ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نظام پادشاهی، جسدی مومیائی است!

شهاب برهان - گویا جسد مومیائی‌ رضا شاه پیدا شده است. فرق‌اش برای مردم با زمانی که پیدا نشده بود در چیست؟ کدام کمبود و نیازشان را جواب می‌دهد؟

گویا جسد مومیائی‌ رضا شاه پیدا شده است. شده باشد! فرق‌اش برای مردم با زمانی که پیدا نشده بود در چیست؟ کدام کمبود و نیازشان را جواب می‌دهد؟ این خبرسازی و واقعه پردازی تنها به کار سلطنت باختگان می‌خورد که از کشف جسد در روز تاجگذاری رضاخان، مثل آخوندها خرافه پردازی کنند که یعنی حکمتی الهی در این کار است و خدا به این ترتیب، نوه‌ی رضا شاه را به بازگرفتن تاج و تخت همایونی فرا می‌خواند! آن‌ها به بهانه کشف این جسد هیاهو راه انداخته‌اند که رضا شاه بنیانگذار ایران نوین بوده و چه خدماتی کرده است، و به این ترتیب می‌کوشند برای نظام پادشاهی احیای اعتبار و برای سلطنت نوه‌ی رضا شاه، کسب مشروعیت کنند. این مومیائی عَلم کردن از قماش فضاسازی با ادعای دیدن عکس خمینی در ماه، و بمراتب سخیف تر از آن است!

شروع کرده‌اند به تبلیغات در باره خدمات او، و مخالفان هم با یاد آوری بجا و لازم غارتگری‌ها و جنایات او و پسر‌اش از این ورشکستگان به تقصیر رو کم کنی می‌کنند. با آن که کارنامه‌های چرکین و خون آلود ” ایران نوینِ ” رضاشاه و ” تمدن بزرگِ” محمد رضا شاه عیان و شناخته شده است، بازخوانی و یادآوری آن برای نسل‌های بی خبر، لازم است. اما موضوع اصلی این است که کارنامه‌های رضا شاه و محمد رضا شاه چه دخل و ربطی به احیای نظام ساقط شده‌ی پادشاهی و حقانیت سلطنت شاهزاده رضا پهلوی دارد؟

همانطور که شاهزاده رضا پهلوی مسئول کارنامه‌های پدر و جد‌اش نیست، هیچ نوع مشروعیتی هم از آنان برای احیای سلطنت در ایران نمی‌گیرد. گیریم که آن‌ها بزرگترین سازندگان دموکرات و مترقی تاریخ ایران بوده باشند بی آن که بگذارند خون از دماغ کسی بیاید، کارنامه‌ی آن‌ها چه مشروعیتی برای شاهزاده رضا ایجاد می‌کند؟ صورت مسئله این نیست که چون آن‌ها چنین و چنان کردند پس حق شاهزاده رضاست که سلطنت کند، بلکه طرح درست مسئله چنین می‌تواند باشد: ملتی که علیه نظام پادشاهی قیام و آن را به گور سپرد، امروز به چه دلیل باید به احیای آن نظام رو بیاورد؟ به عبارت ساده تر: نیاز امروز مردم ایران به سلطنت در چه می‌تواند باشد و با بازگشت سلطنت، چه به دست می‌آورند که بدون سلطنت دست نیافتنی است؟

پاسخ این پرسش، موضوعی طبقاتی است. اکثریت بسیار عظیم مردم ایران به آزادی و دمومراسی و تامین اجتماعی و رفاه نیاز دارند. ایا رضا پهلوی و خانواده و هزارفامیل و کلیه دزدان و سرمایه داران بزرگ و متوسط و وزیر و وکیل‌ها و دیپلمات‌ها و نظامیان و ساواکی‌ها و شکنجه گرها و قلم به مزدان فراری در انقلاب بهمن (که من مجموعه‌شان را سلطنت باختگان نام می‌دهم) می‌خواهند به ایران برگردند و سلطنت برقرارکنند تا ثروت‌های دزدیده و سرمایه‌های باد آورده‌شان را به مردم ایران برگردنند؟! حتا خودشان چنین ادعای مضحکی نمی‌کنند. آن‌ها میخواهند برگردند تا امتیازات از دست رفته‌شان را بازپس بگیرند، فرصت‌های از دست رفته چهل ساله برای بهره کشی و غارت در را جبران کنند؛ آن‌ها می‌خواهند بیایند هر آنچه را که طبقه حاکم کنونی بالا کشیده و غارت کرده است، پیش از آن که مردم از چنگ‌شان بیرون بکشند، تصاحب کنند. شاهزاده رضا پهلوی این حقیقت را نمی‌تواند بگوید، پس نعل وارونه می‌زند که گویا ایران برای آزادی و دموکراسی به سلطنت او نیاز دارد! گویا دغدغه‌اش فقط این است که برای ایران آزادی و دموکراسی سوقات بیاورد. اما آزادی و دموکراسی چرا موکول به سلطنت است؟ رضا پهلوی که وارث پدر‌اش است، چیزی که نمی‌تواند به اندازه یک مثقال از نظام پدر و پدر بزرگ‌اش به میراث ببرد، آزادی و دموکراسی است. شاید او بخاطر زندگی در آمریکا و اروپا و بدون مسئولیت حکومتی، در زندگی خصوصی‌اش فردی ازاد منش و دموکرات باشد، اما این چه ربطی به رابطه‌ی آزادی و دموکراسی با نظام پادشاهی دارد؟ فرض کنیم چون رضا پهلوی فردی آزادمنش و دموکرات است، اگر به حکومت برسد به برقراری آزادی و دموکراسی کمر خواهد بست (کمترین لازمه‌ی دموکرات بودن او نه در زندگی خانوادگی بلکه در عرصه سیاسی این می‌بود که دیکتاتوری و جنایات و وابستگی پدر و پدر بزرگ‌اش را علنا و بی پروا و بی قید و شرط محکوم و از انان تبری جوید، حال آن که او حاشا و توجیه می‌کند) در این حالت موضوع ربطی به سلطنت ندارد و او می‌تواند خود‌اش را کاندیدای ریاست جمهوری کند یا هر پست مسئول بالا. اما اگر آزادی و دموکراسی از سلطنت زاده می‌شود، اولاً چرا در دوران پادشاهی پدر و پدر بزگ‌اش این رابطه معکوس بود؟ و ثانیاً چرا این پادشاه باید نوه‌ی رضاشاه و فرزند محمد رضا شاه باشد؟ من همینجا برای تاجگذاری اعلام آمادگی می‌کنم!

