ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کیارستمی و تنهایی هنرمند

شناخت‌نامه آلبرتو النا، آثار سینماگر فقید ایران را از منظر اخلاق و سیاست، کارکرد هنر و نگاه به طبیت برمی‌رسد. یک اثر شگفت‌انگیز.

درباره عباس کیارستمی و آثار سینمایی او کتاب‌های فراوانی در ایران منتشر شده است که هریک از آنها به جنبه‌هایی از سینمای او پرداخته‌اند. کیارستمی به لحاظ نوع نگاهش به زندگی و به جهان، و فراروی‌های خلاقانه‌اش در بیان سینمایی و البته به دلیل جوایز سینمایی متعددی که کسب کرد، شهرتی جهانی یافت و مورد توجه بسیاری از هنرمندان، ناقدان فیلم، دست اندرکاران سینما و استادان فلسفه هنر قرار گرفت. برخی از این کتاب‌ها توسط استادان سینما و سینماگران ایرانی مثل روبرت صافاریان، زاون قوکاسیان، ایرج کریمی، عباس بهارلو و دیگران نوشته و منتشر شده‌اند و برخی دیگر از این شناخت‌نامه‌ها را ناقدان و سینماگران غیرایرانی، که اغلب شهرت جهانی دارند نوشته‌اند که به فارسی هم ترجمه شده‌اند. کتابهایی مانند: «عباس کیارستمی و درس‌هایی از سینما» از ژان کلود کریر، «عباس کیارستمی» از جانان رزنبام، «سر کلاس با کیارستمی» از بال کرونین، «واقعیت‌نمایی و بداهت» از ژان کلود نانسی و بالاخره «عباس کیارستمی، فیلم و فلسفه» از متیو ابوت از مشهورترین این کتاب‌ها هستند. بدیهی است که کتاب‌هایی که درباره آثار کیارستمی و نگاه و نگره او به جهان و به مقوله هنر منتشر شده است بسیار بیشتر از اینهاست اما احتمالا این آثار هنوز به فارسی ترجمه و یا منتشر نشده‌اند.

عباس کیارستمی (۱ تیر ۱۳۱۹ تهران – ۱۴ تیر ۱۳۹۵ پاریس)

آخرین کتابی که درباره عباس کیارستمی و آثارش اخیرا به فارسی ترجمه شده، کتاب «سینمای عباس کیارستمی» نوشته آلبرتو النا سینماگر و منتقد اسپانیایی است. به دلیل عمق نگاه نویسنده و پژوهش جامعی که انجام داده دور از انتظار نیست که این اثر به زودی مورد توجه دوستداران سینمای کیارستمی و اهالی هنر و سینما قرار گیرد.

معلوم است که النا برای نگارش و تدوین این کتاب زحمات بسیاری متحمل شده و سعی کرده ضمن در نظر داشتن عقاید و نگاه سایر نقادان و هنرمندان به نگاهی جامع‌تر و عمیق‌تر از سینمای کیارستمی دست یابد.

«سینمای کیارستمی‌« آلبرتو النا شامل هفت فصل و یک مقدمه است. فصل اول به زندگی و آثار کیارستمی در سال‌های قبل از انقلاب اختصاص دارد. در این فصل ضمن برشمردن تجربه و پیشینه کیارستمی از تحصیل در رشته نقاشی گرفته تا ساختن فیلم‌های تبلیغاتی و یا آنونس فیلم در یک شرکت تبلیغاتی و البته آشنایی پیشینی او با ابزار سینما، به سال‌های ورود او به «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» و اولین تجربیات او در ساخت فیلم می‌پردازد. نویسنده از میان فیلم‌های این دوره از آفرینش هنری کیارستمی فیلم‌های «نان و کوچه»، «زنگ تفریح»، «تجربه»، «مسافر»، «لباسی برای عروسی» و بالاخره اولین فیلم سینمایی بلند او یعنی «گزارش» را مورد توجه و واکاوی قرار می‌دهد.

