ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

هنر معترض به آلودگی محیط زیست

<p>پانته&zwnj;آ بهرامی - &laquo;ترس از مکان&zwnj;های عمومی&raquo; نام اثری است در ابعاد یک متر و بیست سانتی در ۹ متر که از حروف فارسی شروع می&zwnj;شود، به آهن، صنعت و دود و سپس به بافت&zwnj;های آلوده بدن انسان می&zwnj;انجامد.</p> <!--break--> <p>این اثر ساخت شیرین شاهین هنرمند جوان ایرانی&zwnj;ست که متروهای نیویورک را دستمایه کار خود قرار داده.</p> <p>&nbsp;</p> <p>این اثر در مفهوم فلسفی نوعی اعتراض به جامعه صنعتی است که &laquo;مثل خوره روح و جان آدمی را می&zwnj;خورد&raquo; و انسانی که آن قدر دچار روزمرگی&zwnj;ست که حتی نیم&zwnj;نگاهی به این آلودگی ندارد. بی&zwnj;جهت نیست که &laquo;ترس از مکان&zwnj;های عمومی&raquo; سیاه و سفید است:</p> <p>&nbsp;</p> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20120508_PanteA_ShirinShahinC.mp3"><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_14.jpg" alt="" /></a><br /> &nbsp;</p> <p><strong>شیرین شاهین: </strong>از وقتی به آمریکا آمدم کلاً کار سیاه و سفید را شروع کردم. تعدادی کار رنگی هم دارم. کارهای خوبی&zwnj;ست، ولی من خیلی دوستشان ندارم. آن حسی که رنگ سیاه و سفید به من می&zwnj;دهد، رنگ&zwnj;های متفاوت به من نمی&zwnj;دهند. <br /> &nbsp;</p> <p>حس خیلی عمیقی من نسبت به سیاه و سفید دارم. احساس می&zwnj;کنم حسم را با مفهوم می&zwnj;توانم با سیاه و سفید خیلی بهتر بیان کنم. به ویژه اکنون که روی آسیب&zwnj;های تأثیر مترو روی بدن و روی سلامتی کار می&zwnj;کنم، احساس می&zwnj;کنم سیاه و سفید می&zwnj;تواند مفهوم بهتری داشته باشد و آن مفهوم را بهتر منقل می&zwnj;کند. چه پایان کار به مریضی و تأثیری را که سلول&zwnj;های بدن از مترو، آلودگی و آسیب&zwnj;های آن می&zwnj;گیرد نشان می&zwnj;دهد و سیاه و سفید می&zwnj;تواند بهتر عمل کند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>اثر ترس از مکان&zwnj;های عمومی</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img align="left" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/panshsh03.jpg" alt="" />این کار از راست به چپ شروع می&zwnj;شود. چون این روایت من است. من فارسی&zwnj;زبانم و ما نوشتن را از راست به چپ شروع می&zwnj;کنیم. این کار هم از راست شروع می&zwnj;شود با تعدادی حروف فارسی. هیچ مفهوم خاصی کلمه&zwnj;ها ندارند. فقط تعدادی حروف است و آن هم به خاطر اینکه می&zwnj;خواهم بگویم من کلاً از این همه آلودگی&zwnj;ها، ازدحام و سرعت داخل مترو&zwnj;ها لکنت زبان گرفته&zwnj;ام. <br /> &nbsp;</p> <p>اولین چیزی که من در متروهای اینجا دیدم، تعمیرات داخل مترو بود و تعدادی وسایل عظیم و بزرگ صنعتی و خیلی برای من عجیب بود که چگونه مثلاً مردم راحت از کنار این&zwnj;ها رد می&zwnj;شوند و اینکه اصلاً فکر نمی&zwnj;کنند این مترویی که ما داریم می&zwnj;بینیم، توی تونل&zwnj;هایش، کلی وسائل مخفی دارد که ما اصلاً هیچ وقت نمی&zwnj;بینیم و حتی ممکن است که خیلی از این کثیفی&zwnj;ها از همین تونل&zwnj;های تاریک باشد و آن وسایلی که مخفی&zwnj;اند و ما اصلاً ازآن&zwnj;ها خبر نداریم. برای همین به محض اینکه حروف فارسی را می&zwnj;آورم، به یک&zwnj;باره با یک فضای صنعتی مواجه می&zwnj;شوم و فرم&zwnj;های کاملاً طبیعی و ارگانیکی که برای من سمبولی از بافت&zwnj;ها و سلول&zwnj;های بدن است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>و بالاخره دوربینم را دستم گرفتم و شروع کردم به عکس گرفتن از تونل&zwnj;ها و مترو و تعدادی تصویر را هم آنلاین پیدا کردم. تعدادی تصویر سلول&zwnj;های بدن که تصویرهای میکروسکوپی را نشان می&zwnj;دهد هم پیدا کردم. بعد تلاش کردم حروف فارسی را که می&zwnj;خواهد بگوید در این فضا در حال گم شدن است با فضای صنعتی و آن فضا و تصویرهای ارگانیک با هم ترکیب کنم. تقریباً می&zwnj;توانم بگویم در همه جای این اثر من تعدادی زنجیر دارم که برایم زنجیر&zwnj;ها نوعی اتصال مردم به این مترو است. علاوه بر آن ما به مترو به خاطر رفت و آمد وابسته هستیم. من خودم می&zwnj;دانستم که خیلی از فضای مترو خوشم نمی&zwnj;آید. می&zwnj;دانستم که بدم می&zwnj;آید توی مترو&zwnj;ها، در فضای تونل&zwnj;ها چیزی بخورم. احساس می&zwnj;کردم آن قدر هوا اینجا کثیف است که من نباید چیزی بخورم. بعد وقتی می&zwnj;دیدم یک بچه در مترو چیزی می&zwnj;خورد، این مرا آزار می&zwnj;داد. احساس می&zwnj;کردم که مواد غذایی آلوده می&zwnj;خورد. ولی به هر حال من برای رفت و آمد وابسته به مترو هستم و این زنجیر&zwnj;ها به معنای این وابستگی&zwnj;ست.