ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

آزیتا قهرمان: کتابخانه شخصی من

چه کتاب‌هایی می‌خوانیم و کتاب چه تأثیری در زندگی ما گذاشته است؟ آزیتا قهرمان ما را با کتابخانه شخصی خود آشنا می‌کند.

چه کتاب‌هایی می‌خوانیم و کتاب چه تأثیری در زندگی ما گذاشته است؟ در روزگاری که شمارگان کتاب در ایران به ۳۵۰ نسخه کاهش یافته، این پرسش به جا به نظر می‌رسد.

با آداب کتابخوانی و کتابخانه شخصی آزیتا قهرمان، شاعر آشنا می‌شویم:

آزیتا قهرمان، شاعر

این روزها چه کتابی را می‌خوانید؟

حیوان قصه‌گو از جاناتان گاتشتال با ترجمه بسیار خوب عباس مخبر و یک مجموعه شعر Modern Europian poetry گزیده‌ای ازاشعار بهترین شاعران معاصر اروپا چاپ لندن ۱۹۹۲. کتاب صید ماهی قزل‌آلا از ریچارد براتیگان را نیز در دست دارم. کتاب جمهوری فدرال ابر به ترجمه و انتخاب ابوالفضل پاشا هدیه دوستی عزیز از ایران بود. این کتاب منتخبی از شعر معاصر ترکیه و معرفی ۶۰ شاعر از ناظم حکمت و آساف هالیت چلبی تا هایدر آرلوگن و بژان ماتور شاعران حی و حاضر و مطرح ترکیه امروز است. مقدمه بسیار خوب کتاب شامل پژوهشی درباره تحول‌های شعر مدرن ترکیه و بررسی آن در زمینه اجتماعی و سیاسی ِو تغییر خط و زبان ترکی استانبولی است. ترجمه بسیار روان و خوش‌آهنگ و شعر‌ها آنقدر دلنشین هستند که می‌توانم بگویم مدت‌هاست شعرهایی به این زیبایی نخوانده بودم. البته در کنار اینها هر روز اشعار شاعرانی را که دوست دارم معمولا از سایت‌های فارسی و انگلیسی می‌خوانم.

برای اولین بار کی صاحب یک کتابخانه شخصی شدید؟ چند جلد کتاب داشت و در آن زمان کدام کتاب‌ها را بیشتر دوست می‌داشتید؟

از نخستین سال‌ها‌ی دبستان از همان وقتی که توانستم با لکنت و ذوق چیزی بخوانم َکتاب‌های قصه را با نوعی حس مالکیت کودکانه به عنوان تجربه گفتگو با دوستی عجیب و غریب و نامریی نگه می‌داشتم. هر کتاب جزیره‌ای مخفی بود. با نقشه مسیرهای پنهان برای جستجوی یک گنج که هیچ کسی جز من و نویسنده از این راز خبر نداشت. مگر دوستانی که در محله یا مدرسه کتاب‌ها را به هم قرض می‌دادیم و رفاقت‌ها‌ی پایدارِ، ‌عشق‌ها و دوستی‌ها‌ی ما با این سفر مشترک شکل عمیق و متفاوتی می‌گرفت. تابستان‌ها با بچه‌های محل کتابخانه‌ای اشتراکی در کوچه به راه می‌انداختیم و کتاب‌ها را کرایه می‌دادیم. با شروع سال تحصیلی کتاب‌ها را ردیف روی طاقچه کنار پنجره کنار دفتر و کتاب‌های مدرسه می‌چیدم. شاید تعداد کتاب‌هایم از بیست عدد بیشتر نبود. بیشتر کتاب‌هایی را دوست داشتم که نقاشی و عکس دارند. خواب و خیال‌هایم با لذت تماشای آن نقاشی‌های سفید و سیاه یا رنگی در حین خواندن ابعاد عجیب و لذتبخشی می‌گرفت. کتاب‌های مهدی آذریزدی، صمد بهرنگی و هانس کریستیان آندرسن. مجموعه قصه‌های کتاب‌های طلایی. هزار و یکشب و کتاب‌های انتشارات پروگرس شوروی اولین کتاب‌هایی بودند که داشتم. البته کتاب‌های بزرگ‌تر‌ها با کنجکاوی که در من بر می‌انگیخت گاه مخفیانه بخشی از این دارایی می‌شد. آثار هدایت ِ، مستعان، حجازی و دیوان‌های شعر که سعی می‌کردم از آنها سر در بیاورم. هر کتابخانه‌ای حتا اگر در خانه دیگران و متعلق به دیگری، برایم انگار یک سرزمین آشنای شخصی بود. بچه تنهایی بودم که عادت کتاب خواندن دنیای پرت و گاهی ترسناک او را امنیت و تنوع می‌بخشید. بعدها در هر خانه‌ای که ساکن شدم، بهترین گوشه خانه جایی بود که کتابخانه مانند معبدی امن و آرام در‌هایش گشوده بود، دروازه‌ای رو به  شهر‌های ناشناس و آدم‌های جالب. خلوتی برای گریز از هر چه نادلبخواه و ناممکن به سوی دنیایی پراز همهمه و زیبایی.

