ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

شاهکارهای هنری در گوگل آرت

<p>فولکس&zwnj;کرانت، روتخر پونتزن، فروغ تمیمی - جان برگر متخصص تاریخ هنر در یک مجموعه برنامه تلویزیونی به نام &laquo; شیوه&zwnj; نگریستن&raquo; که در سال ۱۹۷۲ تهیه شده بود، نقاشی&zwnj;های معروف را بررسی می&zwnj;کرد. در آن مجموعه تلویزیونی بی&zwnj;نظیر آثار جاودان و افسانه&zwnj;ای مورد بحث و تفسیر برگر قرار می&zwnj;گرفتند؛ کاری فوق&zwnj;العاده که بیننده را میخکوب می&zwnj;کرد.</p> <!--break--> <p>مثلاً او با یک کارد تیز بخشی از یک تابلوی معروف مانند &laquo;ونوس&raquo; اثر بوتیچلی را می&zwnj;برید؛ مثل آب خوردن. از دیدن این صحنه نفس درسینه بیننده حبس می&zwnj;شد، و آدم با خودش فکر می&zwnj;کرد: این دیوونه چه کار داره می&zwnj;کنه؟</p> <p>&nbsp;</p> <p>اما در واقع آن نقاشی که در تلویزیون به نمایش درآمده بود، یک کپی از اصل بود که نه درموزه بلکه به دیوار استودیوی بی بی سی آویزان شده بود. آیا همه داستان فقط یک شوخی بود؟ در واقع نه، چرا که برگر با تهیه آن برنامه&zwnj;ها قصد داشت به پرسش&zwnj;هایی پاسخ دهد؛ پرسش&zwnj;هایی از این دست: جوری که ما حالا به نقاشی&zwnj;ها نگاه می&zwnj;کنیم روشی انقلابی و غیر قابل مقایسه با شیوه&zwnj;ای است که در قرن&zwnj;های گذشته برای نگاه کردن به یک اثر هنری به کار گرفته می&zwnj;شد؟</p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p>&nbsp;<img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/googartft02.jpg" alt="" />جان برگر و چگونگی نگریستن به یک اثر هنری</p> </blockquote> <p>به عقیده جان برگر با استفاده از روش&zwnj;های مدرن در بازتولید یک اثر هنری، یعنی استفاده از عکاسی، فیلم و تلویزیون و غیره در زمان ما، افراد اول با یک کار هنری معروف از طریق عکاسی یا فیلمی از آن اثر آشنا می&zwnj;شوند، بدون آنکه نسخه اصلی آن نقاشی یا مجسمه را دیده باشند. آن هم در زمانی واحد و در یک میلیون مکان متفاوت در دنیا.</p> <p>&nbsp;</p> <p>جان برگر با مجموعه تلویزیونی&zwnj;اش پیشگام بود. اما در ضمن نمی&zwnj;توانست حدس بزند چه چیزی در پی آن خواهد آمد و مثلاً نقش اینترنت در انتشار آثار هنری و تجربه حسی تماشاگر از هنر چه خواهد بود، یا پروژه&zwnj;ای مثل گوگل آرت چه نقشی در این میان بازی خواهد کرد و چه چیزی را به تماشاگر نشان خواهد داد؟ چیزی که تماشاگر قطعاً تنها با یک بار دیدن اثری هنری در موزه از چشمش پنهان خواهد ماند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>اما اکنون می&zwnj;دانیم که امکان شناخت بسیار دقیق آثار هنری فراهم شده است. دو هفته پیش سایت گوگل آرت به شکلی تازه بازسازی شده و گسترده&zwnj;تر از پیش معرفی شد. حالا شاهکارهای هنری از ۱۷۰موزه جهان را می&zwnj;توان دراین وب&zwnj;سایت دید. از موزه معروف رایکس درآمستردام گرفته تا گالری ملی هنر در لندن، موزه هرمیتاژ در سن&zwnj;پترزبورگ و موزه هنرهای مدرن درسائوپولوی برزیل.