ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

زنگی‌های گود قدرت: فرمانروایی جاهلان و لات‌ها در جمهوری اسلامی

مسعود کدخدایی: مسعود نقره‌کار کتابی نوشته درباره همدستی لات‌ها و جاهلان متدین با روحانیت شیعه در ایران. نگاهی به این کتاب.

حضور خشن و بی‌پروای چماقداران و جاهلان و لات‌‌های سازماندهی شده در ارگان‌های اجراییِ حکومت جمهوری اسلامی در سرکوب اعتراض‌های دادخواهانه‌ی اخیر و نیز تظاهرات سال ۸۸ و اعتراض‌های پیش از آن، یک بار دیگر نشان می‌دهد که بررسی افراد و گروه‌های سرکوبگر، و نیز چگونگی سازمان‌یابی آنان بسیار با اهمیّت است. جاهلان و لات‌ها که از آغاز انقلاب بهمن به ترساندن مردم و سوختن کتابفروشی‌ها و گردهمایی‌های فرهنگی و دموکراتیک و ستیز با آزادی زنان پرداختند، در طول چهل سال گذشته به یاری روحانیان در سازمان‌های گوناگونِ بسیج به شکل لباس شخصی، مأمور امر به معروف و نهی از منکر، مدّاح و... دست به سرکوب طبیعی‌ترین و ابتدایی‌ترین خواسته‌های شهروندان زده و آنان را به ستوه آورده‌اند. کوتاه کنم، چهل سال است که آنان به گسترش نفرت و کینه در جامعه پرداخته‌ و مردم کشور را از کوچک و بزرگ تحقیر کرده و بر گلیم فقر نشانده‌اند.

مسعود نقره‌کار، نویسنده

پس باید از آقای نقره‌کار سپاسگزاری کرد که در کتاب "زنگی‌های گود قدرت" به بررسی این گروه‌ها پرداخته و تلاش نموده تا ردّ و ریشه‌‌ی آنان را در تاریخ ایران پیدا کند. او با اهمیّت دادن به بررسی این گروه‌ها، با انتشار کتابش گامی جدّی را در این راستا آغاز کرده است. همینکه کتاب او به چاپ دوم رسیده نشان می‌دهد که دست روی موضوع مهمی گذاشته است.

چیزهای زیادی در باره‌ی لزوم خواندن این کتاب می‌شود گفت و اگر بخواهم آنرا در یک جمله خلاصه کنم، باید بگویم که این کتاب مرجعی است در باره‌ی لات‌ها و اوباش که جایش خالی بود. این کتاب با تصویرها و نام‌نامه‌ای که در پایانش آمده سخن را از شجره و پیشینیانِ جاهلان و لات‌ها، از دورانِ باستانی ایران آغاز کرده و در بیش از پانصد صفحه دگرگونی‌های آنان را در طول تاریخ بررسی می‌کند تا به دوران کنونی می‌رسد.

پس با توجه به نفوذ و قدرت لات‌ها و جاهلان، نه تنها در حکومت جمهوری اسلامی، بلکه در تاریخ ایران، می‌بینیم که آقای نقره‌کار دست روی موضوع بسیار با اهمیّتی گذاشته است. اما چون تا کنون بسیار در باره‌ی این کتاب گفته‌اند، من از تکرارها خودداری می‌کنم. آنچه داخل گیومه ("") خواهد آمد، بازگفته‌های مستقیم از کتاب است.

بستر فرهنگیِ مناسبِ رشدِ جاهلان و لات‌ها

زنگی‌های گود قدرت، مسعود نقره‌کار

بیشترینِ لات‌ها و جاهلان "از لایه‌های زیرین و تهی‌دست طبقۀ متوسط برخاسته و ساکن محله‌های حول و حوش بازارها و بازارچه‌ها و میادین فروش و توضیع مایحتاج عمومی بوده‌اند... جاهل‌ها و لات‌ها به ندرت از میان حاشیه‌نشین‌های شهری و روستائیان و خوش‌نشینان و دامداران و کشاورزان خرده‌پای مهاجرت کرده به شهرهای بزرگ برخاسته‌اند. در خانواده‌های مرفه نیز افرادی بوده‌اند که به این رفتار و روش و منش گرایش پیدا کرده‌اند، اما استثناء بوده‌اند. " ص. ۴۳

"جاهل‌ها و لات‌ها نسبت به زن نگاه و دیدگاهی سنتی، مردسالارانه و پدرسالارانه با چاشنی بیشتری از مفاهیم غیرت و ناموس و «عفت و عصمت» داشته‌اند. در این نگاه و دیدگاه زن ارزش محدودی دارد و احترام به وی از زاویه ضعیف پنداشتن اوست. " ص. ۷۲

"فرهنگ جامعه‌ی ما بستر مناسبی برای پیدائی و رشد جاهل و لات، و پرورش تمایل اینان به سوی قدرت بوده است. جامعه‌ای استبدادزده با ساختار فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و مذهبی آلوده به تبعیض، زمینه‌ساز گرایش به استبداد و مستبد و شیفته‌ی قدرت شدن است. در کنار مؤلفه‌های مثبت فرهنگی، از جمله عناصر «جوانمردی و پهلوانی و عیاری»، گرایش به تقدس خشونت، قهرمان‌پروری، خودخواهی، خودمداری و خودبرتربینیِ بدخیم، نظم‌ناپذیری، قلدرمآبی، فرهنگ مذکر و مردسالارانه زمینه را برای پیدایی و رشد فرهنگ جاهل مسلکی و لات‌منشی مهیا کرده است. این نوع از فرهنگ نه فقط در قدرت سیاسی و دینی، بلکه در میان اپوزیسیون قدرت سیاسی و دینی، و در کلِ مناسبات اجتماعی حضور داشته و دارد. در چنین ساختار فرهنگی خشونت آفرین و نابردبار، استفاده از زورِ بازو و سلاح و کاربرد انواع خشونت‌ها برای گرفتن حق توجیه‌پذیر می‌شود و در نتیجه، پیدایش و تداوم حیات پدیده‌ی جاهل و لات امری بدیهی می‌شود. " ص. ۶۸

آقای نقره‌کار در بخش چهارم کتاب پس از اشاره‌ای به پیشینه‌ی تاریخی جاهلان و لات‌ها به بهره‌وری شاه اسماعیل صفوی از آنان اشاره‌ای کوتاه می‌کند و به این‌جا می‌رسد که:

