ششخطى شماره ۵٨
<p>شهرنوش پارسی‌پور - دریاچه به‌عنوان دومین مظهر آب در مجموع خانواده یى‌جینگ جاى ویژه‌اى اشغال کرده است. آب دومین پسر و مظهر خطر است. دریاچه جوان‌ترین دختر و مظهر شادمانى‌ست.</p> <!--break--> <p>در اینجا دو سه‌خطى که هر دو دریاچه را به نمایش مى‌گذارند در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. ببینیم معناى آن‌ها چیست:</p> <p><strong><br /> </strong></p> <p><strong>سه‌خطى بالایى توئى شادى‌آفرین، دریاچه<br /> سه‌خطى پائین توئى شادى‌آفرین، دریاچه</strong></p> <p> </p> <p>این شش‌خطى، همانند سون، یکى از هشت سه‌خطى دوبرابر است. سه‌خطى توئى نمایشگر جوان‌ترین دختر است؛ او به‌عنوان دریاچه خندان شکل مى‌گیرد و ویژگى آن شادى‌ست. برعکس آنچه که ظاهر قضیه نشان مى‌دهد، خصلت فروتنى خط بالایى نیست که باعث شادى مى‌شود. ویژگى خط فروتن و تاریک شادى نیست، بلکه برعکس اندوه است. به هرحال شادى در اینجا از طریق این واقعیت شرح مى‌شود که دو خط قوى درونى شرح‌دهنده شادى با میانگین آرامش هستند. بنابراین شادى حقیقى بر استحکام و قدرت درونى تکیه دارد، که در بیرون خود را با انعطاف‌پذیرى و آرامش به نمایش مى‌گذارد.</p> <p> </p> <p><strong>داورى<br /> شادى‌آفرین. موفقیت. <br /> پشتکار مطلوب است. </strong></p> <p> </p> <p>حالت شادى مسرى‌ست و بنابراین موفقیت به همراه مى‌آورد. اما شادى باید بر ثبات قدم تکیه داشته باشد تا به شعف غیر قابل مهار شدن تبدیل نشود. حقیقت و قدرت باید در قلب زندگى کنند، در حالى که آرامش خود را در جریان درگیرى‌هاى اجتماعى به نمایش مى‌گذارد. به این طریق است که شخص حالت درست در قبال خدا و مردم را فرض کرده و چیزى به دست مى‌آورد. در برخى از شرایط تهدید در کوتاه‌مدت مى‌تواند نتیجه دهد، اما ابدمدت نیست. از سوى دیگر هنگامى که قلوب مردم با حالت دوستى به‌دست مى‌آید، آنان کارهاى سخت را با اشتیاق بر عهده مى‌گیرند، و اگر لازم باشد از مرگ نیز نمى‌هراسند، پس شادى و نیروى آن بر مردم بسیار عظیم است.</p> <p><strong><br /> </strong></p> <p><strong>انگاره<br /> دریاچه‌ها روى هم قرار گرفته‌اند:<br /> انگاره شادى‌آفرین.<br /> پس انسان بر‌تر به دوستانش ملحق مى‌شود<br /> تا با آن‌ها به بحث و کردکار بپردازد.</strong></p> <p> </p> <blockquote> <p><img width="196" height="158" align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/wolkenherz.jpg" alt="" />یک شادى خودکفا، آرام و بى‌کلمه، نیازمند چیزى از بیرون نیست، و از همه دوست داشتن‌ها و نفرت‌هاى خودخواهانه برى‌ست.</p> </blockquote> <p>یک دریاچه بخار شده و به مرور خشک مى‌شود، اما هنگامى که دو دریاچه به هم اتصال دارند، به‌سادگى خشک نمى‌شوند، چرا که یکى دیگرى را تکمیل مى‌کند. در دنیاى دانش نیز همین‌گونه است. دانش می‌بایست نیروى‌ تر و تازه‌کننده و شفادهنده باشد. این تنها در جریان ارتباطات انگیخته با دوستان خوب که با آن‌ها به بحث مى‌نشینیم و درباره حقیقت زندگى غور و تفحص مى‌کنیم ممکن مى‌شود. در چنین طریقى، آموختن جنبه‌هاى متعددى پیدا مى‌کند و به روشنایى شادمانه‌اى منجر مى‌شود، در حالى‌که در خودآموزى همیشه چیزى سنگین و کسل‌کننده وجود دارد.</p> <p> </p> <p><strong>خط‌ها<br /> نه در خط آغازین یعنى: <br /> شادمانى حاکى از خرسندى. اقبال خوش.</strong></p> <p> </p> <p>یک شادى خودکفا، آرام و بى‌کلمه، نیازمند چیزى از بیرون نیست، و از همه دوست داشتن‌ها و نفرت‌هاى خودخواهانه برى‌ست. در چنین آزادى‌ای اقبال خوش نهفته است، چرا که پناهگاه امن قلبى‌ست که از درون داراى استحکام است.<br /> </p> <p> </p> <p><strong>نه در خط دوم یعنى:<br /> شادمانى صمیمانه. اقبال خوش.