چهل سال پس از انقلاب؛ تکرار انقلاب
پیام شکیبا، زندانی سیاسی زندان گوهردشت کرج - امروز به خصوص بعد از قیام مردم ایران در دی-ماه ۹۶، و پس از بیش یکصد سال از انقلاب مشروطه و ۴۰ سال از انقلاب بهمن ۵۷ می-توان گفت انقلاب مردم ایران نه مرده است و نه خاکستر شده و ساختن بهمن دیگر و خلاصی از آن پایه شوم دیگر نیز یک ضرورت تاریخی مینماید.
چهل سال پس از سقوط نهاد سلطنت و شاه، مردم ایران در قیامی بزرگ، اوج گیرنده و متکاملتر تماما همان خواستههایی را مطالبه میکنند که برای تحقق آن دیکتاتوری سلطنتی را سرنگون کردند. هم-چنان برقراری یک حاکمیت ملی، مردمی و دموکراتیک مبتنی بر آرای واقعی مردم به همراه توزیع عادلانه درآمدها و ثروت ملی خواسته مقدم مردمی است که از یکسال پیش در دیماه ۹۶ در بیش از ۱۶۰ شهر قیام کردند. هرچند این نوشته نمیخواهد به مقایسه دو عنصر اساسا متفاوت دیکتاتوری سلطنتی و فاشیسم دینی بپردازد، ولی در جای جای این نوشته شباهتهای شگفتانگیز دو رژیم تاریخی متفاوت به چشم میخورد. دو نظامی که در سلوکشان در برابر مطالبات به حق مردم ایران و طلب آزادی مواضعی یکسان و اتحاد عملی حیرتانگیزی داشتند. لذا این نوشته در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب ضد سلطنتی بهمن ۵۷ میکوشد تا با بررسی برخی از عوامل سیاسی و اجتماعی شکلگیری آن برای نوجوانان و جوانان میهنم افقی فراتر ترسیم کرده تا از دوگانه واقعی آزادی-استبداد به دو گانه کاذب شاه-ارتجاع مذهبی تنزل پیدا نکنیم.
محمدرضا شاه در پیام رادیو-تلویزیونی آبان ۵۷ خویش معترف بود که حاصل ۳۷ سال سلطنتش چیزی جز ظلم و ستم، فساد سیاسی و مالی نبوده است، اما به راستی چرا؟ به دنبال کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ حزبهای سیاسی دوره دکتر مصدق همگی ممنوع شدند و سانسور شدیدی برقرار گردید و مخالفان شاه همگی دستگیر یا متواری شدند و برخی نیز اعدام گشتند. در دهه ۳۰ دو حزب حکومت ساخته اصلاحطلب و اصولگرای وفادار به شاه یکی حزب مردم به رهبری وزیر کشور اسدالله علم و دیگری حزب ملیون به رهبری نخست وزیر منوچهر اقبال که در میان مردم آن روزگار به حزبهای «بله» و «بله قربان» معروف بودند، ایجاد گردید.
در قدمی دیگر شاه در سال ۱۳۳۶ با همکاری سیا، افبیای و سازمان جاسوسی اسرائیل، سازمان مخوف ساواک را تشکیل داد که به قول جان فوران برآوردها در مورد تعداد نفرات ساواک به دلیل مخفیانه بودن آن در حد گسترده و ناامنی اجتماعی حاصل از عملکرد آن بین ۲۰ تا ۳۰۰ هزار نوسان دارد و شاید رقم ۵۰ هزار عوامل تمام وقت و ۳ میلیون خبرچین پاره وقت (هر ۱۱ ایرانی یک خبرچین) به واقعیت نزدیکتر باشد. دخالت ساواک در زمینههای اعمال سانسور، اتحادیههای کارگری به مدیریت دولت، گزینش کارکنان دولت خاصه معلمان بود و به طور مستقیم با منتقدان رژیم، مخالفان سیاسی، دانشجویان و سازمانهای چریکی-انقلابی رویارویی میکرد. ساواک افراد مورد سوءظن را خودسرانه توقیف میکرد و برای مدت نامعلومی در زندان نگه میداشت. محاکمهها غیرعلنی و مخفی و بدون وکیل برای متهمان بود و اعضای دادگاه را عوامل ساواک یا ارتش تشکیل میدادند.
