ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نوام چامسکی:‌ باید جلوی جنگ با ایران را گرفت، قبل از آنکه خیلی دیر شود

نوام چامسکی − در اینکه حکومت ایران تهدیدی علیه مردم خودش است، شکی وجود ندارد، موضوع بحث در اینجا اما ادعای تهدید ایران علیه نظم جهانی است.

خطر جنگ میان آمریکا و ایران از موضوع‌های عمده روز است. روشنفکران و فعالان صلح هم نگرانی‌های خود را ابراز می‌کنند. فراخوان‌ها و نامه‌های جمعی انتشار می‌یابند و در مورد پیامدهای یک جنگ احتمالی هشدار می‌دهند.

نوآم چامسکی، زبان‌شناس، و روشنفکر مطرح عرصه عمومی در سطح جهانی، نظر خود را درباره خطر جنگ میان آمریکا و ایران بیان کرده است.

در زیر ترجمه مقاله او در IN THESE TIMES را می‌خوانیم.

نوام چامسکی
نوام چامسکی

تهدید حمله آمریکا به ایران کاملاً واقعی است. دولت ترامپ، به رهبری جان بولتون، در حال افسانه‌بافی در مورد تبه‌کاری ایرانی‌هاست. بهانه جور کردن برای تجاوز کار سختی نیست. تاریخ مثال‌های زیادی در این مورد به دست داده است.

حمله به ایران یکی از عناصر برنامه بین‌المللی آمریکا به عنوان قدرقدرتی خودنماست تا از این طریق بر هر «سرپیچی یا مبارزه‌طلبی موفقیت‌آمیزی» در برابر ارباب جهان خط پایان بکشد. دلیل اصلی اینکه آمریکا ۶۰ سال کوبایی‌ها را زجر داد، همین بود.

این منطق را هر رهبر تبه‌کار مافیایی می‌فهمد؛ چرا که سرکشی یا مبارزه‌طلبی موفقیت‌آمیز می‌تواند برای دیگران الهام‌بخش باشد. کیسینجر، وقتی مشغول سرنگونی سالوادور آلنده در شیلی بود،‌ گفت که «ویروس» می‌تواند باعث «گسترش بیماری» شود. ضرورت نابودی این ویروس‌ها و واکسینه کردن قربانی‌ها در برابر واگیری — معمولاً از طریق تحمیل دیکتاتوری‌های خشن— از اصول راهنمای آمریکا برای رتق و فتق امور جهانی است.

جرم ایران «سرپیچی موفقیت‌آمیز» آن از زمان خیرش ۱۳۵۷ است. در آن زمان ایرانی‌ها سلطان مستبدی را سرنگون کردند که آمریکا، با کمک بریتانیا پس از کودتای ۱۳۳۲بر سرکار گذاشته بود. با کودتا، نظام پارلمانی نابود و بساط بندگی دوباره برپا شد. این دستاورد در آن زمان مورد استقبال لیبرال‌ها قرار گرفت. نیویورک تایمز یک سال پس از کودتا نوشت که حالا به لطف توافق میان ایران و کمپانی‌های خارجی نفتی، «کشورهای توسعه‌نیافته با منابع غنی‌، به شکل عینی درس گرفتند که چه بهای گزافی باید بپردازند اگر با ملی‌گرایی تعصب‌آمیز بخواهند بشورند.» مقاله تا آنجا پیش می‌رود که می‌گوید «شاید خیلی خوش‌بینانه باشد که تجربه ایران جلوی ظهور مصدق‌های دیگر در سایر کشورها را بگیرد، با این حال، دستکم این تجربه می‌تواند باعث قوی شدن دست رهبرانی شود که منطقی‌تر و آینده‌نگرتر اند.»

از آن زمان تا امروز چیز زیادی عوض نشده است. یک مثال اخیر، هوگو چاوز است. وقتی چاوز اوپک را تشویق کرد قیمت نفت را به نفع مردمان جنوب جهانی افزایش دهد، دیگر نه یک پسر بد قابل تحمل، بلکه یک جنایتکار خطرناک بود. خیلی زود، حکومت او با یک کودتای نظامی سرنگون شد، کودتایی که مورد استقبال صداهای اصلی جریان روزنامه‌نگاری لیبرال قرار گرفت. نشریه تایمز این‌چنین به واقعه خوشامد گفت: «پس از مداخله ارتش و انتقال قدرت به یک شخصیت تجاری محترم، پدرو کارمونا»— کسی که به سرعت مجلس ملی و دیوان عالی را منحل و قانون اساسی را تعلیق کرد—«دموکراسی ونزوئلا دیگر در معرض خطر یک دیکتاتور احتمالی نیست»؛ دیکتاتور  احتمالی، هوگو چاوز بود، یک «عوام‌فریب خرابکار» از دید تایمز. کودتا اما با خیزش مردمی به سرانجام نرسید و باعث شد واشنگتن برای کشتن ویروس مجبور توسل به روش‌های دیگری شود.

تلاش برای سلطه

پس از آنکه «مبارزه‌طلبی موفقیت‌آمیز» ایرانی‌ها [با کودتای ۲۸ مرداد] ختم شد و شاه «روشن‌بین» به‌سلامت دوباره بر تخت قدرت جلوس کرد، ایران بدل به رکن آمریکا برای کنترل خاورمیانه بدل شد، در کنار عربستان سعودی و اسرائيل پس از ۱۹۶۷، که نزدیک به شاه ایران و متحد با او بود، هرچند نه به طور رسمی.

اسرائیل همچنین منافع مشترکی با عربستان داشت، و امروز در شرایطی که دولت ترامپ مبنای قدرت آمریکا در منطقه را بر اتحاد دولت‌های مرتجع خاورمیانه بنا کرده، این ارتباط نزدیک آشکارتر شده است.