البته شاهزاده تناقض گوئی‌های درشتی هم می‌کند از جمله این که اگر به سلطنت برسد محض پایبندی به دموکراسی، در سیاست مداخله نخواهد کرد و مقامی تشریفاتی خواهد داشت مثل ملکه انگلیس. از دو حال خارج نیست، یا او آنچنان که در قانون اساسی مشروطه بود، در سیاست دخالتی نخواهد کرد، پس بود و نبود سلطنت هیچ نقشی در بود و نبود دموکراسی نمی‌تواند داشته باشد و سلطنت‌اش تنها موضوعتی انگلی همچون دربار ملکه انگلیس خواهد داشت که پول مردم را بالا بکشد و یا مثل پدر و پدر بزرگ‌اش قانون اساسی را زیر پا خواهد گذاشت و دیکتاتوری‌اش را با رسالت افسار کشی برای هدایت ملت در” شاهراه عظمت ملی” توجیه خواهد کرد.

بازگشت سلطنت به ایرانِ پسا جمهوری اسلامی، بدون دخالتگری دربار در سیاست، محال است. سلطنت اگر برگردد، از انقلاب انتقام خواهد گرفت. نه تنها مخالفان سلطنت اعم از حاکمان و اپوزیسیون مخالف شیخ و شاه را بشدت سرکوب خواهد کرد، بلکه هر حرکت و تلاشی را که بخواهد در برابر اعاده امتیازات از دست رفته‌ی سلطنت باختگان مقاومت کند، و بخصوص هرگونه اندیشه و رفتار و تشکلی را که به نحوی یاد آور انقلاب ۵۷ و بذرهای احتمالی‌ی طوفان‌های آزادی خواهی و برابری طلبی در آینده باشند، در نطفه منکوب و نابود خواهد کرد: “مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد”. ایران دوره رضاشاه و نیز محمد رضاشاه نمی‌توانست سلطنت صرفاً تشریفاتی انگلستان را داشته باشد و ایران پس از ولایت فقیه هزار بار کمتر. در واقع دموکراسی باید باشد تا او پادشاهی تشریفاتی باشد و نه این که دموکراسی محصول پادشاهی تشریفاتی او خواهد بود!

اما مقتضیات سرکوبگری‌ی بازگشت انتقامجویانه‌ی خلع ید شدگان به یک طرف، دموکرات ترین سلطنت هم که در ایران مستقر شود، اگر هیچ غارتگری هم نکند، چاره‌ای جز مدیریت و هدایت اقتصاد ایران در چهارچوب سرمایه داری جهانی و با رعایت اکید سیاست‌های لیبرالی و نئو لیبرالی نخواهد داشت و این یعنی تداوم سیاست‌های فلاکت گستر و خانه خراب کن جمهوری اسلامی. چنین سیاستی با معترضین و با مطالبات معیشتی آنان چه برخوردی خواهد کرد؟ اجازه خواهد داد برای دفاع از حقوق خود تشکل‌های مستقل ایجاد کنند؟ مطبوعات و رسانه‌های آزاد و آزادی بیان داشته باشند؟ آزادی تظاهرات و اعتصاب داشته باشند؟ احزاب سیاسی را آزاد خواهد گذاشت؟ زندان‌ها را تبدیل به موزه خواهد کرد؟ فقط ساده دلان ممکن است خیال کنند که اگر سلطنت برگردد، نان‌های دزدیده شده از دهان کودکان بر سر سفره‌ها بر می‌گردند و زندانبانان و شکنجه گران به خانه‌های خود! در صحنه‌ی تآتر شاید بشود چنین بازگشت پادشاهی آزادمنش و دموکرات را بازی کرد، جامعه صحنه‌ی بازی نیست، بازی هم اگر باشد، اشکنک دارد، سرشکستنک دارد!

قطعاً در داخل ایران هم اقلیتی ناچیز وجود دارد که خواب بازگشت سلطنت را می‌بیند تا شاید از بخور و بچاپ و زندگی تجملی بیش از آنچه هم اکنون در حاشیه‌ی صاحبان ” سفره انقلاب” در رژیم اسلامی دارد بهره مند شود و هیچ هم برایش مهم نیست که گندم‌اش در آسیاب خون آرد شود، اما اکثریت عظیم مردم ایران نه فقط بهره‌ای از بازگشت سلطنت نمی‌برند بلکه با گله‌ای حرامیان انتقامجو رو به رو خواهند بود که پوست و استخوان باقی مانده‌شان را هم در کیسه خواهند کرد.

ما به سلطنت نیازی نداریم. مومیائی‌ پیداشده، جسد رضا شاه باشد یا نه، آنچه در جسد مومیائی بودن‌اش نباید شک داشت، خود نظام پادشاهی است. بگذار در همان گور تاریخی‌اش بماند و بپوسد!

