ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

اسکار وایلد و انحطاط یک دوران

<p>حسین نوش&zwnj;آذر - پیش از آنکه اسکار وایلد، نویسنده ایرلندی و انگلیسی&zwnj;زبان به شهرت برسد، در کلوب&zwnj;های شبانه و در کافه&zwnj;ها و در مجالس لندن به عنوان یک جوان حاضرجواب و فوق&zwnj;العاده خوش&zwnj;پوش و خوش&zwnj;&zwnj;کلام شهرت داشت. لباس&zwnj;های نامتعارف اما زیبایی که می&zwnj;پوشید، در این محافل یک حادثه به شمار می&zwnj;آمد.</p> <!--break--> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20111205_oscar_wilde_nushazar.mp3"><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_14.jpg" /></a><br /> اسکار وایلد نه تنها نمایشنامه&zwnj;ها، داستان&zwnj;های کوتاه و رمان معروف &quot;تصویر دوریان گری&quot; را آفرید، بلکه شیوه زندگی، رفتار، طرز لباس پوشیدن و چگونگی گفتار و در مجموع چیستی و کیستی&zwnj;اش یک اثر هنری بود. او از طرفداران سرسخت &quot;هنر برای هنر&quot; بود و اعتقاد داشت که هنر و زندگی دو امر کاملاً متمایزند. همچنین آفورویسم&zwnj;ها یا جملات قصاری که از او به یادگار مانده، در تاریخ ادبیات غرب بی&zwnj;همتاست.<br /> &nbsp;</p> <p>در مجموعه برنامه&zwnj;های ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان می&zwnj;رسد، امروز به اسکار وایلد، تصویرگر انحطاط دوران ویکتوریایی و یکی از مهم&zwnj;ترین نویسندگان ایرلند می&zwnj;پردازیم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>مهم&zwnj;ترین نمایشنامه&zwnj;نویس لندن</strong></p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/oscarwnu02.jpg" />اسکار وایلد نمایشنامه&zwnj;نویس بود، اما ماندگارترین اثر او رمان &quot;تصویر دوریان گری&quot; است.</p> </blockquote> <p>اسکار وایلد که در زمان خودش، یعنی در اواسط قرن نوزدهم و در دوران ویکتوریایی از او به عنوان مهم&zwnj;ترین نمایشنامه&zwnj;نویس لندن یاد می&zwnj;کردند، در آغاز، در نمایشنامه&zwnj;نویسی ناکام بود. نخستین نمایشنامه او با عنوان &quot;ورا یا نیهیلیست&zwnj;ها&quot; یک کار ناموفق بود. &quot;سالومه&quot; هم که قرار بود با بازیگر مشهور فرانسوی، سارا برنهارد روی صحنه برود، پس از نخستین تمرین شکست خورد. اما به همان اندازه کمدی &quot;کشوهای لیدی ویندرمر&quot; با اقبال منتقدان و تماشاگران مواجه شد. از آن پس اسکار وایلد پنج نمایشنامه دیگر نوشت و در طی فقط سه سال به مهم&zwnj;ترین نمایشنامه&zwnj;نویس لندن فراز آمد: &quot;یک همسر مطلوب&quot; ۱۱۱ بار روی صحنه آمد و &quot;اهمیت ارنست بودن&quot; هم که درباره تنبلی اشرافزاده&zwnj;های انگلیسی در دوران ویکتوریایی بود، موفقیت بی&zwnj;نظیری برای نویسنده&zwnj;اش به همراه&nbsp;آورد.&nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p>اسکار وایلد یک نویسنده زیباپرست بود و &quot;فرم&quot; را به &quot;محتوا&quot; و &quot;پیام&quot; اثر ترجیح می&zwnj;داد، اما با این حال دیالوگ&zwnj;هایی که می&zwnj;نوشت، چندمعنایی و کنایه&zwnj;آمیز بودند و معمولاً از یک سویه انتقاد اجتماعی تند و تیز اما رندانه هم برخوردار بودند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>آفوریسم&zwnj;های اسکار وایلد</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>اسکار