: "سیاحان اروپایی پیش از قرن نوزدهم به ایران می‌آمدند و حتی درباره سفرهای خود کتاب می‌نوشتند. این از ذهن کنجاوی می‌آمد که می‌خواست زمین را بشناسد. این میل به دانستن از میل به قدرت نشأت می‌گرفت. در نتیجه مفهوم روشنفکری هم از طریق آن‌ها در جهان پراکنده‌ شد، اما همه جا یک شکل نیست و در هر بستر فرهنگی رنگ خود را می‌گیرد، چون هر کس خودآگاه یا ناخودآگاه به یک زبان و تاریخ تعلق دارد و در نتیجه این روشنفکر‌ها در هر جا شکل خاص خود را می‌یابند. حتی روشنفکران فرانسوی و انگلیسی و آلمانی به عنوان بستر تمدن مدرن هم با هم فرق دارند. به هرحال وقتی این مفهوم به دنیای ما رسید رنگ دنیای ما را گرفت. البته منورالفکری کوشش‌اش این بود که می‌خواست کاملاً اروپایی باشد. جمله‌ای است منسوب به تقی‌زاده که ما باید از کفش تا کلاه اروپایی شویم."</p> <p> </p> <blockquote> <p><img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/darashbm03.jpg" />در پایان این جلسه که در سالن کتابخانه کنزینگتون برپا شده بود، مراسم رونمایی کتاب شعر شاداب وجدی که به تازگی با ترجمه لطفعلی خنجی به انگلیسی منتشر شده، برگزار شد.</p> </blockquote> <p>در ادامه آشوری اشاره کرد که دنیای اروپا همه جهان دیگر را به حاشیه بدل کرد و در نتیجه روشنفکر ایرانی همیشه خود را با آن‌ها قیاس می‌کرد و خود را در قیاس با آن‌ها کوچک می‌دید و سعی در تغییر داشت: "این روشنفکر‌ها به ترویج این ایده‌ها می‌پردازند تا ریشه‌های انقلاب مشروطه به‌وجود می‌آید که می‌خواهد حاکمیت ملت را تثبیت کند. روشنفکرهای آن دوران را که نگاه کنیم آدم‌های مهمی هستند. آدمی مثل دهخدا در خانه ماند و لغتنامه درست کرد برای این زبان چون نمونه‌های غربی‌اش را می‌دید و می‌خواست که ما هم نمونه فارسی‌اش را داشته باشیم."</p> <p> </p> <p>آشوری درباره روشنفکران پس از شکست انقلاب مشروطه گفت: "همین روشنفکران که در مجلس و دموکراسی به بن‌بست خوردند، برای حفظ امپراتوری‌ای که رو به پاشیدگی می‌رفت، احساس نیاز به یک آدم قوی احساس کردند که رضا خان آمد. انگلیس‌ها هم در مقابل روس‌ها برای ایران همین را می‌خواستند. به این ترتیب نهادهای علمی و فرهنگی ایجاد شدند تا به این ترتیب جامعه ایران را متحول کنند. بعد‌ها همین روشنفکر‌ها برای تغییر به انقلاب ایران پیوستند، انقلابی که پس از انقلاب‌های فرانسه، روسیه، چین و ویتنام و غیره، آخرین انقلاب از این دسته است و به انقلاب اسلامی بدل شد که ختم داستان است از بسیاری جهات."</p> <p> </p> <p>آشوری بحثش را پیش از پرداختن به دوران پسامدرنیته (که در حقیقت نقد دوران مدرن است) و نقش روشنفکران در آن خاتمه داد.</p> <p> </p> <p>در پایان این جلسه که در سالن کتابخانه کنزینگتون برپا شده بود، مراسم رونمایی کتاب شعر شاداب وجدی که به تازگی با ترجمه لطفعلی خنجی به انگلیسی منتشر شده، برگزار شد.<br /> </p>
بابک مستوفی - لندن چندی پیش میزبان داریوش آشوری نویسنده و مترجم شناختهشده ساکن پاریس بود. او که با ترجمه درخشانش از "چنین گفت زرتشت" نیچه و تألیفات متعدد درباره فلسفه، مدرنیته وجامعه (همچون "ما و مدرنیته" و "زبان باز") شناخته شده است، به دعوت کانون ایران به سخنرانی درباره ریشههای روشنفکری و معنای آن پرداخت.
آشوری ضمن اشاره به اینکه روشنفکری چندان مفهوم ساده و روشنی نیست و سایه تاریخ بر روی آن افتاده است، روشنفکری را از مفاهیم دنیای مدرن دانست: "روشنفکر کلمه سادهای است؛ روشن به اضافه فکر. صفتی است برای کسانی که فکرشان روشن است یا اشارهای است به یک گروه اجتماعی. حالا اینکه این عده این "روشنی" فکر را از کجا آوردهاند و اینکه روشنی فکر عدهای، تاریکی فکر دیگران را تداعی میکند، موضوع بحث است."
