ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

عاطفه رنگریز به ۱۱ سال و نیم حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد

عاطفه رنگریز، ۱۱ اردیبهشت ماه همزمان با روز جهانی کارگر در جریان تجمع اعتراضی در مقابل مجلس شورای اسلامی بازداشت شد.

عاطفه رنگریز، فعال کارگری زندانی در قرچک ورامین به ۱۱ سال و شش ماه حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است. این حکم را شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه، روز شنبه ۹ شهریور به وکیل عاطفه رنگریز ابلاغ کرده است. جلسه رسیدگی به اتهامات این فعال کارگری در تاریخ ۱۴ مرداد ماه در دادگاه انقلاب تهران برگزار شده بود.

عاطفه رنگریز

عاطفه رنگریز، در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ماه همزمان با روز جهانی کارگر در جریان تجمع اعتراضی در مقابل مجلس شورای اسلامی بازداشت شد.

تعدادی از بازداشت‌شدگان تجمع روز جهانی کارگر آزاد شدند اما عاطفه رنگریز، ندا ناجی و مرضیه امیری هنوز تحت بازداشت هستند. چند روز قبل اعلام شد که مرضیه امیری، خبرنگار روزنامه شرق، به ۱۰ سال و نیم زندان و تحمل ۱۴۸ ضربه شلاق محکوم شده است.

در جلسه دادگاه قرار وثیقه دو میلیارد تومانی برای آزادی او تعیین شده بود؛ اما به نوشته عاطفه رنگریز در نامه‌ اخیرش از زندان، پس از تأمین آن وثیقه با تمام دشواری‌ها از سوی خانواده، قاضی باز هم با آزادی موقت موافقت نکرد.

    این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

    آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

    .در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

    توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

    نظر بدهید

    در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

    نظرها

    • هیچ یقینی‌ای وجود ندارد.

      حکومت مبتنی بر وحشت بدترین و سست‌ترین نوع حکومت بر مردم اکنون در بالاترین سطح خود بعد از دهه ۶۰ قرار دارد. با این تفاوت که جمهوری اسلامی پشتوانه ایدئولوژیک دهه ۶۰ را نیز از دست داده. همین از دست رفتن پشتوانه ایدئولوژیک خود علتی برای حکومت وحشت است. «آن‌ها که از هیچ چیز نمی‌ترسند و هیچ امیدی (به دولت) ندارند به همان اندازه حق خویش را در اختیار دارند» و «دشمنان دولت خوانده می‌شوند.»، اکنون با گذر از اصلاحات، جمهوری اسلامی دیگر توان حکومت از طریق «امید» و ذهن‌ها را ندارد، به همین دلیل استراتژی ترس، سرکوب و سانسور را بیش از پیش، پیش گرفته است، آخرین حربه و ضعیف‌ترین روش حکومت بر انسان، از این رو جمهوری اسلامی در این چهل سال اکنون در ضعیف‌ترین وضعیت خود قرار دارد، اما این هیچ نشانه‌ای از آینده نمی‌دهد و به معنی پایان جمهوری اسلامی نیست. اما همواره امکان انقلاب علیه آن را در خود دارد، در پس این سرکوب‌ها همواره ممکن است «جزیره ثبات» ایجاد شود، جزیره‌ای که کارتر در دی سال ۵۶ برای توصیف حکومت پهلوی گفت و یک سال بعد آن جزیره ثبات پوشالی با انقلاب نابود شد. «متن از گروه نویسندگان #سرخط »

    • هیچ غایت از پیش تعیین شده و یقینی‌ای وجود ندارد.

      در همین الگو این شورش و انحراف تا کنون قدرت کافی برای انقلاب کامل علیه نظم موجود را نداشته، اما یک چیز واضح است، نظم موجود به شکل برگشت ناپذیری در سطح کل کشور با تهدید رو به رو شده. احکام سنگین صادر شده نشان از اتفاقی در آینده نیست که به عنوان «دست و پا زدن قبل از سقوط» یا «آمادگی برای اقتدار بیشتر» تفسیرشود. این احکام نشان از وضعیت موجود و حال است، نشان از قدرت عظیم این اعتراضات که دستگاه سرکوب را به طور عجیبی به واکنش وا داشته تا احکام بلند مدت را صادر کند به امید اینکه اتم ها دوباره به نظم پیشین خود برگردند و «آدم» شوند و دقیقا در همین موقع پس از این سرکوب‌های شدید ناگهان کارگران هپکو دوباره در خیابان علیه خصوصی‌سازی، همان حکم حکومتی علی خامنه‌ای برای افزایش سرکوب و فقیر سازی نیروی کار اعتراض می‌کنند. نیروها با وقفه کوتاه از نو دوباره به نظم موجود حمله می‌کنند با دانستن تمان هزینه‌ها، نوعی هاراکیری که با قدرت خود، درون نظم موجود انحراف ایجاد می‌کند. مسئله احکام بلند مدت و پرونده سازی‌های در همین وضعیت معنی پیدا می‌کند، نوعی واکنش که سعی در ایجاد حکومتی مبتنی بر وحشت دارد.