وایلد بیش از آنکه به یک نمایشنامه&zwnj;نویس شهرت داشته باشد، آفوریسم&zwnj;هایش در تاریخ ادبیات غرب شهرت دارد. آفوریسم (کلمات قصار)&nbsp;یک نوع ادبی است و به جملات کوتاهی گفته می&zwnj;شود که به رغم ایجاز و اختصارشان نکات نغزی را در بر دارند. معمولاً در آفوریسم یک طنز ریزبافت هم نهفته است و آن را خواندنی&zwnj;تر می&zwnj;کند. وایلد واقعاً در این نوع ادبی استاد بود. به این نمونه&zwnj;ها توجه کنید:<br /> &nbsp;</p> <p>وقتی جوان بودم فکر می&zwnj;کردم پول مهم&zwnj;ترین چیز است در زندگی. حالا که پیر شده&zwnj;ام، متوجه شده&zwnj;ام که این حقیقت دارد.<br /> &nbsp;</p> <p>در آفوریسم دیگری می&zwnj;گوید:<br /> &nbsp;</p> <p>هر کس که پی یک زن خوب، باتفاهم و زیباست، می&zwnj;بایست در واقع با سه زن ازدواج کند.<br /> &nbsp;</p> <p>و درباره حسادت می&zwnj;نویسد:<br /> &nbsp;</p> <p>از تعداد حاسدانمان به حد توانایی&zwnj;هایمان پی می&zwnj;بریم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>دو سال حبس با اعمال شاقه</strong></p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/oscarwnu04.jpg" />اسکار وایلد متأهل بود و دو فرزند داشت، اما با جوانان زیبارو معاشرت می&zwnj;کرد.</p> </blockquote> <p>رندی و انتقاد تند اسکار وایلد از اخلاق ویکتوریایی و ریاکاری برآمده از آن دشمنی&zwnj;های زیادی را برای او به ارمغان آورد. وایلد متأهل بود و دو فرزند داشت، اما در همان حال تمایلات هم&zwnj;جنس&zwnj;خواهانه هم داشت و همه می&zwnj;دانستند که از معاشرت و آمیزش با مردان جوان لذت می&zwnj;برد. با این&zwnj;حال تا وقتی که به مردی به نام لرد آلفرد داگلاس که او را &quot;بوسی&quot; می&zwnj;نامید، دل نباخته بود، طبقه حاکم هم&zwnj;جنس&zwnj;خواهی او را تحمل می&zwnj;کرد. در دوران ویکتوریایی هم&zwnj;جنس&zwnj;&zwnj;گرایی جرم محسوب می&zwnj;شد و هم&zwnj;جنسگرایان را به شدت مجازات می&zwnj;کردند. کار عشق و عاشقی وایلد با لرد آلفرد داگلاس که بالا گرفت، پدر معشوق که شخص بانفوذی بود، از اسکار وایلد به دادگاه شکایت برد. در سال ۱۸۹۵ دادگاه او را به جرم هم&zwnj;جنسگرایی و انحراف جنسی به دو سال زندان با اعمال شاقه محروم کرد. شهادت چند نوجوان فاحشه و اعتراف لرد آلفرد داگلاس در صدور این حکم تعیین&zwnj;کننده بود. از آن پس ستاره اقبال اسکار وایلد ناگهان&nbsp;افول کرد. نمایشنامه&zwnj;هایش را در تآترهای لندن دیگر اجرا نکردند، کتاب&zwnj;هایش را از روی پیشخوان کتابفروشی&zwnj;ها جمع کردند و کار حتی به آنجا کشبد که روی لوح یادبودی که به افتخار او در دانشگاه آکسفورد نصب کرده بودند، رنگ پاشیدند. <br /> &nbsp;</p> <p>اسکار وایلد که در زندان از نظر جسمانی بسیار آسیب دیده بود و آبرو و حیثیتش را برده بودند، پس از پایان محکومیتش به پاریس مهاجرت کرد. پاریس در سال&zwnj;های پایانی قرن نوزدهم پایتخت هنری جهان بود و یک شهر کاملاً لیبرال به&zwnj;شمار می&zwnj;آمد. وایلد که دست&zwnj;تنگ بود، در شمال پاریس در یک مسافرخانه اقامت گزید و بعد از مدتی در چهل و شش سالگی در اثر مننژیت درگذشت. می&zwnj;گویند اگر در ماه&zwnj;های آخر زندگیش مسافرخانه&zwnj;چی به او کمک نمی&zwnj;کرد، گرسنه می&zwnj;ماند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>تصویر