آوای عود و آواز نگار بوبان
<p>پانته‌آ بهرامی - از پدر و مادری عاشق موسیقی و اهل کردستان متولد شد، اما در تهران پرورش یافت. مادرش آهنگساز و نوازنده‏ موسیقی است. خودش در هشت سالگی در کنار استاد مشکاتیان به نواختن سنتور روی آورد. اما کار جدی او در پیوند با موسیقی، زمانی آغاز شد که ساز عود را شناخت.</p> <!--break--> <p> <a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20111030_PanteA_NegarBoobakan.mp3"><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_14.jpg" /></a></p> <p> </p> <p> </p> <p><strong>انتشار دو آلبوم<br /> </strong></p> <p> </p> <p>نگار بوبان، فارغ‏التحصیل معماری از دانشکده‏ هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. پس از فارغ‏التحصیلی، در دانشکده‏ صدا و سیما، دانشکده‏ موسیقی دانشگاه هنر کرج و در دانشگاه آزاد شیراز به تدریس صدا‌شناسی پرداخت. او هم‏چنین رساله‏ دکترای خود را در رشته‏ پژوهش هنر، در پیوند با ریتم در موسیقی کلاسیک ایران نوشته است. <br /> </p> <p>اولین آلبوم او "پیاپی" نام دارد که در سال ۲۰۰۸ در تهران منتشر شد. همه‏ قطعات این آلبوم ساخت وی و تکنوازی عود است. وی در این باره می‌گوید: "قطعاتی بوده که بخش‌هایی از آن را ساخته‏ام، اما حین ضبط با آزادی بداهه‏نوازی آن‏‌ها را زده‏ام. با اینکه آلبوم در تهران منتشر شده ولی می‌توان از طریق سایت‏های خارج از ایران نیز آن را تهیه کرد." <br /> </p> <p>آلبوم دوم‏ او به نام "به هنگام" در سال ۲۰۱۰ ضبط و امسال در نیویورک منتشر شده است. اساس این آلبوم بر پایه‏ تک‏نوازی عود است، اما در بخش‌هایی نیز نگاربوبان با آوای خویش و شعر آن را همراهی کرده است. قطعات هر دوی این آلبوم‌ها‏ اثر این نوازنده مقیم ایران است. <br /> </p> <p><strong>موسیقی روایتی<br /> </strong></p> <p> </p> <p>سبکی که نگار بوبان برای موسیقی خود دنبال می‌کند مقداری جنبه‏ روایت‏گری دارد. عناصر ‏مختلفی در این روایت می‌‏آید که‏ تخیل یا تصویر در آن اهمیت دارد. <br /> </p> <blockquote> <p><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/panegbahr04.jpg" />نگار بوبان و دو آلبوم "پیاپی" و "به هنگام" در زمینه تک‌نوازی عود. آلبوم "به هنگام" در نیویورک منتشر شده است.</p> </blockquote> <p>وی بر این باور است که در موسیقی هم مانند خیلی چیزهای دیگر، هر وجهی از وجود آدمی را می‌توانیم ببینیم. مثلاً می‌‏توانید موسیقی بزنید برای این‏که شوخی کنید، برای این‏که سرگرم کنید، برای این‏که آدم‏‌ها را به فکر فروببرید، یا برای این‏که برقصانید و… خیلی استفاده‏های مختلفی از موسیقی می‌توان کرد و با با دیدگاه‏های مختلف می‌توان موسیقی تولید کرد. نگار بوبان می‌گوید: "آن‏چه همیشه مدنظر من بوده و دوست داشته‏ام تولید موسیقی من در آن جهت باشد، این بوده که با یک فضای ذهنی، بتوانم مخاطبم را به قصه‏ای ببرم؛ قصه‏ای از درون خودم.</p> <p> </p> <p>دوست دارم با عناصر مختلف - بعضی وقت‏‌ها با کلام، گاهی اوقات فقط با آوایی که کلامی در آن نیست، اما صدای خواننده در آن وجود دارد و بعضی‏ وقت‏‌ها هم با ساز تنها- آن فضا را بسازم و مخاطبم را در قصه‏ای که مد نظرم بوده ببرم. هردو آلبوم‏‏ام را هم با همین ایده تولید کردم. دوست داشتم به جای این‏که کل آلبوم، فقط تکه ‏تکه و آهنگ به آهنگ دیده بشود، در پیوستگی با هم بتوان آن را دید. یعنی هر کدام از این آلبوم‏‌ها یک برنامه و ذهنیت اصلی برای من داشته است.