ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

لی شین می‌خواند

<p>ایرج ادیب&zwnj;زاده - تازه&rlm;ترین فیلم مستند کوتاه حسین خندان، فیلم&rlm;ساز سرشناس ایرانی مقیم چین، روایت آشنایی اوست با لی شین، خواننده&rlm;ی چینی که ترانه&rlm;هایی به زبان فارسی خوانده؛ بیشتر سروده&rlm;های عرفانی که در آلبوم تازه&rlm;ی او که ماه آینده منتشر می&rlm;شود، جای دارد.</p> <!--break--> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20120217_Farhangi_Avazeh_khane_chini_H_Khandan.mp3"><img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_14.jpg" /></a><br /> این فیلم مستند ۹ دقیقه&rlm;ای که به &quot;جشنواره&rlm;ی بنیاد فرهنگ ایران&quot; دعوت شده، &quot; می می&rlm;شوم&quot; نام دارد و روایت زندگی هنری خانم لی شین است که در زمان تحصیلات دانشگاهی&rlm;اش در دانشگاه استانفورد امریکا، با زبان و شعر فارسی آشنا شده است. <br /> &nbsp;</p> <p>لی شین دوبار به ایران سفر کرده و اکنون همسری ایرانی به نام فرزام کمال&rlm;آبادی دارد که در هنر خطاطی چینی مهارت دارد.<br /> &nbsp;</p> <p>حسین خندان کار فیلم&rlm;سازی را در ایران آغاز کرد، در آمریکا ادامه داد و حالا در مدت پنج &rlm;سالی که همراه همسر و فرزندانش در چین زندگی می&rlm;کند، به کار ساختن فیلم&rlm;های مستند ادامه می&rlm;دهد.<br /> حسین خندان دو سال پیش فیلمی مستند با نام &quot;حریر کلام&quot; از فارسی&rlm;زبانان چینی در روستای تاشگران در شمال این کشور ساخت و به این ترتیب، رد پای زبان و فرهنگ ایران در چین را دنبال کرد.<br /> فیلم کوتاه &quot;می&rlm; می&rlm;شوم&quot; جلوه&rlm;ی دیگریست از ارزش کلام موزون و شعر آهنگین.<br /> در گفت&rlm;وگوی تلفنی&rlm; که با حسین خندان در چین داشتم، او از چگونگی آشنایی&rlm;اش با خانم لی شین و آهنگ&rlm;هایی که او در کنسرت&rlm;هایش به زبان فارسی می&rlm;خواند، می&rlm;گوید:</p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p><img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/adilixin02.jpg" />حسین خندان، فیلمساز</p> </blockquote> <p><strong>حسین خندان</strong> - طی یک اتفاق ساده با خانم لی&rlm;شین آشنا شدم. در کنفرانسی در هنگ&rlm;کنگ شرکت کرده بودم و داشتم با دوستی فارسی حرف می&rlm;زدم که دیدم خانم لی شین با علاقه به ما نزدیک شد و به من گفت که دوست همراهم می&rlm;گوید شما هنرمندید. وقتی از او پرسیدم که از کجا فهمیده، پاسخ داد که ایشان یک حس ششم دارد. <br /> &nbsp;</p> <p>به هرحال این زمینه&rlm;ی صحبت شد و ایشان از من خواستند در صورتی&rlm; که وقت دارم، بنشینم با او به یک سی&rlm;دی گوش بدهم. وقتی این سی&rlm;دی را گوش دادم، با کمال تعجب دیدم که ایشان اشعاری را به زبان فارسی خوانده&rlm;اند. از من خواست بدون تعارف بگویم که چطور بوده است. گفتم که اکثر جاها عالی بود و حتی اگر نمی&rlm;گفتید، تشخیص داده نمی&rlm;شد که شخص غیر فارسی&rlm;زبانی به این زیبایی خوانده باشد. <br /> این مقدمه&rlm;ی آشنایی ما شد و در عرض دو سالی که