چند کتابفروشی و کتابخانه در شهر مشهد اولین مکان‌هایی بودند که همیشه به هر جا می‌رفتم مسیرم در نهایت به آنها می‌رسید. در بچگی کتابفروشی باستانِ، مروج و امیرکبیر، بعدها کتابفروشی خرامانی، نشر نیما و نشر امام آقای رضا رجب‌زاده و بسیاری دیگر که با آوردن جدیدترین کتاب‌های منتشر شده همیشه شادترین مکان شهر برای ما بودند.

هرچند ما در زمانه‌ای زیستیم که همه تجربه ویران شدن و از دست دادن کتاب و کتابخانه‌های شخصی و عمومی را داریم. ما وادار به مخفی کردن و سوزاندن و دفن کتاب‌ها شدیم. در زمانه‌ای زیستیم که شاهد حبس و نابودی نویسندگان کتاب‌هایی شدیم که نمونه آرمان و آرزوهای ما بودند. بوی کتاب‌های سوخته و هول و هراس این تاریخ و سال‌ها در حافظه جمعی ما چنان با جستجوی عدالت و آزادی در هم‌آمیخته که هردو انگار یکی هستند.

گوشه‌ای از کتابخانه شخصی آزیتا قهرمان

الان کتابخانه شما چند جلد کتاب دارد؟

کمتر از ۴۰۰ جلد. در فقدان سهراب رحیمی همسرم و تغییر شهر و خانه بخش مهمی از کتاب‌ها را به دو کتابخانه سوئدی و فارسی در مالمو و بعضی دیگر را به دوستان آشنا بخشیدم. سهراب یک شیفته واقعی کتاب بود. بیش از سه هزار جلد کتاب در خانه و زیرزمین جمع‌آوری کرده بودیم. تمام دیوار‌ها‌ی دورمان به این ترتیب با عطف و نام و رنگ جلد کتاب‌هایی که دوست داشتیم شکل خاصی گرفته بود. در حال حاضر فقط کتاب‌هایی را دم دست دارم، که نیاز مدام به رجوع و بازخوانی آنها هست. بخشی از کتاب‌ها به صورت دیجیتالی در گوشی و تبلت همیشه همراهم هست. هیچ چیز به اندازه منظره کتاب‌های از یاد رفته‌ای که درقفسه کتابخانه چیده شده‌اند اما فرصت نیست همه را با دقت و فراغت بخوانم غمگینم نمی‌کند. آرزو داشتم هزار چشم داشتم و نیرویی پایان‌ناپذیر برای خواندن همه کتاب‌های خوب عالم.

کدام کتاب را بیشتر دوست دارید؟

کتاب‌هایی که مانند یک شهر حیرت‌آور پر از تازگی و فرصت کشف هزار چشم‌انداز برای گشت و گذارند. آنهایی که شوق خواندن را در من بیدار می‌کنند. یادم هست وقتی کتاب‌های بی‌نظیر حالات عشق مجنون و یا افسون شهرزاد از جلال ستاری را می‌خواندم آرزو داشتم هرگز تمام نشوند. نوشته‌هایی که ما رابه سوی پرسش‌های جدیدتر می‌برند. آنهایی که به تولد، مرگ، عشق و زندگی مفهوم و ابعاد تازه می‌بخشند. متن‌هایی که با آنها احساس همدلی و یگانگی می‌کنی. انگار خود تو آن را نوشته‌ای و یا برای تو نوشته شده‌اند. کتاب‌های تاریخ واسطوره‌شناسی. اثری مانند شاهنامه فردوسی. و یا ایلیاد و اودیسه. تاریخ ادبیات و هنر جهان و ایران که سیر تغییر و تحول فرهنگ انسانی را در آن می‌توان دنبال کرد. بعضی کتاب‌های فلسفی مانند آثار نیچه و شوپنهاور، میشل فوکو و بسیار‌ی دیگر که مفاهیم کهنه را دگرگون می‌کنند. کتاب‌های زبانشناسی و مباحث تئوریک درنقد ادبی. اشعار مولوی، حافظ و سعدی بخاطر شور عشق و درد و تمنایی که در آنهاست. داستان‌های کوتاه و نثر‌های درخشان فارسی وقتی به کلمات موسیقی و جان می‌بخشد. کتاب اشعار بعضی شاعران معاصر به فارسی انگلیسی یا سوئدی که می‌تواند زندگی‌ام را به جریان زنده شعر متصل کند. کتاب‌های شعر همیشه مرا در هر بحران و موقعیت، چه در وقت سوگ و غمگساری چه شادمانی و شوق همراهی کرده‌اند. اما مهم‌تر از همه کتاب‌هایی هستند که الهام‌بخش‌اند ومرا وادار به نوشتن می‌کنند.

