ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

قاتلان قصر فیروزه

به این ترتیب در کتاب "قاتلان قصر فیروزه" ما با یک رمان بر پایه یک داستان واقعی سروکار داریم؟ یا با گزارشی که به شیوه‏‌ای پرکشش، دوباره توصیف شده؟

نام رویا حکاکیان برای بسیاری یادآور کتابی است به نام "سفر از سرزمین نه". کتابی که در سال ۲۰۰۴ از او به زبان انگلیسی منتشر شد و همان‌گونه که از نامش پیداست درباره دشواری‌های زندگی او در ایران و تجربیاتش از انقلاب، جنگ و تبعید نوشته شده است.

رویا حکاکیان

 رویا حکاکیان اما برای کتاب تازه‌اش به دنبال موضوعی رفته که بر خلاف داستان کتاب پیشین، با زندگی شخصی او پیوندی مستقیم نداشته است و حتا تصور نمی‌کرده که روزی دربارهء آن بنویسد: ترورهای میکونوس".

 حکاکیان در نخستین مصاحبهء خود به زبان پارسی درباره کتاب تاز‌ه‌اش که ۳۱  اکتبر از "رادیو زمانه" پخش شد گفت: "این موضوع، یکی از مهم‏‌ترین داستان‏‌های تاریخ معاصر یا تاریخ پس از انقلاب در ایران است اما تعداد محدودی با آن درگیر بوده‌اند؛ مانند خانواده‌های قربانیان یا دو سه نفر از ایرانیانی که در برلین به موضوع علاقه‏‌مند شدند و در دادگاه به‏‌طور منظم شرکت کردند. تقریباً هیچ‏کس دیگری حتا در جامعه‏ ایرانی، کل داستان این قتل‌ها و پژوهش‌های رسمی آلمانی‏‌ها، جزییات دادگاه و رویدادهایی که طی سه سال و نیم توسط شاهدان مطرح شدند را درست نمی‏‌داند." این نویسنده ایرانی-آمریکایی درباره ترورهای ۱۹۹۲ در برلین می‌افزاید: "متوجه شدم که یا اطلاعات دریاره این پرونده تکمیل نیست یا حتا اطلاعات اشتباهی در مورد آن دارد رایج می‏‌شود.  همچنین احساس کردم که این موضوع، از جهات زیادی با وضعیت امروز ایران هم رابطه دارد و یاد گرفتن آن می‏‌تواند برای نسل جدید خیلی روشنگر باشد." 

خود تو هیچ ارتباط مستقیمی با این جریان پیدا می‏‌کردی یا این‏که تنها احساس مسئولیتی بود که به خاطر آشنایی پیدا کردن با این روی‏داد پیدا کردی؟

 رویا حکاکیان، نویسنده من اصلاً احساس مسئولیت نداشتم نسبت به این جریان. تنها فکر کردم داستان خیلی قشنگی است!  به آن علاقه‏‌مند شدم، به‏‌خاطر این‏که فکر کردم داستانی است که به لحاظ معیارهای روایتی از هر رمان یا داستان کوتاه جذاب‏‌تر و حتا در سطح قصه‏‌های اسطوره‏‌ای جذاب است. قطعه‏‌های داستان تا پیش از این، هیچ‏گاه کنار هم گذاشته نشده‌ بودند. روایت‏‌هایی که شنیده‌ایم یا از رسانه‌های آلمانی بوده که در آن سال‏ها به‏ شکل محدودی از دیدگاه دستگاه قضایی‏ و سیاسی آلمان به موضوع نگاه می‏‌کردند، یا اینکه هر کسی بر پایهء نوع علاقه‏‌ای که داشته، داستان را دنبال می‏‌کرده است. این نخستین باری است که همه‏ آن تم‏‌های گوناگون که در این داستان به‏‌کار رفته‏‌اند، همه کنار هم بافته شده‏‌اند. البته به زبان فارسی یکی دو کتاب‏ دیگر هم وجود دارد که سعی کرده‏‌اند داستان را مطرح کنند و من از آن‏ها خیلی استفاده کرد‏ه‏‌ام و کتاب‏‌های بسیار مهمی برای کار من بوده‏‌اند. اما به‏‌ویژه در زبان انگلیسی به نوعی که برای خوانندگان قابل دسترسی و دنبال کردن باشد، این داستان پیش‌تر وجود نداشته است. 

