گراهام گرین و جدال دائمی خیر و شر
<p>حسین نوش‌آذر – گراهام گرین، روزنامه‌نگار و نویسنده بریتانیایی با رمان «مرد سوم» که با حضور اورسون ولز بر پرده سینماها هم به نمایش درآمده، به شهرتی جهانی دست یافت.</p> <!--break--> <p>گراهام گرین با وجود دوپارگی شخصیتی و دورویی اخلاقی با مایه‌های از کاتولیسیسم درآمیخته با ضدیت با سیاست‌های خارجی آمریکا و همچنین نزدیکی با اطلاعاتی‌ها موفق شد ادبیات عام‌پسند را از پستو بیرون بیاورد و با بهره‌گیری از ژانرهای رمان جنایی و رمان جاسوسی نوعی از رمان متعالی را پدید آورد که در تاریخ ادبیات جهان به نام او رقم خورده است.</p> <p> </p> <p>در مجموعه برنامه‌های ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان می‌رسد، امروز به گراهام گرین، نویسنده رمان‌هایی ماندگار مانند «قدرت و جلال»، «پرتگاه زندگی» و «واقعیت چیست» می‌پردازیم. یادآوری می‌کنم که فایل صوتی با متنی که می‌خوانید تفاوت دارد.</p> <p> </p> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20120724_greene_nushazar.mp3"><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_14.jpg" alt="" /></a></p> <p> </p> <p>گراهام گرین که فرزند یک مدیر مدرسه بود، از کودکی به رمان‌های جنایی و رمان‌های جاسوسی علاقه داشت. او بعد از پایان تحصیلاتش در آکسفورد به عنوان روزنامه‌نگار در «تایمز» شروع به‌کار کرد. در همان زمان مقاله‌ای نوشت درباره مسیحیت و کاتولیسیسم و در آن مقاله از مریم مقدس یاد کرد. یکی از خوانندگانش که دختری مؤمن به مذهب کاتولیک بود، با او مکاتبه کرد و این نامه‌نگاری‌ها به آشنایی آن دو انجامید و گرین هم برای اینکه دل ویویان را به دست بیاورد و با او ازدواج کند کاتولیک شد.</p> <p> </p> <blockquote> <p><img width="196" height="318" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/grgrhn02.jpg" alt="" />مرد سوم. گراهام گرین با این رمان به شهرت جهانی دست یافت <a href="http://www.mediafire.com/?yf0gn7thfz4ddlh">(دانلود)</a></p> </blockquote> <p>با وجود آنکه آثار گرین از آموزه‌های کاتولیسیسم نشان دارد، اما او را نمی‌توان یک نویسنده مذهبی به‌شمار آورد. تنها فایده‌ای که کلیسا برای گراهام گرین داشت این بود که به او قوانینی را پیشکش می‌کرد که می‌توانست آن‌ها را زیر پا بگذارد. گرین از این نظر از روحی ایرانی برخوردار بود.</p> <p> </p> <p>گرین به جای آنکه از طریق خدا به مذهب گرایش پیدا کند، بیشتر مجذوب تصویری بود که کاتولیک‌ها از شیطان ارائه می‌دادند. او می‌گفت کاتولیسیسم به این معناست که انسان به شیطان باور بیاورد. جورج اورول درباره اینگونه عقاید بحث‌برانگیز گراهام گرین به‌درستی به این نکته اشاره می‌کند که در نظر گرین جهنم جایی‌ست شبیه یک کلوب شبانه و عذاب الیم هم طبعاً چیزی‌ست در حد زیر پا گذاشتن فاحشه‌خانه‌های جهان در گستره هاوانا تا سایگون.</p> <p> </p> <p>به‌نظر گرین زندگی روزانه بسیار کسالت‌آور بود. او از افسردگی و واهمه‌‌هایی هم رنج می‌برد. نیاز غریب او به سفر و به ماجراجویی و شتاب او در رمان‌نویسی و اعتیادش به الکل را ناشی از این حس کسالت دائمی می‌دانند.