کنترل خاورمیانه به عنوان منطقه‌ای مهم به لحاظ استراتژیک و دارای ذخایر نفتی عظیم و قابل دسترس، از محورهای اصلی سیاست خارجی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم بوده، یعنی از زمانی که این کشور هژمونی جهانی را به دست آورده است. دلایل آن بر کسی پوشیده نیست.

در اینکه حکومت ایران تهدیدی علیه مردم خودش است، شکی وجود ندارد، اما بزرگترین تهدید علیه صلح جهانی ایران است یا خود آمریکا؟

بنا به تشخیص وزارت امور خارجه آمریکا، عربستان «منبع حیرت‌آوری از قدرت استراتژیک» و «یکی از بزرگترین هدیه‌های مادی در تاریخ جهان» است. آیزنهاور هم عربستان را «بخش مهمی از جهان به لحاظ استراتژیک» خوانده بود. از آدلف ا. برل، مشاور روزولت، تا بیگنیِف برژینسکی [مشاور امنیت ملی دولت کارتر]، سیاستمداران تأثیرگذار آمریکا در این مورد اختلافی باهم ندارند.  کنترل نفت خاورمیانه یعنی «کنترل جهان» و داشتن «اهرمی حیاتی» در برابر دیگر رقبای صنعتی.

چه آمریکا به منابع خاورمیانه دسترسی داشته چه نه، این اصول هرگز دست نخورده‌اند. در واقع، حتی می‌شود گفت دسترسی مستقیم به منابع، دغدغه و نگرانی اصلی آمریکا نبوده است؛ چرا که در طول این مدت و همچنان، آمریکا خود از تولیدکنندگان اصلی سوخت فسیلی است. با این حال، اصول راهنما همین‌ها بوده است. و فاکتورهای دیگر، از جمله تقاضای سیری‌ناپذیر دیکتاتورهای نفتی برای تجهیزات نظامی یا موافقت عربستان با حمایت از دلار به عنوان ارز جهانی و... این اصول را تشدید و تقویت کرده‌اند.

تام استیونسون، گزارشگر مربوط امور خاورمیانه، غلو نمی‌کند، وقتی می‌نویسد «اربابی و سلطه موروثی آمریکا بر خلیج فارس چنان دست بالایی را به این کشور، نسبت به رقبا و متحدانش، داده که احتمالاً نظیر دیگری برای آن نمی‌توان در تاریخ امپراطوری یافت… آدم هرچه از نقش خلیج فارس در شکل‌گیری سازوکار کنونی جهان بگوید، کم گفته.»

بله، قابل فهم است چرا هیچ سرکشی و سرپیچی موفقیت‌آمیزی را در منطقه نمی‌توان تحمل کرد. پس از سرنگونی موکل و منصوب ایرانی‌اش [در انقلاب ۵۷]، آمریکا از حمله صدام به ایران حمایت کرد؛ بر استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی چشم پوشید و نهایتاً مستقیماً برای حمایت از کشتی‌رانی عراقی‌ها در خلیج فارس وارد کارزار شد تا همه چیز برای تسلیم ایران فراهم شود. میزان تعهد ریگان به رفیقش صدام را به خوبی در پاسخ آمریکا به رویداد یواس‌اس استارک می‌توان دید؛ وقتی در ۱۷ مه ۱۹۸۷ موشک‌های عراقی یواس‌اس استارک را نشانه رفتند و ۳۷ خدمه آن را کشتند؛ واکنش آمریکا در آن زمان به شکل گرافیکی این طوری مصور شد: یک ضربه آرام پشت دست. فقط اسرائیل می‌توانست از مهلکه‌ای مثل این، جان سالم به در ببرد.

وقتی جنگ تمام شد، در زمان ریاست جمهوری جرچ اچ. دابلیو. بوش، پنتاگون و وزارت انرژی، مهندس‌های عراقی را برای آموزش تولید سلاح به آمریکا دعوت کردند، تا تهدید وجودی این کشور علیه ایران حفظ شود. از آن زمان تا امروز، تحریم‌های گسترده و حملات سایبری سخت علیه ایران به کار گرفته شده‌اند.

تهدید علیه نظم جهانی

رهبران سیاسی آمریکا از طیف‌های گوناگون هشدار داده‌اند که همه گزینه‌ها در حمله به ایران روی میز است. البته در زبان غالب  «گفتارنویی» امروز [ اشاره چامسکی به زبان رایج و مجعول در کشور اقیانوسیه در رمان ۱۹۸۴ جورج اورول است]، به جای «حمله» کلمه «مهار» را به کار می‌برند. و هیچ اهمیتی ندارد که «تهدید یا توسل به زور» به صراحت در منشور سازمان ملل، که پایه و اساس قوانین بین المللی مدرن است، ممنوع شده.

در آمریکا،‌ ایران مرتباً به عنوان بزرگترین تهدید برای صلح جهان تصویر می‌شود. در افکار عمومی جهان اما بزرگترین تهدید برای صلح جهان خود آمریکاست؛ اما رسانه‌های آزاد، از مردم آمریکا در مقابل اخبار ناخوشایند محافظت می‌کنند!

در اینکه حکومت ایران تهدیدی علیه مردم خودش است، شکی وجود ندارد، همچنین در مورد اینکه ایران مثل هر کشور دیگری درصدد گسترش نفوذ خویش است. موضوع بحث در اینجا اما ادعای تهدید ایران علیه نظم جهانی است.  

خُب، این تهدید چیست؟ سازمان اطلاعات آمریکا در پاسخ به کنگره در سال۲۰۱۰ جواب ظریفی به این سوال داده (و از آن زمان تا امروز چیزی عوض نشده است)؛ بدین قرار که دکترین نظامی ایران قویاً «دفاعی است... و طراحی شده برای کند کردن تهاجم به این کشور و تسریع راه‌حل دیپلماتیک برای تخاصم ها» و اینکه « برنامه هسته‌ای ایران و تمایل این کشور برای باز گذاشتن امکان و مسیر تولید سلاح هسته ای بخش مرکزی این استراتژی بازدارنده است.» (سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۱۲ تصدیق کردند که ایران در حال حاضر  رنامه تولید سلاح هسته‌ای ندارد.)