شکنجه بخش عادی و غیرانسانی و ددمنشانه روند بازداشتها و بازجوییها بود و گسترش جو رعب و وحشت، بدگمانی، بی-اعتقادی و بیتفاوتی در سراسر کشور از کارکردهای ویژه ساواک آریامهری بود.
عفو بینالملل در ۱۹۷۶ طی گزارش خود از وضعیت حقوقبشر در ایران تعداد زیاد زندانیان سیاسی را بین ۲۵ تا ۱۰۰هزار نفر برآورد کرده و اعلام میدارد که هیچ کشور دیگر جهان از نطر تعداد سوء سابقه در حقوق بشر به پای ایران نمیرسد و شاه و رژیم پهلوی دارای بالاترین میزان مجازات اعدام در جهان، سابقه شکنجه باور نکردنی و نبود دستگاه قضایی مدنی میباشد. شاه در ۱۳۴۰ در کتاب مأموریت برای وطنم نوشت: «اگر من هم جای پادشاه مشروطه یک دیکتاتور بودم، شاید به ایجاد یک حزب واحد و فراگیر وسوسه می-شدم مثل حزبی که هیتلر برپا کرد یا این روزها در کشورهای کمونیستی مشاهده می-کنید». ولی تنها چند سال بعد برخلاف گفته خویش با زیر پا گذاشتن رو بنای پوشالی دموکراسی و مشروطهخواهی و پایبندی به قانون اساسی نظام سلطنتی خویش سرانجام در سال ۱۳۵۴ نظام تک حزبی ایجاد کرد و حزب رستاخیز ملت ایران به رهبری نخست وزیر امیرعباس هویدا تشکیل شد و مقرر گردید تمامی ایرانیان وفادار در آن نامنویسی کنند. شاه گفت: «هرکس که عضو این حزب نشود یا جز یک تشکیلات غیر قانونی است و جایش در زندان است یا باید خاک ایران را ترک نماید».
بعد از ایجاد نظام تک حزبی در یک دموکراسی کمنظیر طراز حکومت پهلوی در انتخابات سال ۱۳۵۴ مردم مخیر به رأی دادن به یکی از چند نامزد حزب رستاخیز بودند و از قضا به گفته اتاق تجمیع آراء آن روزگار شرکت در آن انتخابات به مراتب گستردهتر از انتخابات دو دهه قبل از آن بود! کار به جایی رسید که شاه در کتاب فلسفه انقلاب سفید در سال ۱۳۵۵ نوشت: «شاهنشاه فقط رهبر سیاسی کشور نیست، بلکه علاوه بر اینها و قبل از همه معلم و رهبر معنوی است، فردی است که نه تنها برای ملتش جاده، پل، سد و قنات می-سازد، بلکه راهبر روح، فکر و جان مردم خود میباشد». فیالواقع وی در یک جهش بی-سابقه خواستار کنترل افکار و اذهان مردم نیز شد و آن را وظیفه و رسالت خویش میشمارد چرا که طبق اصل ۳۵ متمم قانون اساسی رژیم سلطنتی: «سلطنت ودیعه-ای است که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده است و طبق اصل ۳۶همان قانون این سلطنت باید نسلا بعد نسل در اعقاب ذکور ایشان برقرار باشد».
لذا با این تعریف ملوکانه کنترل اذهان و افکار رعیت و کلیه امورات زندگانی آنها نه تنها وظیفه قانونی پادشاه است، بلکه مسئولیتی الهی نیز تلقی میشود و نه تنها خواست و اراده مردم، محلی از اعراب ندارد بلکه رأی نسلهای بعدی آنها نیز پیش فروش شده و سلطنت باید در اعقاب ذکور ایشان، نسلا بعد نسل ادامه یابد. شاه در مصاحبهای که فرح پهلوی نیز همراهش بود به خبرنگار خارجی می-گوید که عقل زنان کمتر از مردان است و هم وی و هم همسرش از پاسخ دادن به سوال خبرنگار که آیا شهبانو نیز میتوانند مانند مردان کشور را اداره کند امتناع میورزد. این اعتماد به نفس و خویش برتر پنداری شاه در حالی بود که در فاصله سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۵۶ درآمد شاه از بابت نفت نزدیک به هزار برابر شد، یعنی از ۲۲/۵ میلیون دلار در سال ۳۳ به بیش از ۲۰ میلیارد دلار در سال ۱۳۵۶.