</p> <p> </p> <p>گرین بیش از ۳۰ رمان نوشت. او در نخستین رمانش که در سال ۱۹۲۹ با نام «دوپارگی روح» منتشر کرد، درگیری بین خیر و شر را که بعدها به مهم‌ترین درونمایه آثار او بدل شد، مضمون قرار داد. در سال ۱۹۳۸ «پرتگاه زندگی» را منتشر کرد و دو سال بعد یکی از مهم‌ترین آثارش «قدرت و جلال» را انتشار داد.</p> <p> </p> <p>«قدرت و جلال» در آمریکای لاتین اتفاق می‌افتد. یک کشیش لاجون اما گنهکار در درگیری با یک حاکم جبار به معنایی برای زندگی‌اش می‌رسد و می‌تواند به‌رغم همه مشکلات امنیتی به وظیفه‌اش که تبلیغ مسیحیت است عمل کند. او که تحت تعقیب قرار دارد، یک زندگی مخفیانه در پیش می‌گیرد و حتی در این شرایط دشوار هم وظیفه دینی‌اش را فراموش نمی‌کند. گرین در این رمان که استادانه نوشته شده، به زندگی روزانه، کسالت‌بار و بیهودگی قهرمان داستانش معنی می‌دهد و در قالب یک داستان انقلابی موفق می‌شود تصویری متفاوت اما آرمانی و حتی خیالی از کلیسا به‌دست دهد. می‌بینید که گراهام گرین همانطور که پیش از این هم به اشاره گفتم، از یک روح ایرانی برخوردار است. در این داستان هم خیر و شر رو در روی یکدیگر قرار می‌گیرند.</p> <p> </p> <p>گرین استاد بی‌همتایی در هنر داستان‌نویسی‌ست. سرعت روایت را به گونه‌ای در نظر می‌گیرد که انگار هر لحظه از داستان هم‌پای ساعت شنی پیش می‌رود. او جهان بیرون را به دقت و به‌روشنی وصف می‌کند و به جزئیات به‌ظاهر بی‌اهمیت توجه می‌کند. گاهی یک لیوان آب پر از یخ که روی میز قرار می‌گیرد، فضای داستان را متحول می‌سازد. پیش می‌آید که درست در لحظه‌ای که یک اتاق تاریک با شعاع نوری روشن می‌شود، حقیقتی هم آشکار می‌گردد. او با همین ظرافت جهان درونی شخصیت‌هایش را هم آشکار می‌کند. دستی می‌لرزد و ما مشوش می‌شویم. قهرمان داستان در یک لحظه اعترافی در تاریکی فرومی‌رود و ناگهان در نظر ما ترسناک جلوه می‌کند. زنان در آثار گراهام گرین دوست‌داشتنی و سرخوش و در همان حال بسیار غیر قابل تحمل‌اند. آن‌ها از نظر زیبایی صورت، کمال مطلوب مردان را برآورده می‌کنند اما از نظر درونی، شکننده، حساس و سانتی‌مانتال‌اند.</p> <p> </p> <blockquote> <p><img width="196" height="304" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/grgrhn03.jpg" alt="" />پایان ماجرا: سفر درونی یک نویسنده به گذشته‌اش. گرین اصولاً ستایشگر شیطان و خیانت است.</p> </blockquote> <p>گرین در فاصله بین سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴به عنوان جاسوس برای سازمان جاسوسی بریتانیا کار می‌کرد. تجربه‌هایش از این دوران در رمان‌هایش مشاهده می‌گردد. او خودش رمان‌هایش را به دو گروه تقسیم می‌کند: رمان‌های قابل تأمل و رمان‌های سرگرم‌کننده. خوانندگانش اما هر آنچه را که پس از «مرد سوم» منتشر ‌کرد، مثل ورق زر می‌بردند. در «پایان یک ماجرا» سفر درونی یک نویسنده به گذشته‌اش را وصف می‌کند. در «آمریکایی ساکت» داستان مهیج یک روزنامه‌نگار را روایت می‌کند که در ماجرای به قتل رساندن یک آمریکایی دست دارد. در «عامل انسانی» که آخرین رمان اوست، یک مأمور اطلاعاتی می‌بایست بین آرمان‌ها و وظیفه‌اش یکی را انتخاب کند.