ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● پرونده ویژه

درباره ترجمه • پرسش‌ها و دیدگاه‌ها

این پرونده حاوی مطالبی است عمدتاً از بخش اندیشه زمانه. در این مطالب به تئوری ترجمه پرداخته می‌شود،

ظرفی به شکل یک پیرمرد، با شکافی روی زبان او. مکزیک، اثری از دوران آزتک‌ها. سازنده نامشخص
ظرفی به شکل یک پیرمرد، با شکافی روی زبان او. مکزیک، اثری از دوران آزتک‌ها. سازنده نامشخص

این پرونده حاوی مطالبی است عمدتاً از بخش اندیشه زمانه. در این مطالب به ترجمه پرداخته می‌شود، به تئوری ترجمه.

این پرسش که ترجمه چیست تقلیل‌پذیر نیست به مهارتی در شکل برگرداندن واژه‌های یک زبان به واژه‌های یک زبان دیگر.

ترجمه وساطت میان دو دنیاست، دو دنیایی که میان عناصر و اجزایی آن رابطه خطی یک به یک برقرار نیست.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • داود بهرنگ

    (4) 12) فرق ترجمه نوع اول با دوم در این است که دومی راهگشای اولی و از برای ایجاد زمینه و انگیزه از برای خواندن اولی است. فرق دیگر در این است که اولی بایست بتواند نقش "رفرنس" را ایفا کند. دومی بدین لحاظ دارای سندیت نیست. [رسالت دومی برانگیختن انگیزه از برای خواندن اولی یا متن اصلی است.] نکتۀ پایانی: در زبان فارسی ما دست کم نیازمند به یک ترجمۀ برابر با اصل از هر کتاب در خور توجه ایم تا آن را رفرنس قرار دهیم. ترجمۀ نوع دوم [تفسیری یا مفهومی اما] هر چه بیشتر بهتر. همینقدر که تن به نقد دهد کافی است. نکته ای گلایه آمیز را نیز در پایان می خواهم بیاورم و آن این که ضمیر منفصل اول شخص مفرد یعنی "من" و گاه "ما" در [بهترین] ترجمه های فارسی بارها و بارها حذف می شود. من اجازه می خواهم بگویم که این بسان قانقاریا عمل می کند. با احترام داود بهرنگ

  • داود بهرنگ

    (3) 7) در اولی حداقل باید کوشید تا کار پیوند و پیوست کلمات به شکل گیری یک گزارۀ معنا دار منجر شود. [هدف به هیچ وجه ترجمۀ لغات نیست.] در دومی حداکثر کوشش را باید به کار برد تا کمترین حرف و کلمۀ ممکن به متن اصلی افزوده شود. همزمان بایست کوشید تا هیچ حالت و یا حرکتی به جمله یا عبارت افزوده نشود. 8) ایراد ندارد اگر ترجمه در زبان مقصد زیبا و گیرا باشد. که باید باشد. اما نباید ـ به هیچ وجه ـ دربردارندۀ معنا و مضمونی باشد که در متن اصلی نیست. 9) ایراد دارد اگر ترجمه در زبان مقصد دارای جملات بیرون از قاعدۀ دستوری باشد. همچنین ایراد دارد اگر ترجمه در زبان مقصد مفهوم نباشد. 10) ترجمه نوع اول هرگز نمی تواند بهتر و گیراتر از متن مادر باشد. هرگز هم نه باید در زبان مقصد کسالت آور [و گنگ و بی معنا] باشد. 11) "بومی کردن" متن بی آن که مترجم در پیشگفتار خود در بارۀ آن توضیحات کافی داده باشد می تواند منجر به سوء تفاهم شود. برای نمونه هرگز نبایست "نفس" متن بوعلی را با "نفس" متن اسپینوزا بی آن که در پیشگفتار در بارۀ آن توضیح کافی داده باشیم یکی کنیم. ادامه در 4

  • داود بهرنگ

    (2) 2) اولی کاری نیست که بتوان در زبان اصلی بدان پرداخت. یعنی ترجمۀ درون زبانی از نوع اول (برای مثال فارسی به فارسی) ممکن نیست. این می شود بازنویسی و یعنی دومی. دومی را اما می توان درون زبانی نیز انجام داد. یعنی می توان برای مثال به زبان فارسی یا آلمانی نوشت که خواجه نظام الملک در فلان فصل فلان کتاب چه می گوید. 3) شناخت مؤلف در کار ترجمه دارای نهایت اهمیت است. این جا "چه می گوید" البته مهم است. کِه می گوید ـ برای مترجم ـ مهم تر است. 4) در اولی همه کلمات معنا دار هر جمله یا گزاره را می آوریم. [از متون قدیم در زبان آلمانی و برخی زبان های اروپایی می توان به این رسم پی برد که حرف اول همه کلمات معنا دار در یک جمله را با حرف بزرگ می نوشته اند.] در دومی اما واحد معنا جمله یا عبارت ـ و نه لزوماً کلمه ـ است. 5) در دومی می کوشیم تا آن جا که ممکن است به اولی نزدیک شویم. در اولی می کوشیم تا آن جا که ممکن است از دومی دور شویم. 6) در اولی و هم در دومی نخست رشتۀ تسبیح کلمات را در هر جمله یا گزاره از هم می گسلیم. کلمات را پس از ترجمه بار دیگر و این بار با رشته تسبیح زبان مقصد بهم می بافیم. ادامه در 3

  • داود بهرنگ

    (1) با سلام و ای کاش عزیزان صاحب نظر هر چه بیشتر به این موضوع بپردازند. و در صورت امکان به پرسش هایی هم پاسخ دهند. من نوشته ام را این جا با یک پرسش در بارۀ تئوری ترجمۀ "شلایر ماخر" آغاز می کنم: - اگر اسپینوزا می خواست ویژگی های ترجمۀ شلایر ماخر را در نظر بگیرد آیا ممکن بود کتاب هایش را به زبان [مردۀ] لاتین بنویسد؟ من در ادامه نکاتی را که در کار ترجمه به نظرم می رسد در میان می گذارم و خودم آرزومند آنم که انتشاراتی های ایرانی سایت های ترجمۀ "آن لاین" دایر کنند و برای مثال اعلان کنند: هر کس مایل است ترجمۀ فصل اول فلان کتاب را در این ماه در سایت ما آپلود کند. آنگاه پذیرش نقد ترجمه های آپ لود شده را آگهی کند.[من هیچ لزومی نمی بینم که کسی چهارصد صفحه را به یک بار ترجمه کند.] به نظر من در کار ترجمۀ متون فلسفی و سیاسی؛ 1) ترجمه بر دو قسم است. در اولی می خواهیم بدانیم مؤلف چه نوشته است. در دومی می خواهیم بدانیم مؤلف چه می گوید. [دومی ـ که به "چه می گوید" می پردازد ترجمه از نوع "مفهومی" یا "تفسیری" یا "مقصد گرا" است.] ادامه در 2