</p> <p>&nbsp;</p> <p><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/panshsh05.jpg" alt="" /></p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>کار در لحظه</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>شیرین فارغ&zwnj;التحصیل دانشگاه سوره شیراز در رشته نقاشی&zwnj;ست. وی فارغ&zwnj;التحصیل سال ۸۴ است و برای ادامه تحصیل به منفیس شهر کوچکی در جنوب آمریکا رفت. دانشگاه او را برای یک تجربه یک&zwnj;ساله هنری به نیویورک شهر شلوغ، پررفت و آمد با متروهای آلوده، تاریک و نمور فرستاد. اثر &laquo;ترس از مکان&zwnj;های عمومی&raquo; تجربه این دوران است. این&zwnj;کار چند رسانه&zwnj;ای مملو از طرح، عکس و نقاشی&zwnj;ست. با وجود این اثر بسیار ظریف کار شده که شاید به پیشینه هنرمند، به زندگی در کشور مینیاتور&zwnj;ها برگردد. شیرین در لحظه کار می&zwnj;کند:</p> <p>&nbsp;</p> <p>شیرین شاهین: اینطور نیست بگویم اول کارم را جایی پیاده می&zwnj;کنم و بعد اگر مطمئن باشم درست است، روی مقوا یا روی بوم کار را منتقل می&zwnj;کنم. نه اینگونه نیست. کاملاً لحظه&zwnj;ای کار می&zwnj;کنم و هر بار که از مترو بیرون می&zwnj;آمدم، احساس می&zwnj;کردم که الان انرژی گرفتم و می&zwnj;دانم که می&zwnj;خواهم چه&zwnj;کار بکنم. من کلاً خیلی دوست دارم با فرم بازی کنم و ترکیب&zwnj;بندی هم در کار خیلی برایم مهم است. یعنی دوست دارم کسی که بیننده کار من است، چشمش توی کار من بچرخد و همه جا را ببیند. با اینکه فضای استودیوی دانشگاه در نیویورک خیلی محدودی بود، یعنی خیلی عریض نبود که من بتوانم بروم عقب بایستم و ترکیب&zwnj;بندی کارم را ببینم، ولی تلاش دارم تا جایی که ممکن است ترکیب&zwnj;بندی قوی داشته باشم.</p> <p>&nbsp;</p> <p>&nbsp;<img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/panshsh06.jpg" alt="" /></p> <p>&nbsp;</p> <p>خیلی&zwnj;ها اولین چیزی که در مورد کار من می&zwnj;گفتند این بود که برای ما سرطان است و من احساس کردم که واقعاً من آن مفهوم را گرفتم. چون من هر چه قدر در کار پیش می&zwnj;روم، از راست به چپ، یک&zwnj;جوری فضای صنعتی را کم می&zwnj;کنم و بیشتر بافت&zwnj;های بدن بیشتر به چشم می&zwnj;خورد و اینکه چه طوری این بافت&zwnj;های بدن خورده شده، حل شده، ذوب شده و یک&zwnj;جوری مثل مریضی شده و فقط در فضای آخر کار شاهد زنجیر و بافت&zwnj;هایی هستیم که انگار سوخته که برای من تجلی مریضی&zwnj;ست.</p> <p>&nbsp;</p> <p>من از وقتی که آمدم آمریکا بیشتر با این مفهوم کار کردم. حتی در منفیس که شهر خیلی کوچکی&zwnj;ست و اصلاً قابل مقایسه با نیویورک نیست، شدم که آن فضای صنعتی کلاً فضای شهری را تحت تأثیر قرار داده و آن حس زیبا&zwnj;شناسی را در مردم تغییر می&zwnj;دهد. احساس می&zwnj;کنم مردم اینجا شاید دیگر خیلی با زیبایی شهرسازی و این چیز&zwnj;ها آشنا نیستند. مثلاً در نیویورک ما به غیر از منهتن (مرکز شهر نیویورک) و یک جاهای خیلی خاصی در منهتن بقیه فضای شهر را خیلی زیبا نمی&zwnj;یابیم. حتی منفیس با آن طبیعت خیلی قشنگش واقعاً یک&zwnj;جاهاش خیلی بد است. من فکر می&zwnj;کنم در ایران خیلی بیشتر اهمیت می&zwnj;دهند به این چیز&zwnj;ها که فضای شهری قشنگ و زیبا باشد. ولی اینجا من خیلی متوجه نشدم. به غیر از جاهایی که افراد ثروتمند و مرفه باشد تا بتواند آنجا زندگی کند، بقیه&zwnj;اش آن حس زیبایی را من از شهر نمی&zwnj;گیرم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>آثار سیاه و سفید و رنگی</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img align="left" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/panshsh04.jpg" alt="" />شیرین شاهین: ترم دو یکسری کار رنگی شروع کردم. احساس کردم رنگ به&zwnj;تدریج از یادم می&zwnj;رود و خواستم به خودم ثابت کنم که من همچنان می&zwnj;توانم با رنگ کار کنم. سه تا کار را شروع کردم با مفهوم تخریب طبیعت، مدرن شدن و صنعتی شدن. دوتا از آن&zwnj;ها نوعی تأثیر روی زندگی حشرات بود و در آخری اشاره داشتم به اعماق دریا، به زندگی ماهی&zwnj;ها و عروس دریایی و این چیز&zwnj;ها. علاوه بر آن تعدادی نشانه&zwnj;های صنعتی و نقش انسان که حالا در هر کدامش نقش انسان عنصر متفاوتی است، دیده می&zwnj;شود. توی این فرم من یک بینی گذاشتم که یک سری آتش دارد از بینی می&zwnj;آید و آن سمبل عفونت است. آن عفونتی که از سمت انسان دارد به طبیعت می&zwnj;رسد. این یکی دیگر از آن کارهای رنگی&zwnj;ست که من نوعی اشاره به زندگی پروانه&zwnj;ها و یکسری لوله&zwnj;های صنعتی و کثیف دارم. برای اینکه بتوانم آن فضای صنعتی را به بیننده منقل کنم. به&zwnj;طور واقعی بوم را بریدم و سوراخش کردم تا نشان دادم فضای آن سطح کارم هم ذوب شده. یعنی در واقع این سوراخ&zwnj;ها سوراخ&zwnj;های واقعی&zwnj;ست.