</p> <p> </p> <p>گرین رمان «عامل انسانی» را تحت تأثیر آشنایی و دوستی‌اش با جاسوس دوجانبه معروف کیم فیلبی نوشته است. در سال‌هایی که گرین جاسوس بود، کیم فیلبی هدایت عملیات او را به عهده داشت. بعدها او به اتحاد جماهیر شوروی پناهنده شد اما گرین رسماً از او ستایش کرد.</p> <p> </p> <p>گرین اصولاً ستایشگر شیطان و خیانت بود و مردان قوی را دوست می‌داشت. دستگاه فکری او بسیار متاقض اما ساده است. به‌نظر گراهام گرین خداوند یک حاکم ستمکار است و روح انسان می‌بایست در برابر او از استقلال خودش دفاع کند. در نظر او گناه وسوسه‌انگیز است و هرگاه انسان بخواهد گناه نکند، ناگزیر است یک زندگی دوگانه را در پیش بگیرد و ممکن است کارش به شیادی و دروغگویی بینجامد. از این زاویه که به زندگی گراهام گرین بنگریم، باز یک بار دیگر متوجه می‌شویم که او از یک روح عمیقاً ایرانی برخوردار است. به ظاهر یک شخصیت مسیحی و یک مرد مؤمن و یک پدر و همسر وظیفه‌شناس ا‌ست، در عمل اما ولگردی در فاحشه‌خانه‌های جهان را به زندگی در کنار همسر متشرعش ترجیح می‌دهد. او در ظاهر یک سوسیالیست است، اما عملاً معاشرت با مردان قوی را دوست می‌دارد. او در ظاهر با سیاست‌های امپریالیستی مخالف است، اما از خاطراتش چنین برمی‌آید که سیاهان و دگرباشان جنسی و ملت‌های آسیایی را تحقیر می‌کرده است.</p> <p> </p> <p>گراهام گرین از یک نظر دیگر هم به شاعران و نویسندگان در ایران قدیم شباهت دارد: او به پسرکان نوبالغ و درآمیختن با آن‌ها علاقمند بود. در سال‌های جنگ جهانی دوم پیش آمد که یک افسر فاشیست پسرکی را با یک شاخه ارکیده به او برای یک شب هدیه داد.</p> <p> </p> <p>اما با این‌حال او موفق شد خودش را با ادبیات داستانی از همه این پرتگاه‌های اخلاقی و دوگانگی‌های روحی و معنوی برهاند. مهم‌ترین دستاورد او این است که ژانر رمان جنایی و رمان‌های عام‌پسند را احیاء کرد و به آن‌ها آبرو و اعتبار داد. او بارها کاندید جایزه نوبل شد، اما هرگز نتوانست نوبل ادبی را از آن خود کند.<br /> </p> <p>گراهام گرین در خانه سالمندان در ژنو درگذشت. <br /> </p> <p>در همین زمینه:<br /> <a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/3511"> ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه از حسین نوش‌آذر در رادیو زمانه </a><br /> <a href="http://www.mediafire.com/?yf0gn7thfz4ddlh">دانلود مرد سوم نوشته گراهام گرین و ترجمه بهروز تورانی </a></p>
حسین نوشآذر – گراهام گرین، روزنامهنگار و نویسنده بریتانیایی با رمان «مرد سوم» که با حضور اورسون ولز بر پرده سینماها هم به نمایش درآمده، به شهرتی جهانی دست یافت.
گراهام گرین با وجود دوپارگی شخصیتی و دورویی اخلاقی با مایههای از کاتولیسیسم درآمیخته با ضدیت با سیاستهای خارجی آمریکا و همچنین نزدیکی با اطلاعاتیها موفق شد ادبیات عامپسند را از پستو بیرون بیاورد و با بهرهگیری از ژانرهای رمان جنایی و رمان جاسوسی نوعی از رمان متعالی را پدید آورد که در تاریخ ادبیات جهان به نام او رقم خورده است.
در مجموعه برنامههای ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان میرسد، امروز به گراهام گرین، نویسنده رمانهایی ماندگار مانند «قدرت و جلال»، «پرتگاه زندگی» و «واقعیت چیست» میپردازیم. یادآوری میکنم که فایل صوتی با متنی که میخوانید تفاوت دارد.
