نیلوفر بیضایی: "جوانان مرگاندیشی را نمیپذیرند و برای تغییر گام برمیدارند"
<p>دفتر خاک در گفت‌و‌گو با نیلوفر بیضایی به مناسبت انتخابات مجلس شورای اسلامی - نیلوفر بیضایی از سال ۱۹۸۵ در تبعید آلمان به‌سر می‌برد. او در رشته‌های ادبیات آلمانی، تئاتر- سینما و تلویزیون و تعلیم و تربیت از دانشگاه فرانکفورت تحصیل کرد و در سال ۱۹۹۴ گروه تئا‌تر دریچه را بنیان گذاشت و به نمایش‌نامه‌نویسی و کارگردانی تئا‌تر پرداخت.</p> <!--break--> <p>چندی پیش خانم بیضایی نمایش "چهره به چهره در آستانه فصلی سرد" را درباره‌ زندگی عاطفی و فکری طاهره قره‌العین و فروغ فرخزاد، دو شاعر آزاده ایرانی روی صحنه برد."سرزمین هیچکس" و "بوف کور" و همچنین "یک پرونده، دو قتل" درباره‌ی قتل فروهرها از دیگر آثار نیلوفر بیضایی‌ست. در سایه انتخابات مجلس به عنوان نخستین انتخابات پس از کودتا و همچنین با توجه به بحران فراگیر در سیاست، اقتصاد و جامعه ایران با خانم بیضایی گفت‌و‌گویی انجام داده‌ایم که اکنون می‌توانید بخوانید:</p> <p> </p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />پس از کودتای ۲۲ خرداد نخستین انتخابات در شرایطی برگزار می‌شود که سید علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ته‌مانده مشروعیت سیاسی‌اش به عنوان یک مرجع مذهبی و سیاسی را از دست داده است. پیش از درگذشت احمد شاملو و هوشنگ گلشیری، در شعر و در داستان‌نویسی ظاهراً مرجعی برای تشخیص خوب از بد، زشت از زیبا وجود داشت. به نظر شما آیا بحران مرجعیت سیاسی در قلمرو فرهنگ هم تأثیرگذار است یا این دو، دو مقوله جداگانه‌اند و گفتمان‌های سیاسی از جمله گفتمان مرجعیت، بر گفتمان‌های فرهنگی اثرگذار نیست؟</p> <p> </p> <p><strong>نیلوفر بیضایی </strong>- مرجعیت مذهبی و سیاسی خامنه‌ای امری انتخابی نبوده است و به‌قدرت رسیدن ایشان در نتیجه‌ی فعل و انفعالات درونی قدرت سیاسی و امری انتصابی بوده است. گمان نمی‌کنم مرجعیت سیاسی و مرجعیت فرهنگی را بتوان با هم در یک ظرف ریخت. شاملو وگلشیری و... در نتیجه‌ی سال‌ها تلاش و کار مداوم ادبی و فرهنگی تبدیل به شخصیت‌هایی تأثیرگذار در این عرصه‌ها شدند و البته اقتضای زمان را نیز باید به این دلایل افزود. <br /> </p> <blockquote> <p><img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/nilofar_bayzaee.jpg" />نیلوفر بیضایی، کارگردان تئاتر و نمایشنامه‌نویس</p> </blockquote> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" /> آیا اقتضای زمان چنین است که اصولاً مرجعیت از هر نوعش بحران‌زاست؟</p> <p> </p> <p>من فکر می‌کنم که اصولاً امری به‌نام مرجعیت امروز در کلیت خود و در تمامی عرصه‌ها دچار بحران است و این پدیده را اصلاً بد نمی‌دانم. ما از زمان انقلاب اسلامی تا به امروز شاهد بحران‌های متعدد و بی‌ثباتی در همه‌ی زمینه‌ها هستیم. به‌قدرت رسیدن حکومت ایدئولوژیک دینی و سایه انداختن آن بر تمامی عرصه‌ها از جمله عرصه‌ فرهنگ و هنر بسیاری از ارزش‌ها را تبدیل به ضد ارزش کرد. تلاش حکومت برای سلب چهره از شخصیت‌های جریان روشنفکری ایران و محدود