ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

مصائب دستمزدبگیران: «ما چطور زنده‌ایم؟»

مهسا باقری_ نرخ تورم رسمی در ایران دوباره دو رقمی شد. این رقم برای اجاره‌بها بالاتر است. مالکان پول پیش نمی‌خواهند و اجاره را بیشتر از نرخ معمول افزایش داده‌اند. در این وضعیت مزدبگیران برای معاش چه می‌کنند؟

گرانی شوخی ندارد. قیمت‌ها هر روز بالاتر می‌رود و خرید حتی کالاهای ضروری سخت‌تر. وعده دولت برای تثبیت قیمت‌ها رنگ باخته، فروشنده‌ها هم وقتی سراغ یک کالا را می‌گیری، به ویژه در بخش سلامت، جوابشان این است: در بازار نیست. و یا آنهایی که کمی انصاف دارند هنوز، جواب می‌دهند: هست اما در انبارها، توزیع نمی‌شود تا وقتی که قیمت‌های جدید اعلام شود.

در این وضعیت زمزمه تغییر کابینه هم شدت گرفته. حسن روحانی می‌گوید: دولت کناره‌گیری نمی‌کند و همزمان برخی از رسانه‌های نزدیک به دولت می‌گویند: تغییراتی در راه است. بعضی‌ها می‌گویند: طیب‌نیا وزیر اقتصاد در دولت یازدهم قرار است جانشین سیف شود در بانک مرکزی که حالا متهم اصلی آشفته‌بازار ارز معرفی می‌شود.

برخی هم می‌گویند: قرار است همه تیم اقتصادی برکنار شود، از نوبخت تا سیف و وزیر اقتصاد. همه آنهایی که آمده بودند تا چهار سال دوم دولت روحانی سیاست رشد اقتصادی را پیش ببرند و حالا باید چاره‌ای برای مقابله با نارضایتی‌های عمومی بیابند و یا جایشان را به دیگرانی بدهند که شاید توان «عبور از پیچ سخت» را داشته باشد.

خیابان‌ها به آتش زیر خاکستر می‌ماند. هر بار که در اتوبوس یا مترو با یکی همکلام می‌شوی و یا گوش‌هایت را تیز می‌کنی، صدای نفرین است و ناله که می‌شنوی: «خدا لعنت‌شان کند که هیچ چیز برای مردم نگذاشتند».

بازار سیاه اجاره

«در خانه ما سه نفر کار می‌کنیم، من، خواهرم و مادرم. مادرم در یک کارگاه شیرینی‌پزی، خواهرم در دفتر خدمات مخابرات و خودم هم مطب یک دکتر».

درامد ماهیانه این خانواده سه نفره به سختی به ۲ میلیون تومان در ماه می‌رسد. محدثه می‌گوید: کارگاه شیرینی‌پزی به دلیل کاهش مشتری سفارش پخت را کم کرده و حالا «مادرم ساعت‌های کمتری کار می‌کند و خب دستمزد کمتری هم می‌گیرد».

در این وضع فصل جابجایی هم رسیده است. مالکان جای پول پیش ترجیح‌شان اجاره نقدی است. آنهم نه به روال هر سال که به نسبت افزایش نرخ دلار.

نرخ اجاره‌بهاء در سه ماه گذشته حداقل ۳۰ درصد بیشتر شده اما مشکل اصلی‌ همان پول پیش است: «می‌گویند پول پیش را بگیرید و جایش اجاره بدهید هر ماه، بازار کساد است و با پول پیش نمی‌شود کاری کرد».

وزارت راه و شهرسازی نرخ رشد اجاره بهاء را ۱۵ درصد برآورد کرده اما در بنگاه‌های معاملاتی واقعیت به شکل دیگری است: «۳۰ درصد حداقل افزایش اجاره به نسبت زمستان سال قبل است».

حسام‌الدین عقبائی نائب رئیس اتحادیه مشاوران املاک تهران پیش‌بینی کرده: نرخ اجاره‌بهاء در تابستان ۱۵ درصد افزایش یابد» اما به گفته او «قیمت مسکن در چهار ماه گذشته ۶۰ درصد بیشتر شده است».