</p> <p> </p> <p><img alt="" align="left" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/panegbahr02.jpg" />ذهنیت اصلی آلبوم "به‏هنگام" از یک شعر رودکی در قرن چهارم هجری شروع می‌‏شود. برای من، فردی خیالی در این قصه، به عنوان یک نماد وجود دارد که از نقطه‏ای که ظاهراً مرگ است، یعنی دیگرانی مرده‏اند و او زنده مانده است، شروع می‌‏کند و دنبال زندگی می‌‏گردد. این فرد سال به سال و قرن به قرن که جلو می‌‏آید، در هر مقطعی با اتفاقی یا حسی از درون خودش روبرو می‌‏شود که تک‏تک هشت قطعه‏ آلبوم، این هشت مرحله هستند و در زمان جلو می‌‏آید. آخرین مرحله‏ آن هم زمان حاضر ما است که شعر آن را از احمد شاملو انتخاب کرد‏ه‏ام و آن در واقع نوبت آخر است. یعنی نوبت یا هنگام آخر جایی است که به قول خود شاملو «نوبت خود را انتظار می‌‏کشیم». انگار بقیه برگشته‏اند به جایی که بوده‏اند که می‌‏تواند مرگ یا دنیای دیگری باشد و ما هنوز منتظر آن نوبت آخر هستیم که بیاید. به همین دلیل، اسم آلبوم را «به‏هنگام» انتخاب کرده‏ام که انگار این هشت مرحله، هرکدام به نوبت خودشان، سر وقت خودشان اتفاق می‌‏افتند و می‌‏آیند."<br /> </p> <p>نگار بوبان معتقد است که این مراحل ارتباطی به مراحل سلوک و صوفی‌گری ربط ندارد اما هر کدام به ویژه در آلبوم "به هنگام" تصویری از یک حرکت است. برای مثلاً قطعه‏ اول که شروع داستان است و "روزگاری" نام دارد با شعر رودکی خطاب به فردی که کسی را از دست داده است، آغاز می‌‏شود: <br /> </p> <p> </p> <p>"ای آن‏که غمگینی و سزاواری<br /> و اندر نهان سرشک همی باری<br /> رفت آن‏که رفت و آمد آن‏که آمد<br /> بود آن‏چه بود خیره چه غم‏ داری" <br /> </p> <p><img alt="" align="left" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/panegbahr03.jpg" />وی در ادامه می‌افزاید: "در این شعر می‌گوید تو باید زندگی خودت را بکنی، هرچه بوده گذشته است. کل قطعه‏ اول برای من یک داستان درونی ندارد، کل آن یک لحظه‏ است. لحظه‏ای است که طرف متوجه می‌‏شود که باید خودش شروع کند. اما در مرحله‏ بعد و در قطعه‏ دوم که اسم آن را «جای پا» گذاشته‏ام، فرد راه افتاده و توی مسیر جای پاهایی را می‌‏بیند و باید آن‏ جای پا‌ها را دنبال کند. یعنی سعی می‌‏کند به دنبال چیزی که خودش هم نمی‌‏داند به کجا رفته، بگردد و از جای پای دیگران یا الهام بگیرد و یا خودش هم امتحان کند و جلو برود. کل ایده‏ قطعه‏ دوم این است که در جای پای دیگران قدم بگذارد و جلو برود. قطعه‏ سوم، «درنگ» نام دارد، این قطعه در ذهن من جایی است مانند یک برکه با ایستگاهی است که در آن‏جا کمی درنگ می‌‏کند و آرام می‌‏گیرد. منظورم این است که هر کدام از این قطعات یک عکس هستند. یا حداکثر مانند سه ثانیه تصویر متحرک‏اند. قطعات «به‏هنگام» توی خودشان تک به تک قصه ندارند، اما کلیت آن‏‌ها با هم، برای من یک روایت دارد. آلبوم «پیاپی» درست عکس این بود. قطعات این آلبوم هر کدام در دل خودشان یک قصه بودند." <br /> </p> <p>از سازنده آلبوم "پیاپی" خواستم دو قطعه از این مجموعه را که بیشترین ارتباط با آن را دارد برای خوانندگان تشریح کند. او به قطعه "غرقاب" اشاره کرد و گفت: "برای من قصه‏ آدمی است که شاید حس‏اش بیش از همه، از شعر فروغ آمده باشد که علی کوچیکه لب حوض، خواب ماهی دیده بود، ولی با کمی تغییرات. این قطعه برای من آب خیلی زلالی را تداعی می‌‏کند که آدمی نشسته و با یک آب زلال دارد کش و قوسی را می‌‏گذراند. آب به او این حس را می‌‏دهد که بپر! این ‏تو