کردن عرصه‌ فعالیت آن‌ها، برای بی‌اعتبار کردن آنان و به انزوا کشاندنشان کاملاً ناموفق نبوده است. همزمان با تحت فشار قرار دادن روشنفکران و فرهنگ‌سازان با سابقه عرصه‌ فرهنگ و هنر ایران و در یک خلاء فرهنگی تعداد زیادی جوان جویای نام وارد این عرصه شدند که از طیف‌های گوناگونی از حزب‌اللهی گرفته تا پست مدرن و دیگر جریان‌ها برخاسته بودند. البته از میان این جوانان جویای نام که افکارشان حتماً در گذر زمان دچار تحول شده و خواهد شد، تعداد اندکی در یاد‌ها باقی خواهند ماند و تأثیرگذار خواهند بود. <br /> </p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />به نظر شما، پیامد خلایی که به درستی به آن اشاره می‌کنید چیست؟<br /> </p> <p>متأسفانه در دوره‌هایی این طغیان نسل جوان ادبی و فرهنگی بر علیه "پدران" فکری‌اش همزمان شد با سرکوب شدید آن‌ها توسط حکومت دینی و در نتیجه لطمه‌هایی جدی بر بدن رنجور فرهنگ و هنر ایران وارد شد که شاید در وجوهی غیر قابل جبران باشد. با این‌همه فکر می‌کنم آنچه در هر دو عرصه (سیاست و فرهنگ) مشترک است اینکه ستایش بی‌چون و چرا از "مراجع" دارد به سنت‌های در حال اضمحلال بدل می‌شود. ما در حال حاضر در یک دوران "کائوس" (اغتشاش) و درهم‌ریختگی در تمامی عرصه‌ها به‌سر می‌بریم. امید من این است که از دورن این کائوس نظمی به‌وجود بیاید که و بار هم شده با فاصله گرفتن از افراط و تفریط بتوانیم به یک تعادل برسیم. تنها شرایط متعادل است که به ما فرصت اندیشیدن و برقرار کردن دیالوگ با یکدیگر خواهد داد.</p> <p> </p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />در بین صحبت‌هاتان به تورم نام‌های زودگذر و آثارشان در یک جامعه سردرگم و متورم اشاره کردید. آیا کتاب‌سازی و نام‌سازی از سیاست‌های خاص دولت نهم و دهم است یا پیش از آن هم زمینه‌هایش وجود داشته؟</p> <p> </p> <p>فکر نمی‌کنم که فقط در دولت نهم است که با آثار کم‌مایه مواجهیم. فکر می‌کنم در دروه‌های پیش از دولت نهم و تقریباً در تمام دوره‌های برقراری حکومت اسلامی این آثار کم‌مایه به‌صورت نجومی رشد کرده‌اند.</p> <p> </p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />دلیلش چیست؟</p> <p> </p> <p>دلیلش‌ همان "کائوس" و شرایط پساانقلابی‌ست که پیش از این بدان اشاره کردم.</p> <p> </p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />اما الان در دولت دهم تورم در عرصه‌های فرهنگی همپای تورم فزاینده اقتصادی رشد کرده و به‌نظر می‌رسد بحران عمیق‌تر شده...<br /> </p> <blockquote> <p> <img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/nilgifaz.gif" />نیلوفر بیضایی: سهم ما را باید در جای جای حضور و واکنش‌های اعتراضی نسل امروز و نسل‌های آینده به بی‌عدالتی دید و در تلاش بی‌دریغ هر آن کس که سکون و مرگ اندیشی را نمی‌پذیرد و برای تحول و تغییر گام برمی‌دارد.