اول ماه مه ۲۰۱۸ / ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۷

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • هوشنگ

    هنجار سیاسی ما به مبنای "آزادی های بدون قید و شرط مدنی, سیاسی و اجتماعی" می باشد. به این مبنا از سلطنت طلب تا حزب الله, تا سبز, بنفش,...چپ, راست, میانه,...هیچ شهر وند ایرانی هیچ گونه محدودیتی در ابراز نظر و رای خود نباید داشته باشد, و قانون کشور حامی و ضامن این آزادی های بدون قید و شرط شخصی, سیاسی و اجتماعی است. در عین حال ما نیز آزادی بدون قید و شرط داریم تا خاستگاه تاریخی سلطنت باختگان را به همگان یاداوری کنیم و اینکه در این خاستگاه هیچ تغییری انجام نگرفته است و طیف سلطنت باخته کماکان وابسته به سیاست ها و منافع افراطی ترین, جنگ افروز ترین و هارترین جناح های دولت های غربی می باشد. خود سازماندهی مردم, و پی ریختن یک نظام مردمسالارانهء شورایی بر اساس مشورت و مشارکت مستقیم مردم در تمامی سطوح (محلی, منطقه ای و کشوری) در تصمیم گیری ها. با رعایت اصل "آزادی های بدون قید و شرط شخصی, سیاسی و اجتماعی". این تنها راه دمکراتیک و اصولی برای بیرون رفتن از بحران های کنونی در کشور می باشد. در ضمن تجربهء کشور تونس, که طی آن یک جریان عظیم مذهبی به سیاست های سکولار گرایش پیدا کرد, نمونه ای است که باید توسط ما ایرانیان به دقت بررسی و مطالعه شود. آزاده جان همه چیز در جهان نسبی است, اما در ایران اتفاقا برخورد ما با آزادی های مدنی, آزادی های سیاسی و اجتماعی باید برخوردی مطلق و سازش ناپذیر باشد. بدین معنا که تا زمانی که این آزادی ها حقوق و حریم شخص یا اشخاص دیگری را صدمه نزند و خدشه دار نکند, هیچ محدودیتی برای این آزادی ها مطرح نیست.

  • آزاده

    من در جوانی چپ زده ای از نوع بیمار گونه بودم . اما امروز معتقدم که همه چیز نسبی است و تنها راه خوشبختی نسبی مردم "دموکراسی" است. به این معنی که حکومت منتخب مردم باشد.دوره حکومتش محدود باشد و به خصوص پاسخگوی اعمالش باشد.در این صورت فرم و نوع آن ! اهمیتی ندارد. مهم اینست که با فرهنگ و هنجار های مردم سازش داشته باشد. ایران ما امروز می داند چه نمی خواهد! اما هنوز هیچ اعتمادی به فرم های متنوع حکومت ندارد. ایران ما هنوز مبهوت( برق زده) فریب و دروغ پردازی های آخرین انقلاب است. شخصا به شدت نگران باز گشت پادشاهی هستم. طرفداران رضا پهلوی به لطف ترامپ امیدوار شده اند. هنوز در هزارها کیلو متری ایران هستند اما در تمام گفتارشان رد پای توهین و تهدید و به خصوص تمایل به انتقام گیری دیده می شود. من را به یاد حزب الله ای ها می اندازند. اگر اینها می خواهند پایه گذار دموکراسی باشند همان بهتر که به ایران بر نگردند.

  • شهاب برهان

    در متن جمله ای نوشته بودم که پس از انتشار متوجه شدم پریده. و آن این بود که : نوه و فرزند راستین و خلف رضا شاه و محمد رضا شاه، و میوه ی درخت استبداد پهلوی رژیم جمهوری اسلامی است.

  • فرزاد

    آقایان و خانمهای : متولد دهه 60، هوشنگ، پیروز، مؤمن و دیگران؛ هر یک از شما عزیزان یک طرف پر لیوان را می بینید! از دید من بی طرف، هر یک از گروهها یا جریانهای سیاسی نقاط ضعف و قدرتی دارند که در جای خود قابل تأمل و قابل بحث اند. مهم این است درک کنیم که صحیح نخواهد بود اگر هر یک از ما درخواست کنیم تا دیگری به کیش ما درآید و طرفدار ما شود. هر کس به کار خود، و طرفداری از ایده و فکر خود اما در کنار یکدیگر، نه علیه یکدیگر. هر یک از گروههای سیاسی، فارغ از نوع و ویژگی آن باید بتواند برای آن ایده و هدف تبلیغ کرده و سعی کند تا برایش رأی جمع کند و طرفدار جمع کند. یاد بگیریم که در کنار یکدیگر برای حزب و گروهمان کار کنیم بدون تخریب کردن دیگران. اگر توانستیم چنین کاری کنیم، کاری کرده ایم در غیراینصورت تخریب دیگری برای بالاکشیدن ایده خود که دلیل حقانیت و برتری یک ایده و تم سیاسی نیست!

  • متولد دهه شصت

    هوشنگ گرامی از متن شما فقط به این قسمت که جنایت های عربستان و بحرین و امارات هست اشاره میکنم، واقعا اگه شرایط فراهم بود فکر میکنید چقدر از مردم برای زندگی اون کشورها رو انتخاب میگردند؟ اگر شما هم به انتخاب آزاد معتقدید چرا بجای اینکه مدل و مزایا سیستم خودتان را توضیح دهید به مدل های دیگر حمله میکنید؟ نوع سیستم حکومت را هم مردم باید انتخاب کنند نه کس دیگر و شما نباید گزینه پادشاهی مشروطه که حداقل مورد اقبال بخشی از مردم هست را با روش های نرم با سخت حذف کنید، و بجای آن روی توضیح مزایای مدل پیشنهادی خود کار کنید، ارادتمند

  • هوشنگ

    جناب "متولد دههء شصت" مگر شما دارید ماشین دست دوم میفروشید که اینگونه قول میدهید که این بهترین گزینه برای مردم ایران است. پس انتخابات آزاد و رای مردم چه شد؟ خمینی میگفت: "جمهوری اسلامی, نه یک کلام کمتر. نه یک کلام بیشتر". اکنون نیز شما کاملا مانند آن دجال از قبل تعیین می کنید که چه چیزی برای ما خوب است و چه چیزی خوب نیست. سلطنت پهلوی, وسلام نامه تمام! اما چپ غیر دمکراتیکه. خجالت هم خوب چیزیه. در ضمن در جغرافیایی شما مثل اینکه کشوری به نام تونس موجود نیست. و جنایتها و خرابکاری های سلطنت در عربستان سعودی و بحرین و امارات و...دیدی که ندیدی. درماندگی و ااستیصال سلطنت باختگان به جایی رسیده است که تنها بدیل شان یک به اصطلاح "شاهزاده" است که توسط خود سلطنت طلبان خلع ید شده است. آدم بی عرضه ای که حتا قدر به نگه داشتن و حفظ پول های دزدی آوردهء خود نیست. حالا این به اصطلاح "شاهزاده" خلع ید شده و بی عرضه قراره که یک تنه مردم ایران را "نجات" بدهد. خواب دیدید, خیر باشه.