</p> <p>&nbsp;</p> <p>به&zwnj;راحتی و از پشت کامپیوترتان در خانه، به همان روشی که جان برگر پیش&zwnj;بینی می&zwnj;کرد؛ روشی بسیار انقلابی. حالا شما می&zwnj;توانید کارهای هنری را در ابعاد بزرگی که قبلاً برای بیننده تصورش غیر ممکن بود، مشاهده کنید. در واقع تجربه حسی و تخصصی یک کار هنری حالا دموکراتیک&zwnj;تر می&zwnj;شود. هر فرد قادر خواهد بود مثل یک متخصص موزه، یا یک مرمت&zwnj;کار آثار هنری و با چشمانی مانند دیدگان او و با یک میکروسکوپ به جزئیات ناپیدای یک نقاشی نگاه کند.</p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p>&nbsp;<img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/googartft03.jpg" alt="" />فرانس بانینگ کوک در &laquo;نگهبان شب&raquo; اثر رمبراند</p> </blockquote> <p>واقعاً فوق&zwnj;العاده است اگر بتوانی در تابلوی عظیمی به نام &laquo;نگهبان شب&raquo;، شاهکار رمبراند نقاش هلندی (۱۶۶۹- ۱۶۰۶) یک ذره کوچک را در گوشه چشم راست فرانس بانینگ کوک ببینی؛ یا ته&zwnj;ریش ناپیدای مردی را دریک پرتره از یان فان آیک بلژیکی (۱۳۹۰- ۱۴۴۱) و یا در عکسی که سارا لوکاس (۱۹۶۲) از خودش گرفته گوشه سوخته تخم&zwnj;مرغ نیمرو شده&zwnj;ای را بر روی پستان&zwnj;های او ببینی. عالی است که حالا توی بیننده می&zwnj;توانی از توی خانه&zwnj;ات در وب سایت گوگل آرت مثل یک جهانگرد از راهروها و سالن&zwnj;های یک موزه بگذری و از یک نقاشی به سوی نقاشی بعدی قدم برداری. این سفر دیچیتالی تو را به شوق می&zwnj;آورد و دانش و دانسته&zwnj;هایت را هم بیشتر می&zwnj;کند. یعنی درواقع یک&zwnj; جور آمادگی قبلی پیدا می&zwnj;کنی تا سروقت به دیدن آن موزه بروی.</p> <p>&nbsp;</p> <p>وقتی که جان برگر درسال ۱۹۷۲ به این مسئله پرداخت، به طورخاص او از یکی از آخرین وسائل ارتباطی یعنی تلویزیون حرف می&zwnj;زد که در واقع یکی از ماشین&zwnj;ها برای بازتولید آثار هنری&zwnj;ست.</p> <p>&nbsp;</p> <p>اما روش خاصی که برگر از آن به عنوان &laquo; راه&zwnj;های دیدن&raquo; یاد می&zwnj;کرد، از زمانی که یک کار هنری در ابعاد بزرگ عکاسی و در هزاران نسخه تولید و پخش شد، وجود داشت. علاقه&zwnj;مندان می&zwnj;توانسند تصاویر کارهای هنری را در کتاب ها ببینند، بدون آنکه هرگز نسخه اصلی را از نزدیک دیده باشند.</p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p>&nbsp;<img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/googartft04.jpg" alt="" />والتر بنیامین، فیلسوف آلمانی</p> </blockquote> <p>فیلسوف آلمانی والتر بنیامین در سال ۱۹۳۶کتابی مشهور در این مورد نوشت؛ کتابی درباره آثار هنری در عصری که تکنیک قابلیت بازتولید آن&zwnj;ها را ممکن ساخته است. تحقیق بنیامین از زمان انتشارش به عنوان یکی از کتاب&zwnj;های مرجع درباره هنر شناخته می&zwnj;شود. برای اولین بار بود که درباره پیامدهای عکاسی در بازتولید کارهای هنری تحقیق