"قاجاریه مُهرِ دوران لوطی‌ها و لوطی‌گریِ سامان یافته بر خود دارد. پیش‌تر در دوران زندیه و افشاریه به لوطی‌ها میدان زیادی داده نشد و به عنوان گروهی کوچک عمل کردند. اما در دوران قاجاریه آخوندها به لوطی‌ها و گروه‌های مشابه، نزدیک‌تر شدند. " ص. ۷۷

در مورد نمایندگان نخستین مجلس ایران پس از مشروطه شایسته‌ی باریک‌بینی است چون همین گروه‌هایی که مجلس در اکثریت بودند، در سرکوب گروه‌های مخالف جاهلان و لات‌ها را مورد استفاده قرار دادند:

"۲۹ درصد نمایندگان از روحانیون، ۱۷ درصد از تجار و ۱۸ درصد از رؤسای اصناف بودند. در مجموع ۶۴ درصد از کل نمایندگان آخوند بودند. " ص ۵۸

"حزب ارادۀ ملی سید ضیاء طباطبائی را در زمره‌ی نخستین احزابی دانسته‌اند که از جاهل‌ها و لات‌ها برای تضعیف و حذف فرد یا حزب و سازمان سیاسی مخالف خود استفاده کرد. این حزب «داش مشدی‌ها و گردن کلفت‌هائی» داشت که زیر پوشش نام و عنوانِ «حزب وطن» به مراکز حزبی و کارگری سایر سازمان‌های سیاسی حمله می‌کردند و کلوپ‌های حزبی، به ویژه کلوپ‌های حزب توده را تخریب می‌کردند و یا آتش می‌زدند.

حزب دمکرات قوام‌السلطنه نیز از جاهل‌ها و لات‌ها استفاده می‌کرد. زد و خوردهای حول و حوش انتخابات مجلس پانزدهم را افراد وابسته به این حزب انجام دادند. " ص. ۱۳۱

استفاده از لات‌ها و جاهل‌ها در زمان رضا شاه و محمدرضا شاه

رضا شاه سیاستی دوگانه با لات‌ها در پیش می‌گیرد. او از یک سو آن‌ها را سرکوب می‌کند، و از سوی دیگر شماری از آن‌ها را به کار می‌گیرد:

"استخدام و سازمان دادن جاهل‌ها و لات‌ها در ارگان‌های حکومتی، به ویژه در شهربانی و ژاندارمری و ارتش و اداره‌ی زندان‌ها و دیگر ارگان‌های امنیتی و اطلاعاتی، سبب تمایل بیشتر جاهل‌ها و لات‌ها به رضا شاه و جذب‌شان از طرف حکومت شد. با این حال رابطه‌ی میان جاهل‌ها و لات‌ها با آخوندها، به دلیل پیوندهای نیرومندی که داشتند بتدریج برقرار شد. " ص. ۸۴

"در دوره‌ی محمد رضا شاه، رژیم سلطنتی و روحانیون به ظرفیت‌ها و توانائی‌های این گروه اجتماعی پی برده بودند. جاهل‌ها و لات‌ها نیز دریافته بودند برای تامین خواست‌های معنوی و مالی‌شان به این دو تکیه‌گاه نیاز دارند. جاهل‌ها و لات‌ها بارها بین دو قدرت سلطنت و روحانیت دست به دست شدند. بخشی از این گروه... به دستجات مذهبی و روحانیت نزدیک بودند، اما همین نزدیکی را هم بسیارانی از آن‌ها همزمان با شاه و دربار داشتند. رژیم پهلوی از جاهل‌ها و لات‌ها در ارتش، گارد جاویدان، ساواک، شهربانی، اداره زندان‌ها و ارگان‌های دیگر نیز استفاده می‌کرد. جاهل‌ها و لات‌ها اهمیت خاصی پیدا کرده بودند، علاوه بر این که روی جذب جاهل‌ها و لات‌ها با برنامه کار می‌شد تا آنجا پیش رفته بودند که شخصی در حد سپهبد تیمور بختیار را مسئول ارتباط با جاهل‌ها و لات‌ها و واسطه‌ی آشتی دادن و حل اختلاف میان جاهل‌ها و لات‌ها کرده بودند. " ص. ۸۵

آقای نقره‌کار از کتاب «تاریخ سی ساله» نوشته‌ی بیژن جزنی این تکه را می‌آورد که نشان می‌دهد چه کسانی پشت حزب «ذوالفقار» بودند، حزبی که از شاه هواداری می‌کرد:

"عده‌ای از کسبه و طوافان میدان بارفروشان و حدود خیابان مولوی از طرفداران طیب و شعبان جعفری ‌شعبه این حزب را در میدان شاه تأسیس کردند. " ص. ۱۳۷

"شورش ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ سکوی پرتاب روحانیون و جاهل‌ها و لات‌های متدین به قدرت و حکومت شد. " ص. ۱۱۲

در پذیرفته شدن همکاری با جاهل‌ها و لات‌ها کار به جایی می‌رسد که در بازگفتی از حمید شوکت در این کتاب چنین می‌خوانیم:

"جبهه ملی در خرداد ۱۳۴۲ کمترین مخالفتی را با دیدگاه‌های روحانیت نسبت به اصلاحات رژیم ابراز نکرد، حتی برخی از مسئولین جبهه ملی با عوامل بروز شورش نیز همدلی و رابطه نشان می‌دادند. حسین شاه حسینی، مسئول سازمان‌های بازار جبهه ملی با طیب حاج رضائی و اسماعیل حاج رضائی رابطه‌ای نزدیک داشت، وی از همکاری‌های «مشدی‌ها، لوطی‌ها و پاتوق‌دارها» با روحانیت پرده برمی‌دارد... " ص. ۱۱۷

پذیرش منش و روش جاهلان و لات‌ها در جامعه و سپردن وظیفه‌ی برقراری نظم دلخواهِ مستبدّانِ صحنه‌ی سیاست به آنان نه تنها از سوی رضا شاه و محمدرضا شاه و روحانیان، بلکه از سوی جبهه‌ی ملی و حزب و سازمان‌های سیاسی دیگر نیز انجام می‌شود. استنادهای نویسنده‌ی «زنگی‌های گود قدرت» نشان می‌دهد که حزب زحمتکشان مظفر بقائی بزن‌بهادرهایی چون شعبان بی‌مخ و امیر موبور داشته و حزب توده نیز با کمک لات‌ها در سال ۱۳۲۴ در انزلی به اعضاء و هواداران حزب ایران حمله می‌کند. آنان تظاهرات حزب عدالت را هم سرکوب می‌کنند و در ۱۶ آذر ۱۳۳۱ نیز بی‌کار نمی‌نشینند.