  • هوشنگ

    قابل توجه تمامی سلطنت باختگان رژیم کودتا بزرگترین و اصلی ترین آخوند پرور و ملا پرور در ایران بود. از روبوسی با آیت الله کاشانی, تا تخریب معبد بهائیان به دست ارتشبد باتمانقلیچ, تا تاسیس "انجمن حجتیه" توسط ساواک, تا حسینهء ارشاد و استخدام آیت الله بهشتی و باهنر توسط دولت شاه,.... رژیم کودتا در حقیقت امر پرورش دهندهء اصلی جمهوری جهنمی اسلامی بود. مار در آستین پروراندن کاری بود که شاه با ملاها کرد, از ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷. این هجوم کودکانه و ناشیانه به یک مقالهء ساده در اینجا فقط نشان دهندهء عمق و عظمت درماندگی و بیچارگی سلطنت باختگان است و بس.

  • متولد دهه شصت

    در تایید نظر آقای پیروز، در جو فعلی جامعه دامان کسانی که در ۵۷ زیر عبا خزیدند خیلی پاک تر از آخوندها نیستند

  • متولد دهه شصت

    تنها شانس ایران برقراری دوباره پادشاهی پهلوی هست، چون اولا هیچ حزب و گروهی در ایران پس از چهر سال یا ۸ سال حکومت را با لطایف الحیل تحویل نخواهد داد، و در نهایت چیزی مثل اردوغان یا پوتین میشه و اگر هم نتونه حکومت را نگه داره اینقدر می دزده و میفرسته کانادا که کل طایفش تا ۷۰ نسل تامین بشه، اصولا تو ایران همه دوست دارم شاه بشن همین آقای نویسنده مقاله را رئیس جمهور کنی مگه حکومت رو ول میکنه، بقیه استدلال ها هم در عمل باد خواست تو صد سال اخیر هیچ گروه و حزبی بهتر از پهلوی ها کارشون درست نبوده و جواب پس نداده بقیه که کلا ایجی نوم بهتره، و یک نکته دیگه شما تو بهار عربی ببین در کشورهای پادشاهی برخورد چطور بود و جمهوری ها چطور بود.

  • روزبه

    به آقای پیروز به وقتش ایشون هم ایرانیان دیگری را که تهدیدی برایش بودند سر به نیست کرد از جمله وزیر دربارش تیمورتاش و جعفر قلی‌خان بختیاری (سردار اسعد)، خان بابا‌خان اسعد (برادر سردار اسعد)، محمد فرخی یزدی (شاعر و مدیر روزنامه طوفان)، دکتر تقی ارانی (رهبر گروه کمونیستی 53 نفر)

  • مومن

    آقای برهان ایکاش قبل از اینکه با تعصبی آمیخته با عصبیت قلم خود رنجه میفرمودید و این اباطیل و ترهات و لاطائلات را در مورد نظام سلطنتی سرهم مینمودید قدری درمورد نظام سلطنتی کشورهائی مانند انگلیس، کانادا، استرالیا ، نیوزیلند، بلژیک، دانمارک، لوکزامبورگ، نروژ، سوئد، اسپانیا، هلند و بسیاری کشورهای دیگر تحقیق و مطالعه میفرمودید. حتم دارم این را میدانید که کشورهای نامبرده از لحاظ عدالت اجتماعی و رفاه و آزادیهای فردی و اجتماعی و دموکراسی در صدر کشورهای دنیا قرار دارند. مشکل کشور ایران نوع سیستم حکومتی آن نیست. مشکل ایران بیسوادی، نادانی، جهل و خرافه، فساد وتدنی اخلاق وسنگدلی و قساوت اکثری از مردم آن است که همه ریشه در اعتقادات و باورهای مذهبی مردم دارد و تا ایرانیان ازاین خواب غفلت برنخیزند و یک تحول و رنسانس واقعی را در تار وپود جامعه خود و در درون خود بوجود نیاورند هر سیستم سیاسی در ایران محکوم به شکست است. از این منظر، شکست آنهمه اقدامات وسیع، کوشش و تلاش فراوان، مجاهدت و رفورم توسط رضاشاه و محمد رضاشاه که کوشیدند که این تحول و رنسانس را از برون به جامعه القا کنند قابل درک و بررسی است.

  • ahmad

    آقای برهان به باور من شما در خارج از ایران زندگی می کنید ونمیدانید بیشتر مردم ایران از انقلابیون سال ۵۷ بیشتز بدشان می اید تا آخوندهای حاکم،مردم ایران انقلابیون سال ۵۷ را مسبب همه بدبختی های خود می دانند ،شاه (ببخشید همه القاب شایسته حاکمین اسلامی و همراهانش را به شاه حواله نمی کنم)بر خلاف قانون اساسی بر اختیارات خود افزوده بود،ارتجاع اخوندی با همراهی چپ های خط امامی به امامشان طبق قانون اساسی دو برابر ناصرالدین شاه اختیار دادند و اسمش را گذاشتند جمهوری...ازکتب دبستانی تا روزنامه ها و رادیو و تلویزیون دولتی ایران در طول ۴۰ سال بمباران گوش مردمان علیه پهلوی ها ادامه داشته..مردم با اطلاع کامل از زشتیهای دوران شاه و مقایسه آن با جمهوری اسلامی ،با مقایسه همه خود کامگی های شاه و رفتار رهبران چپ با هموطنان کمونیست ما در شوروی(نگاه کنید به کتاب مهاجرت های سوسیالیستی و..) کفه شاه را سنگین تر می بینند و در آخرین اعتراض خود به حکومت انقلابی ایران رضا پهلوی را حتی اگر خودکامه ای چون پدرش باشد خیرالموجودین معرفی می کنند...اقای برهان حکومت شاه با همه زشتکاریهایش کارگران را در سود کارخانه ها شریک کرد و چپ ایران به عذر نفرت از پهلوی ها از حکومتی حمایت می کند که کارگران معترض حقوق نگرفته را در میان سکوت نفرت انگیز چپ فراری شلاق می زند!

