چرا حکومت نتوانست کُردها را به خشونت وادارد؟
طاها پارسا - اعتصاب در اکثر قریب به اتفاق شهرهای کردستان ایران، واکنش مدنی کُردها به رفتار تحریکآمیز و خشونتآمیز و خشونتطلبِ جمهوری اسلامی، یادگار و الگویی مدنی برای مقاومت و کنش ممکن در فضای امروز ایران.
۱.
همزمان با اعدام سه زندانی سیاسی کُرد، مقر دو حزب دموکرات کردستان (حدک) و دموکرات کردستان ایران (حدکا) مورد حملهی موشکی جمهوری اسلامی قرار گرفت.
برخی از تحلیلگران همزمانی این اعدامها و حملات را هدیه سفر اخیر اردوغان به ایران دانستند و گروهی نیز دیوار کوتاه شهروندان درجه دوم را ابزار قدرتنمایی جمهوری اسلامی خواندند و بهانهای برای شکلگیری اعتراضهای خشونتآمیز در کردستان و سرکوب کردن نظامی و امنیتی شدن فضا و پوشش رسانهای برای بحرانهای اقتصادی و سیاسی دولتی فشل و نظامی درمانده.
هر چه بود، توامانی این حوادث و مشخصا مظلومیت زندانیان اعدام شده در عدم برخورداری از حقوق اولیهی قانونی و ابزار شدن جان آنها برای معرکهگیری سیاسی، آتش حس حقارتی را به جان همزبانانشان زد، اما در دام خشونتطلبان نیافتادند و تنها اعتصاب کردند.
اعتصاب امروز (۲۱ شهریور ۱۳۹۷) در اکثر قریب به اتفاق شهرهای کردستان ایران و تعطیلی چشمگیر بازار و مشارکت نسبی اغلب اصناف، نشان از شکست نسبی سیاست حکومت برای ترساندن شهروندان درجه دوم خود بود. از طرفی دیگر واکنش مدنی کُردها به رفتار تحریکآمیز و خشونتآمیز و خشونتطلبِ جمهوری اسلامی یادگار و الگویی مدنی برای مقاومت و کنش ممکن در فضای امروز ایران و راهکاری جنبشهای اعتراضی و عدالتخواه ایرانی و ارتقا اعتماد بهنفس جمعی.
۲.
علاوه بر احزاب کُرد، بسیاری از فعالان مدنی، سیاسی و اجتماعی زمینهساز این اعتصاب فراگیر بودند و در بستر اینترنت و به کمک شبکههای اجتماعی و پیامرسانها برای مشارکت در این اعتصاب مردم را فراخوانده بودند.
طبیعی است که هر کدام از این دستههای سیاسی و اجتماعی، بکوشد که سهم خود را در این فراخوان مهمتر و موثرتر جلوه بدهد و احتمالا کموبیش آنرا به نفع خود مصادره کند. اما ایکاش این گروهها به همین اندازه بسنده نکنند و به سهم خود از مدنیت و عدم خشونت این رفتار شهروندان و فعالان مدنی بیاموزند. مخصوصا این فرصتی است دوباره برای احزاب کُردی که در سیاستهای مسلحانه سالهای اخیر خود تجدیدنظر کنند و باور کنند که در میدان جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی نه تنها به لحاظ تسلیحاتی بلکه به لحاظ گفتمانی چیزی جز شکست نخواهند دید و ثمرهای جز فاصله و دوری از این مردم نخواهند داشت.
۳.
واکنش مسالمتآمیز مردم خشونتطلبان حکومتی را در این ماجرا شکست داد. تکلیف اصولگرایان و گفتمان اصولگرایی هم روشن است. آنها به سبب همراهی با این ماجرا تنها شکست خوردند ولی شرمندهی گفتمان و ادعا و طرفداران و شعارهای انتخاباتیشان نشدند. اما همهی احزاب و فعالان سیاسی اصلاحطلب که در روزهای اخیر نسبت به اقدامهای ظالمانه و تحریکآمیز جمهوری اسلامی علیه شهروندان کُردزبان خود سکوت کردند و مغلوب استراتژی «ارهاب» حکومت شدند، نه تنها شکست خوردند، بلکه شرمندهی دالهای عدالتطلبی و دموکراسیخواهی و شعارهایی چون «ایران برای همهی ایرانیان» در گفتمان اصلاحات شدند. از ارهاب و شکست میشود عبور کرد ، اما از شرمندگی جز به عذرخواهی نمیتوان گذشت . بگذارید فرض کنیم همین جمعه انتخابات ریاستجمهوری است، کدام اصلاحطلب شاخصی میتواند فردا پنجشنبه به کردستان سفر کند و سرش را بالا بگیرد و از برابری قومیتی بگوید و شعار ایران برای ایرانیان سر دهد؟!