در حزب‌های راست‌گرا و ناسیونالیست پان ایرانیست، آریا و سومکا (حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران) به رهبری منشی‌زاده که نازیست بود نیز: "گرایش به جاهلیسم و رفتار جاهلی و لاتی بیش‌تر و چشمگیرتر بود. " ص. ۱۳۴

محمد رضا شاه که در شهریور ۱۳۴۴ «آریامهر» می‌شود، به جاهلان و لات‌ها که در دوباره بر تخت نشاندنش سنگ تمام گذاشته بودند وفادار می‌مانَد:

"از اوائل دهۀ ۵۰ رژیم شاه از برخی جاهل‌ها و لات‌ها برای بسیج مردمی استفاده می‌کرد. این دسته از جاهل‌ها و لات‌ها در حاشیۀ «گروه آزادمردان و آزادزنان» و یا حزب مردم، حزب ایران نوین، پان ایرانیست‌ها و سندیکاهای قانونی، و سپس در حاشیۀ حزب رستاخیز سازمان داده شده بودند. " ص. ۱۳۷

نقره‌کار چنین ادامه می‌دهد: "گروه جاهل‌ها و لات‌ها بعد از کودتای ۲۸ مرداد بتدریج به دو دسته تقسیم شد. دسته‌ای که در اطراف شعبان جعفری گرد آمده بودند و دسته‌ی دیگری که دور و بَرِ طیب حاج رضائی و دیگر جاهل‌های منطقه میدان امین السلطان و باغ فردوس و میدان خراسان و پاخط شکل گرفته بود. انشقاق و جدائی این دو دسته در مقطع بلوای ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ آشکار و علنی شد. دستۀ شعبان جعفری در حمایت از دربار و رژیم شاه و دستۀ طیب حاج رضائی در کنار «جاهل‌ها و لات‌‌های متدین» در حمایت از روحانیون و آیت‌الله خمینی قرار گرفتند. بخشی از رهبران جمعیت فدائیان اسلام و گروه‌های مشابه «اتاق فکر و فرماندهی» این دسته از جاهل‌ها و لات‌ها بودند. " ص. ۱۲۴

نواب صفوی اهل خانی‌آباد تهران بود. او پس از آزادی از زندان به فکر می‌افتد: "از وجود افرادی استفاده بکند که تا الآن مخل آسایش محلات بوده‌اند. مثل اوباش، گردن کلفت‌ها، لات‌ها، آن‌ها که عربده‌کش‌های محلات بودند. " ص. ۴۹

استفاده از لات‌ها و جاهل‌ها پس از انقلاب

اما: "ماهیت و حقیقت انقلاب هرچه بود در یک خصلت و ویژگی آن نمی‌توان تردید کرد و آن این‌که عاملی شد تا روحانیت و «جاهل‌ها و لات‌های متدین» قدرت سیاسی را تسخیر کنند. جاهل‌ها و لات‌های متدین برای تثبیت موقعیت خود در کنار آخوندها در نخستین گام در رودرروئی‌هائی که تسویه حساب نیز به حساب می‌آمدند بسیاری از جاهل‌ها و لات‌های غیر متدین را به قتل رساندند یا اعدام کردند... و تعداد دیگری را به جرم همکاری با ساواک و یا شرارت، صادق خلخالی اعدام کرد... " ص. ۱۴۷

عده‌ای از این‌ها از کشور فرار کردند مانند شعبان بی‌مخ و مرتضی یکّه:

"آنان که باقی ماندند یا جذب دسته‌ی جاهل و لات‌های متدین شدند، که مهره‌های درشت آن‌ها پیرامون بیت آیت‌الله خمینی جمع شده بودند یا در کمیته‌ها و گروه‌های فشار و کشتار جای گرفتند. ماه‌های نخست انقلاب، ماه‌های تاخت و تاز جاهل و لات‌های متدین بود... برخی از جاهل و لات‌های متدین با اتکا به حمایت روحانیون هسته‌های اولیه‌ی ارگان‌های قضائی و نظامی و امنیتی را شکل دادند، ضمن این‌که وظایف خود در گروه‌های فشار و کشتار، یا گروه‌های چماقدار را هم پیش می‌بردند... حاج مهدی عراقی از اصلی‌ترین سازمان دهندگان جاهل و لات‌های متدین، از اعضاء جمعیت فدائیان اسلام و هیئت‌های مؤتلفه بود. وی به جرم دست داشتن در فعالیت‌های تروریستی دستگیر و تا سال ۱۳۵۵ در زندان بود. وی با برخورداری از «عفو ملوکانه» آزاد شد و در پامنار، بازار و مولوی هیئت‌های عزاداری راه انداخت. این هیئت‌ها نوعی هسته‌های تشکیلاتی برای آخوندها، به ویژه آیت‌الله خمینی شدند. حاج مهدی عراقی پیرو آموزش‌های مرادش نواب صفوی به گردآوری و سازمان دادن جاهل و لات‌ها همت گماشت... محسن رفیقدوست، که راه جاهلیسم اسلامی را در خیابان خراسان و مسجد لُرزاده و مساجد و هیئت‌های عزاداری مختلف طی کرده بود، با ماشاالله قصاب و محمدرضا طالقانی و مشابهین «گروه حفاظت از امام» را در مدرسه علوی و رفاه شکل دادند. اینان پُست‌های مهم اجرائی و اقتصادی و امنیتی نیز تصاحب کردند... اسامی اعضای اصلی شورای مرکزی این حزب تا سال ۱۳۷۵علنی نبود... ولی فقیه، جاهل و لات‌های متدین را در نهادهای «مجلس، دولت، قوۀ قضائیه و رسانه‌ها» به ویژه در بیت رهبری که بر فراز همه‌ی نهادهای حکومتی قرار دارد، جمع کرد. " ص. ۱۴۷-۱۴۹

"حسین الله کرم و محسن رفیقدوست همراه با جماعتی از جاهل و لات‌های متدین از پیشکسوتان شکل‌دهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند. اینان به کمک برخی از درس خواندگان مسلمانِ از خارج برگشته‌ی پیرو خمینی، این تشکیلات را سازمان دادند. " ص. ۱۵۵