زندگی دیگری هست. اما او از یک طرف می‌‏ترسد و مقاومت می‌‏کند و از طرف دیگر، با تمام وجودش می‌‏خواهد که بپرد توی آب و می‌‏پرد. اما آن عمق در عین ترسناک بودن هم او را پایین می‌‏کشد که فکر می‌‏کند زنده نخواهد ماند و هم این‏‏‏که او را به دنیای دیگری می‌‏برد که از آن لذت می‌‏برد. یعنی یک حالت سوداگونه‏ای در آن وجود دارد. آخر قطعه هم از توی آن آب بیرون نمی‌‏‏آید. خودم خیلی حس خوبی نسبت به این قطعه دارم، یعنی ارتباطش با درون خودم خیلی قوی است. قطعه‏ دیگری هم در آلبوم «پیاپی» هست که معکوس زندگی برای پیرمردی است که به جای این‏که زندگی را از جوانی زندگی کند تا پیر بشود، انگار اول پیر است و بعد جوان می‌‏شود. برای من قصه‏ یک پیر عارف است که شاید مانند شیخ صنعان عاشق که می‌‏شود، جوان می‌‏شود. اسم این قطعه «واژگون» است." <br /> </p> <p><strong>زندگی با هنر<br /> </strong></p> <p> </p> <p><img alt="" align="left" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/panegbahr05.jpg" />نگار بوبان ازدواج نکرده و تنها زندگی می‌کند در پاسخ به سؤال من که آیا با هنرش زندگی کرده می‌خندد و می‌گوید: "چنین قصدی نداشتم. من از جنبه‏هایی آدم ایده‏آل‏گرایی هستم و دوست دارم کاری را موقعی انجام بدهم که با تمام وجودم احساس کنم که می‌‏خواهم آن کار را انجام بدهد. در تمام مقاطع هم هر چیزی را که به این شکل انتخاب کرده‏ام، انتخاب درستی بوده است. حتی خود همین ساز عود را که انتخاب کردم، به نظر کمی خنده‏دار می‌‏آید، اما واقعاً آن را عاشقانه انتخاب کردم. صدایش را که بار اول شنیدم، انگار عاشق شدم و بدون آن صدا، حس زندگیم جور دیگری بود. برای همین فکر می‌‏کنم، انتخابی که به من می‌‏آید، باید خودش اتفاق بیفتد."<br /> </p> <p><strong>موسیقی سنتی ملال‌آور یا؟ <br /> </strong></p> <p> </p> <p>بسیاری موسیقی کلاسیک ایران را متهم به خسته‏‌کنندگی، ملال‏آور بودن و عدم تطبیق بر زمانه می‌‏دانند. نظر آهنگ‏ساز و خواننده، نگار بوبان را در پیوند با موسیقی سنتی جویا شدم. او به موضوع ارائه کار اشاره کرد و بر این باور است که یک‏سری چیز‌ها هم هستند که خوب ارائه می‌‏شوند، ولی احتیاج به کمی صبر، تحمل و دقت هم دارد، برای این‏که فرد دریافت‌کننده‏ و مخاطب خوبی برای آن باشد. حتی خیلی از فیلم‏های هنری اگر برای مخاطب‏ معمولی پخش بشود، حوصله‏شان سرمی‏رود. برای این‏که سینمای معمولی عادت‏های دیگری را هم با خودش می‌‏طلبد. اما حال و هوای چنین فیلم‏هایی برای کسی که عادت دارد فیلم‏های اکشن هالیوودی تماشا کند، فرق می‌‏کند.</p> <p> </p> <p><img alt="" align="left" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/panegbahr06.jpg" />وی می‌افزاید: "به همین دلیل فکر می‌‏کنم آن‏چه به‏طور کلی در مورد موسیقی ایرانی صحبت می‌‏شود، قابل تفکیک به هرکدام از این لایه‏هاست. یعنی بعضی هستند که شنونده‏های تربیت شده‏ای نیستند و مثلاً آن‏چه از موسیقی می‌‏خواهند، موسیقی وقت‏گذرانی است. موسیقی ایرانی در نوع خوبش هم وقتی عرضه بشود، کارکردش با موسیقی مثلاً پاپ فرق می‌‏کند. بخشی از ملال‏آور بودن آن برمی‏گردد به این‏که شنونده‏‌ها به دنبال چه چیزی در موسیقی هستند. بخشی از آن هم به این مربوط می‌‏شود که آموزش موسیقی ایرانی، متأسفانه خیلی به تقلید وابسته شده و خلاقیت آدم‏‌ها خیلی محدود شده است. به جز آدم‏هایی که خودشان دلشان بخواهند این مرز را بشکنند و حرفی از خودشان بزنند، خیلی‏‌ها به تقلید معلم خودشان و یا نسل قبل از خودشان بسنده می‌‏کنند و این باعث می‌‏شود که یک چیز تکرار شنیده بشود که قطعاً لطفی ندارد. چون شنونده‏ موسیقی یا مخاطب خیلی از هنر‌ها دنبال این نیست که دست دوم چیزی را که قبلاً شنیده بشنود. ترجیح می‌‏دهد چیزی اصیل و بن مایه‌دار به گوش‏اش برسد."