ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

فدریکو گارسیا لورکا، شاعر آزادی‌خواه

<p>حسین نوش&zwnj;آذر - در سال ۱۹۳۳ وقتی که لورکا وارد بونوئس آیرس، پایتخت آرژانتین شد، از او مانند یک قهرمان استقبال کردند. در آن سال&zwnj;ها پابلو نرودا کارمند کنسولگری شیلی در آرژانتین بود و با لورکا رفاقت داشت. خیابانگردی&zwnj;ها و کافه&zwnj;گردی&zwnj;های این دو شاعر زبانزد خاص و عام بود.</p> <!--break--> <p>نورا لانگ، از نویسندگانی که با بورخس آشنایی و رفاقت داشت، می&zwnj;نویسد: &quot;حضور پرهیاهوی لورکا و نرودا در بونوئس آیرس در سال&zwnj;های ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴ بر فضای فرهنگی این شهر تسلط داشت.&quot;<br /> &nbsp;</p> <p>از لورکا به عنوان مهم&zwnj;ترین شاعر معاصر اسپانیا و به عنوان یک نمایش&zwnj;نامه&zwnj;نویس و کارگردان تآتر دعوت کرده بودند. او در بونئوس آیرس سه تا از نمایش&zwnj;نامه&zwnj;هایش را روی صحنه برد. لورکا که همجنسگرا بود، در آن زمان فقط ۳۵ سال داشت و با این&zwnj;حال از شهرتی جهانی برخوردار بود. بونوئس آیرس نقطه اوج زندگی لورکا و فرازی بود که دیگر هرگز تکرار نشد. در هتل اکسلسیور که امروزه آن را به نام هتل کاستلار می&zwnj;شناسند، هنوز هم اتاق شماره ۷۰۴ را که لورکا یک سال در آنجا اقامت داشت، به نام او رقم زده&zwnj;اند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در مجموعه برنامه&zwnj;های ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان می&zwnj;رسد، امروز به فدریکو گارسیا لورکا، شاعر آزادیخواه می&zwnj;پردازیم. یادآوری می&zwnj;کنم که فایل صوتی با متنی که می&zwnj;خوانید تفاوت دارد. از طریق فایل صوتی می&zwnj;توانید شعر &quot;ساعت پنج عصر&quot; از لورکا را هم به ترجمه و صدای احمد شاملو بشنوید.</p> <p>&nbsp;</p> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20120521_khaak_Noshazar_link.mp3"><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_14.jpg" alt="" /></a></p> <p>&nbsp;</p> <p>لورکا در گرانادا در آندالوس متولد شده بود. زیبایی طبیعت جنوب اسپانیا و تابستان&zwnj;های داغ آن نواحی و همچنین انتقاد از سنت&zwnj;های دست&zwnj;و&zwnj;پاگیر و ضدیت با تعصبات مذهبی و قومی در شعر او بازتاب یافته و فضای کلی شعرش را از خود متأثر ساخته است&zwnj;.</p> <p>&nbsp;</p> <p>لورکا در نمایش&zwnj;نامه&zwnj;هایی مانند &quot;عروسی خون&quot; و &quot; خانه برناردا آلباس&quot; از زنان آندالوس که از کمترین حقوق مدنی بی&zwnj;بهره مانده بودند دفاع می&zwnj;کند و با زبان و بیانی شاعرانه و هنرمندانه با نظام مردسالار می&zwnj;ستیزد. لورکا یک شاعر هنرمند اما متعهد و اجتماعی&zwnj;ست و فاشیست&zwnj;ها، هم به خاطر تعهدش به مردم و هم به دلیل جهت&zwnj;گیری جنسی&zwnj;اش با او بسیار دشمن بودند.</p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/lorcnush02.jpg" alt="" />&quot;عروسی خون&quot;. لورکا در این اثر با زبان و بیانی شاعرانه و هنرمندانه با نظام مردسالار می&zwnj;ستیزد.