«سینمای عباس کیارستمی»، آلبرتو النا، ترجمه: زهرا میرآخورلی – فرامرز آشنای قاسمی

فصل دوم با عنوان «مدرسه‌ای که می‌رفتیم» با بررسی شرایط انقلاب و نظرگاه‌های متناقض دولتمردان درباره سرنوشت سینما و بالاخره تلاقی نظرات متفاوت گروهی از سینماگران قبل از انقلاب که با سینمای تجاری همراه نبودند و گروهی از سینمادوستان انقلابی آغاز شده و سعی می‌کند تصویری از فضای اجتماعی آن سال‌ها را ترسیم کند. سپس به برخی از فیلم‌های کیارستمی در آن سالها می‌پردازد. فیلم «قضیه: شکل اول، شکل دوم» که در ماه‌های قبل از انقلاب ساخت آن شروع شده بود و با وقوع انقلاب در ساختار جدیدی متولد شد. حضور برخی از چهرهای سیاسی معروف در این فیلم و اظهار نظرهای متضاد آنان و نگاهشان به آموزش و پرورش، این فیلم را به یکی از ماندنی‌ترین آثار کیارستمی و تاریخ سینمای ایران تبدیل کرده است.

در سال‌های بعد از انقلاب فعالیت‌های سینمایی کیارستمی در کانون پرورش فکری ادامه یافت. نویسنده از میان فیلم‌های مختلف کیارستمی در این دوره ابتدا به دو فیلم «همسرایان» و «همشهری» می‌پردازد. به اعتقاد او «همسرایان» به گوش ناشنوای نسل قبل به فریادها و مطالبات نسل جدید اشاره دارد و «همشهری» آینه تمام‌نمائی از جامعه ایران در سال‌های نخست بعد از انقلاب است. دوربینی که خاموش به کناری ایستاده و بهانه‌ها و دروغ‌های عجیب و غریب همشهریان را برای گذر از محدوه طرح ترافیک را ضبط می‌کند.

در سال ۱۳۶۵ دومین فیلم بلند کیارستمی به نام «خانه دوست کجاست؟» ساخته می‌شود. این اثر که نامش را از یکی از اشعار مشهور سهراب سپهری وام گرفته، فیلمی متفاوت است. چه از لحاظ فراروی‌های فیلمساز برای دست‌یابی به فرم بیانی جدید و چه از نظر ایده‌ها و مضمون‌هایی که در سینمای ایران و در کارهای قبلی کیارستمی دیده نشده‌اند. این فیلم در بین دو فیلم «اولی‌ها» و «مشق شب» ساخته شده و از نظر پرداختن به تجربیات کودکانه و نگاه کودکان به زندگی و فشارهای ناروایی که تحت عنوان آموزش و تربیت به کودکان تحمیل می‌شود فضای مشابهی دارند.

فصل سوم به آثار دیگری می‌پردازد سرآغاز شکل‌گیری آنها، فیلم «کلوزآپ» در سال ۱۳۶۸ است: روایتی سینمایی درباره عشق به سینما که البته با فریبکاری و جعل هویت محسنه مخلمباف توسط شخصی به نام حسین سبزیان آغاز میشود. این فیلم با همکاری جاعل و خانواده‌ای که فریب خورده و البته محسن مخملباف سینماگر مشهور ایرانی و همچنین قاضی دادگاه ساخته می‌شود. هریک از این آدم‌ها به نحوی عاشق سینما هستند. کلوزآپ گرچه در ایران مورد استقبال قرار نگرفت اما در خارج از ایران بسیار ستوده شد. نظرگاه‌های بسیار متفاوت و متعارض درباره این فیلم خواننده کتاب را شگفت‌زده می‌کند. نویسنده به ابداعات خلاقانانه کیارستمی در ساختار این فیلم اشاره می‌کند که مورد اقبال ناقدان و سینماگران هم قرار گرفته است. این فیلم به مخاطب خود تاکید می‌کند که هیچ چیز چنان که می‌پنداریم ساده و بدیهی نیست. به خصوص آنچه را که به عنوان حقیقت می‌پذیریم.

