ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

قاسم شعله‌سعدی و خطر فلج شدن در زندان اوین

<div dir="RTL">وضعیت وخیم جسمی یک زندانی سیاسی سرشناس در ایران، قاسم شعله&rlm;سعدی، که در آستانه&rlm; فلج شدن از گردن به پایین قرار دارد، نمونه&rlm;ای است از آن&rlm;چه بر زندانیان سیاسی در حال حاضر، در جمهوری اسلامی می&rlm;گذرد.</div> <!--break--> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">قاسم شعله&rlm;سعدی استاد حقوق بین&rlm;الملل دانشکده&rlm; حقوق دانشگاه تهران، دوبار نماینده&rlm; مجلس شورای اسلامی از شیراز- &nbsp;در دوره&rlm;های سوم و چهارم - و نامزد انتخابات دو سال پیش ریاست جمهوری نیز بود که صلاحیت وی برای نامزدی از سوی شورای نگهبان رد شد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">شعله&zwnj;سعدی&nbsp; از فروردین ماه سال جاری در بند ۳۵۰ زندان اوین زندانی است و به گزارش برخی از سایتهای حقوق بشری، به دلیل عدم رسیدگی&nbsp; پزشکی در زندان و عدم انجام عمل جراحی لازم در ناحیه&rlm; گردن و نخاع، در آستانه&rlm; فلج از ناحیه&rlm; گردن به پایین قرار دارد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20120109_PMI_sholehsadi.mp3"><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon.jpg" /></a></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">برای اطلاع بیشتر از وضعیت کنونی دکتر قاسم شعله&rlm;سعدی، از آقای جواد شعله&rlm;سعدی، پسر ایشان که دانشجوی رشته&rlm;ی حقوق در پاریس هستند، گفت&zwnj;وگو کرده ام.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>آخرین وضعیت جسمی آقای قاسم&rlm; شعله&rlm;سعدی که وخیم گزارش شده، چگونه است؟</b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">هما&rlm;ن&rlm;طور که شما اشاره کردید، وضعیت سلامتی و جسمی ایشان اصلا مناسب نیست. پدرم بعد از نامه&rlm; سرگشاده&rlm;ای که چند سال پیش [در سال ۲۰۰۳] به آقای خامنه&rlm;ای نوشتند، بازداشت شدند که طی آن مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و بر اثر آن، از ناحیه&rlm; نخاع گردن شدیدا دچار آسیب&rlm;دیدگی شدند و مقدار زیادی از بافت نخاعی ایشان در ناحیه&rlm; گردن به&rlm;صورت برگشت&rlm;ناپذیری از بین رفته است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">این ضایعات نخاعی هم&rlm;اکنون روی دست ایشان اثر گذاشته و دست چپ&rlm;شان حس&rlm;&zwnj;اش را از دست داده است و این شروعی است برای فلج شدن تمام اعضای بدن.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>چرا اجازه نمی&rlm;دهند که عمل جراحی صورت بگیرد؟</b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">ما این مسئله را خیلی پی&rlm;گیری کردیم. متأسفانه شرایطی که بر ایران حاکم است، این مسائل را مقداری پیچیده و سخت می&rlm;کند. پدرم درست قبل از این&rlm;که بار آخر بازداشت بشوند، قرار بود تحت عمل جراحی قرار بگیرند. اما متأسفانه بازداشت شدند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">ما پی&rlm;گیری زیادی کردیم که ایشان شدیداً و به صورت اورژانس به عمل جراحی احتیاج دارند و بر اثر پی&rlm;گیری&rlm;های ما و خودشان از داخل زندان، چندین بار از طرف پزشکی قانونی و پزشک&rlm;هایی که با وزارت اطلاعات کار می&rlm;کنند و در واقع محرم آن&rlm;ها هستند، معاینه شدند و تمام این پزشک&rlm;ها، به&zwnj;اتفاق، گزارش دادند که ایشان توانایی تحمل کیفر را ندارد و فورا باید آزاد و تحت عمل