دوریان گری</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>تنها رمانی که از اسکار وایلد به یادگار مانده، اثر درخشانی&zwnj;ست به نام تصویر &quot;دوریان گری&quot;. در این اثر همه دغدغه&zwnj;های فکری و ذهنی اسکار وایلد را بازمی&zwnj;یابیم. موضوع این رمان اخلاق&zwnj;گرایی توأم با ریاکاری، انحطاط یک دوران، برنمودن پیامدهای شهوت&zwnj;رانی و تأکید بیش از حد بر هوای نفس و همچنین در فضیلت لذت&zwnj;جویی یا هدونیسم است.&nbsp;<br /> &nbsp;</p> <blockquote> <p><img alt="" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/oscarwnu03.jpg" />تصویر دوریان گری: زندگی و مرگ، اخلاق&zwnj;گرایی و لذت&zwnj;جویی، همراه با نمایش انحطاط یک دوران</p> </blockquote> <p>هدونیست&zwnj;ها که پیشینه&zwnj;ای بس دراز در تاریخ فلسفه غرب دارند، رهایی از درد و رنج (آتاراکسی) را بالاترین نوع لذت می&zwnj;پندارند. اسکار وایلد در سراسر زندگی&zwnj;اش به جست&zwnj;و&zwnj;جوی بی&zwnj;دردی بود، اما افسوس که سرانجام با درد و محنت جهان را ترک کرد.<br /> &nbsp;</p> <p>در این رمان، دوریان گری با دیدن تصویر خودش بر بوم ناگهان به زیبایی&zwnj;اش پی می&zwnj;برد و همان&zwnj;دم متوجه می&zwnj;شود که زیبایی او گذراست. پس به تصویرش حسادت می&zwnj;ورزد و آرزو می&zwnj;کند که تصویرش به جای او سالخورده شود. این آرزو تحقق پیدا می&zwnj;کند، اما زیبایی جاودانه دوریان گری و لذت&zwnj;جویی و شهوت&zwnj;رانی او پیامدهایی دارد که با مرگ و جنایت پهلو می&zwnj;زند. اسکار وایلد اعتقاد داشت که هنر و جنایت، و به یک معنا زیبایی و زشتی و همچنین اخلاق و بی&zwnj;اخلاقی در پیوند تنگاتنگ با هم قرار دارند. او معتقد بود که هنر، نوعی جنایت است که اشراف&zwnj;زادگان مرتکب می&zwnj;شوند، در حالی&zwnj;که کارگران و اشخاص بی&zwnj;چیز که از دانش و سلیقه بی&zwnj;بهره مانده&zwnj;اند، ناگزیر به جنایت روی می&zwnj;آورند. لرد هنری در این داستان از برخی لحاظ از خصوصیات شخصیتی اسکار وایلد برخوردار است و اوست که سرانجام از راز زیبایی جاودانه دوریان آگاه می&zwnj;شود. در این مسیر خواننده با شیره&zwnj;کش&zwnj;خانه&zwnj;ها، فاحشه&zwnj;خانه&zwnj;ها و کافه&zwnj;های لندن در سال&zwnj;های پایانی قرن نوزدهم و با انحطاط شخصیتی و اخلاقی طبقه اشراف در دوران ویکتوریایی آشنا می&zwnj;شود و با این تمهید نویسنده &quot;انحطاط یک دوران&quot; (دکادنس) را نشان می&zwnj;دهد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>فصل یازدهم این رمان با دیگر فصل&zwnj;های اثر تفاوت دارد. در این فصل وایلد از منظر دانای کل خلاصه&zwnj;ای از زندگی دوریان گری را روایت می&zwnj;کند. اما در باقی فصل&zwnj;های اثر، دانای کل، زمینه را برای شخصیت&zwnj;ها به گونه&zwnj;ای فراهم می&zwnj;آورد که آن&zwnj;ها بتوانند آزادانه کنش داستانی داشته باشند.<br /> &nbsp;</p> <p>اسکار وایلد در این اثر از اندیشه های شیلر، شکسپیر و همچنین عمر خیام بهره برده است. <br /> &nbsp;</p> <p><strong>در همین زمینه:<br /> </strong><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/3511">:: مجموعه برنامه&zwnj;های ادبیات غرب در ده دقیقه در دفتر خاک، رادیو زمانه::</a><br /> <br /> &nbsp;</p>

