ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

زنان و سانسورچی و برجستگی گوش

توجه دوباره به موضوع وقتی جلب شد که امیرمهدی ژوله، طنزپرداز در اینستاگرام خاطراتش را از سانسور زن و بدن زن در صدا و سیمای ایران نقل کرد و از بقیه نیز دعوت کرد تا از خاطرات خود در این زمینه بنویسند.

توجه دوباره به موضوع وقتی جلب شد که امیرمهدی ژوله، طنزپرداز در اینستاگرام خاطراتش را از سانسور زن و بدن زن در صدا و سیمای ایران نقل کرد و از بقیه همکارانش نیز دعوت کرد تا از خاطرات خود در این زمینه بنویسند.

واکنش زنان، به سانسور زنان حاضر در استادیوم‌های ورزشی در صدا و سیما

سانسور در هنر و ادبیات و روزنامه‌نگاری ایران ابعاد گسترده ای دارد اما یکی از مهم‌ترین ابعاد آن سانسور زن، بدن و پوشش او و مسایل مربوط به جنسیت و سکس است. روزانه وقت زیادی از فرایند تولید یک اثر ادبی و هنری، صرف پیدا کردن موارد سانسوری می‌شود و زنان یکی از سوژه‌های اصلی این فرایندند.

امیرمهدی ژوله نوشته که که از سال ۸۳ تا سال ۹۴ در حال سريال نويسی براي تلويزيون بوده و خاطرات بامزه و تلخی از مواجهه با سانسور و مميزی دارد.

روال کار در صدا و سیما این است که هر قسمت سريال برای پخش به تلويزيون فرستاده می‌شود و بعد از بازبينی برگه‌ای به عنوان موارد اشكال پخش به گروه برگردانده می‌شود تا اصلاحات مورد نظر صورت بگیرد. نظیر این روند در مطبوعات و انتشاراتی‌ها هم طی می‌شود.

امیر مهدی ژوله در بخش اول خاطراتش درباره سانسور که به هشتگ #من_و_سانسورچی منتشر شده، نوشته: «حجم خانم‌ها يكي از معضلات نمايش خانم‌ها در تلويزيون علاوه بر حجاب كه عموما رعايت می‌شه و ارايش كه حتی گاهی با تغيير رنگ تصوير هنگام نمايش اصلاح می‌شه، تصور يا توهم مشخص بودن حجم بخشی از اندام اون‌ها از زير لباسه. مثلا اين يک اصل پذيرفته شده‌ست كه خانم‌های بازيگر بايد حتما زير پيراهنشون شلوار ضخيم بپوشن(توی سرما و گرما) كه حجم پاشون معلوم نباشه. لباس‌های گشاد و ضخيم هم كه يه رواله. اما بامزه بود كه سر سريال برره يكي از اشكال پخش‌هایی كه برای ما اومد اين بود كه چرا حجم گوش شقايق دهقان از زير روسری معلومه! (توجه كنيد گوش نه، حجم گوش) و ما هيچ وقت نفهميده بوديم دوستان چه عنصر تحريک‌كننده‌ای توی حجم گوش يک بازيگر از زير روسری كشف كرده بودن يا وقتی به گوش فكر می‌كردن دقيقا به چی فكر می‌كردن. يا مثلا قيافه مات و مبهوت سحر جعفری جوزانی يادم نميره وقتی توي سريال باغ مظفر بهش گفتن اشكال اومده كه چرا غبغب خانوم جوزانی معلومه. جدا از اينكه اساسا چی غبغب تحريك كننده ست، سحر جوزانی داشت دق می‌كرد كه من با چهل كيلو وزن غبغبم كجا بود!»

تلویزیون ایران تصاویر زنان حاضر در استادیوم‌های ورزشی خارج از ایران را نشان نمی‌دهد و حتی پوشش زنان در فیلم‌ها و سریال‌های خارجی را سانسور می‌کند و تغییر می‌دهد. مهدی ژوله همچنین توضیح داده که جدا از اينكه زنان نمی‌توانند در سريال‌ها سوت بزنند و جيغ بكشند و بلند بخندند و خيلي از شوخی‌ها را بكنند، در يكی از سريال‌های اخير اشكال پخش آمد كه خانم‌ها در صحنه خیار نخورند.»

میترا حجار بازیگر سینما هم در ویديویی که از خود منتشر کرده، شیوه اعمال سانسور گوش زنان در هنگام فیلمبرداری را که با چسباندن گوش به پوست صورت انجام می‌شود، به شکل تصویری نشان داده است.