</p> <p>&nbsp;</p> <p>می&zwnj;خواستم نشان دهم آن فضایی که من زندگی پروانه&zwnj;ها را خوب و خوش رنگ و قشنگ به تصویر می&zwnj;کشم، دقیقاً فضای متضادش، فضای صنعتی&zwnj;ام، آن سطح ذوب&zwnj;شده، خورده شده است شاید به حس عدم امنیت خودم نیز باز می&zwnj;گردد. شاید به خاطر اینکه من اینجا تنها هستم. چون یادم هست ترم یک وقتی این کارهای سیاه و سفید را شروع کردم، با همین مفهوم، و استاد&zwnj;ها از من پرسیدند که چرا چنین مفهومی داری، اولین چیزی که به ذهنم رسید این حس ترس بود. ترس از تنهایی و احساس کردم که شاید یک&zwnj;مقدار اغراق می&zwnj;کنم، به خاطر اینکه ترس از تنهایی دارم. برای همین بیشتر این قضیه من را آزار می&zwnj;دهد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>شیرین در آمریکا تنها زندگی می&zwnj;کند. یک خواهر در آمریکا دارد. در مورد تجربه عاشق شدنش پرسیدم.</p> <p>&nbsp;</p> <p>شیرین شاهین: الان تنها زندگی می&zwnj;کنم. اتفاقاً یک سال پیش پس از یک رابطه چهارساله رابطه&zwnj;ام را قطع کردم. شاید به همین دلیل بیشتر احساس تنهایی می&zwnj;کنم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><img align="left" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/panshsh07.jpg" alt="" />کلاً عاشق طراحی هستم و شاید به قول یکی از استاد&zwnj;ها که می&zwnj;گفت تو از شهری می&zwnj;آیی که مردمش مینیاتور کار می&zwnj;کنند، ناخودآگاه خط&zwnj;های ظریف را دوست دارم. رنگ&zwnj;هایم را بسته به موضوع انتخاب می&zwnj;کنم و تصویرهایی که پیدا می&zwnj;کنم، این پروانه&zwnj;ها یک قسمتی&zwnj;هایش کولاژ است که از رنگ&zwnj;های خود طبیعت استفاده کردم. احساس می&zwnj;کنم که طبیعت خودش زیبا&zwnj;ترین رنگ&zwnj;ها را کنار هم گذاشته و من از همان&zwnj;ها استفاده کنم کافی&zwnj;ست. تنها چیزی که به من الهام می&zwnj;دهد و من می&zwnj;توانم خیلی به آن اعتماد کنم طبیعت است. احتیاج ندارم خیلی دنبال رنگ خاصی بگردم.</p> <p>&nbsp;</p> <p>من کارهای رنگیم را خیلی دوست ندارم. وقتی برای گالری سیحون عکس کار&zwnj;هایم را فرستادم، کارهای رنگیم را انتخاب کردند و اتفاقاً دو تا از آن&zwnj;ها نیز فروش رفت. ولی کار مورد علاقه من نیست که بگویم واقعاً از آن&zwnj;ها لذت می&zwnj;برم. کارهایی که خیلی دوست دارم، کارهای سیاه و سفیدم است. حتی مثلاً این کار را من ترم یک انجام دادم، این فضا را خیلی دوست دارم. این دقیقاً تخریب طبیعت است با فضای صنعتی. در این آثار نشانه&zwnj;های مشترک در عرض یک سال داشتم. یک&zwnj;سری چرخ، دود و بخار بود که برای من نشانه انفجار بود و یک سری کابل که من این کابل&zwnj;ها را بار&zwnj;ها و بار&zwnj;ها در منفیس دیده&zwnj;ام و حروف فارسی را داشتم که کلاً شعری هست از سعدی و درباره زیبایی طبیعت است و من سعی کردم یک جوری این شعر را با آن فضا و با آن مفهومی که دارم یکی کنم. من کلاً فضای سیاه و سفید را خیلی بیشتر دوست دارم و اولین کاری که آمریکا شروع کردم، این تابلوی سراب بود. باید اضافه کنم من خیلی خوشم نمی&zwnj;آید اسم روی کار بگذارم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>گرایش به طبیعت</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>&nbsp;آثار اولیه شیرین شاهین در ایران نقد به وضعیت زنان و روابط انسان&zwnj;ها به چشم می&zwnj;خورد. در آثاری که او در آمریکا کار کرده نوعی چرخش به سوی طبیعت و رویکرد از رنک به بی&zwnj;رنگی دیده می&zwnj;شود. علت گرایش به طبیعت را اینگونه ترسیم می&zwnj;کند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><img align="left" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/panshsh02.jpg" alt="" />شیرین شاهین: من در تهران طولانی زندگی نکردم. دو سه سال کودکی&zwnj;ام در تهران بود و این شهر خیلی روی من تأثیر نگذاشت، چون من زمان عمده&zwnj;ای را در تهران نمی&zwnj;گذراندم. شاید واقعاً اگر تهران بودم، چنین موضوعی به ذهنم می&zwnj;رسید. ولی خب اصفهان شهر خیلی قشنگی&zwnj;ست. وقتی بیرون می&zwnj;روی، کلاً خیلی جا&zwnj;هایش واقعاً فضاهای زیبا می&zwnj;بینی. شهرسازی اصفهان خیلی خوب است. شیراز همین&zwnj;طور، و شاید به همین دلیل هیچ وقت از زاویه فضا تحت فشار قرار نگرفتم. موضوع زن&zwnj;ها در ایران برایم خیلی برایم آزاردهنده بود، برای همین روی موضوع زن&zwnj;ها کار می&zwnj;کردم.