ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● گزارش میدانی

کارگران افغانستانی در ایران، از بدبخت‌ها تا خوشبخت‌ها

سهراب رضایی − این گزارش میدانی شرحی از وضعیت زندگی کارگران اهل افغانستان در ایران و خانواده آنان است. گفت‌وگوهای بازتاب یافته در گزارش حاصل آمد و شد با مهاجران افغانستانی در سه استان ایران است.

این گزارش شرحی از وضعیت زندگی کارگران اهل افغانستان در ایران و خانواده آنان است. گفت‌وگوهای بازتاب یافته در گزارش حاصل آمد و شد با مهاجران افغانستانی در سه استان ایران است و با آنکه نکات آنها قابل تعمیم به وضعیت کلی مهاجران  است اما نمی‌توان از این نکته چشم‌پوشی کرد که آنان در هر شهر و استان ایران با مسائلی متفاوت و مخصوص به خود نیز درگیر هستند.

بخش ساختمان و مسکن ایران علی‌رغم رکود و واماندگی بیش از هر بخشی به پذیرش کارگران افغان رضایت می‌دهد.
بخش ساختمان و مسکن ایران علی‌رغم رکود و واماندگی بیش از هر بخشی به پذیرش کارگران افغانستانی رضایت می‌دهد.

خالی و تمیز

برای رسیدن به خانه آنها باید سر را خم کرد و از ۲۳ پله بالا رفت. خانه قدیمی نیست و میلگردهای بیرون زده و آجرها و سیمانهای سفت شده روی پله‌ها نشان می‌دهد این بنا عمر آنچنانی ندارد ولی نقشه خانه شبیه به نقاشی یک کودک ۵ ساله است. پله‌‌ها تمام می‌شود و یک در چوبی که عمر آن به وضوح بیشتر از عمر بنا است باز می‌شود. یک خانه ۶۵ متری که شبیه یک مکعب مستطیل خالی است. کف زمین با موکت و فرش پوشانده شده است. سه در طرف راست به ترتیب آشپزخانه، دستشویی و کمدی دیواری است. یک تلویزیون ۲۱ اینچ قدیمی و چیزی شبیه به صنایع دستی عشایری ایران روی دیوار. این کل آن چیزی است که در نگاه اول در این خانه دیده می‌شود. نکته دیگری تمیزی فضای داخل این خانه است. هر شب یازده نفر در این فضا می‌خوابند. یک مادر بزرگ، دو برادر مغنی، همسرانشان، یک خواهر و پنج فرزند. سعی می‌کنم خوابیدن ۱۱ نفر با چنین ترکیبی را در این خانه کوچک تصور کنم اما اجازه ندارم شب در این منزل باشم تا تصورات خودم را با واقعیت مقایسه کنم. فقدان حریم خصوصی و عدم برخورداری از فضای کافی برای زندگی مسئله‌ای است که بیشتر کارگران افغانستانی در ایران دست به گریبان هستند.