برای آنها که می‌خواهند آزادانه در منطقه تاخت و تاز کنند، بازدارندگی یعنی تهدیدی غیرقابل تحمل— حتی بدتر از «سرپیچی و مبارزه‌طلبی موفقیت‌آمیز.»

البته برای گذاردن نقطه پایان بر به اصطلاح تهدید سلاح هسته‌ای ایران راه زیادی باید پیموده می‌شد. نقطه شروع، برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) بود، که رسماً مورد حمایت شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت. درحالیکه ایرانی‌ها کاملاً به تعهدات خود پایبند بودند، دولت ترامپ از این توافق‌ خارج شد.

حتی با فرض اینکه عقلانیت پیروز شود و بولتون و شرکا مهار شوند،‌ آمریکا به برنامه‌ موفقیت‌آمیزش مبنی بر له کردن اقتصاد ایران و تنبیه مردم این کشور ادامه خواهد داد. اروپا مرعوب‌تر از آن است که واکنشی نشان دهد و بقیه قدرتی ندارند که جلوی ارباب بایستند.

بازهای جنگ‌طلب مدعی اند که توافق برجام به اندازه کافی همه مسائل را دربرنمی‌گرفت، اما برای حل این مشکل راه‌حل‌های ساده‌تری وجود دارد. سرراست‌ترین راه‌حل حرکت به سمت تبدیل خاورمیانه به یک منطقه خالی از سلاح هسته‌ای است؛ راه‌حلی که دولت‌های عرب، ایران و گروه ۷۷ (اعضای سابق جنبش عدم‌ تعهد) قویاً مدافع آن هستند. یک مانع اصلی اما وجود دارد. این درخواست غالباً توسط آمریکا در کنفرانس‌های بازنگری پیمان منع اشاعه تسلیحات اتمی (ان پی تی) وتو می‌شود، آخرین بار این اتفاق در سال ۲۰۱۵ در زمان اوباما افتاد. دلیلش، همان‌طور که همه می‌دانند، این است که چنین طرحی مستلزم آن است که آمریکا رسماً تأیید کند که اسرائیل بمب اتمی دارد و اجازه بازرسی هسته‌ای از این کشور را بدهد. و این چیزی نیست که آمریکا تحمل کند.

نباید فراموش کرد که آمریکا (در کنار بریتانیا) مسئولیت منحصربه‌فردی در ایجاد یک خاورمیانه خالی از سلاح هسته‌ای دارد. این دو کشور وقتی به دنبال بهانه حقوقی برای حمله به عراق می‌گشتند، مدعی شدند که صدام با نقض قطع‌نامه ۶۸۷ شورای امنیت ( مصوب۱۹۹۱) درصدد تولید سلاح هسته‌ای بوده، هرچند پس از جنگ خلیج فارس،‌ صدام مجبور شده این برنامه متوقف کند . کسی اما توجهی به ماده ۱۴ قطع‌نامه کرد، مبنی بر «حرکت به سمت ایجاد یک منطقه خالی از سلاح‌های کشتار جمعی در خاورمیانه.»

سربازان آمریکایی در بغداد، ۲۰۰۶

چرا وقتی ایران در زمان شاه درصدد تولید سلاح هسته‌ای بود، کسی نگران قصد و نیت این کشور نبود؟ شاه به خبرنگاران خارجی آشکارا اعلام کرد که ایران می‌خواهد سلاح هسته‌ای بسازد‌، «بدون شک و زودتر از آنکه کسی فکرش را بکند.»

پدر برنامه انرژی هسته‌ای ایران و رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی ایران با اطمینان تصریح کرده که طرح شاه «ساخت بمب هسته‌ای» بود. سازمان سیا گزارش کرده که «شکی ندارد» ایران سلاح هسته‌ای تهیه خواهد کرد، اگر همسایه‌هایش چنین کاری بکند ( همان طور که اسرائیل بمب هسته‌ای دارد ).

در آن زمان، دیک چنی،‌ دونالد رامسفلد و هنری کیسینجر  و دیگر مقامات عالی‌رتبه بر دانشگاه‌های آمریکا (از جمله دانشگاه ما،‌ ام آی تی) فشار می‌آوردند که به برنامه هسته‌ای ایران کمک کنند. بعدتر وقتی از کیسینجر پرسیدند که چه طور در زمان شاه از برنامه هسته‌ای ایران دفاع می‌کردی، اما الان به شدت مخالف آن هستی، صادقانه جواب داد،‌ ایران آن زمان متحد ما بود، امروز نیست؛ به همین سادگی

فرمول نئولیبرال

حتی با فرض اینکه عقلانیت پیروز شود و بولتون و شرکا مهار شوند،‌ آمریکا به برنامه‌ موفقیت‌آمیزش مبنی بر له کردن اقتصاد ایران و تنبیه مردم این کشور ادامه خواهد داد. اروپا مرعوب‌تر از آن است که واکنشی نشان دهد و بقیه قدرتی ندارند که جلوی ارباب بایستند. همین سیاست در مورد ونزوئلا درحال پیگیری است؛ همین سیاست سالها درقبال کوبا به کار گرفته شده، حتی زمانی که دولت کندی تصدیق کرد کارزارش برای تحمیل «دهشت‌های جهان» به کوبا (به زبان آرتور شلزینگر  مورخ نامدار آمريکایی) نزدیک بود جهان را در جریان بحران موشکی به نابودی بکشاند.