</p> <p>&nbsp;</p> <p>ولی اینجا نه. حتی منفیس با آن طبیعت قشنگش، آنچه که برای من در فضای شهریش برجسته است،&zwnj;&zwnj; همان کابل&zwnj;های چراغ&zwnj;های راهنماست که خیلی به نظر من زشت&zwnj;اند و من نمی&zwnj;دانم چه طور خودشان متوجه نمی&zwnj;شوند که این چقدر ممکن است زشت باشد. یا اینکه مثلاً چراغ&zwnj;های راهنماشان در منفیس یک&zwnj;سری چوب است که یک عالم منگنه خورده، منگنه&zwnj;های خیلی بزرگ و این منگنه&zwnj;ها برای من خیلی آزاردهنده بود. یادم هست تازه به آمریکا آمده بودم و کار را شروع کردم، یک&zwnj;بار استادم به من گفت این کابل&zwnj;ها چی هست؟ گفتم این&zwnj;ها کابل&zwnj;های توی خیابان&zwnj;های خودتان است. من نمی&zwnj;دانم چرا شما نمی&zwnj;بینید. <br /> &nbsp;</p> <p><strong>زن ذوب و محوشده </strong><br /> &nbsp;</p> <p>آثار شیرین شاهین با ورودش به آمریکا از رنگ به بی&zwnj;رنگی غلطید. وی نمایشگاه&zwnj;های فردی و گروهی در ایران و آمریکا داشته و همچنین آثارش در گالری سیحون نمایش داده شده. شیرین در ایران بر روی موضوع زن، زن برهنه و زنی که در بوم ذوب و محو می&zwnj;شود نیز کار کرده که سمبول ستمی&zwnj;ست که در جامعه ایران بر زن می&zwnj;رود:</p> <p>&nbsp;</p> <p>شیرین شاهین: کار کلاژ را در ایران با مفهوم زن شروع کردم. وقتی آمدم آمریکا، استاد&zwnj;هایم مرا تشویق کردند که کلاژ کار کنم. چون من در ایران با رنگ روغن حقیقتاً نقاشی می&zwnj;کردم و هیچوقت این ایده را نداشتم که بخواهم کارم را به کلاژ تغییر دهم. فقط یک مجموعه کار کلاژ داشتم که خیلی هم در ایران فروش داشت، با اینکه من اصلاً نمی&zwnj;توانستم این&zwnj;ها را توی نمایشگاه بگذارم. چه تمامش زن برهنه داشت. ولی خب این کار&zwnj;ها خیلی طرفدار داشت.</p> <p>&nbsp;</p> <p>بعد که آمدم اینجا استادهای من وقتی کارهای مرا مشاهده کردند، پیشنهاد کردند که دوباره کولاژ را شروع کنم. یک مقدار کارهای کلاژ را ببینید، خب خیلی فضای اینجا متفاوت است. این کار کلاژی که من شروع کردم برای این&zwnj;ها تازه است. یعنی فضایی که عکس را بچسبانی و بعد طراحی و نقاشی کنارش داشته باشی و در عین حال وقتی کار را ببینی، متوجه نشوی که کجا عکسم تمام شده و کجا نقاشی شروع شده. این فضا برایشان قدری تازه است، ولی ما در ایران کار می&zwnj;کردیم و این یکی از آن کارهای کلاژ است که من ایران انجام دادم. زن&zwnj;هایی را نشان می&zwnj;دهم که در فضای اطرافشان محو شدند. یعنی می&zwnj;خواهم بگویم چه طوری زن&zwnj;ها باید خودشان را تطبیق بدهند و انگار خودشان از خودشان هیچ شخصیتی ندارند. در هر فضایی که هستند در&zwnj;&zwnj; همان فضا محو می&zwnj;شوند و اگر قرار است ریشه هم از خودشان داشته باشند، حتماً باید یک مرد با آن&zwnj;ها باشد. به هر حال در ایران که بودم، یکسری کار درباره زن&zwnj;هایی می&zwnj;کردم که یکجوری باید خودشان را با فضای جامعه تطبیق بدهند. <br /> &nbsp;</p> <p>به هر حال من در ایران نقاش بودم و اصلاً کولاژ کار نمی&zwnj;کردم. کولاژ را به&zwnj;طور جدی در آمریکا شروع کردم. این&zwnj;ها کارهای ایران من است. من خیلی از کارهای جورجیا اوکیف الهام می&zwnj;گرفتم. اهل آمریکای لاتین است. خیلی در ایران نمی&zwnj;توانستم به او اشاره کنم، چون جورجیا اوکیف جنسیت&zwnj;گرا بود، یعنی هرچه می&zwnj;کشید نرینه ـ مادینه می&zwnj;کشید و من در دل خودم از او الهام می&zwnj;گرفتم و هیچوقت به او در رساله&zwnj;ام اشاره&zwnj;ای نشد. تمام گل&zwnj;هایی که می&zwnj;کشید، جنسیت داشت. جنس نر و جنس ماده داشت. یکسری عناصر به گل می&zwnj;داد که مشخص بود این گل نر است یا این گل ماده است. در عین حال من سه ترم طراحی فیگور لخت گرفتم. خیلی از طراحی فرم بدن زن خوشم می&zwnj;آید. احساس کردم که دوست دارم آن فرم پیکر زن را با فضای اطراف به نوعی با هم تلفیق کنم.<br /> &nbsp;</p> <p>ایمیل گزارشگر:<br /> pantea. bahrami@yahoo. com</p> <p>&nbsp;</p> <p>در همین زمینه:<br /> ::پانته&zwnj;آ بهرامی در رادیو زمانه::<br /> &nbsp;</p>