شیفت کاری: ۲۴ ساعت در شبانه‌روز

کارفرمایان ایران و بساز و بفروش‌های بخش مسکن استفاده از کارگر افغانستانی را به کارگر ایرانی ترجیح می‌دهد. آقای مهندس می‌گوید آنها بهتر از کارگر ایرانی کار می‌کنند. از او می‌خواهم توضیح دهد عبارت «بهتر کار می‌کنند» را توضیح دهد. پاسخ می‌دهد: «کارگر افغانی کنترات‌کار است. می‌گویی اینقدر بگیر و این کار را کامل تحویل بده. حرف تویش نیست. اما کارگر ایرانی هر روز یک تیارتی از خودش در می‌آورد. دنبال این هستند از کار بزنند. کارگر ایرانی تنبل است...» ادب و جایگاه رسانه اجازه نمی‌دهد عبارات کامل این بساز و بفروش ایرانی کامل منتشر شود. آنچه از میان فحش‌ها و توصیفات سکسیتی و مقایسه کارگران ایرانی با حیوانات چهارپا قابل ذکر است مسئله تنبلی است اما گفت‌وگو با کارگران افغانستانی و ایرانی نشان می‌دهد مسئله‌ای که در بین است تنبلی نیست یا لااقل مسئله فقط تنبلی نیست. مهاجران غیرقانونی هیچ حقوقی به عنوان نیروی کار در ایران ندارند. همان وضعیت نیروی کار غیرقانونی ایرانی در ژاپن و نیروی کار مهاجران غیرقانونی ایرانی در کشورهای عربی و اروپایی با وضعیتی بدتر در ایران وجود دارد. نگهبان ساختمان نیمه‌ساز آقای مهندس می‌گوید: «شما نمی‌دانید ما چطور آمده‌ایم اینجا. پلیس ما را بگیرد بر می‌گرداند کشور خودمان. پول زیاد می‌خواهد، سخت است، امنیت نیست،... نمی‌شود.» لابد برای همین است که ساکت و مطیع هستند و بیش از توان خود کار می‌کنند.

در صورت بروز هرگونه درگیری بین صاحبکار و نیروی کار حتی در صورتی که حق با کارگر افغانستانی بدون اوراق مهاجرت باشد تنها راه نجات برای آن مهاجر فرار است. تنبلی کارگر ایرانی یک بهانه است. کارفرمایان ایرانی فهمیده‌اند که می‌توان بیشتر از مهاجر غیرقانونی کار کشید، به او فحش داد، او را مجبور به کارهای غیر ایمن و خطرناک کرد. کارگر ایرانی روی کاغذ امکان استفاده از پلیس، دادگاه و اداره کار برای استیفای حقوق خود را دارد اما کارگر مهاجر غیرقانونی تن به هر شرایطی می‌دهد تا گیر قانون نیفتد.

گزارش‌های متعددی از همدستی کارفرمایان ایرانی با پلیس برای عدم پرداخت دستمزد کارگران افغانستانی در ایران وجود دارد. کارفرما پروژه را پیش می‌برد و همه دستمزد یا بخشی از آن را نگه می‌دارد؛ وقتی کاسه صبر کارگر افغانستانی سرریز شد و اعتراض کرد، کارفرما با پرداخت یک رشوه به کلانتری محل همه آنها را غافلگیر می‌کند و بدون پرداخت دستمزد آنها را راهی افغانستان می‌کند.

یکی از مشاغل رایج در بین مهاجران افغان، نگهبانی از ابزار و مصالح ساختمانهای نیمه‌کاره و در حال ساخت است. اغلب آجرهای بنای قبلی از طریق گل رس یا گچ به یکدیگر چسبانده می‌شوند تا اتاقکی برای زندگی نگهبان درست شود. ۱۵ شب همنشینی در ۱۲ مورد از این اتاقهای نگهبانی مرا قانع کرد که کاربری این اتاقها بیشتر شبیه شیره‌کش خانه است تا محل زندگی. بیشتر نگهبانان ساختمان‌های نیمه کاره در شهرهای بزرگ یا کارگران افغانستانی هستند یا جوانان روستایی ایرانی. حقوقی کمتر از حداقل حقوق اداره کار به آنها داده می‌شود تا ۲۴ ساعته نگهبانی دهند. این شغل قرارداد، بیمه و مرخصی ندارد.

اتاقک‌های محل زندگی نگهبان‌ها معمولا شامل یک زیراندازه کهنه و پاره، یک ضبط صوت قدیمی با قابلیت پخش سی‌دی، احیاناً یک تلویزیون ۱۴ اینج قدیمی، بطری‌‌‌های پلاستیکی مختلف، ابزار و ادوات استعمال انواع مواد مخدر، چند عدد ظرف فلزی و... است. کارگران افغانی و ایرانی از این اتاقک‌ها برای شب‌نشینی، زندگی، استراحت، استعمال مواد مخدر و سکس با تن‌فروشان استفاده می‌کنند. شیشه، تریاک و ناس بیشترین مواد مصرفی هستند.