در بررسی آقای نقره‌کار می‌بینیم که فرهنگ جاهلی و لاتی گذشته از «بیت رهبری» در سایر ارگان‌های فرمانروایی گسترده شد، از جمله در مجلس شورای اسلامی با حضور کسانی چون هادی غفاری و دار و دسته‌اش و تروریست‌هایی چون عبد خدایی و لات‌هایی مانند صفر نعیمی و فتح‌الله خان حسینی و حاج نادر فیاضی پور و نیز بعدتر در دولت با حضور کسانی چون احمدی‌نژاد که امکان تاخت و تاز را برای کسی چون حسین الله کرم فراهم کرد. همچنین به‌ویژه وزارت اطلاعات از پایگاه‌های اصلی جاهلان و لات‌های عمامه‌دار و بی عمامه شد و وزارتخانه‌های خارجه، فرهنگ و هنر، ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش و کلّ قوه‌ی قضائیه، رادیو تلویزیون و رسانه‌هایی مانند روزنامه‌ی کیهان نیز جولانگاه جاهلان شد.

با جایگزین شدن لات‌ها در بخش‌های کلیدی جامعه، جای عجب نیست که فرهنگ آنان گسترش یابد و پیرو آن، نیاز به لات‌های باز هم بیشتری، بیشتر شود. چنین است که پس از تشکیل سپاه پاسداران در دوم اردیبهشت ۱۳۵۸ به فاصله‌ی چند ماه در پنجم آذر ماه ۱۳۵۸ با فرمان خمینی سازمان بسیج درست می‌شود. پیش از آن در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ کمیته‌های انقلاب اسلامی تشکیل شده بودند. این کمیته‌ها در سال ۱۳۷۰ پس از تصویب قانون تشکیل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، با شهربانی و ژاندارمری ادغام و سازمان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران تأسیس شد.

پایگاه‌های کمیته‌ها در مسجدها بود و روحانیان نقش عمده‌ای در هدایت آن‌ها داشتند. آخوند محمدرضا مهدوی کنی اولین سرپرست کمیته‌ها بود. در هر کمیته یک روحانی نقش سرپرستی داشت که نظارت شرعی بر کارهای اجرایی را انجام می‌داد. این سازمان خارج از محدوده‌ی قدرت دولت مهدی بازرگان بود و به کار بازپس گرفتن سلاح مردم، محافظت مرکزهای حساس، مصادره اموال، تعیین مسئول برای برخی نهادها، دستگیری برخی مقام‌های رژیم گذشته و فعالیت‌هایی از این دست می‌پرداخت. موردهای بسیاری از زیر پا گذاشتن حقوق اولیه‌ی انسان‌ها از سوی کمیته‌ها روی داد. اما برگردیم به نیروهای بسیج که با آغاز جنگ عراق و ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ نقشی تازه یافت:

"خمینی گفت که «۲۰ میلیون جوان ایرانی باید به ۲۰ میلیون تفنگدار و ارتش بَدَل شوند.» پایه‌های بسیج را همان جوانانی ریختند که به کتابفروشی‌ها و تجمع‌ها حمله می‌کردند و سر در کمیته‌ها داشتند و با شروع جنگ «پایگاه‌های بسیج مستضعفین» را شکل دادند. بخشی از اینان به سپاه پیوستند و بسیج سپاه را به وجود آوردند، بخشی «لباس شخصی» شدند، و جمعی ماموران امر به معروف و نهی از منکر. این‌ها در تمام نهادهای دولتی و غیر دولتی و گروه‌های اجتماعی و شغلی مختلف و رسانه‌ها تشکیلات زده‌اند. این تشکیلات به زعامت جاهل‌ها و لات‌های متدینی چون آخوند حسین طائب و سردار محمدرضا نقدی با گروه‌های فشار و کشتاری مانند «عماریون» و نیروهای لباس شخصی به عنوان پاره‌ای از بیت رهبری، به فرماندهی سپاه پاسداران و تحت هدایت شخص رهبر عمل می‌کند. بسیج از قدرتمندترین گروه‌های سرکوب و کشتار و ایجاد رعب و وحشت در کشور است... هادی غفاری می‌گوید: «جزو اولین کسانی هستم که به حکم هاشمی رفسنجانی مسئولیت تشکیل بسیج را بر عهده گرفتم». رهروان و نسل بعد از هادی غفاری‌ها و الله کرم‌ها و حاجی بخشی‌ها و ده‌نمکی‌ها راه آنان را در تهران و شهرهای دیگر ادامه داده‌اند... رد پای بسیج و سپاه در ضرب و شتم، شکنجه و کشتار دگراندیشان و مخالفان حکومت اسلامی در داخل و خارج از کشور دیده شده است. این تشکیلات به ویژه در سرکوب دانشجویان (۱۸ تیر ۱۳۷۸) و جنبش سبز در سال ۸۸ نقش تعیین کنده داشته است. این رخدادها صحنه‌ی نمایش قدرت جاهل‌ها و لات‌های متدین، یا به قول جامعه‌شناس مسلمان، آقای جلائی‌پور، «لات- مذهبی»‌ها بود. " ص. ۱۵۵-۱۵۶

در اینجا بد نیست تکه‌ای از گفتگوی سردار سرلشکر حسین همدانی از فرماندهان سپاه را که در ۱۳۹۴ در سوریه کشته شد بیاورم که در اینترنت زیر عنوان «آخرین مصاحبه سردار همدانی در مورد سوریه و فتنه ۸۸» در دسترس است و در «زنگی‌های گود قدرت» هم آورده شده است. هنگامی که از این سردار سپاه می‌پرسند موفقیت سپاه در اتفاقات سال ۸۸ مرهون چه بود؟ از جمله چنین می‌گوید:

"اولاً در فتنه ۷۸ بنده جانشین نیروی مقاومت بسیج بودم و تجربه آن حوادث را داشتم... در سال ۸۲ هم فرمانده لشگر تهران بودم... شناخت خوبی نسبت به جغرافیای انسانی و زمینی و شرایط اقتصادی و فرهنگی تهران داشتم. اِشراف خوبی نسبت به احزاب و گروهها داشتم و آنها را در قرارگاه ثارالله به دقت بررسی کرده بودیم. کار اطلاعاتی که از پیش در قرارگاه ثارالله انجام داده بودیم جواب داد. هیچ کار موفقی بدون آمادگی و تمرین صورت نمیگیرد. همه فرماندهان پایگاههای بسیج را در دو تجمع بزرگ جمع کردم و به همه مأموریت دادم. از همه خواستم تا سازماندهی خود را حفظ کنند و امنیت محله خود را تأمین کنند. گفتم پایگاهی که نتواند این دو اقدام را انجام دهد پایگاه نیست. با کار اطلاعاتی اقدامی انجام دادیم که در تهران صدا کرد. ۵ هزار نفر از کسانی که در آشوبها حضور داشتند ولی در احزاب و جریانات سیاسی حضور نداشتند بلکه از اشرار و اراذل بودند را شناسایی کردیم و در منزلشان کنترلشان میکردیم. روزی که فراخوان میزدند اینها کنترل میشدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد اینها را عضو گردان کردم. بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای کار بیاوریم... همه سینماهای تهران را اجاره کردم. تمام مدارس و حسینیه‌ها را در اختیار گرفتیم. بچه‌ها با لباس مشکی در میدان حضور داشتند. نزدیک به ۳۰ هیئت را هم که با من مرتبط بودند را هم آماده کردیم و گفتم دسته‌ها را به سمت میدان دانشگاه بیاورید. در روز عاشورا همین سه گردان غائله را جمع کردند. این حرفها باید در تاریخ ثبت شود. در این اتفاقات ۸۳۰ نفر جانباز دادیم. فتنه ۸۸ از سوریه و جنگ هشت ساله مهمتر است. حضرت آقا در این مورد فرمودند که این کار خدا بود و عمق این فتنه زمانی روشن خواهد شد که من دیگر نیستم. ما به ابعاد فتنه نپرداخته‌ایم. ۴۵ هزار بسیجی در این صحنه بودند و نه تنها پولی دریافت نمیکردند که پول بنزین موتور و بقیه مخارج خود را هم می‌پرداختند. "

آقای نقره‌کار زیر عنوان «آموزشکده‌های جاهل‌ها و لات‌های متدین» شرحی از مدرسه رفاه و مدرسه علوی به دست می‌دهد و سپس به مداحان می‌رسد که در جمهوری اسلامی نهادی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر پا کرده‌اند، و به یاری حکومت اسلامی یکی از بزرگترین و متشکل‌ترین جریان‌های شیعی- مافیائی را شکل داده‌اند. اینان با تغییر در محتوا و نحوه‌ی اجرای مدح همراه با به کارگیری موسیقی سنتی و مدرن، و تشکل‌سازی‌های رنگارنگ با تاثیرگذاری سیاسی- روانشناسانه بخش بزرگی از مخاطبان خود را از میان نوجوانان و جوانان گرفته‌اند. مداحان مروج جاهلیسم، خرافه، خشونت و رجزخوانی هستند. او ویژگی‌های مداحان و جایگاه آنان را در جمهوری اسلامی برمی‌شمارد. به گفته‌ی او بیشترینِ مداحان:

از اهالی بازار بوده و هستند؛ پایگاه اجتماعی آنان بازار و جنوب شهر است؛ به طور عمده در حال حاضر در تجارت و رده‌های بالای حکومت هستند؛ بیشترینشان اهل همه‌جور کارهای ناپاک و ناشایست بوده‌اند؛ چه فقیران و چه مالدارانشان یا از جاهلان و لات‌ها بوده‌اند و یا آخوند و یا از دمخورانِ نزدیکِ آخوندها؛ مداحان شخصیتی دوگانه و شناور دارند که میان لوطی‌گری و پهلوانی از یک سو و خلافکاری و حیله‌گری از سوی دیگر در نوسان هستند اما کشش بیشتر آنان به سوی وجه دوم است؛ به زبان خودشان، یعنی به زبان لاتی، بی‌حیایی، کلّه‌خری و روحیه‌ی دعوایی از ویژگی‌های روانی آنان است؛ زبان لاتی و بی‌ادبانه دارند؛ از سواد بهره‌ای ندارند اما تکرار آنچه که می‌گویند و حافظه‌ی خوب به دادشان می‌رسد.

تاسیس مدرسه و دانشکده مداحی یکی دیگر از خواسته‌های این نهاد است. گذشته از برگزاری کنگره و همایش مداحان، شماری از تشکل‌های مداحان برای گسترش «ادبیات عاشورایی» به شرح زیر در حال کار هستند:

سازمان بسیج مداحان، خانه مداحان، پایگاه مداحان اهل بیت، تشکل‌های حوزه ستایشگری اهل بیت، بنیاد دعبل، کانون مداحان، مجمع‌الذاکرین حسینی تهران، مجمع مذهبی یاس کبود و...

کوتاه سخن! اکنون مداحان با فرهنگ جاهلی و لاتی در همۀ عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و در همۀ ارگان‌های دولتی در جایگاه‌های استواری جا گرفته‌اند. تا سال گذشته ۴۵۰۰۰ (چهل و پنج هزار) تن از مداحان در سازمان بسیج پرونده داشته‌اند و بی‌شک چنانکه آقای نقره‌کار می‌گوید:

"... امروز تشکل‌های مداحان از فعال‌ترین تشکل‌های سیاسی- مذهبی در جامعه شده‌اند. مداحان با ده‌ها تشکل، و با استفاده از امکانات تبلیغی رسانه‌ای، همچون رادیو، تلویزیون، اینترنت و دنیای مجازی، مجله‌های مختلف و منابر، و داشتن شبک‌های وسیع توزیع و فروش آثارشان، وظایف خویش را انجام می‌دهند... سازمان بسیج مداحان که در سال ۱۳۸۷ تشکیل شد، یکی از گسترده‌ترین آن‌هاست. مدیران هیئت‌های مذهبی، سازمان بسیج مستضعفین و بسیاری از تجار بازار و مجامع روحانیون و حکومتیان از این تشکل پشتیبانی سیاسی و مالی می‌کنند. این تشکل وظایف‌اش را مقابله با تهاجم فرهنگی، مبارزه در عرصۀ جنگ نرم با استکبار جهانی و تبلیغ معنویت اهل بیت اعلام کرده است. " ص. ۱۶۸

پدیده چماقداری و چماقداران

در کتاب آقای نقره‌کار، در اینجا از «بحث شیرین» مداحان درگذشته و به «بحث شیرین‌تر» چماقداران می‌رسیم! آقای نقره‌کار در این باره می‌نویسد:

"در مقطع انقلاب، چماقداران شاه و روحانیون در برابر هم صف‌آرائی کردند. رژیم شاه علاوه بر گسیل نیروهای انتظامی و نظامی، از گروه‌های چماقدار نیز برای به هم ریختن و تعطیل همایش‌های دانشجوئی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی، و گردهم‌آئی‌های زنان و کارگران، و ضرب و شتم مردم استفاده کرد.... چماقداران طرفدار روحانیون نیز در این مقطع بارها به تخریب و آتش زدن بانک‌ها و مراکز مختلف فرهنگی و تفریحی و تجاری پرداختند. آتش زدن سینما رکس آبادان از هولناک‌ترین نمونه‌هاست. از ماه‌ها قبل از انقلاب «جاهل‌ها و لات‌های متدین» به سازماندهی گروه‌های چماقدار و دسته‌ها و باندها با گروه‌های فشار و کشتار روی آوردند... در تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ با حمله به صفوف نیروهای چپ و دمکرات حضور علنی خود را اعلام کردند... حمله و یورش این مجموعه با چاقو و قمه و چماق به کتابفروشی‌ها، دفاتر روزنامه‌ها، گردهمایی‌های سیاسی و فرهنگی، زنان، و کشتار مخالفین حکومت در تهران و شهرهای مختلف کردستان، کرمان، ترکمن صحرا، قائم شهر، بندر انزلی، جهرم، کرمانشاه و... نمونه‌هایی از اعمال جاهل‌ها و لات‌های متدین بودند که تجاربی از فدائیان اسلام و هیئت‌های مؤتلفه پشتوانه داشتند. خواهران حزب‌الهی نیز، برای برهم زدنِ تجمع‌ها و تظاهرات نیروهای غیر مذهبی و دموکرات در کنار برادران عقیدتی خود به میدان آمدند. ظهور زهرا خانوم و گروه زنان مسجد الهادی به زعامت هادی غفاری دو نمونه‌اند. " ص. ۱۷۶

نویسنده چنین ادامه می‌دهد:

"با پیروزی روحانیت در انقلاب بهمن، چماقداران یا گروه‌های فشار و کشتار به عنوان بازوی مسلح و امنیتی حکومت اسلامی به شاخه‌های مختلف تقسیم شدند. گروه حفاظت از امام (گروه مدرسه رفاه و علوی)، کمیته‌های انقلاب، گروه‌های کنترل و اداره‌کننده زندان‌ها، گروه‌های خیابانی یا لباس شخصی‌ها نمونه‌هائی از گروه‌های منشعب از چماقداران بودند. اکثر رهبران و سازمان دهندگان این مجموعه، روحانیون تندرو و اعضاء و پیروان جمعیت فدائیان اسلام و هیئت‌های مؤتلفه و جاهل‌ها و لات‌هایی بودند که در جریان شورش ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ و پس از آن به روحانیون پیوسته بودند. آیت‌الله خمینی نیز رفتار چماقدارانه را ترغیب و اسلامیزه می‌کرد. وی رهنمود می‌داد: «اسلام آن بود که شمشیر را کشیده و تقریبأ نصف دنیا یا بیشتر را با شمشیر گرفت»، «انحصار به این معنی که باید اسلام باشد و غیر اسلام نباشد، ما همه انحصارطلبیم، مسلمین همه انحصارطلبند» ". ص. ۱۷۷

در رابطه با استفاده‌ی تاریخی ملایان از چوب و چماق، نویسنده به نقل خاطرات علی خامنه‌ای در گفتگو با مرکز ستاد انقلاب اسلامی در سال ۱۳۷۳ می‌پردازد:

"در واقعه حمله به مدرسه فیضیه چند تن از طلاب ورزشکار و قوی مانند علی اکبر کنی را دیدم که جلوی در منزل امام ایستاده بودند. گفتم: مقداری چوب فراهم کنید که اگر حمله کردند بتوانیم با چوب مقاومت کنیم. طلاب که اول غافلکیر شده بودند، با چوب به صحنه آمدند. چوب یک حربه عمومی بود، از قدیم مرسوم بود که طلبه‌ها در اتاقشان بنا بر احتیاط چوب نگه می‌داشتند. بعضی از طلاب هم از درخت‌های مدرسه فیضیه چوب کندند و با کماندوها به مقابله برخاستند، صحن مدرسه فیضیه صحنه درگیری بین طلاب و کماندوها بود. طلبه‌ها عبا را به رسم قدیم دور ساعد پیچیده و به کماندوها حمله کردند و توانستند آنان را از مدرسه دور کنند. "

جا داشت که مطالب کتاب «زنگی‌های گود قدرت» بهتر بخش‌بندی و تنظیم می‌شدند که در آن صورت از بسیاری تکرارها جلوگیری می‌شد و مراجعه به آن آسان‌تر، و خواندنش راحت‌تر.

در پایان با آقای مسعود نقره‌کار هم‌زبان می‌شوم که این کتاب یک عکس فوری از نقش سیاسی و اجتماعی جاهلان و لات‌ها در تاریخ معاصر ایران است. نویسنده با جمله‌ی بالا، زیرکانه به ضرورتِ پیگیری داستان‌های نهان در دلِ این عکس‌های فوری، و لزوم ژرف‌نگریستن و کشفِ رازهاشان اشاره کرده است. او که از محله‌های جاهل‌خیز تهران از درون خبر دارد، برای پی بردن به "چرایی و چگونگی شکل‌گیری و تداوم حیات این جریان‌ها و گروه‌ها" و با هدف ایجاد بحث و گفتگو به بررسی این موضوع پرداخته است.

خواندن این کتاب موجب شد تا برای دریافتنِ علتِ پذیرشِ روش و منش لاتی و جاهلی در ایران، و برای پیدا کردن پیشینه‌ی فرهنگی چنین فرهنگِ نکوهیده‌ای به پژوهشی طولانی در تاریخ ایران از زمان مهرپرستی تا کنون دست بزنم تا بلکه بتوانیم ببینیم که چگونه ارزش‌های پهلوانی ایران باستان در درازنای تاریخ، رفته رفته در ریزشی پیگیر فراموش می‌شوند و جای به روش و منش جاهلی می‌سپارند. امیدوارم بتوانم حاصل این کار را به زودی در کتابی در اختیار همگان بگذارم.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • بهواد

    لات مشتی پهلوان بزرگ تاجدار محبوب مشهور با صفا مرد واقعی دلگرمی بچه محلها فقط سلطان ایران پهلوان پویا پراوی که خودم و هر چی که دارم فداش

