ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ماکسیم گورکی، ادبیات و انسانیت

<p>حسین نوش&zwnj;آذر- انسان&zwnj;های محروم و ندار در مرکز آثار ماکسیم گورکی قرار دارند. او با واقع&zwnj;گرایی و با توجه به شخصیت&zwnj;هایی که از میان رعیت&zwnj;ها و کارگران و بی&zwnj;چیزان جامعه انتخاب می&zwnj;کرد، موفق شد شیوه تازه&zwnj;ای در ادبیات داستانی جهان ابداع کند.</p> <!--break--> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20120110_maxim_gorki_nushazar.mp3"><img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_14.jpg" /></a></p> <p>نظریه &quot;رئالیسم سوسیالیستی&quot; در ادبیات، هم وظیفه نویسنده را به&zwnj;روشنی تعریف کرده و هم اینکه انتظاراتش از یک اثر ادبی را مشخص کرده است. بر اساس این نظریه اثر ادبی فی&zwnj;نفسه فاقد ارزش است، بلکه بیش از آنکه یک پدیده به اصطلاح &quot;قائم به ذات&quot; به شمار آید، یعنی به خودی خود قابل تأمل باشد، می&zwnj;بایست در خدمت به جامعه قرار داشته باشد و خوانندگان را بر اساس آموزه&zwnj;های مارکسیسم تربیت کند و پرورش دهد. <br /> &nbsp;</p> <p>رئالیسم سوسیالیستی سال&zwnj;های دراز است که منسوخ شده، اما در ایران، در سال&zwnj;های پیش از انقلاب طرفدارانی داشت و بحث&zwnj;های بسیاری پیرامون آن درمی&zwnj;گرفت. در سال&zwnj;های بعد از انقلاب، ادبیات دولتی که آن را با عنوان &quot;ادبیات دفاع مقدس&quot; می&zwnj;شناسیم، رونق گرفت. ادبیات &quot;دفاع مقدس&quot; و اصولاً هنر و ادبیات دولتی از هر نوعش با رئالیسم سوسیالیستی خویشاوند است. هر دو از یک سویه ایدئولوژیک برخوردارند و هر دو از اثر انتظار دارند تبلیغی باشد و به تثبیت پایه&zwnj;های قدرت سیاسی کمک کند.<br /> &nbsp;</p> <p>در مجموعه برنامه&zwnj;های ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان می&zwnj;رسد، امروز به ماکسیم گورکی که با چخوف در یک زمان می&zwnj;زیست، و مانند او عدالتخواه بود، اما برخلاف چخوف به انقلاب اعتقاد داشت می&zwnj;پردازیم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>گورکی، یک نویسنده خودساخته و خودآموخته</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>گورکی که در اصل آلکس پشکوف نام داشت در خانواده&zwnj;ای فقیر پرورش پیدا کرده بود. پس از مرگ مادرش، پدربزرگش سرپرستی&zwnj;اش را به عهده گرفت و او را واداشت که در سنین نوجوانی به عنوان کارگر روزمزد کار کند. در سال ۱۸۸۴ گورکی تلاش کرد وارد داشگاه شهر کازان شود، اما موفق نشد. با این&zwnj;حال این تلاش ناموفق از برخی لحاظ سرنوشت و اندیشه او را دگرگون کرد. در این شهر بود که گورکی برای نخستین بار با اندیشه&zwnj;های انقلابی آشنا شد. او مدام مطالعه می&zwnj;کرد و بر دانشش می&zwnj;افزود. اما او را به دانشگاه راه نداده بودند و ازین نظر که فاصله&zwnj;ای بین او و دیگر دانشجویان بود، به شدت رنج می&zwnj;برد.</p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p><img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/gorkimanu02.jpg" />&quot;مادر&quot; که از کتاب&zwnj;های بالینی جوانان چپ در سال&zwnj;های انقلاب ایران به&zwnj;شمار می&zwnj;آمد، بی&zwnj;تردید شاهکار گورکی&zwnj;ست.