می&zwnj;شد. بنیامین به این نتیجه&zwnj; رسید که با تولید و انتشار بی&zwnj;حد و مرز یک شاهکار هنری به اشکال مختلف (تصاویر، چاپ روی پارچه و غیره) قدرت جادویی و جوهره ذاتی آن، ناپدید می&zwnj;شود و همچنین ارزش یک نقاشی و یا مجسمه به عنوان یک اثر منحصر به فرد و اصیل تضعیف خواهد شد. این فرآیند البته اصالت تجربه حسی بیننده را هم دربرمی&zwnj;گیرد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در این ادعای بنیامین نکته&zwnj;ای نهفته بود. نمی&zwnj;توان ویژگی خاص و شورانگیز دیدن و لمس یک اثر هنری را با هیچ&zwnj;یک از تکنیک&zwnj;های عکاسی تقلید کرد. بوی رنگ روغن، لذت دست کشیدن بر مرمر صیقلی، یا حضور فیزیکی و تماشای یک کار هنری، کیفیت&zwnj;هایی هستند که تو تنها وقتی نزدیک آن اثر ایستاده&zwnj;ای، حسش خواهی کرد.</p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/googartft05.jpg" alt="" />سارا لوکاس و گوشه سوخته تخم مرغ نیمرو شده</p> </blockquote> <p>&nbsp;</p> <p>اگرچه در برخورد با این کیفیت&zwnj;ها هم می&zwnj;توانی به گونه&zwnj;ای دیگر بیندیشی و با آن برخورد کنی. کسی که کلیسای سن پیر در واتیکان و یکی از گنبدهای معروف آن را با نقاشی های میکل آنژ دیده باشد، می&zwnj;تواند ادعا کند که یک شاهکار بی&zwnj;نظیر را دیده است. اما آیا بیننده واقعاً توانسته به چهره&zwnj;های آدم و حوا و بقیه حواریون دراین نقاشی ها خوب نگاه کند؟ بدون شک نه، چرا که سقف این گنبد خیلی بلند است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>همین مسأله در مورد فرد دیگری هم صادق است، اگر ادعا کند که تابلوی مونالیزای داوینجی درموزه لوور پاریس او را واقعاً تحت تأثیر قرار داده ، چرا؟ چون که تدابیر ایمنی پیرامون این تابلوی خیلی کوچک بسیار شدید است و همیشه هم تعداد زیادی توریست درمقابل آن ایستاده&zwnj;اند، و بیننده باید با یک نگاه به این شاهکار ایتالیایی آن هم از فاصله راضی باشد. واقعاً هیچ بازدیدکننده معمولی نمی&zwnj;تواند ادعا کند که توانسته ارتباطی مستقیم و چشم در چشم با مونالیزای اصلی در موزه لوور داشته باشد. به این دلیل ساده که نمی&zwnj;توان به آن نزدیک شد تا بتوان کیفیت رنگ و ویژگی&zwnj;های دیگر آن را با دقت بررسی کرد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>با توجه به این نکات باید باز دوباره به یاد جان برگر و یا گوگل آرت افتاد، اگر مسأله تجربه حسی و زیبایی شناسی یک اثر هنری باشد، تنها حضور در مقابل آن همیشه کافی و قانع&zwnj;کننده نیست. اگر چه از سوی دیگر با جدیدترین تکنیک&zwnj;ها هم نمی&zwnj;توان اصالت و میدان جاذبه شاهکاری را تکرار و تقلید کرد.