همه آنهایی که آزاد نشدند
<p>منیره برادران - در مجموعه نوشته‌های گذشته که زندان‌نگاری‌ها و خاطره‌نویسی‌های زندان را بررسی می‌کردم، آن‌ها را در مقوله «ادبیات زندان» گنجاندم، که در آن واژه ادبیات در معنایی عام و در مفهوم «مکتوبات» به‌کار گرفته شده است. ولی زندان به عنوان موضوعی در ادبیات- مثلاً در شعر و داستان- در جایگاهی متفاوت با خاطره‌نویسی‌ زندان قرار می‌گیرد.</p> <!--break--> <p>گرچه یک خاطره‌نویسى خوب زندان را هم می‌توان در زمره ادبیات به‌حساب آورد و زبان، شگردهاى روایى، نحوه پرداخت، فضاآفرینى، دقت و ایجاز آن را مورد سنجش‏ و نقد ادبی قرار داد. اما خاطره‌نویسى در قید و بند رخداد‌ها و واقعیت‌های زندان است و تلاش دارد که از تخیل بپرهیزد و تنها آنچه را که روی داده، بازآفرینی کند. در حالی‌که در ادبیات خلاق، حتی با درون‌مایه‌ زندان نویسنده آزاد عمل بیشتری دارد، می‌تواند حوادث، شخصیت‌ها و مکان‌های زندان را جابه‌جا کند.<br /> </p> <p>«رمان زندان» گرچه بر خلاف خاطره‌نویسی زندان در زمره اسناد نمی‌گنجد، ولی در توجه دادن به جنایت‌هائی که معمولاً از طرف حکومت‌ها کتمان می‌شود و همچنین از نظر بی‌پناهی زندانی و محرون بودن او از ‌حقوق شهروندی اهمیتش ‌گاه حتی بیشتر است. در شاهکارهای ادبی جهانی از این نمونه‌ها کم نیستند. مثلاً «یادداشت‌های خانه مردگان» نوشته فئودور داستایوفسکی که اردوگاه‌های سیبری را به تصویر می‌کشد و یا «رمان یک بی‌سرنوشت» اثر ایمره کرتژ که موضوع آن تعقیب یهودیان و آشویتس است. نویسنده هر دو اثر خود زندانی بودند و وضعیتی را که تصویر می‌کنند کم و بیش تجربه کرده‌اند. ولی اثری که خلق کرده‌اند، رمان محسوب می‌شود.</p> <p> </p> <p>در مجموعه پیش رو نگاهی دارم به رمان‌ها و نوول‌هایی که زندان موضوع محوری آن‌ها ‌است.</p> <p> </p> <p><strong>نت‌های درخشان</strong></p> <p> </p> <p>برای شروع، کتاب «نت‌های درخشان» نوشته فریدون نجفی آریا را برگزیده‌ام. او که خود، سال‌های زیادی در زندان به‌سر برده، تجربه و مشاهداتش از آن دوران را دستمایه‌ای برای این کتاب قرار داده‌ است. «نت‌های درخشان» اما خاطره‌نویسی نیست، بلکه قالب داستانی دارد. داستان‌های پراکنده‌ای بر بستر زندان، که بیش از آنکه به حوادث پرداخته باشد، بر فضاسازی و شخصیت‌پردازی استوار است.<br /> نویسنده کتابش را به «همه آن‌هایی که آزاد نشدند» تقدیم می‌کند. عبارتی چندلایه: نمی‌گوید آن‌هایی که جان باختند یا اعدام شدند. شاید می‌خواهد بگوید مرز آن‌هایی که آزاد شدند و آن‌هایی که آزاد نشدند، مرگ یا زندگی نیست و تکیه بر واژه «همه» می‌تواند ابعاد نجومی اعدام‌ها را تداعی کند و ضمناً احترام نویسنده به همگی آن‌ها فارغ از وابستگی‌های سیاسی‌ و عقیدتی‌‌اش را هم به‌خوبی بیان می‌کند.