بادمجان، بادمجان و باز هم بادمجان

آمار رفاه و خوشبختی در نظام جمهوری اسلامی خیره کننده است. طبق گزارش‌هایی که گاه و بیگاه در رسانه‌ای فارسی زبان سر و صدا به پا می‌کند ۴۷ میلیون نفر از کل جمعیت ایران زیر خط فقر و نزدیک به ۲۵ درصد کل جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق قرار دارند. طبق آمار وزارت کار ۱۱ میلیون ایرانی سبد غذایی حمایتی دریافت می‌کنند و بعد از کاهش ۵۰ درصدی ارزش پول ملی در دولت حسن روحانی قرار است بین ۲.۳ تا ۴.۵ میلیون نفر دیگر به این تعداد اضافه شود. همچنین یک میلیون و ششصد هزار ایرانی قادر به تهییه غذای روزانه برای خود نیستند. خرید میوه‌های کیلویی ۲۰ و ۳۰ هزار تومان آن هم در محلات کارگرنشین و شهرهای کوچک باعث شده است خوردن میوه و سبزیجات یک عمل به اصلاح لاکچری و تفریح طبقه متوسط و بورژوآهای ایران شود. گوشت قرمز مدتهاست از سبد غذایی کارگران ایران حذف شده است. هر دانه تخم مرغ بین ۵۷۵ تا ۷۰۰ تومان روخته می‌شود. نان، سیب زمینی، دل و جگر مرغ و سنگدان چرخ‌کرده آخرین سنگر فقرا و کارگران حداقل بگیر ایرانی برای سیر کردن شکم است. در مورد کارگران افغانستانی باید گفت خود عمل خوردن برای آنها تبدیل به یک تفریح لاکچری شده است. به طرز باورنکردنی آنها تقریبا در طول روز چیز خاصی نمی‌خورند و میزان کالری دریافتی آنها بسیار پائین است.

۵۰ ساعت زندگی با ۱۵ کارگر افغانستانی که به عنوان کارگران یک خانه ویلایی و باغهای اطرافش مشغول به کار بودند باعث کشف چند نکته شد. نوع لباس پوشیدن این کارگران بسیار شبیه یکدیگر بود تا صاحب باغ متوجه نشود آنها ۲۱ نفر هستند نه ۱۵ نفر. شش نفر از اقوام این کارگران یک ماه بود از افغانستان به ایران آمده بودند و تا زمان یافتن شغل مناسب میهمان ۱۵ کارگر دیگر بودند. یعنی در عمل شش نیروی کار به صورت رایگان مشغول به کار بودند. صبحانه آنان شامل نان و پنیر و چای شیرین، ناهار یک عدد کنسرو ماهی به همراه ۱۶ یا ۱۸ عدد تخم مرغ به همراه مقدار زیادی نان. برنامه غذایی شبها اما متفاوت بود. بادمجان، بادمجان و بازهم بادمجان.

دریافتی سبزی و میوه‌جات در بین کارگران افغانستانی و حداقل بگیران ایرانی اغلب منحصر به سیب‌زمینی، پیاز، گوجه و خیار است. غذاها تا حد وسع و امکان چرب درست می‌شوند. مقدار نشاسته دریافتی در شکل نان و سیب زمینی و احیانا ماکارونی در بین آنها بسیار زیاد است. غذای خوب آنها غذاهای کنسروی است. برنج با کمی گوجه یا مقداری رب و پیاز و کمی سیب زمینی پخته می‌شود و آن را نیز با نان صرف می‌کنند. مصرف لبنیات در بین این گروه‌ها محدود به پنیر است و در بین کودکان و جوانان گاهی بستنی ارزان قیمت نیز خورده می‌شود. استفاده از نیمرو یا بادمجان و کدوی سرخ کرده با روغن و نان زیاد نیز از وعده‌های رایج غذایی آنان است.