گراهام گرین که فرزند یک مدیر مدرسه بود، از کودکی به رمانهای جنایی و رمانهای جاسوسی علاقه داشت. او بعد از پایان تحصیلاتش در آکسفورد به عنوان روزنامهنگار در «تایمز» شروع بهکار کرد. در همان زمان مقالهای نوشت درباره مسیحیت و کاتولیسیسم و در آن مقاله از مریم مقدس یاد کرد. یکی از خوانندگانش که دختری مؤمن به مذهب کاتولیک بود، با او مکاتبه کرد و این نامهنگاریها به آشنایی آن دو انجامید و گرین هم برای اینکه دل ویویان را به دست بیاورد و با او ازدواج کند کاتولیک شد.
مرد سوم. گراهام گرین با این رمان به شهرت جهانی دست یافت (دانلود)
با وجود آنکه آثار گرین از آموزههای کاتولیسیسم نشان دارد، اما او را نمیتوان یک نویسنده مذهبی بهشمار آورد. تنها فایدهای که کلیسا برای گراهام گرین داشت این بود که به او قوانینی را پیشکش میکرد که میتوانست آنها را زیر پا بگذارد. گرین از این نظر از روحی ایرانی برخوردار بود.
گرین به جای آنکه از طریق خدا به مذهب گرایش پیدا کند، بیشتر مجذوب تصویری بود که کاتولیکها از شیطان ارائه میدادند. او میگفت کاتولیسیسم به این معناست که انسان به شیطان باور بیاورد. جورج اورول درباره اینگونه عقاید بحثبرانگیز گراهام گرین بهدرستی به این نکته اشاره میکند که در نظر گرین جهنم جاییست شبیه یک کلوب شبانه و عذاب الیم هم طبعاً چیزیست در حد زیر پا گذاشتن فاحشهخانههای جهان در گستره هاوانا تا سایگون.
بهنظر گرین زندگی روزانه بسیار کسالتآور بود. او از افسردگی و واهمههایی هم رنج میبرد. نیاز غریب او به سفر و به ماجراجویی و شتاب او در رماننویسی و اعتیادش به الکل را ناشی از این حس کسالت دائمی میدانند.
گرین بیش از ۳۰ رمان نوشت. او در نخستین رمانش که در سال ۱۹۲۹ با نام «دوپارگی روح» منتشر کرد، درگیری بین خیر و شر را که بعدها به مهمترین درونمایه آثار او بدل شد، مضمون قرار داد. در سال ۱۹۳۸ «پرتگاه زندگی» را منتشر کرد و دو سال بعد یکی از مهمترین آثارش «قدرت و جلال» را انتشار داد.
«قدرت و جلال» در آمریکای لاتین اتفاق میافتد. یک کشیش لاجون اما گنهکار در درگیری با یک حاکم جبار به معنایی برای زندگیاش میرسد و میتواند بهرغم همه مشکلات امنیتی به وظیفهاش که تبلیغ مسیحیت است عمل کند. او که تحت تعقیب قرار دارد، یک زندگی مخفیانه در پیش میگیرد و حتی در این شرایط دشوار هم وظیفه دینیاش را فراموش نمیکند. گرین در این رمان که استادانه نوشته شده، به زندگی روزانه، کسالتبار و بیهودگی قهرمان داستانش معنی میدهد و در قالب یک داستان انقلابی موفق میشود تصویری متفاوت اما آرمانی و حتی خیالی از کلیسا بهدست دهد. میبینید که گراهام گرین همانطور که پیش از این هم به اشاره گفتم، از یک روح ایرانی برخوردار است. در این داستان هم خیر و شر رو در روی یکدیگر قرار میگیرند.
گرین استاد بیهمتایی در هنر داستاننویسیست. سرعت روایت را به گونهای در نظر میگیرد که انگار هر لحظه از داستان همپای ساعت شنی پیش میرود. او جهان بیرون را به دقت و بهروشنی وصف میکند و به جزئیات بهظاهر بیاهمیت توجه میکند. گاهی یک لیوان آب پر از یخ که روی میز قرار میگیرد، فضای داستان را متحول میسازد. پیش میآید که درست در لحظهای که یک اتاق تاریک با شعاع نوری روشن میشود، حقیقتی هم آشکار میگردد. او با همین ظرافت جهان درونی شخصیتهایش را هم آشکار میکند. دستی میلرزد و ما مشوش میشویم. قهرمان داستان در یک لحظه اعترافی در تاریکی فرومیرود و ناگهان در نظر ما ترسناک جلوه میکند. زنان در آثار گراهام گرین دوستداشتنی و سرخوش و در همان حال بسیار غیر قابل تحملاند. آنها از نظر زیبایی صورت، کمال مطلوب مردان را برآورده میکنند اما از نظر درونی، شکننده، حساس و سانتیمانتالاند.