</p> </blockquote> <p>شاید در دوره‌هایی مثل همین دوره این پدیده رشد بیشتری پیدا کرده باشد. تورم اقتصادی حاصل سیاست‌های بسیار زیانبار اقتصادی دولت کنونی، مسئله‌ تحریم‌ها و غیره است. افزایش چاپ آثار کم ارزش از نظر ادبی و هنری نتیجه‌ پایین آمدن عمومی سطح فرهنگی و معیارهای فرهنگی جامعه‌ ماست. االبته این بدان معنا نیست که تمام آثاری که در ایران امروز چاپ می‌شوند بی‌ارزش‌اند، کما اینکه آثار مهمی نیز در این دوران تولید شده‌اند، اما شاید همگی بخت انتشار نیافته‌اند و حالا حالا‌ها هم منتشر نشوند. آن تعدادی که منتشر شده‌اند نیز در مقایسه با فرآورده‌های انبوه کم‌مایه شاید اندک به‌نظر برسند. اما به هر حال فرهنگ و هنر در هیچ شرایطی به‌کلی متوقف نمی‌شود اما می‌تواند دچار وقفه شود. <br /> </p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />آیا شما اعتقاد دارید که هنر می‌تواند از یک سویه اعتراضی برخوردار باشد؟ <br /> </p> <p>صد در صد. یکی از مسایل مهم هنر انسان و محیط پیرامون اوست. در نتیجه هنر نمی‌تواند بازتاب‌دهنده‌ این محیط باشد بدون اینکه به تأثیرات مثبت و منفی آن بر زندگی انسان توجهی نشان دهد. <br /> </p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />پس از کودتا "اعتراض" به عنوان یک مضمون در هنر نمودش چگونه بوده است؟ آیا اصلاً نمودی داشته؟ <br /> </p> <p>بله داشته. در عرصه‌های گوناگون هنری به‌خصوص در موسیقی این تأثیر را دیده‌ایم. اما در عرصه‌ فیلم، عکاسی، هنرهای تجسمی، شعر و ادبیات نیز این تأثیر را بخصوص در خارج از کشور که آزادی بیان وجود دارد دیده‌ایم. در این دوره توجه به آثار کسانی چون خود من هم که در عرصه‌ تئا‌تر همیشه این نگاه اعتراضی در آثارم بوده است به‌یکباره بسیار بیشتر شد. <br /> </p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />کانون این اعتراض در کجاست؟ خارج یا داخل ایران؟ یا در هر دو جا؟ <br /> </p> <p>اگر منظورتان کانون اعتراض در هنر است، فکر می‌کنم به‌دلیل وجود آزادی بیان در خارج از کشور تلاش‌هایی که شده بیشتر دیده شده است. در داخل با وجود سختی کار و فشار زیاد باز هم این بازتاب را دیده‌ایم. در شعرهای اعتراضی شاعران جوان، در متون ادبی و در هر عرصه‌ای که امکان رساندن آن به مخاطب از طریقی بوده است. <br /> </p> <blockquote> <p> <img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/nilgifaz02.gif" />نیلوفر بیضایی: امیدهایی که بسیار سریع جای خود را به ناامیدی داده‌اند بار‌ها در این چند دهه تکرار شده‌اند</p> </blockquote> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />کانون نویسندگان ایران عملاً منحل شده. اخیراً دولت خانه سینما را هم منحل کرده است. فصل‌نامه‌های ادبی تأثیرگذار هم وجود ندارند. نبود نهادهای مستقل فرهنگی چه تأثیری به نظر شما در کیفیت ادبیات خلاق و هنر معاصر ایران خواهد گذاشت؟</p> <p> </p> <p>اصولاً در سایه‌ حکومت‌های توتالیتری مانند حکومت ایران وجود و دوام نهادهای مستقل بیشتر به یک آرزو می‌ماند تا امری واقعی. البته این به این معنا نیست که نباید در این جهت تلاش کرد. اما کیفیت آثار هنری در ایران امروز را نه نهاد‌ها بلکه تلاش‌های افراد و هنرمندان دلسوز تعیین می‌کند که علیرغم تمام سختی‌ها و فشار‌ها کار خلاقه‌ خود را ادامه می‌دهند و یا به‌دنبال راه‌های جدیدی برای ارائه‌ آثار خود می‌گردند.