  • پیروز

    فرض کنیم به جای رضا شاه کبیر استا لین کبیر از نوع ایرانیش روی کار می امد تا رویای چپهای دو اتشه مانند جناب برهان تحقق می یافت انوقت با مقایسه دیکتاتوری رضاشاه و کشت وکشتارش با همتای استالینی ان ایا هنوز جناب برهان میتوانست اینقدر غیر منصفانه قضا وت کند لنین هم خانواده رومانف ها را قتل عام کرد حتی بچه 9 ساله تالاسمی انها را ولی رضاشاه حتی یک نفر از قاجارها را نکشت

  • آفربمب نوری

    یک نگاه از اون پنجره جنگنده بمب افکن به بیرون بنداز زوربابای عزیز! فکر نمیکنی نک قله کوه باید سمت راست رئیس ستاد مشترک کشورهای عضو سازمان ملل متحد می بود !؟!

  • فرزاد.ک

    نکته ای که در اینجا بسیار حائز اهمیت است، اینکه مواظب گرگهای در لباس میش باشیم! چهل سال است که اپوزیسیون خارج از کشور بدلیل نفوذ نیروهای رژیم توان همبستگی را نیافته اند. اجازه ندهیم نوشتن یک کامنت یا پخش یک برنامه از کانال ماهواره ما را از یک جریان فکری که طرفداران قابل ملاحظه ای دارد متنفر کند (به آنها بی محلی کنیم، حتی نمره منفی هم ندهیم). بارها و بارها مشاهده شده که رژیم ولایت فقیه با صرف میلیونها دلار میان جریانهای مختلف اختلاف افکنی کرده. یعنی از هیچ کوه می سازند و از میلیونها انسان عاشق کشور هیچ را نمایش می دهند. متوجه باشیم که این فقط رژیم ولایت فقیه نیست که از همبستگی مردم ایران ناراضی است، بلکه بسیاری از کشورها هم آب به این آسیاب می ریزند. ایرانیان فراوانی از چپ و راست و همه نوع جریان فکری هستند که هیچ هدفی بجز اعتلای وطن ندارند، اما نه نامی دارند و نه صدایی! قبول دارم که بسیاری افراد در طول این سالها آسیب های جبران ناپذیری خورده اند، به آنها حق می دهم که مثلاً از رژیم سلطنتی دلخور باشند، اما تنها راه برون رفت از این دور باطلِ اختلاف و زد و خورد، اتحاد ماست، احترام به حق برابر برای همه ایرانیان، و تمرکز بر ساختن ایرانی نو برای فرزندانمان. و نکته آخر اینکه، ما ایرانیان همیشه شعارمان این است که چون در رسانه های داخلی جایی برای ابراز عقیده نیست به رسانه های خارجی پناه می بریم. با نگاهی به کامنتهای بالا و تشتت آراء و تنفر جریانهای مختلف از یکدیگر، چه کسی بیشترین لذت را از این کامنتها می برد؟ آیا جز این است که خامنه ای دستانش را بهم می مالد و در دل به همه ما می خندد؟ یک روضه خوان تمام ما متفکران چپ و راست با کلی کبکبه و دبدبه را به بازی گرفته و حالا حالاها افسار قدرتش در دستانش است، و این پروسه ادامه خواهد داشت تا زمانی که قادر باشد به سادگی آب خوردن ما را به جان هم بیندازد. متشکرم.

  • فرزاد.ک

    برآمدن نظام سلطنتی در ایران تقریباً بعید است، اگر مردم شعار "رضا شاه روحت شاد" را سر می دهند، به دلیل اعتراض به حکومت فاشیستی ولایت فقیه است. مردم ایران بعد از چند سده تحمل استبداد، دیگر زیر بار استبداد دیگری نخواهند رفت. البته نباید انتظار داشت دمکراسی یک شبه جایگزین استبداد ولایت فقیه شود، اما این پتانسیل وجود دارد که مردم به سمت آن بروند. ویران شدن ایران پس از رژیم سفاک و خونریز ولایت فقیه تقریباً محال است، مردم ایران چنین اجازه ای را به این خودفروشان نخواهند داد. این حرفها را نیروهای امنیتی نظام ولایت فقیه در میان مردم انتشار می دهند. این خودفروشان، دست به هر کاری می زنند تا مردم را از قیام علیه خود منصرف کنند، اما ره به جایی نخواهند برد. نمونه ها فراوانند؛ اعدام جوانان 23 ساله که نمونه آن قرار است امروز اعدام شود (رامین حسین پناهی) از این دست اقدامات است. به شخصه علاقه خاصی به هیچ یک از جریانهای موجود؛ چه اپوزیسیون خارج یا داخل کشور، ندارم. نه سلطنت طلبی، نه افکار چپی، نه ملی مذهبی و نه سرمایه داری هار، اما معتقدم تمامی این جریانها حق ظهور و بروز را باید در آینده ایران داشته باشند، چون طرفدار دارند. اگر قرار است در حکومت آینده ایران یک سلطنت طلب، چپ، یا هر جریان فکری دیگر، رفتاری همانند رژیم کنونی با سایر نحله های فکری داشته باشد، چرا باید به خودمان زحمت براندازی این رژیم را بدهیم که استبداد دیگری را جایگزین کنیم. خامنه ای را سرنگون کنیم تا رضا شاه دیگری بیاید، همانند کاری است که در 57 عکسش را انجام دادیم! قطعاً نظام آینده کشور با یک مقاله و چند کامنت تعیین نخواهد شد. معتقدم باید "ما" "جماعت ****"، به این نتیجه برسیم که نمی توانیم تمامی نحله های فکری دیگر را با خود همراه کنیم، و نمی توانیم و نباید طردشان هم کنیم، ولی این توان را داریم که با تمام اختلاف نظرها، با کمک هم کشورمان را از نو بسازیم. با تشکیل احزاب مختلف در یک پارلمان و انتخابات دوره ای، و یادبگیریم چگونه بایکدیگر در تعامل باشیم و به هم احترام بگذاریم. ادامه ...