<br /> پشیمانى ناپدید مى‌شود.</strong></p> <p> </p> <p>ما اغلب خود را در معیت مردمى پست پیدا مى‌کنیم که همراهى با آنان با حس لذتى همراه است که شایسته انسان بر‌تر نیست. شراکت در چنین لذت‌هایى باعث پشیمانى مى‌شود، زیرا که انسان بر‌تر ارضاى حقیقى در این لذت‌جویى حقیر پیدا نمى‌کند. هنگامى که شخص این را مى‌داند اجازه نخواهد داد که اراده‌اش منحرف شود، پس در نتیجه چنین راهى را لذت‌بخش نخواهد یافت، نه حتى رفیقان مشکوک مى‌توانند تکیه‌گاه چنین لذت‌هایى باشند، زیرا که انسان از آن‌ها لذت نمى‌برد. پس هر دلیلى براى پشیمانى از میان مى‌رود.</p> <p> </p> <p><strong>شش در خط سوم یعنى:<br /> شادمانى از راه رسیده. بداقبالى.</strong></p> <p> </p> <p>شادى حقیقى باید از درون بجوشد. اما اگر شخص از درون خالى باشد و براى لذت‌جویى رو به بیرون کند دچار بطالت مى‌شود. لذت‌هاى بیهوده از خارج سرازیر مى‌شوند. چنین است که بسیارى از مردم خواهان این سرگرمى بیهوده مى‌شوند. آنهایى که فاقد ثبات درونى هستند و نیاز به سرگرمى دارند، همیشه فرصت زیاده‌روى پیدا مى‌کنند. آنان به دلیل خالى بودن طبیعتشان جذب لذت‌هاى بیرونى مى‌شوند. پس آنهایى که بیش از پیش در این راه حرکت کنند به نتایج بدى مى‌رسند.</p> <p> </p> <p><strong>نه در خط چهارم یعنى:<br /> شادمانى که وزن شود در آرامش نیست.<br /> شخصى پس از رهانیدن خود از اشتباه شادمانى به دست مى‌آورد.</strong></p> <p> </p> <p>اغلب شخص خودش را در وضعیتى پیدا مى‌کند که دارد گزینش میان انواع مختلف لذت را مى‌سنجد، و تا جایى‌که نوعى را که باید برنگزیده، اینکه لذتى فرادست باشد یا فرودست هیچ نوع آرامش درونى ندارد. تنها زمانى که به‌روشنى تشخیص دهد که شهوت باعث رنج خواهد شد مى‌تواند ذهن خود را از لذت پست به سوى لذت متعالى‌تر بچرخاند. همین‌که این تصمیم‌گیرى به مرحله قطعى برسد، او لذت حقیقى و آرامش را پیدا کرده و برخورد درونى به پایان مى‌رسد.</p> <p> </p> <p><strong>نه در خط پنجم یعنى:<br /> صمیمیت در قبال انفاذ متلاشى‌شده خطرناک است. </strong></p> <p> </p> <p>عناصر خطرناک حتى به بهترین انسان‌ها نیز نزدیک مى‌شوند. اگر انسانى به خودش اجازه دهد که با آن‌ها عملى انجام دهد، نفوذ متلاشى‌شده آن‌ها آهسته و پیوسته با اطمینان عمل مى‌کند و بدون بر و برگرد خطر را به همراه خود مى‌آورد. اما اگر او موقعیت را درک کرده و بتواند خطر را بفهمد، مى‌داند چگونه از خودش محافظت کرده و بدون آنکه صدمه ببیند سالم باقى بماند.</p> <p> </p> <p><strong>شش در خط بالا یعنى:<br /> شادى وسوسه‌انگیز.</strong></p> <p> </p> <p>یک شخصیت مغرور لذت‌هاى منحرف طلب مى‌کند و بر وفق آن‌ها رنج مى‌برد (ر. ک. شش در خط سوم.) اگر انسانى در درون متزلزل باشد لذت‌هاى دنیا که او از آن‌ها پرهیز نمى‌کند، چنان نفوذ قدرتمندى دارند که او را به همراه خود مى‌برند. اینجا دیگر گفت‌وگو از خطر یا خوش‌اقبالى و بداقبالى نیست. او در زندگی‌اش توانایی جهت‌یابى را از دست مى‌دهد و آنچه به سر او بیاید به شانس و اتفاقات بیرونى بستگى دارد.<br /> </p> <p>شهرنوش‌پارسی‌پور در زمانه:</p> <p><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/12211">::برنامه رادیویی «با خانم نویسنده» در کتاب زمانه::</a></p> <p><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/2271">::برنامه‌های رادیویی شهرنوش پارسی‌پور در رادیو زمانه::</a><br /> <a href="http://shahrnushparsipur.com/">::وب‌سایت شهرنوش پارسی‌پور:: </a></p>
شهرنوش پارسیپور - دریاچه بهعنوان دومین مظهر آب در مجموع خانواده یىجینگ جاى ویژهاى اشغال کرده است. آب دومین پسر و مظهر خطر است. دریاچه جوانترین دختر و مظهر شادمانىست.