اما گویا سانسور گوش تنها به این هنرمندان محدود نبوده. پرستو صالحی، بازیگر دیگری است که در یک پست اینستاگرامی توضیح داده که حتی مجبور به رفتن زیر تیغ جراحی شده تا از زیر تیغ سانسور عبور کند:

یک روزنامه‌نگار ساکن تهران در پاسخ این پرسش زمانه که چه خاطراتی از سانسور زن و بدن زن در مطبوعات دارد می‌گوید: «اولین چیزی که یادم می‌آید سرطان سینه است. در واقع باید بنویسیم سرطان پستان اما پستان کلمه ممنوع است و به همین دلیل در متن‌ها تنها سرطان سینه اجازه انتشار دارد. همچنین کلماتی مثل کاندوم را نباید بنویسیم و تنها می‌نویسیم ابزار پیشگیری. کلمه روسپی هم به کار نمی‌رود و به جایش کارگران جنسی گفته می‌شود. اینها در مورد اصطلاحات تحصصی است. درباره عکس حساسیت بیشتر هم هست. تصویر زن‌ها پیش از انتشار با دقت بررسی و سانسور می‌شود. مثلا لباس کوتاه را بلند می‌کنند، مو را می‌پوشانند یا اگر تاتو روی دست باشد آن را پاک می‌کنند. البته در برخی رسانه‌ها این حساسیت‌ها کمتر شده اما در روزنامه‌ها و مجلات وابسته به نهاهایی مانند صدا و سیما و نهادهای محافظه‌کار همچنان وجود دارد.»

یک روزنامه‌نگار دیگر که اکنون در خارج از کشور زندگی می‌کند می‌گوید: «اغلب خاطرات ما به نحوی وابسته به سانسور زن است. مثلا یادم هست که در ایران داستانی در مجله‌ای منتشر کردم که ترجمه بود. در داستان زن قبل از به تختخواب رفتن لباس خواب می‌پوشید و سانسورچی گفت باید لباس خواب را حذف کنیم، بعد توضیح داد که ممکن است مردم او را بعد از پوشیدن لباس خواب تصور کنند، اینکه چه اتفاقی ممکن است بعد از لباس خواب پوشیدن بیفتد؟ حساسیت روی برجستگی‌ها بدن زنان خیلی بالاست. زن نباید حجم بدنش به هیچ شکل معلوم باشد. یعنی آنقدر با فوتوشاپ با عکس ور می‌روند که یک مستطیل از بدن زن درست کنند.»

او اضافه می‌کند: «دیگر واضح‌تر از اینکه لباس کاترین اشتون، مسوول سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا را در روزنامه‌ها تغییر دادند؟»

یک روزنامه‌نگار سابق می‌گوید: «یکی از مهمترین‌ اصول این بود که عکس زن نباید قدی کار شود. زن باید بشیند روی صندلی یا کاناپه یا پشت کانتر آشپزخانه بایستد. دامن اگه پوشیده باشد، باید تا روی ‌کفش‌هایش ادامه پیدا کند. مانتو باید گشاد باشد تا هیچ برجستگی معلوم نشود. درباره صورت هم به هیچ وجه نمی تونستیم پرتره زن کار کنیم. مو که کامل باید پوشانده می‌شد. ناخن‌های بلند با فتوشاپ کوتاه می‌شد. رژ با فتوشاپ کم رنگ می‌‌شد. گوش به هیچ وجه نباید مشخص می‌شد؛ گردن هم همینطور. مچ دست هم نباید پیدا می‌بود. اگه دست زن زیور الات زیادی بود، نمی‌شد. گردنبند زن نباید از زیر شال یا مقنعه معلوم می‌شد. نباید به درخت تکیه می‌داد یا گلی بو می‌کرد. به ماشین که اصلا نباید تکیه می‌کرد. پاهایش را نباید می‌انداخت روی هم.»

آسیه امینی، روزنامه‌نگار ساکن نروژ هم نوشته: «در روزنامه زن (سال۷۷)، من در میز ورزش کار می‌کردم و معاون دبیر بودم. ورزش زنان از اولویت‌های تعیین شده این روزنامه بود و از روز اول به ما گفتند خبرها و گزارش‌ها باید جوری باشد که همیشه در صفحه اول یک خبر ویژه تیترساز درمورد ورزش زنان داشته باشیم. مدیر بخش هنری روزنامه هم تاکید زیاد داشت که خبرها و گزارش‌ها حتما باید از طرف خود گروه با تصویر (عکس یا طرح) تحویل صفحه آرایی شود. خب کدام ورزشکار است که در باشگاه ورزشی زنان با حجاب بازی کند؟»