<br /> </p> <p><strong>موسیقی در کشوری مانند ایران<br /> </strong></p> <p> </p> <p>موسیقی در کشوری مانند ایران مورد بی‏مهری قرار گرفته و مظلوم واقع شده است. تک صدای زن در مکان‏های عمومی مجوز کنسرت نمی‌‏یابد و بسیاری از جوانان به موسیقی زیرزمین روی آورده‏اند. ولی مظلومیت نسبی است. از نگار بوبان خواستم تنها یک نکته‏ مثبت و منقی زندگی یک آهنگساز در ایران را بازگو کند، البته او تأکید کرد که مشکلات تولید موسیقی در ایران بسیار زیاد است و عنوان کردن یکی تنها مشت نمونه خروار است و افزود: "کار موسیقی در ایران، الان خیلی سخت است. یعنی طوری شده که حتی موسیقی به‏اصطلاح «رسمی»، یعنی موسیقی‏ای که دولت رسماً با آن مخالفتی ندارد هم عملاً دارد به شکل زیرزمینی اجرا می‌‏شود.</p> <p> </p> <p>ممکن است در ‌‌نهایت با هزار گرفتاری مجوز، سالن، امکان و… کنسرتی برگزار بشود. اما فعالیت خود موسیقی‏ عملاً کاملاً وابسته به اشخاص است و در مکان‏های شخصی اجرا می‌‏شود. این فعالیت‏‌ها در خانه‏ هر کسی دارد اتفاق می‌‏افتد. تنها قسمتی که بیرون از خانه اتفاق می‌‏‏افتد، با کلی گرفتاری مجوز، هم برای تولید آلبوم و هم برای اجرای زنده‏ موسیقی روبروست که خیلی سخت است و همه دارند به شکلی از خودشان مایه‏های چندین برابر می‌‏گذارند که این کار انجام بشود. خُب این کار سخت‏‌تر و سخت‏‌تر می‌‏کند و به همین دلیل هم هست که من اصلاً فکر انتشار آلبوم «به‏هنگام» در ایران را نمی‌‏کنم. طبیعتاً مجوز نمی‌‏گیرد، چون صدای تک‏خوانی من در آن شنیده می‌‏شود. اما اگر این‏طوری هم نبود، ترجیح می‌‏دادم فعلاً به این مسئله فکر نکنم.</p> <p> </p> <p>اما جنبه‏ مثبت آن این است که کاری که خیلی وابسته به فرهنگ جایی است، مخصوصاً موسیقی و همین‏طور ادبیات، ریشه‏اش در میان آن مردم است. در نتیجه ماندن بین آن مردم، مانند این می‌‏ماند که ریشه‏ کار آدم دارد از خاک همان‏جا تغذیه می‌‏شود. مثل این است که شما گیاهی را توی خاک منطقه‏ خودش نگه دارید یا این‏که آن را ببرید در خاک جای دیگری بکارید. گیاه را در خاک جای دیگری هم بکارید، لزوماً خراب یا خشک نمی‌‏شود، اما آن‏که در خاک خودش کاشته شده، احتمالاً خیلی بهتر منطبق است، تغذیه می‌‏شود و به زندگی عادی‏تری از جهت شکوفایی می‌‏تواند ادامه بدهد. اما این دو نکته‏ خوب و بدی که برشمردم، متأسفانه درست در مقابل هم قرار می‌‏گیرند و تناقضی ایجاد می‌‏کنند برای اکثر موسیقی‏دان‏‌ها که همیشه درگیر این مسئله باشند که آیا باید ماند و این‏جا کار کرد یا باید رفت و در بیرون از ایران کار کرد."<br /> </p> <p><strong>ایمیل تهیه‌کننده:</strong></p> <p>pantea. bahrami@yahoo. com</p> <p> </p> <p><strong>در همین زمینه:<br /> </strong><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/2813">::گزارش‌ها و گفت‌و گوهای پانته‌آ بهرامی در رادیو زمانه::</a><br /> </p>
پانتهآ بهرامی - از پدر و مادری عاشق موسیقی و اهل کردستان متولد شد، اما در تهران پرورش یافت. مادرش آهنگساز و نوازنده موسیقی است. خودش در هشت سالگی در کنار استاد مشکاتیان به نواختن سنتور روی آورد. اما کار جدی او در پیوند با موسیقی، زمانی آغاز شد که ساز عود را شناخت.