</p> </blockquote> <p>&nbsp;</p> <p>گورکی با توجه به آسیب&zwnj;های روحی که در کودکی و نوجوانی متحمل شده بود، از افسردگی رنج می&zwnj;برد. بیماری او آن&zwnj;قدر جدی بود که در سال ۱۸۸۷ تلاش کرد خودکشی کند. این تلاش هم ناکام ماند و تنها فایده&zwnj;ای که برای او داشت این بود که ریه&zwnj;اش آسیب دید و به بیماری سل که در آن زمان شیوع داشت، مبتلا شد. در این مدت فعالیت&zwnj;های انقلابی&zwnj;اش آشکار شده بود و پلیس تزار متوجه&zwnj;اش شده بود. برای همین گورکی تصمیم گرفت به سفر برود. او پای پیاده بخشی از روسیه را درنوردید و در تفلیس با یک حلقه انقلابی آشنا شد. آن&zwnj;ها بودند که به گورکی پیشنهاد دادند که دیده&zwnj;ها و شنیده&zwnj;هایش را در کتابی ثبت کند. چنین بود که او در سال ۱۸۹۲ یک داستان کوتاه نوشت و در یک روزنامه شهرستانی بی&zwnj;اهمیت به نام کاوکاز منتشر کرد. او این داستان را با نام مستعار گورکی که به معنای &quot;تلخ&quot; یا &quot;تلخ&zwnj;کام&quot; است، انتشار داد. <br /> &nbsp;</p> <p>می&zwnj;گویند با داستانی به نام &quot;چلکاش&quot; گورکی به شهرت رسید. من این داستان را نخوانده&zwnj;ام. اما نخستین رمان او &quot;فوما گوردیف&quot; از هر نظر یک رمان انقلابی&zwnj;ست. گورگی در این رمان از دریچه چشم یک سرمایه&zwnj;دار به نام &quot;فوما گوردیف&quot; طرحی از فروپاشی جامعه فئودالی روسیه پیش از انقلاب اکتبر به دست می&zwnj;دهد. گورکی بر خلاف تصور همگانی با سرمایه&zwnj;داران نوکیسه از کودکی به خوبی آشنایی داشت و این شناخت از شخصیت&zwnj;پردازی &quot;فوما گوردیف&quot; به خوبی پیداست. با این&zwnj;حال مهم&zwnj;ترین شخصیت این کتاب، ضد قهرمان این اثر، بازرگانی به نام ماژاکین است که به مادیگرایی اعتقاد دارد و &quot;فوما گوردیف&quot; با نظرات او موافقتی ندارد. این ضدیت در بستر فروپاشی فئودالیسم، داستان را به&zwnj;خوبی پیش می&zwnj;برد.<br /> &nbsp;</p> <p>&quot;سرود مرغ طوفان&quot; اما از نظر تأثیرگذاری در حلقه&zwnj;های انقلابی در روسیه مهم&zwnj;ترین اثر گورکی به&zwnj;شمار می&zwnj;آید. او در سن پترزبورگ در تظاهراتی شرکت کرد. پلیس این تظاهرات را به خون کشید و پس از این واقعه بود که گورکی &quot;سرود مرغ طوفان&quot; را نوشت. او در تصویرپردازی&zwnj;هایی که از طریق اشعار انقلابی فارسی برای ما آشناست، حلقه&zwnj;های انقلابی را برانگیخت و این کتاب به&zwnj;زودی به کتاب بالینی انقلابیون بدل گشت.<br /> &nbsp;</p> <p>&quot;مادر&quot; که از کتاب&zwnj;های بالینی جوانان چپ در سال&zwnj;های انقلاب ایران به&zwnj;شمار می&zwnj;آمد، بی&zwnj;تردید شاهکار گورکی&zwnj;ست. این داستان ماجرای یک جوان انقلابی&zwnj;ست به نام پاول ولاسف. مادر او ابتدا نگران فرزندش است، اما به&zwnj;تدریج به عقاید انقلابی او می&zwnj;گرود و کم کم از یک شناخت سیاسی برخوردار می&zwnj;شود، به حزب کمونیست می&zwnj;پیوندد و راه فرزندش را ادامه می&zwnj;دهد. بی&zwnj;تردید برای یک نوجوان انقلابی که به مادرش وابسته است، این موضوع می&zwnj;تواند بسیار وسوسه&zwnj;انگیز