  • وارتان

    درود به همه مردمان سرزمینم ایران عزیز،میخواستم از همینجا سال نو رو به همه هم کیشان عزیزم مسیحیها تبریک بگم،شش ماهی میشه که با اقا پویا آشنا هستم و امروز به مناسبت جشن و عید ما ارمنی‌ها از ایشون یه هدیه عالی دریافت کردم ازشون خیلی ممنونم و انقدر‌ خوشحال شدم که دوس داشتم کار ایشون رو اینجا کامنت کنم،پهلوان پویا پراوی خیلی مخلصم

  • سپهر

    خیلی کم پیدا میشه آدمی که بدون ریا به مردم خدمت کنه ولی پهلوان پویا پراوی این کار رو خیلی راحت انجام میده چون با همه فرق داره ‌ اصالت داره

  • عارفی

    کل فضای مجازی رو بگردی چهارتا فیلم و عکس از پهلوان پویا پراوی به زور پیدا میشه چون یک شخصیت قوی نیازی به ریا کردن و خودنمایی نداره،اقا پویا افتخار ایرانه دمش گرم

  • پیام

    اقا پویا پراوی اسطوره لاتی ایران،روز به روز پرچمت بالا و بالاتر میره چون دلت پاکه چون معرفت و ادب داری چون مثل خیلیها مردمی هستی،پهلوان پویا پراوی تا ابد قدر محبت مردم و بچه محلات رو بدون،دنیای هزار رنگ رو همیشه دور بزن،تا الان تو سوار دنیا بودی همیشه سوارش بمون داداش

  • حسن

    سلام،این کتاب رو متاسفانه نخوندم ولی کتاب از لاطی تا لوطی رو خوندم کتابی که اسم اقا پویا به عنوان یکی از پهلوانهای معاصر اومده،نمیدونم کتاب استاد نقره کار رو چجوری میشه تهیه کرد خیلی دوست دارم بخونمش ولی به عنوان یکی از بچه محلهای قدیمی اقا پویا پراوی که خیلی خوب میشناسمش میدونم که پهلوان پویا پراوی پسر باهوش و نترس،با ادب و با اراده هستش و توی زندگیش هیچ وقت شرافتش رو معامله نکرده چون اگه غیر از این بود مردم دوسش نداشتن الان مردم فرق خوب و بد را خیلی بهتر تشخیص میدن و به خصوص وقتی میخوان از کسی تعریف کنن با وسواس بیشتری در موردش نظر میدن،داش پویا همیشه تو قلب بچه محلات جا داری پهلوان

  • کمال

    سلام خدمت همه لاتهای با مرام و دوستداران اقا پویا پراوی،میخواستم خاطره ای از ایشون براتون تعریف کنم،خیلی سال پیش شاید پونزده سال پیش توی یکی از قهوه خونهای میدان شوش نشسته بودم از قبل با پویا پراوی توسط یک دوست مشترک آشنا بودم و میشناختمش راستش ازش زیاد خوشم نمیومد،دیدم اون روز تنها اومد توی قهوه خونه نشست، دم غروب بود توی زمستون انگار همین دیروز بود، تا متوجه شد من توی قهوه خونه هستم خوشحال شد اومد سمت من خیلی با احترام بهم دست داد و شونه منو مثل همیشه ماچ کرد، پویا پراوی خیلی لاغر بود و یه پیرهن و یه شلوار شیش جیب پاش بود،نشست منتظر دوست مشترکمون بود یه قلیون خوانسار سفارش داد،بعد از چند دقیقه دیدم یه پیر مرد اومد توی قهوه خونه ظاهر مرتبی داشت ولی گدا بود از مردم تقاضای پول میکرد، اومد به ما هم گفت، اقا پویا خیلی آروم بهش گفت برو بیرون منتظر وایسا،وقتی رفت بیرون اقا پویا بعد چند دقیقه از من معذرت خواهی کرد و از جاش بلند شد گفت الان برمیگردم،فهمیدم میخواد چیکار کنه رفت و برگشت گفتم بهش کمک کردی؟گفت اره ولی چون سنی ازش گذشته بود دوس نداشتم جلو جمع خورد بشه سه چهار سال گذشت شنیده بودم اقا پویا رو با احمد بچه محلمون سر یه دعوایی دنبالشون هستن و به اصطلاح فراری شدن،یه روز دیدم همون پیرمرد دوباره اومد توی همون قهوه خونه، دیدم از صاحب قهوه خونه چیزی پرسید نا خداگاه یاد پویا افتادم رفتم سمتش گفتم حاجی چیزی شده؟گفت شما پویا پراوی رو میشناسی؟اول مردد شدم بگم اره، الکی شک کردم نکنه ربطی به ماجرای دعوا داشته باشه، ازش پرسیدم چطور؟ گفت جوون اگه میشناسی بگو گفتم بگو چی شده حاجی؟گفت بیا بیرون، رفتم باهاش بیرون دستاش میلرزید گفتم خب چی شده؟گفت چند سالی میشه این جوون به من کمک میکنه و نمیزاره من مثل قدیم شرمنده مردم و خانوادم باشم چند وقتی ازش خبر ندارم دلم شور افتاد براش گفتم پویا کاری براش پیش اومده رفته سفر ولی براش دعا کن اگه تو کاری هم داری به من بگو،فهمیدم سوال بدی پرسیدم دستمو کردم تو جیبم بیشتر پولم رو دادم بهش گفتم بگیر گفت نه به زور بهش ‌پولارو دادم خوشحال شد و رفت،بعد از چند روز پویا پراوی و احمد مشکلشون حل شده بود وقتی بازم پویا رو دیدم گفتم چیشد که رضایت گرفتی؟اخه شنیده بودم شاکیاشون خیلی سفت وایسادن تا اذیتشون کنن،گفت خودمم نفهمیدم خدا کمک کرد درست شد و رضایت گرفتیم،همونجا فهمیدم حتی یه لات هم میتونه با خدا اینجوری معامله کنه،از اون روزها خیلی میگذره احمد رفیقمون شنفتم به رحمت خدا رفته، نمیدونم الان پویا پراوی کجاست و چیکار میکنم ولی وقتی اسمش رو سرچ کردم دیدم در موردش مطلب گذاشتن دوست داشتم ازش این خاطره رو بگم

  • بابک

    پهلوان پویا پراوی بزرگ و اسطوره منطقه یازده تهران و میدان جمهوری هستش‌که مرام و غیرتش باعث شده که توی تمام ایران دوسش داشته باشن پهلوان پویا پراوی توی زلزله کرمانشاه خیلی فعالیت کردن چون اصالتش کرمانشاهی ولی متولد تهران هستش،بهش پویای کبیر میگن که لقب جالبیه