معمولاً کتابخوان‌ها به یک یا چند عنوان کتاب علاقه ویژه دارند تا آن حد که آن کتاب‌ها، به اصطلاح کتاب بالینی‌شان است. کتابی که همیشه دم دست دارند. کتاب بالینی شما کدام کتاب است؟

غزلیات شمس. کتاب مقدس و چند شاعر محبوب که به فارسی، سوئدی و یا انگلیسی معمولا اشعارشان را می‌خوانم. کارهای یونگ و میرچا الیاده را هر وقت و از هر کتابشان دوباره بخوانم یک آیینه روشن و پرمعنا برایم هستند. اما مهم‌ترین کتاب‌هایی که همیشه دوست داشتم و این روز‌ها در حال حاضر در فرم دیجیتالی هر روز می‌خوانم، لغت‌نامه‌ها و دیکشنری زبان‌هایی هستند که با آنها سر و کار دارم. فارسی. انگلیسی. سوئدی. ترکی. کاری از سر نیاز و علاقه، دوست دارم کلمه‌های تازه یاد بگیرم. هر کلمه به تنهایی یک کتاب و یک شعر است. ریشه کلمه‌ها در هر زبان و خویشاوندی کلمه‌ها در زبان‌های مختلف. شباهت و تفاوت‌های معنایی. شکل آوایی واژه‌ها. می‌توانم بگویم هیچ چیزی به اندازه کتاب نقشه جغرافیا و فرهنگ لغت برایم لذتبخش و سرگرم‌کننده نیست.

چه چیزی در این کتاب برای شما قابل توجه است؟

کلمه‌ها یا جمله‌هایی که یکباره درخششی را در ذهن ایجاد می‌کنند. وقتی روح پنهان در زیر لایه‌های گنگ زندگی روزمره یکباره آشکار می‌شود. روحی جاری و زنده که تو به عنوان کسی که می‌نویسد، نیاز داری صدایش را بشنوی و با این تپیدن یکی شوی تا بتوانی با دیگران با زبانی عمیق و مشترک سخن بگویی. جایی که عواطف و رویا‌ها، جهان اشیا، و حوادث در هم می‌آمیزند و معنا و شکل می‌گیرند. داستان و شعرهایی که درک آشفته ما ازمعنای بودن، تاریخ، جامعه و انسان را به آگاهی و توانایی برای دگرگونی و یا لذتی هشیارانه تبدیل می‌کنند. نوشته‌هایی که با نشان دادن شادی‌ها و رنج‌های مشترک تصویری از یگانگی و پیوستگی همه ما انسان‌ها را نشانمان می‌دهد. این همان چیزی است که همه ما را در بی‌کرانگی زمان به لحظه اکنون، به دیگران و تمامی دوران‌ها و فرهنگ‌های دور و نزدیک متصل می‌کند. هر کتاب خوب ارائه شیوه‌ای برای زندگی کردن، نوعی نگاه به نقش و قدرت انسانی ما در کشاکش جدال با خود و دیگری در هستی پر رمز و راز است.