بازهای جنگ‌طلب مدعی اند که توافق برجام به اندازه کافی همه مسائل را دربرنمی‌گرفت، اما برای حل این مشکل راه‌حل‌های ساده‌تری وجود دارد. سرراست‌ترین راه‌حل حرکت به سمت تبدیل خاورمیانه به یک منطقه خالی از سلاح هسته‌ای است.

اشتباه است اگر پشت‌ رفتارهای ترامپ به دنبال تفکر و طرح ژئوپلتیک بزرگی گشت. رفتار و اعمال او، رفتار یک آدم خودشیفته و خودبزرگ‌بین اما فاقد اعتماد به نفس است که دکترینش حفظ قدرت شخصی است و البته این زرنگی سیاسی را دارد که پایگاه‌های رای خود را راضی نگه دارد، در درجه نخست، شرکت‌های بزرگ و صاحبان سرمایه را و سپس مردمی را که به او رای می‌دهند. گروه دوم را این طور بسیج می‌کند: با اهدای حقوق مذهبی،‌ با لفاظی‌های دراماتیک در مورد حفاظت آمریکایی‌ها از دارودسته‌های قاتلان و متجاوزان و دیگر شیاطین، و با تظاهر به دفاع از کارگران سخت‌کوش، همان‌هایی که سیاست‌های دولت او درواقع علیه آنهاست.

و تا اینجا همه چیز برای او خوب پیش رفته است. فرمول نئولیبرال جواب داده است:‌ سود چشمگیر برای حامیان طراز اول یعنی صاحبان قدرت و ثروت، و رکود عمومی و بی‌ثباتی و شکنندگی برای اکثریت،که البته وضعیت به طور تدریجی پس از بحران بزرگ سال ۲۰۰۸ کمی بهبود یافته است. به طور خلاصه، اوضاع بر وفق مراد ترامپ است. وسواس دموکرات‌ها در مورد روس‌گیت [مداخله روسیه در آمریکا] و عدم توجه کافی به دیگر جنایت‌های او،  از جمله و از همه مهم‌تر، شیرجه‌اش به سمت فاجعه زیست‌‌محیطی، همان چیزی بوده که ترامپ می‌خواسته است. یک دور دیگر ترامپ رئیس جمهور شود — به معنای دقیق کلمه— یعنی ناقوس مرگ برای حیات بشری سازمان‌یافته.

یک نظرسنجی جدید نشان می‌دهد که رضایت رای‌دهندگان احتمالی از ترامپ از ۵۰ درصد فراتر رفته،‌ رقمی بالاتر از رضایت از اوباما در همین زمان/مرحله از ریاست‌جمهوری. یک سیاست هوشمندانه برای ترامپ می‌تواند این باشد که همچنان در جهان داد و قال راه بیندازند؛ و  لیبرال‌های سست‌عنصری مثل «جو یِ خواب‌آلود» و «برنی دیوانه» [لقاب‌های ترامپ برای رقبای انتخاباتی‌ احتمالی‌اش یعنی جو بایدن و برنی سندرز] را متهم کند که در برابر دشمنان تسلیم‌ خواهند شد؛ همان دشمان وحشتناکی که بچه‌های لات خیابان با کلاه‌های «آمریکا را دوباره با عظمت کنیم»، آنها را رام و سربه‌راه کرده‌اند.

رسانه‌های لیبرال هم به این موضع کمک خواهند کرد،‌ با انعکاس و بازتاب این اتهام که «دولت یاغی» ایران باید مثل آمریکا به یک «دولت نرمال» بدل شود (اینها کلام پومپئو است)، و حتی وقتی با خجالت هشدار می‌دهند که جنگ شاید راه مناسبی برای رسیدن به این هدف نباشد.

بدون شک راه‌های دیگری برای پیمودن وجود دارد. و مهم‌تر از آن، لحظه‌ای نمی‌توان درنگ و تأخیر کرد برای ایجاد جنبشی نیرومند در مخالفت با احتمال یک جنایت جنگی دیگر و نتایج به احتمال زیاد فاجعه‌آمیز آن.

منبع: IN THESE TIMES

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • samaa

    دکتر چامسکی *** اگه یک بار به ایران سفر کنه و اگه البته (حکومت موفق جمهوری اسلامی )اونو به گروگان نگیره تا با دلار آمریکایی طاق بزنه حقیقت رو از زبان و زندگی ملتی که با گوشت و پوستشون این حکومت و حگومت قبلی رو دیدند و زندگی کردند می فهمه.چامسکی برای اینکه فکرش سر جاش برگرده و به دستاوردها (حکومت مستقل) پی ببره نیاز به پذیرایی برادران در بند دو الف سپاه یا بند 405 وزارت اطلاعات داره تا خواهر و مادر و پدرش رو برادران جلوی چشمش بیارن و اعترافهای فضایی ازش بگیرن البته اگه وقت نداره میتونه به فیلم بازجویی زن سعید امامی-فرد عزیز تر از جان رهبری- توسط همین برادران در یوتیوب نگاهی بندازه.اگه بتونه یک چرخی در این دوبند سیاسی بزنه و با افراد نخبه مملکت که به دلایل واهی زندانی شدند گفتگو کنه و همچنین پرونده فساد مقامات جمهوری اسلامی از خامنه ای و روحانی تا نمایندگان مجلس و مراجع تقلید حکومتی و فرمانداران و امامان جمعه رو جلوش بزارن مدرک دانشگاه هارواردش رو به سطل آشغال میندازه که چطور با داشتن اون مدرک اینقدر کور بوده. این ابراز عقیده علمی -تخیلی چامسکی نشون میده آدم میتونه از بهترین دانشگاه جهان یعنی هاروارد فارغ التحصیل بشه و در اون دانشگاه به درجه فول پروفسوری هم برسه ولی همچنان از نعمت (شعور) و نعمت( درک حقیقت )بی بهره باشه .