حسین نوش‌آذر - پیش از آنکه اسکار وایلد، نویسنده ایرلندی و انگلیسی‌زبان به شهرت برسد، در کلوب‌های شبانه و در کافه‌ها و در مجالس لندن به عنوان یک جوان حاضرجواب و فوق‌العاده خوش‌پوش و خوش‌‌کلام شهرت داشت. لباس‌های نامتعارف اما زیبایی که می‌پوشید، در این محافل یک حادثه به شمار می‌آمد.


اسکار وایلد نه تنها نمایشنامه‌ها، داستان‌های کوتاه و رمان معروف "تصویر دوریان گری" را آفرید، بلکه شیوه زندگی، رفتار، طرز لباس پوشیدن و چگونگی گفتار و در مجموع چیستی و کیستی‌اش یک اثر هنری بود. او از طرفداران سرسخت "هنر برای هنر" بود و اعتقاد داشت که هنر و زندگی دو امر کاملاً متمایزند. همچنین آفورویسم‌ها یا جملات قصاری که از او به یادگار مانده، در تاریخ ادبیات غرب بی‌همتاست.
 

در مجموعه برنامه‌های ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان می‌رسد، امروز به اسکار وایلد، تصویرگر انحطاط دوران ویکتوریایی و یکی از مهم‌ترین نویسندگان ایرلند می‌پردازیم.

مهم‌ترین نمایشنامه‌نویس لندن

اسکار وایلد نمایشنامه‌نویس بود، اما ماندگارترین اثر او رمان "تصویر دوریان گری" است.

اسکار وایلد که در زمان خودش، یعنی در اواسط قرن نوزدهم و در دوران ویکتوریایی از او به عنوان مهم‌ترین نمایشنامه‌نویس لندن یاد می‌کردند، در آغاز، در نمایشنامه‌نویسی ناکام بود. نخستین نمایشنامه او با عنوان "ورا یا نیهیلیست‌ها" یک کار ناموفق بود. "سالومه" هم که قرار بود با بازیگر مشهور فرانسوی، سارا برنهارد روی صحنه برود، پس از نخستین تمرین شکست خورد. اما به همان اندازه کمدی "کشوهای لیدی ویندرمر" با اقبال منتقدان و تماشاگران مواجه شد. از آن پس اسکار وایلد پنج نمایشنامه دیگر نوشت و در طی فقط سه سال به مهم‌ترین نمایشنامه‌نویس لندن فراز آمد: "یک همسر مطلوب" ۱۱۱ بار روی صحنه آمد و "اهمیت ارنست بودن" هم که درباره تنبلی اشرافزاده‌های انگلیسی در دوران ویکتوریایی بود، موفقیت بی‌نظیری برای نویسنده‌اش به همراه آورد. 

اسکار وایلد یک نویسنده زیباپرست بود و "فرم" را به "محتوا" و "پیام" اثر ترجیح می‌داد، اما با این حال دیالوگ‌هایی که می‌نوشت، چندمعنایی و کنایه‌آمیز بودند و معمولاً از یک سویه انتقاد اجتماعی تند و تیز اما رندانه هم برخوردار بودند.