ایشان را می&rlm;شناسم، بارها و بارها زنگ زده&rlm;اند که در ارتباط با ترجمه&rlm;ی اشعار انگلیسی&rlm; که می&rlm;خواستند به فارسی بخوانند و یا بر عکس، با هم همکاری و هم&rlm;فکری کنیم. <br /> &nbsp;</p> <p>در آستانه&rlm;ی نمایشگاه هنر آسیایی که در پنجم ژانویه&rlm;ی سال جاری در پکن برگزار می&rlm;شد، ایشان به من زنگ زدند و گفتند با اینکه امشب فیلم&rlm;بردارهای زیادی اینجا هستند، ولی دوست دارم که شما هم حتماً باشید. <br /> &nbsp;</p> <p>وقتی به آنجا رفتم، دیدم که واقعاً از شبکه&rlm;های مختلف گروه&rlm;های فیلم&rlm;برداری فرستاده بودند و من بدون اینکه هیچ نقشه&rlm; و برنامه&rlm;ای برای ساختن یک فیلم مستند و غیره داشته باشم، فقط بر اساس اینکه آنجا حضور داشتم و دوربین خودم را بدون هیچ سه&rlm;پایه و تشکیلات خاصی برده بودم، شروع کردم به فیلم&rlm;برداری. <br /> &nbsp;</p> <p>فرادی همان روز که هنوز من در پکن بودم، صبح زود، نمی&rlm;دانم چه نیرویی مرا بیدار کرد که بنشین و این شعر را بنویس. شعری را سرودم که اگر خواستید، بخشی از آن را می&rlm;توانم برای&rlm;تان بخوانم&hellip;</p> <p>&nbsp;</p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />بله؛ حتماً اگر ممکن است همین الان بخوانید.</p> <p>&nbsp;</p> <p>عنوان شعر &quot;نوروز&quot; است:<br /> هر روز نوروز<br /> هر روز من نوروز<br /> هر روز که با مهر نوَت گرم می&rlm;شوم<br /> نو می&rlm;&rlm;شوم، نو می&rlm;شوم، نو می&rlm;شوم<br /> هر روز که از خمر رخت مست می&rlm;شوم<br /> می&rlm; می&rlm;شوم، می&rlm; می&rlm;شوم، می می&rlm;شوم<br /> گر مهر تو یارم شود،<br /> هر روز من نو می&rlm;شود<br /> نوروز، هر روزمان نوروز</p> <p>&nbsp;</p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />و همین مایه&rlm;ی ساختن فیلم مستند شما با نام &quot;می&rlm; می&rlm;شوم&quot; شد؟</p> <p>&nbsp;</p> <p>هنوز تصمیمی نداشتم. فقط چون در همان هتلی اقامت داشتم که خانم لی&rlm; شین هم بودند، با توجه به سابقه&rlm;ای که از ایشان داشتم و می&rlm;دانستم دوست دارند اشعار عرفانی بخوانند، فکر کردم که می&rlm;توانم این شعر را به ایشان نشان بدهم و گفتم برای اولین بار می&rlm;خوانم، هرچه پیش آمد! <br /> &nbsp;</p> <blockquote> <p><img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/adilixin03.jpg" />لی شین، هنرمند چینی</p> </blockquote> <p>بعد از اینکه این شعر را خواندم و آن هیجان را دیدم، هم&rlm;چنان هنوز هیچ ایده&rlm;ای نداشتم که این می&rlm;تواند خمیرمایه&rlm;ی یک فیلم باشد. ولی ایشان هیجان بیش از حدی نشان داد. بعد از آن هم ما راه افتادیم به طرف سفارت هند و ایشان در تاکسی گفت که می&rlm;خواهد شعر را برای دوست چینی&rlm;اش ترجمه کند. در مرکز فرهنگی سفارت هند، استادی طبله&rlm;نواز حضور داشت که تازه از هند آمده بود. وقتی شعر را با این استاد به اشتراک گذاشت، دیدم که او هم واقعاً به وجد آمد و این پیام می شدن و این&rlm;که اگر لذتی را می&rlm;بریم، فقط مصرف&rlm;کننده&rlm;ی شادی نباشیم و آن را انتقال بدهیم