  • بی طرفی با مستقل بودن فرق دارد

    بی طرفی با مستقل بودن فرق دارد. بی طرف در عالم واقعیت اصلا وجود ندارد مگر موارد استثناء مثل جنگ و دعوا که طرف فقط تماشاچی است نه دخالت برای صلح میکند و دخالت به نفع یکی (اما دقت کنید حتی همین حالت استثناء نیز در حقیقت بی طرف توی دعوا، طرف خودش است چون لابد نفعی نمیبرد از دخالت یا زیان می بیند از دخالت!)، حتی قاضی هم بی طرف نیست، چرا بهترین قاضی هم باید طرف عدالت و قانون بگیرد در مقابل طرفین شاکی و متشاکی! پس در عمل هیچگاه بی طرفی مطلق وجود ندارد! اما مستقل چیست، استقلال هم نسبی استف باید اول مشخص شود مستقل از چی؟ رسانه مستقل از چی اعلام استقلال میکند؟ مثلا: مستقل از یک حکومت/یعنی رسانه غیر حکومتی است؟ مستقل از لحاظ مالی نسبت به اسپانسرها/یعنی از طریق فورش نشریه درامد دارد و بخاطر پول سفارش دهنده مطلب منتشر نمیکند و در بیان مقالات و محتوا و خبر آزاد از اسپانسر است؟

  • آرمان

    آقای سید نصر الله سیدی سخن شما بسیار پسندیده است. من آماده ام تا به عنوان یک خبر نگار آزاد با هر یک از سران نظام مصاحبه کنم و نظرات آنها را در اینتر نت منتشر کنم. لطفا بفرمائید آخرین باری که رهبر جمهوری اسلامی با یک روزنامه نگار مصاحبه کردند چه وقت بود؟ هر یک از افراد زیر که آماده است با یک خبر نگار مستقل مصاحبه کند با من نماس بگیرند. رئیس جمهور، فرمانده سپاه، قاسم سلیمانی، وزیر امور خارجه، رئیس مجلس، رئیس قوه قضائیه، رئیس مجمع تشخیص مصلحت و یا هر یک از وزراء شما دقت کرده اید که ولی فقیه خود را مسئول و پاسخگو در برابر مردم نمیداند و ما باید چون گوسفند از اوامر ایشان اطاعت کنیم؟ به امید آزادی مطبوعات در ایران

  • سید صدرالله سیدی

    رادیو زمانه شما تو برلین المان چند وقت پیش با ی پسری که طرفدار حکومت ایران بود ازش خبر گرفتید بعدش اون پسر از شما سوال کرد اسم خبرگزاری تون چیه رادیو زمانه گفت کدوم طرفی هستی گفتید مستقل در معنای واقعی کلمه مستقل یعنی خبرهای شما همه در یک سطح. و بدون کم زیاد طرفداری از شخص یا حکومت خاص باشه ولی من الان دو سال هست که کل خبرهای شما را زیر نظر دارم جز تخریب شخصیت رهبر ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران و بحث حقوق بشر در ایران کل خبر های شما ی طرفه هست و زد نظام ایران هست و شما به اسم مستقل بودن یک نظام زیر سوال میبرید ایا شما حقوق بشر رعایت میکنید یا مستقل بودن

  • طاهر

    متاسفم براي نوع بشر كه هر عقيده اي داشته باشد و رو به كهنسالي برود اين نگرش ميانسالي در زمان سالخوردگي او افراطي ميشود - اين آقاي چامسكي نابغه اشاره به سرنگون كردن ديكتاتور(شاه) ميكند ولي استبداد چهل ساله پس از آن را ايستادگي تفسيز ميكند. - به ساقط شدن دولت ملي بواسطه آمريكا وانگليستان توجه ميدهد و لي اصلي ترين عامل آن يعني روحانيت فريبكاري كه پشت مصدق را خالي كرد و با همدستي كودتا گران مردم را بر عليه تنها حكومت مردمي پس از اسلام شوراند و آزوي ديرين آزاديخواهان ايران را عقيم كرد عمداً ناديده ميگيرد، بعيد است كسي در حد ايشان از اين مسائل و واقعيتهايي كه ديگر بر همگان روشن شده بي اطلاع باشد.

  • afshin

    جناب چامسکی از 28 مرداد 32 میگوید اما شاید نمیداند که آمریکا تا مدتها از مداخله در امور ایران امتناع میکرد تا هنگامیکه که به غلط با درست به این باور رسید که دولت مصدق در حال واگذاری بازی به توده ای هاست ، و نیز نمیگوید یا شاید نمیداند که همین آمریکای امپریالیست بود که در سال 1325 با اخطار شدید الحن ، روسیه را از آذربایچان بیرون راند و الا هم اکنون مرز ایران در حوالی زنجان بود! و نیز نمیگوید که دولت کارتر تا دو ماه قبل از گروگانگیری توسط یک مشت ماجراجوی بیشعور در صدد معرفی یکی از سفرائی بود که بیشترین همخوانی را با انقلابیون 57 داشت . این ندانستن ها دنباله طویلی دارد از جمله اینکه در مناسبات قدرت جهانی، هنگامیکه کشوری همچون ایران، با هزینه کردن میلیاردها دلار نفتی بادآورده، و رویای ساخت دندان های اتمی در صدد ایجاد یک امپراتوری شیعی - آخوندی و در صدد نابودی اسرائیل بوده و بطور سمبلیک به مدت 40 سال پرچم یک کشور را به آتش می کشیده است.