    • ناامیدان از قدرت، محرکان انقلاب

      ناامیدان از قدرت، محرکان انقلاب در روز چهارشنبه یادداشتی کوتاه از محمد قائد در مورد احکام سنگین صادر شده برای معترضین با عنوان «حیا و هاراکیری» منتشر شد. در قسمتی از متن به این گزاره‌ بر می‌خوریم: «امروز در ایران خودکشی، انتحار، استشهاد یا هاراکیری دسته‌جمعی و اعلام‌شده در شیوه‌ای جدید سر برمی‌آورد: زنان و مردانی از خود گذشته و خط‌شکن، بسیاری‌شان غیرمشهور، با سر در شکم نظام ولایی می‌روند و به بانگ رسا خواهان برچیدن بساط موجود می‌شوند. جای تردید نیست، به گفتهٔ شاعر، "آنان به مرگ خود آگاهانند" و نامحتمل نیست معترضانی در سیاهچال زجرکُش شوند و پایان کار را نبینند.» شرح دقیق و تا حد زیادی تداعی کننده فلسفه سیاسی‌ای برای بازنگری به وضع موجود و احکام صادر شده. توضیحی برای چرایی صدور چنین احکام سنگینی و چشم اندازی برای ادامه مبارزه. ⚪️ این تشبیه تداعی کننده تصویری است که مدت‌ها قبل لویی آلتوسر فیسلوف مارکسیست فرانسوی به عنوان بارش اتم‌ها تصویر کرد. در این بارش ابتدا اتم‌ها به موازات هم در حرکت‌اند بدون هیچ سرپیچی از نظم موجود، بدون برخورد، در نهایت «اعتدال» و «امنیت»، تصویری از وضعیت نیروهای سیاسی بعد از اعتراضات ۸۸. تا اینکه در این بارش به طور ناگهان و پیش بینی ناپذیر یک اتم از مسیر از پیش تعیین شده، نظم موجود یا از قدرت حاکم سرپیچی می‌کند و با برخورد با دیگر اتم‌ها زمینه را برای خلق جهانی نو فراهم می‌آورد، امری که مصداق آن خیزش دی ماه، دختران خیابان انقلاب، اعتصابات طبقه کارگر و دیگر اقشار است. نوعی شورش بدون مرکز و غیر قابل پیش بینی بر علیه طبقه حاکم. این انحراف ممکن است نظم جدید را در مقابل جمهوری اسلامی پدید آورد یا نیاورد، هیچ غایت از پیش تعیین شده و یقینی‌ای وجود ندارد.

    • حقیقتگو

      به دفعات و کرات زیاد درمطبوعات چه دردوران حکومت پهلوی وچه دردوران حکومت آخوندی گزارش هائی ازآنچه ناپدری ها و نامادری ها برفرزندان خلف مادرها و خلف پدر ها روا کرده اند چه عمدا" شکنجه ها و چه عمدا" فقر دادن ها و چه عمدا" حتی کشتن و مفقود کردن فرزندان بوده است ولی ناپدری ها و نامادری ها بافرزندان متعلق خودشان باکمال محبت و احترام هرچند که آنها ظالم و اختشاش گر و دزد و جنایتگر بوده اند رفتارکرده اند و حتی ازجهت مالی وپولی هم هرآنچه درخانوده جدید می توانسند ازفرزندان خلف پدری و یا مادری دزدیه به فرزنداان متعلق به خودشان تقدیم میکردند...حکومت اخوندی یک حکومت مردمی نبوده ونیست و درحقیقت یک حکومت نا نامردمی ایران است وفرزندان بسیاری که اصل ونصب ایرانی ندارند دارد که بالطف ومهربانی آنچنانی خداورانه و با پولهای کلان دلارنفتی و ایجاد رفاه کامل برایشان چه درداخل ایران و چه درخارج ازایران پذیرائی می کند ولی مردمان ایران را همچون ناپدری تا بتواند زجروفقروشکنجه و اعدام می کند..اگرمرغی که چندین جوجه دارد با لطف ومهربانی انها را همراهی می کند اگر درهمین مکان چند جوجه ازمرغی دیگر درآن حوالی ظاهرشوند چنان دچارتنش و عصانیت میشود که حتی درصدد کشتار جوجه های غریبه برمی اید...این حقیقتی است که حکومت اخوندی مردم اکثریت ایران را به عنوان مردم این کشوربه رسمیت نمی شناسد و بلکه دشمنان شان که زجرو فقرو خفقان و استبداد ومنقرض کردن نسل شان برانها را لازم میداند..