شاه بخش عمدهای این در آمد بیحساب و کتاب و باد آورده را صرف نیروهای مسلح خویش کرد. نیروهای مسلح رژیم پهلوی بین ۲۵ تا ۴۰ درصد کل بودجه کشور را در فاصله سالهای ۱۳۳۰تا ۱۳۵۰ به خود جذب میکرد و هزینه نظامی کشور از ۱/۹ میلیارد دلار در بین سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۳۵۳ به ۹/۹ میلیارد دلار در سال ۵۷ رسید و تعداد نیروهای مسلح نیز از ۱۹۱ هزار به ۴۱۳ هزار در بین سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۶ افزایش یافت و علاوه بر این هزینهها مبلغی در حدود ۱۰میلیارد دلار صرف خرید جنگ افزارهای عمدتا آمریکایی در فاصله سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۶ شد که این امر موجب بکارگیری حدود ۲۴ هزار مستشار آمریکایی در ارتش پهلوی شد و شاه در بهمن ۱۳۵۲ در مصاحبهاش با لوموند اعلام کرد که روزی نه چندان دور حتی شاید زودتر از آنچه گمان میرود، ایران صاحب بمب اتمی میشود. کارکرد عمده ارتش در آن سالها تا حدی پشتیبانی از ادعاهای برتری طلبانه رژیم پهلوی در منطقه خاورمیانه، خلیج فارس، آسیا و حتی آفریقا بود و تا حدی در سرکوب مخالفان داخلی سلطنت پهلوی نیز نقش ایفا میکرد.
به قول فرد هالیدی، نظامیگری از مهم-ترین عوامل تعیینکننده و جهتدهنده در سیاست خارجی ایران بین سالهای ۱۹۷۹-۱۹۷۰ بود. در این محدوده زمانی سابقه و کثرت دخالتهای خارجی هیچ یک از کشورهای توسعه نیافته به اندازه ایران نبود. ارتش شاه به تصدیق اردشیر زاهدی در سال ۱۳۵۳ وارد درگیری داخلی در پاکستان شد و برای سرکوب بلوچهای پاکستان چند واحد نیروهای گارد شاهنشاهی و دو اسکادران هلیکوپترهای هوانیروز دستکم به مدت دو سال عملیات کردند. شاه آشکارا در بحران-های ۱۹۶۵ و ۱۹۷۱ بین دو کشور هند و پاکستان به جای بیطرفی وارد معرکه شد و از پاکستان حمایت کرد و در ۱۹۶۵ برای نخستین بار هواپیماهای نظامی ایران را در اختیار ارتش پاکستان قرار داد. شاه در طول جنگهای داخلی یمن میان سلطنت-طلبان و جمهوریخواهان در طول سالهای ۱۹۷۰-۱۹۶۲ با ارسال اسلحه و آموزش نظامی سلطنتطلبان یمن در تهران در امور این کشور مداخله نمود. شاه با مداخله مستقیم در جنگ ظفار در فاصله سالهای ۱۹۷۵-۱۹۷۲ به حمایت از نظام سلطنتی عمان پرداخت و مخالفین آن را سرکوب خونینی کرد.
شاه به دستور نیکسون با حداقل ۳۲ فروند هواپیمای اف ۵ در جنگ ویتنام که هیچ ربطی به ایران نداشت و هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای ایران در جریان بود، شرکت نمود و ارتش ملی وی همانند یک یگان ارتش یک کشور متروپل به ویتنام اعزام گردید. شاه به گفته پرویز راجی آخرین سفیرش در لندن به حمایت مالی، نیرویی و لجستیکی از سومالی در جنگ با اتیوپی در فاصله سالهای ۱۹۷۸-۱۹۷۷ پرداخت و همچنین به حمایتهای مالی از سسه سکو حاکم فاسد و بد نام زئیر از عاملان قتل پاتریس لومومبا در جنگهای داخلی آن کشور پرداخت و همچنین به کمک-های نظامی و مستشاری به ملک حسن دوم پادشاه مراکش در مواجهه با مخالفانش پرداخت و آشکارا همکاریهای نظامی و اقتصادی با نظام آپارتاید آفریقای جنوبی داشت و… شاه سعی داشت با این مداخلات پرخرج بینالمللی از جیب مردم محروم ایران، پوششی برای پنهان نگه داشتن سرکوب داخلی خود ایجاد کند تا این که دیکتاتوری تکحزبی او نیز بالغ شود و در شکنجه و ترور مخالفان اعمال گردد و قدرتهای بزرگ بینالمللی به آن رضایت دهند تا ثبات سیاسی در کشور نه از طریق مشارکت فزاینده مردم در امور بلکه از طریق سرکوب و زور ایجاد گردد.