  • رادنی

    این ترجمه حرفای چامسکی بود یا اصلاح طلبای وطنی

  • majid r

    خانم نیلوفر پارسی شما در متن خود از کلماتی مثل ولایت وقیح ، متحجر ، ار تجاعی ، قرون وسطایی ، دیکتاتور ، تریاکی ، جلاد استفاده کرده اید یعنی تحلیل شما از کینه ، عداوت ، بغض ناشی و فاقد ارزش علمی می باشد. فقط من از رادیو زمانه متعجبم که درای استانداردهای دوگانه است نوشته کامنتهای توهین آمیز منشر نمی شود . بنویسید منتشر می شود در صورتی که به آنهایی که ما دوست داریم توهین کنید. همین تفکر بیاد سر کار به مراتب در حوزه های حقوق بشر و آزادی بیان و سانسور بدتر از جمهوری اسلامی عمل می کند جمهوری اسلامی قدرت دستشه و اینه ، شما هنوز قدرت دستتون نرسیده. خانم نیلوفر آقای چامسکی در متن بالا گفته جرم ایران چیست.

  • منتقد

    نمی دانم چرا خیال کرده اند من را می شناسند و تازه نتیجه گرفته اند هم که من فلان کس هستم و چه و چه...!!! اگر باقی نتیجه گیری های شان هم بر همین منوالی باشد که ندانسته و نشناخته در مورد من قضاوت کردند که هیچ! حرفی برای گفتن نمی ماند... روی سخنم با همزبانان ارجمندم است: چامسکی بدون شک یکی از ارزشمندترین دانشمندان زمان ما است. اما این بدان معنا نیست که ما با ذهنیتی اساطیری جرئت نقد او را به خودمان ندهیم. تاریخ فلسفه ی غرب بر بنیان همین نقدها گام به گام پیش رفته است. این خداسازی، بت سازی، امام و امامزاده سازی باید روزی در ما تمام شود و اگر کسی را دوست داریم یا قبول داریم یا از او می آموزیم نباید همچون انسان جوامع بدوی خیال کنیم او همه چیز دان است و قطب است و نجات بخش است و هر که گفت بالای چشم «آقای ما» ابرو است،چنانکه اوایل انقلاب در مورد بسیاری از روحانیون قدرت یافته چنین بود، وی را مرتد بدانیم و مورد حمله قرار دهیم. راهکار رهایی از این پندار غلط تنها «نقد» است.

  • من بی ادب مخالف جاعش

    اگر مردمان تحت تسلط ظالمان طالبان و القاعده و داعشی در عراق و سوریه به پیشنهاد مبارزه مسالمت آمیز و این قبیل گاندی وارها عمل کنند، که تا حالا نسل هر چه غیر سنی داعشی برداشته شده بود در مناطق تحت تلسطشان، این حملات نظامی دشمنان داعش یا طالبان بود که شر آنها تقریبا از بیشتر مناطق کم کرد و نه مبارزه مدنی و این چیزها. جاعش ایران که مثل طالبان و القاعده و داعش هستند، اینها رژیم های دموکراتیک نیستند که کارهایشان بر خرد قانونمند دموکراتیک انجام بدهند، اینها تنها از قوانین شبه جنگلی خودشان پیروی میکنند. هزاران بار در طی این 40 سال گفتند، فلانی ها شلاق زدن و اعدام آن هم بخاطر روابط جنسی خصوصی دیگر در جهان امروز موجب شرم بشریت است، یعنی چه که کسی شلاق میزنید؟! حتی بسیاری راه حل مذهبی ارائه دادند و گفتند برخی مراجع تقلید اساسا اجرای حدود (مانند شلاق، سنگسار، اعدام ها به دلایل مذهبی) در زمان غیبت را می شود تعطیل موقت کرد تا امام زمان ظهور کند! اما باز هم حاضر نشدند دست از این کارهای ضد بشری بردارند! چون این نظام جاعشی همانند داعش و امثالش بر اساس حکومت تضعیف مردم با فقیر نگه داشتن و ایجاد رعب و ترس و وحشت (تروریسم) بنا شده و بقایش در حفظ همین شرایط است! اما نه تنها به حرف گوش نمیکنند و برعکس بیشتر و بدتر و شدت عمل نشان میدهند. با چنان اهریمن لجوج و روانپریش مذهبی روبرو هستید. کسانی که غیر خودی را اصلا انسان حساب نمیکنند و پست تر از حیوان فرض کرده و با آنها رفتار میکنند!

  • هوشنگ

    در بدفهمی و نفهمی دید هیستریسک ضد چپ (پالیزیان, ساکن لندن) از نظریات مارکس انتهایی نیست. اما قبل از هر چیز باید از ایشان پرسید, اگر واقعا "ملایان پشتیبان اصلی چپ ها در خارج ایران" هستند پس چرا رفیق غلام کشاورز (بهمن جوادی) بدست جانیان رژیم در قبرس ترور شد, و وچرا ده ها اقدام ترور دیگر علیه شخصیت های چپ از سوی رژیم در خارج از کشور صورت گرفته است؟ و از این مهمتر آیا تیمسار ارتشبد حسین فردوست (دوست جون جونی شاه) نبود که بنیان وزارت اطلاعات ج.ا. را پای گذاری کرد و همراه با سعید حجاریان تمامی ساواکی های بازنشسته را به استخدام ساواما در آورد؟ آیا تمامی تروریست های ج.ا. خودشان تعلیم دیدهء این ساواکیان سابق نمی باشند؟ در مورد مارکس نیز باز هم با کاریکاتوری ابلهانه و برداشتی کودکانه با افکاری پیچیده و همه جانبه روبرو هستیم. تمامی و کل نقل قول مارکس در مورد مذهب این است: "انسان سازندهٔ دین است و نه دین سازندهٔ انسان. دین همان ناآگاهی به خود و احساس به خود برای انسانی است که هنوز برخود فایق نیامده یا دوران خود را از دست داده است. اما این تحقیق محیرالعقول سرنوشت بشر است، چرا که سرنوشت بشر واقعیتی حقیقی ندارد و در نتیجه، پیکار علیه دین به منزلهٔ پیکار علیه جهانی است که دین جوهر روحانی آن است. فلاکت دین در عین حال، بیانگر فلاکت واقعی و اعتراف به آن فلاکت است. دین به منزله آه یک موجود مستاصل، قلب یک جهان سنگدل و نیز روح یک هستی بی روح است. دین تریاک مردم است. ناپدیده دین، که به منزلهٔ خوشبختی وهمی مردم است، اقتضای خوشبختی واقعی آنها به شمار می آید." که این نقدی است درونی از مذهب, Immanent critique. اما برای سلطنت باختگانی که مذهبشان هنوز تقدس آدولف رضا خان تریاکیِ دزد و پسر فاحشه بازش و نوهء "۴۰ سال در انتظار سلطنت" می باشد. , صحبت از نقد درونی واقعا یاسین خواندن به گوش حمار است.