کارهای مجاز، کارهای غیر مجاز، هدفها

از قبرکنی تا حفر چاه، کارهای ساختمانی، از زراعت تا کار در محیطهای شیمایی و سمی، از آجرپزی تا آهک‌کاری، چوپانی و زباله جمع کردن از عمده‌ کارهای قانونی برای مهاجران قانونی افغانستانی در ایران است. کارهای سخت و دشوار با نیاز به استقامت و توان بدنی بالا، کارهای خطرناک و بدون رعایت مسائل ایمنی، کارهای مضر برای سلامتی روان و جسم، کارهای با دستمزد کم.

کارگران افغانستانی دو گروه‌اند. یا زنان و فرزندان خود را در افغانستان گذاشته‌اند و با کار در ایران برای آنها خرجی می‌فرستند و یا به این امید کار می‌کنند تا پول رفتن به ترکیه، یونان و سپس یک کشور اروپایی را جمع‌آوری کنند و در نهایت خانواده خود را به کشور نهایی ببرند.

یک کارگر افغانستانی ۲۱ ساله از ۱۶ سالگی در ایران مشغول کار است. او یک ماه بعد از ازدواج خود همسرش را در خانه پدر گذاشته و به ایران آمده است. در طی این سالها او سه بار به افغانستان رفته است تا به همسر خود سر بزند و سه فرزند دارد. یک مهاجر افغانستانی دیگر که رسما به عنوان پناهنده سیاسی در ایران پذیرفته شده است و طبیعتاً از نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی بوده است ۲۵ سال است در ایران زندگی می‌کند. می‌گوید یک همسر در افغانستان و یک همسر در ایران دارد. از میان صحبت‌های او مشخص می‌شود اختلاف سنی دو همسرش ۲۰ سال است. از او می‌پرسم چرا از زنی که ۲۵ سال در کشور دیگری است جدا نمی‌شود تا او نیز امکان داشته باشد به زندگی خود برسد. پاسخ می‌دهد که چندبار ایران آمده، «خانواده‌اش مراقب او هستند، مشکلی پیش نمی‌آید.»

شاید نتوان گفت بدترین وضعیت اما می‌توان گفت عجیب‌ترین وضعیت مهاجران غیرقانونی افغانستان در ایران مربوط به دختران تن‌فروش است. عده‌ای از آنان لباس‌های شیک می‌پوشند، آرایش می‌کنند، لهجه خود را تا حد امکان مخفی می‌کنند و فهمیدن ملیت آنها از روی ظاهر و چهره کار آسانی نیست. این از آن مواردی است که شهر به شهر و استان به استان متفاوت است. در بعضی شهرهایی که افغان‌ها سالهاست ساکن هستند و به نوعی تعامل با جامعه ایرانی رسیده‌اند «دختران افغانی باب دندان حاجی‌بازاری‌ها و کاسبها هستند.» این جمله را یک کارگر ایرانی که با افغان‌های مقیم منطقه خودش در ارتباط است بیان می‌کند. یک فروشنده لوازم یدکی ماشین می‌گوید با یک دختر افغان دوست شده است و برای اینکه مشکلی پیش نیاید او را صیغه کرده است. منظور از دختر، یک کودک ۱۶ ساله است. این مرد چهل و چند ساله این کودک را مورد آزمایش ایدز و هپاتیت قرار داده و می‌گوید «بعد از اینکه خیالم راحت شد صیغه‌اش کردم.»

چرایی این کار تقریبا مشخص است. یک دختر باکره ۱۶ ساله و زیبا و اینکه «خیلی حرف گوش‌کن و آرام هستند. مثل زن‌های ایرانی مغز آدم را نمی‌خورند. کتکشان می‌زنی ولی نیم ساعت بعد سفره می‌اندازد و شام می‌گذارد جلو ات.»