در اینجا دو سهخطى که هر دو دریاچه را به نمایش مىگذارند در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. ببینیم معناى آنها چیست:
سهخطى بالایى توئى شادىآفرین، دریاچه
سهخطى پائین توئى شادىآفرین، دریاچه
این ششخطى، همانند سون، یکى از هشت سهخطى دوبرابر است. سهخطى توئى نمایشگر جوانترین دختر است؛ او بهعنوان دریاچه خندان شکل مىگیرد و ویژگى آن شادىست. برعکس آنچه که ظاهر قضیه نشان مىدهد، خصلت فروتنى خط بالایى نیست که باعث شادى مىشود. ویژگى خط فروتن و تاریک شادى نیست، بلکه برعکس اندوه است. به هرحال شادى در اینجا از طریق این واقعیت شرح مىشود که دو خط قوى درونى شرحدهنده شادى با میانگین آرامش هستند. بنابراین شادى حقیقى بر استحکام و قدرت درونى تکیه دارد، که در بیرون خود را با انعطافپذیرى و آرامش به نمایش مىگذارد.
داورى
شادىآفرین. موفقیت.
پشتکار مطلوب است.
حالت شادى مسرىست و بنابراین موفقیت به همراه مىآورد. اما شادى باید بر ثبات قدم تکیه داشته باشد تا به شعف غیر قابل مهار شدن تبدیل نشود. حقیقت و قدرت باید در قلب زندگى کنند، در حالى که آرامش خود را در جریان درگیرىهاى اجتماعى به نمایش مىگذارد. به این طریق است که شخص حالت درست در قبال خدا و مردم را فرض کرده و چیزى به دست مىآورد. در برخى از شرایط تهدید در کوتاهمدت مىتواند نتیجه دهد، اما ابدمدت نیست. از سوى دیگر هنگامى که قلوب مردم با حالت دوستى بهدست مىآید، آنان کارهاى سخت را با اشتیاق بر عهده مىگیرند، و اگر لازم باشد از مرگ نیز نمىهراسند، پس شادى و نیروى آن بر مردم بسیار عظیم است.
انگاره
دریاچهها روى هم قرار گرفتهاند:
انگاره شادىآفرین.
پس انسان برتر به دوستانش ملحق مىشود
تا با آنها به بحث و کردکار بپردازد.
یک شادى خودکفا، آرام و بىکلمه، نیازمند چیزى از بیرون نیست، و از همه دوست داشتنها و نفرتهاى خودخواهانه برىست.
یک دریاچه بخار شده و به مرور خشک مىشود، اما هنگامى که دو دریاچه به هم اتصال دارند، بهسادگى خشک نمىشوند، چرا که یکى دیگرى را تکمیل مىکند. در دنیاى دانش نیز همینگونه است. دانش میبایست نیروى تر و تازهکننده و شفادهنده باشد. این تنها در جریان ارتباطات انگیخته با دوستان خوب که با آنها به بحث مىنشینیم و درباره حقیقت زندگى غور و تفحص مىکنیم ممکن مىشود. در چنین طریقى، آموختن جنبههاى متعددى پیدا مىکند و به روشنایى شادمانهاى منجر مىشود، در حالىکه در خودآموزى همیشه چیزى سنگین و کسلکننده وجود دارد.