باشد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>گورکی، یک نویسنده معترض </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>پس از پیروزی انقلاب گورکی به هیچ&zwnj;وجه خود را با لنین همسو نکرد. او تلاش می&zwnj;کرد از منافع روشنفکران، هنرمندان و نویسندگان که از گرسنگی رنج می&zwnj;بردند حمایت کند. لنین که از نفوذ معنوی گورکی اطلاع داشت و می&zwnj;ترسید او موفق شود حلقه&zwnj;ای از نویسندگان مخالف را بسیج کند، دستور داد گورکی را بازداشت کنند و به او تفهیم کرد که بهتر است برای مداوای بیماری سل به خارج سفر کند. <br /> گورکی یک نویسنده معترض بود و مانند هر نویسنده عدالتخواه دیگری، پس از پیروزی انقلاب به قدرت حاکم روی خوش نشان نداد. این موضوع از این نظر اهمیت دارد که می&zwnj;بینیم در ایران اسلامی از آل&zwnj;احمد بارها ستایش کرده&zwnj;اند و نه تنها خیابانی را به نام او کرده اند، بلکه یک جایزه دولتی را هم به نام او رقم زده&zwnj;اند. غافل از آنکه تردیدی نیست که اگر آل&zwnj;احمد زنده می&zwnj;ماند و پیروزی انقلاب را به چشم می&zwnj;دید، قطعاً با سرکوب آزادی و اندیشه مقابله می&zwnj;کرد و چه بسا در همان بهار آزادی او را هم مانند غلامحسین ساعدی به تبعید می&zwnj;فرستادند.<br /> &nbsp;</p> <p>باری، سرنوشت گورکی هم تبعید بود. او از سال ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۱ در اروپا به&zwnj;سر برد. در سال ۱۹۳۱ وقتی که پایه&zwnj;های قدرت سیاسی در روسیه تثبیت شد، از او دعوت کردند به روسیه بازگردد. به او مدال افتخار دادند و او را به ریاست کانون نویسندگان برگزیدند. در این دوران بود که گورکی نظریه رئالیسم سوسیالیستی را تدوین کرد. می&zwnj;بینیم که عقاید انقلابی در سالخوردگی چگونه فروکش می&zwnj;کند و چگونه است که فرد وقتی به مرگ نزدیک می&zwnj;شود، با احتیاط عمل می&zwnj;کند و چه بسا دست از اعتراض و مخالفت بردارد. در هر حال گورکی در سال&zwnj;های پایانی زندگانی&zwnj;اش آرامش و قرار پیدا کرد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>شصت&zwnj;سالگی او را با شکوه هر چه تمامتر جشن گرفتند و نهادها و کتابخانه&zwnj;های بی&zwnj;شماری را به نام او کردند. ازین نظر بخت با گورکی بود و دست&zwnj;کم در غربت دق نکرد و مانند شاعران زبده&zwnj;ای همچون ماندلشتام در سیبری استخوان&zwnj;هایش از سرما نترکید. تاوان این خوش&zwnj;اقبالی این است که امروزه دیگر کمتر کسی از کورکی یاد می&zwnj;کند، و این تقدیر همه نویسندگان ایدئولوژیک است: تا وقتی ایدئولوژی حکومت می&zwnj;کند از نعمت و ثروت و شهرت برخوردارند، اما آثار آن&zwnj;ها نخواهد ماند و نسل&zwnj;های بعدی نسبت به آنان بی&zwnj;تفاوت خواهند بود.<br /> &nbsp;</p> <p>در همین زمینه:<br /> <a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/3511"> ::مجموعه برنامه&zwnj;های ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه::</a></p> <p>&nbsp;</p> <p><u><img align="absBottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/VI.gif" />برای آشنایی با موضوع این برنامه می&zwnj;توانید ویدیو کوتاه زیر را تماشا کنید:</u><br /> &nbsp;</p>

