● نمای نزدیک
"حیات شبانه" به ابتکار شهردار تهران
س. اقبال – حیات شبانهای که ابتکار شهردار تهران است، در حد پیتزاخوری و شنیدن ساز و ضرب است. شهرداری منافعی هم دارد. پلیس به فکر کنترل است. اهالی محل ناراضیاند
پروژهی حیات شبانه آخرین ابتکار بزرگ پیروز حناچی، شهردار تهران است. او پیش از این دو پروژهی دیگر را هم برای شهروندان تهرانی به نمایش گذاشت.
رنگآمیزی و دوچرخهسواری
پروژهی نخست رنگآمیزی فضای عمومی شهر بود. اما این پروژه هرگز نتوانست گند و کثافت را از چهرهی رنگ باختهی شهر تهران پاک کند. چون نهرها و جویها به همراه فانهای لجن گرفتهی شهر به قوت خود باقی ماندند و تنها رنگ و لعابی بر در و دیوار شهر پاشیدند.
شهردار و شورای شهر تهران: طرح زیست شبانه در ۵ محور پایتخت از جمله میدان ولیعصر- فاطمی، میدان قدس- تجریش، صادقیه، نازیآباد و تهرانپارس اجرا میشود. فرمانده انتظامی پایتخت: چیزی به نام طرح حیات شبانه نداریم. خاموشی تمام واحدهای صنفی به غیر از اغذیه و آبمیوه فروشیها راس ساعت ۲۴ است. محسن هاشمی، رییس شورای شهر تهران، مخالف طرح: مخالف حضور فرزندانم در زیست شبانه هستم. خودم نیز شبها ساعت ۱۰ میخوابم و ۵ صبح بیدار میشوم، بنابراین تمایلی به این طرح ندارم. |
پروژهی دوم دوچرخهسواری است. برای پیاده کردن آن چیزی حدود سی هزار دوچرخه خریداری شد و برنامهای کامپیوتری برای آن تعریف شد تا همهی سوارکاران صد و پنجاه هزار تومان حق عضویت به شهرداری بپردازند تا از این دوچرخهها برای گشت و گذار خود در سطح شهر استفاده نمایند. از نگاه پیروز حناچی، شهردار تهران، برای دوچرخهسواری لازم نیست که در سطح شهر خط ویژهای تعریف شود. به ظاهر همان طور که موتورسواران در سطح شهر تردد میکنند، دوچرخهسواران هم میتوانند از همان شگرد موتورسواران سود بجویند و در جنگلی از اتومبیل و موتور پیش برانند.
شهردار تهران به تازگی از این هم فراتر رفته است. چون به کارمندانش به اجبار دوچرخهی قسطی میفروشد. دوچرخهها را از چین وارد کردهاند و تا مبلغ هفت و نیم میلیون تومان به فروش میرسانند. ولی کارمندان شهرداری دوچرخهها را قسطی میخرند و آنوقت آنها را در بازار آزاد به همان قیمت هفت میلیون و پانصد هزار تومان به فروش میرسانند. مردم عادی میگویند که دولت چین، ایران را مجبور میکند تا در قبال فروش نفت اجناسی از نوع همین دوچرخه را وارد نماید. همچنین شهروندان تهرانی میگویند قرار است معاملات با چین پس از این پایاپای باشد. بدون شک مردم کوچه و بازار استدلالهای خودشان را پیش روی آدم میگذارند.
حیات شبانه: پیتزا و ساز و ضرب
موضوع پروژهی سوم شهردار تهران "حیات شبانه" است. به این منظور سوارهروی خیابان سی تیر را سنگفرش نمودهاند. آنوقت در محدودهی زیر چهارراه سرگرد سخایی تا خیابان سپه (امام خمینی ره) قریب پنجاه کیوسک برای فروش اغذیه نصب نمودهاند تا به متقاضیان اجاره میدهند. شبها افرادی از شمال شهر تهران برای تفریح به همین محل روی میآورند. ولی این تفریح از چیزی مثل پیتزاخوری یا بستنی خوری فراتر نمیرود. گروههایی از نوازندگان نیز در همین مکان محدود برای مردم مینوازند. تا آنجا که سیل جمعیت تمامی دیوارهای غربی وزارت امور خارجه تا کتابخانهی ملی و موزهی ایران باستان را در بر میگیرد. سپس همگی میخورند و مینوشند و به نمونههایی از موسیقی بیریشه و بیهویت کابارهای گوش میسپارند، گونهای از موسیقی که زمان "آن خدا بیامرز" هم در فضای کافه شکوفه نو یا لوکولوس رواج داشت.