  • مهیار

    خیییییییییلی زیاد دوست دارم فقط یه بار پهلوان پویا پراوی رو از نزدیک ببینم من بیست سالم هستش و بندرعباس زندگی میکنم و دوس دارم مثل اقا پویا پراوی باشم چون کمک کردن به انسانها رو دوست دارم

  • مهران

    پهلوان پویا پراوی یه مرد دوست داشتنی و یه انسان بزرگ هستش،اسمش اعتبار میاره برای اطرافیانش،هم خودش یادگرفته هم به اطرافیانش یاد داده که جلوی ناحق سر خم نکنن،کل لاتها و لوتیهای تهران به بزرگی ازش نام میبرن،دور از جونش هیچ وقت آدم کسی نبوده و مستقل زندگی کرده سر همین هم کلی حسود داره چون به جایی وصل نیست که بخواد سنگ کسی رو به سینه بزنه و فقط به فکر دستگیری از ادمهای ضعیفه

  • امیر رضا

    پهلوان پویا پراوی اصالتش کرمانشاهی و متولد تهران هستش،اسم ایشون توی کتاب از لاطی تا لوطی به عنوان پهلوانان‌ نسل حاضر اومده،ما هم محلی این پهلوان هستیم و کل منطقه ما میدان جمهوری به ایشون افتخار میکنیم

  • رسول

    منش پهلوانی همیشه در کشور ما وسیله ای بوده برای تربیت جسم و اخلاق این فرهنگ شاید موجب ریزش کمی شده باشه ولی از نظر کیفی هنوز هم انسان‌های آزاد و مستقلی هستند که در قالب این فرهنگ به مردم خودشون خدمت میکنند در تهران که مهد این فرهنگ هستش پهلوانی هست به نام پویا پراوی که بدون های و هوی از حسن شهرت خودش برای کمک به ادمهای نیازمند استفاده میکنه سه سال پیش پسر عموی بنده به مدت شش ماه بر اثر تصادف توان کار کردن نداشت شغل ایشون پیک موتوری هستش بعد از مدتها خودش بهم گفت که توی اون شش ماه خرج زندگیش رو پهلوان پویا پراوی میداده به شکلی که آب از آب تکون نخورد از طریق یکی از دوستاش با این پهلوان آشنا شده بوده و از محبت ایشون خیلی یاد میکرد.قطعا بین این جور آدم‌ها با ادمهای منفی دیگه در این فرهنگ تفاوت هستش

  • گل آقا

    حقیقت امر این است که: این لاتها و جاهلان نیستند که فرمانروایی می‌کنند. در حقیقت لاتها و جاهلان ابزار دست هستند در دستان پدرانشان! حکومتهای استبدادی پتانسیل بسیار بالایی دارند در به فقر کشیدن جوامع عقب افتاده. این فقر لزوماً فقر مادی نیست، هر چند فقر مادی دلیل اصلی فقر فرهنگی و به قهقرا بردن شعور اجتماعی در هر جامعه‌ای است. در جوامع استبداد زده که درصد بالایی از مردم بی سواد هستند، عامل برتری انسانها در این جوامع، بدلیل نبود قوانین مدرن، زور بازو و زور گیری است. پس میل خاصی برای پیوستن مردان به این قشر (لاتها و جاهلان) برای حفظ خود و خانواده وجود دارد. استبداد بدلیل ماهیت غیر انسانی خود ـ چون اصولاً با عدالت و منطق در تضاد است ـ نیاز به محافظت دارد، چون ذهن پرسشگر جامعه را در مقابل خود می‌بیند. و چون جواب قانع کننده‌ای برای خطاها و جنایاتش ندارد، یا خود را از هرگونه سوال دور نگهمیدارد (مانند کاری که خامنه‌ای در این سالها کرده)، و/یا نیرویی را به خدمت می‌گیرد که بدون هرگونه سوال و توجیهی در خدمت منافع و مطامعش باشد. اینجاست که لاتها و جاهلان دو بار از استبداد زخم می‌خورند: بار اول بدلیل فقر اقتصادی و فرهنگی تبدیل به هرزه جامعه می‌شوند، که در حقیقت زاده و پرورده استبداد هستند، و بار دوم ابزار دست استبداد می‌شوند برای پروراندن جاهلان نسل بعدی. پس نقطه شروع همان استبداد است. با چرخاندن دوربین بروی عامل نباید آمر را فراموش کرد. اگر علت بوجود آمدن جاهل (استبداد) از بین برود، خودبخود جاهل از جامعه زدوده خواهد شد. دقیقاً این همان جایی است که استعمار جدید دستان پلیدش را روی آن گذارده است. یعنی باز آفرینی استبداد جدید با رنگ و لعابی دیگر، شکلی نو، اما با ماهیتی یکسان. استبداد آخوندی شکلی نو از استبداد پادشاهی بود، اما با رنگ و بویی دیگر، با ظاهر دینی و منطق خدایی. زمانی پادشاه ظل خداوند بر روی زمین بود، امروز آخوند نماینده امام چاه نشین بر روی زمین است.

  • احمد مانیان

    چگونگی دانلود کتاب درایران

  • محمد فرجی

    با سلام لطفا نسخه پی دی اف کتاب را تهیه کنید ماهم در ایران بتوانیم بخوانیم.

  • اکرم

    سلام وعرض ادب چراکسی پاسخگونیست؟!؟ این کتاب راازکجاااااااااااااامیشه تهیه کرد؟

  • اکرم

    سلام . باعرض احترام این کتاب راچگونه وازکجا میتوان تهیه کرد یادانلودکرد

  • Davood

    با سلام چنين كتاب ارزشمندي رو چطور در ايران ميشه تهيه كرد؟

  • نیما

    سلام وقتتون بخیر چطور میشه تو ایران این کتاب رو تهیه کرد ؟

  • Pari

    با سلام و خسته نباشید ببخشید این کتاب رو از کجا میشه تهیه کرد؟

  • پازنگی

    ادم های مفت خور، بیچارگان نا امید، علافان، .. همگی منتظر همچین فرصت هایی هستند. همان طور برنده جنگ ها فروشندگان اسلحه هستند، برنده شورش های برانداز هم همین قشرها هستند. اگر دیکتاتوری نباشد که کاسبان اپوزیسیون نانشان قطع می شود...