زنان افغانستانی زیادی هستند که در کودکی ازدواج کرده‌‌اند و شوهران آنها به زندان‌های طولانی مدت محکوم شده یا در ایران و سایر کشورها کشته شده‌اند. آنها که در افغانستان هستند تحت نظارت خانواده‌های خود قرار می‌گیرند اما آنانکه در ایران هستند یا حامی ندارند وضعیت سیاهی دارند. اگر بر و رویی داشته باشند همسر موقت افراد مسن نسبتاً پولدار یا جوانان فقیر می‌شوند؛ اگر نه تن فروشی می‌کنند. گروهی از این تن‌فروشان افرادی هستند که در مقابل پول کم دست به رفتارهای پر خطر جنسی می‌زنند. معتادان، کارگران ایرانی ساکن اقامتگا‌های غیر رسمی، افراد مسن، حاشیه نشینان و غیره از مشتریان این گروه هستند. خود کارگران افغانستانی در کلام می‌گویند حاضر نیستند با یک زن هموطن در ازای پول هم‌خوابه شوند اما افرادی که روی زندگی آنان شناخت دارند معتقد هستند این حرف دروغ است و برای حفظ ظاهر ناسیونالیستی است.«اگر بخواهند پول خرج کنند یا تیکه ایرانی به تور آنها بخورد دوست دارند با... ایرانی بخوابند. اگر نباشد خودشان توی خودشان کارشان را می‌کنند.»

وضع زنان شکسته‌ای که بچه دارند و سرپرست خانوار هستند بسیار بدتر از وضعیت مردان کارگر غیرقانونی و دختران تن‌فروش افغانستانی در ایران است. آنها برای امرار معاش سخت‌ترین و کم‌درآمدترین کارها را می‌پذیرند. تاجر معروفی که مواد اولیه لباسدوزی‌های منطقه فردوسی و جمهوری در تهران را تامین می‌کند چندین کارگاه دارد که با شرایطی شبیه به کارگران لباسدوزی بنگلادشی از زنان افغانستانی کار می‌کشد. اینکه چطور آنها با دستمزد کم و شرایط کاری طاقت‌فرسا به زندگی ادامه می‌دهند جای تعجب دارد.

نیروی کار متخصص

در ایران سالهاست بخش دولتی و غیر دولتی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم از نیروی کار متخصص دانشگاهی و غیر دانشگاهی افغانستان استفاده می‌کنند. متبحرترین نماکاران ساختمان در ایران افغان هستند. تبحر کارگران افغان در حفر چاه و کانال زیاد است و شهرداری‌‌‌ها، مخابرات، شرکت آب، شرکت گاز و غیره از آنان برای تاسیس و ترمیم شبکه استفاده می‌کنند. افغان‌ها در زراعت بسیار دقیق و کوشا هستند و باغداران و زمین‌داران ایرانی ترجیح می‌دهند از آنان برای نگهداری از باغها و مراقبت از محصولات کشاورزی استفاده کنند. تعداد زیادی از نیروهای کار افغان در طی سالها کار و اقامت در ایران برای آنکه رضایت صاحبکاران خود را به دست آورند دقیق و پرکار بوده‌‌‌اند و در حرفه خود به مقام استادی رسیده‌‌اند. آنها درآمد بهتری از کارگر ساده دارند، بهتر لباس می‌پوشند و بهتر غذا می‌خورند اما با این حال دستمزد دریافتی آنها کمتر از یک استاد کار ایرانی است.