مخاطبان "حیات شبانه" کسانی از طبقهی متوسط شهری هستند که به دلیل گرانی دلار از مسافرت به گرجستان، استانبول، امارات، ارمنستان و صربستان باز ماندهاند. اکنون شهردار تهران میخواهد همان فضای خیابانهای استانبول، تفلیس و ایروان را به این گروه از شهروندان تهرانی بازگرداند. همچنان که آرمان و آرزوی مخاطبان حیات شبانهی شهردار، از چیزی جز همبرگر و پیتزاخوری فراتر نمیرود. این گردشگران شبانه در اقدامی خودمانی و غیر رسمی خیلی راحت روسری از سر بر میگیرد و پوشش و آرایش خود را برای همدیگر به نمایش میگذارند. بدون شک این شب برایشان شبی به یاد ماندنی خواهد بود و نیاز روانیشان را حد اقل در کوتاه مدت برآورده خواهد کرد.
مدیران شهرداری قرار گذاشتهاند تا راهاندازی پیادهراههایی از نوع سی تیر را به زودی در خیابانهای دیگری نیز گسترش دهند. حتا حاشیههایی از میدان حسن آباد به همین منظور در نوبت قرار گرفته است. از همین حالا حدود دوازده نقطه در نوبت بازگشایی حیات شبانهی شهردار به سر میبرند. باب همایون، میدان راه آهن، پیروزی، شیخالرییس، فلکه دوم نیروی هوایی، باغ فردوس در تجریش و محلهی آبشار در منطقهی بیست و دو، همگی قرار است از طرح حیات شبانهی شهردار تهران بهرهمند گردند.
مخالفت پلیس
موضوع حیات شبانه مخالفانی هم برای خود دارد. مهمترین این مخالفان نیروی انتظامی و پلیس راهور تهران هستنند. نیروی انتظامی بر این باور است که همراه با راهاندازی چنین مکانهایی بر حجم آسیبهای اجتماعی نیز افزوده خواهد شد. در همین راستا سردار حسین رحیمی فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ میگوید که: زیست شبانه نداریم. او خیلی راحت از تفریح عادی مردم جلوگیری میکند تا مبادا حادثهای غیر امنیتی یا آسیبزا پیش بیاید. از سویی پلیس راهور هم معتقد است که ضمن راهاندازی این مکانها حجم گرههای ترافیکی شهر فزونی میگیرد. به هر حال شهر تهران همیشه مدیریت واحدی را با خود به همراه نداشته است و حتا مدیران آن هرگز همسو عمل نکردهاند. چون هر کدام سر آن دارند که گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. چنانکه پلیس راهنمایی و نیروی انتظامی با اجرای چنین طرحی مخالفت میورزند، ولی گوش مدیران شهرداری نسبت به این مخالفتها بیاعتنا باقی میماند.
مخالفت مردم محل
جدای از پلیس راهنمایی و نیروی انتظامی، شهروندان محلههای یادشده هم نسبت به اجرای این طرحها مخالفت خود را اعلام نمودهاند. چون تبدیل محله به بازارهایی غیر رسمی برای اغذیهفروشان در عمل امنیت و آرامش آنان را با مخاطره روبهرو نموده است. ساکنان اماکن مسکونی به ناچار مجبور میشوند تا پاسی از شب گذشته همچنان از شلوغیهای خیابان آرامش نداشته باشند. در ضمن مالکان اماکن تجاری نیز شغل و حرفهی خود را با آمدن این مهمانان ناخوانده در مخاطره میبینند.
در چنین فضایی از نارضایتی ساکنان محله، هرچند کاسبی کاسبان ته میکشد اما مدیران شهرداری تهران درآمدزایی خود را از این بابت پررونق میبینند. چون در همین مکان کیوسکهای خود را به کاسبان مرفهالحال شمال شهر تهران اجاره میدهند و ضمن زبانی مشترک به نایافتههای خود از این راه دست مییابند. در عین حال شهرداری تهران با همین ترفند و حقه حریم دستفروشان شهری را هم نادیده میگیرد و آشکار و روشن به جنگ با آنان شتافته است. چون قرار است با همین حقه ضمن نصب و راهاندازی کیوسک در فضای عمومی شهر، به درآمدهای خود بیفزاید.