به این ترتیب در کتاب "قاتلان قصر فیروزه" ما با یک رمان بر پایه یک داستان واقعی سروکار داریم؟ یا با گزارشی که به شیوه‏‌ای پرکشش، دوباره توصیف شده؟ 

دومی درست است. یعنی داستانی که اینجا مطرح می‏‌شود، یک داستان پرکشش است که تماماً مستند و بر پایه مدارک، اسناد و مصاحبه‏‌هایی است که حدود چهار سال با بیشتر دست‏‌اندرکاران این پرونده تنظیم شده است؛ از دادستان فدرال آلمان گرفته تا ایرانیانی که شاهد ماجرا بوده‌اند و یا به آن علاقه‏‌مند شده بودند. 

تو در آمریکا زندگی می‏‌کنی و این مسئله بیشتر مربوط به ایرانیانی بود که در اروپا و به‏‌ویژه در آلمان ساکن بودند. آیا به اروپا آمدی و جستجو برای پیدا کردن افراد برای مصاحبه را آغاز کردی؟

بله؛ نوشتن این کتاب بیش از چهار سال طول کشید. بیش از ۱۰-۱۲ بار به آلمان سفر کردم و به تناوب گاهی سه هفته، گاهی یک ماه و گاهی چند روز در آن‏جا ماندم. خوشبختانه شانسی که آوردم این بود که بسیاری از آلمانی‏‌هایی که با پرونده در دادگاه سروکار داشتند، با من مصاحبه کردند و بسیاری از مصاحبه‏‌ها با ایرانیان هم برای نخستین بار صورت می‌گرفت.

 با توجه به فاصله‏ زمانی‏ که بین آن سال‏‌ها و الان بود، بازنگریستن به قضیه هم برای آلمانی‏‌ها و هم برای ایرانی‏‌ها، با یک سری درک‏‌ها و تعابیر تازه همراه بود. امیدوارم این‏ها همه کتاب را غنی کرده باشند و فکر می‏‌کنم این‏کار را کرده‏‌اند. 

فکر می‏‌کنی خوانندگان کتاب‏، به‏‌ویژه افرادی که پی‏‌گیر مسایل "ترورهای میکونوس" بوده‏‌اند، چه چیزی از کتاب تو می‏‌گیرند که پیش‏تر در گزارش‏‌ها و روایت‏‌های منتشر شده از میکونوس موجود نبوده است؟ 

بسیاری از چیزهایی که من نوشته‏‌ام در کارهای بسیار ارزنده‏ دیگر مانند فیلم رضا علامه‏‌زاده، کارهای پرویز دستمالچی که یکی از شواهد قتل‌ها بوده، همچنین حمید نوذری و دوستانش که بیش از سه سال، جزییات این داستان را در دادگاه به دقت دنبال کرده‏‌اند ثبت شده است. منتها تفاوتی که این‏جا وجود دارد، این است که من خودم توانستم مثلاً با بعضی شاهدان که تا به‏‌حال کسی به آن‏ها دسترسی نداشته، مانند آقای مصباحی، گفتگو کنم. آقای مصباحی یکی از مهم‏ترین شواهد این دادگاه بود که پس از پایان دادگاه وارد یک برنامه‏ محافظت از شاهدان می‏‌شود و دیگر کسی به او دسترسی پیدا نمی‏‌کند. من با ایشان حدود دو روز و نیم و برای ساعت‏‌ها مصاحبه کردم. همچنین با آقای یورست، دادستان دادگاه و رییس او آقای فوندشتال. خلاصه این گفتگو‌های دست اول است که این کتاب را با همه‏ کتاب‏‌ها و مطالب دیگری که قبلاً وجود داشته، متفاوت می‏‌کند. 