حسین نوش‌آذر- انسان‌های محروم و ندار در مرکز آثار ماکسیم گورکی قرار دارند. او با واقع‌گرایی و با توجه به شخصیت‌هایی که از میان رعیت‌ها و کارگران و بی‌چیزان جامعه انتخاب می‌کرد، موفق شد شیوه تازه‌ای در ادبیات داستانی جهان ابداع کند.

نظریه "رئالیسم سوسیالیستی" در ادبیات، هم وظیفه نویسنده را به‌روشنی تعریف کرده و هم اینکه انتظاراتش از یک اثر ادبی را مشخص کرده است. بر اساس این نظریه اثر ادبی فی‌نفسه فاقد ارزش است، بلکه بیش از آنکه یک پدیده به اصطلاح "قائم به ذات" به شمار آید، یعنی به خودی خود قابل تأمل باشد، می‌بایست در خدمت به جامعه قرار داشته باشد و خوانندگان را بر اساس آموزه‌های مارکسیسم تربیت کند و پرورش دهد.
 

رئالیسم سوسیالیستی سال‌های دراز است که منسوخ شده، اما در ایران، در سال‌های پیش از انقلاب طرفدارانی داشت و بحث‌های بسیاری پیرامون آن درمی‌گرفت. در سال‌های بعد از انقلاب، ادبیات دولتی که آن را با عنوان "ادبیات دفاع مقدس" می‌شناسیم، رونق گرفت. ادبیات "دفاع مقدس" و اصولاً هنر و ادبیات دولتی از هر نوعش با رئالیسم سوسیالیستی خویشاوند است. هر دو از یک سویه ایدئولوژیک برخوردارند و هر دو از اثر انتظار دارند تبلیغی باشد و به تثبیت پایه‌های قدرت سیاسی کمک کند.
 

در مجموعه برنامه‌های ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان می‌رسد، امروز به ماکسیم گورکی که با چخوف در یک زمان می‌زیست، و مانند او عدالتخواه بود، اما برخلاف چخوف به انقلاب اعتقاد داشت می‌پردازیم.

گورکی، یک نویسنده خودساخته و خودآموخته

گورکی که در اصل آلکس پشکوف نام داشت در خانواده‌ای فقیر پرورش پیدا کرده بود. پس از مرگ مادرش، پدربزرگش سرپرستی‌اش را به عهده گرفت و او را واداشت که در سنین نوجوانی به عنوان کارگر روزمزد کار کند. در سال ۱۸۸۴ گورکی تلاش کرد وارد داشگاه شهر کازان شود، اما موفق نشد. با این‌حال این تلاش ناموفق از برخی لحاظ سرنوشت و اندیشه او را دگرگون کرد. در این شهر بود که گورکی برای نخستین بار با اندیشه‌های انقلابی آشنا شد. او مدام مطالعه می‌کرد و بر دانشش می‌افزود. اما او را به دانشگاه راه نداده بودند و ازین نظر که فاصله‌ای بین او و دیگر دانشجویان بود، به شدت رنج می‌برد.

"مادر" که از کتاب‌های بالینی جوانان چپ در سال‌های انقلاب ایران به‌شمار می‌آمد، بی‌تردید شاهکار گورکی‌ست.

گورکی با توجه به آسیب‌های روحی که در کودکی و نوجوانی متحمل شده بود، از افسردگی رنج می‌برد. بیماری او آن‌قدر جدی بود که در سال ۱۸۸۷ تلاش کرد خودکشی کند. این تلاش هم ناکام ماند و تنها فایده‌ای که برای او داشت این بود که ریه‌اش آسیب دید و به بیماری سل که در آن زمان شیوع داشت، مبتلا شد. در این مدت فعالیت‌های انقلابی‌اش آشکار شده بود و پلیس تزار متوجه‌اش شده بود. برای همین گورکی تصمیم گرفت به سفر برود. او پای پیاده بخشی از روسیه را درنوردید و در تفلیس با یک حلقه انقلابی آشنا شد. آن‌ها بودند که به گورکی پیشنهاد دادند که دیده‌ها و شنیده‌هایش را در کتابی ثبت کند. چنین بود که او در سال ۱۸۹۲ یک داستان کوتاه نوشت و در یک روزنامه شهرستانی بی‌اهمیت به نام کاوکاز منتشر کرد. او این داستان را با نام مستعار گورکی که به معنای "تلخ" یا "تلخ‌کام" است، انتشار داد.
 

می‌گویند با داستانی به نام "چلکاش" گورکی به شهرت رسید. من این داستان را نخوانده‌ام. اما نخستین رمان او "فوما گوردیف" از هر نظر یک رمان انقلابی‌ست. گورگی در این رمان از دریچه چشم یک سرمایه‌دار به نام "فوما گوردیف" طرحی از فروپاشی جامعه فئودالی روسیه پیش از انقلاب اکتبر به دست می‌دهد. گورکی بر خلاف تصور همگانی با سرمایه‌داران نوکیسه از کودکی به خوبی آشنایی داشت و این شناخت از شخصیت‌پردازی "فوما گوردیف" به خوبی پیداست. با این‌حال مهم‌ترین شخصیت این کتاب، ضد قهرمان این اثر، بازرگانی به نام ماژاکین است که به مادیگرایی اعتقاد دارد و "فوما گوردیف" با نظرات او موافقتی ندارد. این ضدیت در بستر فروپاشی فئودالیسم، داستان را به‌خوبی پیش می‌برد.
 