درک مدیران ج.ا. از فرهنگ
شهرداری تهران جدای از راهاندازی کیوسکهای خیابانی، طرح راهاندازی کافهونها را هم دنبال میکند. اما آسیبهای اجرا و عملیاتی شدن این پروژهها را همچنان به پای پلیس و نیروی انتظامی مینویسد. در واقع شهرداری تفریح شهروندان تهرانی را بهانه میگذارد تا از همهی راههای ممکن به درآمدهای خود بیفزاید. عدهای از مدیران شهرداری هم از هماکنون راهاندازی کافهکتاب را در این اوضاع شلوغ و پر سر و صدا به پیش میکشند. چون آنان به این سر و صداها کاری ندارند، میخواهند بگویند که خیلی هم فرهنگی و امروزی میاندیشند. این گروه از مدیران، در واقع فرهنگی بودن خود و مخاطبانشان را در سطح رسانههای شهر جار میزنند. چنانکه همگی پذیرفتهاند که کتاب نیز تا حد یک بزک و آرایهی فرهنگی برای مدیران شهرداری یا مخاطبان پیتزاخور آنان باقی بماند. چون بر باوری پای میفشارند که کتاب را نباید خواند، بلکه ژست کتابخوانی را میتوان برای این و آن به اجرا گذاشت.
تراکم و محرومیت
شهرداری تهران در الگویی از کل حکومت چندان نیازی نمیبیند که در خصوص اجرای پروژههایش از شهروندان تهرانی نیازسنجی به عمل آورد. فقط برآوردن نیازهای شخصی و گروهی این مدیران، برای مجموعهی شهرداری و شورای شهر کفایت میکند. در چنین فضایی است که همچنان تراکمفروشی و حراج عمومی شهر به قوت و اعتبار خود باقی مانده است. ناگفته نماند که اصلاحطلبان شورا و شهرداری تهران طی سال گذشته تنها از راه تراکمفروشی به درآمدی بیش از چهل در صد سالهای پیش دست یافتهاند. شهرداری همچنین به دلیل ناکارامدی مدیران خود خیلی راحت درختان حاشیهی خیابانها را میخشاند و به حضور میلیونی موشها در فضای همگانی شهر وجاهت میبخشد. آنوقت در همین مکان مرده و آلوده، حیات شبانهای را برای شهروندان خود انتظار میکشند. در حالی که مردم تهران از برخی از ابتداییترین امکانات زیست شهری بینصیب ماندهاند.
نظرها
کیوان
ضمن تایید نظرات نویسندهء عزیز ، چنانچه این طرح با دقت بیشتری اجرا شود ، می تواند فوایدی هم داشته باشد . فی المثل توزیع تردد و ترافیک در طول ۲۴ ساعتِ شبانه روز . یک شهر ده پانزده میلیونی قطعا به حیات شبانه احتیاج دارد ؛ نه فقط برای تفریح بلکه بسیاری اوقات برای ضروریات . همانگونه که عرض شد مخالف این طرح نیستم ولی گاه از برخی نواقص حیرت زده می شوم . فی المثل یکی از اولین نقاط اجرای این طرح خیابان ۳۰ تیر ( همان قوام یا رافائل یا ... ) است . خیابانی که علاوه بر بناهای تاریخی ، دو گنجینهء منحصر به فرد در آن جای دارد . موزهء ایران باستان و کتابخانهء ملی . در روز که ترافیک فشرده و ترمینال اتوبوسرانی هوای منطقه را بحرانی می کنند و حالا در شب بخارات روغن و آبِ ناشی از طبخ انواع غذاهای سرخ کردنی . چربیِِ ناشی از این آشپزی خیابانی نه تنها وارد فضای درونی موزه و کتابخانه می شوند بلکه حتی به وضوح روی دیوارهای بیرونی و حتی درختها و شمشادها زسوب کرده اند . قطعا باید هوای درون این دو گنجینه با دستگاه های ویژه کنترل و پالایش شوند . اما گاه حتی یک دما سنج یا رطوبت سنج هم دیده نمی شوند ، چه زسد به دستگاه های پالایش هوا و فیلترهای گرانقیمت و مصرف برق و .... لذا راه ساده تر دور کردن این پاتوق از این اماکن فوق العاده حساس و نفیس است . مصر و برخی کشورهای دیگر سالهاست از ورود توریست ها به برخی از پرطرفدار ترین آثار باستانیِ خود - نظیر اهرام ثلاثه- جلوگیری می کنند چون ثابت شده دی اکسید کربن ناشی از تنفس انسانها به فرسایش و انهدام این آثار می انجامد. حال مقایسه کنید با هوایی مملو از بخارات چربی و دود ترافیک و موتورهای برق سیار و انواع ادویهء تند .... که به وضوح روی ستونهای موزه و کتابخانه رسوب کرده و هرروز بر ضخامت آنها افزوده می شود . سپاس .