نرخ تورم رسمی پرید

بانک مرکزی بالاخره رشد قیمت‌ها را پذیرفته و نرخ تورم ماهیانه خرداد امسال را ۱۳ درصد گزارش کرد. به زبان ساده‌تر میانگین قیمت کالاها در خرداد امسال به نسبت اردیبهشت ۱۳ درصد افزایش یافته است. این روند برای کالاهای ضروری اما شدیدتر است.

کمتر کالایی در بازار یافت می‌شود که گران نشده باشد: «سیگار لحظه‌ای است و از این مغازه تا  مغازه دیگر تفاوت قیمت دارد، شیر و پنیر هم بستگی به تاریخ تولید دارد. بعضی مغازه دار‌ها می‌گویند: تولید جدید است و با قیمت جدید توزیع شده».

ستاد تنظیم بازار اما هرگونه افزایش قیمت را تکذیب می‌کند. وزیر جهادکشاورزی از «کافی بودن ذخایر غذایی» تا دو ماه آینده و تامین نیازهای ضروری خبر می‌دهد. وزارت صنعت، معدن و تجارت دستور داده تمامی کالاهای انبار شده در بازار توزیع شود.

«همین هم موجب نگرانی است، کالاهای تاریخ گذشته که چند وقتی است در انبار مانده حالا به قیمت ارزان‌تر قرار است به دست ما برسد. اما معلوم نیست که سالم‌اند یا نه».

چطور زنده‌ایم؟

وضعیت اقتصادی آشفته‌تر از هر زمان دیگری است: «حتی از سال‌های سیاه احمدی‌نژاد». هرکس که سرمایه‌ای داشته کوله‌بارش را بسته و قبل از نشستن به خاک سیاه «قصد هجرت کرده» و یا «سکه و دلار خریده» و حالا هم چند برابر سود برده است.

اما برای مزدبگیران که به گفته عضو شورای عالی کار حداقل ۸۳ درصدشان «زیر خط مرگ» زنده مانده‌اند، شرایط سخت و سخت‌تر می‌شود.

کارگاه‌های تولیدی به بهانه وضعیت اقتصادی دستمزد نمی‌دهند و کارگاه را تولید می‌کنند. «خیلی‌هایشان می‌گویند: بروید اداره کار، شکایت کنید، اما با شکایت مگر می‌شود نان برد سر سفره. چند سال باید دوید و آخر سر هم یک پولی که دیگر هیچ زخمی را درمان نمی‌کند».

قبلا امیدی بود به «دستفروشی و یا مسافرکشی» اما حالا خیلی‌ها از سر بیکاری به این دو شغل روی آورده‌اند و آنجا هم «هر روز شهرداری می‌آید و وسایل را می‌برد» و تازه اگر هم خبری از ماموران قلدر شهرداری نباشد «کسی پول برای خرید ندارد. وضع همه مثل هم می‌شود، به‌غیر از آنهایی که از اول هم حسابشان از بقیه جدا بود».

فرار از  شهرهای بزرگ

شاغلان اخراج می‌شوند، دستمزدها به تاخیر می‌افتد و گاه هم در چرخه اداره کار و هیئت حل اختلاف و کارفرما کامل از بین می‌رود. آنهایی که روزگاری به امید یافتن «شغل بهتر» و «درآمد بیشتر» راهی تهران و یا دیگر شهرهای صنعتی که بازار کار بهتری دارند، شده بودند، حالا با وضعیت جدید و افزایش قیمت و هزینه زندگی می‌گویند: «کوله را می‌بندیم و برمی‌گردیم».

محمد تصمیمش را گرفته برای بازگشت به شهری که چند سال پیش به امید یافتن شغل ترکش کرده بود: «آنجا حداقل خانواده و آشنایان هستند، جای خواب دارم و نباید هرچه درآمد دارم را بریزم توی گلوی صاحبخانه».

او می‌گوید: از تعداد دیگری از دوستانش هم شنیده که دیگر میلی به ماندن در تهران ندارند «شهر وحشی و درنده شده و غیرقابل زندگی برای ما که معاشمان همین درآمد ماهیانه بود و بس».

اینکه در شهری که از آن آمده وضعیت بهتری خواهد داشت یا نه، را نمی‌داند: «فرقی ندارد هیچ‌جا شغل نیست. فرق فقط در این است که در آنجا اگر یکی از اعضای خانواده کار کند، بقیه با هم می‌خورند. فرقش همین حس است، کمی همبستگی شاید».

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.