  • نازلی

    رضا شاه و یا سلطنت مهم نیست. فقط خدا را شکر که امثال رفیق برهان و سایرینی که در کامنتاشون جز شعار و فحاشی نیست و هرگز هم نه تحلیلی از مملکت و جامعه داشته اند و نه برنامه ای، به قدرتی نرسیدند. همین حکومت شبه فاشیستی آخوندی هم باجاده صاف کنی این حضرات به قدرت رسید. اسباب شرمندگی است و تاسف.

  • سیامک

    یاسمین رضا پهلوی یکی از سوخته ترین مهره های سیاسی در ایران است. تاریخ مصرف وی چهل سال پیش به پایان رسید . او آنچنان سوخته و غیر قابل استفاده است که حتا شخصی مانند اردشیر زاهدی نیز وی را متهم به دزدی و پول و موجب بگیری از خارجی ها می کند؛ افرادی مانند شلدون آدلسون. کار به جایی رسید که سلطنت طلبان این به اصطلاح "شاهزاده" (به قول هادی خرسندی "ربع پهلوی") را علنا خلع ید کردند. خالی بازی هم حدی داره. دوران فیل هوا کردن خیلی وقته به سر رسیده است.

  • روزبه

    از غلط ها املایی و انشایی پوزش میخواهم با نوشتن در صفحه کوچک موبایل از این بهتر نمیشود.

  • روزبه

    علت اصلی و عمده جان گرفتن شعارهای مورد اشاره شما در مورد رضا خان بنظر من ضعف و فقدان یک اپوزیسیون قوی و متحد مردمی برای رهبری حرکات اعتراضی مردم است که منجر به این شده است که با حمایت و خط دادن بعضی کشورها و جریانات وابسته و برنامه ریزی شده از جمله جا دادن تبلیغات در لفافه و پنهان از مسائل فقط مثبت حکومت "اعلیحضرت" در برنامه های تلویزیون من و تو بدون امکان بحث و بررسی و جمعبندی دوران سلطنت پهلویها بطور خاص و سلطنت و حکومت مشروطه بطور عام این وضع پیش آمده. با توجه به حکومت کنونی ایران منفور اکثریت ملت است اکثریت مردم تنها آلترناتیوی را که به آنها معرفی میشود از تلویزیونهای خارج کشور و آنها که سن شان قد میدهد و بعضا اندک خاطرات خوشی که دارند از آن دوران است و همانطور که قبلا گفتم فقدان یک آلترناتیو دمکراتیک این شعار ها کافیست توسط چند نفر فریاد داده میشود و بقیه تکرارش خواهند کرد و خواهی نخواهی یک چشم هم بزاری رضا نیم پهلوی با وعده های و حرفهای مردم پسند سوار خر مراد است همانطور که خمینی شد.

  • سیامک

    این خط آنقدر گویا و موجز است که واقعا حیف است تکرار نشود: "گور به گور شدن رضاشاه انتقام و نفرین تاریخ است ونه نشانه بروز مجدد اقتدار و حضورش."

  • سیامک

    جناب آقای رامین خوشبختانه لنین هیچگاه نه "حضرت" بود و نه یک شاه بی همه چیز. لنین فقط رفیقی بود در بین رفقا. شما را رجوع میدهم به شعری از برتولت برشت در این مورد. از حسن اتفاق, طی حیات لنین هم نه "لنینیزمی" وجود داشت و نه هیچ گونه دیکتاتوری شخصی وی. حقیقتی که تمامی تاریخ نگاران نیز بدان اذعان دارند. تنها و تنها راهی که لنین دیگران را متقاعد به نظریاتش میکرد تهدید به استعفا بود. روشی که هم از فوریه تا اکتبر ۱۹۱۷ صادق بود و هم پس از آن. این مسخره بازی های اختراع "لنینیزم" و مومیایی کردن, از شارموته بازی های استالین و استالینیست هاست. در باب تمایز مابین لنین و استالین توجه شما را جلب مینکم به مقال ذیل. Stalin, Lenin and ‘Leninism Valentino Gerratana New Left Review I/103, May-June 1977 تا جایی که به ایران مربوط است بد نیست به خاطر بیاوریم که عارف قزوینی (یکی از چهار شاعرهای اصلی انقلاب مشروطیت, به روایت سپانلو) سرود: ای لنین ای فرشتهٔ رحمت قدمی رنجه کن تو بی‌زحمت تخم چشم من آشیانهٔ توست پس کـَرَم کن که خانه خانهٔ ‌توست یا خرابش بکن و یا آباد رحمت حق به امتحان تو باد بلشویک است خضر راه نجات بر محمد و آل او صلوات یا به نقل از محمد قائد: "محمدتقی بهار ملک‌الشعرا در سخنرانی برای اعضای حزب دمکرات گفت: “دو دشمن از دو سو ریسمانی به گردن کسی انداختند که او را خفه کنند.... یکی از آن دو خصم سر ریسمان را رها کرد و گفت ’ای بیچاره! من با تو برادرم ‘و آن مرد بدبخت نجات یافت. آن مرد که ریسمان گلوی ما را رها کرده لنین است.” به این خوشنامی لنین بین شاعران ایرانی باید افزود که وی همچنین دورهء چهار سالهء حقوق را طی دو سال تمام کرد, به چهار زبان تکلم می کرد, و با هیچ کس تعارف نداشت و صریح و پوست کنده حرفش را میزد: چه در جلسات جلسات اینترناسیونال سوم, چه در انتقاد به خود. واقعا جای تعجب است که چگونه چنین شخصیت پیچیده و بغرنجی را مقایسه میتوان نمود با یک دزد, جنیاتکار, معتاد مفلوک.