</p> </blockquote> <p>&quot;عروسی خون&quot; در حکومت فرانکو اجازه انتشار پیدا نکرد و در میهن شاعر روی صحنه نرفت. اما در صحنه&zwnj;های تآتر اروپا درخشید و نام لورکا را پرآوازه کرد. بر اساس این نمایش فیلمی هم به کارگردانی کارلوس سورا ساخته شده است. در سال ۱۹۲۸ لورکا تصادفاً به خبری در روزنامه برخورد: خانواده&zwnj;ای به جست&zwnj;و&zwnj;جوی عروسی که از عروسی فرار کرده، به جنازه پسرعموی عروس برمی&zwnj;خورند. لورکا &quot;عروسی خون&quot; را تحت تأثیر این خبر نوشت.</p> <p>&nbsp;</p> <p>لورکا در این نمایش با زبانی بسیار شاعرانه نشان می&zwnj;دهد که چگونه سنت&zwnj;ها و تعصبات مذهبی و همچنین ازدواج اجباری زنان به خاطر تعلقات مادی و بی&zwnj;علاقگی زن و مرد به هم در متن روابط خانواده سنتی کار را به جنایت می&zwnj;کشاند. او با شخصیت&zwnj;پردازی استادانه دوگانگی رفتار انسان&zwnj;ها و ریاکاری آن&zwnj;ها را که دم از اخلاق می&zwnj;زنند، به&zwnj;خوبی برملا می&zwnj;کند و نشان می&zwnj;دهد که مرگ در چنین جامعه&zwnj;ای چگونه در لباس یک &quot;گدا&quot; در کمین کسانی نشسته است که می&zwnj;خواهند به خودشان و عواطف&zwnj;شان وفادار باشند و از نظم مسلط سرپیچی می&zwnj;کنند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>مادر لورکار معلم بود و پدرش مالک. او در چنین خانواده&zwnj;ای در رفاه و آسایش پرورش پیدا کرد. او در سال ۱۹۱۴ در رشته حقوق شروع به تحصیل کرد و به محافل هنری راه پیدا کرد. با لوئیس بونوئل، کارگردان نام&zwnj;آشنا و با مانوئل د فالا، آهنگساز و همچنین با سالوادور دالی که شهره آفاق است، رفت و آمد و دوستی داشت.</p> <p>&nbsp;</p> <p>زندگی ادبی لورکا مصادف شده بود با جنگ داخلی در اسپانیا و وقتی که در این کشور پادشاه را سرنگون کردند و &quot;جمهوری&quot; اعلام شد، لورکا همه توانایی&zwnj;هایش را در مبارزه با نظامی&zwnj;ها و فاشیسم به کار گرفت. او از این توانایی برخوردار بود که با بهره&zwnj;گیری از فرهنگ عامه در اشعار و نوشته&zwnj;هایش، ساز و کار نهادهای سرکوبگر و بحران&zwnj;ها و مشکلات اجتماعی را آشکار کند و در دسترس خواننده عام قرار دهد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>لورکا در سال ۱۹۳۱ که &quot;بهار آزادی&quot; اسپانیا بود و مثل همه &quot;بهارهای آزادی&quot; در جهان ما چندان نپایید، یک تآتر دوره&zwnj;گرد بنیان گذاشت و در وهله اول تلاش کرد با بی&zwnj;سوادی که در آن زمان در اسپانیا مثل سال&zwnj;های قبل از انقلاب در ایران بیداد می&zwnj;کرد مقابله کند.