چه کتابی در زندگی شما اثر ویژه‌ای داشته؟

چنین گفت زرتشت در ۱۵ سالگی برایم یک حادثه رهایی‌بخش بود. شعر‌های سهراب سپهری، فروغ و احمد رضا احمدی، صراحت و صمیت و ظرافت نگاه شاعرانه و رازورانه در هر لحظه زندگی را به من نشان داد. با کتاب‌های اوریانا فالاچی در نوجوانی تصویر یک زن جستجوگر انقلابی و همیشه در سفر و تکاپو در ذهنم نقش بست. خاطرات و جنس دوم سیمون دوبوار یک کلاس درس بودند. آن هم در فضای جامعه‌ا‌ی با آن همه محدودیت و ممانعت و آرزوی دیوانه‌وارم برای تغییر و آگاهی به عنوان یک زن جوان که می‌خواست آزادی را یاد بگیرد. هزار و یکشب و چهل طوطی بخاطر شور‌انگیزی تخیل و عشق و ماجراجویی برایم بسیار زیبا بود. خواندن آثار مارکس و انگلس و داروین. جزوه‌های ژرژ پولیتسر درباره دیالکتیک. تاریخ نقاشی نوین از رویین پاکباز مرا شیفته نقاشی و تاریخ هنر و عاشق همیشگی موزه‌ها و گالری‌ها‌ی هنری کرد. تاریخ کیمیاگری و انسان و سمبول‌هایش اثر یونگ. کتاب شاخ زرین اثر جیمز فریزر و چند آثر میرچا الیاده نقش ویژه در شکل‌گیری افکارم داشتند. عرفان و فلسفه از دبلیو ت استیس فیلسوف انگلیسی که نویسنده یکی از بهترین کتاب‌ها در باره هگل است. اشعار نظامی و شاهنامه فردوسی. رمان‌هایی که درباره زندگی هنرمندان و یا روایت زندگی انسان‌هایی شجاع و بی‌نظیر و متفاوت بود ‌و توانست کمبود‌ها و ترس‌ها و همین‌طور قابلیت‌هایم را به من نشان دهد. شناخت هویت زن ایرانی از شهلا لاهیجی ومهرانگیز کار تأثیر بسیار عمیقی در نگاهم داشت. آثار میشل فوکو درباره تاریخ و شکل‌گیری قدرت سلطه‌گری خیلی از گره‌های کور ذهن و رفتارم را افشا کرد. کارهای کنراد لورنس. دزموند دموریس و استراوس در زمینه اتولوژی و رفتارشناسی و همین طور بسیاری از تألیفات جلال ستاری و بابک احمدی نیز بسیار مهم بودند.

به نظر شما چرا باید کتاب خواند، آن هم در عصر اینترنت و رسانه‌های اجتماعی؟

خواندن یک کتاب امروزه شبیه یکی از آیین‌های به جا مانده برای یک سیر و سلوک فردی در جهت خودشکوفایی است، آن هم در شلوغی رسانه‌های عمومی و همگانی که ما فرصت کشف و آشنایی با خود را از دست داده‌ایم. این مراسم ساده و باشکوه فردی، ‌ فرصت تمرکز و روشی خلاقانه در برابر دنیایی است که همه چیز در آن به نمایشی از سرعت و اطلاعات تبدیل شده است. ما در رفتار‌ها، ‌ انتخاب‌ها، آرزو‌ها و حتا درک و حس‌مان از طبیعت و زندگی همه شبیه به هم شده‌ایم. ما در یک تله بزرگ برای فرار از تنهایی و آرزوی حضور داشتن در شور و شتاب زمانه و زندگی اجتماعی گیر افتاده‌ایم. اما از همیشه گیج‌تر و تنهاتریم. برای بسیاری از ما نشستن و خلوت کردن با یک کتاب شبیه پرت شدن در یک دنیای دور و غریب و جا ماندن از قافله دنیاست. اما این درست همان چیز‌ی است که بیش از همیشه به عنوان فرد به آن نیاز داریم. کتاب خواندن نوعی تمرین برای درک و تجربه یک لذت معنوی برای کسب آگاهی است.

آیا پیش آمده کتابی را دور بیندازید؟

بارها پیش آمده کتابی را نتوانسته‌ام تا پایان بخوانم. برایم جالب نبوده ودر نتیجه حتا به عنوان هدیه به دوستی هم نبخشیدم. یک بار در کلاس سوم دبستان از طرف معلم خشکه مقدس تعلیمات دینی یک کتاب توضیح المسائل جایزه گرفتم. کتاب‌هایی هست که آنها را جایی گذاشتم و به راه خودم رفتم.

هر چند بارها به علت سفر، مهاجرت و دیگر حوادث مجبور شدم کتاب‌هایی که دوست دارم را نیز بگذارم و بگذرم.

از این مجموعه:

◄ کتا‌بخوان هستید و مایلید کتابخانه شخصی خود را در این مجموعه معرفی کنید؟

پس لطفا تماس بگیرید با culture (at) radiozamaneh.com

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • رضا

    با عرض سلام به شاعر گرامی خانم آزیتا قهرمان(که شعرهای لطیفی از ایشان خوانده ام)، وضمن آرزوی آرامش روح برای زنده یاد سهراب رحیمی، دلم می خواست بدانم ایا سرانجام دلیل درگذشت زنده یاد رحیمی(که او نیز شاعر بود) در حادثه اتومبیل معلوم شد؟اگر دو خطی در همین جا جواب دهند، سپاسگزار می شوم. خواننده و علاقمند شعر ایران،رضا