همه این هزینههای بیفایده و ایران بر باد دِه، در صورتی بود که بقول کاتوزیان ۳۸ درصد جمعیت روستایی ایران (۶/۶ میلیون نفر) در سالهای ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۱ دچار سوء تغذیه بودند و ۴ در صد (۷۰۰هزار نفر) نیز شدیدا سوء تغذیه داشتند. تنها ۱۵ در صد روستائیان در ۱۳۵۰ از تحصیلات ابتدایی برخوردار بودند و در سال ۱۳۵۴، ۶۰ درصد مردان و ۹۰ درصد زنان روستایی بیسواد بودند. در سال ۱۳۵۰، ۹۶ درصد روستاهای ایران برق نداشتند. تعداد خانوادههای شهرنشین که تنها در یک اتاق زندگی میکردند از ۳۶ درصد در سال ۱۳۴۶ به ۴۳ درصد در سال ۱۳۵۶ افزایش یافته بود و در سال ۱۳۵۶ ایران هنوز راحت هم در خاورمیانه بدترین نسبت پزشک به بیمار، بالاترین نرخ مرگ و میر نوزادان و اطفال و پایین-ترین نسبت تخت بیمارستان به جمعیت را دارا بوده است، و سن امید به زندگی در ایران پهلوی در دهه ۵۰ تنها ۵۱ سال بوده و نرخ بیسوادی در آمارهای رسمی کشور در سال ۱۳۵۶ بین ۷۰ تا ۶۵ درصد اعلام شده بود. ضریب جینی (واحد سنجش نابرابری در آمد) ایران در سال ۱۳۵۴ به ۵۱ درصد نسبت به سالهای قبل که بین ۴۹ تا ۴۵ درصد بود، افزایش یافته بود که طبق گزارش سازمان بینالمللی کار در آن سال، این رقم از هر کشور آسیای شرقی و جنوبی و تا حد زیادی از کشورهای غربی و شاید هم کشورهای آمریکای لاتین، بالاتر بوده است. فیالواقع حقیقت کاروان پیشرفت و تمدن شاه و سوئدی و ژاپنی شدن ایران مبتنی بر این پیش زمینههای مادی، آئینهای پدرمابانه اقتدار و حمایت، نفی دموکراسی، توسعه وابسته، تأکید و تأیید بر وحدت مستقیم و پر راز و رمز شاه با مردم و جلوگیری از مشارکت فعالانه مردم و شکلگیری نهادهای مدنی و اجتماعی تنها و تنها با زبان زور بود.