</p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p>&nbsp;<img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/googartft06.jpg" alt="" />ته&zwnj;ریش ناپیدای یک مرد در اثری از یان فان آیک</p> </blockquote> <p>با این حال با بازتولید کارهای هنری می&zwnj;توان دانش مورد نیاز در این زمینه را گسترش داد و همچنین تجربه حسی و درکی بیننده را به اشکال دیگر و با شدت ایجاد کرد. مثلاً می&zwnj;توانیم به فردی فکر کنیم که سال&zwnj;ها سیگارش را از جعبه&zwnj;ای بیرون می&zwnj;آورد که بر روی آن نقاشی معروف رمبراند، &laquo;نگهبان شب&raquo;، کار شده است. یا کسی که از بچگی شکر را با قاشقی توی قهوه&zwnj;اش ریخته که روی دسته&zwnj;اش تصویر برجسته یکی از افراد نقاشی رمبراند، &laquo;فرانس بانینگ کوک&raquo; نقش بسته است. یا کسی را مجسم کنیم که پازلی دو هزار تکه&zwnj;ای از همان تابلوی &laquo;نگهبان شب&raquo; را در دست دارد. آیا او هر تکه از این پازل را بارها با دقت نگاه نکرده و با قطعات دیگر مقایسه نکرده تا بتواند آن را درست سر جایش بگذارد؟ او در مواجه شدن با اصل تابلو قادر خواهد بود که مثلاً ببیند رمبراند چگونه از رنگ روی پارچه استفاده می&zwnj;کرد. و یا می&zwnj;تواند ببیند که قسمت&zwnj;های تیره در این نقاشی جزئیات بی&zwnj;شماری دارد که در یک نظر دیده نمی&zwnj;شوند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>نمی&zwnj;توان ادعا کرد که دیدن این اثر درگوگل آرت باعث در حاشیه قرار گرفتن این شاهکار رمبراند در موزه خواهد شد، بلکه بدون شک اهمیتش دو چندان خواهد شد. در اینجا باید به این اصل توجه کرد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>هرچقدر بیشتر بدانی،بیشتر خواهی دید. گوگل آرت دانش و کنجکاوی بررسی آثار هنری را در بیننده بیشتر خواهد کرد. علاقه&zwnj;مندان به هنر از این به بعد به آنچه در موزه هست قانع نبوده و قادر هستند بررسی یک اثر هنری را شخصاً شروع کنند. به این معنی گوگل آرت با تجربه حسی، مقدس و فردی که والتر بنیامین درمورد آن تبلیغ می&zwnj;کرد، به نوعی تسویه&zwnj;حساب می&zwnj;کند. تجربه&zwnj;ای شبیه به اینکه انسان&zwnj;ها در مقابل یک اثر هنری بی&zwnj;نظیر باید هوش از سرشان می&zwnj;پرید. خُب، چنین چیزی الان هم اتفاق می&zwnj;افتد. فکر کن به مونالیزا، به سقف کلیسای واتیکان و یا به نقاشی های میکل آنژ. بدون آنکه مردم بدانند به چیزی نگاه می&zwnj;کنند، یک اثر واقعی و یا تصویر آن، ولی همه تحت تاثیر قرار خواهند گرفت و خواهند گفت که این یک شاهکار است. در چنین شرایطی لازم نیست که زیاد درباره آن کار هنری بدانی چون فقط دیدنش یک تجربه منحصر به فرد است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>با این همه خوب است که با دقت نگاه کنی و از خودت بپرسی این گردی کوچک کنار چشم فرانس بانینگ (درتابلوی &laquo;نگهبان شب&raquo; ) واقعاً یک جسم خارجی است، یا یک قطره رنگ که از سر قلم نقاش چکیده است؟</p> <p><br /> منبع: فولکس&zwnj;کرانت ۲۰ آوریل ۲۰۱۲</p> <p>&nbsp;</p> <p>در همین زمینه:</p> <p><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/10531">::فروغ تمیمی در زمانه::</a></p> <p>&nbsp;</p> <p>ویدئو: از گوگل آرت چگونه می&zwnj;توان استفاده کرد؟ (به انگلیسی)</p>