انتشار دو آلبوم
نگار بوبان، فارغالتحصیل معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. پس از فارغالتحصیلی، در دانشکده صدا و سیما، دانشکده موسیقی دانشگاه هنر کرج و در دانشگاه آزاد شیراز به تدریس صداشناسی پرداخت. او همچنین رساله دکترای خود را در رشته پژوهش هنر، در پیوند با ریتم در موسیقی کلاسیک ایران نوشته است.
اولین آلبوم او "پیاپی" نام دارد که در سال ۲۰۰۸ در تهران منتشر شد. همه قطعات این آلبوم ساخت وی و تکنوازی عود است. وی در این باره میگوید: "قطعاتی بوده که بخشهایی از آن را ساختهام، اما حین ضبط با آزادی بداههنوازی آنها را زدهام. با اینکه آلبوم در تهران منتشر شده ولی میتوان از طریق سایتهای خارج از ایران نیز آن را تهیه کرد."
آلبوم دوم او به نام "به هنگام" در سال ۲۰۱۰ ضبط و امسال در نیویورک منتشر شده است. اساس این آلبوم بر پایه تکنوازی عود است، اما در بخشهایی نیز نگاربوبان با آوای خویش و شعر آن را همراهی کرده است. قطعات هر دوی این آلبومها اثر این نوازنده مقیم ایران است.
موسیقی روایتی
سبکی که نگار بوبان برای موسیقی خود دنبال میکند مقداری جنبه روایتگری دارد. عناصر مختلفی در این روایت میآید که تخیل یا تصویر در آن اهمیت دارد.
نگار بوبان و دو آلبوم "پیاپی" و "به هنگام" در زمینه تکنوازی عود. آلبوم "به هنگام" در نیویورک منتشر شده است.
وی بر این باور است که در موسیقی هم مانند خیلی چیزهای دیگر، هر وجهی از وجود آدمی را میتوانیم ببینیم. مثلاً میتوانید موسیقی بزنید برای اینکه شوخی کنید، برای اینکه سرگرم کنید، برای اینکه آدمها را به فکر فروببرید، یا برای اینکه برقصانید و… خیلی استفادههای مختلفی از موسیقی میتوان کرد و با با دیدگاههای مختلف میتوان موسیقی تولید کرد. نگار بوبان میگوید: "آنچه همیشه مدنظر من بوده و دوست داشتهام تولید موسیقی من در آن جهت باشد، این بوده که با یک فضای ذهنی، بتوانم مخاطبم را به قصهای ببرم؛ قصهای از درون خودم.
دوست دارم با عناصر مختلف - بعضی وقتها با کلام، گاهی اوقات فقط با آوایی که کلامی در آن نیست، اما صدای خواننده در آن وجود دارد و بعضی وقتها هم با ساز تنها- آن فضا را بسازم و مخاطبم را در قصهای که مد نظرم بوده ببرم. هردو آلبومام را هم با همین ایده تولید کردم. دوست داشتم به جای اینکه کل آلبوم، فقط تکه تکه و آهنگ به آهنگ دیده بشود، در پیوستگی با هم بتوان آن را دید. یعنی هر کدام از این آلبومها یک برنامه و ذهنیت اصلی برای من داشته است.
ذهنیت اصلی آلبوم "بههنگام" از یک شعر رودکی در قرن چهارم هجری شروع میشود. برای من، فردی خیالی در این قصه، به عنوان یک نماد وجود دارد که از نقطهای که ظاهراً مرگ است، یعنی دیگرانی مردهاند و او زنده مانده است، شروع میکند و دنبال زندگی میگردد. این فرد سال به سال و قرن به قرن که جلو میآید، در هر مقطعی با اتفاقی یا حسی از درون خودش روبرو میشود که تکتک هشت قطعه آلبوم، این هشت مرحله هستند و در زمان جلو میآید. آخرین مرحله آن هم زمان حاضر ما است که شعر آن را از احمد شاملو انتخاب کردهام و آن در واقع نوبت آخر است. یعنی نوبت یا هنگام آخر جایی است که به قول خود شاملو «نوبت خود را انتظار میکشیم». انگار بقیه برگشتهاند به جایی که بودهاند که میتواند مرگ یا دنیای دیگری باشد و ما هنوز منتظر آن نوبت آخر هستیم که بیاید. به همین دلیل، اسم آلبوم را «بههنگام» انتخاب کردهام که انگار این هشت مرحله، هرکدام به نوبت خودشان، سر وقت خودشان اتفاق میافتند و میآیند."