<br /> </p> <blockquote> <p><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/fernajari02.jpg" alt="" />نت‌های درخشان، فریدون نجفی آریا، ۹۹ صفحه، سیدنی استرالیا، زمستان ١٣٩٠</p> </blockquote> <p>نخستین داستان با آزادی شروع می‌شود. در زندان پشت سر نویسنده بسته می‌شود و او پس از «ده سال و خورده‌ای» به خیابان‌های ناآشنا پرتاب می‌شود. هر جا نظری می‌افکند هم‌بندی‌هایش، همان‌ها که «آزاد نشدند»، پدیدار می‌شوند. بارانی که به‌شدت می‌بارد، فضایی اندوه‌بار و تیره می‌آفریند. با ده تومان پولی که بچه‌ها در جیبش گذاشته‌اند، یک نخ سیگار می‌خرد. زیر باران شدید و در دود مطبوع آن عموعلی ظاهر می‌شود و راوی شبی را می‌بیند که آن دو یک نخ سیگار را «شریکی» کشیده ‌بودند.<br /> </p> <p>کنار جاده راه می‌افتد؛ جاده‌ای که ماشین‌ها به‌سرعت از آن می‌گذرند، زنی که او را سوار اتوموبیلش می‌کند و باران که حتی حضورش در داخل ماشین هم حس می‌شود، سرآغاز زندگی در بیرون است. زن از سر و وضع راوی پی می‌برد که او از «زمانی دیگر» آمده‌ است و می‌گوید: «چه خوب که زنده ماندید.»</p> <p> </p> <p>در خیابانی ناآشنا که پلی آن را به مقصدش خواهد رساند با زن وداع می‌گوید و در همان حال سعی می‌کند خنده‌اش را از زن، که حضور زیبایش او را با زندگی آشتی می‌دهد، پنهان کند.<br /> </p> <p>داستان دوم یکی از روزهای زندگی در آزادی را به تصویر می‌کشد: راوی و مادرش و خاطره گذشته‌ها: زندان و حتی از گذشته‌های دور‌تر، از عشق «نازنین یار» که «رفت و برای همیشه یک ستاره شد» و حال آمده که به او بگوید که بنویسد پیش از آنکه فراموشش شود. <br /> </p> <p>داستان سوم فضای کشتار ۶٧ را ترسیم می‌کند ولی نه از منظر زندانی، بلکه از نگاه و عملکرد عاملان آن، از نگاه لشگری و حاج آقا که به‌‌ همان سادگی که یک پرس چلوکباب سفارش می‌دهد، فرمان قتل را سازمان‌دهی می‌کند. تصویرهای دهشتناکی از اعدام‌ها در گوهردشت، که از روایت‌های بازماندگان و چه بسا از حافظه خود راوی گرفته شده‌اند، برای لشگری و حاج آقا جز «آسودگی خیال» نیست. داستان با این صحنه پایان می‌یابد: <br /> </p> <p>«به نظرش وظیفه‌ی روزش را به انجام رسانده بود و دیگر کاری باقی نمانده نبود. با عجله برگشت به دفتر، کتش را عوض کرد و در اتاق را بست. قبل از سوار شدن به اتومبیل چند گلدان گلی را که باغبان افغان کنار ماشین گذاشته بود، در صندق عقب جا داد و پیش از اینکه پشت فرمان بنشیند، نگاهش افتاد به کلاغ خاکستری‌رنگ که بالای سرش به پرواز درآمده بود.» ص ۴٢<br /> </p> <p>در داستان بعدی با عنوان «نت‌های درخشان» دو فضای کاملاً متضاد پابه‌پای هم پیش می‌روند: سکوت بی‌انتهای سلول انفرادی که زندانی را به مرز جنون کشانده و گذشته‌ نه چندان دور در وین، آمفی تئا‌تر دانشگاه و ویوالدی. دانشجوی با استعداد موسیقی با انقلاب ۵٧ از وین و موسیقی کنده شده و به تهران کشانده می‌شود. آرمانی که بستر این انتخاب است، ناگفته می‌ماند. اما همه آن را می‌شناسیم که عمری به قدمت تاریخ دارد. حالا دانشجوی موسیقی و جست‌وجوگر صدا‌ها در سلول کوچکش که هیچ صدایی در آن نیست، با سایه‌اش حرف می‌زند.