آسیه امینی ادامه می‌دهد: «رفتیم سراغ گروه طرح و گرافیک روزنامه که هنرمندان خوبی هم با آن گروه کار می کردند. بعد از چند طرح که مثلا در مورد والیبال زنان یا بدمینتون زنان زدند، اعتراض این بخش هم شروع شد. راست هم می گفتند مثلا از اردوی ورزش زنان در فلان منطقه یا شروع رقابت‌های استانی در فلان رشته ورزشی چه طرح یا کاریکاتوری می شد کشید؟ و این سوژه‌ها هم هی تکرار می‌شدند. یک طرح و ایده را که نمی‌شد ده بار منتشر کرد. بعد از کلی فسفر سوزاندن با عکاسان زن روزنامه راهی باشگاه‌ها شدیم. تکلیف ما این بود؛ باید جوری از دست و توپ و تور ورزشکاران زن عکس می‌گرفتیم که فقط همین سه عنصر به طور همزمان در عکس ثبت شود! یعنی اندام زن نباشد، تیم نباشد، داور نباشد، فقط و فقط لحظه پرتاب توپ به تور یا عبور از آن یا تماس راکت و توپ ثبت شود. خیلی وقت‌ها چنین چیزی حتی با لنز تله عکاسان امکان‌پذیر نبود. بنابراین ناچار می‌شدیم با شرمندگی از ورزشکاران خواهش کنیم بعد از بازی، آن را برایمان نمایشی اجرا کنند. همه ما کلی خجالت می‌کشیدیم از چنین کار احمقانه‌ای. نتیجه این شد که کلی عکس‌های فانتزی جمع کردیم از همه ورزش‌ها: دست زنانه و تور والیبال نشان دهنده والیبال زنان بود. توپ و حلقه بسکتبال با آرم باشگاه یا دست زنانه نشان‌دهنده بستکبال زنان. دست زنانه و راکت: بدمینتون زنان، کتانی زنانه و توپ: فوتبال زنان ... . تازه همین عکس‌ها هم خیلی اوقات از سردبیری برمی گشت به گروه با یک توضیح کنارش: «آستین ورزشکار پایین کشیده شود.» «مچ دست معلوم است» «جوراب بالاتر برود.» از اینجا کار گروه طراحی دوباره شروع می‌شد که مچ دست و پای ورزشکاران را نقاشی کند تا آستین لباس ورزشی یا جوراب‌شان آنقدر بلند شود که مبادا آستانه تحریک مردی حتی با فانتزی و تصور و خیال با چنین تصویری قلقلک بخورد.»

سانسور تصاویر اما تنها محدود به انسان‌ها نیست. سانسورچی‌ها گویا از نمایش حیوانات در برخی از حالت‌ها هم احساس نگرانی می‌کنند. مثلا مدتی قبل، پرچم تیم فوتبال «آ اس رم» که تصویر یک گرگ ماده را در حال شیردادن نشان می‌دهد در صدا و سیمای ایران سانسور شد. نشان این باشگاه به افسانه رموس و رمولوس اشاره دارد که بنا به افسانه‌ای معروف یک گرگ ماده به این برادران دوقلو که از آنها به عنوان بنیانگذاران رم یاد می‌شود، شیر داده است. این باشگاه با انتشار تصویر زیر به سانسور صدا و سیما واکنش نشان داد:

اما این سانسورهای عجیب، کم سابقه نیست. مصطفی کیایی، کارگردان در اینستاگرام خود نوشته زمانی که در سال ۸۳ مستندی درباره خروج گاومیش‌ها از تالاب شادگان اهواز تهیه می‌کرده به او گفته‌اند خروج گاومیش از آب از زاویه پشت، تحریک‌کننده است و در ممیزی پلان را درآوردند.

اینجا گرچه نر یا ماده بودن گاومیش‌ها معلوم نیست ولی برای سانسورچی‌ها فرقی نمی‌کند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • عابر

    این را هم بخوانید تا بی پرنسیبی و بی اصالتی را بیشتر درک کنیم. بین و بین الله! ده‌ها نفر انسان گمنامی که حاضر نمی شوند به خاطر یک قرون-دوزار کرنش کنند، بهتر از این دو عزیز ووشو کار نیستند که خر شده اند و افتاده اند تووی چاه دروغ و بوروکراسیِ غارتگر و بی انتهای نظام مقدس؟ من این آدم های اصیل را خودم دیده‌ام: آه در بساط ندارد، اما می میرد و کرنش نمی کند. خواهرانی که چادری شدند و رو دست خوردند، رودستی که هزاران نفر هم قبلا خورده اند، اما همیشه نسل هایی ممکن است بیایند که اصلا از قبلی ها درس نگیرند، و باز هم خام شوند. فساد تا عمق انسان تراز نظام اسلامی رسوخ کرده. غضنفر ها را بچسبیم، مارادونا ها پیشکش: این خبر را در همین رادیو بخوانید: "خواهران منصوریان: الهام چرخنده با وعده پول و ماشین از ما خواست چادری شویم"، در رادیو زمانه