همان‏طور که خودت در آغاز اشاره کردی، این رویداد، یکی از مسائل سیاسی جنجالی سال‏های اخیر ایران است که دیگر چندان از آن صحبت نمی‏‌شود. فکر می‏‌کنی دلیل این موضوع چیست؟ آن را عمدی می‏‌دانی؟ 

من فکر می‏‌کنم ایران کشوری است که وضعیت امروز آن بسیار پرتلاطم است. همه چیز در حال دگرگونی و تلاطم است؛ به‏‌ویژه پس از انتخابات سال ۲۰۰۹ بسیاری از حوادث تاریخی‏ که پیش از آن مقطع اتفاق افتاده، دارد آرام آرام فراموش می‏‌شود. اما در مورد پرونده میکونوس، به اعتقاد من دو سه جنبه قابل توجه است. نخست این که کل این داستان هیچ‏گاه به‏‌درستی در جامعه‏ ایرانی یا جهانی دانسته نشده است. دوم این‏که روندی که پدید آمده، در دفن کردن یک سری رویدادهای تاریخی سی سال گذشته، کاری است که به ما به عنوان یک ملت، ضربه‏ زیادی زده و خواهد زد. اگر قرار است روزی جنبشی برای ایجاد دمکراسی در ایران موفق بشود، بخشی از این موفقیت‏، حتماً بستگی به توانایی این جنبش دارد برای زنده نگه داشتن وقایع مهمی که به آن پیوند دارد. من فکر می‏‌کنم دلیل این‏که مثلاً جنبش حقوق مدنی در آمریکا به‏‌وسیله‏ مارتین لوترکینگ توانست به موفقیت برسد، این بود که او و دیگر رهبران جنبش مدنی در آن زمان در جامعه‏ سیاهان از بابت دردها و تاریخ سیاهان، آگاهی پدید آوردند؛ از لحظه‏‌ای که سیاهان وارد آمریکا شده بودند تا آن زمان. این ایجاد کردن حس همبستگی تاریخی بین خودشان در سال‏های دهه شصت میلادی و بین برده‏‌هایی که حدود ۲۰۰ سال پیش از آن به‏ زور وارد آمریکا شده بودند، بخشی از نقطه قوت این جنبش بود. تاکید زیادی شد که همه آن خاطرات فراموش شده را زنده کنند و جنبش روزشان را به تاریخچه‏‌اش در سراسر آمریکا پیوند دهند. من فکر می‏‌کنم این کار برای هر جنبشی لازم است. برای ما حفظ رویدادهای تاریخی یا بازگویی آنها از زبان خودمان، نه از زبان کسانی که امروز بر ما سلطه دارند، جزو یکی از مهم‏‌ترین و لازم‏‌ترین پایه‌های موفقیت آینده است. 

* ایمیل تهیه‌کننده:pejman@radiozamaneh.com 

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • Reza

    از وجود چنین هم وطنی احساس غرور میکنم.

  • کاربر مهمان

    ‫از ماست که بر ماست ‫چندین سال از صدور حکم دادگاه برلین ( میکو نو س ) مبنی بر محکومیت سران جمهوری اسلا می میگذرد ‫ولی متأسفانه نه از طرف ایرانیان برون مرز و نه ار سوی سران اپوزیسیون کو چکتر ین اقدامی انجام نگرفت، ‫حد اقل میتوانستیم چند وکیل بین المللی استخدام نمائیم۰ سی و سه سال است که دست روی دست گذاشته ایم و تماشاگر جنایات این رژیم بیگانه هستیم ‫‫باشد که نفرین آیندگان بر ما خواهد بود۰ ‫ساسان − سو ئد