ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

آنکه ادامه داد، آنکه ادامه نداد – محمدجواد ظریف و مایکل کوهن

محمدرضا نیکفر – این یادداشتی است درباره وجدان یا به بیانی دیگر قوه قضاوت با نظر به دو خبر روز: استعفای ظریف و شهادت کوهن در برابر کنگره آمریکا.

۸ اسفند ۱۳۹۷ / ۲۷ فوریه ۲۰۱۹: اول صبح با این خبر شروع شد: محمدجواد ظریف، ادامه می‌دهد. او وزیر خارجه نظام ولایی باقی می‌ماند. خبر جنجالیِ نیمه دوم روز به وقت ایران و اروپا، شهادت مایکل کوهن، وکیل و کارچاق‌کن دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، در برابر کنگره در مورد برخی کارهای رئیسش بود، رئیسی که اکنون مرئوس از خدمت‌گزاری به او پشیمان است.

شهادت‌نامه مایکل کوهن، متنی به یاد ماندنی است. بعید نیست مدام مورد استناد فیلسوفان سیاسی قرار گیرد، آنجایی که درباره قوه قضاوت سیاسی بحث می‌کنند. نکته اصلی بحث ساده است و همه آن را می‌شناسیم: تشخیص خوب و بد، تشخیص باید و نباید و تصمیم‌گیری درباره آن، تصمیم‌گیری درباره آنکه ادامه ندهیم، جایی که نباید ادامه داد.

محمدجواد ظریف، مایکل کوهن
محمدجواد ظریف، مایکل کوهن

یک جمله سه بار در شهادت‌نامه مایکل کوهن تکرار شده است. کوهن رئوس فصلی از اعمال خلاف رئیسش را برمی‌شمرد، و سپس می‌گوید که اما باز در آن هنگام به کار برای ترامپ ادامه داد:

And yet I continued to work for him.

اگر ظریف می‌خواست به سیاق کوهن حرف بزند، می‌بایست می‌گفت:

And yet I continue to work for him.

یعنی همچنان برای رئیس کُلّم که ولی فقیه است کار می‌کنم؛ همچنان خدمتگزار نظام هستم.

مایکل کوهن وقتی دچار مخمصه می‌شود، از ادامه کار برای رئیسش دست می‌شوید. او در شهادتنامه‌اش دوبار از «وجدان» حرف می‌زند. یک بار می‌گوید: شرمسار از همدستی با ترامپ است و می‌بایست به جای همکاری با او به ندای وجدانش گوش می‌داد. در جای دیگر می‌گوید که پشیمان است که وجدان خود را نادیده گرفته و خدمتگزار ترامپ باقی مانده است. چرا چنین شده؟ می‌گوید که مسحور رئیسش بوده است. البته پای منفعت هم در میان بوده و در اصل سِحر منفعت، رئیس منفعت‌رسان را افسونگر می‌ساخته است.

ظریف از قرار معلوم هنوز زیر افسون رئیسش است. در مورد او نقش منفعت چیست و افسون ایدئولوژیک چه وزنی دارد؟ این دو با هم مباینتی ندارند. ایدئولوژی، به گفته پل ریکور، پرکننده ورطه میان ادعای مشروعیت و واقعیت آن است. وقتی واقعیت، منفعیت باشد، ایدئولوژی هم به صورت سرراستی ایدئولوژی منفعت می‌شود.

مایکل کوهن دچار دردسر شد، و دید اگر ادامه دهد درد سرهای بیشتری خواهد داشت. اینجا بود که ندای «وجدان» را شنید و دیگر به همدستی با رئیسش ادامه نداد. ظریف مشکلات بسیاری داشته و می‌نماید ناراحت است از اینکه نمی‌تواند به راستی وزیر امور خارجی نظام باشد و به صورت مقامی واقعاً مسئول عمل کند. از همین رو استعفا داد، نقش این کار را بازی کرد یا در یک بازی جمعی نقش محول‌شده را اجرا کرد. سپس دوباره به سر کارش باز گشت. مهم این است که او و امثال او ادامه می‌دهند و می‌پندارند که اصلْ حفظ نظام است، نظامی که خارج از آن تصوری در ذهن ندارند.

ظریف اگر بخواهد از واژه وجدان استفاده کند، لابد می‌گوید ندای وجدانش را شنید و به سر کارش بازگشت، یا وجدان کاری‌اش اجازه نداد که در این وضعیت بحرانی از انجام وظیفه سر باز زند.

در هر دو مورد کوهن و ظریف «وجدان» لفظ پرمایه‌ای نیست و به هر حال به یک مرجع جدی تعیین‌کننده برای ادامه دادن یا ندادن اشاره ندارد.