فولکس‌کرانت، روتخر پونتزن، فروغ تمیمی - جان برگر متخصص تاریخ هنر در یک مجموعه برنامه تلویزیونی به نام « شیوه‌ نگریستن» که در سال ۱۹۷۲ تهیه شده بود، نقاشی‌های معروف را بررسی می‌کرد. در آن مجموعه تلویزیونی بی‌نظیر آثار جاودان و افسانه‌ای مورد بحث و تفسیر برگر قرار می‌گرفتند؛ کاری فوق‌العاده که بیننده را میخکوب می‌کرد.

مثلاً او با یک کارد تیز بخشی از یک تابلوی معروف مانند «ونوس» اثر بوتیچلی را می‌برید؛ مثل آب خوردن. از دیدن این صحنه نفس درسینه بیننده حبس می‌شد، و آدم با خودش فکر می‌کرد: این دیوونه چه کار داره می‌کنه؟

اما در واقع آن نقاشی که در تلویزیون به نمایش درآمده بود، یک کپی از اصل بود که نه درموزه بلکه به دیوار استودیوی بی بی سی آویزان شده بود. آیا همه داستان فقط یک شوخی بود؟ در واقع نه، چرا که برگر با تهیه آن برنامه‌ها قصد داشت به پرسش‌هایی پاسخ دهد؛ پرسش‌هایی از این دست: جوری که ما حالا به نقاشی‌ها نگاه می‌کنیم روشی انقلابی و غیر قابل مقایسه با شیوه‌ای است که در قرن‌های گذشته برای نگاه کردن به یک اثر هنری به کار گرفته می‌شد؟

 جان برگر و چگونگی نگریستن به یک اثر هنری

به عقیده جان برگر با استفاده از روش‌های مدرن در بازتولید یک اثر هنری، یعنی استفاده از عکاسی، فیلم و تلویزیون و غیره در زمان ما، افراد اول با یک کار هنری معروف از طریق عکاسی یا فیلمی از آن اثر آشنا می‌شوند، بدون آنکه نسخه اصلی آن نقاشی یا مجسمه را دیده باشند. آن هم در زمانی واحد و در یک میلیون مکان متفاوت در دنیا.

جان برگر با مجموعه تلویزیونی‌اش پیشگام بود. اما در ضمن نمی‌توانست حدس بزند چه چیزی در پی آن خواهد آمد و مثلاً نقش اینترنت در انتشار آثار هنری و تجربه حسی تماشاگر از هنر چه خواهد بود، یا پروژه‌ای مثل گوگل آرت چه نقشی در این میان بازی خواهد کرد و چه چیزی را به تماشاگر نشان خواهد داد؟ چیزی که تماشاگر قطعاً تنها با یک بار دیدن اثری هنری در موزه از چشمش پنهان خواهد ماند.

اما اکنون می‌دانیم که امکان شناخت بسیار دقیق آثار هنری فراهم شده است. دو هفته پیش سایت گوگل آرت به شکلی تازه بازسازی شده و گسترده‌تر از پیش معرفی شد. حالا شاهکارهای هنری از ۱۷۰موزه جهان را می‌توان دراین وب‌سایت دید. از موزه معروف رایکس درآمستردام گرفته تا گالری ملی هنر در لندن، موزه هرمیتاژ در سن‌پترزبورگ و موزه هنرهای مدرن درسائوپولوی برزیل.

به‌راحتی و از پشت کامپیوترتان در خانه، به همان روشی که جان برگر پیش‌بینی می‌کرد؛ روشی بسیار انقلابی. حالا شما می‌توانید کارهای هنری را در ابعاد بزرگی که قبلاً برای بیننده تصورش غیر ممکن بود، مشاهده کنید. در واقع تجربه حسی و تخصصی یک کار هنری حالا دموکراتیک‌تر می‌شود. هر فرد قادر خواهد بود مثل یک متخصص موزه، یا یک مرمت‌کار آثار هنری و با چشمانی مانند دیدگان او و با یک میکروسکوپ به جزئیات ناپیدای یک نقاشی نگاه کند.

 فرانس بانینگ کوک در «نگهبان شب» اثر رمبراند

واقعاً فوق‌العاده است اگر بتوانی در تابلوی عظیمی به نام «نگهبان شب»، شاهکار رمبراند نقاش هلندی (۱۶۶۹- ۱۶۰۶) یک ذره کوچک را در گوشه چشم راست فرانس بانینگ کوک ببینی؛ یا ته‌ریش ناپیدای مردی را دریک پرتره از یان فان آیک بلژیکی (۱۳۹۰- ۱۴۴۱) و یا در عکسی که سارا لوکاس (۱۹۶۲) از خودش گرفته گوشه سوخته تخم‌مرغ نیمرو شده‌ای را بر روی پستان‌های او ببینی. عالی است که حالا توی بیننده می‌توانی از توی خانه‌ات در وب سایت گوگل آرت مثل یک جهانگرد از راهروها و سالن‌های یک موزه بگذری و از یک نقاشی به سوی نقاشی بعدی قدم برداری. این سفر دیچیتالی تو را به شوق می‌آورد و دانش و دانسته‌هایت را هم بیشتر می‌کند. یعنی درواقع یک‌ جور آمادگی قبلی پیدا می‌کنی تا سروقت به دیدن آن موزه بروی.