پانته‌آ بهرامی - «ترس از مکان‌های عمومی» نام اثری است در ابعاد یک متر و بیست سانتی در ۹ متر که از حروف فارسی شروع می‌شود، به آهن، صنعت و دود و سپس به بافت‌های آلوده بدن انسان می‌انجامد.

این اثر ساخت شیرین شاهین هنرمند جوان ایرانی‌ست که متروهای نیویورک را دستمایه کار خود قرار داده.

این اثر در مفهوم فلسفی نوعی اعتراض به جامعه صنعتی است که «مثل خوره روح و جان آدمی را می‌خورد» و انسانی که آن قدر دچار روزمرگی‌ست که حتی نیم‌نگاهی به این آلودگی ندارد. بی‌جهت نیست که «ترس از مکان‌های عمومی» سیاه و سفید است:

شیرین شاهین: از وقتی به آمریکا آمدم کلاً کار سیاه و سفید را شروع کردم. تعدادی کار رنگی هم دارم. کارهای خوبی‌ست، ولی من خیلی دوستشان ندارم. آن حسی که رنگ سیاه و سفید به من می‌دهد، رنگ‌های متفاوت به من نمی‌دهند.
 

حس خیلی عمیقی من نسبت به سیاه و سفید دارم. احساس می‌کنم حسم را با مفهوم می‌توانم با سیاه و سفید خیلی بهتر بیان کنم. به ویژه اکنون که روی آسیب‌های تأثیر مترو روی بدن و روی سلامتی کار می‌کنم، احساس می‌کنم سیاه و سفید می‌تواند مفهوم بهتری داشته باشد و آن مفهوم را بهتر منقل می‌کند. چه پایان کار به مریضی و تأثیری را که سلول‌های بدن از مترو، آلودگی و آسیب‌های آن می‌گیرد نشان می‌دهد و سیاه و سفید می‌تواند بهتر عمل کند.

اثر ترس از مکان‌های عمومی

این کار از راست به چپ شروع می‌شود. چون این روایت من است. من فارسی‌زبانم و ما نوشتن را از راست به چپ شروع می‌کنیم. این کار هم از راست شروع می‌شود با تعدادی حروف فارسی. هیچ مفهوم خاصی کلمه‌ها ندارند. فقط تعدادی حروف است و آن هم به خاطر اینکه می‌خواهم بگویم من کلاً از این همه آلودگی‌ها، ازدحام و سرعت داخل مترو‌ها لکنت زبان گرفته‌ام.
 

اولین چیزی که من در متروهای اینجا دیدم، تعمیرات داخل مترو بود و تعدادی وسایل عظیم و بزرگ صنعتی و خیلی برای من عجیب بود که چگونه مثلاً مردم راحت از کنار این‌ها رد می‌شوند و اینکه اصلاً فکر نمی‌کنند این مترویی که ما داریم می‌بینیم، توی تونل‌هایش، کلی وسائل مخفی دارد که ما اصلاً هیچ وقت نمی‌بینیم و حتی ممکن است که خیلی از این کثیفی‌ها از همین تونل‌های تاریک باشد و آن وسایلی که مخفی‌اند و ما اصلاً ازآن‌ها خبر نداریم. برای همین به محض اینکه حروف فارسی را می‌آورم، به یک‌باره با یک فضای صنعتی مواجه می‌شوم و فرم‌های کاملاً طبیعی و ارگانیکی که برای من سمبولی از بافت‌ها و سلول‌های بدن است.