نگار بوبان معتقد است که این مراحل ارتباطی به مراحل سلوک و صوفیگری ربط ندارد اما هر کدام به ویژه در آلبوم "به هنگام" تصویری از یک حرکت است. برای مثلاً قطعه اول که شروع داستان است و "روزگاری" نام دارد با شعر رودکی خطاب به فردی که کسی را از دست داده است، آغاز میشود:
"ای آنکه غمگینی و سزاواری
و اندر نهان سرشک همی باری
رفت آنکه رفت و آمد آنکه آمد
بود آنچه بود خیره چه غم داری"
وی در ادامه میافزاید: "در این شعر میگوید تو باید زندگی خودت را بکنی، هرچه بوده گذشته است. کل قطعه اول برای من یک داستان درونی ندارد، کل آن یک لحظه است. لحظهای است که طرف متوجه میشود که باید خودش شروع کند. اما در مرحله بعد و در قطعه دوم که اسم آن را «جای پا» گذاشتهام، فرد راه افتاده و توی مسیر جای پاهایی را میبیند و باید آن جای پاها را دنبال کند. یعنی سعی میکند به دنبال چیزی که خودش هم نمیداند به کجا رفته، بگردد و از جای پای دیگران یا الهام بگیرد و یا خودش هم امتحان کند و جلو برود. کل ایده قطعه دوم این است که در جای پای دیگران قدم بگذارد و جلو برود. قطعه سوم، «درنگ» نام دارد، این قطعه در ذهن من جایی است مانند یک برکه با ایستگاهی است که در آنجا کمی درنگ میکند و آرام میگیرد. منظورم این است که هر کدام از این قطعات یک عکس هستند. یا حداکثر مانند سه ثانیه تصویر متحرکاند. قطعات «بههنگام» توی خودشان تک به تک قصه ندارند، اما کلیت آنها با هم، برای من یک روایت دارد. آلبوم «پیاپی» درست عکس این بود. قطعات این آلبوم هر کدام در دل خودشان یک قصه بودند."
از سازنده آلبوم "پیاپی" خواستم دو قطعه از این مجموعه را که بیشترین ارتباط با آن را دارد برای خوانندگان تشریح کند. او به قطعه "غرقاب" اشاره کرد و گفت: "برای من قصه آدمی است که شاید حساش بیش از همه، از شعر فروغ آمده باشد که علی کوچیکه لب حوض، خواب ماهی دیده بود، ولی با کمی تغییرات. این قطعه برای من آب خیلی زلالی را تداعی میکند که آدمی نشسته و با یک آب زلال دارد کش و قوسی را میگذراند. آب به او این حس را میدهد که بپر! این تو زندگی دیگری هست. اما او از یک طرف میترسد و مقاومت میکند و از طرف دیگر، با تمام وجودش میخواهد که بپرد توی آب و میپرد. اما آن عمق در عین ترسناک بودن هم او را پایین میکشد که فکر میکند زنده نخواهد ماند و هم اینکه او را به دنیای دیگری میبرد که از آن لذت میبرد. یعنی یک حالت سوداگونهای در آن وجود دارد. آخر قطعه هم از توی آن آب بیرون نمیآید. خودم خیلی حس خوبی نسبت به این قطعه دارم، یعنی ارتباطش با درون خودم خیلی قوی است. قطعه دیگری هم در آلبوم «پیاپی» هست که معکوس زندگی برای پیرمردی است که به جای اینکه زندگی را از جوانی زندگی کند تا پیر بشود، انگار اول پیر است و بعد جوان میشود. برای من قصه یک پیر عارف است که شاید مانند شیخ صنعان عاشق که میشود، جوان میشود. اسم این قطعه «واژگون» است."