در ادامه این فصل نویسنده به شرایط و موقعیت ساخت فیلم «زندگی و دیگر هیچ» می‌پردازد. فیلمی که ایده آن براساس جستجوی سرنوشت بازیگران فیلم «خانه دوست کجاست» شکل گرفت اما به تدریج به یکی از مهم‌ترین آثار کیارستمی تبدیل شد. پرسشی درباره ماهیت و معنای زندگی. درباره تقدیس زندگی و البته در مقابل حقیقت محتوم مرگ. فیلم سوم مورد اشاره نویسنده فیلم «زیر درختان زیتون» است که ایده آن در هنگام ساختن فیلم «زندگی و دیگر هیچ» شکل گرفته است. این فیلم هم درباره زندگی است و ماجرای آن به سال‌های بعد از وقوع زلزله رودبار اشاره دارد. این فیلم آخرین فیلم از سه‌گانه کیارستمی است که در شمال ایران و بر اساس مقتضیات و فضای زندگی آن بخش از کشور ساخته شده است. اشاره به تحلیل‌های مفصل و غنی نویسنده و همچنین بازگویی نظرات دیگران از فرصت این یادداشت بیرون است. اما این فیلم هم همانند فیلم‌های دیگر کیارستمی پر است از ابداعات و ابتکارات فیلمساز که همچنان نشأت گرفته از نگاه و نگره خاص او به زندگی و به جهان و انسان است.

فصل بعدی با نام «برای زندگی» با اشاره به موفقیت‌های هنری کیارستمی در فاصله سال‌های ۷۲ تا ۷۵ و آثار متفاوت او در این سال‌ها آغاز می‌شود اما باقی این فصل نسبتاً طولانی، تحلیل دقیقی است از یکی از مهم‌ترین آثار کیارستمی یعنی «طعم گیلاس». این فیلم که برنده جایزه نخل طلای کن در سال ۷۶ شد و یکی از ده فیلم برتر تاریخ جشنواره کن لقب گرفت در همان سال و سال بعد شش جایزه مهم‌ترین جشنواره‌های سینمایی جهان را از آن خود کرد. این فیلم هم همچنان درباره ارزش زندگی است. اما کیارستمی این بار از زاویه دیگری به موضوع ورود کرده و آن را مورد واکاوی قرار می‌دهد. مردی که به انتهای خط رسیده و قصد خودکشی دارد دنبال شخصی می‌گردد که بعد از مرگش اورا دفن کند. این فیلم از نظر نویسنده از یک تجربه شخصی بیرون آمده است. رنگ‌ها و فضای فیلم و مسیرهایی که شخصیت اول فیلم طی می‌کند و سایر آدم‌هایی که با آنها وارد گفت‌وگو می‌شوند هر کدام یک قطعه از موزائیکی بزرگ هستند تا تصویری کلی از در جهان بودگی فیلمساز را شکل دهند. «طعم گیلاس» یکی از ماندگارترین آثار کیارستمی است.

فصل پنجم همانند فصل پیشین به فیلم «باد ما را با خود خواهد برد» اختصاص یافته است. فیلمی متفاوت و البته پر از ابهام و عدم وضوح مبتنی بر اصرار کارگردان بر نشان ندادن شخصیت‌های یک گروه فیلمبرداری که برای ضبط صحنه‌های سوگواری یک تازه در گذشته به کردستان سفر کرده‌اند. کیارستمی که همواره در دوره‌های مختلف فیلمسازی سعی می‌کرد به امکانات بیانی متفاوت در سینما دست یابد و ابداعات بسیاری را در این زمینه تجربه کرده بود این بار با حذف تصویر تجربه‌ای نو را آغاز می‌کند. این فیلم در عین حال برای بهزاد (کارگردان آن فیلم ساخته نشده) به معنای یک سفر درونی هم هست. تجربه‌های او در این سفر دریچه‌های تازه‌ای از زندگی را در برابرش می‌گشاید و مثل این است که با پرسناژ جدید و با نگاه تازه‌ای به تهران بازمی‌گردد.