  • اشکان

    نظام پادشاهی در هیچ کجا قابل احیا نیست. اگر بود, افغانستان بهترین گزینه بود. زنده یاد "محمد ظاهرشاه" شخصیتی به واقع ملی بود. شاهی از قوم پشتون که علاقه مند به زبان فارسی بود و به همین دلیل هم مورد علاقه پشتونها بود هم فارسی زبانها. نه دستش به خون مردمش آلوده بود نه به قومی ستمی کرده بود. اما چرا پس از طالبان؛ مردم نظام پادشاهی او را احیا نکردند؟! چون تاریخ مصرف نظامهای موروثی به سرآمده است. من به عنوان یک مخالف نظام جمهوری اسلامی اگر ببینم توطئه بازگشت سلطنت در حال وقوع است, چفیه خود را میبندم. عضو بسیج میشوم و به پشتیبانی نظام منحوس کنونی خواهم شتافت!

  • بیژن

    اقای برهان. حرفت حساب است. این جوانهایی که در خیابان داد زدند رضاشاه روحت شاد اطلاعشان از حکومت رضاشاه را از تلویزیون من وتو و باقی تلویزیونهایی میگیرند که با پولهای دزدیده شده توسط خاندان پهلوی اداره میشوند. کسی نیست از سلطنت طلبان محترم بپرسد که این خانه های گران قیمت در بورلی هیلز و مناطق مرفه نشین پاریس و لندن را از کجا آورده اند؟ چقدر برده اند که پس از چهل سال هنوز تمامی ندارد. همه میدانند که رضاشاه قبل از کودتا نوکر فرمانفرما بود و درتکه زمینی را که از او گرفته بود آلونکی برای خود ساخته بود. از کجا آمد این همه زمینی که بعد از ترک ایران مساحتش به میلیون هکتار میرسید و خانواده اش هنوز بر سر آنها ادعا دارند که مال پدرمان را بردند. رضا پهلوی هم اگر میخواهد در ایران دموکرات جایی داشته باشد در انتقاد از حکومت ابتدا از حکومت پدرش آغاز کند. شاه هم موقع ترک ایران بخاطر ترس از تحول خواهان و روشنفکران با مذهبی ها به توافق رسیدو او خودش جانشینانش را انتخاب کرد تا این غارت و ظلم و بیداد پایان نگیرد. به مقاله مشروطه طلبی حمید نامی در همین سایت رجوع بفرمایید تا ببینید بزرگترین دشمن مشروطیت همین رضاشاه و فرزندش بود. گور به گور شدن رضاشاه انتقام و نفرین تاریخ است ونه نشانه بروز مجدد اقتدار و حضورش. شک ندارم این آقایان هم روزی گور به گور خواهند شد. باشد تا سرنوشت بارگاه خمینی را با چشمتان ببینید

  • yasmin

    من نمی دانم چرا اینقدر سوختین که می بینید مردم عاشق بنیانگذار ایران مترقی رضا شاه کبیر هستند. اگر می خواهی بدانی من از طرف پدری نوه روحانی هستم و آنچنان که میدانم تا چهار نسل قبل من هم روحانی بودند اما میدانم آخوندها در این چهل سال چه بلایی بود که به سر ملت نیاوردند. وقتی در ورزشگاه آزادی هفتاد هزار نفر با هم شعار رضا شاه سر میدهند شما چقدر می سوزید. یادت رفته رضا شاه ایرانی که کم از افغانستان نداشت را از قاجار تحویل گرفت که اگر پهلوی نبود الان باید در خیابانها بی سواد پرسه میزدی نهایتا یا لات می شدی و یا روضه خوان. کمی فکر کنید بعد حرف بزنید. رضا پهلوی میتواند یک ریس جمهور خوب شود. به نظر من در این مردم وفای به عهد نیست. پدر بزرگ من روحانی خوبی بود اما آخوندهایی که من در این چهل سال دیدم صد خونه را به یک خونه محتاج می کنند. جیب آنها ته ندارد. به قول آخوند قرائتی یک قرونی بذاری کف دست آخوند نمی تونی بگیری این که دیگه یک مملکت هست. نا آزموده را آزمودن خطاست هر که آمد خورد و برد چون سیستم درست نیست مردم دیگر از دزد ها خسته شده اند واسه اینکه خانواده پهلوی امتحانشون رو پس دادن دوستشون دارن از چی می سوزین

  • فازباز

    دموکراسی مزخرف ترین شیوه ی حکومت داری است اگر شیوه های دیگر را در نظر نگیریم... منسوب به وینستون چرچیل مردم چه کسانی هستند؟ خامنه‌ای از مردم حرف میزند... مجاهدین و پهلوی ها از حق مردم میگویند و اصلاح طلبان حکومتی و احمدی نژاد و جنبش سبزی ها هم میگویند مردم . پس مردم کی هست؟ حقیقت این است که مردمی که بصورت اکثریت مطلق طرفدار یک کروه دیگر وجود ندارد

  • bijan

    این نویسنده مانند بسیاری شناختی از روحیات مردم ایران ندارد ! این که نظام دلخواه مردم ایران چیست از کجا معلوم میشود ؟! رضا شاه را مردم تعیین نکردند بلکه با کودتای انگلیسی بر سر کار آمد و همان ها هم اورا تبعید کردند ولی در دوران اوخدماتی مانند تاسیس دانشگاه و مدرن کردن فرهنگ و دستگاه قضایی و...... انجام گرفت که اگر جای او حکومت دینی مانند ج.اسلامی بر سر کار می آ مدچه وضعیتی داشتیم ؟! حداکثر افغانستان بودیم ! . نظام فعلی با آرای اکثریت مردم تشکیل شد و همه جریانات سیاسی در ابتدا تمام وکمال از ان حمایت کردند ! حالا کشور در چه وضعیتی است ؟! شاه وقتی رفت کشور را ویرانه تحویل نداد ! این ها اگر بروند چه کشوری را تحویل خواهند داد ؟. مردم ایران با همه اینکه درصد بالایی درس خوانده دارد و همه از دموکراسی حرف می زنند ولی در عمل اصلن دموکرات نیستند و هر کس نظر خودرا صائب و درست و بی نقص میداند . خودرائی و خود بزرگ بینی ما یرانی ها مانع اصلی ایجاد تشکل های سیاسی و اجتماعی دموکراتیک است ! سابقه انشعابات مکرر گرو ه های سیاسی و تصفیه حساب های خونین موید آن است ( فدائیان خلق از ابتدای تشکیل چند بار تجزیه شدند؟! ) منظور بازگشت به گذشته یا ساختن یک رضا شاه خیالی نیست که عین توهم است. ولی روحیات پراکنده و آشفته جامعه ایران چه حکومت پایداری را می تواند بسازد ؟ تشتت فکری و تنوع آرای مردم ایران بدتر از مردم مصر و پاکستان وبقیه است .