انگیزه ساختن این فیلم شد. <br /> &nbsp;</p> <p>از نظر من، این خمیرمایه&rlm;ی شعر بود و به همین دلیل هم اسم فیلم را می&rlm; شدن&quot; گذاشتم. برای این&rlm;که فقط مصرف&zwnj;کننده نباشیم و این مستی و شادی و سرخوشی را به دیگران انتقال بدهیم. چون نمی&rlm;توانستیم در آنجا نوازنده&rlm;ی ایرانی پیدا کنیم، قرار شد برویم به سمت شانگهای، محلی که خود خانم لی شین زندگی می&rlm;کنند. بقیه&rlm;ی ماجرا هم در فیلم است و کسانی که علاقه&rlm;مند باشند، می&rlm;توانند در سایت رادیو زمانه فیلم را ببینند. به هرحال همه چیز را نباید از قبل گفت و جذابیت فیلم را از بین برد، ولی این ماجرای آشنایی من با خانم لی شین است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />علاقه&rlm;ی خانم لی شین به زبان فارسی از کجا پیدا شد و چطور شد که این&rlm;کار را ادامه دادند؟</p> <p>ایشان در سال&rlm;های انقلاب فرهنگی چین به دنیا آمده&rlm;اند. در ۱۸ سالگی، بر اساس لیاقت&rlm;های تحصیلی که داشتند، یک بورس تحصیلی از دانشگاه استانفورد می&rlm;گیرند و وقتی به امریکا می&rlm;&rlm;آیند، در همان سال اول ورودشان در آنجا، در جایی می&rlm;شنوند که فردی اشعار عرفانی ایرانی را به زبان انگلیسی می&rlm;خواند. خیلی تحت تأثیر قرار می&rlm;گیرد و می&rlm;گوید که چقدر زیباست. به او می&rlm;گویند اگر همین به زبان پارسی و با زبان اصلی خودش خوانده شود، خواهید دید که زیبایی&rlm;اش چندبرابر می&rlm;شود. این ماجرا مقدمه&rlm;ای می&rlm;شود بر اینکه ایشان فکر کند اگر شعری به این زیبایی، به زبان اصلی خودش می&rlm;تواند خیلی زیباتر باشد، من باید این زبان را یاد بگیرم. <br /> &nbsp;</p> <p>این علاقه&rlm;ی ابتدایی برای اینکه بیشتر راجع به زبان فارسی بداند، شاید مقدمه&rlm;ای بوده که بعدتر با همسر ایرانی&rlm;اش فرزام آشنا می&rlm;شود. چون قبل از ازدواج این علاقه بوده و شروع می&rlm;کند به کتاب خواندن و فرزام بیشتر کمک می&rlm;کند که در این مسیر منابع بهتری داشته باشد. ولی همه چیز عملاً از خود او شروع می&rlm;شود و یک شعر عرفانی تحت تأثیرش قرار می&rlm;دهد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />کار بعدی خانم لی شین سفرهای اوست برای خواندن، با نام &quot;سفر هارمونی&quot; که در ماه مارس انجام می&rlm;گیرد. آیا در این سفر آهنگ&rlm;هایی به زبان فارسی هم می&rlm;خواند؟</p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p><img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/adilixin04.jpg" />یک شعر و رویارویی دو فرهنگ آشنا</p> </blockquote> <p>خانم لی &rlm;شین به شدت مصر است که از این به بعد هرجا برنامه&rlm;ای داشته باشد، نخستین پاره&rlm;ی کنسرتش شعر من باشد (البته از روی لطفی که دارند) به&rlm;خصوص که قرار است در آستانه&rlm;ی نوروز ایرانی، این تور شروع شود، در نتیجه شعر نوروز هم می&rlm;تواند با مسما باشد و مناسبت خوبی داشته باشد. شعرهای دیگری هم از زبان فارسی، در کنار شعرهای انگلیسی و چینی در برنامه&rlm;ی ایشان هست.