پایان ماجرا: سفر درونی یک نویسنده به گذشتهاش. گرین اصولاً ستایشگر شیطان و خیانت است.
گرین در فاصله بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴به عنوان جاسوس برای سازمان جاسوسی بریتانیا کار میکرد. تجربههایش از این دوران در رمانهایش مشاهده میگردد. او خودش رمانهایش را به دو گروه تقسیم میکند: رمانهای قابل تأمل و رمانهای سرگرمکننده. خوانندگانش اما هر آنچه را که پس از «مرد سوم» منتشر کرد، مثل ورق زر میبردند. در «پایان یک ماجرا» سفر درونی یک نویسنده به گذشتهاش را وصف میکند. در «آمریکایی ساکت» داستان مهیج یک روزنامهنگار را روایت میکند که در ماجرای به قتل رساندن یک آمریکایی دست دارد. در «عامل انسانی» که آخرین رمان اوست، یک مأمور اطلاعاتی میبایست بین آرمانها و وظیفهاش یکی را انتخاب کند.
گرین رمان «عامل انسانی» را تحت تأثیر آشنایی و دوستیاش با جاسوس دوجانبه معروف کیم فیلبی نوشته است. در سالهایی که گرین جاسوس بود، کیم فیلبی هدایت عملیات او را به عهده داشت. بعدها او به اتحاد جماهیر شوروی پناهنده شد اما گرین رسماً از او ستایش کرد.
گرین اصولاً ستایشگر شیطان و خیانت بود و مردان قوی را دوست میداشت. دستگاه فکری او بسیار متاقض اما ساده است. بهنظر گراهام گرین خداوند یک حاکم ستمکار است و روح انسان میبایست در برابر او از استقلال خودش دفاع کند. در نظر او گناه وسوسهانگیز است و هرگاه انسان بخواهد گناه نکند، ناگزیر است یک زندگی دوگانه را در پیش بگیرد و ممکن است کارش به شیادی و دروغگویی بینجامد. از این زاویه که به زندگی گراهام گرین بنگریم، باز یک بار دیگر متوجه میشویم که او از یک روح عمیقاً ایرانی برخوردار است. به ظاهر یک شخصیت مسیحی و یک مرد مؤمن و یک پدر و همسر وظیفهشناس است، در عمل اما ولگردی در فاحشهخانههای جهان را به زندگی در کنار همسر متشرعش ترجیح میدهد. او در ظاهر یک سوسیالیست است، اما عملاً معاشرت با مردان قوی را دوست میدارد. او در ظاهر با سیاستهای امپریالیستی مخالف است، اما از خاطراتش چنین برمیآید که سیاهان و دگرباشان جنسی و ملتهای آسیایی را تحقیر میکرده است.
گراهام گرین از یک نظر دیگر هم به شاعران و نویسندگان در ایران قدیم شباهت دارد: او به پسرکان نوبالغ و درآمیختن با آنها علاقمند بود. در سالهای جنگ جهانی دوم پیش آمد که یک افسر فاشیست پسرکی را با یک شاخه ارکیده به او برای یک شب هدیه داد.
اما با اینحال او موفق شد خودش را با ادبیات داستانی از همه این پرتگاههای اخلاقی و دوگانگیهای روحی و معنوی برهاند. مهمترین دستاورد او این است که ژانر رمان جنایی و رمانهای عامپسند را احیاء کرد و به آنها آبرو و اعتبار داد. او بارها کاندید جایزه نوبل شد، اما هرگز نتوانست نوبل ادبی را از آن خود کند.
گراهام گرین در خانه سالمندان در ژنو درگذشت.
نظرها
کاربر مهمان
یک نکته . در فایل صوتی می فرمایید .... رمان مرد سوم ... به کارگردانی اورسن ولز... که البته کارگردان آن کارول رید است و ارسن ولز در آن ایفای نقش می کند.