</p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p class="rteindent1"><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/lorcnush04.jpg" alt="" />لورکا در سال&zwnj;های جنگ داخلی اسپانیا</p> </blockquote> <p>&nbsp;</p> <p>در جنگ داخلی اسپانیا جمهوری&zwnj;خواهان و کمونیست&zwnj;ها دوشادوش هم بر ضد فاشیست&zwnj;ها و نظامیان می&zwnj;جنگیدند. در آن زمان در اسپانیا شکاف بزرگی بین فقیر و غنی وجود داشت. در یکسو روستائیان محروم قرار داشتند و در سوی دیگر مردم شهرنشین و مرفه. در آن میان باسک&zwnj;ها و کاتالان&zwnj;ها هم خواهان استقلال بودند. البته نباید فراموش کرد که همانگونه که امروز در مناطقی از جهان اسلامگرایی رشد می&zwnj;کند، در سال&zwnj;های دهه ۱۹۳۰، اسپانیا، ایتالیا و آلمان پذیرای فاشیسم بودند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>ژنرال فرانکو سرانجام در ۱۷ جولای ۱۹۳۶ با کمک فاشیست&zwnj;های آلمانی کودتا کرد و به قدرت رسید. در&zwnj;&zwnj; همان سال هم بود که روشنفکران مورد تعقیب و آزار و تهدید قرار گرفتند. لورکا به خاطر همجنسگرایی&zwnj;اش، اندیشه&zwnj;های روشنگرانه&zwnj;اش و شهرت جهانی&zwnj;اش در کانون توجه قرار داشت. هنگامی که در اوت ۱۹۳۶ به دیدار خانواده&zwnj;اش رفته بود، گروهی از فاشیست&zwnj;ها او را ربودند و به قتل رساندند. گور او هرگز پیدا نشد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>لورکا یک شاعر جهان&zwnj;وطن و یک شاعر شهری نبود. او به سرزمین و آداب مردمش دلبستگی زیادی داشت. وقتی در سال ۱۹۲۹به نیویورک رفت با این قصد که در دانشگاه سخنرانی&zwnj;هایی انجام دهد، از بزرگی این کلان&zwnj;شهر که می&zwnj;رفت پایتخت فرهنگی جهان شود، شگفت&zwnj;زده شد و بعد از مدتی هم از زندگی در نیویورک چنان بیزار شد که مدام در رنج و عذاب بود. او از آنجا به کوبا سفر کرد و بعدش هم به اسپانیا بازگشت.</p> <p>&nbsp;</p> <p>درهم&zwnj;تنیدگی آداب مردم آندالوس و طبیعت و آب و هوای آن نواحی و بازتاب آن در اشعار لورکا از او یک شاعر اقلیمی با سویه&zwnj;های جهانی می&zwnj;سازد. لورکا با شعرش نشان می&zwnj;دهد که برای جهانی شدن، شاعر یا نویسنده الزاماً نمی&zwnj;بایست جهان&zwnj;وطن باشد. او می&zwnj;تواند یک شاعر یا نویسنده شهرستانی یا حتی روستایی باشد، اما آثاری که می&zwnj;آفریند برای جهانیان قابل فهم و درک باشند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>احمد شاملو پاره&zwnj;ای از اشعار لورکا را با زبانی شیرین و شاعرانه به فارسی برگردانده است. ما در ایران پیش از انقلاب با لورکا و آثارش آشنا بودیم و درین مدت ذره&zwnj;ای از محبوبیت او در ایران کاسته نشده است. با این&zwnj;حال جداً جای تأمل دارد که هر چه بر تعهد اجتماعی او و مبارزاتش با فاشیست&zwnj;ها و تعلقش به آداب مردم سرزمینش و سویه&zwnj;های روشنگرانه اشعار او تأکید می&zwnj;شود، کمتر کسی از همجنسگرایی او سخنی در میان آورده است. <br /> &nbsp;</p> <p>در همین زمینه:<br /> <a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/3511"> :: مجموعه برنامه&zwnj;های &quot;ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه&quot; از حسین نوش&zwnj;آذر در رادیو زمانه::</a><br /> <a href="http://www.huertadesanvicente.com/e_index.php">::موزه لورکا::</a></p> <p>ویدئو: عروسی خون، کارلوس سورا</p>