</p> <p>&nbsp;</p> <p><img align="bottom" alt="" src="http://www.zamaaneh.com/pictures-new/Communicate-icon.png" />پرسش&rlm; پایانی&rlm;ام به این سخن شما برمی&rlm;گردد که در جایی گفته&rlm;اید: &laquo;اگر حافظ چینی بود!&raquo; اگر حافظ چینی بود، چه اتفاقی می&rlm;افتد؟</p> <p>&nbsp;</p> <p>&quot;اگر حافظ چینی بود&quot; عنوان فیلم کوتاه دیگری است که من دو سال پیش ساخته&rlm;ام. آقای مهدی جامی و گروه&rlm;شان فراخوانی داده بودند که دوستان ایرانی در هر کجای دنیا که هستند، یک روز از زندگی&rlm;شان را فیلم کنند. پروژه&rlm;ای بود که آدم&rlm;هایی که فیلم&rlm;ساز و فیلم&rlm;بردار هم نیستند، می&rlm;توانستند روایت&rlm;هایشان از یک روز خاص زندگی&rlm;شان را گزارش کنند. <br /> &nbsp;</p> <p>&quot;اگر حافظ چینی&quot; بود، عنوانی بود که من برای این بخش گذاشتم. برای اینکه در آن روز نشان دادم که روزهای من چطور می&rlm;گذرد، محل کار و تدریسم را نشان دادم و همین&rlm;طور کارهای روزمره&rlm;ای که به عنوان یک همسر و یک پدر می&zwnj;بایست انجام دهم. از جمله کارهای دیگری که آن موقع باید می&rlm;کردم و هم&rlm;چنان هم باید ادامه بدهم، یادگیری زبان چینی است. شما شعری از حافظ را می&rlm;خوانید که می&rlm;گوید: <br /> &nbsp;</p> <p>دلدار که گفتا به توام دل&rlm;نگران است<br /> گو می&rlm;رسم اکنون به سلامت، نگران باش!<br /> &nbsp;</p> <blockquote> <p><img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/adilixin05.jpg" />لی شین می&zwnj;خواند</p> </blockquote> <p>می&rlm;بینید که در بیت اول نگران یک معنی می&rlm;دهد و در بیت دوم معنی دیگری. زبان چینی بسیار بسیار فراتر از این&rlm;گونه مثال&rlm;ها دارد. یعنی سه کلمه&rlm;ی کوچک یک&zwnj;جور نوشته می&rlm;شود، ولی معناهای مختلفی دارد. یا خیلی مواقع تلفظ&rlm;ها یکی است، معانی فرق می&rlm;کند. مثل خوار (به معنای خوار و خفیف کردن) و خار (خار گل). زبان چینی از این مثال&rlm;ها فراوان دارد. <br /> &nbsp;</p> <p>من در آنجا اشاره کرده بودم که حافظی که این&rlm;قدر زیبا به زبان پارسی این&rlm; همه زیبایی خلق کرده، اگر چینی می&rlm;بود چه&rlm;ها می&rlm;کرد؟! قطعاً دیوان&rlm;اش بعد دیگری پیدا می&rlm;کرد. <br /> &nbsp;</p> <p>چون من خودم وقتی فرزند اولم به دنیا آمد، هر شب، موقعی که شیر مادر را می&rlm;خورد که بخوابد، شعر فارسی را برایش زمزمه می&rlm;کردم و می&rlm;خواندم. بعضی از شب&rlm;ها که بیرون بودم و داشتم فیلم&rlm;برداری می&rlm;کردم، همسرم زنگ می&rlm;زد و می&rlm;گفت که کیهان نمی&rlm;خوابد! با اینکه هنوز حتی نمی&rlm;توانست کلمات معمولی را تلفظ کند، ولی گریه می&rlm;کرد و می&rlm;گفت: حافظ. چرا؟! برای این&rlm;که شیرش بود، ولی شعرش نبود. <br /> &nbsp;</p> <p>تمام کارهایی که من کرده&rlm;ام، به شکلی ستایش از زبان، زیبایی زبان و شعر و&hellip; است، این حرف من که &laquo;اگر حافظ چینی بود&raquo;، نوعی ستایش از زبان دیگری است که قابلیت بسیار زیادی برای شعر شدن دارد.<br /> &nbsp;</p> <p>ویدئو: مستند &quot;می می&zwnj;شوم&quot;، ساخته حسین خندان</p>