جراحی قرار بگیرد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <blockquote> <div dir="RTL"><b>یکی از این محدودیت&rlm;ها برای خانواده&zwnj;های زندانیان سیاسی، عدم دسترسی به ادارات مسئول است و اصولا ورود به دادگاه انقلاب، کار بسیار سخت و پیچیده&rlm;ای است و حتی وکلا هم راحت نمی&rlm;توانند به این دادگاه دسترسی داشته باشند</b></div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">همه&rlm; این گزارش&rlm;ها در پرونده&rlm;ی ایشان، در دادستانی و جاهای دیگر موجود است. اما با وجود &nbsp;این گزارش&rlm;ها و پی&rlm;گیری&rlm;های مستمری که ما انجام داده&rlm;ایم، هنوز دادستانی موافقتی نکرده است. ما چندین&rlm;بار تقاضای مرخصی استعلاجی کردیم، ولی هیچ جوابی نگرفتیم. متأسفانه فعلا شرایط این&rlm;گونه است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>وضعیت خانواده&rlm; شما در تهران چگونه است؟</b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">خانواده&rlm; من در تهران، تقریبا هر روز درگیر پی&rlm;گیری مسائل مربوط به پرونده&rlm;های پدر، درخواست&rlm; از مقامات و ارگان&rlm;های مختلف برای به &rlm;دست آوردن مرخصی استعلاجی و آزادی ایشان هستند. ولی متأسفانه هنوز به نتیجه&rlm;ای نرسیده&rlm;ایم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>آیا به خانواده&rlm; شما اجازه&rlm; ملاقات می&rlm;دهند؟ و چه کسی باید اجازه&rlm;ی ملاقات بدهد؟</b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">شرایط ملاقات برای زندانیان سیاسی، با بقیه&rlm; زندانی&rlm;ها فرق می&rlm;کند. اصولا در قوانین جمهوری اسلامی حقوقی را برای زندانی در نظر گرفته&rlm;اند که در مورد زندانیان سیاسی اصلا صادق نیست. مثلا زندانی&rlm;ها اجازه&rlm; تلفن زدن و ملاقات حضوری یک&rlm;بار در ماه دارند، ولی زندانی&rlm;های سیاسی این اجازه را به&rlm;صورت اتوماتیک ندارند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <blockquote> <div dir="RTL"><b>حکم بیشتر زندانیان سیاسی را دادگاه انقلاب صادر می&rlm;کند. اما این احکام به&rlm;صورت کتبی ابلاغ نمی&rlm;شود و خیلی وقت&rlm;ها تلفنی یا حضوری به خود فرد ابلاغ می&rlm;شود و زندانی حتی حکمی ندارد که در آن نوشته باشد که متهم باید چه مقدار دوران محکومیت بگذراند</b></div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">یعنی هربار که خانواده&rlm; می&rlm;خواهند با زندانی سیاسی ملاقات داشته&rlm; باشند، باوجود حقی که قانون برای یک ملاقات حضوری در ماه به آن&rlm;ها داده، برای هر بار ملاقات [حضوری] به نظر مساعد دادستانی احتیاج هست و خانواده باید از قبل بروند از دادستان درخواست کنند که به آن&rlm;ها اجازه&rlm;ی ملاقات با زندانی را بدهد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>یعنی فردی که خودش اتهام را وارده کرده&hellip;</b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">بله؛ دقیقا همین&rlm;طور است. دادستان در بسیاری از پرونده&rlm;های سیاسی حکم مدعی&rlm;العموم را دارد و در واقع، در دادگاه، طرف دعوی است و خیلی جالب است که ما از طرف دعوی در دادگاه، این خواهش و تمنا را بکنیم که اجازه بدهد زندانی&rlm;مان را بتوانیم فقط ملاقات کنیم.