وقتی که جان برگر درسال ۱۹۷۲ به این مسئله پرداخت، به طورخاص او از یکی از آخرین وسائل ارتباطی یعنی تلویزیون حرف می‌زد که در واقع یکی از ماشین‌ها برای بازتولید آثار هنری‌ست.

اما روش خاصی که برگر از آن به عنوان « راه‌های دیدن» یاد می‌کرد، از زمانی که یک کار هنری در ابعاد بزرگ عکاسی و در هزاران نسخه تولید و پخش شد، وجود داشت. علاقه‌مندان می‌توانسند تصاویر کارهای هنری را در کتاب ها ببینند، بدون آنکه هرگز نسخه اصلی را از نزدیک دیده باشند.

 والتر بنیامین، فیلسوف آلمانی

فیلسوف آلمانی والتر بنیامین در سال ۱۹۳۶کتابی مشهور در این مورد نوشت؛ کتابی درباره آثار هنری در عصری که تکنیک قابلیت بازتولید آن‌ها را ممکن ساخته است. تحقیق بنیامین از زمان انتشارش به عنوان یکی از کتاب‌های مرجع درباره هنر شناخته می‌شود. برای اولین بار بود که درباره پیامدهای عکاسی در بازتولید کارهای هنری تحقیق می‌شد. بنیامین به این نتیجه‌ رسید که با تولید و انتشار بی‌حد و مرز یک شاهکار هنری به اشکال مختلف (تصاویر، چاپ روی پارچه و غیره) قدرت جادویی و جوهره ذاتی آن، ناپدید می‌شود و همچنین ارزش یک نقاشی و یا مجسمه به عنوان یک اثر منحصر به فرد و اصیل تضعیف خواهد شد. این فرآیند البته اصالت تجربه حسی بیننده را هم دربرمی‌گیرد.

در این ادعای بنیامین نکته‌ای نهفته بود. نمی‌توان ویژگی خاص و شورانگیز دیدن و لمس یک اثر هنری را با هیچ‌یک از تکنیک‌های عکاسی تقلید کرد. بوی رنگ روغن، لذت دست کشیدن بر مرمر صیقلی، یا حضور فیزیکی و تماشای یک کار هنری، کیفیت‌هایی هستند که تو تنها وقتی نزدیک آن اثر ایستاده‌ای، حسش خواهی کرد.

سارا لوکاس و گوشه سوخته تخم مرغ نیمرو شده

اگرچه در برخورد با این کیفیت‌ها هم می‌توانی به گونه‌ای دیگر بیندیشی و با آن برخورد کنی. کسی که کلیسای سن پیر در واتیکان و یکی از گنبدهای معروف آن را با نقاشی های میکل آنژ دیده باشد، می‌تواند ادعا کند که یک شاهکار بی‌نظیر را دیده است. اما آیا بیننده واقعاً توانسته به چهره‌های آدم و حوا و بقیه حواریون دراین نقاشی ها خوب نگاه کند؟ بدون شک نه، چرا که سقف این گنبد خیلی بلند است.

همین مسأله در مورد فرد دیگری هم صادق است، اگر ادعا کند که تابلوی مونالیزای داوینجی درموزه لوور پاریس او را واقعاً تحت تأثیر قرار داده ، چرا؟ چون که تدابیر ایمنی پیرامون این تابلوی خیلی کوچک بسیار شدید است و همیشه هم تعداد زیادی توریست درمقابل آن ایستاده‌اند، و بیننده باید با یک نگاه به این شاهکار ایتالیایی آن هم از فاصله راضی باشد. واقعاً هیچ بازدیدکننده معمولی نمی‌تواند ادعا کند که توانسته ارتباطی مستقیم و چشم در چشم با مونالیزای اصلی در موزه لوور داشته باشد. به این دلیل ساده که نمی‌توان به آن نزدیک شد تا بتوان کیفیت رنگ و ویژگی‌های دیگر آن را با دقت بررسی کرد.