ایرج ادیب‌زاده - تازه‏ترین فیلم مستند کوتاه حسین خندان، فیلم‏ساز سرشناس ایرانی مقیم چین، روایت آشنایی اوست با لی شین، خواننده‏ی چینی که ترانه‏هایی به زبان فارسی خوانده؛ بیشتر سروده‏های عرفانی که در آلبوم تازه‏ی او که ماه آینده منتشر می‏شود، جای دارد.


این فیلم مستند ۹ دقیقه‏ای که به "جشنواره‏ی بنیاد فرهنگ ایران" دعوت شده، " می می‏شوم" نام دارد و روایت زندگی هنری خانم لی شین است که در زمان تحصیلات دانشگاهی‏اش در دانشگاه استانفورد امریکا، با زبان و شعر فارسی آشنا شده است.
 

لی شین دوبار به ایران سفر کرده و اکنون همسری ایرانی به نام فرزام کمال‏آبادی دارد که در هنر خطاطی چینی مهارت دارد.
 

حسین خندان کار فیلم‏سازی را در ایران آغاز کرد، در آمریکا ادامه داد و حالا در مدت پنج ‏سالی که همراه همسر و فرزندانش در چین زندگی می‏کند، به کار ساختن فیلم‏های مستند ادامه می‏دهد.
حسین خندان دو سال پیش فیلمی مستند با نام "حریر کلام" از فارسی‏زبانان چینی در روستای تاشگران در شمال این کشور ساخت و به این ترتیب، رد پای زبان و فرهنگ ایران در چین را دنبال کرد.
فیلم کوتاه "می‏ می‏شوم" جلوه‏ی دیگریست از ارزش کلام موزون و شعر آهنگین.
در گفت‏وگوی تلفنی‏ که با حسین خندان در چین داشتم، او از چگونگی آشنایی‏اش با خانم لی شین و آهنگ‏هایی که او در کنسرت‏هایش به زبان فارسی می‏خواند، می‏گوید:

حسین خندان، فیلمساز

حسین خندان - طی یک اتفاق ساده با خانم لی‏شین آشنا شدم. در کنفرانسی در هنگ‏کنگ شرکت کرده بودم و داشتم با دوستی فارسی حرف می‏زدم که دیدم خانم لی شین با علاقه به ما نزدیک شد و به من گفت که دوست همراهم می‏گوید شما هنرمندید. وقتی از او پرسیدم که از کجا فهمیده، پاسخ داد که ایشان یک حس ششم دارد.
 

به هرحال این زمینه‏ی صحبت شد و ایشان از من خواستند در صورتی‏ که وقت دارم، بنشینم با او به یک سی‏دی گوش بدهم. وقتی این سی‏دی را گوش دادم، با کمال تعجب دیدم که ایشان اشعاری را به زبان فارسی خوانده‏اند. از من خواست بدون تعارف بگویم که چطور بوده است. گفتم که اکثر جاها عالی بود و حتی اگر نمی‏گفتید، تشخیص داده نمی‏شد که شخص غیر فارسی‏زبانی به این زیبایی خوانده باشد.
این مقدمه‏ی آشنایی ما شد و در عرض دو سالی که ایشان را می‏شناسم، بارها و بارها زنگ زده‏اند که در ارتباط با ترجمه‏ی اشعار انگلیسی‏ که می‏خواستند به فارسی بخوانند و یا بر عکس، با هم همکاری و هم‏فکری کنیم.
 

در آستانه‏ی نمایشگاه هنر آسیایی که در پنجم ژانویه‏ی سال جاری در پکن برگزار می‏شد، ایشان به من زنگ زدند و گفتند با اینکه امشب فیلم‏بردارهای زیادی اینجا هستند، ولی دوست دارم که شما هم حتماً باشید.
 

وقتی به آنجا رفتم، دیدم که واقعاً از شبکه‏های مختلف گروه‏های فیلم‏برداری فرستاده بودند و من بدون اینکه هیچ نقشه‏ و برنامه‏ای برای ساختن یک فیلم مستند و غیره داشته باشم، فقط بر اساس اینکه آنجا حضور داشتم و دوربین خودم را بدون هیچ سه‏پایه و تشکیلات خاصی برده بودم، شروع کردم به فیلم‏برداری.
 

فرادی همان روز که هنوز من در پکن بودم، صبح زود، نمی‏دانم چه نیرویی مرا بیدار کرد که بنشین و این شعر را بنویس. شعری را سرودم که اگر خواستید، بخشی از آن را می‏توانم برای‏تان بخوانم…

بله؛ حتماً اگر ممکن است همین الان بخوانید.