"سرود مرغ طوفان" اما از نظر تأثیرگذاری در حلقه‌های انقلابی در روسیه مهم‌ترین اثر گورکی به‌شمار می‌آید. او در سن پترزبورگ در تظاهراتی شرکت کرد. پلیس این تظاهرات را به خون کشید و پس از این واقعه بود که گورکی "سرود مرغ طوفان" را نوشت. او در تصویرپردازی‌هایی که از طریق اشعار انقلابی فارسی برای ما آشناست، حلقه‌های انقلابی را برانگیخت و این کتاب به‌زودی به کتاب بالینی انقلابیون بدل گشت.
 

"مادر" که از کتاب‌های بالینی جوانان چپ در سال‌های انقلاب ایران به‌شمار می‌آمد، بی‌تردید شاهکار گورکی‌ست. این داستان ماجرای یک جوان انقلابی‌ست به نام پاول ولاسف. مادر او ابتدا نگران فرزندش است، اما به‌تدریج به عقاید انقلابی او می‌گرود و کم کم از یک شناخت سیاسی برخوردار می‌شود، به حزب کمونیست می‌پیوندد و راه فرزندش را ادامه می‌دهد. بی‌تردید برای یک نوجوان انقلابی که به مادرش وابسته است، این موضوع می‌تواند بسیار وسوسه‌انگیز باشد.

گورکی، یک نویسنده معترض

پس از پیروزی انقلاب گورکی به هیچ‌وجه خود را با لنین همسو نکرد. او تلاش می‌کرد از منافع روشنفکران، هنرمندان و نویسندگان که از گرسنگی رنج می‌بردند حمایت کند. لنین که از نفوذ معنوی گورکی اطلاع داشت و می‌ترسید او موفق شود حلقه‌ای از نویسندگان مخالف را بسیج کند، دستور داد گورکی را بازداشت کنند و به او تفهیم کرد که بهتر است برای مداوای بیماری سل به خارج سفر کند.
گورکی یک نویسنده معترض بود و مانند هر نویسنده عدالتخواه دیگری، پس از پیروزی انقلاب به قدرت حاکم روی خوش نشان نداد. این موضوع از این نظر اهمیت دارد که می‌بینیم در ایران اسلامی از آل‌احمد بارها ستایش کرده‌اند و نه تنها خیابانی را به نام او کرده اند، بلکه یک جایزه دولتی را هم به نام او رقم زده‌اند. غافل از آنکه تردیدی نیست که اگر آل‌احمد زنده می‌ماند و پیروزی انقلاب را به چشم می‌دید، قطعاً با سرکوب آزادی و اندیشه مقابله می‌کرد و چه بسا در همان بهار آزادی او را هم مانند غلامحسین ساعدی به تبعید می‌فرستادند.
 

باری، سرنوشت گورکی هم تبعید بود. او از سال ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۱ در اروپا به‌سر برد. در سال ۱۹۳۱ وقتی که پایه‌های قدرت سیاسی در روسیه تثبیت شد، از او دعوت کردند به روسیه بازگردد. به او مدال افتخار دادند و او را به ریاست کانون نویسندگان برگزیدند. در این دوران بود که گورکی نظریه رئالیسم سوسیالیستی را تدوین کرد. می‌بینیم که عقاید انقلابی در سالخوردگی چگونه فروکش می‌کند و چگونه است که فرد وقتی به مرگ نزدیک می‌شود، با احتیاط عمل می‌کند و چه بسا دست از اعتراض و مخالفت بردارد. در هر حال گورکی در سال‌های پایانی زندگانی‌اش آرامش و قرار پیدا کرد.

شصت‌سالگی او را با شکوه هر چه تمامتر جشن گرفتند و نهادها و کتابخانه‌های بی‌شماری را به نام او کردند. ازین نظر بخت با گورکی بود و دست‌کم در غربت دق نکرد و مانند شاعران زبده‌ای همچون ماندلشتام در سیبری استخوان‌هایش از سرما نترکید. تاوان این خوش‌اقبالی این است که امروزه دیگر کمتر کسی از کورکی یاد می‌کند، و این تقدیر همه نویسندگان ایدئولوژیک است: تا وقتی ایدئولوژی حکومت می‌کند از نعمت و ثروت و شهرت برخوردارند، اما آثار آن‌ها نخواهد ماند و نسل‌های بعدی نسبت به آنان بی‌تفاوت خواهند بود.
 

برای آشنایی با موضوع این برنامه می‌توانید ویدیو کوتاه زیر را تماشا کنید:
 

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    <p>انقدر ناشایست برخورد نکنید فروپاشی شوروی وحاکمیت جمهوری اسلامی و سیستم سرمایداری کشورهای صنعتی هیچ کدام راغب به این نوع ادبیات ندارند .</p>