۴.
جامعهشناسان میگویند جنبشهای مسالمتآمیز ممکن است و میتوانند به جنبشهای خشونتطلب تبدیل شوند و مسئولیت اصلی و اولیهی این تبدیل و تحول با حکومتی است که قدرت مشروع را از طرف مردم در اختیار دارد، چون حکومت باید بتواند نهادها و قوانین را برای هضم و حذف خواستههای جنبشها منعطف و قابل تغییر کند.
این نخستینباری نیست که اقلیتهای ایرانی نشان میدهند که در مقابل گفتمان مرکرگزا و خشونتطلب مرکز، رفتار مسالمتآمیزی دارند. متاسفانه تجربههای تاریخی، همواره از شکست و تبدیل و تحول این جنبشها گزارش میدهند. باید امیدوار بود که از طرفی ارادهی خشونتطلب حکومت و سکوت و همراهی تلویحی اصلاحطلبان با این ماشین ترسناک متوقف شود و از طرف دیگر فعالان این جنبشها بدانند که افتادن در دام خشونتطلبی آمال و چارهی حکومت برای سرکوب آنهاست. دیر نیست که در فردای تاریخ جمهوری اسلامی، کتابهای تاریخی نوشته شود و تاریخنویسان و جامعهشناسان حکومتی، اعتصاب امروز کُردستان را رفتاری تروریستی و داعشگونه بخوانند و آنان را سلسلهجنبان خشونتهای بعدی بدانند و خود نیز باورش کنند.
منبع: زیتون
نظرها
مانا
پرسش زیبای مطرح شده است. و زیباتر اینکه در کوردستان و نیز آذربایجان، افرادی فهیم و معتمد مردم در حال همبستگی بیشتر این دو ملتِ بزرگوارند. زیبایی مملکت ایران نیز تا کنون به همین همبستگی ها بوده است. سرچشمه این سخن به زمانی برمی گردد که زنده یاد "پیشه وری" در راه تهران به فراخوان شاه پهلوی بوده و به ایشان گوشزد می کنند که این امکان وجود دارد که شما را از بین ببرند. ایشان در جواب گفته اند که "با نبود من، پرچمِ دموکراسی در دستانِ قاضی محمد برای هر دوی آذربایجان و کوردستان خواهد بود". امید است که احزاب کوردی و نیز آذری در همین راه گام بردارند تا بدخواهان این مردم بدانند که هیچ نیرنگی نمی تواند همبستگی زیبای این مرزوبوم را به خطر اندازد.
اردشیر از مهاباد
مردم ایران فقط و فقط به مبارزات مدنی دلبند است. من به عنوان یکی از زبانهای ایرانی و با احترام به پارسی زبانها اعلام می کنم که همه کویندگان به زبانهای مختلف ایرانی باید دست از تجریه طلبی بشویند و همراه با همه مردم ایران در پی بر پاتیی یک حکومت لاییک و سکولار و جمهوری باشند. در غیر این صورت نه تنها کل ایران با آنها همراهی نخواهد کرد بلکه همچون گذشته هر شورشی سرکوب خواهد شد و بیشترین تلفات را ما خواهیم پرداخت. تنها راه برقراری عدالت اجتماعی و سیاسی و آزادی ست. من بنا بر راهنمایی دوستی تاریخ فرانسه را خواند و دیدم فرانسه فرانسه نمی شد مگر اینکه تمامی مردم فرانسه به زبان فرانسوی می زدند و شد. تازه فرانسوی ها با همه ی ادبیات بسیار غنی کسی را همچون فردوسی و مولوی و سعدی و حافظ و...ندارند. بنا براین به نظر من که اقلیتم می نامند تنها راه رهایی دست یازیدن به ایرانیت و بس. نباید گول نه اسراییل و نه عربستان را بخویم. ما مکردم ایران باید در یک خیزش همگانی این حکومت ضد انسان و ضد آزادی را به زیر کشیم. کردستان عزیز بسیار خوب فهمید و درست عمل کرد و این مقاله نیز مقاله ی بسیار خوبی ست. زنده باید ایرانی آزاد و آباد و جمهری لاییک. و سرنگون باد اسلام و حکومتش و زنده باید نامهای ایرانی.
صدیق
و اما نکته اصلی مقاله که تلویحاً به هدف رژیم به کشاندن مردم به سمت خشونت و نهایتاً سرکوب سخت اشاره دارد! هنوز مشخص نیست که حاکمیت آخوندی-نظامی جمهوری اسلامی چه هدفی را دنبال میکند. زیرا با نگاهی دقیق به اوضاع و احوال کشور و منطقه: ضعف اقتصادی رژیم و وجود دشمنان برون مرزی رژیم، چنین بنظر نمیرسد که رژیم تمایلی به آشوب و جنگ خیابانی داشته باشد.