<br /> </p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />اما به هر حال هنرمندان در دنیای آزاد و متمدن به نهادهاشان پشتگرم هستند..</p> <p> </p> <p>بله. قطعاً منحل شدن نهادهای صنفی در ایران باعث سلب پشتگرمی از هنرمندان می‌شود. اما منحل کنندگان نهادهای صنفی باید بدانند که کار خلاقه‌ هنری را نمی‌توانند متوقف کنند. <br /> </p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />معمولاً در کشورهایی که اختناق و سرکوب بوده، هنر و ادبیات رشد کرده. به نظر شما به چه دلیل در ده سال گذشته ما به یک فترت عظیم مبتلا شده‌ایم؟ <br /> </p> <p>من با پرسش شما را به شکلی که مطرح کردید کمی مشکل دارم. چون اگر آن معادله را بپذیریم باید قبول کنیم که پس در کشورهایی که آزادی و دمکراسی بوده، هنر و ادبیات رشد نکرده است و می‌دانیم که چنین حکم‌هایی واقعیت ندارند.</p> <p> </p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />در زمینه‌هایی مثل سینما و هنرهای تجسمی قطعاً در غرب هنر رشد کرده. اما در ادبیات نه الزاماً. تولستوی دوران ما کیست؟ در ایران هم البته از گلستان و گلشیری زمان خبری نیست. هدایت که جای خود دارد. اما بحث ما ایران است در شرایط کنونی... <br /> </p> <p>می‌توان گفت در کشورهایی که اختناق و سرکوب بوده، هنرمندان به‌دنبال راه‌های جدیدی برای بیان حرف‌ها و ایده‌های خود گشته‌اند تا در‌‌ همان شرایط اختناق نیز بتوانند آثارشان را به مخاطب ارائه کنند. در این‌صورت باید گفت که در ده سال گذشته یک سرخوردگی جدی و عمیق در جامعه‌ ما به‌طور کل و در هنرمندان ما به‌طور خاص به‌وجود آمد که با جنبش اعتراضی سه سال پیش داشت به امید جدیدی به تحول بدل می‌گشت و پس از آن سرکوب‌های وحشیانه این‌بار شاید بتوان گفت فضای هنری ما را دچار نوعی افسردگی کرده است. این امیدهایی که بسیار سریع جای خود را به ناامیدی داده‌اند بار‌ها در این چند دهه تکرار شده‌اند، اما شوک این بار آخر فکر می‌کنم هنوز پابرجاست، به‌خصوص که سرکوب و سانسور نیز از آن زمان باز شدید‌تر شده است.</p> <p> </p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />آیا شما برای خودتان به عنوان یک هنرمند یک مسئولیت تاریخی و اجتماعی قائل هستید؟ <br /> </p> <p>این مسئولیت تاریخی و اجتماعی چه بخواهیم و چه نخواهیم در این دوران سخت و تاریک تاریخ کشورمان بر دوش ما هست. ما در یکی از سهمگین‌ترین دوران تاریخ معاصرمان زندگی می‌کنیم و شاهد فجایعی بوده‌ایم و هستیم که مسئولیت ما حکم می‌کند تا با انعکاس دادن آن در آثارمان آیندگان را با این دوران آشنا کنیم و مهم‌تر از آن در جلوگیری از امکان تکرار چنین فجایعی در آینده نقشی بر عهده گیریم.</p> <p> </p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />چگونه می‌توان با بازبینی در تاریخ سی سال گذشته، سهم خودمان را پیدا کنیم؟ <br /> </p> <p>سهم ما را باید در جای جای حضور و واکنش‌های اعتراضی نسل امروز و نسل‌های آینده به بی‌عدالتی دید و در تلاش بی‌دریغ هر آن کس که سکون و مرگ اندیشی را نمی‌پذیرد و برای تحول و تغییر گام برمی‌دارد. هر آن‌کس که علی‌رغم تمام فشار‌ها و نا‌امیدی‌ها همچنان به تغییر امیدوار است و هنوز معتقد است که ایران می‌تواند مکانی باشد برای زندگی مسالمت‌آمیز همگان با هر اندیشه و مرام، در کوشش‌های خستگی‌ناپذیر تمام آن‌ها که برای روزهای بهتر تلاش می‌کنند و در نگهداری و حفاظت فرهنگ و هنر ایران و انتقال آن به نسل‌های بعدی می‌کوشند و همچنین در تلاش‌های کسانی که بخش‌های منفی و ایستای این فرهنگ را به پرسش می‌کشند و در جهت حفظ و گسترش بخش خلاقه و پذیرنده و روادار آن می‌کوشند.<br /> </p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />خانم بیضایی از شما سپاسگزاریم که به ما وقت دادید.<br /> </p> <p>در همین زمینه:<br /> <a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/9182"> ::دوسیه " بحران و تحریم" در رادیو زمانه::</a></p> <p><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/3074">::نیلوفر بیضایی در رادیو زمانه::</a></p> <p> </p> <p>ویدئو: برای آشنایی بیشتر با نیلوفر بیضایی می‌توانید ویدیوی زیر را تماشا کنید.</p>
دفتر خاک در گفتوگو با نیلوفر بیضایی به مناسبت انتخابات مجلس شورای اسلامی - نیلوفر بیضایی از سال ۱۹۸۵ در تبعید آلمان بهسر میبرد. او در رشتههای ادبیات آلمانی، تئاتر- سینما و تلویزیون و تعلیم و تربیت از دانشگاه فرانکفورت تحصیل کرد و در سال ۱۹۹۴ گروه تئاتر دریچه را بنیان گذاشت و به نمایشنامهنویسی و کارگردانی تئاتر پرداخت.
چندی پیش خانم بیضایی نمایش "چهره به چهره در آستانه فصلی سرد" را درباره زندگی عاطفی و فکری طاهره قرهالعین و فروغ فرخزاد، دو شاعر آزاده ایرانی روی صحنه برد."سرزمین هیچکس" و "بوف کور" و همچنین "یک پرونده، دو قتل" دربارهی قتل فروهرها از دیگر آثار نیلوفر بیضاییست. در سایه انتخابات مجلس به عنوان نخستین انتخابات پس از کودتا و همچنین با توجه به بحران فراگیر در سیاست، اقتصاد و جامعه ایران با خانم بیضایی گفتوگویی انجام دادهایم که اکنون میتوانید بخوانید:
پس از کودتای ۲۲ خرداد نخستین انتخابات در شرایطی برگزار میشود که سید علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی تهمانده مشروعیت سیاسیاش به عنوان یک مرجع مذهبی و سیاسی را از دست داده است. پیش از درگذشت احمد شاملو و هوشنگ گلشیری، در شعر و در داستاننویسی ظاهراً مرجعی برای تشخیص خوب از بد، زشت از زیبا وجود داشت. به نظر شما آیا بحران مرجعیت سیاسی در قلمرو فرهنگ هم تأثیرگذار است یا این دو، دو مقوله جداگانهاند و گفتمانهای سیاسی از جمله گفتمان مرجعیت، بر گفتمانهای فرهنگی اثرگذار نیست؟
نیلوفر بیضایی - مرجعیت مذهبی و سیاسی خامنهای امری انتخابی نبوده است و بهقدرت رسیدن ایشان در نتیجهی فعل و انفعالات درونی قدرت سیاسی و امری انتصابی بوده است. گمان نمیکنم مرجعیت سیاسی و مرجعیت فرهنگی را بتوان با هم در یک ظرف ریخت. شاملو وگلشیری و... در نتیجهی سالها تلاش و کار مداوم ادبی و فرهنگی تبدیل به شخصیتهایی تأثیرگذار در این عرصهها شدند و البته اقتضای زمان را نیز باید به این دلایل افزود.