آیا هیچ معیاری وجود ندارد برای اینکه بدانیم باید خطی را ادامه دهیم، یا ندهیم؟

کوهن در شهادت‌نامه‌اش اشاره می‌کند به موضع نژادپرستانه و تبعیض‌گرای ترامپ. می‌دانسته که آنچه او مثلا در مورد سیاه‌پوستان می‌گوید نژادپرستانه است. اما به خدمتگزاری ادامه می‌دهد. در این موارد می‌گوییم که به اندازه کافی حساس نبوده است. ظریف هم به تازگی نقض حقوق بشر در ایران را انکار کرد. خبرهایی شنیده، اما برایش مهم نیستند. به اصطلاح نسبت به موضوع حساس نیست. در واقع وقتی که نقض حقوق بشر را انکار می‌کند، دارد بر تداوم خدمت‌گذاری‌اش به نظام تأکید می‌کند.

نیروی داوری در نهایت حساسیت به چند مسئله اساسی است: مسئله تبعیض، مسئله خشونت، مسئله بهره‌کشی و مسئله محیط زیست. ممکن است البته ما در لفظ نسبت به این موضوع‌ها از خود حساسیت نشان دهیم. اما آنها نه در بیان و تقریر انتزاعی‌شان، بلکه در شکل‌های معینی که به خود می‌گیرند و در رابطه بی‌میانجی با زندگی انسان‌ها، مبنای قضاوت هستند.

حداقلی از حساسیت نسبت به موضوعی چون تبعیض باعث می‌شد که وجدان مایکل کوهن به راستی بیدار شود، وقتی که اظهارات راسیستی رئیسش را می‌شنید. محمدجواد ظریف هم اگر درکی از تبعیض و خشونت داشت، اگر نسبت به موضوع بهره‌کشی حساس بود آنگاه که هر روز صبح در بولتن خبری وزارت‌خانه خبرهای اعتراضات کارگری را می‌خواند، شاید تکانی می‌خورد. در روز ۱۷ فوریه / ۲۸ بهمن، یعنی اندکی پیش از قضیه استعفا، از او در حاشیه کنفرانس مونیخ در مورد دستگیری فعالان زیست‌محیطی پرسیدند. پاسخش فقط یک معنا داشت: فقدان حساسیت هم به دستگیری عده‌ای از شهروندان و بی‌خبری از سرنوشت آنان، و هم فقدان حساسیت به موضوع محیط زیست. او البته ممکن است مدعی شود که حساسیت دارد اما از زاویه مصلحت عمومی نظام و کشور به مسائل موجود می‌نگرد. اما این درست همان چیزی است که وجدان را کور می‌کند: دور شدن از مسائل بنیادی، به اسم مسائلی مهمتر.

این خطر در کمین هر فعال سیاسی‌ای نشسته است که لایه ضخیمی از مفهوم‌ها و گزاره‌ها میان او با واقعیت فاصله اندازد. اگر بخواهد قوه قضاوت داشته باشد، و بتواند تصمیم بگیرد که مسیری را ادامه بدهد یا ندهد، باید آن لایه را بردرد و مدام به واقعیت رجوع کند، به آن‌چیزی که با چهار مسئله مشخصش کردیم: مسئله تبعیض، مسئله خشونت، مسئله بهره‌کشی و مسئله محیط زیست. نیروی داوری توانمندتر می‌شود، هرگاه نگاهمان به این مسائل مستقیم‌تر باشد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • مریم

    جناب نیکفر گرامی؛ این مقایسه از جانب عالمی چون شما عجیب است و پذیرفته نیست. همه می دانند که مایکل کوهن در یک پروسه دوساله با فشار دادگاه و با تعهد همکاری در مراحل بعدی که یکی از انها همین مرحله باشد، از ارفاق برخوردار شده و علیرغم جرائم متعددش به سه سال زندان محکوم شده است. چگونه او را که هیچ وظیفه و دلنگرانی جز تخفیف مجازات خودش ندارد، با ظریف در مقام یک وزیر خارجه در یک کشور و در این شریاط بحرانی مقایسه کردید؟

  • عباس

    جناب تاجی همه نوع شورشی شنیده بودیم, غیر از "شورشی" پامنقلیِ, بیلیونرِ, میلیاردر. در کمال احترام عرض شود که, متاسفانه به نظر میرسد که شما نه می دانید "نظم سیاسی اقتصادی حاکم بر جهان" چیست, و نه اینکه جمهوری جهنمی اسلامی یعنی چه. نظم کنونی جهان سرمایه داریِ نئولیبرال (بنیادگرایی بازار) است. نظام جمهوری قاچاقچی اسلامی سرمایه داری نئو لیبرال اسلامی است (ترکیبی از بنیاد گرایی مذهبی و بنیاد گرایی بازار). این انداختن تمام تقصیرها به گردن اجنبی و "ننه من غریبم" بازی در آوردن ها دیگه نخ نما شده و حناش دیگه رنگی نداره. مردم ایران ۴۰ سال است که دارند به خاطر جمهوری سرطانی ایران ضربه میخورند, اما "....دیگه تمومه ماجرا!"