و بالاخره دوربینم را دستم گرفتم و شروع کردم به عکس گرفتن از تونل‌ها و مترو و تعدادی تصویر را هم آنلاین پیدا کردم. تعدادی تصویر سلول‌های بدن که تصویرهای میکروسکوپی را نشان می‌دهد هم پیدا کردم. بعد تلاش کردم حروف فارسی را که می‌خواهد بگوید در این فضا در حال گم شدن است با فضای صنعتی و آن فضا و تصویرهای ارگانیک با هم ترکیب کنم. تقریباً می‌توانم بگویم در همه جای این اثر من تعدادی زنجیر دارم که برایم زنجیر‌ها نوعی اتصال مردم به این مترو است. علاوه بر آن ما به مترو به خاطر رفت و آمد وابسته هستیم. من خودم می‌دانستم که خیلی از فضای مترو خوشم نمی‌آید. می‌دانستم که بدم می‌آید توی مترو‌ها، در فضای تونل‌ها چیزی بخورم. احساس می‌کردم آن قدر هوا اینجا کثیف است که من نباید چیزی بخورم. بعد وقتی می‌دیدم یک بچه در مترو چیزی می‌خورد، این مرا آزار می‌داد. احساس می‌کردم که مواد غذایی آلوده می‌خورد. ولی به هر حال من برای رفت و آمد وابسته به مترو هستم و این زنجیر‌ها به معنای این وابستگی‌ست.

کار در لحظه

شیرین فارغ‌التحصیل دانشگاه سوره شیراز در رشته نقاشی‌ست. وی فارغ‌التحصیل سال ۸۴ است و برای ادامه تحصیل به منفیس شهر کوچکی در جنوب آمریکا رفت. دانشگاه او را برای یک تجربه یک‌ساله هنری به نیویورک شهر شلوغ، پررفت و آمد با متروهای آلوده، تاریک و نمور فرستاد. اثر «ترس از مکان‌های عمومی» تجربه این دوران است. این‌کار چند رسانه‌ای مملو از طرح، عکس و نقاشی‌ست. با وجود این اثر بسیار ظریف کار شده که شاید به پیشینه هنرمند، به زندگی در کشور مینیاتور‌ها برگردد. شیرین در لحظه کار می‌کند:

شیرین شاهین: اینطور نیست بگویم اول کارم را جایی پیاده می‌کنم و بعد اگر مطمئن باشم درست است، روی مقوا یا روی بوم کار را منتقل می‌کنم. نه اینگونه نیست. کاملاً لحظه‌ای کار می‌کنم و هر بار که از مترو بیرون می‌آمدم، احساس می‌کردم که الان انرژی گرفتم و می‌دانم که می‌خواهم چه‌کار بکنم. من کلاً خیلی دوست دارم با فرم بازی کنم و ترکیب‌بندی هم در کار خیلی برایم مهم است. یعنی دوست دارم کسی که بیننده کار من است، چشمش توی کار من بچرخد و همه جا را ببیند. با اینکه فضای استودیوی دانشگاه در نیویورک خیلی محدودی بود، یعنی خیلی عریض نبود که من بتوانم بروم عقب بایستم و ترکیب‌بندی کارم را ببینم، ولی تلاش دارم تا جایی که ممکن است ترکیب‌بندی قوی داشته باشم.

خیلی‌ها اولین چیزی که در مورد کار من می‌گفتند این بود که برای ما سرطان است و من احساس کردم که واقعاً من آن مفهوم را گرفتم. چون من هر چه قدر در کار پیش می‌روم، از راست به چپ، یک‌جوری فضای صنعتی را کم می‌کنم و بیشتر بافت‌های بدن بیشتر به چشم می‌خورد و اینکه چه طوری این بافت‌های بدن خورده شده، حل شده، ذوب شده و یک‌جوری مثل مریضی شده و فقط در فضای آخر کار شاهد زنجیر و بافت‌هایی هستیم که انگار سوخته که برای من تجلی مریضی‌ست.

من از وقتی که آمدم آمریکا بیشتر با این مفهوم کار کردم. حتی در منفیس که شهر خیلی کوچکی‌ست و اصلاً قابل مقایسه با نیویورک نیست، شدم که آن فضای صنعتی کلاً فضای شهری را تحت تأثیر قرار داده و آن حس زیبا‌شناسی را در مردم تغییر می‌دهد. احساس می‌کنم مردم اینجا شاید دیگر خیلی با زیبایی شهرسازی و این چیز‌ها آشنا نیستند. مثلاً در نیویورک ما به غیر از منهتن (مرکز شهر نیویورک) و یک جاهای خیلی خاصی در منهتن بقیه فضای شهر را خیلی زیبا نمی‌یابیم. حتی منفیس با آن طبیعت خیلی قشنگش واقعاً یک‌جاهاش خیلی بد است. من فکر می‌کنم در ایران خیلی بیشتر اهمیت می‌دهند به این چیز‌ها که فضای شهری قشنگ و زیبا باشد. ولی اینجا من خیلی متوجه نشدم. به غیر از جاهایی که افراد ثروتمند و مرفه باشد تا بتواند آنجا زندگی کند، بقیه‌اش آن حس زیبایی را من از شهر نمی‌گیرم.