فصل ششم در واقع آخرین فصل این کتاب است چرا که فصل بعدی فقط فهرستی از مشخصات فیلم‌های کیارستمی است. فصل ششم با عنوان «اختتامیه: روشنایی صمیمی» به فیلم‌هایی اختصاص یافته که در فاصله سال‌های ۷۹ تا ۸۴ ساخته شدند. از جمله فیلم «ده» و همچنین «ده روی ده». در این دو فیلم کیارستمی به مسئله زنان توجه می‌کند که در طول سال‌های فیلمسازی از آن‌ غافل مانده بوده است. البته کیارستمی نه در این فیلم‌ها و نه در سایر فیلم‌هایش به طرح مستقیم مسایل اجتماعی آنچنان که در کارهای دیگران مثل جعفر پناهی می‌بینیم نمی‌پردازد. او عامدانه از افتادن در دام انگاره‌های سانتیمانتالیستی هنرمندان طبقه متوسط پرهیز دارد و به خصوص از طرح مواردی که همراه با ارائه راه حل‌های پیشنهادی باشد اکراه دارد. چرا که اساسا نقش هنرمند را صرفاً تخریب انگاره‌های قدیمی و وادار کردن مخاطب به بازاندیشی در مورد آن‌ها می‌داند و نه بیشتر. این دوره که با ساخت فیلم «ای بی سی آفریقا» آغاز می‌شود برای کیارستمی حاوی تجربه‌های جدیدی از به‌کارگیری دوربین‌های دیجیتالی است. این ابزار شگفت‌انگیز از نظر او دنیاهای تازه‌ای را در مقابل چشمانش می‌گشاید و امکانات متفاوتی را در اختیارش قرار می‌دهد.

کتاب «سینمای عباس کیارستمی» کارهای این فیلمساز مشهور را از ابتدای کار فیلمسازیش در سال ۱۳۴۸ تا سال ۱۳۸۴ دنبال کرده است. در این سال‌هاست که او بهترین آثارش را ساخته است. آثاری که هرکدام نسبت به دیگری نوعی فراروی از فرم‌های شناخته شده بیان سینمایی به شمار می‌رود. کیارستمی خودش با ساخت هر فیلم تازه از کیارستمی فیلم قبلی گذر می‌کند و نگاه خاص‌تری را می‌آزماید. فیلمسازی که مدام در حال تجربه کردن و گذر کردن از نرم‌هایی است که اغلب خودش پدید آورنده آن‌ها بوده است. این همان ویژگی هنر مدرن است. هنری که از تکرار و تقلید بیزار است و برای بیان دریافت‌های خود دنبال فرم‌های تازه‌تر است.

نویسنده در واکاوی فیلم «باد مارا با خود خواهد برد» به صحنه‌های مکرری اشاره می‌کند که کارگردان فیلم (بهزاد) به بالای تپه‌ای می‌رود؛ به تنها جایی که موبایل آنتن می‌دهد. این رفت و برگشت‌های مکرر شاید به موقعیت یگانه هنرمند در هنگام خلق اشاره دارد: به تنهایی او در هنگام خلق اثر؛ موقعیتی بالاتر از سطحی که زندگی معمولی جریان دارد.

در بخش آخر جمله‌ای از کیارستمی نقل می‌شود و آن شگفتی کیارستمی و البته تکریمش نسبت به دوربین دیجیتال است. از نگاه او این ابزاری‌ست که او را از بسیاری از ابزارهای لازم هنگام کار با دوربین ۳۵ میلیمتری بی‌نیاز می‌کند. به عبارت بهتر دوربین دیجیتال به فیلمساز این امکان را می‌دهد که او به تنهایی کار کند و در آن لحظه آفریدن تنها باشد و به مشارکت دیگران نیاز نداشته باشد. او با دوربین دیجیتال از برخی از عوامل دیگر همچون تدوین‌گر، نورپرداز، لابراتوار و شاید حتی صدابردار بی‌نیاز است و این‌گونه است که فرایند پیچیده فیلمسازی تمام وکمال در اختیار فیلمساز است و مهر ونشان او را در تمام جزئیات فیلم می‌توان دید.