  • لطیف.

    وکیل و کارچاق‌کن ترامپ و وزیر خارجه نظام ولایی کجا و وجدان کجا ؟! اگر گذشته و خاستگاه و منافع فردی و مصلحت گروهی آدمیان را در نقد و نظر و قضاوت خویش لحاظ کنیم،لاجرم باید بپذیریم که همه حق دارند و هیچ کس حقی ندارد و تنها کسی حق دارد که دَم نمی زند الأ به حق.بنابراین حداقلی که نگاه کنیم،ناگفته پیداست که از وکیل ترامپ و وزیر خارجه نظام ولایی و امثالهم،توقعی جز این نباید داشت،حداکثری هم که نگاه کنیم، آنها یه شبه دروغگو نشده اند و تناقض و تعارض بین گفتار شفاهی و رفتار عملشان،فرآیند ذهنی روندیست که امروز عینیت یافته است؛در هرحال فراموش نکنیم در ایران و جهانی که در آن فقرمادی و معنوی- بلاهت و وقاحت - جنایت و غارت و تجاوز عادی شده است،دروغ وکیل و کارچاق‌کن ترامپ و عشوه وزیر خارجه نظام ولایی و امثالهم،مزاح نابجایی بیش نیست. نقطه سرخط. مایکل کوهن:ترامپ از من خواست که دروغ بگویم! قاضی:من شما را به حبس ابد محکوم می کنم. مایکل کوهن:حبس ابد؟! قاضی:بله‌. مایکل کوهن:حبس ابد برای گفتن دروغ؟! قاضی:برای دروغ گفتن نه،برای پذیرش دروغ گفتن و عدم پایبندی به حقیقت. مایکل کوهن:اما انسان جایزالخطاست! قاضی:هیچ قانون مکتوبی به انسان چنین حقی نداده است،البته می پذیرم که آدم ممکن الخطاست؟!

  • تاجی

    به آنکه شماره ۳ را به تمسخر گرفته است: شورشی را هر کس با توجه به نگاهش به نظم حاکم بر محیط معنا می کند. خامنه ای در برابر نظم سیاسی اقتصادی حاکم بر جهان شورش کرده است. به همین خاطر مردم ایران از طرف آن نظم مجازات می شوند. اگر او شورشی نبود مثال آن خادم حرم شریف مسلمانان، مورد تمجید این نظم می بود ، حتی اگر با اره ی قصابی لاشه ی مخالفانش را زنده ، زیر دوربین فیلم برداری، در سفارت خود در ترکیه شقه شقه می کرد.

  • ناشناس کامنت 7

    اینجانب ناشناس کامنت 7 نویسنده کامنت 9 نیستم...

  • ناشناس

    آقای نیکفر، با احترام زیاد، مقایسه شما کاملا بی‌جاست. اقتضای شغل وزارت امور خارجه، دفاع از منافع ملی در سطح بین‌المللی است. در دموکراتیک‌ترین کشور دنیا هم وزیر امور خارجه نقض حقوق بشر در کشورش را تایید نخواهد کرد. نقد نظام وظیفه روشنفکر و روزنامه نگار و مردم و مسئولینی‌ است که دایره مسئولیتشان داخل ایران است. تصورش را بکنید که چقدر احمقانه خواهد بود اگر ظریف برود و در یک سخنرانی در خارج از ایران به زبان انگلیسی بگوید « بله، ما ناقض حقوق بشریم، ما انسان‌های بی‌گناه را اعدام میکنیم، ما کارگران را شکنجه می‌کنیم». ظریف باید ایران را از دخالت غرض‌ورزانه‌ی بیگانگان(سیاست‌مداران و دیپلمات‌های خارجی) مصون نگه دارد و بعد از آن به قول خود شما این وظیف ماست که با مبارزه مدنی یا غیرمدنی، چه در داخل و چه در خارج از ایران با همکاری نهاد‌های مستقل مردمی، هر کدام که صلاح دانستید، مملکت خویش را آباد کنیم.

  • قال باقر

    به شماره ۳ (برادر/خواهر ناجی): آخه همشیره/اخوی ارجمند. خامنه ای و شورشی. آخه فلان را چه به شقیقه. صدها میلیارد دلار غارت و دزدی ثروت مردم ٬ زندان و شکنجه مردم و انجام هر غلطی که میخواهد. اقلش ابوبکر بغدادی یا بن لادن را بگی یک چیزی. چرا میخواهی برق از فلان جایمان بپرانی.