  • نیلوفر پارسی

    آقای "مجید. ر" بی ادبانه ترین, وقیح ترین و گستاخانه ترین کاری که در اینجا انجام گرفته است مقایسهء چامسکی (یک انسان آزادیخواه و برابری طلب) با ولی وقیح (یک دیکتاتور, تریاکی, خونخوار متحجر منحط) می باشد. مخالفت چامسکی با سیاستهای خارجی آمریکا از موضعی پسین-سرمایه داری, سوسیالیستی و مترقی است. مخالفت ولی وقیح (خمینی و خامنه ای, هر دو) با آمریکا از موضعی ماقبل-سرمایه داری, قرون وسطی ای و به غایت متحجر و ارتجاعی است. فرق ایندو در این است که چامسکی خواهان گذار جامعهء بشری به نظامی سوسیالسیتی و بر اساس انسانیت است. اما در جمهوری خلایی اسلامی, "مرگ بر آمریکا" منجر میشود به برقراری وحشیانه ترین و هارترین نوع سرمایه داری در جهان (یک سوم کشور در حاشیه نشینی, نصف کشور در خط فقر یا زیر خط فقر, و کارگران ایرانی ارزان ترین نیروی کار در جهان). بنابر این از شما محترمانه خواهش میشود که در آتیه دیگر مرتکب چنین بی ادبی و توهین عظیمی نشوید و به هیچ وجه و شیوه ای یک جان شیفته را با یک دیکتاتور تریاکی جلاد مقایسه نکنید.

  • حمید

    Die Religion ist das Opium des Volkes=دین تریاک مردم است -بنظر شما چرا ملایان پشتیبان اصلی چپ ها در خارج ایران است؟ ۲-بلعکس هم مصداق دارد، چپهای اروپا و امریکا هم برای مسلمانان هفت تیر بدست بخصوص شیعه (حزب الله) و غیره غش میکنند. بهتراست از جناب حافظ مدد بگیریم. پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آن‌چه آمد به کفم گم کردم/ صرف آسایش مردم کردم/ دائم افکنده یکی خوان دارم/ شاعر و زائر و مهمان دارم/ یک طرف پیری و ضعف بصرم/ یک طرف خرج فرنگ پسرم!/ بعد سی سال قلم فراسائی/ نوکریٓ کیسه بری، ملائی.../ مدتی خلوتی خاص شدن/ همسر لوطی و رقاص شدن/ باز هم کیسه ام از زر خالی است/ کیسه‌ام خالی و همت عالی است/ Die Religion ist das Opium des Volkes=دین تریاک مردم است

  • هوشنگ

    متاسفانه یک بینش ساواکی/بازاری در ایران رایج است که همهء چپ ها را کمونیست و "مارکسیست" می پندارد و همهء کمونیستها و چپ ها را "توده" ای میداند! حالا اینکه در طیف چپ انواع و اقسام سوسیالیست, فمنیست, سوسیال دموکرات, آنارشیست, کامیونیتارایان"Communitarian", و...وجود دارد برای این نگاه ساواکی/بازاری اصلا مهم نیست, همهء چپ ها "کمونیست" هستند و همهء کمونیست ها توده ی!! در ضمن از یاد نبرید که چامسکی خیلی بیشتر از شما و بدون استفاده از نام مستعار دهه های متوالی است که از جنبش های آزادیخواهانهء مردم ایران علیه ج.ا. حمایت می کند. نگاهی کنید به عکسهای چامسکی و براهنی مقابل سازمان ملل در اعتراض به کودتای انتخاباتی احمدی نژاد. پس حداقل چامسکی در این زمینه هم باز هم یک سر و گردن از شما بالاتر است و صحیح تر عمل کرده است. بقیه "استدلالات" شما نیز متاسفانه همانقدر بی سر و ته و خنده آور است که تلاش ناشیانهء شما برای "مارکسیست" جلوه دادن چامسکی و ربط آقای گودرزی به خانم شقایق! ----- *** حال اینکه خود مقولهء "مارکسیست" چیست, نیز مطلبی بسیار پیچیده و گسترده است که جای بحث بسیار دارد, چرا که خود مارکس هم مکررا تاکید داشت که "مارکسیست" نیست. و اهل علوم اجتماعی نیز در قرن بیست و یکم هیچگاه از واژگان "مارکسیست" به معنای یک سیستم دگم و جزمی استفاده نمی کنند و در اشاره به روش و نظریهء انتقادی ماتریالیسم تاریخی از واژگان "مارکسی" استفاده می شود. Marxian not Marxist