آثار سیاه و سفید و رنگی

شیرین شاهین: ترم دو یکسری کار رنگی شروع کردم. احساس کردم رنگ به‌تدریج از یادم می‌رود و خواستم به خودم ثابت کنم که من همچنان می‌توانم با رنگ کار کنم. سه تا کار را شروع کردم با مفهوم تخریب طبیعت، مدرن شدن و صنعتی شدن. دوتا از آن‌ها نوعی تأثیر روی زندگی حشرات بود و در آخری اشاره داشتم به اعماق دریا، به زندگی ماهی‌ها و عروس دریایی و این چیز‌ها. علاوه بر آن تعدادی نشانه‌های صنعتی و نقش انسان که حالا در هر کدامش نقش انسان عنصر متفاوتی است، دیده می‌شود. توی این فرم من یک بینی گذاشتم که یک سری آتش دارد از بینی می‌آید و آن سمبل عفونت است. آن عفونتی که از سمت انسان دارد به طبیعت می‌رسد. این یکی دیگر از آن کارهای رنگی‌ست که من نوعی اشاره به زندگی پروانه‌ها و یکسری لوله‌های صنعتی و کثیف دارم. برای اینکه بتوانم آن فضای صنعتی را به بیننده منقل کنم. به‌طور واقعی بوم را بریدم و سوراخش کردم تا نشان دادم فضای آن سطح کارم هم ذوب شده. یعنی در واقع این سوراخ‌ها سوراخ‌های واقعی‌ست.

می‌خواستم نشان دهم آن فضایی که من زندگی پروانه‌ها را خوب و خوش رنگ و قشنگ به تصویر می‌کشم، دقیقاً فضای متضادش، فضای صنعتی‌ام، آن سطح ذوب‌شده، خورده شده است شاید به حس عدم امنیت خودم نیز باز می‌گردد. شاید به خاطر اینکه من اینجا تنها هستم. چون یادم هست ترم یک وقتی این کارهای سیاه و سفید را شروع کردم، با همین مفهوم، و استاد‌ها از من پرسیدند که چرا چنین مفهومی داری، اولین چیزی که به ذهنم رسید این حس ترس بود. ترس از تنهایی و احساس کردم که شاید یک‌مقدار اغراق می‌کنم، به خاطر اینکه ترس از تنهایی دارم. برای همین بیشتر این قضیه من را آزار می‌دهد.

شیرین در آمریکا تنها زندگی می‌کند. یک خواهر در آمریکا دارد. در مورد تجربه عاشق شدنش پرسیدم.

شیرین شاهین: الان تنها زندگی می‌کنم. اتفاقاً یک سال پیش پس از یک رابطه چهارساله رابطه‌ام را قطع کردم. شاید به همین دلیل بیشتر احساس تنهایی می‌کنم.

کلاً عاشق طراحی هستم و شاید به قول یکی از استاد‌ها که می‌گفت تو از شهری می‌آیی که مردمش مینیاتور کار می‌کنند، ناخودآگاه خط‌های ظریف را دوست دارم. رنگ‌هایم را بسته به موضوع انتخاب می‌کنم و تصویرهایی که پیدا می‌کنم، این پروانه‌ها یک قسمتی‌هایش کولاژ است که از رنگ‌های خود طبیعت استفاده کردم. احساس می‌کنم که طبیعت خودش زیبا‌ترین رنگ‌ها را کنار هم گذاشته و من از همان‌ها استفاده کنم کافی‌ست. تنها چیزی که به من الهام می‌دهد و من می‌توانم خیلی به آن اعتماد کنم طبیعت است. احتیاج ندارم خیلی دنبال رنگ خاصی بگردم.

من کارهای رنگیم را خیلی دوست ندارم. وقتی برای گالری سیحون عکس کار‌هایم را فرستادم، کارهای رنگیم را انتخاب کردند و اتفاقاً دو تا از آن‌ها نیز فروش رفت. ولی کار مورد علاقه من نیست که بگویم واقعاً از آن‌ها لذت می‌برم. کارهایی که خیلی دوست دارم، کارهای سیاه و سفیدم است. حتی مثلاً این کار را من ترم یک انجام دادم، این فضا را خیلی دوست دارم. این دقیقاً تخریب طبیعت است با فضای صنعتی. در این آثار نشانه‌های مشترک در عرض یک سال داشتم. یک‌سری چرخ، دود و بخار بود که برای من نشانه انفجار بود و یک سری کابل که من این کابل‌ها را بار‌ها و بار‌ها در منفیس دیده‌ام و حروف فارسی را داشتم که کلاً شعری هست از سعدی و درباره زیبایی طبیعت است و من سعی کردم یک جوری این شعر را با آن فضا و با آن مفهومی که دارم یکی کنم. من کلاً فضای سیاه و سفید را خیلی بیشتر دوست دارم و اولین کاری که آمریکا شروع کردم، این تابلوی سراب بود. باید اضافه کنم من خیلی خوشم نمی‌آید اسم روی کار بگذارم.

گرایش به طبیعت

 آثار اولیه شیرین شاهین در ایران نقد به وضعیت زنان و روابط انسان‌ها به چشم می‌خورد. در آثاری که او در آمریکا کار کرده نوعی چرخش به سوی طبیعت و رویکرد از رنک به بی‌رنگی دیده می‌شود. علت گرایش به طبیعت را اینگونه ترسیم می‌کند.