صدیق
درخصوص گفتمان اصلاحطلبی باید گفت که، این گفتمان حتی برای مرکز نشینان و نخبگانی که زمانی با آن همراه بودند مدتهای زیادی است که رنگ بوی خود را از دست داده است (مراجعه شود به مقالات جداشدگان از اصلاحات در اینترنت) چه رسد به مردم کُرد که به اصول ولایت فقیه و بنیاد آن هم اعتقادی نداشتند و ندارند، و اگر زمانی بدان رأی دادند فقط برای دفع شری بزرگتر بود، که البته توزرد از آب درآمد! بنابراین ما را به خیر آن امیدی نیست اگر شر نرساند! نکته بعدی نامیدن بخش بزرگی از مردم یک کشور است با نام "اقلیت" یا "قومیت"! صرف نامیدن مردم با چنین القابی، شهروند درجه دوم را فوراً به اذهان متبادر میکند. لذا مردم یک کشور باید همگی با یک نگاه مساوی دیده شده و نامیده شوند. بیاییم این فرهنگ را ابتدا در خود نهادینه کنیم و سپس در جامعه گسترش دهیم.
صدیق
اعتراض مدنی مردم کُرد در غرب کشور عکس العملی بود به تحولات اخیر و خبطهای حاکمیت در کردستان، آذربایجان و کرمانشاه. بطور خلاصه میتوان به نمونههایی اشاره کرد: عدم کمک رسانی بموقع و مناسب به مردم زلزله زده کرمانشاه، زندانی کردن فعالین مدنی که با هزینه شخصی قصد کمک به مردم را داشتند، کشتن و زندانی کردن فعالین محیط زیست، اعدامهای لجام گسیخته و غیر قانونی، آتش زدن جنگلها، تیر اندازی به کولبران، بستن راه معاش مردمی که تنها مفر درآمدشان از راه کولبری تأمین میشد، موشک باران کمپ احزاب قدیمی کردستان و نمونههای دیگر باعث انزجار مردم از سیاست حاکم شد. و این عکس العمل مردم کُرد، عکس العملی مدنی و مدرن بود که با روشنگری فعالین مدنی، و فراخوان احزاب کُردی شکل گرفت. کاربرد "آتش حقارت" برای مردمی که از جور استبداد، با سری بلند، اعتراضی مدرن و مدنی کردهاند، و پیامشان را به جهان ارسال کردند، درست نیست! همانگونه که وقتی در کهریزک به جوانان معترض، تعرض شد، این حقارت متوجه عاملان و آمران آن (در یک کلام، نظام) بود و نه الزاماً مردم، یا قربانیان آن جنایات!
غلام کشاورز
هر چند اسلحهء اعتصاب سابقه ی طولانی در تاریخ سیاسی ایران دارد, اما متاسفانه به نظر می رسد که به اعتصاب در تاریخ معاصر ایران مقدار زیادی کم لطفی میشود (فراموشی دوره هایی که از این اسلحه استفاده شده, کم دقتی در چگونگیِ پیشبردِ مشخصِ چنین اقدام های مستقیم,...) و چنین قدمت مفیدی نادیده گرفته می شود. دریغ که تاریخ اعتصاب عمومی در کردستان نیز از این قاعدهء کلیِ "فراموشی تاریخی" جدا و مستثنی نیست. شایان توجه می باشد که اعتصاب عمومی چند روز پیش در کردستان در حقیقت چهارمین اعتصاب عمومی موفق در طی چهار دههء اخیر در کردستان می باشد, که مسلما آخرین اعتصاب عمومی در روژهه لات نیز نخواهد بود. اما جالبتر از تاریخ اعتصاب عمومی در کردستان شاید مدل و الگویی است که چنین نوع اقدامِ مستقیمِ گستردهء میلیونی و مسالمت آمیز برای بقیهء کشور فراهم می کند. که چنین مثالی دیگر صرفا بحثی نظری نیست و شدیدا سیاسی (تا حد براندازی و بیشتر) و شیوه ای بسیار موثر برای شکستن کمر دشمن با کمترین هزینه ممکن. به هر رو این پرسش که "چرا حکومت نتوانست کردها را به خشونت بکشد؟" سوال جالبی است. پرسشی دیگر می تواند این باشد که: چگونه و کی میتوان کل کشور را به ظرفیت سیاسی کردستان ارتقاء داد و شاهد اولین اعتصاب عمومی علیه ج.ا. در سراسر و تمامی کشور بود؟ هر چه زودتر بهتر.