کیارستمی علاوه بر فیلمسازی دستی هم در عکاسی و طراحی داشت. بر فیلم‌های زیادی نام او را به عنوان فیلمنامه‌نویس، تدوین‌گر و طراح تیتراژ فیلم دیده‌ایم. اما هنری که به آن دلبستگی تام داشت شعر بود. آلبرتو النا در بخش پایانی کتاب به نقش شعر در آثار کیارستمی می‌پردازد. در کتاب «خانه‌ای با شیروانی قرمز» که شرح مفصل گفت‌وگوی دوستانه او و آیدین آغداشلوست، آغداشلو ماجرایی از عشق دیوانه‌وار کیارستمی به شعر در دوران دبیرستان را تعریف می‌کند. ظاهراً کیارستمی به دلیل علاقه‌اش به شعر با التماس دیوان مهدی حمیدی را قرض می‌گیرد و یک شب تا صبح تمام آن را رونویسی می‌کند. دلبستگی کیارستمی به شعر را هم در انتخاب نام دو تا از فیلم‌هایش و هم در ساختار روایی فیلم‌ها می‌توان دید. طوری که برخی از ناقدان به او لقب شاعر سینما یا به آثارش عنوان سینمای شاعرانه داده‌اند.

همه می‌دانیم که کیارستمی چندان اهل مصاحبه و گفت‌وگو نبود. به خصوص از حرف زدن درباره آثارش و ایده‌های مورد نظرش اغلب طفره می‌رفت و به همین ترتیب به تعبیرهای دیگران نیز توجهی نشان نمی‌داد. با این وجود نویسنده این کتاب در واکاوی و تحلیل فیلم‌ها، چه از نظر ساختار روایی و تجربه فرم‌های جدید و چه از بعد مضامین مورد نظر فیلمساز، ضمن توجه به آرای مخالف و موافق دیگر سعی می‌کند از مقابله کردن گفت‌وگوهای کیارستمی و نظرات مختلفی که در موارد دیگری و حتی درباره سایر آثار سینمایی ابراز کرده است نگاه و نگره او را دریابد و به خواننده ارائه کند. تحلیل‌های هوشمندانه نویسنده از آثار کیارستمی و بازنمایی آرای کارگردان در مقولاتی چون اخلاق و سیاست، نقش و کارکرد هنر، نگاهش به انسان وبه طبیعت و به محیط زیست و بخصوص نظریاتش درباره آزادی شگفت‌انگیز است. و همین امر است که این کتاب را به اثری کم‌نظیر تبدیل کرده است.

علاوه بر آن از محتوای کتاب و اظهارات نویسنده می‌توان دریافت که نویسنده تاریخ و فرهنگ ایران، هنر و زیبایی‌شناسی ایرانی و دغدغه‌های انسان ایرانی را می‌شناسد و نه تنها با فضای روشنفکری ایران بلکه با نحوه نگاه و تعامل مردم کوچه و بازار آشنایی دارد. به همین دلیل این کتاب نوعی نگاه از بیرون به درون است. منظر و موقعیتی که هیچ منتقد ایرانی نمی‌تواند به آن دست یابد. و شاید این مهم‌ترین برتری این کتاب نسبت به کتاب‌های دیگری است که ناقدان و سینمادوستان غربی درباره کیارستمی نوشته‌اند.

ترجمه این کتاب ترجمه‌ای دقیق و پیراسته است. از متن کتاب می‌توان دریافت که مترجمان کمال وفاداری را به متن اصلی داشته‌اند. علیرغم وفاداری تام مترجمان به متن اصلی، ساختار جمله‌ها یکدست و بی‌نقص است و خواننده اغلب از یاد می‌برد که اثری ترجمه شده را می‌خواند.

شناسنامه کتاب:

«سینمای عباس کیارستمی»، آلبرتو النا، ترجمه: زهرا میرآخورلی – فرامرز آشنای قاسمی

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.