آشوری درباره کسانی که به آنها روشنفکر اطلاق میشود گفت: "کسانی که تحصیلکردهاند و اهل ادبیات، علوم انسانی و فلسفه هستند، بیشتر از مقوله روشنفکر به حساب میآیند تا کسانی که مثلاً در رشته پزشکی یا مهندسی تحصیل میکنند."
این سخنران درباره ریشههای این کلمه گفت: "این کلمه بعد از شهریور ۲۰ در زبان فارسی پیدا شده و گویا اولین بار احسان طبری آن را به کار برده است. در اندیشه پرولتاریا به کسانی گفته میشود که نهضت را رهبری میکنند. از طریق فعالیتهای چپها این مفهوم در ایران جا افتاد. اما پیشتر هم این مفهوم به عنوان "منورالفکر" به کار برده میشد. کلمه منورالفکر از نیمههای قرن نوزدهم از طریق ترکیه عثمانی وارد زبان فارسی شد و به کسانی اطلاق میشد که بادهای انقلابهای مدرن اروپا بخصوص انقلاب فرانسه به آنها خورده بود. ترکها به اروپا نزدیکتر بودند و بیشتر تأثیر پذیرفتند و به همین دلیل این مفهوم و بسیاری از مفاهیم دیگر مثل "ملت" را ساختند که ما در فارسی استفاده میکنیم. این کلمه برمیگردد به مفاهیم "اینتلکتوئال" در انگلیسی و "انتلکتوئل" در فرانسه که به کسانی اطلاق میشود که با عقل در ارتباطاند، کسانی که از قرون وسطی خارج شدهاند که به آن اومانیسم یا انسانباوری میگویند که همراه است با علمباوری و مجموعه جهاننگریهایی که مدرن شناخته میشوند. در نتیجه با قشر اجتماعیای سر و کار داریم که در تاریخ پیش از آن وجود نداشتهاند."
آشوری این پرسش را در ادامه بحث طرح کرد که آیا میتوان امثال سعدی و فردوسی را روشنفکر خواند؟ پاسخ وی منفی بود از این رو که روسنفکری مفهوم تازهای است و با آنکه آنها افرادی عمیق و بافکر بودهاند، نمیتوان آنها را روشنفکر خواند: "آلاحمد در یک جا از پشت پدرانش حرف میزند و از ناصرخسرو اسم میبرد، اما نمیتوان آنها را در یک رده گذاشت."
آشوری درباره ریشههای تولد روشنفکری گفت: "در قرن شانزدهم و در دوره رنسانس و پس از آن، انسان به خودش و اندیشه خودش متکی میشود و سعی میکند از نو همه چیز را تعریف کند و مفهوم نقد از اینجا باب میشود، اینکه همه چیز را میشود بازسنجی کرد و این از ویژگیهای دنیای مدرن است. دوران مدرن همه چیز را به زیر سؤال میکشد و این ریشه پیدایش نقد است. سه اثر بزرگ کانت که ستون و محور اندیشه فلسفی مدرن هستند عنوانشان با کلمه نقد شروع میشود."
زبان باز، از مهمترین آثار داریوش آشوری در قلمرو زبانشناسی. آشوری در این کتاب مینویسد: "جهان مدرن یک جهان باز است. جهانی است که همه چارچوبها را میشکند، همه چیز را از نو میسنجد. جهانیست نو که بر نو بودن ارزشی بینهایت میگذارد. جهان پیشرفت است و بر پیشرفت حدی نمیشناسد(...) جهان مدرن به زبان باز نیاز دارد (زبان باز، ص ۸۹ – ۹۰)
آشوری ادامه داد: "پیش از دوران مدرن، تصور میشد نظام اخلاقی و حقوقی و طبیعت همین است که هست و مهر ازلی الهی هم بر آن خورده و غیر قابل تغییر است. برای همین تمام فلسفه بر همین محور میگردد. مثلاً کتاب ابوعلی سینا درباره پزشکی برای ۸۰۰ سال به یک کتاب مرجع بدل میگردد. اما از دل روشنگری در اروپا قشر اجتماعیای پیدا میشود که ضرورت تغییر را درمییابد و در پی تغییر است که آثارش را در سراسر کره زمین میبینیم. ما در جهانی زندگی میکنیم که به سرعت در حال تغییر است. مثلاً هر روز گوشیهای تلفن همراه تغییر میکند چون بنای دنیای مدرن بر تغییر و رو به رشد بودن است در حالی که در تفکر پیش از آن بنای جهان به سمت پستی و پلشتی حرکت میکرد، پستیای که با رانده شدن آدم و حوا از بهشت شروع شد و حتی در تفکر شیعی هم هست که جهان باید به اضمحلال و پستی فرو برود تا امام زمان ظهور کند."