با توجه به این نکات باید باز دوباره به یاد جان برگر و یا گوگل آرت افتاد، اگر مسأله تجربه حسی و زیبایی شناسی یک اثر هنری باشد، تنها حضور در مقابل آن همیشه کافی و قانع‌کننده نیست. اگر چه از سوی دیگر با جدیدترین تکنیک‌ها هم نمی‌توان اصالت و میدان جاذبه شاهکاری را تکرار و تقلید کرد.

 ته‌ریش ناپیدای یک مرد در اثری از یان فان آیک

با این حال با بازتولید کارهای هنری می‌توان دانش مورد نیاز در این زمینه را گسترش داد و همچنین تجربه حسی و درکی بیننده را به اشکال دیگر و با شدت ایجاد کرد. مثلاً می‌توانیم به فردی فکر کنیم که سال‌ها سیگارش را از جعبه‌ای بیرون می‌آورد که بر روی آن نقاشی معروف رمبراند، «نگهبان شب»، کار شده است. یا کسی که از بچگی شکر را با قاشقی توی قهوه‌اش ریخته که روی دسته‌اش تصویر برجسته یکی از افراد نقاشی رمبراند، «فرانس بانینگ کوک» نقش بسته است. یا کسی را مجسم کنیم که پازلی دو هزار تکه‌ای از همان تابلوی «نگهبان شب» را در دست دارد. آیا او هر تکه از این پازل را بارها با دقت نگاه نکرده و با قطعات دیگر مقایسه نکرده تا بتواند آن را درست سر جایش بگذارد؟ او در مواجه شدن با اصل تابلو قادر خواهد بود که مثلاً ببیند رمبراند چگونه از رنگ روی پارچه استفاده می‌کرد. و یا می‌تواند ببیند که قسمت‌های تیره در این نقاشی جزئیات بی‌شماری دارد که در یک نظر دیده نمی‌شوند.

نمی‌توان ادعا کرد که دیدن این اثر درگوگل آرت باعث در حاشیه قرار گرفتن این شاهکار رمبراند در موزه خواهد شد، بلکه بدون شک اهمیتش دو چندان خواهد شد. در اینجا باید به این اصل توجه کرد.

هرچقدر بیشتر بدانی،بیشتر خواهی دید. گوگل آرت دانش و کنجکاوی بررسی آثار هنری را در بیننده بیشتر خواهد کرد. علاقه‌مندان به هنر از این به بعد به آنچه در موزه هست قانع نبوده و قادر هستند بررسی یک اثر هنری را شخصاً شروع کنند. به این معنی گوگل آرت با تجربه حسی، مقدس و فردی که والتر بنیامین درمورد آن تبلیغ می‌کرد، به نوعی تسویه‌حساب می‌کند. تجربه‌ای شبیه به اینکه انسان‌ها در مقابل یک اثر هنری بی‌نظیر باید هوش از سرشان می‌پرید. خُب، چنین چیزی الان هم اتفاق می‌افتد. فکر کن به مونالیزا، به سقف کلیسای واتیکان و یا به نقاشی های میکل آنژ. بدون آنکه مردم بدانند به چیزی نگاه می‌کنند، یک اثر واقعی و یا تصویر آن، ولی همه تحت تاثیر قرار خواهند گرفت و خواهند گفت که این یک شاهکار است. در چنین شرایطی لازم نیست که زیاد درباره آن کار هنری بدانی چون فقط دیدنش یک تجربه منحصر به فرد است.

با این همه خوب است که با دقت نگاه کنی و از خودت بپرسی این گردی کوچک کنار چشم فرانس بانینگ (درتابلوی «نگهبان شب» ) واقعاً یک جسم خارجی است، یا یک قطره رنگ که از سر قلم نقاش چکیده است؟

منبع: فولکس‌کرانت ۲۰ آوریل ۲۰۱۲

در همین زمینه:

ویدئو: از گوگل آرت چگونه می‌توان استفاده کرد؟ (به انگلیسی)

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.