زندگی با هنر
نگار بوبان ازدواج نکرده و تنها زندگی میکند در پاسخ به سؤال من که آیا با هنرش زندگی کرده میخندد و میگوید: "چنین قصدی نداشتم. من از جنبههایی آدم ایدهآلگرایی هستم و دوست دارم کاری را موقعی انجام بدهم که با تمام وجودم احساس کنم که میخواهم آن کار را انجام بدهد. در تمام مقاطع هم هر چیزی را که به این شکل انتخاب کردهام، انتخاب درستی بوده است. حتی خود همین ساز عود را که انتخاب کردم، به نظر کمی خندهدار میآید، اما واقعاً آن را عاشقانه انتخاب کردم. صدایش را که بار اول شنیدم، انگار عاشق شدم و بدون آن صدا، حس زندگیم جور دیگری بود. برای همین فکر میکنم، انتخابی که به من میآید، باید خودش اتفاق بیفتد."
موسیقی سنتی ملالآور یا؟
بسیاری موسیقی کلاسیک ایران را متهم به خستهکنندگی، ملالآور بودن و عدم تطبیق بر زمانه میدانند. نظر آهنگساز و خواننده، نگار بوبان را در پیوند با موسیقی سنتی جویا شدم. او به موضوع ارائه کار اشاره کرد و بر این باور است که یکسری چیزها هم هستند که خوب ارائه میشوند، ولی احتیاج به کمی صبر، تحمل و دقت هم دارد، برای اینکه فرد دریافتکننده و مخاطب خوبی برای آن باشد. حتی خیلی از فیلمهای هنری اگر برای مخاطب معمولی پخش بشود، حوصلهشان سرمیرود. برای اینکه سینمای معمولی عادتهای دیگری را هم با خودش میطلبد. اما حال و هوای چنین فیلمهایی برای کسی که عادت دارد فیلمهای اکشن هالیوودی تماشا کند، فرق میکند.
وی میافزاید: "به همین دلیل فکر میکنم آنچه بهطور کلی در مورد موسیقی ایرانی صحبت میشود، قابل تفکیک به هرکدام از این لایههاست. یعنی بعضی هستند که شنوندههای تربیت شدهای نیستند و مثلاً آنچه از موسیقی میخواهند، موسیقی وقتگذرانی است. موسیقی ایرانی در نوع خوبش هم وقتی عرضه بشود، کارکردش با موسیقی مثلاً پاپ فرق میکند. بخشی از ملالآور بودن آن برمیگردد به اینکه شنوندهها به دنبال چه چیزی در موسیقی هستند. بخشی از آن هم به این مربوط میشود که آموزش موسیقی ایرانی، متأسفانه خیلی به تقلید وابسته شده و خلاقیت آدمها خیلی محدود شده است. به جز آدمهایی که خودشان دلشان بخواهند این مرز را بشکنند و حرفی از خودشان بزنند، خیلیها به تقلید معلم خودشان و یا نسل قبل از خودشان بسنده میکنند و این باعث میشود که یک چیز تکرار شنیده بشود که قطعاً لطفی ندارد. چون شنونده موسیقی یا مخاطب خیلی از هنرها دنبال این نیست که دست دوم چیزی را که قبلاً شنیده بشنود. ترجیح میدهد چیزی اصیل و بن مایهدار به گوشاش برسد."
موسیقی در کشوری مانند ایران
موسیقی در کشوری مانند ایران مورد بیمهری قرار گرفته و مظلوم واقع شده است. تک صدای زن در مکانهای عمومی مجوز کنسرت نمییابد و بسیاری از جوانان به موسیقی زیرزمین روی آوردهاند. ولی مظلومیت نسبی است. از نگار بوبان خواستم تنها یک نکته مثبت و منقی زندگی یک آهنگساز در ایران را بازگو کند، البته او تأکید کرد که مشکلات تولید موسیقی در ایران بسیار زیاد است و عنوان کردن یکی تنها مشت نمونه خروار است و افزود: "کار موسیقی در ایران، الان خیلی سخت است. یعنی طوری شده که حتی موسیقی بهاصطلاح «رسمی»، یعنی موسیقیای که دولت رسماً با آن مخالفتی ندارد هم عملاً دارد به شکل زیرزمینی اجرا میشود.
ممکن است در نهایت با هزار گرفتاری مجوز، سالن، امکان و… کنسرتی برگزار بشود. اما فعالیت خود موسیقی عملاً کاملاً وابسته به اشخاص است و در مکانهای شخصی اجرا میشود. این فعالیتها در خانه هر کسی دارد اتفاق میافتد. تنها قسمتی که بیرون از خانه اتفاق میافتد، با کلی گرفتاری مجوز، هم برای تولید آلبوم و هم برای اجرای زنده موسیقی روبروست که خیلی سخت است و همه دارند به شکلی از خودشان مایههای چندین برابر میگذارند که این کار انجام بشود. خُب این کار سختتر و سختتر میکند و به همین دلیل هم هست که من اصلاً فکر انتشار آلبوم «بههنگام» در ایران را نمیکنم. طبیعتاً مجوز نمیگیرد، چون صدای تکخوانی من در آن شنیده میشود. اما اگر اینطوری هم نبود، ترجیح میدادم فعلاً به این مسئله فکر نکنم.