<br /> </p> <p>و دو داستان آخر، حکایت انفرادی و بند دستشویی است. کم نبودند زندانیانی که سال‌ها-‌گاه بیشتر از دو سال- در انفرادی به‌سر بردند و آن را تاب آوردند. چگونه؟ سؤالی است که پاسخ ساده برایش نمی‌توان یافت. راوی که مدت طولانی تنهایی مرگبار انفرادی را در زندان گوهردشت تجربه کرده ‌است، تصویری از گذران آن لحظه‌های کشدار در قالب داستانی ترسیم می‌کند.<br /> </p> <p>و بند دستشویی؟ بله، به ابتکار حاج داوود رحمانی، رئیس زندان قزل‌حصار، یک دستشویی هم می‌توانست مکانی برای نگه‌داری زندانیان مقاوم باشد. آخرین داستان کتاب، «بند مشترک»، زندگی گروهی از زندانیان در یکی از این دستشویی‌ها است:</p> <p> </p> <p>«دستشویی متروک خالی خالی بود. نه شیر آبی، نه آینه‌ای. در دو طرف دیوارهای دودگرفته و کثیف سیمانی، جای چهار دستشویی از جا کنده‌شده و لوله‌های کج و کور آب مشخص بود. در دیوار انتهایی هم سه در توالت قرار داشت.» ص ٧٢<br /> </p> <p>و در همین مکان تاریک، زندانی‌ها بهانه‌های کوچکی برای خنده و بازی می‌جویند. آنجا را نظافت می‌کنند و راه توالت‌های گرفته را باز می‌کنند. خبر‌ها را در هوا می‌قاپند. زندانی به خبر زنده است.</p> <p> </p> <p><strong>زبان نویسنده</strong></p> <p> </p> <p>فریدون نجفی آریا از زبان احساساتی و کلیشه‌ای دوری می‌جوید و با زبانی بی‌پیرایه تصاویر تکان‌دهنده‌ای از زندان در سال‌های دهه ۶٠ را به نمایش می‌گذارد. کتاب او ولی، گزارش فجایع خشونت‌بار نیست و انسان محور داستان‌های او است؛ انسان زندانی که برای تاب آوردن و ایستادن دنیای بدیل خود را می‌آفریند. او ممنوعیت عشق و دوستی‌، طنز و شعر را گردن نمی‌نهد و زندگی را در برابر دستگاه سیاه و مرگ آن‌ها قرار می‌دهد.<br /> </p> <p>ایمیل نویسنده کتاب:<br /> Ferd_painters@hotmail. com<br /> </p>
منیره برادران - در مجموعه نوشتههای گذشته که زنداننگاریها و خاطرهنویسیهای زندان را بررسی میکردم، آنها را در مقوله «ادبیات زندان» گنجاندم، که در آن واژه ادبیات در معنایی عام و در مفهوم «مکتوبات» بهکار گرفته شده است. ولی زندان به عنوان موضوعی در ادبیات- مثلاً در شعر و داستان- در جایگاهی متفاوت با خاطرهنویسی زندان قرار میگیرد.
گرچه یک خاطرهنویسى خوب زندان را هم میتوان در زمره ادبیات بهحساب آورد و زبان، شگردهاى روایى، نحوه پرداخت، فضاآفرینى، دقت و ایجاز آن را مورد سنجش و نقد ادبی قرار داد. اما خاطرهنویسى در قید و بند رخدادها و واقعیتهای زندان است و تلاش دارد که از تخیل بپرهیزد و تنها آنچه را که روی داده، بازآفرینی کند. در حالیکه در ادبیات خلاق، حتی با درونمایه زندان نویسنده آزاد عمل بیشتری دارد، میتواند حوادث، شخصیتها و مکانهای زندان را جابهجا کند.