نیلوفر بیضایی، کارگردان تئاتر و نمایشنامهنویس
آیا اقتضای زمان چنین است که اصولاً مرجعیت از هر نوعش بحرانزاست؟
من فکر میکنم که اصولاً امری بهنام مرجعیت امروز در کلیت خود و در تمامی عرصهها دچار بحران است و این پدیده را اصلاً بد نمیدانم. ما از زمان انقلاب اسلامی تا به امروز شاهد بحرانهای متعدد و بیثباتی در همهی زمینهها هستیم. بهقدرت رسیدن حکومت ایدئولوژیک دینی و سایه انداختن آن بر تمامی عرصهها از جمله عرصه فرهنگ و هنر بسیاری از ارزشها را تبدیل به ضد ارزش کرد. تلاش حکومت برای سلب چهره از شخصیتهای جریان روشنفکری ایران و محدود کردن عرصه فعالیت آنها، برای بیاعتبار کردن آنان و به انزوا کشاندنشان کاملاً ناموفق نبوده است. همزمان با تحت فشار قرار دادن روشنفکران و فرهنگسازان با سابقه عرصه فرهنگ و هنر ایران و در یک خلاء فرهنگی تعداد زیادی جوان جویای نام وارد این عرصه شدند که از طیفهای گوناگونی از حزباللهی گرفته تا پست مدرن و دیگر جریانها برخاسته بودند. البته از میان این جوانان جویای نام که افکارشان حتماً در گذر زمان دچار تحول شده و خواهد شد، تعداد اندکی در یادها باقی خواهند ماند و تأثیرگذار خواهند بود.
به نظر شما، پیامد خلایی که به درستی به آن اشاره میکنید چیست؟
متأسفانه در دورههایی این طغیان نسل جوان ادبی و فرهنگی بر علیه "پدران" فکریاش همزمان شد با سرکوب شدید آنها توسط حکومت دینی و در نتیجه لطمههایی جدی بر بدن رنجور فرهنگ و هنر ایران وارد شد که شاید در وجوهی غیر قابل جبران باشد. با اینهمه فکر میکنم آنچه در هر دو عرصه (سیاست و فرهنگ) مشترک است اینکه ستایش بیچون و چرا از "مراجع" دارد به سنتهای در حال اضمحلال بدل میشود. ما در حال حاضر در یک دوران "کائوس" (اغتشاش) و درهمریختگی در تمامی عرصهها بهسر میبریم. امید من این است که از دورن این کائوس نظمی بهوجود بیاید که و بار هم شده با فاصله گرفتن از افراط و تفریط بتوانیم به یک تعادل برسیم. تنها شرایط متعادل است که به ما فرصت اندیشیدن و برقرار کردن دیالوگ با یکدیگر خواهد داد.
در بین صحبتهاتان به تورم نامهای زودگذر و آثارشان در یک جامعه سردرگم و متورم اشاره کردید. آیا کتابسازی و نامسازی از سیاستهای خاص دولت نهم و دهم است یا پیش از آن هم زمینههایش وجود داشته؟
فکر نمیکنم که فقط در دولت نهم است که با آثار کممایه مواجهیم. فکر میکنم در دروههای پیش از دولت نهم و تقریباً در تمام دورههای برقراری حکومت اسلامی این آثار کممایه بهصورت نجومی رشد کردهاند.
دلیلش چیست؟
دلیلش همان "کائوس" و شرایط پساانقلابیست که پیش از این بدان اشاره کردم.
اما الان در دولت دهم تورم در عرصههای فرهنگی همپای تورم فزاینده اقتصادی رشد کرده و بهنظر میرسد بحران عمیقتر شده...
نیلوفر بیضایی: سهم ما را باید در جای جای حضور و واکنشهای اعتراضی نسل امروز و نسلهای آینده به بیعدالتی دید و در تلاش بیدریغ هر آن کس که سکون و مرگ اندیشی را نمیپذیرد و برای تحول و تغییر گام برمیدارد.