اما جنبه مثبت آن این است که کاری که خیلی وابسته به فرهنگ جایی است، مخصوصاً موسیقی و همینطور ادبیات، ریشهاش در میان آن مردم است. در نتیجه ماندن بین آن مردم، مانند این میماند که ریشه کار آدم دارد از خاک همانجا تغذیه میشود. مثل این است که شما گیاهی را توی خاک منطقه خودش نگه دارید یا اینکه آن را ببرید در خاک جای دیگری بکارید. گیاه را در خاک جای دیگری هم بکارید، لزوماً خراب یا خشک نمیشود، اما آنکه در خاک خودش کاشته شده، احتمالاً خیلی بهتر منطبق است، تغذیه میشود و به زندگی عادیتری از جهت شکوفایی میتواند ادامه بدهد. اما این دو نکته خوب و بدی که برشمردم، متأسفانه درست در مقابل هم قرار میگیرند و تناقضی ایجاد میکنند برای اکثر موسیقیدانها که همیشه درگیر این مسئله باشند که آیا باید ماند و اینجا کار کرد یا باید رفت و در بیرون از ایران کار کرد."
ایمیل تهیهکننده:
pantea. bahrami@yahoo. com
در همین زمینه:
::گزارشها و گفتو گوهای پانتهآ بهرامی در رادیو زمانه::
نظرها
کاربر مهمان مهدی رودسری
گفتگوی بسیار جالب با خانم نگار بوبان را خواندیم در سایت ِ رادیو زمانه و حرفهایی هم زدیم بدون ِ رودربایستی و از سوالات دقیق و جواب های عمیق هم لذت بردیم و تحسین کردیم و در آخر نتیجه گرفتیم که اهل ِ هنر و به خصوص موسیقی انگار به خوب جاهایی دارند می رسند. تولید هنر بدون ِ فلسفه ایی شفاف و عمیق که ریشه ها ش اندیشیده نشده است و در جان ِ هنرور گسترده نشده باشد صادقانه باید گفت عمری کوتاه و حبابی دارند آنکه چیزی دقیق برای ارایه به جهان ِ بی ثبات دارد می تواند بر خود ببالد که رود است و جذاب ِ دریای هستی شاید راز ِ ماندگاری بسا جان های شناخته شدۀ عتیق که هنوز از لذت سرشارمان می کند در همین رفتار هاست تکه هایی از ساخته های خانم بوبان را شنیدیم از انترنت اما نه چنان که باید منسجم شنید و به اطمینانی شایسته رسید یک خواهش : چگونه می شود سی – دی ایشان را فراهم کرد تا دقیق تر بشود به نظری وسیعتر رسید. در ضمن آدرس ایمیل مصاحبه کننده هم جواب نمی دهد مهدی رودسری
کاربر مهمان مهدی رودسری
گفتگوی بسیار دلنشین و جدی با خانم نگار بوبان را خواندیم و از سوالات دقیق و جواب های عمیق لذت بردیم و تحسین کردیم و در آخر نتیجه گرفتیم که اهل ِ هنر و به خصوص موسیقی انگار به خوب جاهایی رسیده اند. تولید هنر بدون ِ فلسفه ایی شفاف و عمیق که ریشه ها ش اندیشیده نشده است و در جان ِ هنرور گسترده نشده باشد صادقانه باید گفت عمری کوتاه و حبابی دارند آنکه چیزی دقیق برای ارایه به جهان ِ بی ثبات دارد می تواند بر خود ببالد که رود است و جذاب ِ دریای هستی . شاید راز ِ ماندگاری بسا جان های شناخته شدۀ عتیق که هنوز از لذت سرشارمان می کند در همین رفتار هاست. به خانم بهرامی باید خسته نباشید بگوییم و تحسین کنیم گفتگویی ( دیالوگی ) هنجار شکن را که تدارک نموده است. ساخته های خانم بوبان را شنیدیم اما از طریق ِانترنت اما نه چنان که باید منسجم شنید پس یک خواهش : چگونه می شود سی – دی این هنرمند را فراهم کرد تا دقیق تر بشود به نظری وسیعتر رسید. مهدی رودسری