</div> <div dir="RTL"><img alt="خانواده های زندانیان سیاسی مقابل زندان اوین" width="200" height="137" vspace="1" hspace="1" border="1" align="left" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/evin.jpg" /></div> <div dir="RTL">هیچ ارگان مستقلی نیست که اجازه&rlm; چنین تصمیمی را داشته باشد. صرفا دادستان است که می&rlm;تواند این اجازه را به زندانی و خانواده&rlm;اش بدهد و این اجازه به&rlm;صورت اتوماتیک اصلا داده نمی&rlm;شود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">مثلا ما حدود شش، هفت ماه اجازه&rlm; ملاقات حضوری نداشتیم و بعد از این مدت، برای اولین بار به ما اجازه دادند که ملاقات حضوری داشته باشیم. همین&rlm;طور به&rlm;صورت&nbsp; دائم، این ملاقات نمی&rlm;تواند انجام بگیرد؛ گاهی اجازه می&rlm;دهند، گاهی اجازه نمی&rlm;دهند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">حتی کسانی که می&rlm;توانند با زندانی ملاقات کنند هم از طرف دادستان تعیین می&rlm;شوند. مثلاً اگر همسر، دو فرزند و مادر زندانی بخواهند در آن روز با زندانی ملاقات کنند، این دادستان است که می&rlm;تواند تصمیم بگیرد که همه&rlm; آن&rlm;ها می&rlm;توانند ملاقات کنند و یا این&rlm;که فقط همسر یا یکی از فرزندان، یا مادر و یا هرکدام از این افراد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>وکلای ایشان، آقایان حیدری و آغاسی، روی چند پرونده و اتهام&rlm;هایی که برای آقای شعله&rlm;سعدی تنظیم شده، کار می&rlm;کنند. این پرونده&rlm;ها بر چه اساسی تنظیم شده است؟</b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">برای ایشان سه&rlm;تا پرونده در دادگاه انقلاب باز شد. پرونده&rlm; اول ایشان مربوط به نامه&rlm;&rlm; سرگشاده&rlm;ای بود که در سال ۲۰۰۳ به آقای خامنه&rlm;ای نوشته بودند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">در آن پرونده، ایشان به یک سال و نیم حبس محکوم شدند، ولی بعد از پی&rlm;گیری&rlm;هایی که انجام شد، رییس قوه&rlm; قضاییه&rlm; وقت، آیت&rlm;الله شاهرودی، این حکم را &quot;خلاف بین شرع&quot; قلمداد کردند و دستور توقف اجرای حکم و اعمال ماده&rlm;ی ۱۸ را دادند. بر این اساس، باید دادگاهی جدید برگزار می&rlm;شد و محاکمه از اول صورت می&rlm;گرفت. اما دادگستری این کار را انجام نداد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <blockquote> <div dir="RTL">بلافاصله بعد از بازداشت&rlm; پدرم، به فاصله&rlm; چند هفته، حکم دیگری برایشان &nbsp;صادر کردند که رسمیت بیشتری به زندانی بودن ایشان بدهد. در این حکم، پدرم به خاطر مصاحبه&rlm;هایی که انجام داده بودند، مجددا به یک سال زندان محکوم شدند</div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">این پرونده علاوه بر این&rlm;که دستور توقف اجرای حکم، توسط رییس قوه&rlm;ی قضاییه که دستوری قانونی هم بوده صادر شده، از لحاظ قوانین جمهوری اسلامی، مشمول مرور زمان هم شده است. چون بیش از پنج سال از آن گذشته و عملاً نباید این حکم اجرا می&rlm;شد. ولی ایشان را از اول بر اساس این حکم بازداشت کردند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">البته بلافاصله بعد از بازداشت&rlm; پدرم، به فاصله&rlm; چند هفته، حکم دیگری برایشان &nbsp;صادر کردند که رسمیت بیشتری به زندانی بودن ایشان بدهد. در این حکم، پدرم به خاطر مصاحبه&rlm;هایی که انجام داده بودند، مجددا به یک سال زندان محکوم شدند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">بعد از آن، دوباره پرونده&rlm;ی سومی در دادگاه انقلاب برای ایشان باز شد که مفاد آن، همان اتهامات و همان مصاحبه&rlm;هایی بود که در پرونده&rlm;ی دوم مطرح شده بود. پدرم در دفاعیات&rlm;شان اعلام کرده