نتیجه آنکه هر چند در انقلاب فرانسه پس از ساقط شدن سلطنت لویی شانزدهم به رغم تمام فراز و نشیبهای آن، مردم فرانسه از سلطنت عبور کرده و هیچگاه مجددا دست به دامان خاندان لویی نشدند، زیرا که در جریان آن انقلاب مردم فرانسه از یک مرحله تاریخی عبور کرده بودند. همچنان که در جریان انقلاب اکتبر روسیه هم سلطنت تزار ساقط شد و باز بعد از فراز و نشیبهای فراوان در روسیه و پس از فروپاشی شوروی کسی به سراغ تزاریسم مدفون نرفت و ملت به جمهوری روی آورد. در افغانستان نیز محمد ظاهر شاه و فرزندانش هم هیچگاه مجددا به قدرت نرسیدند و مردم افغانستان هم حتی از حکومت طالبان به ظاهر شاه پناه نبردند. نوادگان ملک فیصل هم بعد از سقوط دولت سابق عراق هیچگاه به عنوان آلترناتیو، گزینهای برای حکومت در عراق نبودند و حتی در اتیوپی هم هیچگاه هایله ثلاثی و خاندانش را مجددا مردم آن کشور نپذیرفتند. لذا میتوان گفت حتی ما یک نمونه تاریخی هم سراغ نداریم که سلطنت ساقط شده باشد و بعد دوباره به قدرت برگردد. پس اگر در انقلاب مشروطه نهاد سلطنت و شاه در پیوند با ارتجاع مذهبی آن را به انحراف کشاند و خالی از محتوا کرد و سپس رضاخان آن را خاکستر نمود و اگر در نهضت ملی ایران به رهبری دکتر مصدق بار دیگر نهاد سلطنت و شاه در پیوند با ارتجاع مذهبی کودتا کرد و تمامی دستاوردهای آن نهضت را دفن کرد، ولی مردم ایران در بهمن ۱۳۵۷ با عبور از یک مرحله تاریخی توانستند یکی از دو پایه (سلطنت-ارتجاع مذهبی) را برای همیشه ساقط نمایند.
هر چند بار دیگر ارتجاع مذهبی در خلا ناشی از سرکوب کلیه مخالفان به وسیله شاه توانست با موجسواری و خیانت به تمامی آرمانهای انقلاب ضد سلطنتی ۵۷، رهبری انقلاب را به سرقت برد، اما امروز به خصوص بعد از قیام مردم ایران در دی-ماه ۹۶، و پس از بیش یکصد سال از انقلاب مشروطه و ۴۰ سال از انقلاب بهمن ۵۷ می-توان گفت انقلاب مردم ایران نه مرده است و نه خاکستر شده و ساختن بهمن دیگر و خلاصی از آن پایه شوم دیگر نیز یک ضرورت تاریخی مینماید و تا رسیدن به یک جمهوری دموکراتیک و مستقل که در آن برابری زن و مرد، حق انتخاب آزادانه پوشش، جدایی دین از دولت، خود مختاری ملیتها، تساوی حقوق سیاسی و اجتماعی کلیه افراد ملت ایران، لغو حکم اعدام، آزادی بیان، احزاب، مطبوعات و اجتماعات، آزادی اتحادیهها، سندیکاها، و انجمن و شوراها، آزادی انتخابات و برچیدن کلیه تبعیضهای جنسی، قومی، مذهبی و طبقاتی و احترام به حقوق بشر و ایرانی غیر هستهای و صلح دوست، نباید لحظهای آرام گرفت. ساختن بهمنی دیگر یک ضرورت تاریخی است و برعهده ما و نسل ما.
زندانی سیاسی
پیام شکیبا
چهارشنبه ۹۷/۱۱/۱۷
زندان گوهردشت کرج
لینک این مطلب در تریبون زمانه
منابع:
۱. مطالعات نظری، تطبیقی در باب انقلاب-ها – ویراستار جک گلدستون – ترجمه محمد تقی دلفروز – انتشارات کویر
۲. مقاومت شکننده – تاریخ تحولات اجتماعی ایران، نوشته جان فوران – ترجمه احمد تدین – موسسه فرهنگی رسا
۳. ایران بین دو انقلاب – نوشته یرواند آبراهامیان – ترجمه احمد گلمحمدی – محمد ابراهیم فتاحی – نشر نی
۴. در خدمت تخت طاووس – نوشته پرویز راجی – ترجمه حسن کامشاد – انتشارات طرح نو
۵. دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران – نوشته فرد هالیدی – ترجمه فضل الله نیکآئین – انتشارات امیرکبیر
۶. جهان در قرن بیستم – نوشته کارتر فیندلی – ترجمه بهرام معلمی – انتشارات ققنوس
۷. یادداشتهای امیر اسدالله علم – ویرایش و مقدمه علینقی عالیخانی – انتشارات کتابسرا