«رمان زندان» گرچه بر خلاف خاطرهنویسی زندان در زمره اسناد نمیگنجد، ولی در توجه دادن به جنایتهائی که معمولاً از طرف حکومتها کتمان میشود و همچنین از نظر بیپناهی زندانی و محرون بودن او از حقوق شهروندی اهمیتش گاه حتی بیشتر است. در شاهکارهای ادبی جهانی از این نمونهها کم نیستند. مثلاً «یادداشتهای خانه مردگان» نوشته فئودور داستایوفسکی که اردوگاههای سیبری را به تصویر میکشد و یا «رمان یک بیسرنوشت» اثر ایمره کرتژ که موضوع آن تعقیب یهودیان و آشویتس است. نویسنده هر دو اثر خود زندانی بودند و وضعیتی را که تصویر میکنند کم و بیش تجربه کردهاند. ولی اثری که خلق کردهاند، رمان محسوب میشود.
در مجموعه پیش رو نگاهی دارم به رمانها و نوولهایی که زندان موضوع محوری آنها است.
نتهای درخشان
برای شروع، کتاب «نتهای درخشان» نوشته فریدون نجفی آریا را برگزیدهام. او که خود، سالهای زیادی در زندان بهسر برده، تجربه و مشاهداتش از آن دوران را دستمایهای برای این کتاب قرار داده است. «نتهای درخشان» اما خاطرهنویسی نیست، بلکه قالب داستانی دارد. داستانهای پراکندهای بر بستر زندان، که بیش از آنکه به حوادث پرداخته باشد، بر فضاسازی و شخصیتپردازی استوار است.
نویسنده کتابش را به «همه آنهایی که آزاد نشدند» تقدیم میکند. عبارتی چندلایه: نمیگوید آنهایی که جان باختند یا اعدام شدند. شاید میخواهد بگوید مرز آنهایی که آزاد شدند و آنهایی که آزاد نشدند، مرگ یا زندگی نیست و تکیه بر واژه «همه» میتواند ابعاد نجومی اعدامها را تداعی کند و ضمناً احترام نویسنده به همگی آنها فارغ از وابستگیهای سیاسی و عقیدتیاش را هم بهخوبی بیان میکند.
نتهای درخشان، فریدون نجفی آریا، ۹۹ صفحه، سیدنی استرالیا، زمستان ١٣٩٠
نخستین داستان با آزادی شروع میشود. در زندان پشت سر نویسنده بسته میشود و او پس از «ده سال و خوردهای» به خیابانهای ناآشنا پرتاب میشود. هر جا نظری میافکند همبندیهایش، همانها که «آزاد نشدند»، پدیدار میشوند. بارانی که بهشدت میبارد، فضایی اندوهبار و تیره میآفریند. با ده تومان پولی که بچهها در جیبش گذاشتهاند، یک نخ سیگار میخرد. زیر باران شدید و در دود مطبوع آن عموعلی ظاهر میشود و راوی شبی را میبیند که آن دو یک نخ سیگار را «شریکی» کشیده بودند.
کنار جاده راه میافتد؛ جادهای که ماشینها بهسرعت از آن میگذرند، زنی که او را سوار اتوموبیلش میکند و باران که حتی حضورش در داخل ماشین هم حس میشود، سرآغاز زندگی در بیرون است. زن از سر و وضع راوی پی میبرد که او از «زمانی دیگر» آمده است و میگوید: «چه خوب که زنده ماندید.»
در خیابانی ناآشنا که پلی آن را به مقصدش خواهد رساند با زن وداع میگوید و در همان حال سعی میکند خندهاش را از زن، که حضور زیبایش او را با زندگی آشتی میدهد، پنهان کند.
داستان دوم یکی از روزهای زندگی در آزادی را به تصویر میکشد: راوی و مادرش و خاطره گذشتهها: زندان و حتی از گذشتههای دورتر، از عشق «نازنین یار» که «رفت و برای همیشه یک ستاره شد» و حال آمده که به او بگوید که بنویسد پیش از آنکه فراموشش شود.