  • ناشناس

    به احتمال زیاد برای بی احترامی و بی اعتنایی به اسد این کار انجام شده است....مقدمه خروج از سوریه.... اما اسد برای دریافت کمک مالی برای باز سازی ایران را رها نخواهد کرد...مگر اینکه طرد و آشکارا عدم رفاقت اعلام شود...که نخواهد شد و نمی تواند بشود...مگر اینکه حداقل یکی بمیرد...

  • آرمان

    از نیکفر انتظار نمیرفت چنین مقاله ضعیفی بنویسد. مقایسه دو دجال و حقه باز برای طرح موضوع مناسب نیست. این دو نفر هیچ یک دارای وجدان نیستند و هر دو تکنو کرات هائی هستند که در خدمت قدرتند.

  • شاهین

    در علاقه جناب ظریف به حقوق بشر همین نقل قول از پیام تلگرامی خانم شعله پاکروان، مادر ریحانه جباری، بس! آقای ظریف! یادتان هست سال ۹۳ از مذاکره با کاترین اشتون بازگشتید و گفتید تکلیف ریحانه را زود روشن کنید؛ یا آزاد کنید یا بکشید چون در هر مذاکره‌ای باید درباره او توضیح دهیم؟ (✍️: شعله پاکروان)

  • افرا

    آقای نیکفر، شما فکر می کنید که مایکل کوهن حالا واقعا دچار عذاب وجدان شده و دارد این حرف ها را می زند، اما سگ زرد برادر شغال است. او حالا برای کاهش مجازات زندان درنقش مردی با وجدان معذب ظاهر شده تا حداقل ترحم مردم را جلب کند. او بدون شک آنقدر عقل داشته که فکر کند روزی ممکن است برای کارهای غیرقانونی اش محاکمه شود اما حرص زدن برای مال وجاه جایی برای فکر و وجدان نمی گذارد. او نمونه واقعی از امریکایی هایی است که اول خطا می کنند مثل کلینتون و بعضی از چهره های معروف در ورزش وسینما ،بعد عذر خواهی می کنند و ابراز پشیمانی و بعد هم یا مجازات شده ، یا بخشیده و فراموش می شوند یا دوباره درشرایط دیگر درجامعه فعال و سرکارند. البته بدون شک انسان جایز الخطاست و انسان ها اشتباه می کنند، مجازات و باید هم بخشیده شوند. اما وجدان امثال کوهن وقت درشرایطی بیدار می شود که گیر بیفتند. و چاره ای جز اعتراف به خطا نداشته باشند.

  • تاجی

    نخست، معلوم نیست چرا آقای نیکفر وقتی از کوهن نقل قول می آورد، انگلیسی آنها را ا می نویسد. متن فارسی او زیبا و رسا است و تقل قول هم به فارسی رسا برگرانیده شده است. آیا او می خواهد فهم خود از زبان انگلیسی را به رخ مخاطب بکشاند؟ یا می خواهد متن فارسی خود را با جملاتی به زبان انگلیسی آرایش و پیرااسته کند. مخاطب ایشان چه کسانی هستند. نیکفر، که مردی بس شریف است باید بداند که در این مبحث صحیح، اشتباه است که بین خامنه ای و ترامپ یا ظریف و کوهن اینگونه مقایسه ای شوند. خامنه ای یک شورشی ی ایدیولژیک است و ترامپ کالای دیگری می فروشد. کوهن هم در خلاصه ی کلام یک دیویس حرفه ای بیش نیست.

  • Faryad

    جمهوری اسلامی ۴۰سال است که هر ۸ سال یک‌بار اصولگراها را سر کار می‌اورد و مردم را در تنگنای اقتصادی وچپاول میلیاردی قرار می‌دهد و ۸ سال به اصطلاح اصلاح‌طلب‌ها را علم می‌کند که مردم را دوباره پای صندوق‌های رای بکشاند و به نظام خودش در پیش جهانیان مشروعیت بدهد و چند صباحی به عمرش اضافه کند. کسانی مثل اسحاق جهانگیری و عارف و ظریف و روحانی و خاتمی و رفسنجانی و علی مطهری و زیباکلام و یزدی وجنتی و نوچه اش احمدی نژاد.. الا آخر و این روند و بازی سیاسی ادامه داشت تا که مردم به این نتیجه رسیدند که اصلاح طلب‌ها اپوزیسیون ظاهری و خودساختۀ جمهوری آخوندی به رهبری ولایی خامنه‌ای هستند!

  • bijan

    اگر قرار باشد وجدان و راستی و درستی ملاک باشد از مقامات ج.ا اعم از اصول گرا و اصلاح طلب و وزرا و نمایندگان مجلس و دستگاه قضایی و بقیه احدی بر جای نمیماند.