خطها
نه در خط آغازین یعنى:
شادمانى حاکى از خرسندى. اقبال خوش.
یک شادى خودکفا، آرام و بىکلمه، نیازمند چیزى از بیرون نیست، و از همه دوست داشتنها و نفرتهاى خودخواهانه برىست. در چنین آزادىای اقبال خوش نهفته است، چرا که پناهگاه امن قلبىست که از درون داراى استحکام است.
نه در خط دوم یعنى:
شادمانى صمیمانه. اقبال خوش.
پشیمانى ناپدید مىشود.
ما اغلب خود را در معیت مردمى پست پیدا مىکنیم که همراهى با آنان با حس لذتى همراه است که شایسته انسان برتر نیست. شراکت در چنین لذتهایى باعث پشیمانى مىشود، زیرا که انسان برتر ارضاى حقیقى در این لذتجویى حقیر پیدا نمىکند. هنگامى که شخص این را مىداند اجازه نخواهد داد که ارادهاش منحرف شود، پس در نتیجه چنین راهى را لذتبخش نخواهد یافت، نه حتى رفیقان مشکوک مىتوانند تکیهگاه چنین لذتهایى باشند، زیرا که انسان از آنها لذت نمىبرد. پس هر دلیلى براى پشیمانى از میان مىرود.
شش در خط سوم یعنى:
شادمانى از راه رسیده. بداقبالى.
شادى حقیقى باید از درون بجوشد. اما اگر شخص از درون خالى باشد و براى لذتجویى رو به بیرون کند دچار بطالت مىشود. لذتهاى بیهوده از خارج سرازیر مىشوند. چنین است که بسیارى از مردم خواهان این سرگرمى بیهوده مىشوند. آنهایى که فاقد ثبات درونى هستند و نیاز به سرگرمى دارند، همیشه فرصت زیادهروى پیدا مىکنند. آنان به دلیل خالى بودن طبیعتشان جذب لذتهاى بیرونى مىشوند. پس آنهایى که بیش از پیش در این راه حرکت کنند به نتایج بدى مىرسند.
نه در خط چهارم یعنى:
شادمانى که وزن شود در آرامش نیست.
شخصى پس از رهانیدن خود از اشتباه شادمانى به دست مىآورد.
اغلب شخص خودش را در وضعیتى پیدا مىکند که دارد گزینش میان انواع مختلف لذت را مىسنجد، و تا جایىکه نوعى را که باید برنگزیده، اینکه لذتى فرادست باشد یا فرودست هیچ نوع آرامش درونى ندارد. تنها زمانى که بهروشنى تشخیص دهد که شهوت باعث رنج خواهد شد مىتواند ذهن خود را از لذت پست به سوى لذت متعالىتر بچرخاند. همینکه این تصمیمگیرى به مرحله قطعى برسد، او لذت حقیقى و آرامش را پیدا کرده و برخورد درونى به پایان مىرسد.
نه در خط پنجم یعنى:
صمیمیت در قبال انفاذ متلاشىشده خطرناک است.
عناصر خطرناک حتى به بهترین انسانها نیز نزدیک مىشوند. اگر انسانى به خودش اجازه دهد که با آنها عملى انجام دهد، نفوذ متلاشىشده آنها آهسته و پیوسته با اطمینان عمل مىکند و بدون بر و برگرد خطر را به همراه خود مىآورد. اما اگر او موقعیت را درک کرده و بتواند خطر را بفهمد، مىداند چگونه از خودش محافظت کرده و بدون آنکه صدمه ببیند سالم باقى بماند.
شش در خط بالا یعنى:
شادى وسوسهانگیز.
یک شخصیت مغرور لذتهاى منحرف طلب مىکند و بر وفق آنها رنج مىبرد (ر. ک. شش در خط سوم.) اگر انسانى در درون متزلزل باشد لذتهاى دنیا که او از آنها پرهیز نمىکند، چنان نفوذ قدرتمندى دارند که او را به همراه خود مىبرند. اینجا دیگر گفتوگو از خطر یا خوشاقبالى و بداقبالى نیست. او در زندگیاش توانایی جهتیابى را از دست مىدهد و آنچه به سر او بیاید به شانس و اتفاقات بیرونى بستگى دارد.
شهرنوشپارسیپور در زمانه:
نظرها
نظری وجود ندارد.