۸. تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی – نوشته عبدالرضا هوشنگ مهدوی
۹. اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی-نوشته محمد علی همایون کاتوزیان – ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی – نشر مرکز
نظرها
حم کدی
رمید از ترک ایرانی تاریخش را می دانی گفت هنرست چون نزدم هر کار آید از دستم هر که بوده خود بدنام رستم منش خود از دام پشتی کردم صهیون را همان ضد هر دین را ضحاک آمد خورد مغزم کرد را بکرد پس دردم بار ها کشتم ترکان را کردم بسی قربان ها سهراب که زاد از ایشان فرزند خواندم از ایران اسکندر آن گجسته تخت جمم شکسته دست نشاندش سلوکی بودند شرور ملوکی براندشان گر سکا ساسان کردش بد روا پنهان بکرد نامش را شیرین کند کامش را شیرین نشد زان کامم بل تلخ بشد فرجامم ایوان بریخت بر سرم اعراب شدند سرورم مسلم شدم گرچه من فرقه منم پر فتن قزلباشم دیگر بار بکفر با شم بهتر یار مرا سزد همین روز بلکه سزد چنین سوز ویران شود گر ایران از شومی من میدان دگر شود مگر قلب خداکند همم جلب هم ز موبد هم ز شاه برب گویند بر پناه یکی آیه یکیست ظل هر دوانند بد مشکل هر دو خواهند بنده ام بلکه سازند برده ام ایران خواهی گر آباد زین دو بکن پس آزاد
فرید
در جواب این نویسنده جوان باید بگویم که اسپانیا کشوری بود که در زمان فرانکو از جمهوری به پادشاهی تغییر کرد و بر اساس یک نظرسنجی که در پارسال انجام شد در روسیه اکثر جوانان علاقه به سلطنت پیدا کردهاند. اتکا به یک نظام جمهوری و یا سلطنت هیچ ضمانتی بر اینکه در آن جامعه ظلمی نشود وجود ندارد، همانطور که نویسنده سعی کرده چهره سلطنت را بد نشان بدهد، باید این را قبول داشت که تعداد نظامهای جمهوری در جهان که شاید به مراتب بدتر از هر سلطنتی بوده کم نیست. در ثانی در زمان دو شاه پهلوی در آمد نفت ۱۴۰ میلیارد دلار بود و در زمان انقلاب ۳۷ میلیارد دلار پول نقد در بانکهای آمریکا و اروپا بود، که میشود گفت در ۵۷ سال سلطنت پهلوی معادل ۱۰۰ میلیارد دلار خرج سازندگی، ارتش، تغذیه و دارو و غیره شده، در دوره این رژیم در آمد حدود ۱۷۰۰ میلیارد دلار بوده که با استناد به حرف دولت روحانی صندوق خالی هست و حتا توان پرداخت حقوق بسیاری از اقشار را ندارند. با توجو به تفاوت ارزش ریال در این دوره میتوان به راحتی به این نتیجه رسید که در کدام دوره دزدی بوده و این خود بیانگر این نیز هست که در کدام دوره دروغ و افترا وجود داشته. این نویسنده جوان بهتر هست که به دورانی که در آن آشنایی دارد اتکا کند و حداقل از دوران زندان خود و مشکلات اجتماعی که به آن آشنا هست بپردازد، چون این تهمتهایی که در مقاله گفت میشود متاسفانه عکس آن ثابت شده و مدارک آن نیز وجود دارد، البته نه اینکه در آن دوران هیچ مشکلی نبود ولی در این حدی که در این ۴۰ سال از سوی طیفهای مختلف گفته شده اصلا نبوده است.
محمد
سلام و عرض ادب البته منکر موارد بالا نیستیم و همه از وضع پیش از انقلاب ۵۷ اگاهیم ولی نکته ای که مهم است وضع معیشت مردم در دوران سلطنت محمد رضا پهلوی بوده ما با توده های مردم روبه رو هستیم نه یکی دو نفر توده ی مردم ایران امروز زیر خط فقر هستند که همین یک عامل برای نگاه به دوران گذشته و حسرت خوردن از ان دوران کافی است ضمنا برای مردمی که بجز جمهوری اسلامی و شاهنشاهی از هیچ نوع و شیوه ی دیگر حکومت اطلاع زیادی ندارند یا اگر دارند فقط فقاط انتقادی ان را به خاطر می اورند انتظاری بیشتر از انتخاب بین بد و بدتر نیست...