داستان سوم فضای کشتار ۶٧ را ترسیم میکند ولی نه از منظر زندانی، بلکه از نگاه و عملکرد عاملان آن، از نگاه لشگری و حاج آقا که به همان سادگی که یک پرس چلوکباب سفارش میدهد، فرمان قتل را سازماندهی میکند. تصویرهای دهشتناکی از اعدامها در گوهردشت، که از روایتهای بازماندگان و چه بسا از حافظه خود راوی گرفته شدهاند، برای لشگری و حاج آقا جز «آسودگی خیال» نیست. داستان با این صحنه پایان مییابد:
«به نظرش وظیفهی روزش را به انجام رسانده بود و دیگر کاری باقی نمانده نبود. با عجله برگشت به دفتر، کتش را عوض کرد و در اتاق را بست. قبل از سوار شدن به اتومبیل چند گلدان گلی را که باغبان افغان کنار ماشین گذاشته بود، در صندق عقب جا داد و پیش از اینکه پشت فرمان بنشیند، نگاهش افتاد به کلاغ خاکستریرنگ که بالای سرش به پرواز درآمده بود.» ص ۴٢
در داستان بعدی با عنوان «نتهای درخشان» دو فضای کاملاً متضاد پابهپای هم پیش میروند: سکوت بیانتهای سلول انفرادی که زندانی را به مرز جنون کشانده و گذشته نه چندان دور در وین، آمفی تئاتر دانشگاه و ویوالدی. دانشجوی با استعداد موسیقی با انقلاب ۵٧ از وین و موسیقی کنده شده و به تهران کشانده میشود. آرمانی که بستر این انتخاب است، ناگفته میماند. اما همه آن را میشناسیم که عمری به قدمت تاریخ دارد. حالا دانشجوی موسیقی و جستوجوگر صداها در سلول کوچکش که هیچ صدایی در آن نیست، با سایهاش حرف میزند.
و دو داستان آخر، حکایت انفرادی و بند دستشویی است. کم نبودند زندانیانی که سالها-گاه بیشتر از دو سال- در انفرادی بهسر بردند و آن را تاب آوردند. چگونه؟ سؤالی است که پاسخ ساده برایش نمیتوان یافت. راوی که مدت طولانی تنهایی مرگبار انفرادی را در زندان گوهردشت تجربه کرده است، تصویری از گذران آن لحظههای کشدار در قالب داستانی ترسیم میکند.
و بند دستشویی؟ بله، به ابتکار حاج داوود رحمانی، رئیس زندان قزلحصار، یک دستشویی هم میتوانست مکانی برای نگهداری زندانیان مقاوم باشد. آخرین داستان کتاب، «بند مشترک»، زندگی گروهی از زندانیان در یکی از این دستشوییها است:
«دستشویی متروک خالی خالی بود. نه شیر آبی، نه آینهای. در دو طرف دیوارهای دودگرفته و کثیف سیمانی، جای چهار دستشویی از جا کندهشده و لولههای کج و کور آب مشخص بود. در دیوار انتهایی هم سه در توالت قرار داشت.» ص ٧٢
و در همین مکان تاریک، زندانیها بهانههای کوچکی برای خنده و بازی میجویند. آنجا را نظافت میکنند و راه توالتهای گرفته را باز میکنند. خبرها را در هوا میقاپند. زندانی به خبر زنده است.
زبان نویسنده
فریدون نجفی آریا از زبان احساساتی و کلیشهای دوری میجوید و با زبانی بیپیرایه تصاویر تکاندهندهای از زندان در سالهای دهه ۶٠ را به نمایش میگذارد. کتاب او ولی، گزارش فجایع خشونتبار نیست و انسان محور داستانهای او است؛ انسان زندانی که برای تاب آوردن و ایستادن دنیای بدیل خود را میآفریند. او ممنوعیت عشق و دوستی، طنز و شعر را گردن نمینهد و زندگی را در برابر دستگاه سیاه و مرگ آنها قرار میدهد.
ایمیل نویسنده کتاب:
Ferd_painters@hotmail. com
نظرها
کاربر مهمان فنا
کتاب از طریق سایت آمازون در اختیار عموم قرار داده شده.