بودند که به این اتهامات رسیدگی و حکم صادر شده و همین&rlm;طور نظر بازپرس پرونده هم همین&rlm; بوده که ایشان قبلا محاکمه شده و این دادگاه نباید تشکیل شود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">اما به&rlm;هرحال دادستانی این پرونده را مجددا به دادگاه انقلاب فرستاده و پدرم محاکمه و در دادگاه بدوی به دو سال زندان محکوم شد. ولی خوشبختانه در دادگاه تجدید&rlm;نظر، ایشان را برای این دو سال زندان مضاعف، تبرئه کردند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">الان پدرم، به صورت قانونی فقط یک سال زندان دارند که این یک سال زندان هم با توجه به این&rlm;که ایشان را ایام عید گرفتند، ایام عید امسال باید تمام شود و بیش از این کاملا خلاف قانون است و حکمی است که نباید اجرا شود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>پیش&rlm;بینی می&rlm;کنید که در پایان یک سال، پدرتان آزاد شود؟</b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">خُب امیدوار هستیم که قانون را در مورد ایشان رعایت کنند. ما چیزی جز این نمی&rlm;خواهیم و کمترین چیزی که می&rlm;خواهیم، اجرای قانون در مورد زندانی&rlm;ها است و امیدواریم بعد از طی کردن این دوره، ایشان آزاد بشوند و مرخصی استعلاجی به ایشان داده شود که بتوانند عمل جراحی&rlm;شان را انجام بدهند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">پدرم را &nbsp;تا به&rlm;حال چندین بار برای معاینات و آزمایش&rlm;های مختلف به بیمارستان برده&rlm;اند. اما در آخرین باری که می&rlm;خواستند ایشان را ببرند، خودشان از رفتن امتناع کردند. به&rlm;خاطر این&rlm;که قصد داشتند ایشان را با دست&rlm;بند و پابند و لباس زندانی برای انجام آزمایش&rlm;های پزشکی به بیمارستان ببرند و ایشان سر باز زدند از این قضیه و نرفتند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <blockquote> <div dir="RTL"><b>آخرین باری که می&rlm;خواستند پدرم را به بیمارستان ببرند، خودشان از رفتن امتناع کردند. به&rlm;خاطر این&rlm;که قصد داشتند ایشان را با دست&rlm;بند و پابند و لباس زندانی برای انجام آزمایش&rlm;های پزشکی به بیمارستان ببرند</b></div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>آقای جواد شعله&rlm;سعدی، پرسش پایانی&rlm;ام در این&rlm;باره است که وضعیت پدر شما که استاد دانشگاه هستند و در دوره&rlm;های سوم و چهارم مجلس، نماینده&rlm; شیراز در مجلس بوده&rlm;اند، می&rlm;تواند وضعیت واقعی زندانیان سیاسی ایران را هم نشان بدهد. شما چه تحلیلی دارید؟</b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">من اولین فکری که دارم، برای هم&rlm;سلولی&rlm;ها و هم&rlm;بندی&rlm;های پدرم و کلا زندانیان سیاسی&rlm; ایرانی&rlm; است که &nbsp;مثل پدر من شناخته شده و سرشناس نیستند. آن&rlm;ها افرادی هستند که در زندان&rlm;ها دارند می&rlm;سوزند، بدون این&rlm;که کسی اسم آن&rlm;ها را بداند و خبری از آن&rlm;ها داشته باشد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">به نظر من، فرد زندانی، فقط خودش نیست که به زندان می&rlm;رود؛ بلکه خانواده&rlm;ی آن فرد هم به نوعی به زندان می&rlm;رود. چون زندان در محدودیت خلاصه می&rlm;شود و خانواده&rlm;ها هم همراه با محکومین در یک زندان قرار می&rlm;گیرند. حال زندان فیزیکی نیست، اما به&rlm;هرحال نوع دیگری از زندان است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">محدودیت&rlm;هایی که خانواده&rlm;ها و حتی زندانی&rlm;ها