آشوری گفت مدرن شدن در علم که از قرن شانزدهم آغاز گشت و با انقلاب صنعتی در قرن هجدهم اوج گرفت، رفته رفته از اروپا به کشورهای دیگر نظیر کشور ما رسید، اما عکسالعملها درباره آن فرق میکرد. کشوری چون ژاپن از لحظه اول شیفته این تکنولوژی شد و در پی یافتن آن رفت تا اینکه خیلی زود به یک قدرت جهانی در این زمینه بدل شد، اما ایران و کشورهای اسلامی برخورد متفاوتی با آن داشتند: "سیاحان اروپایی پیش از قرن نوزدهم به ایران میآمدند و حتی درباره سفرهای خود کتاب مینوشتند. این از ذهن کنجاوی میآمد که میخواست زمین را بشناسد. این میل به دانستن از میل به قدرت نشأت میگرفت. در نتیجه مفهوم روشنفکری هم از طریق آنها در جهان پراکنده شد، اما همه جا یک شکل نیست و در هر بستر فرهنگی رنگ خود را میگیرد، چون هر کس خودآگاه یا ناخودآگاه به یک زبان و تاریخ تعلق دارد و در نتیجه این روشنفکرها در هر جا شکل خاص خود را مییابند. حتی روشنفکران فرانسوی و انگلیسی و آلمانی به عنوان بستر تمدن مدرن هم با هم فرق دارند. به هرحال وقتی این مفهوم به دنیای ما رسید رنگ دنیای ما را گرفت. البته منورالفکری کوششاش این بود که میخواست کاملاً اروپایی باشد. جملهای است منسوب به تقیزاده که ما باید از کفش تا کلاه اروپایی شویم."
در پایان این جلسه که در سالن کتابخانه کنزینگتون برپا شده بود، مراسم رونمایی کتاب شعر شاداب وجدی که به تازگی با ترجمه لطفعلی خنجی به انگلیسی منتشر شده، برگزار شد.
در ادامه آشوری اشاره کرد که دنیای اروپا همه جهان دیگر را به حاشیه بدل کرد و در نتیجه روشنفکر ایرانی همیشه خود را با آنها قیاس میکرد و خود را در قیاس با آنها کوچک میدید و سعی در تغییر داشت: "این روشنفکرها به ترویج این ایدهها میپردازند تا ریشههای انقلاب مشروطه بهوجود میآید که میخواهد حاکمیت ملت را تثبیت کند. روشنفکرهای آن دوران را که نگاه کنیم آدمهای مهمی هستند. آدمی مثل دهخدا در خانه ماند و لغتنامه درست کرد برای این زبان چون نمونههای غربیاش را میدید و میخواست که ما هم نمونه فارسیاش را داشته باشیم."
آشوری درباره روشنفکران پس از شکست انقلاب مشروطه گفت: "همین روشنفکران که در مجلس و دموکراسی به بنبست خوردند، برای حفظ امپراتوریای که رو به پاشیدگی میرفت، احساس نیاز به یک آدم قوی احساس کردند که رضا خان آمد. انگلیسها هم در مقابل روسها برای ایران همین را میخواستند. به این ترتیب نهادهای علمی و فرهنگی ایجاد شدند تا به این ترتیب جامعه ایران را متحول کنند. بعدها همین روشنفکرها برای تغییر به انقلاب ایران پیوستند، انقلابی که پس از انقلابهای فرانسه، روسیه، چین و ویتنام و غیره، آخرین انقلاب از این دسته است و به انقلاب اسلامی بدل شد که ختم داستان است از بسیاری جهات."
آشوری بحثش را پیش از پرداختن به دوران پسامدرنیته (که در حقیقت نقد دوران مدرن است) و نقش روشنفکران در آن خاتمه داد.
در پایان این جلسه که در سالن کتابخانه کنزینگتون برپا شده بود، مراسم رونمایی کتاب شعر شاداب وجدی که به تازگی با ترجمه لطفعلی خنجی به انگلیسی منتشر شده، برگزار شد.
نظرها
ایراندوست
با این تاریخ گًل و گلابی که در شعر و شاعری داشتیم، انقلاب ماسونی- انگلیسی مشروطیت، نواندیش دینی از نوع امام حسینی، که در گذشته با سارتر و حال با پوپر آش کشک میخورد، چپگرایانی که مارکسیسم را از لوله تفنگ و سیبیلهای استالین میخواند و میخواهد، انقلاب ضدّ دیکتاتوری که به خوان یغما دینسالاران رفت، سکولارهایی که مقلد ظواهر غربی و فتوکپی نوشتارهای نویسندگان کم مایه غربی هستند، حقوقبگیران محفلها و حکومتها که سفارشی، نقد،تحلیل و تفسیر مینویسند و..... آیا ایران تا کنون، روشنفکر اصیل،مستقل،مبتکر و مبتدع داشته است؟
کاربر مهمان
یکی از داریوش آشوری بپرسه چرا کتاب "خواست قدرت " نیچه رو ترجمه نکردن !!!؟؟
ali reza
آقای کامنت گذارِ دوم، آیا کتابِ "خواستِ قدرت" میراث فامیلِ شماست که آن را از آشوری طلب دارید. ایشان یکی از پرکارترین و بزرگترین اندیشه مندان این آب و خاک اند نه مترجم آرزوهای شما ...
ali reza
"اقای ایران دوست" در جوابِ سالِ شما باید گفت که خود اقای آشوری متفکر و روشن بینی مستقل و آگاه است که قلمِ ایشان در بسیاری از عرصههایِ فرهنگی راه گشا و روشنگر بوده است