شاید در دورههایی مثل همین دوره این پدیده رشد بیشتری پیدا کرده باشد. تورم اقتصادی حاصل سیاستهای بسیار زیانبار اقتصادی دولت کنونی، مسئله تحریمها و غیره است. افزایش چاپ آثار کم ارزش از نظر ادبی و هنری نتیجه پایین آمدن عمومی سطح فرهنگی و معیارهای فرهنگی جامعه ماست. االبته این بدان معنا نیست که تمام آثاری که در ایران امروز چاپ میشوند بیارزشاند، کما اینکه آثار مهمی نیز در این دوران تولید شدهاند، اما شاید همگی بخت انتشار نیافتهاند و حالا حالاها هم منتشر نشوند. آن تعدادی که منتشر شدهاند نیز در مقایسه با فرآوردههای انبوه کممایه شاید اندک بهنظر برسند. اما به هر حال فرهنگ و هنر در هیچ شرایطی بهکلی متوقف نمیشود اما میتواند دچار وقفه شود.
آیا شما اعتقاد دارید که هنر میتواند از یک سویه اعتراضی برخوردار باشد؟
صد در صد. یکی از مسایل مهم هنر انسان و محیط پیرامون اوست. در نتیجه هنر نمیتواند بازتابدهنده این محیط باشد بدون اینکه به تأثیرات مثبت و منفی آن بر زندگی انسان توجهی نشان دهد.
پس از کودتا "اعتراض" به عنوان یک مضمون در هنر نمودش چگونه بوده است؟ آیا اصلاً نمودی داشته؟
بله داشته. در عرصههای گوناگون هنری بهخصوص در موسیقی این تأثیر را دیدهایم. اما در عرصه فیلم، عکاسی، هنرهای تجسمی، شعر و ادبیات نیز این تأثیر را بخصوص در خارج از کشور که آزادی بیان وجود دارد دیدهایم. در این دوره توجه به آثار کسانی چون خود من هم که در عرصه تئاتر همیشه این نگاه اعتراضی در آثارم بوده است بهیکباره بسیار بیشتر شد.
کانون این اعتراض در کجاست؟ خارج یا داخل ایران؟ یا در هر دو جا؟
اگر منظورتان کانون اعتراض در هنر است، فکر میکنم بهدلیل وجود آزادی بیان در خارج از کشور تلاشهایی که شده بیشتر دیده شده است. در داخل با وجود سختی کار و فشار زیاد باز هم این بازتاب را دیدهایم. در شعرهای اعتراضی شاعران جوان، در متون ادبی و در هر عرصهای که امکان رساندن آن به مخاطب از طریقی بوده است.
نیلوفر بیضایی: امیدهایی که بسیار سریع جای خود را به ناامیدی دادهاند بارها در این چند دهه تکرار شدهاند
کانون نویسندگان ایران عملاً منحل شده. اخیراً دولت خانه سینما را هم منحل کرده است. فصلنامههای ادبی تأثیرگذار هم وجود ندارند. نبود نهادهای مستقل فرهنگی چه تأثیری به نظر شما در کیفیت ادبیات خلاق و هنر معاصر ایران خواهد گذاشت؟
اصولاً در سایه حکومتهای توتالیتری مانند حکومت ایران وجود و دوام نهادهای مستقل بیشتر به یک آرزو میماند تا امری واقعی. البته این به این معنا نیست که نباید در این جهت تلاش کرد. اما کیفیت آثار هنری در ایران امروز را نه نهادها بلکه تلاشهای افراد و هنرمندان دلسوز تعیین میکند که علیرغم تمام سختیها و فشارها کار خلاقه خود را ادامه میدهند و یا بهدنبال راههای جدیدی برای ارائه آثار خود میگردند.
اما به هر حال هنرمندان در دنیای آزاد و متمدن به نهادهاشان پشتگرم هستند..
بله. قطعاً منحل شدن نهادهای صنفی در ایران باعث سلب پشتگرمی از هنرمندان میشود. اما منحل کنندگان نهادهای صنفی باید بدانند که کار خلاقه هنری را نمیتوانند متوقف کنند.