خوشبخت‌ها

خوشبخت‌ترین کارگران افغان در ایران آنهایی هستند که در طی سالها توانسته‌اند اعتماد کامل صاحبکار یا افراد متمول را کسب کنند به این ترتیب در مقام یک مدیر داخلی یا مباشر عملاً به عنوان نماینده صاحبکار سایر کارگران افغانستانی زیردست را کنترل می‌کنند. صاحبکار با خدمات آنان از منشی، حسابدار، مدیر و غیره بی‌نیاز می‌شوند و بدون زحمت صاحب سود می‌شود. در عوض آن کارگر افغان از امکاناتی بیش از سایر کارگران افغانستانی بهره‌مند می‌شود. این نیروها اقوام نزدیک خود را به ایران می‌آورند و طی همین پروسه آنها را به نیروهای قابل اعتماد زمین‌داران و کارفرمایان دیگر تبدیل می‌کنند. همچنین بعضی دختران کم‌سال افغان که فاقد خانواده یا حمایت فامیلی هستند به عنوان خدمتکار در خانه افرادی از طبقه متوسط به بالای جامعه ایران کار و زندگی‌ می‌کنند. آنها از لباس و شرایط خواب و زندگی مناسب برخوردار هستند و تغذیه بهتری دارند.

عوامل حکومتی و دولتی که مایل نیستند کسی از اوضاع زندگی خصوصی آنها مطلع شود یا مایل نیستند اطلاعات کارهای اقتصادی آنها به جامعه درز کند به جای گردش رسمی فعالیت اقتصادی یا استفاده از سرایداران و نگهبانان ایرانی ترجیح می‌دهند از افراد قابل اعتماد افغان استفاده کنند. کارگران افغانستانی قانونی و غیرقانونی این افراد می‌دانند در افتادن با صاحبان قدرت چقدر خطرناک است بنابراین مطیع و دهان بسته‌‌اند و از املاک و دارائیهای غیرنقدی صاحبان قدرت و ثروت در ایران مراقبت می‌کنند و محارم زندگی خصوصی این افراد هستند.

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • جاوید

    I can say only its a perfect report. tnx.

  • حسین

    با تشکر از چاپ این گذارش نسبتن کامل که فکر کنم در نوع خودش کم نظیر است. در تماس روزانه ای که با اقوام وآشنایان در ایران دارم مرتب گفته میشود که تعداد زیادی از کارگران افغانستانی چه مجرد چه خانوادگی یا راهی افغانستان میشوند و یا هم راهی ترکیه. مساله کارسیاه وسواستفاده از کارگران متاسفانه در هر کشوری که مهاجر وجود داشته باشد معضل فراگیر است، مثلا در همین جرمنی دکان های خوراکه فروشی و یا "دونر کبابی" ها ویا در کارهای ساختمانی در ازای پول بسیار کم از مهاجرین تازه وارد سو استفاده میکنند. مسئله بسیار دردناک دیگر اعتیاد به چرس وبنک، هرویین، مواد مخدر صنعتی والکل و زن در بین نوجوانان وجوانانی هست که بدون سرپرست آمده اند. در اینجا التماس وار از خانواده های محترم چه ایرانی وچه افغانستانی میخواهم که گل های نازنین شان را در دام بلا نفرستند. متاسفانه اینان با سن خام وعدم وجود تجربه کافی در زندگی شان معنای آزادی را اشتباه درک میکنند و در نتیجه دست به یک سری کارهایی میزنند که یک نوجوان ویا جوان آلمانی چنان کارهایی را دون شان میدانند.

  • سامان

    چه بهتر که افغانها برن کشورهایی که بهتر هست ...تو ایران 3 بیش از س ملیون افغانی هست و تو کل اروپا 300 هزار نفر ...مگه ما به زور آوردیمشون....من خیلیاشون رو میشناسم که ایران رو به ترکیه ترجیح میدن

  • فاطمه

    کلمه «افغانستانی» درست نیست. −−−−−−−−−−−−− ویراستار: ما به خواست اکثریت خوانندگان زمانه از افغانستان، به جای "افغان" که اشاره به قومی خاص است "افغانستانی" استفاده می‌کنیم که اشاره به شهروند کشوری با نام رسمی افغانستان دارد. ما نمی‌توانیم وارد این بحث شویم که چه چیزی درست است. قضاوت با خود دوستان افغانستانی است.