  • عابر

    فقط درود بر کارو! درود بر کارو که به سراغ غضنفر رفته (یعنی خودمون، خود های شاکی مون‌، خودهایی که دست شون با آقایون توو یه کاسه است و پشت سر همون آقایون هم غیبت می کنیم و جلو رووشون کرنش) و دست از سر کچلِ مارادونا برداشته. بله. اینان اند پیاده نظامِ همین نظام. بله! این ما هستیم. سیر می‌خوریم (از نیم خورده ها و دورانداخته‌ها) و بعد نمک‌دان می شکنیم و نمی گوییم که موقع خوردن چگونه دست و پای ولی نعمت‌مان را هم می لیسیدیم و آخ هم نمی گفتیم. اگر همکاری با قدرت نباشد، قدرت یک روز سر پا نمی ماند. مسئله ی تقصیر (کارل یاسپرس) دست همه ی ما را رو می کند. هیتلر، چیزی نبود جز بادکنکی که مردم بادش کرده بودند و با هوا کردن‌اش کیف هم می کردند. برای خود من هم این برخورد ها پیش آمده، اما در همان قدم اول، استنکاف کرده ام و عطای آن لقمه های نیم خورده و رفاه و احترام و بچاپ بچاپ (دست در دست آقایان) را به لقایش بخشیده ام و گوشه گرفته ام، به نان خشک تری بسنده کرده ام و حداقل، جان و روح خود رهانده ام. و اقایان هم حداقل نتوانسته اند مرا ویترینی برای خودشان کنند. شجاعت و اصالت شهروندی، گمشده ی جماعت ماست! تا آن گاه ... باید تلاش کرد، تلاش. این شجاعت رایگان به دست نمی‌ آید.

  • کارو

    همۀ این افرادی که اسمشان در اینجا به عنوان افشاکننده می آید، در واقع سال هاست که با این قوانین کار کرده اند و یا خودشان مجری قوانین سانسور رژیم بوده اند. چرا در همۀ این سالها ساکت بوده اند؟ چرا حتی یک بار در این همه سال که از آمدن اینترنت هم گذشته، حتی یک بار دربارۀ سانسور گوش و قوانین قرارگیری زن در قاب تلویزیون حرف نزده اند؟ آیا این سکوت اینها نبوده که بیننده های تلویزیون از این مسئله آگاه نشده اند؟ این سکوت تاکنون چه توجیهی دارد؟ و دقت کنید که بیسیاری از این ها از آورندگان مردم بر سر صندوقهای رأی هم بوده اند! بهتر نیست این سوال را هم مطرح کنیم که هریک از اینها چه دستمزدی می گرفته یا چه مزایا و امتیازاتی داشته که به خاطرش این شرایط را قبول کرده و حتی یک جمله برای آگاه سازی افکار مردم بر زبان نیاورده است؟؟ یا اینکه قرارگیری در تلویزیون و شهرت ناشی از آن چه مزایا و یا لذتی ایجاد می کرده که حقیقت یم باید فنا می شده و نه تنها مردم بلکه این همه سال خودشان را هم گول می زده اند؟!؟

  • Arman

    کارل مارکس وقتی به آسیا رسید متوجه شد که واقعیت با تئوری های او کاملا همخوانی ندارد و "شیوه تولید آسیائی" را مطرح کرد. اگر فروید برگردد و با جمهوری اسلامی روبرو شود حتما میگوید تئوری من تنها برای اروپا و جوامع عقل گرا صدق میکند و یا "شیوه سکسوالیته خاورمیانه ای " را از دایره تئوری خود مجزا میکند

  • موی زنان و اشعه های خاص!

    بزرگی گوش که چه عرض شود. یه زمانی این برادر بنی صدر در نشریهء "انقلاب اسلامی" مقاله چاپ می کرد, که از موی زنان اشعه های خاصی بیرون می آید, که برای رفع درد برادران حشری (معذرت میخوام, منظورم شهوت ران بود) زنان باید موهای خود را بپوشانند, تا اشعه ازش بیرون نیاد! حضرت عالی هنوز هم خودشو "اپوزوسیون" آخوندها فرض میکنه!!