دارند، می&rlm;تواند به محدودیت&rlm;هایی که برای پی&rlm;گیری وضع&rlm;شان هست، تقسیم بشود. یکی از این محدودیت&rlm;ها عدم دسترسی به ادارات مسئول در مورد زندانی&rlm;ها است و اصولاً ورود به دادگاه انقلاب، کار بسیار سخت و پیچیده&rlm;ای است و حتی وکلا هم راحت نمی&rlm;توانند به این دادگاه دسترسی داشته باشند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <blockquote> <div dir="RTL"><b>هم&rlm;سلولی&rlm;ها و هم&rlm;بندی&rlm;های پدرم و زندانیان سیاسی&rlm; ایرانی&rlm; که &nbsp;مثل پدر من شناخته شده نیستند، در زندان&rlm;ها دارند می&rlm;سوزند، بدون این&rlm;که کسی اسم آن&rlm;ها را بداند و خبری از آن&rlm;ها داشته باشد</b></div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">از سوی دیگر، یک&rlm;سری از ادارات مربوط به پی&rlm;گیری مسائل زندانی در داخل زندان اوین قرار دارند و نه خانواده می&rlm;تواند وارد این ادارات بشود، نه خود زندانی آن آزادی را دارد که به آن ادارات مراجعه کند و گاهی پرونده&rlm;ها و نامه&rlm;ها در این ارگان&rlm;ها و ادارات بلوکه می&rlm;شود که امکان دسترسی به آن&rlm;ها وجود ندارد و هیچ&rlm;جوری نمی&rlm;شود سراغ&rlm;شان رفت.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">از طرف دیگر، اداراتی هم که قابل دسترسی هستند، مانند دادستانی یا ادارات دیگر، اصولا پاسخ&rlm;گو نیستند. مثلا بیشتر کسانی که زندانی سیاسی هستند، حکم&rlm;شان را دادگاه انقلاب صادر می&rlm;کند. اما احکام دادگاه انقلاب به&rlm;صورت کتبی ابلاغ نمی&rlm;شود و خیلی وقت&rlm;ها تلفنی یا حضوری به خود فرد ابلاغ می&rlm;شود و خانواده یا فرد زندانی حتی حکمی قانونی در دست&rlm;اش نیست که در آن نوشته باشد که متهم باید چه مقدار دوران محکومیت بگذراند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">یا این&rlm;که مثلاً وقتی به دادستانی مراجعه می&rlm;کنیم، باید تمام درخواست&rlm;های&rlm;مان را به بایگانی دادستانی بدهیم و هیچ&rlm;کسی نیست که به ما پاسخ&rlm;گو باشد و یا بتواند جواب سئوالی را بدهد. کسانی که در بایگانی هستند، می&rlm;گویند که کار ما فقط این است که این نامه&rlm;ها را می&rlm;گیریم و منتقل می&rlm;کنیم. جواب هرچه باشد، بعداً به شما ابلاغ می&rlm;شود. اصولا اداره&zwnj;هایی که قابل دسترس هم هستند، به خانواده&rlm;ها پاسخ&rlm;گو نیستند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">سختی&rlm;های زیادی در زندان هستند و یک&rlm;سری سختی&rlm;ها به&rlm;صورت خاص وجود دارد؛ مثلا مدتی پیش، به خاطر مشکلات مالی ؛ گاز زندان اوین قطع شد و زندانی&rlm;ها برای چندین روز شوفاژ و آب گرم نداشتند، حمام نمی&rlm;توانستند بروند و فضای بسیار سردی هم در داخل زندان وجود داشت.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <p>هم&rlm;چنین تعداد زندانی&rlm;ها در زندان اوین خیلی زیاد است و فضا برای زندانیان بسیار کم است. شرایط بهداشتی می&rlm;توانم بگویم که اصلا مناسب نیست. پدر من در آخرین ملاقاتی که با او داشتم، دچار بیماری &quot;زونا &quot; شده و بخش خیلی زیادی از پوست دست و بدن&rlm;اش زخم شده بود که بسیار دردناک است.&nbsp;</p>

هم‏چنین تعداد زندانی‏ها در زندان اوین خیلی زیاد است و فضا برای زندانیان بسیار کم است. شرایط بهداشتی می‏توانم بگویم که اصلا مناسب نیست. پدر من در آخرین ملاقاتی که با او داشتم، دچار بیماری "زونا " شده و بخش خیلی زیادی از پوست دست و بدن‏اش زخم شده بود که بسیار دردناک است. 