حسین نوش‌آذر - در سال ۱۹۳۳ وقتی که لورکا وارد بونوئس آیرس، پایتخت آرژانتین شد، از او مانند یک قهرمان استقبال کردند. در آن سال‌ها پابلو نرودا کارمند کنسولگری شیلی در آرژانتین بود و با لورکا رفاقت داشت. خیابانگردی‌ها و کافه‌گردی‌های این دو شاعر زبانزد خاص و عام بود.

نورا لانگ، از نویسندگانی که با بورخس آشنایی و رفاقت داشت، می‌نویسد: "حضور پرهیاهوی لورکا و نرودا در بونوئس آیرس در سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴ بر فضای فرهنگی این شهر تسلط داشت."
 

از لورکا به عنوان مهم‌ترین شاعر معاصر اسپانیا و به عنوان یک نمایش‌نامه‌نویس و کارگردان تآتر دعوت کرده بودند. او در بونئوس آیرس سه تا از نمایش‌نامه‌هایش را روی صحنه برد. لورکا که همجنسگرا بود، در آن زمان فقط ۳۵ سال داشت و با این‌حال از شهرتی جهانی برخوردار بود. بونوئس آیرس نقطه اوج زندگی لورکا و فرازی بود که دیگر هرگز تکرار نشد. در هتل اکسلسیور که امروزه آن را به نام هتل کاستلار می‌شناسند، هنوز هم اتاق شماره ۷۰۴ را که لورکا یک سال در آنجا اقامت داشت، به نام او رقم زده‌اند.

در مجموعه برنامه‌های ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان می‌رسد، امروز به فدریکو گارسیا لورکا، شاعر آزادیخواه می‌پردازیم. یادآوری می‌کنم که فایل صوتی با متنی که می‌خوانید تفاوت دارد. از طریق فایل صوتی می‌توانید شعر "ساعت پنج عصر" از لورکا را هم به ترجمه و صدای احمد شاملو بشنوید.

لورکا در گرانادا در آندالوس متولد شده بود. زیبایی طبیعت جنوب اسپانیا و تابستان‌های داغ آن نواحی و همچنین انتقاد از سنت‌های دست‌و‌پاگیر و ضدیت با تعصبات مذهبی و قومی در شعر او بازتاب یافته و فضای کلی شعرش را از خود متأثر ساخته است‌.

لورکا در نمایش‌نامه‌هایی مانند "عروسی خون" و " خانه برناردا آلباس" از زنان آندالوس که از کمترین حقوق مدنی بی‌بهره مانده بودند دفاع می‌کند و با زبان و بیانی شاعرانه و هنرمندانه با نظام مردسالار می‌ستیزد. لورکا یک شاعر هنرمند اما متعهد و اجتماعی‌ست و فاشیست‌ها، هم به خاطر تعهدش به مردم و هم به دلیل جهت‌گیری جنسی‌اش با او بسیار دشمن بودند.

"عروسی خون". لورکا در این اثر با زبان و بیانی شاعرانه و هنرمندانه با نظام مردسالار می‌ستیزد.

"عروسی خون" در حکومت فرانکو اجازه انتشار پیدا نکرد و در میهن شاعر روی صحنه نرفت. اما در صحنه‌های تآتر اروپا درخشید و نام لورکا را پرآوازه کرد. بر اساس این نمایش فیلمی هم به کارگردانی کارلوس سورا ساخته شده است. در سال ۱۹۲۸ لورکا تصادفاً به خبری در روزنامه برخورد: خانواده‌ای به جست‌و‌جوی عروسی که از عروسی فرار کرده، به جنازه پسرعموی عروس برمی‌خورند. لورکا "عروسی خون" را تحت تأثیر این خبر نوشت.

لورکا در این نمایش با زبانی بسیار شاعرانه نشان می‌دهد که چگونه سنت‌ها و تعصبات مذهبی و همچنین ازدواج اجباری زنان به خاطر تعلقات مادی و بی‌علاقگی زن و مرد به هم در متن روابط خانواده سنتی کار را به جنایت می‌کشاند. او با شخصیت‌پردازی استادانه دوگانگی رفتار انسان‌ها و ریاکاری آن‌ها را که دم از اخلاق می‌زنند، به‌خوبی برملا می‌کند و نشان می‌دهد که مرگ در چنین جامعه‌ای چگونه در لباس یک "گدا" در کمین کسانی نشسته است که می‌خواهند به خودشان و عواطف‌شان وفادار باشند و از نظم مسلط سرپیچی می‌کنند.

مادر لورکار معلم بود و پدرش مالک. او در چنین خانواده‌ای در رفاه و آسایش پرورش پیدا کرد. او در سال ۱۹۱۴ در رشته حقوق شروع به تحصیل کرد و به محافل هنری راه پیدا کرد. با لوئیس بونوئل، کارگردان نام‌آشنا و با مانوئل د فالا، آهنگساز و همچنین با سالوادور دالی که شهره آفاق است، رفت و آمد و دوستی داشت.