  • هوشنگ

    جناب "منتقد" (پالیزی) شما اگر کمترین زحمتی به خود می دادید و مقداری از آثار چامسکی را مطالعه می کردید, یا حداقل نگاهی به ویکیِ چامسکی می داشتید, می فهمیدید که چامسکی یک آنارشیست است و نه یک مارکسیست*. چامسکی کوچکترین تاثیری نه از مارکس دارد و نه از هگل ("تفسیر" دو خطی شما از مارکس و هگل نیز بسیار مبتدی و دبستانی است, مقداری خنده آور تا هر چیز دیگر) اما شوربختانه شما در هیچکدام از این موارد زحمت یک حداقل تحقیق و مطالعه به خود نداده اید و بدون فهم مطلب دچار مقدار متنابهی نفهمی اساسی شده اید. چیزی متساوی با جهل مرکب. چامسکی در نوجوانی یک صیهونیست بود, (که در جوانی از آن مسلک برید) و سپس همهء عمرش تحت تاثیر نظریات آنارشیستی (خصوصا جنبش های آنارشیستی در آمریکا) بوده. معروفیت علمی او در رابطه با نظریات زبانشناسانهء وی و خصوصا دست آوردش در مورد "دستور زبان جهانشمول" (Universal Grammar) است. پس محترمانه خدمت شما عرض شود که ربط دادن چامسکی به مارکس و هگل بیشتر قضیهء آقای گودرزی و خانم شقایق است تا هر چیز دیگر.

  • حسین نوحی وند

    چامسکی از نسل وجدانهای بیدار بشری چون برتراند راسل و ژان پل سارتر است که همیشه در مصاف شرف و وجدان با جنگ و تجاوز جانب شرف و وجدان را گرفته است و دشمنی خود را با کسانیکه از لوله توپ و تفنگ و تانک به جهان و جهانیان نگاه می کنند ابراز می دارد.

  • بي نام

    لذت بردم ، من مدتها دنبال جواب اين مسئله بودم كه دليل نفرت غرب از ايران در طول قرن گذشته و اين همه كارشكني و بي ثبات سازي در طول حكومتهاي مختلف و دولتهاي متعدد ايران چه بوده و اين مقاله جوابي خداقلي دارد براي اين قضيه

  • majid r

    آقای سیامک اکثر مخالفین جمهوری اسلامی از همین قماش هستند. بی منطق ، دشمن جمهوری اسلامی ، دوستشونه ، حتی اگر فاشیست باشه. در ضمن 90 درصد حرفهای آقای چامسکی مشابه حرفهایی می باشد که آقای خامنه ای در سخنرانی های خود مطرح می کنند به همین دلیل هم چامسکی مورد هجوم قرار می گیرد پس نتیجه می گیریم حرفهای ولی فقه هم همچین بی پایه و اساس نیست . (حداقل مشابه حرفهای یه استاد روشنفکر آمریکایی هست) در ضمن بی ادب هم در میان مخالفان و هم موافقان جمهوری اسلامی وجود دارد. آقایی که خوردی به بن بست آمریکا با جنگ تمام عیار هم نمی تونه حکومت رو تو ایران تغییر بده.

  • احمد نورمحمدی

    سخنان چامسکی می تواند نمونه یاوه گویی باشد

  • سیامک

    یک تأثیر تماشایی آخوندها روی دست کم بخشی از عناصر اپوزیسیون این است که در مورد هر چیزی نظر میدهند و به یک دانشمند تراز اول هم احمق میگویند و کوشش میکنند به او یاد بدهند. کامنتهای پای مقاله آقای چامسکی را که از مهمترین روشنفکران جهان است، در توئیتر و جاهای دیگر بخواید تا ببینید پررویی و همه چیزدانی آخوندی تا کجای ما نفوذ کرده. طرف حرفی زده، مخالفی مخالف باش. اول اینکه ادب رعایت کن و مثل آخوند محلتان و بسیجی سر کوچه نباش. دوم اینکه ببین استدلال او چیست. تو هم استدلال کن نه شکمی، نه مثل ولی فقیه.

  • بن بست

    چپ های غربی مثل آقای چامسکی، از فساد مالی و چپاول بیت المال و تبعیض و شلاق و اعدام از جمله همجنسگراها و سنگسار و جنایات و مظالم و دیکتاتوری ج.ا. هم میگوید؟! آیا میگوید هیچ راه جز جنگ حمله خارجی ج.ا. نپذاشته و همه راهها به دموکراسی و عدالت به بن بست خورده در ج.ا. ؟!

  • منتقد

    متاسفانه چامسکی هم مثل همه ی چپها «دو قطبی» می اندیشد و این میراثی است که مارکس و پیش از او هگل با ایده ی خدایگان و بنده اش برای ایشان برجا گذاشته اند. از نظر چامسکی حال که ترامپ شر است (که قطعاً هست) طرف متقابل و متضاد او از جمله حکومت ما و ونزوئلا و ... چون در برابر چنین شری ایستاده اند اگر خیر مطلق نباشند آن قدر خیر هستند که درباره شان بنویسد. اولاً جناب چامسکی سرسری مطالعه نکن، تمام مولفه های کاپیتالیسم که در نظر تو منفور و مطرود هستند امروز در حکومت ایران دیده می شود. ثانیاً «ایستادگی در برابر شر» دیگر معنای خود را باخته است. اکنون در تمام دنیا کشورهای متخاصم مراوده ی اقتصادی و ... دارند. این چه تقابل با فرهنگ کاپیتالیستی ای است که پرچمداران آن فرزندان خود را در همان فرهنگ پرورش می دهند؟ ثالثاً ایده ی مارکس از دو جناح در تقابل تاریخی فاقد تبیین اخلاقی مناسب است؛ به این معنا که اگر طبقه ی حاکم شرور باشد این بدان معنا نیست که محکومان و رنجدیدگان «خیّر» باشند. نمونه هایی از آثار قدرت یافتن این جماعت رنجدیده را در انقلابهای روسیه و ایران دیده ایم. در مورد ایران و امریکا هم همین است. امپریالیست بودن بی چون و چرای امریکا دلیلی بر نیک وجدانی طرفی که موضوع این امپریالیسم است نخواهد بود.