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • shima

    برای پدر ارجمندتان آرزوی سلامتی میکنم .

  • رجبعلی صراف

    قبل از هر چیز لطف کنید یک خط فاصله بزنید قاسم شعله سعدی نه شعلهسعدی که همه جا آمده است. شیرازی ها رجب علی یا برای زشتر شدن نامش رجبعلی صراف را خوب میشاسند مردی لاغر ومردنی درست سر نبش بازاروکیل آنجایی که خیابان زند میگذرد دکانی داشت با تعدادی صندلی ارج ویک میز وتعدادی آدمهایی که دور وبرش بودند در واقع اینجا مرکز امپراطوری نزول خوار کوچک بود او بود واین آدمهایش بودند که دوروبرش بودند او ثروت هنگفتی داشت از فلکه ستاد به طرف میدان شهرداری تا شاید یک کیلومتر مال او بود از جمله ساختمان ساواک شیراز که در پشت آن تعدادی باغ با مساحت زیاد اما فاقد درخت که ساختمان ساواک را احاطه کرده بودند هم اگر نه همه حتما قطعاتی از او بود در کنار درورودی ساواک کمی آنطرفتر یک پاساژکوچک بود قبل از رسیدن پاساژ مردی خوش تیپ بلند قد شیک پوش مانند دیوانه ها به اینطرف وآنطرف میرفت ما که قاطی مسایل سیاسی بودیم ودانش آموز میدانستیم او مامور مراقبت ساواک است وسعی میکردیم بهتر بشناسیمش فکر میکردیم ساواکی ها همه گرگ وشیرند وما بره ایم از قضا دختری را میشناختم که پدرش راننده ساواک بود که او را بارها دیده بودم وقتی میدیدمش یک طوری نگاه میکردم که این حیوان را از دید آنروزم خوب نگاه کنم انقلاب شد ساواک به تسخیر مردم در آمد قشقایی ها نقش عمده در گرفتنش داشتند آن مرد در طوفان گم شد ربعلی با آن همه بیچاره کردن خانواده ها فراری وساختمان ساواک شد ملک برادران پاسدار وجای تو گوشی زدن وبگیر وببندی دوباره البته آن انسانها رفتند وگرگهای دهن خونین آمدن ح میبینم چقدر آنها انسان بودند زیرا کسانی را میشناختم که گرفتار ساواک شده بودند االما کسانی را نیز میشناسم که از پاکترین انسانها بودند وهمین برادان خونشان را ریختند ومزارشان را هم به پدران ومادران ستم دیده نشان ندادند آن ساخشت زیرا اگر اسلحه بر نداتمان به ظاهر جای هراس بود اما در واقع هراسی نداشته بودی کاری با تو نداشتند وبا احترام تمام با تو رفتار میکردند اگر ظهر خود چلوکباب میخوردند تونیز میهمان بودی آنها اهل سواد وفهم بودندو اینان اغلب از بیابانگردی به میزهای بازجویی رسیده اند آنان به زن وهمسر وپدر ومادرت کاری نداشتند اینان بچه شیر خواره ات ا میاورند وجلوی چشم توی مادر تهدید به شکنجه میکنند کدام مادر میایستد؟دکتر قاسم شعله سعدی زمانیکه برای بار اول کاندید شده بود من هنوز در شیراز بودم آنگاه که تبلیغاتش را خواندم دیدم نه یک دکترا دارد که به گمانم دکترا ولیسانس وفوق لیسانس های دیگری نیز داراست اما برای من در آنزمان معتقد به دیدگاهای آرمانی مذهبی قابل قبول نبود زیرا که در تعهدی که ما جوانان آرمانگرای انقلاب داشتیم کم میاورد به زبانی دیگر او یک تکنوکرات بود که حال میخواست با وصله وپینه کردن مسایل انقلابی وارد شود اگر در خط ما بود میباید زودتر وپیش از انقلاب مانند مهندس طاهری که کازرونی الاصل بود ویک دور نماینده شد میشناختیمش یکی از بچه هایی که با او در زندان پیش از انقلاب بود از محاسناتش زیاد میگفت البته او سالهاست که خانه نشین شده