آفوریسم‌های اسکار وایلد

اسکار وایلد بیش از آنکه به یک نمایشنامه‌نویس شهرت داشته باشد، آفوریسم‌هایش در تاریخ ادبیات غرب شهرت دارد. آفوریسم (کلمات قصار) یک نوع ادبی است و به جملات کوتاهی گفته می‌شود که به رغم ایجاز و اختصارشان نکات نغزی را در بر دارند. معمولاً در آفوریسم یک طنز ریزبافت هم نهفته است و آن را خواندنی‌تر می‌کند. وایلد واقعاً در این نوع ادبی استاد بود. به این نمونه‌ها توجه کنید:
 

وقتی جوان بودم فکر می‌کردم پول مهم‌ترین چیز است در زندگی. حالا که پیر شده‌ام، متوجه شده‌ام که این حقیقت دارد.
 

در آفوریسم دیگری می‌گوید:
 

هر کس که پی یک زن خوب، باتفاهم و زیباست، می‌بایست در واقع با سه زن ازدواج کند.
 

و درباره حسادت می‌نویسد:
 

از تعداد حاسدانمان به حد توانایی‌هایمان پی می‌بریم.

دو سال حبس با اعمال شاقه

اسکار وایلد متأهل بود و دو فرزند داشت، اما با جوانان زیبارو معاشرت می‌کرد.

رندی و انتقاد تند اسکار وایلد از اخلاق ویکتوریایی و ریاکاری برآمده از آن دشمنی‌های زیادی را برای او به ارمغان آورد. وایلد متأهل بود و دو فرزند داشت، اما در همان حال تمایلات هم‌جنس‌خواهانه هم داشت و همه می‌دانستند که از معاشرت و آمیزش با مردان جوان لذت می‌برد. با این‌حال تا وقتی که به مردی به نام لرد آلفرد داگلاس که او را "بوسی" می‌نامید، دل نباخته بود، طبقه حاکم هم‌جنس‌خواهی او را تحمل می‌کرد. در دوران ویکتوریایی هم‌جنس‌‌گرایی جرم محسوب می‌شد و هم‌جنسگرایان را به شدت مجازات می‌کردند. کار عشق و عاشقی وایلد با لرد آلفرد داگلاس که بالا گرفت، پدر معشوق که شخص بانفوذی بود، از اسکار وایلد به دادگاه شکایت برد. در سال ۱۸۹۵ دادگاه او را به جرم هم‌جنسگرایی و انحراف جنسی به دو سال زندان با اعمال شاقه محروم کرد. شهادت چند نوجوان فاحشه و اعتراف لرد آلفرد داگلاس در صدور این حکم تعیین‌کننده بود. از آن پس ستاره اقبال اسکار وایلد ناگهان افول کرد. نمایشنامه‌هایش را در تآترهای لندن دیگر اجرا نکردند، کتاب‌هایش را از روی پیشخوان کتابفروشی‌ها جمع کردند و کار حتی به آنجا کشبد که روی لوح یادبودی که به افتخار او در دانشگاه آکسفورد نصب کرده بودند، رنگ پاشیدند.
 

اسکار وایلد که در زندان از نظر جسمانی بسیار آسیب دیده بود و آبرو و حیثیتش را برده بودند، پس از پایان محکومیتش به پاریس مهاجرت کرد. پاریس در سال‌های پایانی قرن نوزدهم پایتخت هنری جهان بود و یک شهر کاملاً لیبرال به‌شمار می‌آمد. وایلد که دست‌تنگ بود، در شمال پاریس در یک مسافرخانه اقامت گزید و بعد از مدتی در چهل و شش سالگی در اثر مننژیت درگذشت. می‌گویند اگر در ماه‌های آخر زندگیش مسافرخانه‌چی به او کمک نمی‌کرد، گرسنه می‌ماند.