عنوان شعر "نوروز" است:
هر روز نوروز
هر روز من نوروز
هر روز که با مهر نوَت گرم می‏شوم
نو می‏‏شوم، نو می‏شوم، نو می‏شوم
هر روز که از خمر رخت مست می‏شوم
می‏ می‏شوم، می‏ می‏شوم، می می‏شوم
گر مهر تو یارم شود،
هر روز من نو می‏شود
نوروز، هر روزمان نوروز

و همین مایه‏ی ساختن فیلم مستند شما با نام "می‏ می‏شوم" شد؟

هنوز تصمیمی نداشتم. فقط چون در همان هتلی اقامت داشتم که خانم لی‏ شین هم بودند، با توجه به سابقه‏ای که از ایشان داشتم و می‏دانستم دوست دارند اشعار عرفانی بخوانند، فکر کردم که می‏توانم این شعر را به ایشان نشان بدهم و گفتم برای اولین بار می‏خوانم، هرچه پیش آمد!
 

لی شین، هنرمند چینی

بعد از اینکه این شعر را خواندم و آن هیجان را دیدم، هم‏چنان هنوز هیچ ایده‏ای نداشتم که این می‏تواند خمیرمایه‏ی یک فیلم باشد. ولی ایشان هیجان بیش از حدی نشان داد. بعد از آن هم ما راه افتادیم به طرف سفارت هند و ایشان در تاکسی گفت که می‏خواهد شعر را برای دوست چینی‏اش ترجمه کند. در مرکز فرهنگی سفارت هند، استادی طبله‏نواز حضور داشت که تازه از هند آمده بود. وقتی شعر را با این استاد به اشتراک گذاشت، دیدم که او هم واقعاً به وجد آمد و این پیام می شدن و این‏که اگر لذتی را می‏بریم، فقط مصرف‏کننده‏ی شادی نباشیم و آن را انتقال بدهیم انگیزه ساختن این فیلم شد.
 

از نظر من، این خمیرمایه‏ی شعر بود و به همین دلیل هم اسم فیلم را می‏ شدن" گذاشتم. برای این‏که فقط مصرف‌کننده نباشیم و این مستی و شادی و سرخوشی را به دیگران انتقال بدهیم. چون نمی‏توانستیم در آنجا نوازنده‏ی ایرانی پیدا کنیم، قرار شد برویم به سمت شانگهای، محلی که خود خانم لی شین زندگی می‏کنند. بقیه‏ی ماجرا هم در فیلم است و کسانی که علاقه‏مند باشند، می‏توانند در سایت رادیو زمانه فیلم را ببینند. به هرحال همه چیز را نباید از قبل گفت و جذابیت فیلم را از بین برد، ولی این ماجرای آشنایی من با خانم لی شین است.

علاقه‏ی خانم لی شین به زبان فارسی از کجا پیدا شد و چطور شد که این‏کار را ادامه دادند؟

ایشان در سال‏های انقلاب فرهنگی چین به دنیا آمده‏اند. در ۱۸ سالگی، بر اساس لیاقت‏های تحصیلی که داشتند، یک بورس تحصیلی از دانشگاه استانفورد می‏گیرند و وقتی به امریکا می‏‏آیند، در همان سال اول ورودشان در آنجا، در جایی می‏شنوند که فردی اشعار عرفانی ایرانی را به زبان انگلیسی می‏خواند. خیلی تحت تأثیر قرار می‏گیرد و می‏گوید که چقدر زیباست. به او می‏گویند اگر همین به زبان پارسی و با زبان اصلی خودش خوانده شود، خواهید دید که زیبایی‏اش چندبرابر می‏شود. این ماجرا مقدمه‏ای می‏شود بر اینکه ایشان فکر کند اگر شعری به این زیبایی، به زبان اصلی خودش می‏تواند خیلی زیباتر باشد، من باید این زبان را یاد بگیرم.
 

این علاقه‏ی ابتدایی برای اینکه بیشتر راجع به زبان فارسی بداند، شاید مقدمه‏ای بوده که بعدتر با همسر ایرانی‏اش فرزام آشنا می‏شود. چون قبل از ازدواج این علاقه بوده و شروع می‏کند به کتاب خواندن و فرزام بیشتر کمک می‏کند که در این مسیر منابع بهتری داشته باشد. ولی همه چیز عملاً از خود او شروع می‏شود و یک شعر عرفانی تحت تأثیرش قرار می‏دهد.