معمولاً در کشورهایی که اختناق و سرکوب بوده، هنر و ادبیات رشد کرده. به نظر شما به چه دلیل در ده سال گذشته ما به یک فترت عظیم مبتلا شدهایم؟
من با پرسش شما را به شکلی که مطرح کردید کمی مشکل دارم. چون اگر آن معادله را بپذیریم باید قبول کنیم که پس در کشورهایی که آزادی و دمکراسی بوده، هنر و ادبیات رشد نکرده است و میدانیم که چنین حکمهایی واقعیت ندارند.
در زمینههایی مثل سینما و هنرهای تجسمی قطعاً در غرب هنر رشد کرده. اما در ادبیات نه الزاماً. تولستوی دوران ما کیست؟ در ایران هم البته از گلستان و گلشیری زمان خبری نیست. هدایت که جای خود دارد. اما بحث ما ایران است در شرایط کنونی...
میتوان گفت در کشورهایی که اختناق و سرکوب بوده، هنرمندان بهدنبال راههای جدیدی برای بیان حرفها و ایدههای خود گشتهاند تا در همان شرایط اختناق نیز بتوانند آثارشان را به مخاطب ارائه کنند. در اینصورت باید گفت که در ده سال گذشته یک سرخوردگی جدی و عمیق در جامعه ما بهطور کل و در هنرمندان ما بهطور خاص بهوجود آمد که با جنبش اعتراضی سه سال پیش داشت به امید جدیدی به تحول بدل میگشت و پس از آن سرکوبهای وحشیانه اینبار شاید بتوان گفت فضای هنری ما را دچار نوعی افسردگی کرده است. این امیدهایی که بسیار سریع جای خود را به ناامیدی دادهاند بارها در این چند دهه تکرار شدهاند، اما شوک این بار آخر فکر میکنم هنوز پابرجاست، بهخصوص که سرکوب و سانسور نیز از آن زمان باز شدیدتر شده است.
آیا شما برای خودتان به عنوان یک هنرمند یک مسئولیت تاریخی و اجتماعی قائل هستید؟
این مسئولیت تاریخی و اجتماعی چه بخواهیم و چه نخواهیم در این دوران سخت و تاریک تاریخ کشورمان بر دوش ما هست. ما در یکی از سهمگینترین دوران تاریخ معاصرمان زندگی میکنیم و شاهد فجایعی بودهایم و هستیم که مسئولیت ما حکم میکند تا با انعکاس دادن آن در آثارمان آیندگان را با این دوران آشنا کنیم و مهمتر از آن در جلوگیری از امکان تکرار چنین فجایعی در آینده نقشی بر عهده گیریم.
چگونه میتوان با بازبینی در تاریخ سی سال گذشته، سهم خودمان را پیدا کنیم؟
سهم ما را باید در جای جای حضور و واکنشهای اعتراضی نسل امروز و نسلهای آینده به بیعدالتی دید و در تلاش بیدریغ هر آن کس که سکون و مرگ اندیشی را نمیپذیرد و برای تحول و تغییر گام برمیدارد. هر آنکس که علیرغم تمام فشارها و ناامیدیها همچنان به تغییر امیدوار است و هنوز معتقد است که ایران میتواند مکانی باشد برای زندگی مسالمتآمیز همگان با هر اندیشه و مرام، در کوششهای خستگیناپذیر تمام آنها که برای روزهای بهتر تلاش میکنند و در نگهداری و حفاظت فرهنگ و هنر ایران و انتقال آن به نسلهای بعدی میکوشند و همچنین در تلاشهای کسانی که بخشهای منفی و ایستای این فرهنگ را به پرسش میکشند و در جهت حفظ و گسترش بخش خلاقه و پذیرنده و روادار آن میکوشند.
خانم بیضایی از شما سپاسگزاریم که به ما وقت دادید.
در همین زمینه:
::دوسیه " بحران و تحریم" در رادیو زمانه::
ویدئو: برای آشنایی بیشتر با نیلوفر بیضایی میتوانید ویدیوی زیر را تماشا کنید.
نظرها
نظری وجود ندارد.