زندگی ادبی لورکا مصادف شده بود با جنگ داخلی در اسپانیا و وقتی که در این کشور پادشاه را سرنگون کردند و "جمهوری" اعلام شد، لورکا همه توانایی‌هایش را در مبارزه با نظامی‌ها و فاشیسم به کار گرفت. او از این توانایی برخوردار بود که با بهره‌گیری از فرهنگ عامه در اشعار و نوشته‌هایش، ساز و کار نهادهای سرکوبگر و بحران‌ها و مشکلات اجتماعی را آشکار کند و در دسترس خواننده عام قرار دهد.

لورکا در سال ۱۹۳۱ که "بهار آزادی" اسپانیا بود و مثل همه "بهارهای آزادی" در جهان ما چندان نپایید، یک تآتر دوره‌گرد بنیان گذاشت و در وهله اول تلاش کرد با بی‌سوادی که در آن زمان در اسپانیا مثل سال‌های قبل از انقلاب در ایران بیداد می‌کرد مقابله کند.

در جنگ داخلی اسپانیا جمهوری‌خواهان و کمونیست‌ها دوشادوش هم بر ضد فاشیست‌ها و نظامیان می‌جنگیدند. در آن زمان در اسپانیا شکاف بزرگی بین فقیر و غنی وجود داشت. در یکسو روستائیان محروم قرار داشتند و در سوی دیگر مردم شهرنشین و مرفه. در آن میان باسک‌ها و کاتالان‌ها هم خواهان استقلال بودند. البته نباید فراموش کرد که همانگونه که امروز در مناطقی از جهان اسلامگرایی رشد می‌کند، در سال‌های دهه ۱۹۳۰، اسپانیا، ایتالیا و آلمان پذیرای فاشیسم بودند.

ژنرال فرانکو سرانجام در ۱۷ جولای ۱۹۳۶ با کمک فاشیست‌های آلمانی کودتا کرد و به قدرت رسید. در‌‌ همان سال هم بود که روشنفکران مورد تعقیب و آزار و تهدید قرار گرفتند. لورکا به خاطر همجنسگرایی‌اش، اندیشه‌های روشنگرانه‌اش و شهرت جهانی‌اش در کانون توجه قرار داشت. هنگامی که در اوت ۱۹۳۶ به دیدار خانواده‌اش رفته بود، گروهی از فاشیست‌ها او را ربودند و به قتل رساندند. گور او هرگز پیدا نشد.

لورکا یک شاعر جهان‌وطن و یک شاعر شهری نبود. او به سرزمین و آداب مردمش دلبستگی زیادی داشت. وقتی در سال ۱۹۲۹به نیویورک رفت با این قصد که در دانشگاه سخنرانی‌هایی انجام دهد، از بزرگی این کلان‌شهر که می‌رفت پایتخت فرهنگی جهان شود، شگفت‌زده شد و بعد از مدتی هم از زندگی در نیویورک چنان بیزار شد که مدام در رنج و عذاب بود. او از آنجا به کوبا سفر کرد و بعدش هم به اسپانیا بازگشت.

درهم‌تنیدگی آداب مردم آندالوس و طبیعت و آب و هوای آن نواحی و بازتاب آن در اشعار لورکا از او یک شاعر اقلیمی با سویه‌های جهانی می‌سازد. لورکا با شعرش نشان می‌دهد که برای جهانی شدن، شاعر یا نویسنده الزاماً نمی‌بایست جهان‌وطن باشد. او می‌تواند یک شاعر یا نویسنده شهرستانی یا حتی روستایی باشد، اما آثاری که می‌آفریند برای جهانیان قابل فهم و درک باشند.

احمد شاملو پاره‌ای از اشعار لورکا را با زبانی شیرین و شاعرانه به فارسی برگردانده است. ما در ایران پیش از انقلاب با لورکا و آثارش آشنا بودیم و درین مدت ذره‌ای از محبوبیت او در ایران کاسته نشده است. با این‌حال جداً جای تأمل دارد که هر چه بر تعهد اجتماعی او و مبارزاتش با فاشیست‌ها و تعلقش به آداب مردم سرزمینش و سویه‌های روشنگرانه اشعار او تأکید می‌شود، کمتر کسی از همجنسگرایی او سخنی در میان آورده است.
 

ویدئو: عروسی خون، کارلوس سورا

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.