شیرین شاهین: من در تهران طولانی زندگی نکردم. دو سه سال کودکی‌ام در تهران بود و این شهر خیلی روی من تأثیر نگذاشت، چون من زمان عمده‌ای را در تهران نمی‌گذراندم. شاید واقعاً اگر تهران بودم، چنین موضوعی به ذهنم می‌رسید. ولی خب اصفهان شهر خیلی قشنگی‌ست. وقتی بیرون می‌روی، کلاً خیلی جا‌هایش واقعاً فضاهای زیبا می‌بینی. شهرسازی اصفهان خیلی خوب است. شیراز همین‌طور، و شاید به همین دلیل هیچ وقت از زاویه فضا تحت فشار قرار نگرفتم. موضوع زن‌ها در ایران برایم خیلی برایم آزاردهنده بود، برای همین روی موضوع زن‌ها کار می‌کردم.

ولی اینجا نه. حتی منفیس با آن طبیعت قشنگش، آنچه که برای من در فضای شهریش برجسته است،‌‌ همان کابل‌های چراغ‌های راهنماست که خیلی به نظر من زشت‌اند و من نمی‌دانم چه طور خودشان متوجه نمی‌شوند که این چقدر ممکن است زشت باشد. یا اینکه مثلاً چراغ‌های راهنماشان در منفیس یک‌سری چوب است که یک عالم منگنه خورده، منگنه‌های خیلی بزرگ و این منگنه‌ها برای من خیلی آزاردهنده بود. یادم هست تازه به آمریکا آمده بودم و کار را شروع کردم، یک‌بار استادم به من گفت این کابل‌ها چی هست؟ گفتم این‌ها کابل‌های توی خیابان‌های خودتان است. من نمی‌دانم چرا شما نمی‌بینید.
 

زن ذوب و محوشده
 

آثار شیرین شاهین با ورودش به آمریکا از رنگ به بی‌رنگی غلطید. وی نمایشگاه‌های فردی و گروهی در ایران و آمریکا داشته و همچنین آثارش در گالری سیحون نمایش داده شده. شیرین در ایران بر روی موضوع زن، زن برهنه و زنی که در بوم ذوب و محو می‌شود نیز کار کرده که سمبول ستمی‌ست که در جامعه ایران بر زن می‌رود:

شیرین شاهین: کار کلاژ را در ایران با مفهوم زن شروع کردم. وقتی آمدم آمریکا، استاد‌هایم مرا تشویق کردند که کلاژ کار کنم. چون من در ایران با رنگ روغن حقیقتاً نقاشی می‌کردم و هیچوقت این ایده را نداشتم که بخواهم کارم را به کلاژ تغییر دهم. فقط یک مجموعه کار کلاژ داشتم که خیلی هم در ایران فروش داشت، با اینکه من اصلاً نمی‌توانستم این‌ها را توی نمایشگاه بگذارم. چه تمامش زن برهنه داشت. ولی خب این کار‌ها خیلی طرفدار داشت.

بعد که آمدم اینجا استادهای من وقتی کارهای مرا مشاهده کردند، پیشنهاد کردند که دوباره کولاژ را شروع کنم. یک مقدار کارهای کلاژ را ببینید، خب خیلی فضای اینجا متفاوت است. این کار کلاژی که من شروع کردم برای این‌ها تازه است. یعنی فضایی که عکس را بچسبانی و بعد طراحی و نقاشی کنارش داشته باشی و در عین حال وقتی کار را ببینی، متوجه نشوی که کجا عکسم تمام شده و کجا نقاشی شروع شده. این فضا برایشان قدری تازه است، ولی ما در ایران کار می‌کردیم و این یکی از آن کارهای کلاژ است که من ایران انجام دادم. زن‌هایی را نشان می‌دهم که در فضای اطرافشان محو شدند. یعنی می‌خواهم بگویم چه طوری زن‌ها باید خودشان را تطبیق بدهند و انگار خودشان از خودشان هیچ شخصیتی ندارند. در هر فضایی که هستند در‌‌ همان فضا محو می‌شوند و اگر قرار است ریشه هم از خودشان داشته باشند، حتماً باید یک مرد با آن‌ها باشد. به هر حال در ایران که بودم، یکسری کار درباره زن‌هایی می‌کردم که یکجوری باید خودشان را با فضای جامعه تطبیق بدهند.
 

به هر حال من در ایران نقاش بودم و اصلاً کولاژ کار نمی‌کردم. کولاژ را به‌طور جدی در آمریکا شروع کردم. این‌ها کارهای ایران من است. من خیلی از کارهای جورجیا اوکیف الهام می‌گرفتم. اهل آمریکای لاتین است. خیلی در ایران نمی‌توانستم به او اشاره کنم، چون جورجیا اوکیف جنسیت‌گرا بود، یعنی هرچه می‌کشید نرینه ـ مادینه می‌کشید و من در دل خودم از او الهام می‌گرفتم و هیچوقت به او در رساله‌ام اشاره‌ای نشد. تمام گل‌هایی که می‌کشید، جنسیت داشت. جنس نر و جنس ماده داشت. یکسری عناصر به گل می‌داد که مشخص بود این گل نر است یا این گل ماده است. در عین حال من سه ترم طراحی فیگور لخت گرفتم. خیلی از طراحی فرم بدن زن خوشم می‌آید. احساس کردم که دوست دارم آن فرم پیکر زن را با فضای اطراف به نوعی با هم تلفیق کنم.
 

ایمیل گزارشگر:
pantea. bahrami@yahoo. com

در همین زمینه:
::پانته‌آ بهرامی در رادیو زمانه::
 

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.