کار بعدی خانم لی شین سفرهای اوست برای خواندن، با نام "سفر هارمونی" که در ماه مارس انجام می‏گیرد. آیا در این سفر آهنگ‏هایی به زبان فارسی هم می‏خواند؟

یک شعر و رویارویی دو فرهنگ آشنا

خانم لی ‏شین به شدت مصر است که از این به بعد هرجا برنامه‏ای داشته باشد، نخستین پاره‏ی کنسرتش شعر من باشد (البته از روی لطفی که دارند) به‏خصوص که قرار است در آستانه‏ی نوروز ایرانی، این تور شروع شود، در نتیجه شعر نوروز هم می‏تواند با مسما باشد و مناسبت خوبی داشته باشد. شعرهای دیگری هم از زبان فارسی، در کنار شعرهای انگلیسی و چینی در برنامه‏ی ایشان هست.

پرسش‏ پایانی‏ام به این سخن شما برمی‏گردد که در جایی گفته‏اید: «اگر حافظ چینی بود!» اگر حافظ چینی بود، چه اتفاقی می‏افتد؟

"اگر حافظ چینی بود" عنوان فیلم کوتاه دیگری است که من دو سال پیش ساخته‏ام. آقای مهدی جامی و گروه‏شان فراخوانی داده بودند که دوستان ایرانی در هر کجای دنیا که هستند، یک روز از زندگی‏شان را فیلم کنند. پروژه‏ای بود که آدم‏هایی که فیلم‏ساز و فیلم‏بردار هم نیستند، می‏توانستند روایت‏هایشان از یک روز خاص زندگی‏شان را گزارش کنند.
 

"اگر حافظ چینی" بود، عنوانی بود که من برای این بخش گذاشتم. برای اینکه در آن روز نشان دادم که روزهای من چطور می‏گذرد، محل کار و تدریسم را نشان دادم و همین‏طور کارهای روزمره‏ای که به عنوان یک همسر و یک پدر می‌بایست انجام دهم. از جمله کارهای دیگری که آن موقع باید می‏کردم و هم‏چنان هم باید ادامه بدهم، یادگیری زبان چینی است. شما شعری از حافظ را می‏خوانید که می‏گوید:
 

دلدار که گفتا به توام دل‏نگران است
گو می‏رسم اکنون به سلامت، نگران باش!
 

لی شین می‌خواند

می‏بینید که در بیت اول نگران یک معنی می‏دهد و در بیت دوم معنی دیگری. زبان چینی بسیار بسیار فراتر از این‏گونه مثال‏ها دارد. یعنی سه کلمه‏ی کوچک یک‌جور نوشته می‏شود، ولی معناهای مختلفی دارد. یا خیلی مواقع تلفظ‏ها یکی است، معانی فرق می‏کند. مثل خوار (به معنای خوار و خفیف کردن) و خار (خار گل). زبان چینی از این مثال‏ها فراوان دارد.
 

من در آنجا اشاره کرده بودم که حافظی که این‏قدر زیبا به زبان پارسی این‏ همه زیبایی خلق کرده، اگر چینی می‏بود چه‏ها می‏کرد؟! قطعاً دیوان‏اش بعد دیگری پیدا می‏کرد.
 

چون من خودم وقتی فرزند اولم به دنیا آمد، هر شب، موقعی که شیر مادر را می‏خورد که بخوابد، شعر فارسی را برایش زمزمه می‏کردم و می‏خواندم. بعضی از شب‏ها که بیرون بودم و داشتم فیلم‏برداری می‏کردم، همسرم زنگ می‏زد و می‏گفت که کیهان نمی‏خوابد! با اینکه هنوز حتی نمی‏توانست کلمات معمولی را تلفظ کند، ولی گریه می‏کرد و می‏گفت: حافظ. چرا؟! برای این‏که شیرش بود، ولی شعرش نبود.
 

تمام کارهایی که من کرده‏ام، به شکلی ستایش از زبان، زیبایی زبان و شعر و… است، این حرف من که «اگر حافظ چینی بود»، نوعی ستایش از زبان دیگری است که قابلیت بسیار زیادی برای شعر شدن دارد.
 

ویدئو: مستند "می می‌شوم"، ساخته حسین خندان

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • تینا

    آیا راهی برای تهیه ویاحتی تماشای این فیلم میدونید؟ممنون میشم اگه کمک کنید