تصویر دوریان گری

تنها رمانی که از اسکار وایلد به یادگار مانده، اثر درخشانی‌ست به نام تصویر "دوریان گری". در این اثر همه دغدغه‌های فکری و ذهنی اسکار وایلد را بازمی‌یابیم. موضوع این رمان اخلاق‌گرایی توأم با ریاکاری، انحطاط یک دوران، برنمودن پیامدهای شهوت‌رانی و تأکید بیش از حد بر هوای نفس و همچنین در فضیلت لذت‌جویی یا هدونیسم است. 
 

تصویر دوریان گری: زندگی و مرگ، اخلاق‌گرایی و لذت‌جویی، همراه با نمایش انحطاط یک دوران

هدونیست‌ها که پیشینه‌ای بس دراز در تاریخ فلسفه غرب دارند، رهایی از درد و رنج (آتاراکسی) را بالاترین نوع لذت می‌پندارند. اسکار وایلد در سراسر زندگی‌اش به جست‌و‌جوی بی‌دردی بود، اما افسوس که سرانجام با درد و محنت جهان را ترک کرد.
 

در این رمان، دوریان گری با دیدن تصویر خودش بر بوم ناگهان به زیبایی‌اش پی می‌برد و همان‌دم متوجه می‌شود که زیبایی او گذراست. پس به تصویرش حسادت می‌ورزد و آرزو می‌کند که تصویرش به جای او سالخورده شود. این آرزو تحقق پیدا می‌کند، اما زیبایی جاودانه دوریان گری و لذت‌جویی و شهوت‌رانی او پیامدهایی دارد که با مرگ و جنایت پهلو می‌زند. اسکار وایلد اعتقاد داشت که هنر و جنایت، و به یک معنا زیبایی و زشتی و همچنین اخلاق و بی‌اخلاقی در پیوند تنگاتنگ با هم قرار دارند. او معتقد بود که هنر، نوعی جنایت است که اشراف‌زادگان مرتکب می‌شوند، در حالی‌که کارگران و اشخاص بی‌چیز که از دانش و سلیقه بی‌بهره مانده‌اند، ناگزیر به جنایت روی می‌آورند. لرد هنری در این داستان از برخی لحاظ از خصوصیات شخصیتی اسکار وایلد برخوردار است و اوست که سرانجام از راز زیبایی جاودانه دوریان آگاه می‌شود. در این مسیر خواننده با شیره‌کش‌خانه‌ها، فاحشه‌خانه‌ها و کافه‌های لندن در سال‌های پایانی قرن نوزدهم و با انحطاط شخصیتی و اخلاقی طبقه اشراف در دوران ویکتوریایی آشنا می‌شود و با این تمهید نویسنده "انحطاط یک دوران" (دکادنس) را نشان می‌دهد.

فصل یازدهم این رمان با دیگر فصل‌های اثر تفاوت دارد. در این فصل وایلد از منظر دانای کل خلاصه‌ای از زندگی دوریان گری را روایت می‌کند. اما در باقی فصل‌های اثر، دانای کل، زمینه را برای شخصیت‌ها به گونه‌ای فراهم می‌آورد که آن‌ها بتوانند آزادانه کنش داستانی داشته باشند.
 

اسکار وایلد در این اثر از اندیشه های شیلر، شکسپیر و همچنین عمر خیام بهره برده است.
 

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • نگین

    <p>ای کاش به جای آفوریسم از برابرهای قدیم وجدید آن مانند کلمات قصار یاگزین گویه استفاده شود.</p> <p>------------------------------------------</p> <p>در فرهنگ اصطلاحات ادبی از خانم سیما داد، آفوریسم را به&nbsp;کلمات قصار ترجمه کرده&zwnj;اند. ما هم همان را در متن همراه با آفوریسم آوردیم. &quot;گزین&zwnj;گویه&quot; کلمه زیبایی&zwnj;ست. اما به اندازه کافی گویا نیست. مثل این است که بخواهیم &quot;رمان&quot; را ترجمه کنیم. به هر جهت سپاسگزارم از شما.<br /> حسین نوش&zwnj;آذر<br /> &nbsp;</p>

  • کاربر مهمان

    بسیار مفید بود و سپاس