  • چپ زاده از تهران

    من البته و هزار البته جمهوری خواهم و جمهوری خواه لاییک. ولی از شما می پرسم که شما با کدام مشروعیت چنین فتوایی صادر می فرمایید؟؟؟ شما که رفتید در سیاهکل و چهار تا پاسبان با حقوق هزار و دویست تومان را کشتید و پنجاه سال است که هر سال قتل آن بیچاره ها را که در جنگلی دورافتاده جنگلبانی می کردند را جشن میگیرید. اصلا از ادبیاتتان پیداست که هیچ تحولی درتاتن ایجالد نشدذه. من امیدوارم که در ایران ما هم یک چپ متفکر ظهور کند. که یک انتقاد از خود سازنده بمکند. و پاسخ دهد که که این شعار را کجای تاریخچه ی مبارزاتش قرار می دهد: خمینی کارگر برزگر، ما با همن متحد می شویمن، تا بر کنیم ریشه سلطنت! پدر و مادر من هر دپو از چپی های سابق و تعزیه گردانهای سالهای آخر پهلوپی هستند آنها هنوز روزنامه های فداییان خلق و مجاهدین و راه کارگز را دارند و شعارهای احمقانه ی آو دوران را دوره می کنند. من واقعا شرمنده ام چرا که خودم را چپی بی یاوری می بینم که نه به شماها ایمان دارم و نه این گروه فاشیست و تروریست مجاهد و خائن را قبول دارم و از اسلام این حکومت ضد بشری هم متنفرم. اما امیدوارم که چپ نواندیش ایران یک خانه تکانی عمیق از خود بکند و خود را در جامعه با ادبیاتی نو و گفتمانی جدید و ملی مطرح کند. من این پرسش را از مسلمانانی که از این حکومت ضد بشری جدا می شوند و میروند به غرب پناهنده می شوند را مبنی بر اینتکمه چرا حتا یک کشور اسلامی ندارید که بروید پناهنده شوید بی آنکه سرتان بریده شود، ٰرا، از شماها هم می کنم: شما که اینقدر به کمونیسم می نازید چرا نمی روید به یک کشور کمونیست پناهنده شوید؟؟ چرا نمی روید به چین، به کره شمالی به کوبا. پس آقایون عزیز ، خانمهای عزیز به خود آیید. دموکراسی بهترین نوعی ست که همه می توانند در آن جای داشته باشند. زنده باد جمهوری لاییک ایران. با احترام چپ زاده از تهران

  • داود بهرنگ

    (2) هیوم می نویسد: «یک دین بدوی در گذشتۀ تاریخ به رغم وحشیگری آن ـ در مقایسۀ با فرمانروایی حکمرانان مقدس [اعلیحضرت همایونی یا ولی فقیه (روحی له الفدا)] چندان خونریریز هم نیست. مردمان بدوی به رسم قربانی یک نفر را به حکم قرعه قربانی می کرده اند. [دیگر یک جامعه را به دست نابودی نمی سپرده اند.] اما کشتن نیکخواهان و دانشوران و آزادیخواهان به دست مفتشین عقاید سبب می شود که جامعه گرفتار جهالت شرم آور، دزدی و کلاهبرداری و بندگی و ذلت گردد.» در ادامه می نویسد:«به نظر من وقتی حکومتی ستمگر مرتکب چنین جنایاتی می شود زیان آن برای بشریت به مراتب بیشتر از کشتار هزاران تن به سبب بلایای طبیعی همچون وبا و قحطی یا هر رویداد ناگوار دیگر است.» (متن اصلی ص 21؛ در ترجمۀ عنایت آخر بخش نهم و در ص 88 آمده است.) I say, the human victims, being chosen by lot, or by some exterior signs, affect not, in so considerable a degree, the rest of the society. Whereas virtue, knowledge, love of liberty, are the qualities, which call down the fatal vengeance of inquisitors; and when expelled, leave the society in the most shameful ignorance, corruption and bondage. The illegal murder of one man by a tyrant is more pernicious than the death of a thousand by pestilence, famine, or any undistinguishing calamity. (P21) در ادامه می نویسد: آنچه در این رابطه من می بینم و می فهمم این است که قتل و خونریزی و رفتار ددمنشانه بر علیه بشر [در طی تاریخ] به اسم "حفظ نظام مقدس" روی داده است. For, however barbarous and bloody the common superstitions often are to the laity, they usually turn to the advantage of the holy order. (P 22) با احترام داود بهرنگ

  • داود بهرنگ

    (1) آقای شهاب برهان عزیز پرسش همیشگی من از خودم این است که: "چرا ما ایرانی ها به راه "روشنگری نرفته ایم؟" مبنی بر نوشتۀ فیلسوف پر آوازۀ [دورۀ میانی] روشنگری دیوید هیوم( 1711 – 1776) سبب این است که جوامعی که "حکومت مقدس" چه در شکل شنل پوش یا عمامه به سر داشته اند اقدام به قتل "روشنگران" کرده اند. هیوم این را در کتاب "تاریخ طبیعی دین" نوشته است. زنده یاد حمید عنایت این کتاب را اول بار به سال 1348 خورشیدی به فارسی ترجمه کرده است. [انتشارات خوارزمی] من در نقل قولی که این جا به این مناسبت می آورم شماره صفحات را در متن فارسی و انگلیسی [در متن فارسی از برای رفرانس] آورده ام. متن را اما خودم ترجمه کرده ام. ادامه در 2

  • رامین

    به امید برخاستن مومیایی پیامبر راستین کارگران حضرت رفیق لنین

  • سیامک

    با سپاس به این میگن دو کلام حرف حساب. مختصر و مفید. و تشکر از رفیق برهان