است زیرا میدان دیگر از آنان انقلابیون بعد از انقلاب است آنانیکه هر چیزی برایشان مهم است غیر از دین غیر از اسلام غیر از ایران که مهمتر از اسلام برای هر ایرانی است بقول بازرگان باید اول ایرانی باشد تا اسلامی بکار آید بگذریم دکتر شعله سعدی از دید امروز من همان کسی است که اگر بناست 1 نماینده از طرف مردم به مجلس رود حق ورود دارد اگر بناست عده ای کاندید مثلا ریاست جمهوری شود یکی از محقترین هاست زیرا انسانی است که حقوق بین الملل را میداند به دلیل فهم وشعور وذکاوت وهوشش میلیونها بار که نه میلیاردها بار از قاضی بدبختی نظیر صلواتی که تنها به او اشاره میکنند این اعدامی است واوامضا میکند اعدامی است یک نوکر محض که برای کفش لیسی زاده شده است نه آزاده گری میداند چیست نه حق میداند کدام است نه عدالت کدام هر چه باشد او باید برای سنجیدن دکتر شعله سعدی بکار آید از قماش او بسیارند سرنوشت این دلیر مردان اینانی که بدلیل هوش سرشار میدانند که ایران را ویرانگرانش دارند نابود میکنند از جان مایه میگذارند وزبان میگشایند وسزایش را هم همین نامردمان میدهند در جبهه های جنگ نیز دشمن را در رابطه با بیماری چنین خوار نمیکنند که انسان فرهیخته ای را با قل وزنجیر به دست وپا به بیمارستان ببرند اینان از صبح تا شام به گوانتانامو حمله میکنند وخود ادای آمریکایی ها را درمیاورند در حالیکه مور کچا وفیل کجا به لحاظ قدرت اما جان سخن اینکه رجبعلی صراف آخرش با آنهمه ثروت گویا بعد از سالها فراری بودن خود را معرفی وهمه اموال را وامیگذارد تا کاری به او نداشته باشند نتیجه اینکه ستمگری را نمیدانم کدام نیرویی است خدا یا طبیعت در همین جهان سزا میدهد این کاخ ستم ستمگران روزی فرو میپاشد همه را چون رجبعلی خواهند داد اما نه اینکه کاری اش نداشته باشند که نوع ستمگری از زمین تا آسمان فرق دارد زیرا در این انقلاب کسانی که از جان ومال مایه گذاشتند بسیار زیان دیدند وکسانیکه کاری نکردند سود بردند از سراپای حاکمان کنونی گرفته تا هر فرد وشخصی که از ایران تا هر کجای دنیا نشسته است غرق در ستم به مردمان عادی بوده وهستند که اگر نبودو اگر مجلس ودولت جای شعله سعدی ها بود اینهمه فساد وفقر وفحشا وبی اعتباری بین الملی وبه غارت رفتن ثروت مردم نبود انسانهای آزاده به انسانهای پست وبی مقدار ارزشی نمینهند حتا اگر مال وجانشان برود درود بر دکتر قاسم شعله سعدی .ایران روزی به دست مردان وزنان لیاقتمند از این تمگری خواهد رست اما روسیاهی برای زمستان منجمد مغزها خواهد ماند در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد عشق پیداشد وآتش به همه عالم زد عشق میخواست که از آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید وجهان وبرهم زد مدعی خواست که آید به تماشاگه راز دست غیب آمد ودست رد بر سینه نامحرم زد حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت که قلم بر سر اسباب دل خرم زد

  • کاربر مهمان

    اعدام گلسرخي و جوانان ديگر خواستار دموکراسي فقط بعلت دگر انديشي، سبب کاشتن کينه در نسل نوجوان ايراني شد که بعدها به انفجار نارضايتي ها و انقلاب 57 شد... خدارحم کند به عاقبت عوامل اين همه جنايات رژيم غاصب بر عليه مردم بيگناه .......